برگزیده های پرشین تولز

نقد و بررسی بازی Mirror's Edge Catalyst

eprima

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 می 2013
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
1
1466490133218.jpg

لحظاتی در بازی Mirror’s Edge Catalyst وجود دارد، که تمام اجزا به طرز خیره کننده ای در کمک یکدیگر برای خلق صحنه هایی به یادماندنی اند. لحظاتی که به لطف طراحی مراحل زیبا و روان، گیمپلی اصلی بازی که تمرکزش بر روی دیویدن و پارکور است، را بیش از پیش لذت بخش کرده اند. ماموریت های بازی اکثرا در تعقیب و گریز و یا رساندن چیزهایی از یک قسمت به قسمت دیگر شهر خلاصه می شود.

اما در میان این لحظات زیبا و مجذوب کننده، لحظاتی هستند که بازیباز را دلسرد می کنند. یکی از این نکات دلسرد کننده مکانیزم مبارزات بازیست. البته ابن نکات منفی قدرت چندانی در برابر مناظر جادویی و لحظات نفس گیر گیمپلی بازی ندارند.



بیشتر جادوی بازی از کلیدی ترین مکانیزم بازی یعنی پارکور نشات می گیرد. بر خلاف اکثر بازی های اکشن اول شخص، Catalyst بر روی حرکت و جنبش بیشتر از اسلحه و نبرد تمرکز می کند. حرکات شخصیت اصلی بازی، Faiths Connors تشکیل شده از پریدن، معلق زدن، دویدن و بعضی حرکات دیگر که به تجربیات بالاتری برای انجامشان نیازمند خواهیم بود.

زمان بندی “صدم ثانیه ای” نیز باعث می شود نرمی انیمیشن ها و جزئیات طراحی کاراکترها را بهتر مشاهده کنیم. همچنین انجام حرکات موفق در فواصل طولانی نیازمند مهارت های جدی می باشد.





پایه ریزی بازی بر روی سیستم ورزشی مانند پارکور؛ نه تنها بر روی کاغذ بسیار جذاب به نظر می رسد، بلکه عملا نیز راضی کننده است. به لطف کنترل واکنش گرا، انیمیشن های واقع گرایانه و تنوع حرکات انتخابی که در اختیار شما قرار گرفته اند، Catalyst یکه و تنها سردمدار این سبک است.

حتی جزئیات بسیار کوچکی مانند تکان خوردن کنترل درست بعد از ضربه خوردن باعث شده تا حرکات بازی بیش از عنوان قبلی تنش زا باشند.

اما بر روی دیگر این سکه، بخش نه چندان موفق نبردها و درگیری هاست. Faith برای از میان برداشتن دشمنانش تنها از دستان و پاهایش استفاده می کند؛ به همین دلیل بازی شما را مجبور خواهد کرد تا حملاتتان را بر پایه استعدادهای وی پایه ریزی نمایید تا بهترین نتیجه را بگیرید.

وقتی این ایده عملی می شود، همه چیز عالیست، پریدن از روی بلندی و لگد زدن به دشمنان و یا لیز خوردن و از میان برداشتن آنها و تماشای اینکه کلاه ایمنی شان به زمین برخورد می کند بسیار خارق العاده است. اما مشکل اینجاست که بیشتر محیط های بازی برای عملی کردن این تکنیک بیش از حد بازند. این موضوع موجب می شود تا مجبور به جاخالی دادن از تیررس دشمنان شوید و سپس به آرامی آنها را زمین گیر کنید. به دلیل اینکه هوش مصنوعی دشمنان به طور دلسرد کننده ای قابل پیش بینی است، بیشتر مواقع سعی کردم با آنها رو در رو شده و تمام حرکت های ممکن که فکر می کردم بر رویشان موثر است را پیاده نمایم.

اما یکی از نقاط مثبت بازی این است که شما همیشه می توانید از درگیری ها اجتناب کنید، اما بیشتر از چندین بار در یک محیط بسته گیر افتادم و مجبور به جنگیدن با تعداد زیادی از دشمنان شدم. با توجه به اینکه گفته شد توجه بازی بیشتر بر روی حرکات است تا درگیری ها، این لحظات، با اینکه در بازی نادرند، اما کاملا بی مصرف جلوه می کنند.

سیستم آپگرید یکی دیگر از نقاط منفی Catalyst است. بعضی از مانورهای ساده که حقیقتا نیاز است تا از ابتدای بازی در دسترس باشند، بابد با پیشروی در بازی آنلاک شوند و باقی قابلیت های شخصیت اصلی نیز تا زمانی که به اندازه کافی در بخش داستانی پیش نرفتید قابل آپگرید نیستند. عملا این سیستم اتصال درگاه های آپگرید به یکدیگر بسیار اجباری و بی هدف به نظر می رسد.

اما از طرفی سیستم پیشروی بازی تاثیر چندانی بر روی گیمپلی لحظه به لحظه ندارد. در Catalyst همچنین می توانید با پیشبرد مراحل بازی، خانه هایی در سطحه نقشه، که گاها نقاط مشابه به هم زیادی دارد، آزاد کنید. این خانه ها به شما کمک خواهند کرد تا بین نقاط مختلف سریعتر رفت و آمد کنید. خارج از بخش داستانی، نقشه بازی تبدیل به یک زمین بازی سرگرم کننده می شود که پر است از اشیا گمشده برای کشف کردن و مسابقاتی برای دویدن. برخی از این ماموریت های جانبی نیز مانند ماموریت های داستانی بازی اساسی و مهم به نظر می رسند. شما همچنین می توانید مسابقات و رکورد های زمانی خودتان را با استفاده از علامتگذاری نقشه ساخته و منتشر نمایید؛ سیستمی ساده و غیرهوشمندانه که در عین حال دلیلی برای طولانی تر شدن بازی است.

از نظر ماموریت های داستانی، بعضی مراحل روتین و غیرخلاقانه اند و شما را از محلی به محل دیگر می فرستند؛ مناطقی که قبلا بارها دیده اید. اما برخی دیگر از مراحل، بسیار تنش زا اند و متفکرانه طراحی شده اند. شما با استفاده از زیپ لاین ها از ساختمانی به ساختمان دیگر می روید و گاها سعی در حل پازل های محیطی می کنید. درجه سختی بالاتر، به معنای دشمنان بیشتر است و نه به این معنا که با محیط های درگیر کننده تر و مشکلزا تری رو در رو هستیم. با این همه حالت داستانی، چالش های خاص خود را ارائه می دهد و لحظات فراموش نشدنی برایتان رقم خواهد زد.

داستان بازی که تمام سیستم ها را به هم متصل می کند، بسیار عادی و ساده است. این بخش بازی به طرز دلسرد کننده ای فرضیه ی یک شهر رویایی در آینده را با تمرکز بر روی توطئه های یک شرکت نیمه پخته از نظر عمق داستانسرایی؛ تلف می کند و پر است از پیچ و خم های قابل پیش بینی و کاراکتر های نه چندان قوی. فاکتور دیالوگ نیز نمی تواند چنین خط داستانی را نجات دهد، ولی داستان وظیفه خود را به اندازه کافی و نه عالی انجام داده و مابقی را بر عهده گیمپلی می گذارد.



نهایتا، سازندگان موفق شدند بخش های عظیمی از کوتاهی های انجام شده در بخش تکنیکی طراحی را که نسخه بتا را رو به نابودی کشانده بود، تصحیح کنند. در حالت کلی تنها چند بار با افت فریم مواجه شدم و تعداد کمی باگ و گلیچ مانند پخش شدن چند صوت به طور همزمان در برخی مراحل به چشم می خورد. زمان های بارگذاری معقولانه به نظر می رسیدند و هیچ یک از مشکلات تکنیکی رخ داده در تجربه من از این بازی، روی گیمپلی تاثیری نداشتند.

Catalyst شاید زیباترین بازی موجود در بازار نباشد اما به خوبی اجرا می شود تا شما را مجذوب گیمپلی خود نماید. و حقیقتا اصلی ترین بخش هر بازی همین گیمپلی هست! زیبایی بصری بازی در اکثر مواقع شما را مبهوت خود می کند و سیستم حرکتی بازی در کنار چنین گرافیکی شما را انگشت به دهان خواهد گذاشت.

منبع
 
بالا