واقعا قدیم ها مدارس بد بود، خیلی خیلی بد. کتک زدن روال معمول بود و اگر کسی نمی زد باید تعجب می کردی! معلم ها عصبی بودند؛ اکثرشون مشکلات مالی بسیار شدید داشتند و حکومت بهشون پول نمی داد. بندگان خدا به زور نیازهای اولیه شون برآورده می شد. الان ظاهرا بهتره...
چیزهایی که یادم میاد:
- روز اول مهر سال اول ابتدایی من توی صف کلاس اولی ها ایستاده بودم. یه ناظم داشتیم به اسم آقای تنهایی، کچل و چاق و درشت. یک دفعه نمی دونم چی شد که یکی از بچه های کلاس چهارم رو سر صف گرفت به باد کتک! یاد اون ضربات می افتم اصلا باورم نمیشه که یه بچه ابتدایی چطور اون کتک رو بدون هیچ عارضه ای تحمل کرد! دستش رو می برد تا جایی که می تونست بالا و با تمام زورش روی سر و گردن بچه می آورد پایین! اولین خاطره من از مدرسه و سیستم آموزشی...
- چهارم ابتدایی ما هفت تا کلاس چهارم داشتیم، از چهار یک تا چهار هفت. پنج تا از معلم هاش خوب بودند و دو تاشون به اسم خانم حقیقی و خانم فولادگر خیلی خیلی بد! یک عالم بچه ده یازده ساله استرس شدید داشتند که یه موقع توی کلاس این دو تا نیافتن! من افتادم چهار هفت، کلاس خانم غلامی که یکی از مهربون ترین معلم ها بود. در طول سال یک بار یه دو ساعت خانم حقیقی به جای معلم مون اومد سر کلاس، که دیدیم خیلی هم بد نیست و فقط جدی و سخت گیره و بچه ها بدشون میاد. یه بار هم خانم فولادگر اومد سر کلاس مون که اون خیلی بد بود. چادری و حزب اللهی شدید تیپ سیبیلو و ...، سلام می کردی فحش می داد و می گفت غلط کردی به من سلام می کنی! نیم ساعت آخر کلاس دستور داده بود کل کلاس دست به سینه بشینند. دست هامون درد گرفته بود وقتی زنگ خورد!
- راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم که بچه ها خیلی دوستش داشتند، چون واقعا دلسوز بود و ریاضی رو هم عالی درس می داد. اون هم گاهی می زد، ولی عمدتا از سر دلسوزی. یک بار نمی دونم چطوری شد یه دفعه قاطی کرد یکی از بچه های تخس کلاس رو که پنجاه بار در مقابلش کظم غیظ کرده بود، گرفت به باد کتک! له و لورده کرد بیچاره رو زیر شاید 50-40 تا مشت و لگد! معلم های خوب هم می زدند. اصلا مد بود اون موقع...
- دبیرستان کتک کاری خیلی کمتر بود، و فکر می کنم علتش هم ترس معلم ها از پسرهای بزرگ تر و پر زور تر بود. نه این که معلم ها بهتر شده باشند.
- یه نکته بارز که دلم می خواد بگم، اهمیت خیلی پایین درس پرورشی از اول ابتدایی تا آخر دبیرستان بود. معلم پرورشی تقریبا همیشه کسی بود که برای اهداف خاص سیاسی استخدام شده بود و آنتن معلم ها بود. به جای این که یه روانشناس بگیرند که به بچه ها آموزش بده و روی موارد مشکل دار کار کنه. در نتیجه زنگ های پرورشی همیشه ما ول بودیم توی حیاط، و این یکی از دلایل جمعیت میلیونی قانون شکن و مریضیه که الان توی نسل های ما در مملکت داره ول می چرخه برای خودش. شاید خیلی مهم تر بود که آموزش و پرورش خروجی اش کسی باشه که از چراغ قرمز رد نشه، به جای این که خروجی اش سینوس 30 درجه و فرمول اتانول رو بلد باشه.
- معلم های خوب هم زیاد داشتیم. معلم خوب واقعا فرشته است و بسیار توی شکل گیری شخصیت بچه ها تاثیر می ذاره. همه شون هم بعد از سی سال کار دلسوزانه بازنشسته میشن و بعد هم می افتن می میرند و هیچ کس نمی فهمه چه خدمت فوق العاده ای به هزاران نفر آدم کردند.
====================
این فیلم هم در مقایسه بین اول مهر ما و ژاپنی ها این چند روزه زیاد این ور و اون ور فوروارد میشه. باحاله، راست هم میگه.