برگزیده های پرشین تولز

وقتی کودک بودیم!

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
يادمه سال دوم ابتدايي كه بودم براي كمك به جبهه ها توي مدارس كمك هاي مردمي جمع مي كردند .
من هم مادرم را برداشتم و رفتيم از مغازه و داروخانه چند تا تيكه جنسي كه فكر مي كرديم به درد جبهه ها مي خورد خريديم و فرداش با چه غروري بردم مدرسه . يه نامه هم نوشته بودم براي كسي كه اين اجناس به دستش مي رسه .

عجب تاپيكي شده . چه خاطراتي را دارد به ياد من مي آورد .

ایول! من هم یادمه سوم ابتدایی بودم دقیقا همین کار رو کردم!!
آهان! حالا یادم اومد، چون نقاشی ام بد نبود یه نقاشی هم کشیدم و به همراه نامه ای که نوشته بودم فرستادم.
یادمه تو اوج جنگ که شده بود حدود سال 65 که من حدودا 12 سالم بود به سرم زده بود برم جبهه!!! یه انشای حماسی (بچه بودم دیگه و ناشی!!) نوشتم و سر کلاس خوندم که اشک تو چشمای معلممون (که یه دختر خانوم خوشکل بود!!) جمع شده بود! واقعا یادش بخیر...
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
ایول یادش یه خیر منم برای جنگ و رزمنده ها شعر گفتم!
تازه دوم دبستان بودم!
احساس میکردم شعرم یه چیزی کم داره!
چقدر خجالت کشیدم!
بعد ها فهمیدم به اون نوع شعر میگن! شعر نو!
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
اون وقت ها برنامه ی تلویزیون محدود به دو کانال یک و دو بود تازه اون هم تایم محدودی داشت. شبکه ی یک که برنامه هاش طولانی تر بود حداکثر تا ساعت 11:30 شب برنامه هاش تموم می شد و یه مدتی هم یه برنامه ای تحت عنوان حسن ختام پحش می کردن که بیشتر موسیقی سنتی بود. شبکه دو بعد از اخبار سراسری ساعت 10:30 دیگه قطع می شد.
یادمه اون وقت ها انقدر آگهی پخش نمی کردن اون وقت وقتی کم می آوردن مناظر طبیعت (تازه فقط عکس نه فیلم!) پخش می کردن و روش موزیک می ذاشتن! همون وقت ها بود که گاهی آگهی گمشدگان رو توی تلویزیون پخش می کردن!! نمی‌دونم کسی یادش هست این تیکه رو یا نه، قاعدتا بهروزخان که بستنی 5 زاری یادشه این رو هم به یاد میاره!!
یادمه چهارشنبه شب ها فیلم سینمایی پخش می کردن، چقدر منتظر این چهارشنبه شب ها می شدیم که فیلم های سینمایی شون (که خیلی وقت ها مالی هم نبود) ببینیم.
برنامه کودک هم وقتی این خانم الهه رضایی تازه اومده بود تلویزیون قشنگ یادمه اون موقع اون یه دختر 15 ساله بود و من هم حدودا 5 سالم بود...!! یه برنامه رو همون وقت اجرا می کرد تو برنامه کودک که توش با کاغذ شکل های مختلف می ساختن (کاغذ و تا) و.... عجب، کجاها رفتم!!!! :D
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
آخ یاده چهارشنبه سوری به خیر!
اوج صدا دارت بود! اون موقعه ها فکر میکردم چقدر صداش بلنده!
از آتیش میپریدیم!

آخ یادم رفته بود این رو بگم. آره منم دقیقا یادمه این دارت ها رو!! می رفتیم 5 - 6 تومن یه دارت می خریدم توش زرمیخ ضرمیخ یا زرنیخ؟؟! کررات یا کلرات یا...؟؟!! بالاخره نفهمیدم کدومش درست بود!! می ریختیم می‌انداختیم هوا تقی می خورد زمین و کلی با صداش حال می کردیم. یه بار هم برادر بزرگم (که از من 9 سال بزرگتره) اومد تو کوچه دید دارم ترقه بازی می کنم گوشم رو کشید و حسابی دعوام کرد منم از ترسم (آخه خیلی ازش حساب می‌بردم!!) دیگه این حرکت (یعنی ترقه بازی رو!!!:blush: ) رو تکرار نکردم. بابا ما سر به راه بودیم اون وقت ها، مثل الان نبود که بچه هار رو با افسار هم نمی‌شه متوقف کرد و به هیچ صراطی مستقیم نیستن...
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
یه سری از فیلم های سینمایی خارجی (ایرانی اون موقع معنی نداشت!!) اون وقت ها رو داره یادم میاد ببینین اینا رو کی یادشه:

یوجینبو
سانجرو
هفت سامورایی
ریش قرمز
هاراگیری (همه ی اینها با بازی توشیرو میفونه هنر پیشه ی معروف ژاپنی فیلم های آکیروکوروساوا بود)
کاپریکورن یک (این خیلی قشنگ بود!!)
هفت دلاور
پیروزی (پارتیزانی بود)
آهنگ برنادت (سالی یه بار موقه ولادت حضرت مسیح (ع) پخش می‌کردن!)
جنگ در رودخانه ی میدن (یه همچین چیزی بود اسمش دقیقا یادم نیست)
بروبیکر ( زندانبانی که تحولی در زندان ایجاد کرد)
زندان شیشه ای (راجع به دستگیری قاچاقچیان مواد مخدر بود)
چرند و پرند (شوالیه ای و تخیلی بود اگه اشتباه نکنم)
کمیسر متهم می‌کند و فیلم بعدیش انتقام (اسم کمیسره مولدوان بود، خیلی ازش خوشم می یومد!)
دوئل (تو این فیلم هم همون هنر پیشه ی مولدوان بازی می کرد)
اتوبوسی به سوی مرگ
و.......
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
سریال جزیره‌ی اسرار آمیز رو کی یادشه؟ همونی که عمر شریف توش بازی می‌کرد؟! (البته چندین بار پخشش کردن، دفعه ی اولی که پخش کرد من خیلی بچه بودم ولی اون صداهای مرموزی که تو جزیره موقه سبز شدن سر وکله ی الات و ادوات کاپتان نمو از زیر زمین می یومد خوب یادمه!!
 

raico

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 نوامبر 2004
نوشته‌ها
1,448
لایک‌ها
38
من کمکی این سریال تیپو سلطان یادمه.
چند سال بعد هم یه سریال میداد به نام تاراج فکر کنم ماله کشور مصر بود.
 

Radiohead

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 جولای 2006
نوشته‌ها
3,856
لایک‌ها
184
یکی از سریال هایی که خیلی دوست داشتم، سرزمین شمالی بود. یه لذت عجیبی داشت برام. هنوز که هنوزه دنبال آهنگ اش میگردم.

یادش بخیر اسباب بازی های دوران کودکی من، خرخاکی و کشف دوزک های حیاطمون بود! یا اینکه خیلی پیشرفت میکردیم آتاری و بعد ها هم میکرو... فیلم میکروی چهار لبه! رمبو و رنجرز...
بچه های الان به کمتر از پلی استیشن 2 راضی نمیشن!
 

Daneel Olivaw

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
2,316
لایک‌ها
31
محل سکونت
In my shell
یکی از سریال هایی که خیلی دوست داشتم، سرزمین شمالی بود. یه لذت عجیبی داشت برام. هنوز که هنوزه دنبال آهنگ اش میگردم.

سرزمین شمالی همون نبود که یه پدر با دو تا بچه بودن که مادرشون مرده بود؟ کره ای بود نه؟
89.gif


من به طرز عجیبی عاشق این سریال بودم. بخصوص آهنگش. هنوزم تو روزای برفی یاد اون آهنگ می افتم
23t06dg.gif



در راستای تورم و اینا
247.gif
یادمه کلاس اول که بودم بوفۀ مدرسمون هر ساندویچ رو میداد 10 تومن نصفشو می خریدیم 5 تومن . عجب حالی میداد!!
6259.gif
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
آتاری و بعد ها هم میکرو... فیلم میکروی چهار لبه! رمبو و رنجرز...
بچه های الان به کمتر از پلی استیشن 2 راضی نمیشن!
یکی از بازی های آتاری مورد علاقه‌‌ی من ریور راید (همون هواپیما که به هلی کوپتر و کشتی جنگی و بشکه های سوخت شلیک می‌کرد) بود. من تو این بازی موفق شده بودم رکورد 250000 رو از خودم به جا بذارم! (البته خیلی هم زیاد نبود، به نسبت دوستانی که اون موقع بالای 500000 اش رو هم رفته بودند!)
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
سرزمین شمالی همون نبود که یه پدر با دو تا بچه بودن که مادرشون مرده بود؟ کره ای بود نه؟
89.gif


من به طرز عجیبی عاشق این سریال بودم. بخصوص آهنگش. هنوزم تو روزای برفی یاد اون آهنگ می افتم
23t06dg.gif

به نظرم این سریال رو اولین بار سال 69 پخش کردن. سریال قشنگی بود و مخصوصا مناظر برفی‌اش حرف نداشت.
من سریال لبه‌ی تاریکی Edge of Darkness (که البته خیلی هم قدیمی نیست و بار اول سال 70 پخش شد) رو هم خیلی دوست داشتم، این سریال دوبله‌ی خیلی عالی ای داشت. بعد از اون سریال ارتش سری هم بسیار دیدنی و هیجان انگیز بود.

اما بهتره سراغ خاطرات قدیمی تر بریم، ورق زدن برگ دفترچه‌ی اون خاطرات خیلی شیرین تره!
 

Radiohead

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 جولای 2006
نوشته‌ها
3,856
لایک‌ها
184
سرزمین شمالی همون نبود که یه پدر با دو تا بچه بودن که مادرشون مرده بود؟ کره ای بود نه؟
89.gif


من به طرز عجیبی عاشق این سریال بودم. بخصوص آهنگش. هنوزم تو روزای برفی یاد اون آهنگ می افتم
23t06dg.gif
آره همون سریال... چقدر دوست داشتمش... خیلی غمگین بود...
241.gif

یکی از بازی های آتاری مورد علاقه‌‌ی من ریور راید (همون هواپیما که به هلی کوپتر و کشتی جنگی و بشکه های سوخت شلیک می‌کرد) بود. من تو این بازی موفق شده بودم رکورد 250000 رو از خودم به جا بذارم! (البته خیلی هم زیاد نبود، به نسبت دوستانی که اون موقع بالای 500000 اش رو هم رفته بودند!)
:lol: دقیقا این بازی رو یادمه. البته اون موقع ها سواد انگلیسی نداشتم... دقت کرده باشید شبیه اون بازی رو تو یکی از تبلیغ های Vh1 تو نشون میده.

البته یه روز میرسه که باید بشینیم به یاد همین دورانی که الان هستیم غصه و تاسف بخوریم! مثلا پنجاه سالمون شد به یاد دوران بیست سالگی میافتیم...
 

Radiohead

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 جولای 2006
نوشته‌ها
3,856
لایک‌ها
184
یه سری از فیلم های سینمایی خارجی (ایرانی اون موقع معنی نداشت!!) اون وقت ها رو داره یادم میاد ببینین اینا رو کی یادشه:
بروبیکر ( زندانبانی که تحولی در زندان ایجاد کرد)

و.......

بروبیکر خیلی فیلم قشنگی بود با بازی ردفورد... من چند سال پیش دیدم...
 

mori.54

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
1 می 2006
نوشته‌ها
2,599
لایک‌ها
4,675
سن
48
محل سکونت
Tehran
البته یه روز میرسه که باید بشینیم به یاد همین دورانی که الان هستیم غصه و تاسف بخوریم! مثلا پنجاه سالمون شد به یاد دوران بیست سالگی میافتیم...


هزار درصد با این گفته موافقم!...:(
چند وقت پیش بود که بزرگی رو در خواب دیدم که جمله‌ی تکان دهنده ای به من گفت، جمله ای که هر چند ساده به نظر می‌رسد و بارها شنیده شده است ولی برای خود من شنیدنش از آن شخص (نیازی به ذکر نامش نیست) بهت آور بود و جای هیچگونه توجیه و فرار را برای من باقی نگذاشت:
" .... از وفتت درست استفاده کن!..."
 

mammad81

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
23 نوامبر 2004
نوشته‌ها
1,516
لایک‌ها
23
سن
43
کمیسر متهم می‌کند و فیلم بعدیش انتقام (اسم کمیسره مولدوان بود، خیلی ازش خوشم می یومد!)
دوئل (تو این فیلم هم همون هنر پیشه ی مولدوان بازی می کرد)
اتوبوسی به سوی مرگ
من عاشق کمیسر مولدوان بودم با اتوبوسی به سوی مرگ
ون وقت ها بود که گاهی آگهی گمشدگان رو توی تلویزیون پخش می کردن!! نمی‌دونم کسی یادش هست این تیکه رو یا نه
یادش بخیر ساعت 4:15 اخبار ورزشی و اخبار استانها بود قبلش هم آگهی گمشدگان
یکی از سریال هایی که خیلی دوست داشتم، سرزمین شمالی بود. یه لذت عجیبی داشت برام. هنوز که هنوزه دنبال آهنگ اش میگردم.
چقدر آهنگش دلنشین بود من دارمش برات آپ میکنم سریال لبه تاریکی که دیگه حرف نداشت کسی سریال شین گن رو یادشه
 

ایرانی آزاد

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2006
نوشته‌ها
990
لایک‌ها
5
عشق من جودی آبوت فقط مسئله اینه که من همچین هم کودک نبودم کودکیام خانواده دکتر ارنست مهاجران بلفی و لیلی بیت و هر چی که فکرشو بکنی مخصوصا میتی کومان
 

mammad81

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
23 نوامبر 2004
نوشته‌ها
1,516
لایک‌ها
23
سن
43

Xing ying

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2006
نوشته‌ها
461
لایک‌ها
9
محل سکونت
Valinor
اقای ووپی یادتونه با اون تختش که هر وقت می خواست از کمد در بیاره همه چیز میریخت؟!!:lol:
 
بالا