korosh bozorg
Registered User
- تاریخ عضویت
- 9 ژانویه 2005
- نوشتهها
- 294
- لایکها
- 7
برگرفته شده از تارنگار: تاریخ, جشنها و زبان پارسی
آيا زبان عربی زبان پارسی را تواناتر کرد؟
ناگواري زبان فارسی
هر گونه پيوند ميان تيره ها و ملل از حسن همجواري گرفته تا جنگهاي خونين ، ناگزير از داد و ستد عناصر فرهنگي خواهد بود كه زبان مهمترين عنصر در اين ميانه است. اگر اين درآميختگيها به بالندگي و باروري زبان ياری رساند و امكانات تازه اي را فراهم نمايند بي آنكه به ساختار پايه ای زبان و فرهنگ ، آسيب برسانند ، بديهي ست كه ارزنده و سودمند هستند. چرا كه زبان سره بمعناي زباني كه هيچ اثري از واژگان زبان ديگر نپذيرفته باشد ، زباني فرو بسته و محدود خواهد بود و شايد تنها در قبايل دور افتاده و جنگل نشين آمازون و آفريقا بتوان چنين زبانهايي يافت. پس زبان سره بدان معنا كه بعضي ها در نظر دارند ، هيچ مايه ي افتخاري نخواهد بود و زبان را عقيم و نازا نيز باقي خواهد نهاد.
برخي زبانها چنان توانايی و قابليتي در خود دارند كه زبانهاي ديگر را در خود حل ميكنند تا آنجا كه چيزي از آنها برجا نمي گذارند.
اما شوربختانه زبان فارسي با اينكه چنين توانايی و قابليتي داشته ، ولي درآميختگي با زبان عربي ، آن را سست و ناتوان ساخته است! فارسي و عربي چه از نظر دو زبان همسايه و چه از ديدگاه دو زبان در قلمرو يك فرهنگ ديني ، ناگزير از پيوند و داد و ستد فرهنگي و زباني بوده. اين دو زبان ، واژگان بسياري از يكديگر گرفته اند. اما در اين داد و ستد ، فاجعه اي براي زبان فارسي رقم خورده است كه از آن سخن خواهيم گفت.
حقيقت اين است كه در آميختگي زبان عربي با زبان فارسي موجب غناي زبان عربي گشته است اما زبان فارسي از اين درآميختگي ، به شدت آسيب ديده و ناهماهنگ و سترون شده است.
چرايی و دليل اين امر آن است كه زبان عربي ، هر چه را كه از زبان فارسي گرفته ، به درون دستگاه زباني خود برده و بر طبق دستگاه صرفي خود ، مورد استفاده قرار داده است. اما بدبختانه زبان فارسي ، واژه های عربي را با همه ي ويژگيهاي صرفي و زباني عربي ، به دورن خود آورده است! ژرفای اين فاجعه ، قابل توصيف نيست!
ويژگيهاي دستگاه صرفي عربي چنان بر زبان فارسي تحميل شدند كه حتي واژگان فارسي را پيرو اصول زباني خود كردند! براي نمونه مي توان دو واژه ي "فرمان" و "ميدان" را نام برد كه هنگام جمع بستن آنها مي نويسيم: "فرامين" و "ميادين"!!! همچنين در فارسي "هاي تانيث" را در مطابقه ي صفت و موصوف بكار مي بريم و بر سر واژه هاي فارسي تنوين مي گذاريم!
اين نكته را نيز بگوييم كه زبان فارسي در عرصه ي فرهنگ و تمدن جهاني ، تنها از زبان عربي تاثير نگرفته بلكه از زبانهاي تركي و هندي و سرياني و يوناني و آرامي و حتي در عصر جديد از زبانهاي فرانسه و انگليسي و روسي ، واژه هاي بسياري را پذيرفته است. اما اگر كمي دقت كنيم ، آشكار ميشود كه بيشينه اين واژه ها از مقوله ي نام هستند و براي ناميدن چيزهايي بوده اند كه با درون شد(داخل شدن) در کشور ما ، نام خود را نيز آورده اند و بنابراين براي آنها واژه های جايگزيني موجود نبوده است. برای نمونه چند واژه را كه از يوناني به فارسي وارد شده اند ، مي گوييم: الماس ، زمرد ، مرواريد ، سپر ، ديهيم ، پياله ، فنجان ، لگن ، كليد ، لنگر ، صندل ، پسته.
اين واژه ها نيز از سرياني وارد زبان ما شده اند: كاسه ، شيپور ، تابوت ، توت ، شاقول ، جهود.
اين هم چند واژه كه از زبان هندي وام گرفته ايم: شكر ، نارگيل ، كرباس ، شغال ، كوتوال ، لاك.
چند واژه نيز كه از تركي پذيرفته ايم ، نمونه ميآوريم: اتاق ، آذوقه ، اردو ، الاغ.
اما در ميان حجم گسترده از اين درآميختگي هاي زباني ، كمتر موردي يافت ميشود كه ما فعل و قيد و صفت و حرف را از زباني بيگانه گرفته باشيم. معمولاً ما اين واژه ها را در جمله ها به کلبد فارسي و با کلبد فعل و قيد و صفت فارسي بكار مي بريم. براي نمونه همين واژه ي "شكر" را كه گفتيم از زبان هندي گرفته ايم ، در نظر بگيريد و ببينيد كه ما در زبان فارسي چقدر اسم و صفت و فعل مركب با آن ساخته ايم ، چون: شكر ريز ، شكربار ، شكرشكن ، شكر خوردن ، شكرين ، شكرساز ، شكر سازي ، شكرخيز و نيشكر. اما مصدر شكرسازي را از هندي نگرفته ايم.
يا برای نمونه واژه ي الماس كه برگرفته از زبان يوناني ست ، آنگاه كه در زبان فارسي بصورت "الماس تراشي" در مي آيد ، نشان از توانايی و قابليت زبان فارسي دارد كه واژه ي الماس را در خود حل كرده و از آن خويش ساخته است. همچنين مي توان "كوچيدن" و "چاپيدن" را نمونه آورد كه هر دو از ريشه ي تركي ، وارد زبان ما شده اند اما مصدر آنها فارسي ست.
اما همانگونه كه پيشتر گفتيم در مورد زبان عربي ، وضع چنين نيست. واژه های عربي با تمام ويژگيهاي صرفي خود ، عيناً وارد زبان فارسي شده اند! براي نمونه نگاه كنيد به اين واژه ها ی عربي كه در ريخت هاي گوناگون خود و بدون هيچ دخل و تصرفي ، زبان فارسي را عرصه ي تاخت و تاز خود قرار داده اند: صدق ، صادق ، مصدق ، صداقت ، تصديق ، صديق ، صديقه. و نمونه اي ديگر: خاص ، اخص ، مخصوص ، تخصيص ، خصوص ، خصايص ، تخصص ، اختصاص.
ببينيد كه چه بلايي بر سر زبان فارسي آمده است!!! مسئول اين ناگواري زبان ، برخي از شاعران و بويژه دبيران و منشيان و اديبان بوده اند!
http://www.persianblog.com/posts/?weblog=ariapars.persianblog.com&postid=2443423
آيا زبان عربی زبان پارسی را تواناتر کرد؟
ناگواري زبان فارسی
هر گونه پيوند ميان تيره ها و ملل از حسن همجواري گرفته تا جنگهاي خونين ، ناگزير از داد و ستد عناصر فرهنگي خواهد بود كه زبان مهمترين عنصر در اين ميانه است. اگر اين درآميختگيها به بالندگي و باروري زبان ياری رساند و امكانات تازه اي را فراهم نمايند بي آنكه به ساختار پايه ای زبان و فرهنگ ، آسيب برسانند ، بديهي ست كه ارزنده و سودمند هستند. چرا كه زبان سره بمعناي زباني كه هيچ اثري از واژگان زبان ديگر نپذيرفته باشد ، زباني فرو بسته و محدود خواهد بود و شايد تنها در قبايل دور افتاده و جنگل نشين آمازون و آفريقا بتوان چنين زبانهايي يافت. پس زبان سره بدان معنا كه بعضي ها در نظر دارند ، هيچ مايه ي افتخاري نخواهد بود و زبان را عقيم و نازا نيز باقي خواهد نهاد.
برخي زبانها چنان توانايی و قابليتي در خود دارند كه زبانهاي ديگر را در خود حل ميكنند تا آنجا كه چيزي از آنها برجا نمي گذارند.
اما شوربختانه زبان فارسي با اينكه چنين توانايی و قابليتي داشته ، ولي درآميختگي با زبان عربي ، آن را سست و ناتوان ساخته است! فارسي و عربي چه از نظر دو زبان همسايه و چه از ديدگاه دو زبان در قلمرو يك فرهنگ ديني ، ناگزير از پيوند و داد و ستد فرهنگي و زباني بوده. اين دو زبان ، واژگان بسياري از يكديگر گرفته اند. اما در اين داد و ستد ، فاجعه اي براي زبان فارسي رقم خورده است كه از آن سخن خواهيم گفت.
حقيقت اين است كه در آميختگي زبان عربي با زبان فارسي موجب غناي زبان عربي گشته است اما زبان فارسي از اين درآميختگي ، به شدت آسيب ديده و ناهماهنگ و سترون شده است.
چرايی و دليل اين امر آن است كه زبان عربي ، هر چه را كه از زبان فارسي گرفته ، به درون دستگاه زباني خود برده و بر طبق دستگاه صرفي خود ، مورد استفاده قرار داده است. اما بدبختانه زبان فارسي ، واژه های عربي را با همه ي ويژگيهاي صرفي و زباني عربي ، به دورن خود آورده است! ژرفای اين فاجعه ، قابل توصيف نيست!
ويژگيهاي دستگاه صرفي عربي چنان بر زبان فارسي تحميل شدند كه حتي واژگان فارسي را پيرو اصول زباني خود كردند! براي نمونه مي توان دو واژه ي "فرمان" و "ميدان" را نام برد كه هنگام جمع بستن آنها مي نويسيم: "فرامين" و "ميادين"!!! همچنين در فارسي "هاي تانيث" را در مطابقه ي صفت و موصوف بكار مي بريم و بر سر واژه هاي فارسي تنوين مي گذاريم!
اين نكته را نيز بگوييم كه زبان فارسي در عرصه ي فرهنگ و تمدن جهاني ، تنها از زبان عربي تاثير نگرفته بلكه از زبانهاي تركي و هندي و سرياني و يوناني و آرامي و حتي در عصر جديد از زبانهاي فرانسه و انگليسي و روسي ، واژه هاي بسياري را پذيرفته است. اما اگر كمي دقت كنيم ، آشكار ميشود كه بيشينه اين واژه ها از مقوله ي نام هستند و براي ناميدن چيزهايي بوده اند كه با درون شد(داخل شدن) در کشور ما ، نام خود را نيز آورده اند و بنابراين براي آنها واژه های جايگزيني موجود نبوده است. برای نمونه چند واژه را كه از يوناني به فارسي وارد شده اند ، مي گوييم: الماس ، زمرد ، مرواريد ، سپر ، ديهيم ، پياله ، فنجان ، لگن ، كليد ، لنگر ، صندل ، پسته.
اين واژه ها نيز از سرياني وارد زبان ما شده اند: كاسه ، شيپور ، تابوت ، توت ، شاقول ، جهود.
اين هم چند واژه كه از زبان هندي وام گرفته ايم: شكر ، نارگيل ، كرباس ، شغال ، كوتوال ، لاك.
چند واژه نيز كه از تركي پذيرفته ايم ، نمونه ميآوريم: اتاق ، آذوقه ، اردو ، الاغ.
اما در ميان حجم گسترده از اين درآميختگي هاي زباني ، كمتر موردي يافت ميشود كه ما فعل و قيد و صفت و حرف را از زباني بيگانه گرفته باشيم. معمولاً ما اين واژه ها را در جمله ها به کلبد فارسي و با کلبد فعل و قيد و صفت فارسي بكار مي بريم. براي نمونه همين واژه ي "شكر" را كه گفتيم از زبان هندي گرفته ايم ، در نظر بگيريد و ببينيد كه ما در زبان فارسي چقدر اسم و صفت و فعل مركب با آن ساخته ايم ، چون: شكر ريز ، شكربار ، شكرشكن ، شكر خوردن ، شكرين ، شكرساز ، شكر سازي ، شكرخيز و نيشكر. اما مصدر شكرسازي را از هندي نگرفته ايم.
يا برای نمونه واژه ي الماس كه برگرفته از زبان يوناني ست ، آنگاه كه در زبان فارسي بصورت "الماس تراشي" در مي آيد ، نشان از توانايی و قابليت زبان فارسي دارد كه واژه ي الماس را در خود حل كرده و از آن خويش ساخته است. همچنين مي توان "كوچيدن" و "چاپيدن" را نمونه آورد كه هر دو از ريشه ي تركي ، وارد زبان ما شده اند اما مصدر آنها فارسي ست.
اما همانگونه كه پيشتر گفتيم در مورد زبان عربي ، وضع چنين نيست. واژه های عربي با تمام ويژگيهاي صرفي خود ، عيناً وارد زبان فارسي شده اند! براي نمونه نگاه كنيد به اين واژه ها ی عربي كه در ريخت هاي گوناگون خود و بدون هيچ دخل و تصرفي ، زبان فارسي را عرصه ي تاخت و تاز خود قرار داده اند: صدق ، صادق ، مصدق ، صداقت ، تصديق ، صديق ، صديقه. و نمونه اي ديگر: خاص ، اخص ، مخصوص ، تخصيص ، خصوص ، خصايص ، تخصص ، اختصاص.
ببينيد كه چه بلايي بر سر زبان فارسي آمده است!!! مسئول اين ناگواري زبان ، برخي از شاعران و بويژه دبيران و منشيان و اديبان بوده اند!
http://www.persianblog.com/posts/?weblog=ariapars.persianblog.com&postid=2443423