برگزیده های پرشین تولز

و اينك...نقطه عطف صدا...داريوش...

....P30....

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 جولای 2003
نوشته‌ها
1,161
لایک‌ها
8
محل سکونت
World Wide Web 8-)
منم خيلي با صداي اين داريوش خان حال ميكنم
و اينم قبول دارم كه سلطان صداست
يكي از آهنگهايي هم كه دوست دارم همين آهنگ "امان از" داريوشه
ميونه اين همه كوچه كه به هم پيوسته كوچه قديميه ما كوچه بنبسته....................
 

....P30....

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 جولای 2003
نوشته‌ها
1,161
لایک‌ها
8
محل سکونت
World Wide Web 8-)
اينم عكسي از آهنگ امان از <a href='http://p30blog.free-host.com/Darioosh-Aman%20Az.JPG' target='_blank'>http://p30blog.free-host.com/Darioosh-Aman%20Az.JPG</a>
چون خيلي بزرگ بود اينجا نگذاشتم
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
آقا دستت درد نكنه....به شدت حال دادي رفيق...
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
اينم اوني كه حال ميكني داش p30......

امان از

امان از راه بي عابر امان از شهر بي شاعر
امان از روز بي روزن امان از اينهمه رهزن
امان از باد بي باده امان از سرو افتاده
امان از تيغ بي دردان بجاي بوسه بر گردن
امان از سايهءبي سر بر اين درگاه درد آور
امان از ناتمام تو امان از ناتمام من
امان از روز بي رؤيا امان از شام مرگ آوا
امان از جاي صد دشنه ميان چين پيراهن
امان از شعله آخر هجوم باد و خاكستر
كه از پروانهءپرپر اجاق شب نشد روشن
امان از باد بي باده امان از سرو افتاده
امان از تيغ بي دردان بجاي بوسه بر گردن
امان از روز بي رؤيا امان از شام مرگ آوا
امان از جاي صد دشنه ميان چين پيراهن
ببار اي خوب ديروزي بر اين بازار خود سوزي
كه اين غمخانهء بي مي ندارد آب مرد افكن
برقصانم غزل بانو بچرخانم غزل بانو
ميان گفتن و خفتن ميان ماندن و رفتن
ميان گفتن و خفتن ميان ماندن و رفتن
امان از راه بي عابر امان از شهر بي شاعر
امان از روز بي روزن امان از اينهمه رهزن
امان از باد بي باده امان از سرو افتاده
امان از روز بي روزن امان از اينهمه رهزن
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
به p30 : آقا حال ميكني يا نه؟؟

... ميون اين همه کوچه که به هم پيوسته ...
... کوچهء قديمی ما کوچه بن بسته ...
... صدای رود بزرگ هميشه تو گوش ماست ...
... او صدا لالايی خواب خوب بچه هاست ...
... کوچه اما هر چی هست کوچهء خاطره هاست ...
... اگه تشنست٫ اگه خشک٫ مال ماست کوچه ماست ...
... توی اين کوچه به دنيا اومديم ...
... توی اين کوچه داريم پا ميگيريم ...
... يه روزم مثل پدربزرگ بايد ...
... تو همين کوچهء بن بست بميريم ...
... اما ما عاشق روديم٫ مگه نه ...
... نميتونيم پشت ديوار بمونيم ...
... ما يه عمر تشنه بوديم٫ مگه نه ...
... نبايد آيهء حسرت بخونيم ...



شعر از: Iraj Janati Ataei
آهنگساز و تنظيم: Babak Bayat
 

....P30....

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 جولای 2003
نوشته‌ها
1,161
لایک‌ها
8
محل سکونت
World Wide Web 8-)
دمت گرم 8)
خيلي باحالي
ميگم اين آلبوم جديد داريوش رو شنيدي؟
سال صفر رو ميگم
شنيدم خيلي قشنگه
 

aaber_piade

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2002
نوشته‌ها
1,660
لایک‌ها
25
سن
40
محل سکونت
Tehran
امان از راه بي عابر امان از شهر بي شاعر

اسم من copyright داره الان مي رم شکايت ميکنم فورم احسان بسته ميشه :shock:
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
قاضي شاكي شده؟ شكايت به لندني ببر!!!!!!!!!! كه لندن تو بورسه!!!!!!!!!
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
دل من

دل من ديگه خطا نكن با غريبه ها وفا نكن
زندگي باختي دل من مردم و شناختي دل من
تا به كي سراپا حقيقتي تا به كي خراب محبتي
همنشين اين واون ميشي خسته وپريشون ميشي
دشت وقتي توكويرميشه مرغ آرزوت اسيرميشه
رو به روت سراب پشت سر خراب
ساكت وصبوري دل من مثل بوف كوري دل من
زندگي باختي دل من مردم و شناختي دل من
دل من ديگه خطا نكن با غريبه ها وفا نكن
زندگي باختي دل من مردم و شناختي دل من
توي خون نشستي دل من بي صدا شكستي
زندگي باختي دل من مردم و شناختي دل من
ساكت و صبوري دل من مثل بوف كوري دل من

مخلص همگي . . . شاااارررر
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
از نادر نادرپور:

کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
...
نه پاي رفتن نه تاب ماندن چگونه درخت خشكم
عجب نباشد اگر تبرزن طمع ببندد در استخوانم
در اين جهنم گل بهشتي چگونه رويد چگونه بويد
من اي بهاران ز ابر نيسان چه بهره گيرم كه خود خزانم
...
صداي حق را سكوت باطل در آن دل شب چنان فرو كشت
كه تا قيامت در اين مصيبت گلو فشاند غم نهانم
كبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نيست
كه تا پيامي به خط جانان ز پاي آنان فرو ستانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
....
آه اي ديار دور اي سرزمين كودكي من
خورشيد سرد مغرب بر من حرام باد تا آفتاب توست بر آفاق باورم
اي خاك يادگار اي لوح جاودانه ايام
اي پاك اي زلالتر از آب و آئينه
من نقش خوش را همه جا در تو ديده ام
تا چشم بر تو دارم در خويش ننگرم
اي كاج زرنگار اي بام لاجوردي تاريخ
فانوس ياد توست كه در خوابهاي من زير رواق ظلمت هميشه روشن است
برق خيال توست كه گاه گريستن دربامداد ابري من پرتو افكن است
اينجا هميشه روشني توست رهبرم
اي زادگاه مهر اي جلوگاه آتش زرتشت
شب گرچه در مقابل من ايستاده است
چشمانم از بلندي طالع به سوي توست
وزپشت قله هاي مه آلوده زمين در آسمان صبح تو پيداست اخترم
اي ملك بي غروب اي مرز و بوم پير جوانبختي
...
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
amu.jpg



....هر كسي هم نفسم شد دست آخر قفسم شد....
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
ايران نگاه كن ...
... ايران نگاه كن، اين جنگل است كه ناباورانه مي رويد ...
... بعد از حريقهای پياپی ...
... ايران نگاه كن، جنگل هنوز پر ز تپش ايستاده است ...
... با گيسواني درهم و رنگين ...
... با دستهايي از جوانه و از گل ...


... ايران نگاه كن، نگاه كن ، نگاه ...


... ايران نگاه كن، دامان پاك جنگل، آنك هزار دانه شكفته ...
... اينك هزار مشت فشرده ...
... من عاشقانه رويش اين نسل تازه را ...
... در واژه واژه ي شعر و ترانم تسبيح مي كنم ...
... من مرگ را به ترس ٫ ترس را به خشم ...
... خشم را به عشق سپردم ...
... عشق را كنون با خود ميان درياي جنگل بردم ...
... من در كنار ياران ٫ فرياد با هزاران ...
... ايران نگاه كن ...
... ايران نگاه كن ...

ترانه: Manoochehr Namvar Azad
تنظيم: Mohammad Shams
آهنگ: Mohammad Shams
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
dariush.jpg




بيرونيها را رها كن و درون خود را نگاه و حفظ كن

خود را و درونت را به شاد بودن دعوت كن تا از گزند مسائل در امان باشي
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
آقا ما منتظريما.....جناب شار كجايين؟
 

Kamran_t

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2003
نوشته‌ها
30
لایک‌ها
0
محل سکونت
kohan diar
dariush204.jpg



ای بينندهء نمازها و ای شنوندهء نيازها و ای دانندهء رازها

ای مطلع بر حقايق و ای مهربان بر خلايق

عذرهای ما بپذير

که تو غنی و ما حقير

راه را بر ما سخت مگير

الهی دانايی ده که از راه نيفتيم ... بينايی ده که در چاه نيفتيم

بنمای ره که ره نماينده تويی ... بگشای در که در گشاينده تويی

من دست به هيچ دستگيری ندهم ... که ايشان همه فانی اند و پاينده تويی
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
رو می کنم به آينه ... رو به خودم داد می زنم
ببين چقدر حقير شده ... اوج بلند بودنم

رو می کنم به آينه ... من جای آينه می شکنم
رو به خودم داد می زنم ... اين آينه ست يا که منم

...من و ما کم شده ايم٫ خسته از هم شده ايم...
...بنده خاک، خاکِ ناپاک ٫خالی از معنای آدم شده ايم...

...دنيا همون بوده و هست ٫حقارت از ما و منه...
...وگرنه پيشِ کائنات ٫ زمين مثل يه ارزنه...

...زمين بزرگ و باز نيست ٫دنيای رمز و راز نيست...
...به هر طرف رو می کنم ٫راهِ رهايی باز نيست...

...من و ما کم شده ايم ٫خسته از هم شده ايم...
...بنده ی خاک، خاکِ نا پاک ٫خالی از معنای آدم شده ايم...

...دنيا کوچک تر از اونه ٫که ما تصور می کنيم...
...فقط با يک عکس بزرگ ٫چشمامونو پُر می کنيم...

...به روز ما چی اومده ٫من و تو خيلی کم شديم...
...پاييز چقدر سنگينی داشت ٫که مثل ساقه خم شديم...

...من و ما کم شده ايم ٫خسته از هم شده ايم...
...بنده خاک، خاکِ ناپاک ٫خالی از معنای آدم شده ايم...

شعر از اردلان سرفراز
چاكر آق كامي و دوستان!!!!!!!!!!!!
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
چي بگم وقتی که آفتاب نمی تابه
وقتی بارون نمی باره
وقتی مرغ زخمی شب
روی ديوارای خونمون ميناله
وقتی دیواری به دستی نمیلرزه
دل سلاخی از این حوض پر از خون نمیترسه
چی بگم
زندگی با این همه غم نمی ارزه
زندگی با این همه غم نمی ارزه
چی بگم
وقتی قناری تو بهارم نمیخونه
توی آسمون ابری
یه ستاره نمی مونه
وقتی حوضا پر از خون ، دستا بستس
شعر آزادی رو هیشکی نمیخونه
چی بگم
زندگی با این همه غم نمی ارزه
زندگی با این همه غم نمی ارزه
با تو آسون میشد از دست سیاهی گریخت
رو به سوی ظلمت شبهای بی فردا گریخت
بی تو ای آزادی ای والا کلام
گر نباشی در میان باید که از دنیا گریخت
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
بابا كامران!!!!
اگه جانداري عكستو بذاري من يه كم بهت فضا قرض بدم!!!!!!!!! يه جاي درست حسابي آپلود كن زود زود نپره!!!!!!!!!!
تا پرشين تولز هست غصه فضا رو نخور!!!!!!!!!!
 

shaar

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2003
نوشته‌ها
765
لایک‌ها
57
سن
61
محل سکونت
Iran
بمان مادر بمان در خانهء خاموش خود مادر
که باران بلا می باردت از آسمان برسر
.............
تلنگور ميزند بر شيشه ها سر پنجه باران
نسيم سرد ميخندد به غوغاي خيابانها
دهان کوچه پرخون ميشود از مشت خمپاره
فشار درد ميدوزد لبانش را به دندانها
زمين گرم است از باران خون امروز
زمين از اشک خون آلوده خورشيد سيراب است
ببين آن گوش از بن کرده را در موج خون مادر
که همچون لاله از لالاي نرم جوي درخواب است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
....
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
در ماتم سراي خويش را بر هيچکس مگشا
که مهماني به غير از مرگ را بر در نخواهي ديد
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
زمين گرم است از باران بي پايان خون امروز
ولي دلهاي خونين جامگان در سينه ها سرداست
مبند امروز چشم منتظر بر حلقه اين در
که قلب آهنين حلقه هم آکنده از درد است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
....
نگاه خيره را از سنگ فرش کوچه ها بردار
که اکنون برق خون مي تابد از آينه خورشيد
دو چشم منتظر را تا به کي بر آستان خانه ميدوزي
تو ديگر سايه فرزند را بر درنخواهي ديد نخواهي ديد نخواهي ديد
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
....
ببين آن مغز خون آلوده را آن پاره دل را
که در زير قدمها ميتپد بي هيچ فريادي
سکوتي تلخ در رگهاي سردش زهر ميريزد
بدو با تعنا ميگويد که بعد از مرگ آزادي
زمين ميجوشد از خون زير اين خورشيد عالم سوز
بمان مادر بمان در خانه خاموش خودامروز
....
زمين گرم است از باران بي پايان خون امروز
ولي دلهاي خونين جامگان در سينه ها سرداست
مبند امروز چشم منتظر بر حلقه اين در
که قلب آهنين حلقه هم آکنده از درد است
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
....
نگاه خيره را از سنگ فرش کوچه ها بردار
که اکنون برق خون مي تابد از آينه خورشيد
دو چشم منتظر را تا به کي بر آستان خانه ميدوزي
تو ديگر سايه فرزند را بر درنخواهي ديد نخواهي ديد نخواهي ديد
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
بمان مادر بمان در خانه خاموش خود مادر
که باران بلا ميباردت از آسمان بر سر
 
بالا