برگزیده های پرشین تولز

همه چيز در مورد احمد شاملو

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
زبان و ادبيات فارسي در دانشگاهها/7/
يك استاد دانشگاه: شاملو را بايد در كنار نظامي تدريس كرد

تهران-خبرگزاري كار ايران
يك استاد زبان و ادبيات فارسي متعقد است: دانشگاههاي زبان و ادبيات فارسي, گاهي ادبيات معاصر را جزء ادبيات به حساب نمي‌‏آورند، در حالي كه بايد در كنار تدريس نظامي، به شاملو و اخوان نيز بها دهيم.

دكتر مريم صادقي، در گفتگو با خبرنگار ادبي ايلنا, با تاكيد بر آنكه نبايد نسبت به تدريس ادبيات معاصر، در دانشگاهها كوتاهي كنيم؛ ما بايد در كنار شاعران و انديشمنداني بزرگ مانند نظامي, شاملو و اخوان را هم تدريس كنيم.
وي با اشاره به كم‌‏توجهي به انديشه‌‏هاي سياسي و اجتماعي نويسندگان در دانشگاه اظهار داشت: انديشه‌‏هاي سياسي و اجتماعي زيادي درمتون دانشگاهي وجود دارد كه تدريس نمي‌‏شود. اين انديشه‌‏ها درطول تاريخ توانسته است مورد استفاده بسياري از پادشاهان و حكومتها قرار بگيرد.
به گفته وي، صاحبان آثار ادبي كه در آثارشان انديشه‌‏هاي سياسي و اجتماعي وجود دارد از افراد تاثيرگذار در **** حكومتي خود بوده‌‏اند و بايد اين انديشه‌‏ها استخراج و تدريس شود.
اين استاد دانشگاه گفت: ما در تدريس متون ادبي خود، به آفات اين متون اشاره نمي‌‏كنيم و تنها نكات مثبت را مي‌‏بينيم؛ همچنانكه زيانهاي انديشه‌‏هاي شاعران و نويسندگان را بررسي نمي‌‏كنيم و نگاهمان به آنها هميشه مثبت است. اين يك نوع نقد احساساتي است و درست نيست.
صادقي افزود: براي مثال عرفان و تصوف يكي از اركان و الگوهاي ادبيات فارسي شده است. نكات مثبت عرفان و تصوف جاي خودش، اما گاهي همين عرفان و تصوف، جامعه را به رخوت و خمودگي كشانده است.
وي با اشاره به وجود خط قرمز در دانشگاهها گفت: درست است كه خط قرمزها در دانشگاه‌‏ها مشكل ايجاد كرده است, اما گاهي ما خودمان خط قرمز را ايجاد مي‌‏كنيم. وقتي شخصي مثل حافظ گرامي شود و اجازه نظر به ديگران نمي‌‏دهد، اين خودش بدترين خط قرمز است. ما نبايد جلوي اظهارنظر ديگران را بگيريم. اگر يك نفر درباره نكات منفي حافظ يا مولانا صحبت كند او را طرد مي‌‏كنند.
وي تصريح كرد: نه حافظ گرايي براي جامعه ما خوب است نه طرد شاعراني مانند "نادر نادرپور". ما بايد با شاعران و نويسندگان علمي و ادبي برخورد كنيم نه احساسي و تعصبي. ما در دانشگاه اجازه نظر به جوانان را نمي‌‏دهيم و اين خودش باعث صدمه به ادبيات است.

منبع :
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=107082&code1=7
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
ضياء الدين ترابي : شعر شاملو، شعر زمان خودش است

تهران- خبرگزاري كار ايران
جلسه نقد وبررسي مجموعه حديث « بي قراري ماهان » سروده احمد شاملو با حضور ضياءالدين ترابي ، حميد رضا شكارسري ، صابر امامي ، احمد نادمي وزهير توكلي دوشنبه 26 اسفندماه در تالار انديشه حوزه هنري برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ايلنا به نقل از روابط عمومي حوزه هنري ، دراين جلسات ضياءالدين ترابي ، احمد شاملو را شاعري نوآور وصاحب سبك خواند وگفت : شاملو و نيما از دو راه متفاوت به سوي يك هدف مي روند ، نيما از نظم به شعر وشاملو از نثر به سوي شعر مي رود و شعر شاملو از نثر به سوي شعر مي رود و شعر شاملو ريشه در سنت نثري دارد.
ترابي درادامه افزود : شعر شاملو ، شعري مخيل ، در قالب نثر است و شاملو از وقتي سرودن شعر بي وزن را آغاز مي كند ، شاعري تأثيرگذار مي شود.
ترابي درباره زبان وآهنگ شعر شاملو گفت : شاملو به زباني مي رسد و آن را تا آخرين شعر خود حفظ مي كند كه اين فاصله گرفتن از زبان زمانه موجب تشخيص شعر شاملوست . بر اثر مرور زمان شاملو به كشف جديدي مي رسد ومتوجه پتانسيل موسيقيايي نثر قرن چهارم مي شود.
وي فرم را براي شاملو دروني خواند و درباره محتواي شعرهاي شاملو گفت : شعر شاملو از نظر محتوا ، شعر زمان خودش است .
حميد رضا شكارسري در ادامه اين جلسه گفت : شاملو با برداشتن شروط شعريت كلاسيك ، به نفع شعر، از قيد وبندهاي دست وپاگير عروض وقافيه رها مي شود وفضا را براي جولان توسن تخيل آماده مي كند.
شكارسري شاملو را شاعري كلي نگر خواند وافزود : شعر شاملو فاقد هويت تاريخي است وبه لحاظ زماني و مكاني شعري ازلي ، ابدي است و درآثار شاملو ، زبان فضاي خود را به شعر تحميل مي كند.
وي درباره انديشه درشعر شاملو گفت : در آثار شاملو ، شعر آفريده مي شود تا انديشه را بيان كند.
در ادامه اين جلسه ، احمد نادمي گفت : شاملو درحديث بي قراري ماهان سعي كرده تا رسالت سياسي، اجتماعي خود را ادامه دهد وشاملو دراين مجموعه بي قراري انسان را درميان ديوها نشان مي دهد.

منبع:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=9115&code1=4
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
نقد وبرسي "دن آرام"/2/
ضرورت ايجاد بنياد شاملو احساس مي شود


تهران-خبرگزاري كار ايران
با توجه به اهميت و ارزشي منابعي كه شاملو به جامعه ادبي ايران و دنيا تقديم كرده است. بيش از هر زماني ضرورت ايجاد بنياد شاملو احساس مي شود.


SmartPicture.aspx


به گزارش خبرنگار ادبي خبرگزاري كار ايران, ايلنا, جواد مجابي در جلسه نقد و بررسي "دن آرام" با ترجمه احمد شاملو گفت: دكتر احمد تفصلي در كتاب تاريخ ادبيات پيش از اسلام به نكته مهمي درباره ادبيات اشاره مي‌‏كند و مي‌‏گويدكه ما متعلق به فرهنگ شفاهي هستيم و در طول تاريخ هيچ گاه از آن فاصله نگرفتيم ولي در دوره‌‏اي متون مذهبي به دلايل خاص نوشته نمي‌‏شد و نيايش‌‏هاي ايرانيان كه حالت جادويي داشت, منتقل نمي‌‏شد كه بعد از حمله اعراب به ايران , ايرانيان به بازنويسي دوباره اين فرهنگ همت گذاشتند كه دكتر زرين كوب نيز در كتاب دو قرن سكوت به اين مطلب اشاره مي كند.
وي در ادامه افزود: بي شك بخش عظيمي از فرهنگ جهان شكل شفاهي داشته است و در بسياري از كشورها با كشف هاي باستاني شناسي منابع عظيمي از فرهنگ خود را كشف كرده اند ولي در ايران از ابتدا اغلبه با فرهنگ شفاهي بوده است.


SmartPicture.aspx

مجابي در ادامه با بيان اين مطلب كه شاهنامه كه يكي از آثار ارزشمند فارسي است كه در ابتدا به صورت سينه به سينه در بين دهقانان نقل شده است ,گفت: پس از اينكه فروسي اين منبع عظيم زبان فارسي را مكتوب مي‌‏كند در دوره‌‏هاي بعد نيز دوباره اين كتاب به صورت شفاهي در قهوه خانه به صورت نقال رواج پيدا مي كند.

مجاوي در ادامه خاطر نشان كرد: فرهنگ شفاهي بخش عظيمي از فرهنگ مارا در بر مي گيرد كه بخشي از موسيقي جادو جنبل, آداب و سنن شهر نشيني را در بر مي‌‏گيرد كه متاسفانه بخش عظيمي از اين فرهنگ را از دست داده ايم كه در دوران اخير با ظهور ماركز, آستوياس, فنوتس ضرورت جمع آوري اين دستاوردهاي شفاهي را احساس كردند و نقش كاركردي آن را حس كردند دوباره به فرهنگ شفاهي توجه شد.

SmartPicture.aspx

مجاوي در ادامه گفت: فرهنگ مردم در ايران با اينكه وجه غالب بوده است و قدرت فراواني درشكل گيري تمدن ايران ها داشته است اما همواره مورد ارزيابي منفي بوده است و اين موضوع از مشروطيت به بعد هم بيشتر شده است.
وي در ادامه افزود: بزرگترين شاعران ما از سنايي, تا به امروز بخش عظيم آثارشان را از فرهنگ مردم مي گيرند و به آنها شكل هنري مي بخشيدند و بعد دوباره در خانقاه آنها را مطرح مي كنند و بعد مردم با شكل برتر قضيه روبرو مي شدند و همواره اين رابطه وجود دارد.

وي در ادامه با بيان اين مطلب كه تمثيل مادر قصه كوتاه ما مي باشد گفت: من معتقدم كه هنوز مي‌‏شود اين تمثيل‌‏ها را زنده كرد آنها هنوز آمادگي شكل گرفتن در قالب هاي ادبي دارند و در هر دوره‌‏اي مي‌‏تواند از آنها در آثار خود استفاده كرد ولي يكي از مشكلاتي كه وجود دارد اين است كه اين تمثيل ها براساس فضاي اجتماعي و اقتصادي دوره كهن شكل گرفته اند كه در بسياري از مارد و بكارگرفتن آنها در متون متن را به گذشته باز مي‌‏گرداند.
وي در ادامه خاطر نشان كرد: از قرن 6 سنايي به فرهنگ مردم شكل ادبي بخشيد و مبناي ديالوگ مردم را با اين متون را پايه گذاشت, اين جريان تا قرن 8 دوام پيدا كرد و مثلا براي اولين بار داستان فيل و شهر كور را اولين بار در كار غزالي ديده مي شود.
مجابي در ادامه با بيان اين مطلب كه پس غزالي , سنايي اين تمثيل را درآثارش به خوبي بيان كرد و گفت: اما بعدها مولوي ضرورت اين موضوع را بيشتر احساس كرد و تمثيل ناقص و نيمه كاره سنايي را در زمان و مكان ديگري برد و به شكل دقيق تري به آن پرداخت.
وي در ادامه افزود : استفاده از تمثيل درآثار مردم تا دوره مشروطه كم و بيش وجود داشت ولي در مقطعي كه با ادبيات اروپا آشنا مي شويم به نوعي ذوق زده مي‌‏شويم نيايش ها تصنيف ها و آداب و سنن و رقص كهن ايراني را كه بازمانده آيين هاي كهن ماست را سعي مي كنيم فراموش كنيم.
مجابي درپايان گفت: نويسنده هاي امروزي ما سعي مي كنند كه در انزوا خودشان چيزي را ابداع كنند و بعد آنها را براي مردم بازگو كنند اما اين شيوه تنها تا زماني خاص ادامه خواهد داشت.

منبع:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=92922&code1=7
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
نقد وبرسي "دن آرام"/3/
محمود دولت آبادي:شاملو, شاعري, كه عاشق رمان نويسي بود
* شاملو توانست با دن آرام ذخيره گرانبهايي از فرهنگ و زبان مردم را به جامعه ادبي ايران و دنيا هديه كند.

تهران-خبرگزاري كار ايران
شاملو عاشق رمان نويسي بود و ترجمه دن آرام عطش نويسندگي شاملو را ارضا كرد.

به گزارش خبرنگار ادبي خبرگزاري كار ايران, ايلنا, محمود دولت آبادي در جلسه نقد و بررسي دن آرام گفت: من در جواني دن آرام را با ترجمه به آذين را خوانده‌‏ام و تصويري كه از اين كتاب در ذهن من نقش بسته تصويري حماسي است و شاملو با ترجمه دوباره دن آرام حتما ضرورت اين كار را احساس كرده بود.
SmartPicture.aspx

وي در ادامه با بيان اين مطلب كه ترجمه دن آرام شاملو به هيچ وجه ترجمه به آذين را رد نمي كند و هر دو در زمان خويش كار ارزشمندي را انجام داده اند.

محمود دولت آبادي در ادامه گفت: دن آرام يك اثر حماسي است و در اين اثر حماسي زبان كوچه بازار قابليت هاي بسياري را به متن مي دهد. و دن آرام مرحله تكويني زبان كوچه است.
وي در ادامه افزود: زبان كوچه درآغاز ايجابي بود و شاملو با بكار بردن اين زبان در دن آرام اين زبان را براي هميشه زنده كرد.
SmartPicture.aspx

دولت آبادي در ادامه با بيان اين مطلب كه روشنفكران زمينه ساز انقلاب مشروطه بودند گفت: روشنفكران را در گروه دانش آموختگان خارج از كشور بودند كه در شمال و غرب و شرق درس خوانده بودند و گروه ديگر دانش آموختگان مكتبي بودند كه بنيان فرهنگ آموزشي ايران را گذاشتند.
وي در ادامه افزود: از معروف ترين دانش آموختگان مكتبي ايران علي اكبر دهخدا است كه متوجه ارزش و اهميت زبان و فرهنگ مردم شد. وپس از آن زبان كوچه و بازار مورد توجه شاعران و محققين ايراني قرار گرفت.
دولت آبادي با بيان اين مطلب كه ترجمه دن آرام شاملو مهر تاييد بر زبان كوچه است گفت: از يك ربع قرن پيش كه واكنش هاي بسياري درباره زبان و فرهنگ كوچه وجود داشته ولي شاملو توانست با دن آرام ذخيره گرانبهايي از فرهنگ و زبان مردم را به جامعه ادبي ايران و دنيا هديه كند.

منبع:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=92928&code1=7
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
احمد پوري مترجم :
بهترين ترجمه شعر را احمد شاملو انجام داده است

تهران-خبرگزاري كار ايران
ترجمه شعر افق هاي جديدي را پيش روي شاعران مي گذارد و آنها را با عرصه هاي هنر در فضايي متفاوت آشنا مي سازد.
به گزارش خبرنگار ادبي خبرگزاري كار ايران, ايلنا, احمد پوري گفت: در صد سال اخير ترجمه شعر تاثير بسزايي در ادبيات معاصر ايران گذاشته و پيدايش قالب هاي نو درشعر فارسي كه قبلا بي سابقه بوده دليلي بر اين مدعاست .
وي افزود: مترجم بايد در ترجمه فضاي شعر را القا كند و وفاداري به ترجمه تحت لفظي كلمات شعر نمي تواند فضايي را كه شاعر به وجود آورده به خواننده القا كند.
پوري, مترجم مجموعه" تو را دوست دارم چون نان و نمك" در ادامه با بيان اين مطلب كه هدف غايي يك مترجم از ترجمه شعر, فراهم كردن زمينه لذت براي خوانندگان است گفت: بسياري از ترجمه هايي كه در حال حاضر روانه بازار مي شوند بيشتر شبيه نثر هستند كه هيچ فضايي را براي خواننده ايجاد نمي كند و اگر اسم شاعر را از پاي اين ترجمه ها برداريم خواننده ها واقعا احساس نمي كنند كه با متني كه روبه رو هستند شعر است.
وي در ادامه خاطر نشان كرد: اگر به اشعار لوركا و مارگريت بيگل با ترجمه احمد شاملو نگاه كنيم و دو متن را با يكديگر مقايسه كنيم مي بينيم كه شاملو در اين ترجمه ها شاهكار كرده است.
وي در پايان اضافه كرد: به نظرمن ترجمه هاي شاملو از متن اصلي اين اشعار موفق تر بوده اند.

منبع:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=80810&code1=7
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
گفتگو با " داريوش معمار " ؛ شاعر و منتقد
" شاملو " به واژه ها زندگي مي بخشد


تهران- خبرگزاري كار ايران

"شاملو" شاعريست كه به واژه ها زندگي مي بخشد. او مثلاً وقتي شعر "لوركا" را ترجمه مي كند، به واقع ترجمه نمي كند. بلكه حياتي دوباره به آن مي بخشد، حياتي كه جهان "لوركا" را با زبان فارسي پيوند مي زند. شعر "شاملو" همانطور كه قبلاً هم گفتم، يكي از موثرترين نمونه ها ي شعر فارسي و شعر نو است. او مفاهيم كلي و تحليل رفته اي مانند عشق, آزادي و انسان را حياتي دوباره بخشيده و دوباره زنده كرده است.
- نظر شما درباره شعر "شاملو" چيست؟
شعر / رهائي ست /نجات و آزادي. فكر مي كنم اين شعر از "شاملو" بهتر از هر گفته ديگري مي تواند تا حدودي به سئوال شما پاسخ بدهد.
- به نظر شما خصوصيات عمده شعر "شاملو" چيست؟
"شاملو" شاعر انسان است. او از وراي بودن و همينطور بودن ما، از وراي اين روزمرگي كسالت بار سعي كرده است به روي ديگر زندگي و انسان دست يابد."شاملو" شاعريست كه بايد درباره شعرش بسيار بنويسيم، از آن جهت كه اين بسيار نوشتن مي تواند ما را به آنجا ببرد كه عميق ترين زخم هاي انسان اين جايي را بر ملا مي كند. من از آتش و آب / سر در آوردم./ از توفان و از پرنده./من از شادي و درد/ سر در آوردم, گل خورشيد را اما/ هر گز ندانستم/كه ظلمت گردان شب /چه گونه تواند شد! اينكه او چگونه مي تواند بر تابو موسيقي عروضي شعر فارسي غالب شود و به گونه اي آن را در شعرش پشت سر بگذارد و جهان ديگري از زبان بسازد. البته چيز بسيار مهم و با اهميتي است كه نمي توان به سادگي از كنارش گذشت.
- نظر شما درباره اينكه عده اي مي گويند "شاملو" اين عبور را مديون شاعري مثل "هوشنگ ايراني" است، چيست؟
خوب اگر كسي اين حرف را زده باشد، ممكن است پر بيراه هم نگفته باشد. فكر مي كنم اين صحبت را "عباس حبيبي بدر آبادي" در آن مقاله اي كه پيرامون شعر "هوشنگ ايراني" از او در مجله بايا چاپ شده، گفته است.مثل اينكه او در آنجا اعتقاد دارد خيلي هاي ديگر هم به نوعي مديون "هوشنگ ايراني" هستند.عده اي ممكن است با اين صحبت مخالفت كنند. اما من فكر مي كنم اينها با اين كار چشمشان را به روي يك سري چيز ها مي بندند .هر كسي در ادبيات سهم خودش را دارد، حالا چه آن كس "هوشنگ ايراني" باشد يا "احمد شاملو". هيچ كس نمي تواند جايگاه و محل حضور كسي ديگر را ناديده بگيرد. حتي اگر در يك دوره، همه لوازم و ابزار را براي حذف ديگري فراهم كند. البته "شاملو"، شاعر بسيار مهمي است، هم از وجه تاريخ ادبيات و هم به دليل شعر هاي عميق و تكان دهنده اي كه سروده است. او با شعر خود كه ما آن را به نام شعر سپيد مي شناسيم، ادبيات مدرن را در اين مملكت اعتلا بخشيده است. اما پيش از او،اين "هوشنگ ايراني" است كه جلوتر از همه، وزن و موسيقي شعر فارسي را متحول كرده است و تعريف ها و برداشت هاي ما از شعر و شعر نو را دچار دگرگوني مي كند. البته تاونش را هم به سختي مي پردازد. او چنان در يك دوره از سوي محافل سنتي ادبيات فارسي و شاعران نيمايي و غيره مورد هجوم قرار مي گيرد كه اين فضا را كلاً كنار مي گذارد. من هم با اين نظر موافقم كه تاريخ شعر نو فارسي را مي توانيم به قبل و بعد از هوشنگ ايراني تقسيم كنيم و اينكه او تاثير بسيار مهمي بر شعر شاعران هم نسل خود و نسل هاي بعد گذاشته كه تحت هيچ شرايطي نمي توان آن را ناديده گرفت.
- فكر مي كنيد طرح چنين نظري باعث فراهم شدن شرايط براي ناديده گرفتن بخشي از خلاقيت موجود در شعر "شاملو" نمي شود؟
من چنين فكري نمي كنم. زيرا "شاملو" شاعر انسان است و زبان او هم از موضعي ساخته شده و پرداخته مي شود كه چنين مسائلي را هم مي پذيرد، هم از آنها مي گذرد و هم نهايت استفاده و بهره را از آن مي برد كه اين هم به تيزهوشي و تسلط شاعري مثل "شاملو" برمي گردد. ما همه در دنباله هم هستيم و از همديگر تاثير مي پذيريم. نمود اين تاثير ها براي هر كسي متفاوت است؛ يكي را كوه وارانه مي كند، يكي را دشت، يكي را هم شير بي يال و كوپال و ديگري را هم به خودش، به جهان خودش و زبان خودش مي رساند، اين بستگي به هوش، توانايي و پشتكار شاعر دارد.
-نظر شما پيرامون تاثير گذاري شاعراني مانند "لوركا" ، "نرودا" و غيره بر آثار "شاملو" چيست ؟
اول بد نيست، اگر اشاره اي داشته باشيم به گفته خود "شاملو" در اين مورد كه هر شاعري، كارش را با زبان و تحت تاثير شاعري پيش از خود شروع مي كند تا كم كم به استقلال برسد. او در ادامه مي گويد مگر من تحت تاثير "توللي" و "رضا قلي انوشه" شروع نكردم و مگر "فروغ" با زبان و ديدگاه "نادر نادر پور" وارد اين ميدان نشد؟ واقعيتش من فكر مي كنم اين حرف زياد درست نيست، اگر منظورمان از تحت تاثير بودن، تقليد و رودست نويسي باشد. "شاملو" شاعريست كه به واژه ها زندگي مي بخشد. او مثلاً وقتي شعر "لوركا" را ترجمه مي كند، به واقع ترجمه نمي كند. بلكه حياتي دوباره به آن مي بخشد، حياتي كه جهان "لوركا" را با زبان فارسي پيوند مي زند. شعر "شاملو" همانطور كه قبلاً هم گفتم، يكي از موثرترين نمونه هاي شعر فارسي و شعر نو است. او مفاهيم كلي و تحليل رفته اي مانند عشق, آزادي و انسان را حياتي دوباره بخشيده و دوباره زنده كرده است. او راحت شعر مي نويسد و زبان فارسي را با دايره عاطفي و توانايي هايش مي شناسد و از سوي ديگر زمانه خود و جامعه را هم خوب درك مي كند. "شاملو" حتي وقتي لحن تغزلي دارد، باز هم از روزمرگي در جريان پيرامونش غافل نمي شود و همين طور درگير ابتذال آن هم نمي شود و همين مساله او را خاص كرده و از شاعران هم نسل خود جدا مي كند. به نظر من اينها حتي بيش از نحوه خاص زبان در شعر "شاملو"، او را به پيش مي برد. پشتكار "شاملو" در مسير شاعرانگي هايش است كه او را بسيار بيشتر از شاعران با استعدادي مانند "اسماعيل شاهرودي" و "نصرت رحماني" مطرح كرده است و شعر وي را كامل مي كند. اينها ديگر ربطي به آشنال بودن "شاملو" با شعر اين يا آن شاعر ندارد.
- نظر شما درباره اينكه زبان شعر "شاملو" هر چند از اسطوره موسيقي و عروض خلاص شده است، اما درگير اسطوره، تمثيل و ايده راوي و داناي كل شده است، چيست؟
البته اين هم براي خودش نظري است كه بايد به آن پرداخت و شايد يكي از بهترين منظر هايي كه از زاويه آن مي توان اين مورد را بررسي كرد، تلاش شاعران دهه هفتاد براي شكستن و عبور كردن از او و سيطره اي كه بر زبان و دنياي شاعران دهه شصت دارد، باشد. بي شك "شاملو" خود را پيامبري شاعر مي داند ،حتي آنجا كه در مجموعه "آيدا در آينه" به اوج تغزل در شعر خود دست مي يابد، اين رسالت را فراموش نمي كند. در اين راستا هم شاعر بزرگي است و قله است . اما شعر مدرن "شاملو" با اين آسيب هم درگير بوده است. البته پاره اي تمهيداتي كه وي در شعرش به كار برده تا حدودي شعر او را از فشار اين شرايط خلاص كرده و به زمانه خود نزديك ساخته است. مجموعه شعر هاي كتاب "هواي تازه" را مي توان در همين راستا از مهمترين نمونه هايي محسوب كرد كه براي درك و بررسي اين جريان در شعر وي پيدا كرد.
- چرا "شاملو" با فردوسي برخوردي تند مي كند و يا "حافظ" را به بوته نقد مي كشد؟
- به نظر من، شاعري مثل "شاملو"، صلاحيت اين كار را دارد .بنا به اين دليل كه خودش نيز شاعر بسيار بزرگيست . اما درمورد نظراتي كه "شاملو" داده، بر خلاف منتقدين فكر مي كنم بر پايه احساسات و يا براي ساختن شرايطي به نفع فلان و بهمان نبوده است. بهتر است اول ببينيم اصلاً شاعري مثل "حافظ" را با آن همه حجم درون گرايي كه در آثارش دارد و آن وابستگي كه حتي در تغزلي ترين آثارش، او را منتقد زيستن به نفع ايده متافيزيكي آن معشوقه بالا مي كند و آن معشوقه ديگر چقدر قابل نقد است. خوب اينها را حتي اگر ما همه سينه چاك "حافظ" باشيم هم نمي توان ناديده گرفت. در اين رابطه من هيچ وقت اين جمله از "بورخس" را البته فراموش نمي كنم كه مي گويد؛" من نمي دانم ايراني ها بعد از گذشت چند صد سال چطور "حافظ" را طوري مي خوانند كه انگار همين امروز شعر گفته است. شايد يكي از دلايلش اين باشد كه بعد از اين همه سال هنوز ما به زندگي همانطور فكر مي كنيم, همان قدر درگير درونگرايي هستيم و مرگ همان قدر براي ما جلو تر از زندگيست. شايد اينها دلايلي باشند كه ما "حافظ" را بهتر مي فهميم. پيرامون "فردوسي" هم من گفته هاي "شاملو" را كامل خوانده ام. البته نقدهايي كه در آن سال ها بر آن شده، او از منظري جامعه شناختي به اين موضوع پرداخته است. البته ممكن است عده اي ناراحت شوند. چون انتظار ندارند، يكي بيايد و اين قدر دقيق همه چيز را موشكافي كند و از پس آن همه قهر ماني ها و اين همه قهرماني ها روي مسائلي انگشت بگذارد كه روابط پيچيده و مصلحت جوئي هاي هميشگي ما، آن را رغم مي زند.ضمن آنكه "شاملو"، شاعري مدرن است. البته هيچ بعيد نيست. اگر نوع چنين روابط و ساختن هايي از آدم ها را در شاهنامه به نقد بكشد.
سال 80 ، در شيراز در همايشي كه دانشگاه علوم مهندسي گذاشته بود، يكي از شاعران جوان، اما سرشناس فارس وكشور كه اگر اسمش را بياورم، او را مي شناسيد، رفت بالاي سن و عكس "شاملو" را كه روي تريبون چسبانده بودند، پاره كرد. آن روز، همه فكر كردند، او مي خواهد با پاره كردن اين عكس بگويد پس من هم هستم. اما اين طرز تلقي اشتباهي است . شايد هر چند "شاملو" در شعر نو فارسي نقطه اوج باشد. اما اين كار بخشي مهمي از نظر "شاملو" در مورد ادبياتي بوده كه مي خواهد ديگران را مصادره كند و در پس بت سازي ها و آن قدر بالا بردن ها از دسترس ما خارج شود . شايد بهتر باشد نه چيزي را آن قدر بالا نبريم كه بعد نتوانيم بياوريم پايين و در موردش گفتگو كنيم.
-شما شخصاً به عنوان يك شاعر چقدر شعر "شاملو" را مي خوانيد؟
نه تنها من كه فكر مي كنم خيلي از شاعران جدي اين مملكت هم شعر "شاملو" را خوب خوانده اند و البته لذت برده اند. من هم شعر "شاملو", "نيما", "فروغ", "نصرت رحماني", "اسماعيل شاهرودي", "اخوان", "نادر نادرپور", "هوشنگ ايراني" و خيلي هاي ديگر را سعي كرده ام مرتب بخوانم. البته در كنار اينها شعر "رويايي" و شعر "براهني" خصوصآً "اسماعيل" و "خطاب به پروانه ها" و سطرهاي "حافظ موسوي", "عاشقانه هاي لنگرودي", "نم نم باران باباچاهي", "زاپاتاي عليشاه مولوي" و "براي بنفشه مسعود احمدي", شعر هاي "احمد رضا احمدي" خصوصاً منظومه "ديرياب" را شايد به اين خاطر كه بيشتر آن را خوانده ام و مخاطب اجباري "شمس آقاجاني" را و شعر هاي "انصاري فر" و "عباس حبيبي" و "علي قنبري" را هم خوب خوانده ام. در طول اين سال ها، براي من اينها جزء بزرگي از زندگي ام بوده اند كه تلاش كرده ام هميشه نه با سليقه خود كه با نگاهي ژرف كاوتر به خواندن آثارشان و نوع لذتي كه هر شعر با هر وضعيتي كه دارد ،بپردازم. شايد باورتان نشود، اما من حتي از شعر هايي كه در صفحات نشريات و هفته نامه هاي محلي هم چاپ مي شود، نمي گذرم. البته ناگفته نماند "مولانا" و "خيام" براي من باليني هستند. البته با شعر "فردوسي" به واسطه هاي مختلف بزرگ شده ام.
به نظر من، "شاملو"، شاعري جهاني است و از افتخارات ملي ما كه نوع مبارزات و شعر هايش و ستيزي كه هميشه دولت ها با او داشته اند ،وي را مبدل به روشنفكري بزرگ در تاريخ ادبيات و فرهنگ فارسي كرده است.

منبع:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=216045&code1=7
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
ماندگاري " احمد شاملو " در ادبيات معاصر

سيدعلي صالحي :
راز ماندگاري شاملو ، حضور و درك انسان در شعر اوست
ناصر زرافشان :
آرزوي هر ايراني شعردوستي ، حضور بر مزار شاملو است


SmartPicture.aspx




تهران- خبرگزاري كار ايران

شاعري كه در شعرش انسان را رعايت كند ، هرگز فراموش نخواهد شد و در ادبيات ايران ماندگار خواهد بود.

" سيد علي صالحي" كه ديروز در مراسم بزرگداشت " احمد شاملو"در امامزاده طاهر كرج حضور داشت ، در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا , ضمن بيان اين مطلب گفت‌‏ : حضور و درك انسان خود به تنهايي مي تواند ، راز ماندگاري شاملو در ادبيات ايران باشد ؛ در شعر " احمد شاملو " ، دو عنصر انسان و اعتراض عليه پلشتي ها به وضوح به چشم مي خورد.
وي در ادامه تصريح كرد : با توجه به اين كه تنها ، تاريخ درگذشت " احمد شاملو" در رسانه‌‏ها اعلام شد ، مردم با حركت‌‏هاي خودجوش بر سر مزار اين شاعر ملي جمع شدند و اين خود نشان مي دهد كه در سرزمين ايران كه شعر عاري از حضور انسان و مطالبه آزادي در تاريخ ماندگار نخواهد شد ، شاعراني چون شاملو كه در شعرش انسان را رعايت كرده است ، فراموش نمي‌‏شوند.
شاعر مجموعه " دير آمدي ري را " در ادامه ياد آور شد : هنگامي كه مسوولين حتي اجازه برگزاري مجمع مشورتي به كانون نويسندگان ايران نداده اند , حضور خودجوش مردم در امامزاده طاهر نوعي پاسخ مثبت به دعوت كانون نويسندگان است.
شاملو صدرالمتكلمين شعر ايران است
"جاهد جهانشاهي" ، مترجم ، نيز در گفت و گو با خبرنگار ايلنا ، در مراسم سالگرد درگذشت " احمد شاملو " گفت : شاملو ، صدرالمتكلمين شعر ايران است و شعر او در طول چند دهه ، در مرتبه اي بالا ايستاده است ؛ كتاب‌‏هاي شعر شاملو هميشه در رده پرخواننده‌‏ترين كتاب ها در سال هاي پيش بوده و هستند و اين به تنهايي مي تواند ، دليلي بر ماندگاري شعر او باشد.
وي در ادامه تصريح كرد ‌‏: با اين همه ، قابليت و مفاهيمي كه در شعر شاملو مطرح شده اند ، حتي براي مخاطبان واقعي شعر هم كشف نشده است كه خود مي طلبد تا با ديدي ديگر در ژرفاي شعرهاي شاملو غرق شويم ، شايد روزنه‌‏اي براي درك اين ويژگي ها به روي ما گشوده شود.
ماندگاري شاملو به دليل رويكردش به مسائل اجتماعي است
" كامران جمالي" ، شاعر و مترجم هم در اين مراسم به خبرنگار ما گفت ‌‏: حضور مردم پس از 5 سال بر سر مزار شاملو ، دليلي بر ماندگاري او در ادبيات ايران است و نشان از عظمت بلندي شعر شاملو دارد.
شاعر مجموعه " كلاغي , بياباني و برفي " در ادامه تصريح كرد‌‏ : مطمئنا اگر شاملو در شعرش به بيان مضامين اجتماعي نمي پرداخت و تنها عاشقانه مي سرود , نمي توانست ماندگار شود‌‏ ؛ او در عاشقانه‌‏ترين شعرهايش نيز مسائل اجتماعي از نظرش دور نمانده است.
" رضا قنبري " ، شاعر و نويسنده نيز گفت ‌‏: معتقدم كه شاعر جز كلمه چيزي ندارد و از نگاه او هر كلمه داراي روح است , شاملو توانست به روح كلمات نفود كند و عمق كلمات را در برابر ديدگان مخاطبانش آشكار سازد.
وي در ادامه گفت ‌‏: شاملو تنها شاعر نيست و ترجمه هاي درخشان او از لوركا در دل مردم عامي نيز نفوذ كرده است ؛ او با جمع آوري و نگارش فرهنگ كوچه , يادآوري كرد كه تنها يك شاعر نيست ، بلكه محقق و منتقدي پركار نيز هست.
" علي شاه مولوي" ، شاعر ، در گفت و گو با خبرنگار ايلنا گفت ‌‏: شاملو با پيشنهاد شعر سپيد ، تحولي اساسي در شعر ايران به وجود‌‏آورد و خود طي چند دهه شاعري توانست ، آن را به خوبي در ادبيات ايران پايه ريزي و ثبت كند.
وي در ادامه گفت ‌‏: شاملو فرزند خلف نيما بود و با سياستي كه داشت ، توانست در شعر معاصر به جايگاه ويژه اي دست يابد ؛ او هرگز از مردم جدا نشد ، بلكه همواره از ‌‏آرمان هاي انسان ، يعني صلح و آزادي سخن گفت.
مولوي در ادامه ياد‌‏آور شد : شاملو در هيچ مقطعي به قدرت حاكمه تكيه نكرد ؛او قاطعانه معتقد بود كه حكومت ها از مردم براي ايستادن مايه مي گيرند وپس از به قدرت رسيدن آن ها را فراموش مي كنند.
" ناصرزرافشان" ، وكيل پرونده قتل هاي زنجيره اي نيز كه در مراسم گرامي‌‏داشت " احمد شاملو " حضور پيدا كرده بود ، در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا گفت ‌‏: آرزوي ديرينه هر ايراني شعر دوستي ، آمدن بر سر مزار " احمد شاملو " است و من بسيار خوشحالم كه پس از مدت ها كه در بند به سر مي بردم ، زمان مرخصيم از زندان ، با مراسم گرامي‌‏داشت شاملو همراه شد و توانستم در اين مراسم حضور پيدا كنم.
وي در ادامه گفت ‌‏: ما ايراني ها ، هرگاه كه از نظر روحي كم بياوريم ، به اشعار شاملو پناه مي بريم و حضور مردم در اين مراسم ، خود دليلي بر اين ادعا و از نشانه هاي ماندگاري احمد شاملو در ادبيات ما است.
زرافشان ياد‌‏آور شد : حضور من در اين شرايط بر سر مزار شاملو امري بديهي است و اگر در اين مراسم شركت نمي كردم عجيب بود.
" قاسم روبين " ، مترجم نيز به خبرنگار ما گفت ‌‏: شاملو ، كلمه را با آدمي‌‏زاد پيوند زده است و به بيان ساده‌‏تر بين انسان و كلمه پيوند برقرار كرده است ؛ ما بايد به بررسي اين موضوع بپردازيم كه شاملو چگونه توانسته است ، به اين كار سترگ دست بزند.
" حافظ موسوي" ، شاعر هم در گفت و گو با خبرنگار ايلنا گفت ‌‏: شاملو ، روح زمانه و رفتار افراد روشنفكر را در شعرش بازتاب داده است ، او طي چندين نسل ، اسطوره روشنفكري ايران بود.
وي در ادامه گفت ‌‏: شاملو ، كارهي بسيار بزرگي را در عرصه ادبيات ايران , شعر , ترجمه , پژوهش و روزنامه نگاري انجام داد و در هر يك از اين موارد ، در جايگاه ويژه و منحصر به فردي بود كه نمي‌‏توان به سادگي از كنار آن گذشت.
همچنين در ادامه مراسم " ضياء جاويد" ، نقاش و از ياران ديرين شاملو گفت : بزرگترين ويژگي " احمد شاملو" ، تسلط كامل و بي چون و چراي او به زبان فارسي , در ادبيات كلاسيك و معاصر ايران است ؛ شاملو تاريخ يك ملت را به صورت خلاصه در شعرش بيان كرده است.
وي در ادامه تصريح كرد : شعر شاملو ، هم‌‏چون شعر حافظ از قابليت خاصي براي به تصوير در آمدن برخوردار است ؛ او در شعر خود زندگي اجتماعي و خصيصه هاي رفتاري مردم را به خوبي به تصوير كشيده است ؛ اما آن بخش از شعر شاملو كه وجه سورئاليستي آن غالب است را نمي توان به تصوير كشيد.
وي در ادامه ياد آور شد : من در اين سال ها روي بسياري از شعرهاي شاملو طرح زده ام و حتي نقاشي شعر " در جدال با خاموشي " را نيز كشيده ام كه شاملو اجازه نداد ، اين نقاشي را در معرض ديد عموم بگذارم ؛ البته بايد اين را مد نظر داشت كه هيچ نقاشي نمي تواند ، به گرد تصاوير ذهني شاملو برسد.
" عمران صلاحي" ، طنزپرداز ، نيز به خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا گفت ‌‏: شاملو ، ماناترين شاعر معاصر ادبيات ايران است و اي كاش من نيز راز ماندگاري او را مي دانستم تا مي توانستم ، با بهره گيري از اين فرمول ، در شعر ايران ماندگار شوم.
او گفت‌‏ : طنز به صورت‌‏هاي كتبي و شفاهي در آثار شاملو بسيار درخشان است ؛ شاملو وقتي كه لطيفه تعريف مي كرد ، نحوه اجراي او همه را روده بر مي كرد ؛ او به اين لطايف شاخ و برگ مي داد و از هر منظر كه به آن گوش مي دادي ، لذت مي بردي ؛ طنز كتبي او در ادبيات ايران تاثير به سزايي گذاشت.
" ايليا ديانوش " ، شاعر هم در خاتمه به خبرنگار ما گفت : اگرچه شاملو در فرصت كوتاه خود سخت نظر بست و سفري جانكاه را براي يگانه داشتن آيينه به آيينه آن پيش گرفت ، اما در نوشتن ، اين دالان تنگ را بر من و شما تنگ نكرد ؛ او تنها وامدار خود است. اميدوارم نسل من هم فراموش نكند كه شاملو تنها مقروض شاملو است.

منبع:
http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=216567&code1=7
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
نامه‌ی شاملو

من نه در معنای شعرم بلکه در شکل شعرم حضور دارم و مشکل این است که شکل آدم را جذب می‌کند. خواننده‌ی شعر من زبان را اول می‌بیند بعد چیز‌های دیگر را، و گر نه خودمانیم عقاید من در باره‌ی انسان و جهانش با عقاید مثلاً مشیری چه فرق دارد؟ از طریق آشنایی با زبان فرانسه ( گیرم اندک) نه تنها با تم‌های شعری و فضاهای متفاوت آشنا شدم بل که متوجه برخورد هر شاعری با زبان بودم و دیدم چطور زبان می‌تواند فضاهای متفاوتی خلق کند . تاکید‌ها و تکرارها در شعر و مکث‌های طولانی‌ام بر سر هر کلمه تازه بود. شهامت می‌خواست چون بد آهنگ بود، به حالا نگاه نکنید که هر کرشمه‌ای که در زبان بیاوری هیچ کس خم به ابرو نمی‌آورد. هر کدام از این شاعران ِ نحو ستیز، برای خودشان تئوریسین و منتقد دارند . من معلمم در شعر فریدون رهنما بود. تئوریسین نبود اما می‌توانست تفاوت یک کلمه‌ی واحد در دو شعر را تشخیص دهد و این حساسیت را به من هم سرایت داد. آن چه می‌آموزیم باید به شیی ایی شعری تبدیل شود نه بحث‌های شعری، چون سر آخر سنگ‌های شعرند که بحث ‌ها را آسیاب می‌کنند. می‌دانم این روزها شاعران جوان برای شعر من تره هم خُرد نمی‌کنند، نکنند. من همیشه در سمت اندیشه‌های ساده گام برداشته‌ام. اما در شعرم با هوش تر از خودم هستم.


منبع
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
دستم را داغ كرده بودم كه ديگر نمايشگاه ( مثلا ) كتاب نروم . اما خوب نشد و باز هم رفتيم .

انتشارات مرواريد كتابي چاپ كرده است با عنوان " اميرزاده ي كاشي ها " كه توسط دكتر پروين سلاجقه تاليف و گردآوري شده است . كتاب خوبي به نظرم رسيد . خريدم اما هنوز نخوانده ام كه همين الان از نمايشگاه رسيدم . گفتم خبرش را اعلام كنم .
 

rezadignity

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,588
لایک‌ها
6
محل سکونت
Iran
راستشو بخوای من حوصله خوندن این هم مقاله و متن سخنرانی دراز با فونت به این ریزی ندارم ، گر چه دو تاش رو خوندم و چشمام باباقوری شد.

شما چکیده ای از اندیشه ها و اعتقادات او در یک پست بنویس تا بشه خوند و قضاوت کرد.
تاریخچه فعالیتهای سیاسی ، ادبی و روزنامه نگاری او را بنویسید. از آغاز تا پایان فعالیتهایش ....

به نظر من این شاملو آدمی متوهم و عقده ای بوده که برای فرونشاندن عقده هایش داستان سرایی کرده و البته هستی ایران را نیز در این میان طعمه عقده های متعفن اش کرده است.
توهینهایی را که او به داریوش و هخامنیشان کرده تاریخ نویسان دشمن آن زمان ایران ( یونانی ها ) نکرده اند.

ایران با چنین دشمنانی چگونه سر بلند کند؟
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
دوست عزیز
شاملو بیشتر یک شاعر بوده تا داستان سرا

بهترین راه شناختن او هم خواندن اشعار اوست

نکته دیگری که به ذهنم می آید این است که اگر او دشمن ایران بود وقتی به خارج رفت دیگر بر نمی گشت اما عشق به سرزمین مادری اش بود که او را باز گرداند
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
آشنا جان

در مورد این مطلب آخری که گفتی من یک خاطره ای در ذهنم تداعی شد .

من برای دوره ی . . . . بورس تحصیلی داشتم از دانشگاه مک گیل کانادا ( توسط یکی از اساتید دانشگاه معرفی شده بودم ) همه عزم و همت را جمله یکی کرده بودم که بروم و میدانستم رفتن همان و بازنگشتن همان که برای اغلب ایرانیان این اتفاق می افتد .
مدت زیادی به رفتن نمانده بود و تقریبا همه کارهایم را کرده بودم و مقدمات آماده .
یک شب داشتم مقاله ای از شاملو می خواندم . خبرنگاری پرسیده بود که چرا مانند دیگر شاعران معترض از ایران خارج نمی شوید در صورتیکه امکانش را هم دارید ( شاملو آن زمان 2 ترم در دانشگاههای آمریکا تدریس کرده بود و پیشنهاد کرسی دائمی هم گرفته بود ) مانند هوشنگ ابتهاج ، سیاوش کسرایی ، اسمائیل خویی و . . .

شاملو جوابی داده بود که باعث شد من تصور رفتن را از ذهن بیرون کنم . تمام مدارک را هم باطل کردم و زمانی هم که استاد دلیل این کار را از من پرسید همان جمله را برایش خواندم . 3 ماه تمام رئیس یکی از بخش های دانشگاه که از بستگان من هم هستند تلاش کرد که این اعتقاد را در من تغییر دهد اما موفق نشد .


من چراغم در این خانه می سوزد
 

rezadignity

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,588
لایک‌ها
6
محل سکونت
Iran
بسیار بوده اند کسانی که خود را خادم و دوستدار این کشور می نامیدند ولی در عمل تیشه به ریشه اش زده اند!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
آرمان هنر عروج انسان است . طبعا كساني كه جوامع بشري را خرافه پرست و زبون مي خواهند تا گاو شيرده باقي بماند آرمان خواهي را "جهتگيري سياسي " وانمودمي كنند و هنر آرمان خواه را "هنرآلوده به سياست " مي خوانند. اينان كه اگر چه مدح خودشان را نه آلودگي به سياست بل كه "ستايش حقيقت " به حساب مي آورند، در همان حال برآنند كه هنر را جز خلق زيبائي حتا تا فراسوهاي "زيبائي محض " وظيفه ئي نيست . من هواخواه آن گونه هنرنيستيم و هر چند هميشه اتفاق مي افتد كه در برابر پرده ئي نقاشي تجريدي يا قطعه ئي "شعرمحض فاقدهدف " از ته دل به مهارت و خلاقيت آفريننده اش درود بفرستم ، بي گمان ازاين كه چرا فريادي چنين رسا تنها به نمايش قدرت حنجره پرداخته و كساني چون من نيازمند به همدردي را در برابر خود از ياد برده است دريغ خورده ام .


سكوت آب
مي تواند
خشكي باشد وفرياد عطش؛
سكوت گندم
مي تواند
گرسنگي باشد وغريو پيروزمندانه ی قحط؛
همچنان كه سكوت آفتاب
ظلمات است
اما سكوت آدمي فقدان جهان و خداست؛
غريو را
تصويركن !



هنرمندي كه مي تواند با گردش و چرخش جادوئي قلمش چيزي بگويد كه ما مردم فريب خورنده ی چپاول و قرباني شونده ئي كه بي هيچ تعارف "انسان جنوبي " مان مي خوانند به حقايقي پي بريم : هنرمندي كه مي تواند از طريق هنرش به ما مردمي كه در انتقال از امروز به فرداي خود حركتي در جهت فروترشدن مي كنيم و متا سفانه از اين حركت نيز توهمي تقديري داريم آگاهي بدهد چرا بايد امكاني چنين شريف و والا را دست كم بگيرد؟ آخر نه مگر خود او هم قطره ئي از همين اقيانوس است ؟ به قولي :"هنرمند اين روزگار همچون هنرمند دوران امپراتوري رم جائي بر سكوهاي گرداگرد ميدان ننشسته است كه خواه از سر همدردي و خواه از سر خصومت و خواه به مثابه يكي تماشاچي بي طرف ، صحنه ی دريده شدن فريب خوردگان را نقش كند. هنرمند روزگار ما بر هيچ سكوئي ايمن نيست ، در هيچ ميداني ناظر مصون از تعرض قضايا نيست . او خود مي تواند در هر لحظه هم شير باشد هم قرباني ، زيرا در اين روزگار همه چيزي گوش به فرمان جبر بي احساس و ترحمي است كه سراسر جهان پهناور ميدان كوچك تاخت و تاز او است و گنهكار و بي گناه و هواخواه و بي طرف نمي شناسد.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
من خويشاوند نزديك هر انساني هستم . نه ايراني را به غير ايراني ترجيح مي دهم نه انيراني را به ايراني . من يك لر بلوچ كرد فارس ، يك فارسي زبان ترك ، يك افريقائي اروپائي استراليائي امريكائي آسيائي ام ، يك سياه پوست زردپوست سرخ پوست سفيدم كه نه تنها با خودم و ديگران كمترين مشكلي ندارم بل كه بدون حضور ديگران وحشت مرگ را زير پوستم احساس مي كنم . من انساني هستم ميان انسان هاي ديگر بر سياره ی مقدس زمين ، كه بدون ديگران معنائي ندارم .
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
به نقل از rezadignity :
بسیار بوده اند کسانی که خود را خادم و دوستدار این کشور می نامیدند ولی در عمل تیشه به ریشه اش زده اند!
نیازی به جبهه گیری نیست دوست من


نه علاقه ما و نه تنفر ما چیزی را عوض نمی کند
شاملو را بخوانید ، اگر به دردتان خورد باز هم بخوانید و گرنه عمر عزیز را هدر ندهید ....
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
غم ام مدد نکرد ...
غم ام مدد نکرد:
چنان از مرزهاي تکاثُف برگذشت
که کس به اندوهناکي ي جان پردريغ ام
ره نبرد.
نگا هام به خلاء خيره ماند
گفتند
به ملال گذشته مي انديشد.
از سخن بازماندم
گفتند
مانا کف گير روغن زباني اش
به ته ديگ آمده.
اشکي حلقه به چشم ام نبست،
گفتند
به خاک افتادن آن همه سَروَش
به هيچ نيست.
بيخود از خويش
صيحه بر نياوردم،
گفتند
در حضور
متظاهر مهر است
اما چون برفتي
خاطر
بروفتي.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
بهتان مگوي
که آفتاب را با ظلمت نبردي در ميان است.
آفتاب از حضور ظلمت دل تنگ نيست
با ظلمت در جنگ نيست.
ظلمت را به نبرد آهنگ نيست،
چندان که آفتاب تيغ برکشد
او را مجال درنگ نيست.
همين بس که ياري اش مدهي
سواري اش مدهي.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
و چون نوبت ملاحان ...
و چون نوبت ملاحان ما فرارسد
آن خونريز بيدادگر
در جزيره ي مغناتيس
بر دو پاي
استوار بايستد
زخم آخرين را
خنجري برهنه به دندان اش.
پس دريا
به بانگي خاموش
ايشان را آواز دردهد.
ملاحان
از زيباترين دختران
دست بازدارند
و در بالاخانه هاي محقر مي کد هي بارانداز
به خود رها کنند،
خوا بگردوار
در زورق هاي زنگار
پارو بردارند.
و به جانب ميعاد مقدر ظلمت
شتاب کنند.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
خوا بآلوده هنوز ...
خوا بآلوده هنوز
در بستري سپيد
صبح کاذب
در بوران پاکيزه ي قطبي.
و تکبير پرغريو قافله
كه
رسيديم آنک چراغ و آتش مقصد

گر گها
بيقرار از خُمار خون
حلقه بر بارافکن قافله تنگ مي کنند
و از سرخوشي
دندان به گوش و گردن يکديگر مي فشرند.
هان
چند قرن، چند قرن به انتظار بوده ايد
و بر سفره ي قطبي
قافله ي مرده گان
نماز استجابت را آماده مي شود
شاد از آن که سرانجام به مقصد رسيده است.
 
بالا