برگزیده های پرشین تولز

هنر خوشنويسي

adi1358

Registered User
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
347
لایک‌ها
4
خوب اگه ميشه در باره خوشنويسي تبادل نظر كنيم
 

adi1358

Registered User
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
347
لایک‌ها
4
هر بحسي درباره نستعليق و شكسته از قبيل سبك شناسي ،معرفي اساتيد و...
 

hamedsullivan

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2005
نوشته‌ها
6,664
لایک‌ها
137
سن
44
محل سکونت
on the road
واقعا که !!!!

خوب برادر یه چیزی شما بنویس که 2 تا هم ما بگیم بشه 3 تا !!!!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
خوشنويسي معاصر - آيدين آغداشلو

خوشنويسي معاصر ايران با دو مشکل اساسي رودرروست و با چند تايي مشکل خرده ريز . سعي مي کنم در اين مختصر مشکل ها را مشخص کنم و به دنبال راه حل ها - اگر راه حلي وجود داشته باشد - نباشم ، چون شناختن مشکل ها را عمده تر مي دانم و مي دانم قرن هاست عادت داريم با انکار هرآنچه که باورداشت هاي هميشگي مان را مي تواند نقض کند ، لحظه اي امن و امان و گذرا را حراست کنيم .

مشکل اول خوشنويسي معاصر ايران ميراث تحولي است که در يکصد سال گذشته ، به ناچار کاربرد آن را تقريبا از ميان برد و موقعيت محکم و بي خدشه اش را متزلزل کرد .

روشن است که خوشنويسي عربي ، که در طول اين هزاره به دست خوشنويسان بزرگ ايراني ؛ از ابن مقله بيضاوي تا ميرعماد و درويش عبد المجيد طالقاني و ميرزا غلامرضا اصفهاني ، بر اساس کتابت و انتقال مضامين علمي و ادبي به مردم استوار بود و در کار کتابت کتاب خدا تا ديگر متون مورد نياز ، واسطه نقل معاني شد .

خوشنويس نياز اصلي مردم متمدني را برآورده کرد که بايد مي خواندند و خوشنويسان ، اين توظف را ، با خط خوش و سلامت و صحيح همراه کردند و احترام عمده اي که داشتند بابت همين لطف و وسواسي بود که در راه انتقال معرفت به خرج مي دادند .

کاربرد خوشنويسي ، بنابراين ، کاربردي بسيار وسيع و گسترده و ضروري بود که اهميتش را تا زمان اختراع چاپ و ورود آن به سرزمين هاي شرقي حفظ کرد و مي دانيم که آخرين نسل خوشنويسان بزرگ ما ، همچنان به کتابت مشغول بودند و آن را بخش عمده اي از اعتبار خود مي دانستند . از اين رو ، تقريبا هيچ يک از خوشنويسان بزرگ ما ، درطول اين هزار سال ، از کار کتابت دور نبوده اند و مثلا از ميرزا رضا کلهر - خوشنويس معتبر عصر ناصري - تنها نمونه هاي مهمي که به جا مانده است همان چاپ نويسي هايي بوده است که براي سفرنامه ها و روز نامه ها مي نوشت .

خوشنويسان گذشته ايران ، ميدانستند که کتابت متون ، کاربرد اصلي خوشنويسي است و خطاطاني چون ميرزا ابراهيم قمي ، تنها از همين راه گذران مي کرده اند و قطعه نويسي براي مرقع ها ، که وجه شخصي تر و هنري تر خوشنويسي بود ، در کنار و همراه کتابت انجام مي شد .

با گسترش صنعت چاپ ، جنبه کاربردي خوشنويسي تقليل بسيار پيدا کرد و خوشنويسان ناچار شدند به جنبه هاي ديگر آن توجه کنند و اين توجه ، در حفظ جايگاه سنتي خوشنويسي چندان موثر نيفتاد .

خوشنويسي نظير هر هنري که کاربرد اصلي اش را از دست بدهد ، به بحران اساسي دچار شد و ناچار شد آفاق تازه اي را جستجو کند و اگر در نظر داشته باشيم که هنر هاي ايراني - به استثناي شعر و موسيقي - تقريبا هميشه بنيانا کاربردي بوده اند ، به اهميت اين مسئله بيشتر توجه خواهيم کرد .

با توقف تحول زاينده در خوشنويسي ما ، مقارن با انتهاي عمر ميرزا رضا کلهر ، خوشنويسان بعدي راه ديگري جز تقليد روش هاي استادان گذشته نيافتند و مانند موقعيت هاي مشابه در هر جاي دنيا ، تقليد و تکرار رسيد به اداگرايي و يا به قول فرنگي ها " منريسم " .

مشکل دوم خوشنويسي معاصر ايران ، در تلاش طاقت فرسايي است که در طول اين سال ها به کار رفت تا در عين وفاداري به اسلوب ها و شيوه هاي گذشته ، روش ها و ترفند هاي تازه اي جستجو شود که خوشنويسي سنتي را با ظاهري مناسب عصر ما بيارايند .

اگر مشکل اول ميراث يک تحول ضروري ، اما ناخواسته بود ، مشکل دوم از سوئ درک موقعيت بنيادي خوشنويسي بر مي خاست ؛ چرا که با تعمد نمي شد - و نمي شود - هنري کهن را نوکرد . مفهومي از هدفمندي و زيبايي شناسي است که بايد درراستا و ذات عمر يک هنر تغيير کند و هرجا که اين اتفاق نيفتد سير عمر طبيعي آن هنر متوقف خواهد شد ؛ از همين روست که حتي خوشنويسان بزرگ و بي نظير قرن سيزدهم هجري قمري - که با خوشنويسان بزرگ قرون دهم و يازدهم پهلو مي زدند ، در يک جمع بندي نهايي ، " منريست " ها و اداگراهايي هايي بيش نيستند .

خوشنويسان بزرگ عصر ناصري ، اکنون نماينده هاي مفهوم و تفکر و مهارتي بودند که در حال از ميان رفتن بود و در جايگزيني مفهومي مشابه همان ها اما در عصري متفاوت - يعني امري تقريبا غير ممکن - امکان توفيق سخت ناچيز بود و در اين دوران افول ، "هنر"ي - هنر به همان معنايي که در فرهنگ گذشته ما شناخته مي شد و وجه مهارت و استاد کاري و صنعت گري آن بسيار غالب بود - شکل گرفت که از بيم از دست دادن ريشه هاي اصلي زيبايي شناسي و روشمندي ، رو کرد به تقليد از نمونه هاي موفق پيشين و حتي خوشنويس معتبري چون ميرزا غلامرضا اصفهاني ، قطعات متعددي را با امضاي درويش عبدالمجيد طالقاني جعل کرد .

خوشنويسي سنتي را نمي توان " نو"کرد . اگر مي شد ، لابد شعراي ما بين قاآني و نيما ، يعني کساني چون ايرج ميرزا و ملک الشعراي بهار، مي توانستند توفيق بيشتري داشته باشند ." نو" شدن هنرهاي قديمي به دست هنرمنداني که سخت به آن قالب هاي کهن وابسته اند ، تقريبا ناشدني است . چون اهميت قالب ، غلبه بسيار مي يابد و هرتحولي چنان کند صورت مي گيرد که از حرکت شتابان زمانه بسيار عقب مي ماند .

تلاش هايي که به دست هنرمندان ديگري که مکتب " نقاشي خط " را پايه گذاشتند صورت گرفت ، در زمينه اي شکل گرفت که نهايتا به انکار و در هم شکستن بنيان هاي اصلي خوشنويسي سنتي ايران منجر شد ، نوشدني بود حاصل دست اندازي انسان معاصر بر گنجينه ميراث فرهنگي بشر ، بي اعتنايي به مرزبنديهاي فرهنگي و جغرافيايي ، که حسين زنده رودي مي توانست اصلا در فرانسه به دنيا بيايد و همچنان خوشنويسي ما را دستمايه نقاشي هاي مدرن خود کند .

بنابراين مرزي که نوگرايي خوشنويسان سنتي معاصر را از طراحان و نقاشان معاصر ما جدا کرد به ميزان وابستگي يا عدم وابستگي آنان به بنيان هاي خدشه ناپذير سنت خوشنويسي بستگي داشت لا غير : خوشنويسي معاصر چوب نازکي بود که اگر زيادي خم مي شد مي شکست و اگر خم نمي شد و طراوت حرکت و انعطاف پيدا نمي کرد ، هيزم ميشد و مي پوسيد .

در سه چهار دهه اخير ، به جبران از دست رفتن کاربرد وسيع خوشنويسي ، سعي شد تا حوزه و حيطه خوشنويسي را گسترده تر کنند . انجمن خوشنويسان ايران تاسيس شد و دهها هزار خوشنويس در سراسر ليران ، از دور افتاده ترين جاها تا مراکز اصلي فرهنگي ، آموزش داده شدند . اما اگر توجه کنيم که اين گسترش تنها يک گسترش کمي بود و به دلايلي که اشاره شد ، گسترش " کيفي " چنداني را نمي شد انتظار داشت ، آن وقت است که مي رسيم به نگرشي دقيق تر در وضعيت خوشنويسي معاصر ايران .



وضعيت خوشنويسي معاصر ايران را بايد در متن هنر " کيچ " جهان جستجو کرد ؛ هنري که بر پايه فرايافت ها و خلاقيت هاي نابغه هاي تثبيت شده قديمي شکل مي گيرد و در روندي افزون شونده ، به صورت توليد انبوه در مي آيد و هرچه توليد انبوه تر مي شود ، نمونه ها کج وکوله تر و مضحک تر و نابسامان تر و نامتناسب تر از کار در مي آيند و ظاهر آثار - در يک استحاله محتوم و به شکلي گنگ و مبهم - يادآور نمونه هاي اصلي و فاخر مي شوند و با تماشاي سطحي و بي تعمق نمونه ها ، چنين به نظر مي آيد که بخش عمده اي از " آرکي تايپ " در حال فراموشي ، همچنان حفظ شده است - که نشده است ، و در حقيقت نمونه هايي بي عمق و بي بنيه از ظاهر هنري که در قرن هاي پيش نهايت کارآيي و معنا و مفهوم را حامل بود ، تقليد و عرضه مي شوند تا جاي خالي صناعتي را که فراموش شده است پر کنند .

بخش عمده اي از خوشنويسي معاصر ايران ، يک " کيچ " کامل است . مثل مجسمه هاي گچي کوچکي که از روي " ونوس دوميلوي " يوناني مي سازند و چندان هم در بند تناسب هايش نيستند ، مثل قالي هايي که از روي نقشه کاشي کاري درون گنبد مسجد شيخ لطف الله اصفهان مي بافند ، مثل مينياتور هايي که با سايه روشن و پرسپکتيو کامل از عشاق مست و خراب مي کشند ، مثل نمونه هاي ناقص شده الگوهاي عالي و کاملي که بي بيم ومراعات ساخته و توليد انبوه مي شوند ولي سازندگان و معرفي کنندگانشان درنگ نمي کنند تا ببينند چه مي کنند و چه مي خرند و چه مي سازند و در چه هوايي دارند دم مي زنند .

خوشنويسي معاصر ايران - مثل ديگر هنر هاي سنتي ما - در دايره بسته اي دارد دور مي زند ، اما دلش خوش است که توليد کننده بسياردارد ؛ مثل موسيقي سنتي ما که دلش را به هزاران نوار مشابهي که همه جا را پر کرده است ، خوش کرده است ، مانند جاهل هاي کلاه مخملي دستمال يزدي به دست روي سن تماشاخانه ها پرسه مي زنند ، اما از صحنه زندگي اجتماعي واقعي بيست و اندي سال است که ناپديد شده اند . مثل قالي هاي زشتي که طراحي مي کنيم ومي بافيم و تقريبا به هيچ جايي نمي توانيم صادر کنيم . مثل تذهيب هايي که در جاهاي خالي نقطه هاي خوشنويسي کار مي کنيم و نمي بينيم که چه درشت و بدرنگ و ناشيانه اند. شايد عادت کرده ايم که به عادت هاي گذشته مان وفادار بمانيم ، نتوانيم فاصله بگيريم و خودمان را در اين دايره بسته تماشا کنيم که چطور داريم مي چرخيم و مي چرخيم و گمان مي کنيم که داريم طي الارض مي کنيم .

شايد بنيه مان چنان سست و ضعيف شده است که ديگر طاقت " گمان شکني " و " توهم زايي " نداريم و شايد به همين خاطر است که دايره مسدود مي ماند و در " طي الارض " خيالمان ، پيوسته خسته تر و کندتر مي شويم .

خوشنويسي معاصر ايران ، در جبران کاربرد قديمي و گستره 1000ساله اش ، به جنبه هاي صوري و تفنني و زيبايي شناسانه خوشنويسي پرداخت .از حيث " کمي " گسترده شد ، اما در اين گسترش شتابان ، مجال اندکي يافت تا به بنيان هاي فلسفي و مفاهيم باطني و حرکت ظريف و دروني اين سنت شريف پرداخته و توجه شود . هزاران هزار قطعه چليپا نوشته شد ، نظير هم ، بي آنکه سوال شود آيا مجموع همه اين ها ، قادرند با يک قطعه ميرعماد برابري کنند ؟ مخاطبان جوان تر را از دست داد و جوان ها چه به سختي خط نستعليق را مي توانند بخوانند - و نتوانست خرده گيران را قانع کند که چرا و کجاي کارش " هنر " است و " صنعت " نيست .

در توليد انبوه و فزاينده اش ، عمقي کمتر و کمتر يافت و رفته رفته به يک " کيچ " تمام عيار تبديل شد . با اين همه از ارادت خالصانه ام به استادان و دوستان خوشنويسم ، در طول ساليان دراز ، هيچ کم نشد و شيفته ايمان و وقار و سعي در ايراني ماندنشان ماندم و همچنان قدرشان دانسته است و سعيشان ماجور .

بسيار دوستشان دارم ، اما خوشنويسي گرانقدر قديمي ايران را بيشتر .
 

adi1358

Registered User
تاریخ عضویت
13 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
347
لایک‌ها
4
بهروزجان حرفتونو قبول دارم خوب اگه خوشنویسان عصر صفوی و ناصری را با خوشنویسهای معاصر مقیصه کنیم متوجه میشویم تکنولوژی و رفاه تاثیر بسزایی داشته وفور وسایل وامکانات خوشنویسی در بازار مزید بر علت شده.
اما خوشنویسان قدیم علاوه بر اینکه در کتابت استاد بودند در ساخت کاغذ و آهار کردن وساختن مرکب و... به درجه استادی رسیده بودند همانند خوشنویسی. اما رابطه استاد و شاگرد طوری بود که شاگرد با استاد زندگدی میکرد و استاد شاگردان را فرزندان معنوی خود میدانستن.اما الان بندرت ازاین رابطه ها داریم یا اصلا نداریم ،
اما راجب به اینکه از شیوه های قدیم تقلید میشود اگه دقت کرده باشی خوشنویسی 3 گام داشته که گام سوم آن میرزا محمد رضا کلهربوده اما اگه دقت کنیم خود کلهر شروع خوشنویسی به شیوه میر عماد تحریر میکرده تا اینکه صنعت چاپ گسترده میشه حالا برای چاپهای سنگی میبایست کلمات درشتر بشه ، پس بنظر من یکی از دلایلی که باعث برداشتن یک گام دیگر بشود. امامیرضا غلامرضا وقتی اثارش را به رقم مینوشته حتما نمیدانسته آنقدر خطش اعجاب آور هست که در حال حاظر هر خوشنویسی بتونه بشیوه او بنویسه یه شاهکار خلق کرده وبه این امر افتخار میکنه.
اما بین خوشنویسان معاصر نمیشه گفت سبک وجود نداره اما خیلی خیلی کمه وبه تعداد انگشتان دست.
من بجرات میتونم بگم استاد یدالله کابلی را بعد از درویش گام بعدی این هنر بدانم. میشه گفت هرچی در خط شکسته کم داشت او به اوج رساند و همچنین استاد امیر خانی هم توانست با اینکه خط نستعلیق مشکلتر و پیچیده تر از خط شکسته است با این اوصاف همچون استاد کابلی خط نستعلیق رو تکامل ببخشه وبرای خود شیوهای خاق کنه بنام شیوه امیرخانی همانند شیوه میر عماد ، کلهر و غلامرضا اصفهانی
بهروز جان منتظر نضرهای ارزشمند شما هستم
 

فایل های ضمیمه

  • amir khani.jpg
    amir khani.jpg
    58.9 KB · نمایش ها: 46
  • gholamreza moshashaee 8.jpg
    gholamreza moshashaee 8.jpg
    24.8 KB · نمایش ها: 46

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
'اساور' نام کتابی از آثار خوشنویسی منتشر نشده از محمدعلی عطار هروی است که به تازگی در ایران به چاپ رسیده است.

این مجموعه که ۲۷ سال پیش کتابت شده، از آخرین آثار ارزشمند استاد عطار هروی است که بعد از پانزده سال که از مرگ او می گذرد منتشر شده است.

بعد از انتشار "قران محلی" و "هنر آیه نگاری قرآن کریم"، اساور سومین اثر عطار هروی است که در ایران به چاپ رسیده است.

اساور، شامل ۲۴ قطعه از مرقعات استاد عطار هروی است که در سال ۱۳۵۹ خورشیدی توسط وی کتابت شده است.

انواع خطوط

عطار هروی در این مجموعه چندین نوع خط رایج در دوره های مختلف اسلامی را نوشته است: کوفی مرتبط، کوفی قفل، کوفی تزئینی، کوفی معرب، کوفی مدور، کوفی قرن سوم، کوفی قرن ششم، کوفی قرن هفتم و خطوط معقلی، رقاع، ریحان، ثلث، نسخ، دیوانی جلی، تعلیق، نستعلیق، محقق، شکسته نستعلیق، مسلسل و ثلث کتیبه ای.

هر چند عطار هروی در این مجموعه خواسته از متن های عربی برای نشان دادن خطوط اسلامی استفاده کند ولی با توجه به اینکه او نستعلیق را به همان سبک رایج دوران صفویه می نوشته و آن سبک قابلیت ترکیب خطوط را نداشته، در دو قطعه چلیپا، از شعر فارسی استفاده کرده است.

بدون شک مجموعه حاضر، از آثار با ارزشی است که انواع خطوط رایج اسلامی تا دوره معاصر در آن موجود است.



نوشتن انواع خطوط توسط عطار هروی، نشان دهنده آگاهی او از سیرتاریخی هنر خوشنویسی، و مهارت کامل او در نوشتن انواع خطوط است.

در مقدمه این اثر که به قلم سعادتملوک تابش نوشته شده، وی یک معرفی اشراقی و توصیفی از آثار عطار هروی ارائه کرده است.

در مقدمه دوم نیز رفیع اصیل یوسفی توضیحات مختصری در باره تاریخ هنر خوشنویسی در افغانستان و اطلاعات کوتاهی در باره این مجموعه داده است.

متون استفاده شده در این مجموعه را به جز یک مورد، آیات قرآن تشکیل می دهد.

مجموعه اساور در قطع رحلی با کاغذ گلاسه و به صورت رنگی به اهتمام محمد رفیع اصیل یوسفی و با همکاری مرکز هنرهای زیبای موسسه خیریه امام جواد در مشهد و با کمک مالی صفی الله باقرزاده به چاپ رسیده است.

کاستی ها



در کنار هر اثر خطی در این مجموعه، جای خالی توضیحات کافی در مورد نام، چگونگی پیدایش، تاریخ پیدایش و ابداع کننده خط دیده می شود.

هرچند سعادتملوک تابش خواسته در مقدمه این خلاء را پر کند، ولی معرفی وی بیشتر اشراقی و توصیفی است تا یک معرفی تاریخی و هنری.

بر خلاف آنکه در مقدمه اساور، این مجموعه "بهترین و فاخرترین" آثار عطار هروی معرفی شده، اما به نظر می رسد که اساور از نظر قوت خط نسبت به سایر آثار استاد، ضعیف تر است.

انواع خطوط موجود در مجموعه اساور نشان می دهد که استاد عطار در این مجموعه فقط خواسته انواع خطوط اسلامی را در دوره های مختلف به نمایش بگذارد.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
این تاپیک خیلی جای کار کردن داره نمیدونم چرا هیچ کس استقبال نمیکنه
080.gif

سير تکاملى خوشنوسى در ايران
طبق آنچه که در رسالات و کتب مؤلفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولين شخصى که خط نوشت ”مرا مر ابن مرّه“ از شبه جزيرهٔ عربستان بود و اولين کسى که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهياج بود که براى عمر بن عبدالعزيز قرآنى با زر نوشت. بعد از آن‌که کوفه به‌صورت شهر بزرگى درآمد، خط کوفى در اين شهر رواج يافت و رونق گرفت و به خط کوفى شهرت يافت. قديمى‌ترين قرآن به خط کوفى متعلق به اواخر قرن سوم هجرى است. بعداً نسخ در کتابت قرآن بجاى خط کوفى بکار رفت و در قرن بعد خطوط ديگرى توسط خوشنويسان ايرانى پديد آمد و تا مدت‌ها بعد از تکوين خط‌ هاى عربي، خوشنويسى مقامى والاتر و بالاتر از نقاشى داشت.

خطى که در قرون اسلامى در ايران رواج داشته و به آن خوشنويسى مى‌کرده‌اند و امروزه نيز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مى‌باشد. عرب‌ها پيش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدن‌تر با خط و زبان نبطى و سريانى آشنا شده بودند و از هر يک از اين دو خط استفاده مى‌کردند. خط‌‌هاى نبطى و سريانى از خطوط سامى بود و تقليد آن براى عرب‌ها امکان‌پذير. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى اصلى خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط به‌کار مى‌رفته است. خط نسخ بيشتر براى تحرير نامه‌ها و خط کوفى براى کتابت مصحف‌ها، کتيبه‌ها و سکه‌ها استفاده مى‌شد.
از اواخر دورهٔ امويان و اوايل عباسيان قلمرو خط عربى وسعت يافت و به‌تدريج در ايران ومصر و شمال آفريقا انتشار و رواج يافت و کم‌کم از دو خط مذکور اقلام ديگرى پديد آمد.
قبل از اسلام در ايران انواع خط از جمله خط ميخي، پهلوى و اوستايى رايج بود و حتى از آثار برجاى مانده چنين برمى‌آيد که ايرانيان در نوشتن آنها هماهنگى و ضوابط خاصى داشته‌اند. اما با پذيرش اسلام توسط ايرانيان، خط و زبان قرآنى رواج يافت.
در آخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري، شخصى به نام ابن مقلد بيضاوى شيرازي، وزير مقتدر خليفهٔ عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پايان دادند و با تکميل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعيين اساس قواعد دوازده‌گانه در خط، خوشنويسى را تحت ضابطه در آوردند و پايهٔ خطوط را بر سطح و دور نهادند.
خط نسخ از زمان ابن مقلد به‌ بعد به قالبى بهتر درآمد و شهرت قابل توجهى يافت.
ابن مقلد قواعد خوشنويسى را به دو بخش تقسيم کرده است: حسن تشکيل و حسن وضع. حسن تشکيل قاعدهٔ اصول و نسبت از آن پديد مى‌آيد و ديگرى حسن وضع که قواعد ترکيب و کرسى از آن استفاده مى‌شود.
بعد از ابن مقلد خطاطان ديگر نيز به‌تدريج اين اصول را بسط دادند. اين قواعد عبارتند از:
- قاعدهٔ اصول: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بياض، ارسال. يعنى حسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات مذکور.
- قاعدهٔ نسبت يا تناسب: يعنى حروف و شکل‌هاى مشابه هم، در همهٔ موارد به يک اندازه باشند.
- قاعدهٔ ترکيب: يعنى آميزش هماهنگ و دلپذير حروف، کلمات، جمله‌ها و سطرها با يکديگر به ‌گونه‌اى که از حسن ترکيب برخوردار باشد.
- قاعدهٔ کرسى: يعنى نوشتن با توجه به خط کرسى انجام شود.
دو اصطلاح صفا و شأن صفت خطى است که به مرحلهٔ کمال رسيده باشد. صفا حالتى است که طبع را شاد و چشم را روشن سازد. و شأن کيفيتى است از خط که چون پديد آيد خطاط به نگريستن در خط مجذوب شود و احساس خستگى نکند.
بعد از ابن مقله، ابن بوّاب، در ضمن بکار بستن قواعد دوازده‌گانه، با سنجش حروف با ميزان نقطه، قواعدى را در خوشنويسى پيشنهاد کرد و با دقت در تراش قلم و انتخاب مرکب و نيز با ترتيب شاگردان متعدد در تکميل اقلام ثلث و نسخ و رقاع تأثيرگذار بود.
طى دو قرن پس از ابن بّواب، خوشنويسى توسط خطاطان متعدد رونق گرفت؛ تا اين‌که ياقوت مستعصمى ظهور کرد و از ميان اقلام متعدد رايج شش قلم ثلث، نسخ، ريحان، محقق، توقيع و رقاع را برگزيد و در زيبا گرداندن آنها ابتکاراتى به‌خرج داد. اقلام سته به خطوط اصول نيز مشهورند.
خوشنويسان ايراني، خطى وزين و سبک روح را از خط تعليق مشتق ساختند که نستعليق نام گرفت. نستعليق که از واژه‌هاى نسخ و تعليق شده در قرن نهم هجرى توسط ايرانى‌ها ابداع شد و همچنان نيز خط ملّى آنان محسوب مى‌شود. واضع خط نستعليق ميرعلى تبريزى بود، که قواعد پيچيدهٔ حاکم بر آن را نيز تدوين نموده در زمان سلطنت شاه طهماسب (۹۳۰-۹۸۴ هـ .ق) خط نستعليق جاى نسخ را گرفت و خط منتخب براى نگارش ديوان‌هاى شعر، داستان‌هاى حماسى و ديگر رواوين گرديد. يک قرآن کامل به خط نستعليق نيز موجود است که اين نسخهٔ منحصر بفرد که براى کتابخانه شاه‌طهماسب در سال ۹۴۵ هـ . توسط شاه‌محمود نيشابورى کتابت شده است که نمايش قدرت و زيبايى خط نستعليق به شمار مى‌آيد. دوران سلطنت شاه‌عباس بزرگ، دورهٔ طلايى خط نستعليق به شمار مى‌رود. در اين دوران خوشنويسان بنامى رسد کردند که معتبرترين آنها ميرعماد حسينى است.
در قرن نهم همچنين خورشيد بلندپايه خط و خوشنويسى سلطان على مشهدى ظهور نود و شهرتش در زمان حيات عالم‌گير شد.
در قرن دهم ستارگان بسيارى چون شاه‌ محمود نيشابوري، سلطان محمد خندان، بابا شاه تربتي، پيرمحمد شاگرد ميرعلي، سيد احمد مشهدي، محمود سياوشاني، شيخ مرشدالدين شيرازي، شاه‌محمد مشهدى در آسمان هنر خوشنويسى اين سرزمين درخشيدند. ميرعلى هروى استاد الاساتيد خط نيز در اين دوران ظهور کرد. وى قواعد خط را به نظم در آورد و آثارى چون هفت اورنگ جامي، چهل حديث (سه نسخه)، گلستان سعدي، و بسيارى از آثار ادبى و فرهنگى اين سرزمين را به قلم جادويى خود مزين کرد.
از مهمترين حوادث خط و خوشنويسى در قرن دوازدهم، ظهور درويش عبدالمجيد طالقانى استاد مسلم خط شکسته است. از بزرگان ديگر خط در اين قرن احمد نيريزى است. او از نسخ‌نويسان بزرگ زمان خود است و در نستعليق و شکسته نيز مهارت دارد.
در قرن دوازدهم هجرى خط نسخ متمايل به نستعليق گرديد و در قرن سيزدهم و چهاردهم هجرى قمرى به‌تدريج به خوشنويسى و نستعليق توجه شده است و مشاهير عمده اين هنر عبارتند از: وصال شيرازى و فرزندانش، ميرزا محمدرضا کلهر، ميرزا غلامرضا اصفهاني، و عماد‌الکتاب.
خط نستعليق به دست هنرمندان ايرانى متولد شد، ميرعماد حسنى آن‌را به درجهٔ کمال رسانيد و تا زمان ميرزا محمدرضا کلهر ادامه يافت.
در دورهٔ معاصر على اکبر کاوه، حسن زرين خط، سيد حسين و سيد حسن ميرخانى و هنرمندان بنام ديگرى در اين خط و شيوه هنرنمايى داشته‌اند
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
خطوط ايرانى
خطهاى ايرانى تعليق، نستعليق و شکسته نستعليق مى‌باشد. با ضابطه‌مند شدن خط تعليق در دوران صفويه، مقدمات ظهور نستعليق فراهم شد. اين دو خط در ميان ايرانيان و ملل ترک وارد و زبان رشد يافت و سهم مهمى در پيشبرد خوشنويسى اسلامى داشت. خط شکسته نيز از ابداعات ايرانياناست که در پيوند با تعليق و نستعليق قرار دارد.
تعلیق
نستعلیق
شکستهٔ نستعلیق
تعليق
از قرن پنجم هجرى در نسخ تحريرى (شيوهٔ ايراني)، بتدريج دگرگونى‌هايى پديد آمد و از اواسط قرن هفتم بر اثر تکامل قلم ايرانى خطى بوجود آمد که مقتبس از آن و نيز خط توقيع و رقاع بود و بنام خط تعليق کمال و رواج يافت. اين خط در تحرير کتاب‌ها و ديوان‌هاى شعر يکار مى‌رفت و تا قرن هشتم رو به تکامل رفت.

نياز به سرعت در نوشتن باعث شد تا پيوستگى حروف و کلمات مجاز شود و خطى بوجود آمد که شکسته تعليق ناميده شد. اين قلم خاص کاتبان ديوان بود که گاهى ”ترسّل“ نيز ناميده شده است. امروزه خطاطان ايرانى با تعليق کمتر آشنايى دارند. پس از رواج خط تعليق، عثمانى‌ها و مصرى‌ها در آن تصرفاتى موافق با سليقه خود ايجاد کردند و شيوهٔ خود را ”ديواني“ ناميدند.
نستعليق
در بين انواع خوشنويسى که از ابتداى اسلام تا بحال وجود داشته است، نستعليق زيباترين نوع خوشنويسى محسوب مى‌شود؛ بطورى که آن را ”عروس خطوط اسلامي“ لقب داده‌اند. نستعليق که آميختهٔ دو خط تعليق و نستعليق گفته شده، توسط ميرعلى تبريزى به کمال دست يافت و حرکتى نو آغاز شد.

خط نستعليق از همهٔ شرايط زيبايى برخوردار است؛ از آن جمله: اعتدال، موزوني، استواري، تناسب، حسن ترکيب و هم‌آهنگى ذوق و سليقه. علاوه بر زيبايى منظر، سهولت و سرعت تحرير نستعليق و نيز آسانى قرائت کلمات و سطور از موجبات رواج آن بوده است. نستعليق خطى است با قاعده و حروف اين خط را ملهم از زيبايى طبيعت دانسته‌اند.
در سى - چهال سال اخير تا امروز توجه به خط نستعليق روزافزون بوده است و خوشنويسانى توانا در اين زمينه ظهور کرده‌اند. از هنرمندان خوشنويسى نستعليق معاصر که در ترويج آن در دوران معاصر تلاش کرده و موجب رونق و ترويج اين نوع خط شده‌اند، مى‌توان از عماد‌الکتاب، سيد حسين ميرخاني، سيد حسن ميرخاني، على‌اکبر کاوه را مى‌توان نام برد.
اصول خط نستعليق امروزه همان است که ميرعماد لحاظ کرده بود. هنرمند قرن سيزدهم بنام محمدرضا کلهر در چارچوب شيوۀ ميرعماد تغييراتى ايجاد کرد که در زيباتر شدن و تطبيق آن با صنعت چاپ در آن زمان، نقش اساسى داشت. ميرزا غلامرضا اصفهانى نيز از هنرمندان همين دوره است که نستعليق را بسيار استادانه مى‌نوشت.
بهرحال بارزترين مشخصهٔ نستعليق زيبايى آن است.
شکستهٔ نستعليق
از انواع خوشنويسى ايران، خط شکسته نستعليق است که داراى پيچش‌ها و حرکت‌هاى بسيار زيبايى است. مشخصهٔ بارز آن روان‌نويسى و تندنويسى است.
اين خط از ابداعات ايرانيان است که مستقيماً در پيوند با تعليق و نستعليق مى‌باشد. از اوايل قرن يازدهم و آخر دورهٔ صفويه، خط شکسته نستعليق بدليل کثرت کاربرد و نياز به تندنويسى بوجود آمد. مهم‌ترين خوشنويس اين خط، درويش عبدالمجيد طالقانى (نيمه دوم قرن ۱۲) است. ابداع و استخراج شکسته نستعليق را از نستعليق در اوايل قرن يازدهم به مرتضى قليخان شاملو و برخى نيز به محمد شفيع هروى معروف به شفيعا نسبت داده‌اند.
هنرمند ديگر اين خط سيد على اکبر گلستانه در قرن سيزدهم است که شيوهٔ درويش عبدالمجيد را ادامه داد.
شکسته نستعليق بعد از يک دوران کوتاه رکود، امروزه مورد توجه خوشنويسان واقع شده است. حروف و کلمات در اين نوع خوشنويسى از شکل‌هاى متنوع زيبايى برخوردار است. حرکت در اين خط از نستعليق آزادتر است.
از شکسته نستعليق براى نوشتن متن‌هاى ادبى و شاعرانه فارسي، پيام‌هاى شاد و کارت‌هاى تبريک بهره گرفته مى‌شود اين نوع خوشنويسى در نقاشيخط و گرافيک نيز کاربرد وسيعى دارد.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
ساير خطوط1

اقلام ستّه (شش قلم) شامل ثلث، نسخ، محقق، توقيع، رقاع و ريحان است. اين اقلام توسط ياقوت مستعصمى از بيان اقلام مختلف انتخاب شد. وى در زيبا کردن اين خطوط ابتکاراتى بخرج داد و در واقع اين خطوط توسط وى ظهور کرد. اين اقلام به خطوط اصول نيز مشهورند.
کوفی
ریحان
توقیع
رقاع
ثلث
نسخ
محقق
کوفى
نخستين نوع خوشنويسى که قرآن به آن نوشته شد کوفى بود. بعد از ظهور اسلام در ايران، اين خط نيز رواج يافت.
با تأسيس شهرهاى کوفه و بصره در دومين دههٔ شکوفايى اسلام، دانشمندان گرانقدرى بوجود آمدند که توجه زيادى به زبان و خط عربى داشتند و کوفه نقش تعيين‌کننده‌اى در خط مکّى - مدينه‌اى داشت؛ و خط جديدى پديد آمد که بنام خط کوفى مشهور شد.
خط کوفى در نيمه دوم قرن اول هجرى به اوج خود رسيد و سه قرن دوام يافت.

بطورکلى خط کوفى در دون نوع ظاهر شده است. يکى تحريري، کتابتي، ساده و تزئينى و موشّح و ديگرى کوفى بنّايى ومعقّلي.
خط کوفى تزئيني، از قرن دوم هجرى عامل بسيار مهمى در هنر اسلامى براى سوره‌هاى قرآن مجيد، نوشته‌هاى روى سکه‌ها و لوحه‌هاى يادبود بشمار مى‌آمد. اما مهم‌ترين جلوۀ خط کوفى تزئينى را بايد در قرن چهارم هجرى در کتيبه‌هاى سلجوقى که در اواخر حکومت خلفاى عباسى فعاليت داشتند، جست‌وجو کرد. از قرن چهارم به بعد خط کوفى به تنهايى شکل تزئينى يافت و اين تحول تا اواخر قرن پنجم هجرى ادامه يافت. از اين زمان به بعد خط کوفى عملکرد اصلى خود را از دست داد و صرفاً تزئينى گشت.
خط بنايى يا معقلى خطى است بدون دور و متکى بر سطح. خط بنايى تشکيل شده از خطوط مستقيم عمود برهم که زوايايى را بوجود مى‌‌آورد.
اصل و منشأ خط کوفى از خط سريانى است. خط کوفى ايرانى نيز براساس نتايج برخى پژوهندگان معاصر در آثار بازمانده کشف شده است. اين خط کوفى شيوهٔ خاصى داشته با حروف منفصل که با خاطى مويين به يکديگر پيوسته و در آن شباهتى با خط اوستايى و پهلوى يافت شده است که آن را کوفى شيوهٔ ايرانى ناميده‌اند.
خط کوفى در ايران تا مدت پنج قرن معمول بوده است که بيشتر در کتابت قرآن و تزئين ابنيه و کتب، ظروف و ... بکار مى‌رفته است.


ثلث
خط ثلث با ساختارى ايستا و موقر، بيشتر در تزئين کتاب‌ها و کتيبه‌ها بکار مى‌رفته است. انواع گوناگون ثلث تزئينى توسط ابن‌بواب و ياقوت ابداع شده که براى کتابت قرآن و ديگر کتب مذهبى بکار مى‌رفته است. ابن‌بواب زيبايى و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد.
خط ثلث در ايران براى نوشتن عنوان سوره‌هاى قرآن کريم، پشت جلدنويسي، سرلوحه‌ها، و بخصوص در کتيبه‌ها و کاشى‌کارى‌ها بکار رفته است و هنوز نيز رايج مى‌باشد.

ريحان
خط ريجان از خط نسخ مشتق شده است؛ اما از خط ثلث نيز بهره گرفته است ولى از آن ظريف‌تر است. خط ريحانى بسيار نزديک به خط محقق است. اين خط از ابداعات على ابن - عبيدالله ريحانى است و به همين دليل نام ريحانى گرفته است. برخى نيز آن را به ابن‌بواب نسبت مى‌ٔهند، زيرا براى اين خط و زيباسازى آن تلاش‌هاى شايانى کرده است.
برخى نيز خط ريحان را مشتق از خط محقق مى‌دانند که سال‌ها پس از آن پديد آمده است. اين خط همهٔ محاسن و ويژگى‌هاى خط محقق را دارد. ولى ظريف‌تر از آن نوشته مى‌شود و به ظرافت و لطافت ممتاز است
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
ساير خطوط (۲)

نسخ
خط نسخ، در آغاز خطى بوده هم پايهٔ خط کوفي. اصل اين خط از خط ”نبطي“ مى‌باشد. خط نسخ بطورکلى از اواخر قرن دوم هجرى رايج شد. ولى تا اواخر قرن سوم هجرى چندان متداول نبود. اين خط به تمام سرزمين‌هاى شرقى که تحت لواى اسلام بوده‌اند، گسترش يافت. ايرانيان براى نيازهايى چون کتابت نوعى نسخ بکار مى‌بردند که متفاوت بود. امتياز مهم خط نسخ در رعايت نسبت است، که يکى از قواعد مهم خوشنويسى مى‌باشد که موجب زيبايى خط است. ابن‌مقلد تناسبات خط نسخ را استحکام بخشيد و آن را به يکى از سطوح متعالى خوشنويسى رسانيد.
در حال حاضر در کشورهاى اسلامي، خط نسخ اهميت بسيار دارد و در تحرير آن بکار مى‌رود. حروف چاپ و ماشين تحرير نيز با اين قلم فراهم آمده است و کتاب‌ها و نشريات نيز به همين خط چاپ مى‌شوند، که البته با نسخ قرآنى تفاوت‌هايى مختصر دارد.

خواندن و نوشتن در خوشنويسى نسخ بسيار ساده و روان است؛ علت آن نظم خاص و دقيقى است که در چيدن حروف و کلمات در داخل سطر بکار مى‌رود.
توقيع
تقويع در لغت به معنى امضاء است که توقيعى نيز گفته شده است. اين خط در زمان خلافت مأمون ابداع شده است.
تحول نهايى خط توقيع در قرن چهارم هجرى اتفاق افتاد. احمد بن محمود ملقب به ابن خازن از شاگردان نسل دوم ابن بواب و از مريدان وي، شوکت لازم را به اين خط بخشيد.
در اواخر قرن نهم هجري، نوع درشتى از خط توقيع در ترکيه ابداع شد که موردپسند ترک‌ها بود. اما ميان عرب‌ها چندان متداول نگشت.
خط توقيع را مشتق از خط ثلث دانسته‌اند.
محقق
محتقق نخستين طخى است که در آغاز خلافت عباسيان از کوفى استخراج شد و نزديکترين خطوط به آن است. و نيز اولين خطى است که ابن مقلد تهذيب و هندسى کرده است. ابن‌بواب تکامل نهايى را به آن بخشيد. خط محقق چهار قرن محبو‌ب‌ترين خط ميان خوشنويسان جهت کتابت قرآن در تمام سرزمين‌هاى اسلام در شرق بوده است.

تأثير ذوق ايرانى در اين خط کاملاً بارز است. محقق خطى است باشکوه و اندام درشت و فواصل منظم، يکدست و ساده.
رقاع
رقاع در لغت به معنى صفحهٔ کوچک است. اين خط از خطوط نسخ و ثلث مشتق شده است. خط رقاع در مکاتبات خصوصى و کتاب‌هاى عرفى و روى کاغذهاى در ابعاد کوچک رواج داشت. رقاع از خطوط محبوب خوشنويسان عثمانى بود و توسط خوشنويس مشهور شيخ حمدالله الاماسى اصلاحات لازم در آن صورت گرفت. اين خط تدريجاً توسط ديگر خوشنويسان ساده‌تر شد و از رايج‌ترين خطوط گرديد. امروزه خط رقاع از متداول‌ترين خطوطى است که در سرتاسر دنياى عرب بکار مى‌رود.
خط رقاع بر اثر نياز به تندنويسى و مختصر نوشتن، در مکاتبان بکار مى‌رفته است.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
ابزار خوشنويسى
براى خوشنويسى ابزار و وسايلى لازم است: قلم ني، مرکب و ليقه و دوات، قلم‌تراش، قط‌‌زن و زيرمشقي. تهيه ابزار خوب هميشه باعث بهتر نوشتن و تميزى کار است و هر يک از وسايل بايد داراى مشخصات خاصى باشد تا نتيجهٔ مطلوب حاصل شود.
قلم
قلم تراش
قط زن
دوات (لیقه و مرکب)
کاغذ
قلم
قلم مهم‌ترين ابزار نوشتن است. گفته مى‌شود قبل از تراشيدن، به آن نى مى‌گويند و بعد از تراشيدن، قلم گفته مى‌شود. بهترين نوع قلم نى که براى نوشتن مناسب است، قلم دزفولى است. اين نى از نيزارهاى جنوب کشور و در منطقهٔ خوزستان و دزفول بدست مى‌آيد. قلم خود بايد سرخ مايل به قهوه‌‌اى سوخته باشد و به‌عبارت ديگر سرخ و سفيد باشد. و سياه، زرد يا خاکسترى نباشد. گره و پيچ نداشته باشد؛ زياد کوتاه يا بلندنباشد. محکم باشد و گوشت داخل قلم سفيد باشد. ”سلطانعلى مشهدي“ از خوشنويسان بزرگ قرن دهم هجرى در رسالهٔ خوشنويسى خود دربارهٔ قلم چنين سروده است:
اوّلاً مى‌کنم بيان قلم بشنو اين حرف از زبان قلم
که قلم سرخ رنگ مى‌بايد نه به سختى چو سنگ مى‌بايد
نه سياه و نه کوته و دراز ياد گير اى جوان ز روى نياز
نه بر او پيچ و نه در او تابى مُلک خط راست نيک اسبابي
معتدل، نه ستبر و نه باريک و اندرونش سفيد و نى تاريک
گر قلم سخت باشد وگرنست دست از اين و آن ببايد شست
اگر قلم خوب تراشيده شود، نوشتن آن آسان مى‌گردد. در تراش قلم، ابتدا روى قلم را بر مى‌دارند که بهتر است از طرف رويش آن باشد و تا حدى برداشته مى‌شود که به قسمت سخت نزديک پوست قلم برسد. سپس پهلوهاى قلم تراشيده مى‌شود. ميدان قلم نبايد زياد بلند يا کوتاه باشد. بهترين حد به اندازهٔ قطر قلم است. بعد دَم قلم را شکاف کوچکى مى‌دهند که فاق گفته مى‌شود و بعد عمل قط زدن انجام مى‌شود که زدنِ سرقلم است، با زاويهٔ مناسب و توسط فشار دست بر پشت قلمتراش. در قلم‌هاى درشت‌تر پشت قلم نيز برداشته مى‌شود، که اين مرحله قبل از قط زدن انجام مى‌گيرد.
قلم تراش
اگر قلمتراش کُند باشد، قلم ضايع خواهد شد. بهتر است قلمتراش براى برداشتن ميدان قلم و قط زدن پهن و محکم باشد. و براى خالى کردن پهلوهاى قلم باريک باشد. سلطانعلى مشهدى مى‌گويد:
با تو ذکر قلمتراش کنم حرفهاى نگفته فاش کنم
تيغ او نه دراز و نه کوتاه تُنُک و پهن نيست خاطرخواه
تا که در خانهٔ قلم گردد وان قلم قابل رقم گردد
قط زن
قط‌ زن، معمولاً از چوب سخت و استخوان مانند آبنوس و عاج ساخته مى‌شود و اگر از جنس شاخ باشد بهتر است. قط زن بايد صاف و تقريباً سخت باشد. امروزه از ني، کائوچو و نظاير ان استفاده مى‌شود.
دوات (ليقه و مرکب)
مرکب خوشنويسى، مرکب مخصوصى است که معمولاً به‌صورت سنتى ساخته مى‌شود و انواع ديگر آن و جوهر خودنويس براى مصرف خوشنويسى مناسب نيست. مرکب خوشنويسى به دو صورت مايع و خشک وجود دارد. مرکب خشک را تا مدت‌ها مى‌توان نگهدارى کرد. براى استفاده از مرکب خشک ابتدا آن را در مقدار مناسبى آب جوشيده سرد شده حل مى‌کنند. از آب مقطر و گلاب نيز استفاده مى‌شود. بعد از اين‌که کاملاً حل شد، به‌وسيلهٔ پارچه‌اى آن را صاف مى‌کنند. مرکب براى آن که آمادهٔ نوشتن گردد، در ظرفى ريخته مى‌شود بنام دوات. دوات مى‌تواند از جنس شيشه يا پلاستيک يا چينى باشد. دوات نبايد زياد کوچک يا بزرگ باشد. و دهانهٔ آن بايد گشاد و عمق آن تقريباً کم باشد. اين ظرف بايد درى محکم و غيرقابل نفوذ داشته باشد.
ليقه مقدارى نخ ابريشم طبيعى يا مصنوعى است، که داخل دوات قرار مى‌دهند و روى آن مرکب مى‌ريزند. ليقه از ريختن مرکب جلوگيرى مى‌کند؛ و خاصيت مهم آن تنظيم مقدار مرکب روى قلم در هنگام نوشتن است. از پنبه و اسفنج براى اين کار نبايد استفاده کرد.
کاغذ
هر نوع کاغذى مناسب خوشنويسى نيست. کاغذهاى ناصاف و ناهموار باعث سايش نوک قلم نى مى‌شود و مناسب نيست. براى خوشنويسى بايد از کاغذهاى نرم و لغزنده مثل کاغذهاى گلاسه و نيمه‌گلاسه استفاده شود.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
گونه‌هاى مختلف خوشنويسى1
يک اثر خوشنويسى مى‌تواند در قالب‌ها و گونه‌‌هاى مختلفى ارائه شود. هر يک از اين قالب‌ها داراى اصول و شرايط خاصى است که بايد از سوى هنرمند رعايت شود تا نتيجهٔ صحيح به‌دست آيد. اين قالب‌ها عبارتند از: سطر، دو سطر، سياه مشق، چليپا، کتابت، قطعه، کتيبه.
در طى ساليان اين قالب‌هاى متعدد براى ترکيب کلمات و حروف ايجاد شدند و هنرمندان، آيات قرآنى و متون ادبى و علمى و اشعار زيبا را در اين قالب‌ها نوشته‌اند و خوشنويسان با وفادارى به اصول اين قالب‌ها آثار بديع و بسيار زيبايى خلق کرده‌اند.
سطر‌نویسی
دو سطر‌نویسی
سیاه‌ مشق
چلیپا
کتابت


سطرنويسى
به مجموعهٔ کلمات و جمله‌هايى که روى خط کرسى قرار مى‌گيرند، سطر گفته مى‌شود. سطر ساده‌ترين قالب براى ارائه نوشته در خوشنويسى بشمار مى‌رود و از ارکان مهم آن به حساب مى‌آيد. سطر ممکن است يک جملهٔ کامل باشد يا چندين جمله را در خود جاى دهد. گاهى نيز ممکن است جملهٔ کامل هم نباشد. بنابراين تعداد سطرها در يک صفحه را، خط کرسى‌هاى موجود در آن صفحه مشخص مى‌کنند.
اصول و ضوابط کلى سطر شامل دو قسمت مهم مفردات سطر و ترکيب سطر مى‌شود. مفردات سطر اجزاى سطر است؛ شامل حروف، کلمات و اتصالات؛ که بکارگيرى قواعد حروف و کلمات انجام مى‌گيرد.
ترکيب سطر، چگونگى قرار گرفتن حروف و کلمات در داخل سطر و نحوه ارتباط بين آنهاست؛ بطورى که سطر در زيباترين شکل خود قرار گيرد. مجموعه اجزاى يک سطر بايد در داخل سطر، بصورتى اصولى و زيبا کنار هم چيده شوند، تا سطر زيباتر بنظر آيد. در ترکيب سطر، ذوق و سليقه و ابتکار شخص در زيبايى آن نقش اساسى دارد. قواعد و اصول اوليهٔ ترکيب‌بندى سطر عبارتند از: رعايت کرسى حروف و کلمات، رعايت فاصلهٔ حروف و کلمات، کشيده‌ها و جايگاه آنها در سطر، سوار کردن حروف و کلمات، اتمام سطر.


خط کرسى يا خط زمينه در يک سطر براى آن‌که چشم به‌خطا نرود و حروف و کلمات در جايگاه خود قرار گيرند، بکار مى‌رود. در سطر، بايد فاصلهٔ حروف و کلمات يکسان و يکنواخت نسبت بهم نوشته شوند، تا سطر زيباتر و خواناتر شود. معمولاً فاصله بين حروف و کلمات يک سطر، به اندازهٔ يک نقطه قلم است.
معمولاً در هر سطر يک يا دو حرف به‌صورت کشيده نوشته مى‌شود. بعضى حروف الفباى فارسى در خط نستعليق مى‌توانند به‌صورت کشيده يا مدّ نوشته شوند. برخى خروف خود، قابل کشيدن نيستند؛ اما در اتصال با حروف ديگر قابل کشيدن مى‌شوند. مثل حرف غ وقتى به م متصل شود به‌صورت کلمهٔ ”غم“ قابل کشيدن خواهد شد. کشيده‌ها براى ايجاد توازن و زيبايى استفاده مى‌شوند و شکل‌هاى متنوعى به سطر مى‌بخشند. محل قرار گرفتن آنها براساس تشخيص و سليقه و تجربهٔ خوشنويس، مى‌تواند زيبايى اثر را چند برابر کند.
در قطعات خوشنويسي، بخصوص نستعليق، بعضى از حروف و کلمات از جاى اصلى خود خارج و بالاى کلمهٔ قبل از خود قرار مى‌گيرند و سوار مى‌شوند و انسجام بيشترى به سطر مى‌دهند. سوار کردن حروف و کلمات باعث ايجاد توازن بين سياهى‌ها و سفيدى‌ها در يک اثر خوشنويسى مى‌شود. البته بعضى از حروف در قواعد خوشنويسى نبايد سوار شوند.
سطرهاى خوشنويسي، بويژه نستعليق در آخر به طرف بالا صعود دارد. يعنى يا کمى بالاتر از سطر نوشته مى‌شود يا روى کلمهٔ قبل از خود سوار مى‌شود، که به اين عمل اتمام سطر گويند.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
گونه‌هاى مختلف خوشنويسى(۲)

دو سطرنويسى
در نوشتن دو سطر يا يک بيت، بايد قواعد سطرنويسى در هر دو سطر رعايت شود. فاصلهٔ دو سطر يا دو مصرع از هم با توجه به طول هر سطر و ارتفاع آن حدود ۱۲ تا ۱۵ نقطه است. کشيده‌ها در دو سطر نبايد زيرهم قرار گيرند؛ اما زيبايى اولويت دارد و بسته به ذوق و سليقه و ابتکار خوشنويس محل کشيده‌ها مشخص مى‌شود. دوسطرنويسى بيشتر براى نوشتن يک بيت شعر بکار مى‌رود.

سياه‌مشق
از ديگر قالب‌هاى خوشنويسى سياه‌مشق است. سياه‌مشق‌ها به دو گروه اصلى تقسيم مى‌شوند: سياه‌مشق‌هاى تمرينى و سياه‌مشق‌ در قالب يک قطعهٔ زيبا.
سياه‌مشق‌هاى تمرينى براى آماده شدن است خوشنويس براى اجراى يک قطعهٔ زيبا بکار مى‌رود، در اصل انگيزهٔ ايجاد سياه‌مشق همين تمرين‌ها بوده است. در سياه‌مشق‌هاى تمريني، هدف ايجاد يک قطعه نيست.

سياه‌مشق مى‌تواند قالبى باشد براى اجراى يک قطعهٔ زيبا. احتمالاً در قرن دهم هجرى اين کار صورت گرفته و ادامه يافته است و در قرن سيزدهم با ظهور ميرزا غلامرضا اصفهانى و ميرحسين ترک به اوج خود رسيده است. بيشترين آثار سياه‌مشق نستعليق در دوران قديم مربوط به ميرعماد بوده است، که از زيبايى و مهارت زيادى در اجرا برخوردار است. اما در حال از قرن سيزدهم به بعد قالب سياه‌مشق جايگاه خود را به عنوان يک قطعهٔ با ارزش هنرى خوشنويسى پيدا کرد.
امروزه قطعات سياه‌مشق خوشنويسان برجسته داراى ارزش بالايى است و در عرصهٔ نقاشيخط نيز از سياه‌مشق به‌عنوان دستمايه استفاده‌هاى زيادى مى‌شود.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
گونه‌هاى مختلف خوشنويسى(۳)

چليپا
يکى از بهترين و زيباترين قالب‌هايى که براى نوشتن قطعات خوشنويسى بخصوص نستعليق استفاده مى‌شود، چليپاست؛ که از مجموع چهار سطر و يا مجموع دو قالب دو سطرى ايجاد مى‌شود. و سطرها در داخل آن به‌شکل مورب و کج قرار مى‌گيرند، که بهترين قالب براى رباعى و دوبيتى است. در اين قالب، سطرها بسيار دقيق و حساب شده در جاى خود قرار داده مى‌شوند. تقارن ميان فضاهاى پر و خالى توازن در قطعه و چليپا را ايجاد مى‌کند و آن را زيبا جلوه مى‌دهد. در هر دو سطر بايد تمام اصول و قواعد دوسطرى رعايت شود. معمولاً مقدار شيب سطرها طورى است که خط کرسى سطر اول بر نيسماز زاويهٔ سخت راست بالا عمود باشد. انواع ديگرى از چليپا وجود دارد که تعداد بيت‌هاى شعر در آن بيش از دو بيت است. گاهى نيز قالب چليپا با قالب‌هاى ديگر مثل دو سطرى ترکيب مى‌شود که به آنها چليپاى مرکب گويند. قواعد سطر در چليپانويسى هم بکار مى‌رود. اما ترکيب کلى چليپا تعداد، طول و محل کشيده‌ها را تعيين مى‌کند. طول سطرهاى چليپا نبايد زياد کوتاه يا بلند باشد.
اندازهٔ قلم در چليپاى معمولي، حدود ۵/۱ تا ۵/۲ ميلى‌متر است.
تنوع ترکيب در چليپانويسى بسيار زياد است؛ که بخشى از آن مربوط به انتخاب کشيده‌ها و تنظيم آنها نسبت به هم است.

کتابت
کتابت در لغت يعنى نوشتن و تحرير کردن. اما در خوشنويسى اصطلاح و قالبى است براى نوشتن کتاب. کتابت قالبى براى ارائه نوشته بصورت ريز است و بيشترين کاربرد را در کتاب‌نويسى دارد. قبل از بوجود آمدن صنعت چاپ، همهٔ کتاب‌ها با دست نوشته مى‌شد. در انتخاب ابزار کتابت، قلم نى محکم‌تر و باريک‌تر از قطر يک مداد معمولى است. مرکب بايد از بهترين نوع باشد و دوات بار کوچک انتخاب شود.
کتابت ريز را در اصطلاح خوشنويسي، کتابت خفى و کتابت کمى درشت را کتابت جلى مى‌گويند. تمام قواعد سطرنويسى بايد در سطرهاى کتابت رعايت شود.
يکى از ويژگيظهاى کتابت خوب، يکدستى و هماهنگى در تمام صفحه است. از خوشنويسان برجسته‌اى که در گذشته کتابت را به زيبايى انجام داده‌اند، ميرزا محمدرضا کلهر و عمادالکتاب را مى‌توان نام برد. از کاتبان معاصر نيز ”استاد سيد حسين ميرخاني“ و ”استاد سيد حسن ميرخاني“ را مى‌توان نام برد. مهم‌ترين اثر کتابت استاد سيد حسين ميرخاني، قرآنى است که به خط نستعليق نوشته شده است.
امروزه از کتابت براى ايجاد و ارائه يک قطعهٔ زيبا نيز بهره گرفته مى‌شود.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
خوشنويسان فقيد معاصر1

طاهر خوشنویس
جواد شریفی
بوذری
عبدالرسولی
مرتضی برغانی
علی‌اکبر کاوه
سید حسن میرخانی
علی منظوری
حبیب‌‌الله فضائلی
حمید دیرین
ملک الکلامی
اعتضادی
شیبانی
آقاحسینی
زرین خط
سید حسین میرخانی
معصومی
عبدالله فرادی
حسن سخاوت
طاهر خوشنويس
وى در سال ۱۲۶۸ ش در تبريز متولد شد. کتابت‌هاى وى عبارتند از: جامع‌‌المقدمات، شرح جامى‌، کتاب رجال، نهج‌البلاغه، کفايت‌‌الاصول، مکاسب، منتهى‌الآمال، مفاتيح‌الجنان و ... ميرزا طاهر خوشنويس به دفعات قرآن مجيد را کتابت کرده است.

ملک الکلامى
وى به سال ۱۲۷۴ ش در سنندج متولد شد و به امير‌الکتاب ملقب شد. وى بر خطوط ششگانه تسلط کافى داشت. در شعر و نقاشى و حکاکى از مهارت خوبى برخوردار بود. از آثار برجسته وى کتيبهٔ آرامگاه خواجه حافظ شيرازى است. وى در سال ۱۳۲۸ وفات يافت.

جواد شريفى
در سال ۱۲۹۰ در تهران متولد شد. نستعليق را نزد پدر خود فرا گرفت. از آثار وى خوشنويسى رباعيات خيام، رباعيات باباطاهر، غزليات شمس تبريزي، کليات سعدي، شاهنامه فردوسى و تأليف و تحرير رسم‌الخط مدارس مى‌باشد.

اعتضادى
جلال‌الدين اعتضادى ملقب به صدر‌الکتاب متولد ۱۲۷۵ ش تهران است. او نزد ميرزا غلامرضا به مشق خط پرداخت. بعدها در جرگهٔ خوشنويسان ارشد درآمد. از وى چندين مرقع و خوشنويسى تفسير قرآن برجاى مانده است.

بوذرى
ابراهيم بوذرى فرزند على‌‌اصغر طالقانى در سال ۱۲۷۵ ش در طالقان ديده به جهان گشود. وى از محضر محمد عماد طاهرى و مرحوم عماد سيفى بهره برد و خط ثلث را از مرحوم اميرالکتاب و نسخ را در مکتب مرحوم على عبدالرسولى آموخت. آثار فراوانى از بوذرى در زمينه کتابت به‌يادگار گذاشته است.

شيبانى
متولد ۱۲۸۵ کاشان و از خطاطان گمنام عصر ناصرالدين‌شاه است. از او خطوط مختلف از جمله خط تحريرى به‌يادگار مانده است.

عبدالرسولى
مرتضى عبدالرسولى در محضر استاد عبدالمجيد ملک‌الکلامى بهره گرفت و خطوط ثلث و نسخ را از وى آموخت. وى در خط نستعليق و شکسته نستعليق تبحر ويژه‌اى داشت. عبدالرسولى در نوازندگى سنتور نيز شهرت داشته است.

آقاحسينى
على آقاحسينى در سال ۱۲۹۰ ش در طالقان به‌دنيا آمد. پس از مشق نزد محمدحسين خوشنويس‌باشى و ميرزا حسن‌خان عاصى نزد عمادالکتاب رفت و از شاگردان برجسته او استاد عباس اخوين است. آقا حسينى در سال ۱۳۴۱ وفات يافت.

مرتضى برغانى
سيد مرتضى خوشنويس برغانى در تهران متولد شد. وى از محضر محمدرضا کلهر بهره برده و آثار و کتابت‌‌هاى زيادى از وى باقيمانده است. دو فرزند فرمند وى به‌نام‌هاى حسن و حسين اثرات زيادى در هنر خوشنويسى برجاى گذاشته‌اند. سيد مرتضى در سال ۱۳۰۸ وفات يافت و در جوار حضرت عبدالعظيم به خاک سپرده شد.
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
خوشنويسان فقيد معاصر (۲)


زرين خط
حسن زرين‌خط متولد ۱۳۱۲ هـ .ق نزد ميرزا طاهر کاتب همايون به مشق خط پرداخت و زرين‌خط جزو نسختين استادانى بود که از هنر خوشنويسى‌اش در آموزش و چاپ رسم‌الخط استفاده کرد و شاگردان زيادى را نيز تربيت نمود.

على‌اکبر کاوه
وى در سال ۱۳۱۲ ق در شيراز متولد شد. از محضر عماد‌الکتاب بهره فراوان برد. استاد کاوه به درجه‌اى از کمال رسيد که محمدتقى بهار وى را ميرعماد عصر لقب داد.

سيد حسين ميرخانى
سيد حسين ميرخانى متولد ۱۲۸۴ ش در تهران است. تعليم خط را نزد پدرش فرا گرفته و بزودى سرآمد خوشنويسان معاصر شد. کتابت را تا قطعه‌نويسى با تسلط مى‌نوشت و از بنيان‌گذاران انجمن خوشنويسان ايران است. دو نوبت کتابت قرآن کريم به نستعليق از يادگارهاى برجسته استاد مى‌‌باشد. آموزش خوشنويسى امروز و رونق اين هنر شريف مديون اين هنرمند بزرگ است.

سيد حسن ميرخانى
سيد حسن ميرخانى متولد ۱۲۹۱ ش در تهران و فرزند سيد مرتضى برغانى است. او خط را نزد پدر آموخت. تمامى خطوط از قبيل: نسخ، ثلث، نستعليق، شکسته و نستعليق را به خوبى مى‌نوشت. وى از معدود خوشنويسانى است که تمامى متون کهن ادبى شاخص را با استادى تمام خوشنويسى کرده است.

خط جلى نستعليق
معصومى
احمد زنجانى مشهور به معصومى فرزند مرحوم حسين زنجانى سال ۱۲۸۷ در نجف متولد شد. وى در خطوط نسخ، ثلث، کوفي، نستعليق، شکسته، طغرا و ... مهارت داشت. از شاهکارهاى او کتيبه‌هاى آرامگاه ابن‌سينا در همدان، مسجد آئينه در قم و ... است. از آثار مکتوب وى ۳ بار کتابت قرآن، نهج‌البلاغه و ... مى‌باشد.

على منظورى
على منظورى متولد ۱۲۶۴ ش شهرستان تفرش است. وى از محضر استاد ميرزا سيد حسين خوشنويس تفرشى بهره جست. آثار گرانبهايى از خطوط مختلف جلى و خفى بجا گذاشته است. وى در سال ۱۳۰۰ وفات يافت.

عبدالله فرادى
خوشنويسى را با حضور در کلاس‌هاى غلامرضا پاک‌نهاد و على‌ آقاحسينى آغاز کرده و بعدها به محضر استاد کاوه راه يافت. وى فارغ‌التحصيل رشتهٔ قضا و ليسانسيهٔ زيان فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس بود. از استاد فرارى قطعات و مرقعات ارزشمندى برجاى مانده که يک دوره شش جلدى آموزش خوشنويسى از آن جمله است. همچنين مجموعهٔ ارزشمندى از وسايل کتابت بويژه قلمتراش از استاد که در زمان حياتش گردآورى کرده بود، برجاى مانده است.

حبيب‌‌الله فضائلى
استاد فضائلى از اساتيد خوشنويسى معاصر است که با تمامى خطوط آشنا بود. خوشنويسى را از پدرش فرا گرفت سپس نزد استادانى چون على‌اکبر کاوه، حسن زرين‌خط، خليقى‌پور به تکميل آن پرداخت. دو مجله ارزشند اطلس خط و تعليم خط از تأليفات وى بشمار مى‌رود. که به‌عنوان مرجع همواره مورد استفاده علاقمندان و پژوهشگران خوشنويسى بوده و هست. آثار گرانبهايى در زمينه کتيبه برجاى مانده که کتيبه‌هاى عتبات کربلا، نجف، سامرا، کاظمين امام رضا (عليه‌السلام)، و غيره از جمله آ‌ن‌اند. کتابت يک جلد قرآن مجيد از جمله آثار مانده از استاد فضائلى است.

حسن سخاوت
متولد ۱۳۰۴ کرمان، تحت تعليم استاد سيد حسين ميرخانى خط را فرا گرفت. وى مدرس انجمن خوشنويسان بود و به سال۱۳۷۳ وفات يافت.

حميد ديرين
متولد ۱۳۱۵ شيراز، وى از شاگردان استاد ميرخانى و استاد بوذرى بوده، به سال ۱۳۷۴ وفات يافت
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
نستعلیق

نستعلیق به عنوان خط مادر عمومی‌ترین خط زمانه ماست و در قیاس با سایر خطوط استقبال بیشتری از آن می‌شود.
بیژن بیژنی با اعلام این مطلب گفت: "خوشنویسی حیطه ای است که باید همواره در جهت اعتلا آن کوشید. در واقع اگر تمام هنرمندان خوشنویس آثار خود را در عین دقت و ظرافت انجام دهند، خوشنویسی دارای عمری طولانی و مستمر می شود."

وی در خصوص تالیفاتی که در سال های اخیر در زمینه خوشنویسی توسط خطاطان صورت گرفته نیز تصریح کرد: "هر حرکتی از جمله برگزاری نمایشگاه، تالیفات متعدد و آموزش صحیح می تواند این هنر را به مسیر پیشرفت و تعالی نزدیکتر کند. به خصوص که در این سال ها ورود کامپیوتر به پررنگ کردن شاخه های خوشنویسی دامن زده است. تالیفات و آثار منتشرشده و مکتوب که در این زمینه وجود دارد نیز می تواند به بالندگی هنر خوشنویسی کمک کند. امروز این تالیفات توسط استادان فن با استقبال گسترده ای از سوی علاقمندان رو به رو می شود."
بیژنی به کمرنگ شدن مقوله کتابت در حوزه خوشنویسی اشاره کرد و افزود: "در روزگاری بسر می بریم که اساسا کتابت کاربردهای گذشته را در جامعه امروز دارا نیست. یکی دیگر از دلایل کمرنگ شدن کتابت نیز این است که سفارش دهنده به آن شکل که باید در این حوزه به چشم نمی خورد. البته طیف سفارش دهنده در زمینه های دیگر نیز کمرنگ است و خرید و اصولا رویکرد به آثار خطی منحصر به دوستداران این هنر شده است."
این هنرمند در خصوص اینکه چه راهکارهایی باید برای احیاء مقوله خط در ایران در نظر گرفته شود خاطرنشان کرد: "اگر مراکز آموزشی حمایت شوند و رسانه هایی چون مطبوعات به خصوص تلویزیون با ویِژگی دربرگیری عمومی به اطلاع رسانی و خبرسازی در این حیطه بپردازند، مسلما خوشنویسی می تواند مورد بازنگری و احیاء واقع شود. البته برپایی نمایشگاههای خط نیز در گسترش این هنر تاثیر دارد. خوشنویسی هنری کاملا ایرانی و ملی است و باید با آموزش های صحیح تداوم یابد."

بیژنی در ادامه سخنان خود گفت: "در حال حاضر خط نستعلیق یکی از خطوطی است که با استقبال زیادی همراه است. شاید به این خاطر که از نستعلیق همواره به عنوان یک خط مادر یاد می شود و عمومی ترین خط زمانه ماست. در عین اینکه سایر خطوط نیز مانند شکسته زیبایی خاص خود را دارند. همین طور نسخ و ثلث که از دیرباز کاربرد مذهبی داشته و در معماری ما به کار رفته اند. اما به این معنی نیست که خطوط دیگر فراموش شده و از یاد رفته اند. بلکه از آنها نیز در تابلوهای تزئینی و کاشیکاری ها استفاده می شود. اما در مجموع رویکرد عموم نسبت به خط نستعلیق مطلوبتر است."
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
استاد یدالله کابلی

بی هیچ تردید استاد ید الله کابلی خوانساری یکی از تاثیر گذارترین هنر مندان معاصر است که با پدید آوردن شیوه ای تلفیقی در خط شکسته توانسته است بسیاری از نیاز های جامعه هنری امروز راجوابگو باشد . استاد یدالله کابلی متولد 1329 هجری شمسی در خوانسار است که فعالیت های رسمی خوشنویسی خود ار از سال 1347 آغاز نموده است .

خط نستعلیق را حدود سه سال در نزد استاد , شادروان سید حسن میر خانی آموخت. چنانچه که خود استاد می گوید در آن زمان جز اندک نسخه های خط شکسته نستعلیق که هر از چند گاه در نشریات چاپ می شد اثری از این نوع خط یافت نمی شد لیک همان چند عکس بی رمق چنان استاد را به خود مجذوب کرد که پس از کسب اجازه از استاد خود به سمت احیاء این خط کشیده شد تا اینکه بعدا آموزش این هنر اصیل در دستور کار انجمن خوشنویسان قرار گرفت.

از اساتید شکسته نویس دیرین باید استاد درویش عبد المجید – خورشید پرفوغ و بی غروب شکسته نویسی – را نام برد که بعد از آن میرزا حسن اصفهانی , محمد رضا اصفهانی , میرزا کوچک اصفهانی , محمد علی شیرازی و نهایتا سید گلستانه را نام برد که پل ارتباطی بود بین نسل گذشته با دوران معاصر. استاد کابلی از جمله نادر هنر مندانی است که نه تنها نسوخ ذوق هنری افراد را در شیوه نگارشرا نفی نمی کند بلکه چنانچه بدعت ها خارج از اصول و قواعد مقبول نباشد یکی از نقاط قوت خط می داند و همین نگرش باعث شده که سبک خود استاد , شمایل شکسته نویسی را به سر حد اعلی برساند و همین باعث احیاء دوباره خط و گرایش جوانان امروز به این خط شده است.

YZG19640.jpg


cez19640.jpg
 
بالا