برای گفتن من شعر هم به گل مانده ... نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده
صدا که مرحم فرياد بود زخم را ... به پيش درد عظيم دلم خجل مانده
... از دست عزيزان چه بگويم گله ای نيست ...
... گرهم گله ای هست دگر حوصله ای نيست ...
... سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم ...
... هر لحظه جز اين دست مرا مشغله ای نيست ...
... ديری است که از خانه خرابان جهانم ...
... بر سقف فرو ريخته ام چلچله ای نيست ...
... در حسرت ديدار تو آواره ترينم ...
... هر چند که تا منزل تو فاصله ای نيست ...
... روبروی تو کيم من٫ يه اسير سر سپرده ...
... چهره تکيده ای که تو غبار آينه مرده ...
... من برای تو چی هستم٫ کوه تنهای تحمل ...
... بين ما پل عذابه٫ من خسته پايه پل ...
... ای که نزديکی مثه من٫ به من اما خيلی دوری ...
... خوب نگام کن تا ببينی چهرهء درد و صبوری ...
... کاشکی ميشد تو بدونی من برای تو چی هستم ...
... از تو بيش از همه دنيا از خودم بيش از تو خستم ...
... ببين که خستم غرور سنگم اما شکستم ....
... کاشکی از عصای دستم يا که از پشت شکستم ...
... تو بخونی تو بدونی از خودم بيش از تو خستم ...
... ببين که خستم٫ تنها غروره عصای دستم ...
... از عذاب باتو بودن در سکوت خود خرابم ...
... نه صبورم نه عاشق ، من تجسم عذابم ...
... تو سرا پا بی خيالی من همه تحمل درد ...
... تو نفهميدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد ...
Lyrics By: Ardalan Sarfaraz
Arranged By: Manoochehr Cheshmazar
Melody By: Manoochehr Cheshmazar