برگزیده های پرشین تولز

معلم هاتونو

sys_co2

Registered User
تاریخ عضویت
16 فوریه 2013
نوشته‌ها
1,077
لایک‌ها
4,798
محل سکونت
جـایـی کـه عشـق قـانـونـه ! جـُرم نـیست.
معلم هاتونو یادتونه ؟ :دی

خوباشون ؟ بداشون ؟

خودم معلم ادبیات دوره راهنمایی رو یادمه که یه جونوره عقده ای بود ، مریض و پارانوئید . یه بیماری بود اصلا. یه کاپشن چرم میپوشید ، مشکی. توی جیبهش همیشه سیم یا کابل داشت. و صورت همیشه شیو و سیبیل نیمه دیوثی میذاشت.
آقای صفرنیا . راننده تاکسی هم بود پاره وقت. با پیکان نارنجی. اون موقع ها تاکسیا نارنجی بودن.
چند وقت پیش دیدم تو خطی های آزادی وایساده لنگ مسافره. به هر حال کارما : )

آقای نیک نژاد ؟ نیک نصیر ؟ همچین اسمی داشت ، معلم عربی بود. این هم از اون مریض های بلفطره بود. دیوث میفرستاد مارو دستمونو بذاریم تو برف ، بعد میاورد بالا با خط کش میزد. جاکش تو میشینی به شیوه شکنجه فکر میکنی ؟
آقای موسوی ، یه تریاکی شیره ای بود. جاکش ، پژو آخوندی داشت. خیلی عوضی بود ، با سیم به چیزی بافته بود ، وسطش یه تیله داشت . شبیه گُرز شده بود ، با اون ما رو میزد.

به ترتیب ، آقایون صفرنیا ، موسوی ، نیک چی چی ، اگر یه درصددد این تاپیک رو میبینید ؛ ریدم تو تفکرتون ، نسلتون ، طرز نگاهتون به زندگی و همچنین شت بزنن به سیستم آموزشی ای که گذاشت شما ازش تغذیه کنید و الان بشید مستمری بگیرش .

معلمای خوب و باشرف ، آقای باقرپور معلم اجتماعی ، آقای سردشتی ناظم ، و آقای طالبی که روانشناس بود ، یادم نمیاد چی تدریس میکرد. این ها نون با شرافتی سر سفره بردن . حلالشون . درود به روان شفاف و پاکیزه شون


شمام اگه یادتونه بگید از معلما
 

behrooz3229

Registered User
تاریخ عضویت
26 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,423
لایک‌ها
1,270
عابدی معلم علوم تجربی - ادم بدی نبود - اما بچه ها زیاد اذیتش میکردن ، برعکس قیافه غلط انداز و لاتیش با اون سبیلهای پرپشتش و موهای فرش، بچه ها ازش حساب نمیبردن (البته بیشتر نخاله های کلاس ) ، یه روز وقتی که نخاله کلاس از حد خودش گذشته بود ، عابدی یه شلنگ (که البته بلند بود تا حدی) از توی کیفش درآورد و صداش کرد و گفت کف دستت رو بگیر بالا . همینطور که اولین ضربه رو زد یه تیکه از شلنگ جدا شد و افتاد یه گوشه کلاس - همه بچه ها زدن زیر خنده:ROFLMAO: - بعدش بقیه بچه ها بیشتر شلوغ کردن و همه دوست داشتن طعم اون شلنگ پوسیده رو بچشن:);) ، ، ، بعد از چند دقیقه دیگه چیزی از اون شلنگ پوسیده نمونده بود .
 
Last edited:

zgg123

کاربر فعال عکس و عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2010
نوشته‌ها
9,479
لایک‌ها
37,684
سن
34
محل سکونت
☼_☼
مادبیرستان معلم خوب زیاد داشتیم ولی انگل هم لابلاشون پیدا میشد
دبستان یکی بود کاراته کار میکرد رو چندتااز بچه هابالگد میزد تو شخمشون سرشونو میکوبید تابلو یه حرکات عجیبی میزد
127fs2088029.gif

در کل شیر تو روح اون شخمیاشون
s513.gif
 

Benchmarker

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 آگوست 2011
نوشته‌ها
4,966
لایک‌ها
31,829
محل سکونت
Sin City
معلم کلاس اول دبستان خانم محمدی یادش بخیر مهربون بود
معلم کلاس پنجم اقای برجی با فهم و متشخص بعدها خبرشو داشتم رفت امریکا پیش پسرش

یکبار بیشتر تو مدرسه اونم بخاطر درس نخوندن کتک نخوردم دو تا کشیده تو دوره راهنمایی از معلم ادبیات تنها تنبیه من بود البته ساکت و درسخون بودم برا همین موردی نداشتم
معلم انگلیسی داشتیم پیکان سفید داشت اکثر اوقات هم کت و شلوار سفید میپوشید کچل هم بود خیلی جنتلمن بود
معلم فنی حرفه ای راهنمایی یه پیرمرده بود موقع درس دادن چرت میزد دستشم تو جیبش میکرد احتمالا با خرگوشش ور میرفت چشاش خمار میشد علاقه خاصی هم به حرف زدن درباره سوهان کردن تو اهن و گشاد کردن اهن به وسیله سوهان گرد داشت :rolleyes:
بچه ها داستانهایی از دیدن جیب پاره ایشان میگفتن بخاطر دسترسی راحت تر به خرگوش 🥲
معلم عربی یک خیکی با عینک ته استکانی بود بچه ها ادامس خرسی گذاشتن رو صندلیش چسبید به پشتش تا خود دفتر ادامسه کش اومد :D




مدرسه دوران خوبی بود از یاداوری قدیم و نوستالژی همیشه ناراحت میشم و حسرت میخورم چون بهترین دوره زندگیم بود 😔
 

Fifa2018

Registered User
تاریخ عضویت
1 آپریل 2018
نوشته‌ها
1,024
لایک‌ها
4,224
سن
24
محل سکونت
in flight
کلاس اول ابتدایی اولین معلمم , خانم شجاعی ،یه خانم ۲۵ ساله تقریبا ، بور و قد بلند و خیلی خوشگل و ناز بود :love: ، اولین بار به واسطه ایشون علاقمند کلاس و مدرسه شدم ....
اما فقط یه جلسه اومد و بجاش یه آقای شکم گنده کچل اومد درسمون داد! :)
( اولین شکست عشقی اول ابتدایی خوردم )

کلاس پنجم بودم ، معلم حرفه فن زیاد خالی میبست، بما گفته بود تو آمریکا از نفت گوشت گوسفندی تولید کردن ، ما ساده دل میومدیم تو جمع فامیل آشنا تعریف میکردیم بهممون می‌خندیدم:/ هیچوقت نمیبخشمش بخاطر اراجیفی که بخوردمون میداد و ما هم اون موقع باور میکردیم:)
 

memol1985

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2018
نوشته‌ها
2,472
لایک‌ها
2,006
دوم راهنمایی استعدادهای درخشان میرفتم کلاس فیزیک تموم شد جلوتر از معلم رفتم بیرون منو صدا کرد ی کشیده خوابوند تو گوشم هنوز صداش تو گوشمه آدم عقده ای 😡 😡
 

balabala

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 می 2005
نوشته‌ها
8,362
لایک‌ها
5,745
سن
41
محل سکونت
یه خورده اونورتر
معلم مهربون فقط دبستان داشتیم... معلم دبستانمون تو اون سن روش کراش داشتم چقدر مهربون بود یادش بخیر
281.gif

راهنمایی همه یا کابل داشتن یا به فنون رزمی آشنا بودن. زنگا که میخورد سر کلاس معلما میامدن از توی راهرو های تاریک صدای شکنجه بچه ها میامد. معلم ریاضیمون کابل میزد فیزیک فنش مشت توی شکم بود. علوم دستای بزرگی داشت چک میخوابوند زیر گوش اونقدر محکم که یبار گوش یکی از بچه ها خون اومد. خلاصه لعنت به همشون که دهه شصتیا رو توی ترس و دلهره آموزش دادن..!
دبیرستان به بعد ما میزدیم معلما میخوردن
 
Last edited:

AMIN-MOGHADDAM

Registered User
تاریخ عضویت
4 نوامبر 2015
نوشته‌ها
2,586
لایک‌ها
4,668
محل سکونت
مشهد
یجوری خاطره گفتید یاد معلم کلاس اول افتادم

جناب آقای ملازاده عزیز عجب مرد صبور و دوست داشتنی ای بود این مرد همش احترام ، محبت و دوست داشتن بود ...

امکان نداره تو تک تک خاطراتتون همچین مرد با معرفت و با شخصیتی وجود داشته باشه ، یک چیزی میگم یه چیزی میشنوید ...


از خدا میخوام بهش عزت و سلامتی بده عجب نازنین مردی بود ...
 

zgg123

کاربر فعال عکس و عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2010
نوشته‌ها
9,479
لایک‌ها
37,684
سن
34
محل سکونت
☼_☼
معلم مهربون فقط دبستان داشتیم... معلم دبستانمون تو اون سن روش کراش داشتم چقدر مهربون بود یادش بخیر
281.gif

راهنمایی همه یا کابل داشتن یا به فنون رزمی آشنا بودن. زنگا که میخورد سر کلاس معلما میامدن از توی راهرو های تاریک صدای شکنجه بچه ها میامد. معلم ریاضیمون کابل میزد فیزیک فنش مشت توی شکم بود. علوم دستای بزرگی داشت چک میخوابوند زیر گوش اونقدر محکم که یبار گوش یکی از بچه ها خون اومد. خلاصه لعنت به همشون که دهه شصتیا رو توی ترس و دلهره آموزش دادن..!
دبیرستان به بعد ما میزدیم معلما میخوردن
فکر کنم هشتاد درصد معلما رو از دیوونه خونه استخدام میکردن
یکی از شروطش داشتن آلرژی به افران کم سن تر و گرفتن انتقام بروسلی از اونا
ugly7.gif
 

Ehsan_king99

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2011
نوشته‌ها
2,544
لایک‌ها
6,505
محل سکونت
هرمزگان
معلم های ما پیش فرض با شیلنگ یا چوب میومدن سرکلاس
یه معلم داشتیم ابتکار به خرج داده بود دوتا خودکار میذاشت بین انگشت فشار میداد


یکیش هم که خیلی مهربون بود ازقبل هشدار میداد میگفت چوبو دیشب گذاشتم تو آب کولر امروز حسابی حواستون به خودتون باشه
282.gif
 

kia110

Registered User
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2014
نوشته‌ها
2,479
لایک‌ها
607
محل سکونت
استان مرکزی
بنده هم مال دوره ای ام که کتک خورمون ملس بود..
اینا رو که خوندم چیزی که دوست دارم بگم این بود که یکی از معلم های مدرسه راهنمایی یروز آخرای کلاس که دیگه درس مثلا تموم بود و وقت زیاد اورده بود بین صحبتهاش عاقل اندر سفیه بهمون نگاه کرد و یجور تاثیرگذار بهمون گفت شما الان تو خواب خرگوشی هستین و بعدا میفهمین باید درس میخوندین..
الان که یادم میاد میبینم راست میگفت منتهی نه اونجور که ایشون منظورش بود، ما حالیمون نبود میشستیم اراجیف آدامایی که خودشون مرخص بودن رو گوش و باور میکردیم و مسائل بدردنخوری رو به اسم درس تو بهترین دوره ی زندگیمون بزور و با بی میلی می آموختیم و خلاصه خواب که چه عرض کنم واقعا هیپنوتیزم سیستم غلط آموزشی بودیم و گمانمون این بود که راه درست زندگی و موفقیت همینه که اینا میگفتن..عجیبه که این ادما تفکر و شعور و معرفتشون اکثرا اینقدر پایین بود.
بهترین دوره برای آموزش دیدن و یادگیری و ساختن زندگیمون به بدترین شکل و با یادگیری کم ارزشترین چیزها و دقیقا به اسم همین چیزها حروم شد..
ما به درس زندگی انسانی،اجتماعی و همزیستی نیاز داشتیم نه.. الانم مالکها و حاکمها و داراهای اطرافمون مال همین نسل معلمانمون هستن و بلانسبت شما ما نخودی و بیخودی و تک و توک تو بازی هستیم! انگار که یجورایی بازی خوردیم دوستان و خیلیهامون این بازی رو تا فوق لیسانس و دکترا ادامه دادیم:(
 

Fifa2018

Registered User
تاریخ عضویت
1 آپریل 2018
نوشته‌ها
1,024
لایک‌ها
4,224
سن
24
محل سکونت
in flight
کلاس اول ابتدایی اولین معلمم , خانم شجاعی ،یه خانم ۲۵ ساله تقریبا ، بور و قد بلند و خیلی خوشگل و ناز بود :love: ، اولین بار به واسطه ایشون علاقمند کلاس و مدرسه شدم ....
اما فقط یه جلسه اومد و بجاش یه آقای شکم گنده کچل اومد درسمون داد! :)
( اولین شکست عشقی اول ابتدایی خوردم )

کلاس پنجم بودم ، معلم حرفه فن زیاد خالی میبست، بما گفته بود تو آمریکا از نفت گوشت گوسفندی تولید کردن ، ما ساده دل میومدیم تو جمع فامیل آشنا تعریف میکردیم بهممون می‌خندیدم:/ هیچوقت نمیبخشمش بخاطر اراجیفی که بخوردمون میداد و ما هم اون موقع باور میکردیم:)
اصلاحیه :
پاراگراف دوم خط چهارم : «می خندیدن »
 

Mazi

* مدیر موبایل و اسمارت فون ها* مدیر پاتوق
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
10,691
لایک‌ها
10,410
محل سکونت
Tehran
عنوان تاپیک به نظرتون یه جوری نیست؟! :unsure:
 

سرندی پیتی

Registered User
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2014
نوشته‌ها
584
لایک‌ها
4,732
سن
34
محل سکونت
شطهول
دبستان یه معلم معتادی داشتیم سایکوپتی بود برا خودش کلا میومد همه رو میگرفت میزد میومد املاء میگرفت هر کی نمره کم میگرفت به ازای هر غلط املائی یه چک و تیپا میخورد خوشبختانه من درسم خوب بود از ترس کتک خوردن هم بیشتر درس میخوندم یکی دو دفعه بیشتر چک نخوردم

ولی یه بچه ای بود توی کلاس چون قد و هیکل بلندی داشت نسبت به بقیه بچه ها و بنده خدا درسش شخمی بود همیشه صفر خالص می‌گرفت توی املاء و یه جورایی کتک خورش ملس بود دیگه جوری شده بود اول اون رو میگرفت با چوب و فنون تکواندو میزد بعد شروع می‌کرد املاء گرفتن خاطره زیادی از زمان مدرسه ندارم ولی هیچوقت اون صحنه ای که این مردک پفیوز پاش رو از تو کفش دراورده بود با جوراب گذاشته بود رو سر اون بچه قد بلنده که املاء بنویسه یادم نمیره
 

arthur97

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2013
نوشته‌ها
414
لایک‌ها
375
محل سکونت
گرمسار
دبستان یه معلم معتادی داشتیم سایکوپتی بود برا خودش کلا میومد همه رو میگرفت میزد میومد املاء میگرفت هر کی نمره کم میگرفت به ازای هر غلط املائی یه چک و تیپا میخورد خوشبختانه من درسم خوب بود از ترس کتک خوردن هم بیشتر درس میخوندم یکی دو دفعه بیشتر چک نخوردم

ولی یه بچه ای بود توی کلاس چون قد و هیکل بلندی داشت نسبت به بقیه بچه ها و بنده خدا درسش شخمی بود همیشه صفر خالص می‌گرفت توی املاء و یه جورایی کتک خورش ملس بود دیگه جوری شده بود اول اون رو میگرفت با چوب و فنون تکواندو میزد بعد شروع می‌کرد املاء گرفتن خاطره زیادی از زمان مدرسه ندارم ولی هیچوقت اون صحنه ای که این مردک پفیوز پاش رو از تو کفش دراورده بود با جوراب گذاشته بود رو سر اون بچه قد بلنده که املاء بنویسه یادم نمیره
این خاطره ها در واقع عصاره جامعه ماست.
 

gheysar.

همکار بخش خودرو و رانندگی
همکار انجمن
تاریخ عضویت
5 فوریه 2012
نوشته‌ها
2,968
لایک‌ها
4,473
محل سکونت
Ambushed area
یه معلم دین و زندگی بود یکبار مثل سگ منو زد.سهمیه کتک کل عمرمو تو یه بار ازش خوردم.(پوسته پرتقال کردم تو خودکار پرت کردم شانس بد ما خورد تو صورتش و منو دید. هرچی هم بچه ها قبلش زده بودن افتاد گردن من)
یاد اون کتک خوردنه که میافتم حالم از خودم بهم میخوره چرا اون موقع از خودم دفاع نکردم حداقل اگر زورم بهش نمیرسید تو جمع میتونستم یه دوتا فحش ***** بهش بدم !
------
بعضی آدما چه معلم چه غیر معلم سرشون خیلی تو لاک خودشونه و آزارشون به مورچه هم نمیرسه حتی اگر دیگران آزارشون بدن.
یه پیرمردی معلم فیزیک ما بود ساعت طرفای 6 عصر (کمتر) زمستون هوا تاریک بود.4 پنج تا میرفتن دور میز سرشو گرم میکردن و شلوغ میکردن یکی پا میشد مهتابیا رو خاموش میکردن.قیامتی میشد تو کلاس اون وسط چند نفر انگ*تش میکردن بنده خدارو.اون وسطم یکی از بچه ها یکی از کلیداش به قفل در کلاس میخورد. کیفشو برمیداشت میرفت بیرون درو قفل میکرد !
 
Last edited:

balabala

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 می 2005
نوشته‌ها
8,362
لایک‌ها
5,745
سن
41
محل سکونت
یه خورده اونورتر
بعضی آدما چه معلم چه غیر معلم سرشون خیلی تو لاک خودشونه و آزارشون به مورچه هم نمیرسه حتی اگر دیگران آزارشون بدن.
یه
یدونه از این مدل داشتیم معلم شیمی، هر کاری بچه ها میکردن چیزی نمیگفت عصبانی نمیشد. تا اینکه یبار بردمون آزمایشگاه یه محلول و یه پودری درست کرده بود و تاکید میکرد خیلی خطرناک کسی دست نزنه، یه لحظه برگشت از کمد چیزی برداره یکی از بچه های کلاس پودرو خالی کرد تو بشر محلول قل زد اومد بالا فوران کرد آتیش گرفت دود تمام آزمایشگاه و پر کرد همه داشتیم خفه میشدیم، فرار کردیم بیرون. اون بنده خدام دقیقا بالای اون محلول بود چشماش قرمز شده بود، موهاش مثل انیشتین شده بود خونش جوش اومد. خلاصه اونجا خشم چندین ساله شو خالی کرد رو سره بچهه و کلی فحش و دری وری داد و رفت. دیگه هم برنگشت، کلا استعفا داد : )))))
 
Last edited:
بالا