Persiana
مدیر بازنشسته
من هم يه خاطره ى کلاغى بگم. من تو بالکن گل و گلدون زياد دارم، يه بار چند تا گلدون گازانيا خريده بوديم و چون خاک نداشتم، همينجورىگذاشته بودمشون تو فلاورباکس رو لبه ى بالکن.
يه صبح اومدم ديدم چند تا از برگ هاشون از وسط نصف شدند! خوب که دقت کردم ديدم عجب! چه با دقت چيده شدند کف گلدون و البته مورچه هم داشت از سر و کولشون بالا ميرفت. برشون داشتم ديدم وااى! اينا چيه! زيرشون يه سرى آشغال گوشت بود. منم برگ ها و آشغال گوشت ها رو انداختم دور. نگو اينا رو کلاغه آورده بود اينجا قايم کرده بود و برگ ها رو هم گذاشته بود روش که ديده نشن! فرداش که اومدم گل ها رو آب بدم ديدم عجب، کلاغه به تلافى اينکه غذاشو انداخته بودم دور، تک تک گل هاى اين گازانياهاى بيچاره رو چيده بود انداخته بود کف بالکن!!!
حالا خدا رحم کرد به همين بسنده کرده بود چون کلاغ بخواد انتقام بگيره آدم بيچاره است! اينم احتمالا چون يه بار جون يه بچه کلاغه رو نجات داده بودم کوتاه اومده بود وگرنه فکر کنم تمام بالکن رو کن فيکون ميکرد :f34r:
يه صبح اومدم ديدم چند تا از برگ هاشون از وسط نصف شدند! خوب که دقت کردم ديدم عجب! چه با دقت چيده شدند کف گلدون و البته مورچه هم داشت از سر و کولشون بالا ميرفت. برشون داشتم ديدم وااى! اينا چيه! زيرشون يه سرى آشغال گوشت بود. منم برگ ها و آشغال گوشت ها رو انداختم دور. نگو اينا رو کلاغه آورده بود اينجا قايم کرده بود و برگ ها رو هم گذاشته بود روش که ديده نشن! فرداش که اومدم گل ها رو آب بدم ديدم عجب، کلاغه به تلافى اينکه غذاشو انداخته بودم دور، تک تک گل هاى اين گازانياهاى بيچاره رو چيده بود انداخته بود کف بالکن!!!
حالا خدا رحم کرد به همين بسنده کرده بود چون کلاغ بخواد انتقام بگيره آدم بيچاره است! اينم احتمالا چون يه بار جون يه بچه کلاغه رو نجات داده بودم کوتاه اومده بود وگرنه فکر کنم تمام بالکن رو کن فيکون ميکرد :f34r:
چرا کشتن؟ چرا شکار؟ چرا گرفتن جون يه موجود زنده؟ نکنيد اين کار ها رو ، درست نيست. عاقبت خوبى هم نداره.یه بار با بروبچز رفتیم شکار کلاغ. اونهم با تفنگ ساچمه ای. کلاغها تفنگ رو خوب می شناختن. فقط وقتی مگسک به سمتشون نشونه می رفت فرار می کردن.