با مجرمان رايانهاي چه ميكنيم؟
عدالت انفورماتيك!
جينا دي آنجليز
ترجمه: دكتر عبدالصمد خرم آبادي و سعيد حافظي
تا زماني كه رايانهها وجود داشته باشند، مجرمان رايانهاي نيز وجود خواهند داشت، اما در اينباره چه ميتوانيم بكنيم؟ آيا هكرها و كركرها بزرگترين تهديد هستند؟ آيا هكرها واقعاً ميدانند كه كارشان جرم محسوب ميشود؟ چگونه بايد مجرمان رايانهاي را مجازات كرد؟ و نهايتاً، چگونه ميتوانيم خود را از گزند هكرها محافظت كنيم؟
باك بلوم بكر، مدير مركز ملي دادههاي جرايم رايانهاي در سانتا كروز واقع در ايالت كاليفرنيا، كتابي با نام «جرايم رايانهاي ديدني» (Spectacular Computer Crimes) نگاشته است. در اين كتاب، بلوم بكر از هشت گرايش اصلي هكرها به سيستمهاي رايانهاي نام ميبرد. «تخت بازي كودكان» (The Playpan) نگرش هكرهايي را توصيف ميكند كه فضاي رايانهاي براي آنها يك اسباب بازي محسوب ميشود. بعضي از ويروسنويسان نيز ممكن است چنين گرايشي داشته باشند اما بازي آنها بسيار خطرناكتر از بازي هكرها است.
«سرزمين فرصته» (The Land of Opportunity) گرايش كاركناني است كه شايد سهواً، در كار خود راه نفوذ در ديوار امنيتي را ياد ميگيرند. آنها عمدتاً به اين دليل مرتكب جرم رايانهاي ميشوند كه فرصتها به آنها رخ مينمايند. آنها از قبل تصميم به ارتكاب جرم ندارند اما در ناخودآگاه ذهن خود به دنبال راهي براي آن ميگردند.
«ظرف كلوچه» (The Cookie jar) گرايش بعضي از مجرمان رايانهاي با سرگرميهاي پرخرج ـ مواد مخدر، قمار، بورس بازي ـ را به فضاي رايانهاي نشان ميدهد. اين افراد احساس ميكنند كه مشكلات مالي خود را نميتوانند با ديگران مطرح كنند و بنابراين به سادگي به درون ظرف كلوچه شيرجه ميزنند تا بدهيهاي خود را بپردازند.
سناريوي «منطقه جنگي» (The War Zone)، گرايش مجرمان عصباني و داراي رفتار خصمانه و بدخواهانه است. بيشتر ويروسها توسط اين افراد نوشته ميشود و احتمالاً «انتقامجوي سياه» بلژيكي، يكي از اين افراد بوده است. مثال ديگري از گرايش منطقه جنگي، از كاركنان اخراج شدهاي سر ميزند كه براي انتقام گيري، در سيستم رايانه شركت خرابكاري ميكنند.
دونالد بورلسون (Donals Burleson) كه از كارفرماي قبلي خود عصباني بود، كرمي را طراحي و در سيستم رايانه شركت او وارد كرد كه بنا بر گفته بلوم بكر: «قادر به نابود كردن 168.000 ركورد از كميسيونهاي كاركنان او بود.» خوشبختانه شركت يك نسخه پشتيبان از اين ركوردها را در اختيار داشت و توانست ميزان خسارتي كه بورلسون ببار آورده بود را به حداقل برساند.
«قوطي صابون» (The Soapbox)، ذهنيت يك مجرم رايانهاي را توصيف ميكند كه قصد دارد فعاليتي با هدف سياسي انجام دهد. بمبهاي منطقي، خرابكاريها و تروريسم رايانهاي، نمودهايي از اين گرايش هستند. باشگاه كائوس كه يك گروه بدنام از هكرهاي آلماني ميباشد، مثالي از گروه مجرمان رايانهاي «قوطي صابون» است (اگرچه ممكن است اعضاي آن با هم تفاوت داشته باشند اما باشگاه كائوس به طور كلي در رديف حزب سبز آلمان كه يك گروه چپ و ضد سلاحهاي هستهاي است، قرار ميگيرد).
«سرزمين پريان» (The Fairyland) گرايش افرادي است كه از آنچه در فضاي رايانهاي ميكنند، بي اطلاع هستند. اين افراد هميشه آگاه نيستند كه آنچه ميكنند، اشتباه يا مخرب است. بلوم بكر ميگويد: «اگر افرادي كه عاشق كار با رايانه و داراي گرايش«تخت بازي كودكان» هستند، ميتوانستند كساني را كه در سرزمين پريان زندگي ميكنند آموزش دهند، امنيت رايانهاي به نحو چشمگيري افزايش مييافت.»
اگر فضاي رايانهاي براي مجرمان رايانهاي يك «جعبه ابزار» (The Toolbox) باشد، به سادگي ميتوان نتيجه گرفت كه رايانه ميتواند ابزاري براي جرايم معمولي نيز باشد. بلوم بكر از افرادي كه با استفاده از رايانه به قمار، زنان هرزه، مواد مخدر و فعاليتهاي غير قانوني ديگر ـ مانند باندهاي تبهكاري سازمان يافته ـ روي آوردهاند، به عنوان مثالهاي استفاده از رايانه براي بزهكاري ياد ميكند.
نهايتاً اين فضاي سايبر پانك (Cyberpunk Space) است كه شامل موارد جديدي از بدخواهي ميشود. «سايبر پانكه» يك نسخه نويد بخش از آينده فناوري را پراكنده ميكنند (فيلم بليد رانر (Blade Runner) محصول 1982، مثالي از اين تفكر است كه در آن با دنيايي مواجه ميشويد كه ذهنيت بسياري از ساير پانكها را تشكيل ميدهد).
حال، «نوع» اين مجرمان رايانه هرچه باشد، مجريان قانون چگونه بايد با آنها رفتار كنند؟ مجازات آنها چقدر بايد سخت گيرانه باشد؟ پاسخ دادن به اين پرسشها مهم و دشوار است.
براي مثال آيا كوين ميتينك مستحق هفت سال زندان بود؟ او امكان آزادي به قيد وثيقه را نداشت و تنها ميتوانست حين دوران التزام دادرسي و دوران زندان از طريق تلفن كنترل شده با دنياي خارج تماس داشته باشد. معمولاً اين نوع مجازاتها براي مجرمان خنثي در نظر گرفته ميشود كه به امنيت فيزيكي ديگران صدمه ميزنند. بعضي نويسندگان معتقدند كه ميتينيك از ابزاري استفاده كرده است كه بسياري از ما با آن نا آشنا هستيم و اين ناآشنايي باعث شده است كه نگرانيهايي درباره آنچه كوين ميتنيكها ميتوانند بر ضد ساير مردم انجام دهند، در ما پديد آيد. يك روزنامه نگار معتقد است كه هكرهايي مانند ميتنيك، به وسيله آگاه كردن ما از حفرههاي موجود در ديوارهاي امنيتي رايانهها، به همه ما خدمت ميكنند.
عده اي نيز طرفدار بهكارگيري هكرها و مخالف مجازات كردن آنها هستند، بلوم بكر در اينباره ميگويد: «ما نميدانيم كه با مجرمان رايانهاي كه هك كردن را كنار گذاشتهاند، بايد چه كنيم. پس از آنكه رسانه، آنها را به خدمت گرفت، زندگي رقابتي واقعي، اين مجرمان را به سمت مسائلي سوق ميدهد كه شايد نزد آنها ارجحيت بيشتري بر جرايم رايانهاي داشته باشد.» چگونه جامعه آمريكايي ميتواند به آنها اجازه دهد كه مجدداً با رايانه كار كنند؟ از سوي ديگر، ما چگونه ميتوانيم آنها را از كار با رايانه دور نگاه داريم در حالي كه آنها در اين مورد بسيار متبحر هستند؟
در واقع بسياري از هكرها، از جمله بهترين برنامهنويسان و متخصصان امنيت رايانه ـ در صنعتي كه رشد تصاعدي دارد و همواره نيازمند پرسنل ماهر است ـ هستند. براي يك هكر «خوب» مانند مايكل سينرجي (Michael Synergy) ، مطمئناً تقاضاي زيادي وجود دارد. حين دهه 1980، سينرجي به درون يك سيستم اعتباري نفوذ كرد و به اطلاعات مالي 80 ميليون آمريكايي از جمله رييس جمهور دونالد ريگان، دسترسي پيدا كرد، او همچنين به اطلاعات يك گروه تقريباً 700 نفري دسترسي يافت كه يك كارت اعتباري مشترك داشتند و سابقه اعتباري همه آنها غير عادي به نظر ميرسيد. سينرجي فهميد كه او نام و آدرس افرادي را يافته است كه با برنامه حفاظت از شهود فدرال ارتباط دارند. اين برنامه به افرادي كه عليه مجرمان همچون رهبران جرايم سازمان يافته و باندهاي مواد مخدر شهادت ميدهند، اسم و آدرس جديدي ميدهد تا آنها را از انتقامجويي تبهكاران مصون دارد. سينرجي با FBI تماس گرفت و موضوع حفره موجود در سيستم را با آنها در ميان گذاشت. اما شايد هكرهاي ديگري كه متوجه اين موضوع ميشدند، اين كار را نميكردند و اين فايلها در مقابل نفوذهاي آينده، آسيب پذير باقي ميماند.
گروهي از هكرها و فريكها، تمايل زيادي دارند (يا داشتهاند) كه براي شركتهايي كار كنند كه بعدها اين شركتها را مورد حمله قرار دادهاند. يك فريك افسانهاي به نام جو انگرسيا (Joe Engressia) به توانايي تقليد تنهاي چندفركانسي شركت بل تلفن (Bell Telephone) به وسيله سوت زدن شهرت دارد و اين توانايي، او را قادر ميساخت كه بتواند تماس رايگان برقرار كند. انگرسيا در اينباره گفته است: «من دلم ميخواهد كه براي شركت بل كار كنم... اگر بتوانيد سر از كار من در آوريد، خواهيد فهميد كه كار با اين سيستم چه زيباييهايي دارد.» شركت بل نه تنها او را استخدام نكرد، بلكه تصميم گرفت تماسهاي او را كنترل كند و از ارائه سرويس خانگي به او سرباز زد. حتي كوين ميتينك نيز آرزو داشت ـ در «تشكيلاتي» كه به نظر ميرسيد از آن نفرت دارد ـ شغلي بدست آورد كه در آن با رايانه كار كند. در حقيقت، او امروزه در يك شركت خدمات درماني در كاليفرنيا با رايانهها كار ميكند.
اما بسياري از شركتها، تمايلي به استخدام هكرهاي بهدام افتاده ـ يا هكرهايي كه تحت تعقيب قرار گرفتهاند اما مجرم شناخته نشدهاند يا محكوم نشدهاند ـ ندارند. اين باعث ميشود كه هكرهاي سابق، عليرغم مهارت فني و علاقه زياد به كار با رايانه و آشنايي با مديريت و امنيت سيستمها ـ و عليرغم نياز بسيار زياد صنايع به اين نوع مهارتها ـ نتوانند با انجام كارهاي قانوني با رايانه كسب درآمد كنند يا انجام اين كار براي آنان بسيار دشوار باشد. نويسندگان ديگري اشاره كرده اند كه هكرها ـ و به ويژه كركرها ـ از مهارت خود براي قرباني كردن ديگران استفاده ميكنند بنابراين نبايد به آنها رحم كرد. اين نويسندگان ادعا ميكنند كه اعتماد به يك مجرم رايانهاي، ميتواند يك خطر بالقوه براي وارد آوردن خسارات فناوري و اقتصادي بزرگ باشد. آنها معتقدند كه هكرهايي مانند كوين ميتينك بايد براي عبرت ساير هكرها، مجازات شوند. جرايم رايانهاي باعث بهراه افتادن مباحثات بيپاياني در مورد مسائل مختلف شده است. اين مسائل شامل نحوه رفتار با مظنونين ، چگونگي احكام مجرمان رايانهاي و تلقي اقدامات هكرها به عنوان يك جرم جدي، حتي در صورت بهبار نيامدن خسارات ملموس، ميباشد.
يك اپراتور سيستم در پاسخ به نويسندهاي كه گفته بود رابرت موريس (نويسنده كرم رايانهاي) نبايد تنها به دليل انجام يك آزمايش مجازات شود، گفته است: «تو مجبور نبودي گندي را كه او زده است، پاك كني.» هزينه و زماني را كه كاركنان صرف «پاك كردن» گندكاري اين آزمايش كردند و خسارتي كه به دليل قطع شدن ارتباط رايانهها با شبكه بهبار آمد به ميليونها دلار بالغ ميشود. حتي اگر ميزان خسارات اعلام شده از سوي اين شركتها به منظور جلب نظر عوامل مجري قانون فدرال، بيش از حد واقعي اعلام شده باشد، باز هم خسارات وارده به شركتهاي متوسط يا كوچك به صدها هزار دلار ميرسد.
donya-e-eqtesad
عدالت انفورماتيك!
جينا دي آنجليز
ترجمه: دكتر عبدالصمد خرم آبادي و سعيد حافظي
تا زماني كه رايانهها وجود داشته باشند، مجرمان رايانهاي نيز وجود خواهند داشت، اما در اينباره چه ميتوانيم بكنيم؟ آيا هكرها و كركرها بزرگترين تهديد هستند؟ آيا هكرها واقعاً ميدانند كه كارشان جرم محسوب ميشود؟ چگونه بايد مجرمان رايانهاي را مجازات كرد؟ و نهايتاً، چگونه ميتوانيم خود را از گزند هكرها محافظت كنيم؟
باك بلوم بكر، مدير مركز ملي دادههاي جرايم رايانهاي در سانتا كروز واقع در ايالت كاليفرنيا، كتابي با نام «جرايم رايانهاي ديدني» (Spectacular Computer Crimes) نگاشته است. در اين كتاب، بلوم بكر از هشت گرايش اصلي هكرها به سيستمهاي رايانهاي نام ميبرد. «تخت بازي كودكان» (The Playpan) نگرش هكرهايي را توصيف ميكند كه فضاي رايانهاي براي آنها يك اسباب بازي محسوب ميشود. بعضي از ويروسنويسان نيز ممكن است چنين گرايشي داشته باشند اما بازي آنها بسيار خطرناكتر از بازي هكرها است.
«سرزمين فرصته» (The Land of Opportunity) گرايش كاركناني است كه شايد سهواً، در كار خود راه نفوذ در ديوار امنيتي را ياد ميگيرند. آنها عمدتاً به اين دليل مرتكب جرم رايانهاي ميشوند كه فرصتها به آنها رخ مينمايند. آنها از قبل تصميم به ارتكاب جرم ندارند اما در ناخودآگاه ذهن خود به دنبال راهي براي آن ميگردند.
«ظرف كلوچه» (The Cookie jar) گرايش بعضي از مجرمان رايانهاي با سرگرميهاي پرخرج ـ مواد مخدر، قمار، بورس بازي ـ را به فضاي رايانهاي نشان ميدهد. اين افراد احساس ميكنند كه مشكلات مالي خود را نميتوانند با ديگران مطرح كنند و بنابراين به سادگي به درون ظرف كلوچه شيرجه ميزنند تا بدهيهاي خود را بپردازند.
سناريوي «منطقه جنگي» (The War Zone)، گرايش مجرمان عصباني و داراي رفتار خصمانه و بدخواهانه است. بيشتر ويروسها توسط اين افراد نوشته ميشود و احتمالاً «انتقامجوي سياه» بلژيكي، يكي از اين افراد بوده است. مثال ديگري از گرايش منطقه جنگي، از كاركنان اخراج شدهاي سر ميزند كه براي انتقام گيري، در سيستم رايانه شركت خرابكاري ميكنند.
دونالد بورلسون (Donals Burleson) كه از كارفرماي قبلي خود عصباني بود، كرمي را طراحي و در سيستم رايانه شركت او وارد كرد كه بنا بر گفته بلوم بكر: «قادر به نابود كردن 168.000 ركورد از كميسيونهاي كاركنان او بود.» خوشبختانه شركت يك نسخه پشتيبان از اين ركوردها را در اختيار داشت و توانست ميزان خسارتي كه بورلسون ببار آورده بود را به حداقل برساند.
«قوطي صابون» (The Soapbox)، ذهنيت يك مجرم رايانهاي را توصيف ميكند كه قصد دارد فعاليتي با هدف سياسي انجام دهد. بمبهاي منطقي، خرابكاريها و تروريسم رايانهاي، نمودهايي از اين گرايش هستند. باشگاه كائوس كه يك گروه بدنام از هكرهاي آلماني ميباشد، مثالي از گروه مجرمان رايانهاي «قوطي صابون» است (اگرچه ممكن است اعضاي آن با هم تفاوت داشته باشند اما باشگاه كائوس به طور كلي در رديف حزب سبز آلمان كه يك گروه چپ و ضد سلاحهاي هستهاي است، قرار ميگيرد).
«سرزمين پريان» (The Fairyland) گرايش افرادي است كه از آنچه در فضاي رايانهاي ميكنند، بي اطلاع هستند. اين افراد هميشه آگاه نيستند كه آنچه ميكنند، اشتباه يا مخرب است. بلوم بكر ميگويد: «اگر افرادي كه عاشق كار با رايانه و داراي گرايش«تخت بازي كودكان» هستند، ميتوانستند كساني را كه در سرزمين پريان زندگي ميكنند آموزش دهند، امنيت رايانهاي به نحو چشمگيري افزايش مييافت.»
اگر فضاي رايانهاي براي مجرمان رايانهاي يك «جعبه ابزار» (The Toolbox) باشد، به سادگي ميتوان نتيجه گرفت كه رايانه ميتواند ابزاري براي جرايم معمولي نيز باشد. بلوم بكر از افرادي كه با استفاده از رايانه به قمار، زنان هرزه، مواد مخدر و فعاليتهاي غير قانوني ديگر ـ مانند باندهاي تبهكاري سازمان يافته ـ روي آوردهاند، به عنوان مثالهاي استفاده از رايانه براي بزهكاري ياد ميكند.
نهايتاً اين فضاي سايبر پانك (Cyberpunk Space) است كه شامل موارد جديدي از بدخواهي ميشود. «سايبر پانكه» يك نسخه نويد بخش از آينده فناوري را پراكنده ميكنند (فيلم بليد رانر (Blade Runner) محصول 1982، مثالي از اين تفكر است كه در آن با دنيايي مواجه ميشويد كه ذهنيت بسياري از ساير پانكها را تشكيل ميدهد).
حال، «نوع» اين مجرمان رايانه هرچه باشد، مجريان قانون چگونه بايد با آنها رفتار كنند؟ مجازات آنها چقدر بايد سخت گيرانه باشد؟ پاسخ دادن به اين پرسشها مهم و دشوار است.
براي مثال آيا كوين ميتينك مستحق هفت سال زندان بود؟ او امكان آزادي به قيد وثيقه را نداشت و تنها ميتوانست حين دوران التزام دادرسي و دوران زندان از طريق تلفن كنترل شده با دنياي خارج تماس داشته باشد. معمولاً اين نوع مجازاتها براي مجرمان خنثي در نظر گرفته ميشود كه به امنيت فيزيكي ديگران صدمه ميزنند. بعضي نويسندگان معتقدند كه ميتينيك از ابزاري استفاده كرده است كه بسياري از ما با آن نا آشنا هستيم و اين ناآشنايي باعث شده است كه نگرانيهايي درباره آنچه كوين ميتنيكها ميتوانند بر ضد ساير مردم انجام دهند، در ما پديد آيد. يك روزنامه نگار معتقد است كه هكرهايي مانند ميتنيك، به وسيله آگاه كردن ما از حفرههاي موجود در ديوارهاي امنيتي رايانهها، به همه ما خدمت ميكنند.
عده اي نيز طرفدار بهكارگيري هكرها و مخالف مجازات كردن آنها هستند، بلوم بكر در اينباره ميگويد: «ما نميدانيم كه با مجرمان رايانهاي كه هك كردن را كنار گذاشتهاند، بايد چه كنيم. پس از آنكه رسانه، آنها را به خدمت گرفت، زندگي رقابتي واقعي، اين مجرمان را به سمت مسائلي سوق ميدهد كه شايد نزد آنها ارجحيت بيشتري بر جرايم رايانهاي داشته باشد.» چگونه جامعه آمريكايي ميتواند به آنها اجازه دهد كه مجدداً با رايانه كار كنند؟ از سوي ديگر، ما چگونه ميتوانيم آنها را از كار با رايانه دور نگاه داريم در حالي كه آنها در اين مورد بسيار متبحر هستند؟
در واقع بسياري از هكرها، از جمله بهترين برنامهنويسان و متخصصان امنيت رايانه ـ در صنعتي كه رشد تصاعدي دارد و همواره نيازمند پرسنل ماهر است ـ هستند. براي يك هكر «خوب» مانند مايكل سينرجي (Michael Synergy) ، مطمئناً تقاضاي زيادي وجود دارد. حين دهه 1980، سينرجي به درون يك سيستم اعتباري نفوذ كرد و به اطلاعات مالي 80 ميليون آمريكايي از جمله رييس جمهور دونالد ريگان، دسترسي پيدا كرد، او همچنين به اطلاعات يك گروه تقريباً 700 نفري دسترسي يافت كه يك كارت اعتباري مشترك داشتند و سابقه اعتباري همه آنها غير عادي به نظر ميرسيد. سينرجي فهميد كه او نام و آدرس افرادي را يافته است كه با برنامه حفاظت از شهود فدرال ارتباط دارند. اين برنامه به افرادي كه عليه مجرمان همچون رهبران جرايم سازمان يافته و باندهاي مواد مخدر شهادت ميدهند، اسم و آدرس جديدي ميدهد تا آنها را از انتقامجويي تبهكاران مصون دارد. سينرجي با FBI تماس گرفت و موضوع حفره موجود در سيستم را با آنها در ميان گذاشت. اما شايد هكرهاي ديگري كه متوجه اين موضوع ميشدند، اين كار را نميكردند و اين فايلها در مقابل نفوذهاي آينده، آسيب پذير باقي ميماند.
گروهي از هكرها و فريكها، تمايل زيادي دارند (يا داشتهاند) كه براي شركتهايي كار كنند كه بعدها اين شركتها را مورد حمله قرار دادهاند. يك فريك افسانهاي به نام جو انگرسيا (Joe Engressia) به توانايي تقليد تنهاي چندفركانسي شركت بل تلفن (Bell Telephone) به وسيله سوت زدن شهرت دارد و اين توانايي، او را قادر ميساخت كه بتواند تماس رايگان برقرار كند. انگرسيا در اينباره گفته است: «من دلم ميخواهد كه براي شركت بل كار كنم... اگر بتوانيد سر از كار من در آوريد، خواهيد فهميد كه كار با اين سيستم چه زيباييهايي دارد.» شركت بل نه تنها او را استخدام نكرد، بلكه تصميم گرفت تماسهاي او را كنترل كند و از ارائه سرويس خانگي به او سرباز زد. حتي كوين ميتينك نيز آرزو داشت ـ در «تشكيلاتي» كه به نظر ميرسيد از آن نفرت دارد ـ شغلي بدست آورد كه در آن با رايانه كار كند. در حقيقت، او امروزه در يك شركت خدمات درماني در كاليفرنيا با رايانهها كار ميكند.
اما بسياري از شركتها، تمايلي به استخدام هكرهاي بهدام افتاده ـ يا هكرهايي كه تحت تعقيب قرار گرفتهاند اما مجرم شناخته نشدهاند يا محكوم نشدهاند ـ ندارند. اين باعث ميشود كه هكرهاي سابق، عليرغم مهارت فني و علاقه زياد به كار با رايانه و آشنايي با مديريت و امنيت سيستمها ـ و عليرغم نياز بسيار زياد صنايع به اين نوع مهارتها ـ نتوانند با انجام كارهاي قانوني با رايانه كسب درآمد كنند يا انجام اين كار براي آنان بسيار دشوار باشد. نويسندگان ديگري اشاره كرده اند كه هكرها ـ و به ويژه كركرها ـ از مهارت خود براي قرباني كردن ديگران استفاده ميكنند بنابراين نبايد به آنها رحم كرد. اين نويسندگان ادعا ميكنند كه اعتماد به يك مجرم رايانهاي، ميتواند يك خطر بالقوه براي وارد آوردن خسارات فناوري و اقتصادي بزرگ باشد. آنها معتقدند كه هكرهايي مانند كوين ميتينك بايد براي عبرت ساير هكرها، مجازات شوند. جرايم رايانهاي باعث بهراه افتادن مباحثات بيپاياني در مورد مسائل مختلف شده است. اين مسائل شامل نحوه رفتار با مظنونين ، چگونگي احكام مجرمان رايانهاي و تلقي اقدامات هكرها به عنوان يك جرم جدي، حتي در صورت بهبار نيامدن خسارات ملموس، ميباشد.
يك اپراتور سيستم در پاسخ به نويسندهاي كه گفته بود رابرت موريس (نويسنده كرم رايانهاي) نبايد تنها به دليل انجام يك آزمايش مجازات شود، گفته است: «تو مجبور نبودي گندي را كه او زده است، پاك كني.» هزينه و زماني را كه كاركنان صرف «پاك كردن» گندكاري اين آزمايش كردند و خسارتي كه به دليل قطع شدن ارتباط رايانهها با شبكه بهبار آمد به ميليونها دلار بالغ ميشود. حتي اگر ميزان خسارات اعلام شده از سوي اين شركتها به منظور جلب نظر عوامل مجري قانون فدرال، بيش از حد واقعي اعلام شده باشد، باز هم خسارات وارده به شركتهاي متوسط يا كوچك به صدها هزار دلار ميرسد.
donya-e-eqtesad