برگزیده های پرشین تولز

پرسش فرانک میلر (نقاش کمیک استریپ 300) در یاهو انسرز !!!!!!

bbnaztoop

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 دسامبر 2005
نوشته‌ها
12
لایک‌ها
0
درود بر شما، حالتان چطور است؟! بپردازیم به آنچه فرموده اید :


دفاع از سیستم و فرهنگ یونان در مقابل مدل ایرانی، به معنای نفی کامل یکی و پرستش دین وار دیگری نیست، دستکم نزد من چنین نیست. ایندو تمدنهایی باستانی بوده اند و تمامی امور انسانی باید از منظری هرمنوتیک در بازه زمانی و مکانی خودشان مورد برسی قرار بگیرند، هرچند به هر حال نتیجه یکسان خواهد بود. از همان هرودوت :
« پارسیان همسران خویش را به میهمان تعارف می کنند» ؛ « ایرانیان مادران و خواهران خود را به زنی می گیرند »(درباره این موارد، البته انبوهی مدارک دیگر هم هست).
خیلی جالب است که به پر و پای هرمنوتیک ابداعی خویش می پیچید بی آن که خود را متعهد به تبعیت سطحی از آن نیز بدانید اگر برایتان ممکن است با همان هرمنوتیک برایمان توضیح دهید آیا رسم ازدواج با محارمی که به آن اشاره می کنید یک استثنا و محدود به خانواده شاهی است یا عمومیت هم داشته است؟ اگر استثنا بوده رد آن به عموم در حیطه کدام علم می گنجد ؟ دلیل آن را هم ذکر بفرمایید تا از علم بی بدیلتان بهره گیریم و دانشتان را از دانش و عرفیات آن عهد در یابیم .تعارف زنان به میهمان از سخنان تاریخدان بی طرفتان بعید نیست ولی آیا مرجع دیگری هم برای ادعایتان دارید؟ حتما می دانید که هرودوت تنها تاریخدانی نیست که از ایرانیان آن عهد گفته است گزنفون نیز تاریخ گفته به خوبی هم گفته در ضمن توجه شما را به مشابهت کاری که هرودوت در تاریخ نگاری از روی عناد کرده با کاری که فیلم سازان هالیوودی فیلم 300 انجام داده اند جلب میکنم با هرمنوتیکتان این مشابهت را برایمان وا کاوید تا آگاه شویم
1
تقابل خشایارشا با یونان، تقابل تحجر با تمدن، بربریت با مدنیت، حاکم محوری واپسگرا با فردگرایی مترقی، تعصب و تمرکز سیاسی با پلورآلیسم(سیاسی)محسوب می شده. در همسنجی دو سیستم با هم، بطور قطع مدل ایرانی مغلوب خواهد بود(طبق هر معیاری و در هر جایگاهی)، در همسنجی هر دو مدل با معیارهای بشری امروزی هم، باز مدل ایرانی مغلوب همتای یونانی خود خواهد شد. در تمامی مواردی که مطرح کردم(سیاست، فرهنگ، هنر، علوم_از جمله و بخصوص معماری و ادبیات_)یونان به مراتب درجات از ایران هخامنشی پیشرفته تر بوده، جدا از این، تاثیری که یونان در جایگاه یک مجمع الجزایر(سیاسی)غیرمتمرکز بر تمدن گذاشته ، حتی در ابعاد حجمی(و نه کیفی)نیز قابل مقایسه با امپراطوری عریض و طویل هخامنشی نیست
بسی از هرمنوتیکتان لذت بردیم بربریت و مدنیتتان را هم از منظری هرمنوتیک دیدیم ولی سر در نیاوردیم با کدام استدلال ناگهان عصر ها را پیمودید و به عصر حال پیوستید کدامین مبنای عقلی اجازه داد تا به ناگهان قیاس فرموده بربریت را سهم ما و مدنیت را سهم آنان کنید؟ معنی مدنیت شما از کدام هجویه -شما بخوانید فرهنگ-بر ساخته غربیان و غرب زدگان استخراج شده است که تا حال ما را دست نداده است؟ اگر معنای جدیدی از مدنیت کشف فرموده اید که نمادهایی به جز آن چه تا حال دانسته ایم دارد ما را هم در جریان امر قرار دهید جایی می خواندم انکار دیگران اثبات ما نیست بر همین شیوه انکار نامه نویسی دیگران اثبات نامه شما را هم مهر درستی نمی زند نگاهی به این کلمات بیاندازید و بگویید آیا از منظر هرمنوتیک این ها در بررسی تاریخی آن عهد و قیاس دو سبک حکومت منصفانه است یا خیر "حاکم محوری واپسگرا با فردگرایی مترقی، تعصب و تمرکز سیاسی با پلورآلیسم" این اصطلاحات هم اکنون هم محل اختلاف علمای سیاسی عصر حاضر است در زمان خودش اگر بر یونانیان می خواندید چه عاقبتی برای خود متصور بودید؟ حذف بدنه مردم به همان بهانه که ازدواج محارم در خانواده شاهی را دلیل و برهان بود توسط یونانیان اصیل برای شما نماد برده داری نیست ؟ این همان آزادی است که از آن دفاع می کنید؟ الواح پرداخت حقوق کارگران تخت جمشید آیا در تمدن اتوپیایی شما در مقایسه با تمدن ایرانی در جایی یافت می شود ؟ اگر آری نشانمان دهید
غلبه پیروز مندانه تمدن یونانی بر تمدن ایرانی در به قول شما هم سنجی بر کدام دلایل مربوط به زمان مورد بحث مبتنی است؟ مگر چون داوران بیزیهای آسیایی قطر برقی چشمتان را زده باشد که این طور قضاوتی روا دانید بعلاوه خود مقایسه حکومت متمرکز ایران آن عهد با دولت شهر های پراکنده ایونیایی صحت داوری شما را متذکر می شود (به یاد مقایسه سیب و پرتقال افتادم و رد آن در دوران دبستان) اشاره می کنم به این نکته که نظامهای اداره کشور و مدلهای سیاسی مملکت داری هرگز با کوششهای فردی و گروهی که مشخصه دموکراسی مورد نظر در بیانات ایشان است در یک کفه ترازوی سنجش قرار نمی گیرد و این دو مدل در طبقات مربوطه مورد بحث قرار می گیرند
2
_"منشور جهانی حقوق بشر"(!)کورش یک اقدام هوشمندانه سیاسی ، از سوی یک شاه خردمند بوده به جهت ایجاد مشروعیت برای حکومت خود بر ملل مغلوب. هرگز نمی توانید در تاریخ کوچکترین پیوندی میان آن با بلوغ و خودآگاهی اجتماعی پیدا بکنید، تنها دلیل ناپایداری و عمر بسیار کوتاه آن نیز همین غیر اجتماعی بودن آنست. دموکراسی یونانی اما، 100% برآمده از خودآگاهی فرد به فرد یونانیان، نسبت به خودشان در جایگاه فرد نسبت به دیگران، در جایگاه فرد نسبت به جامعه، و در جایگاه یک جامعه مستقل از دیگر جوامع بوده .
پس با همین استدلال دموکراسی ادعایی شما در یونان حرکتی جمعی برای گذار از خرد محوری افلاطونی و ارسطویی به سوی حماقت سالاری عوام زده و سطحی است !!! این چگونه استدلالی است؟ گسترش عدالت در هر قالبی پسندیده است حال چه در شکل مورد ادعای شما و یا در ذیل حرکت جاودانه کوروش این پند علی (ع) را به یاد آورید که همگان را چون خود باید پنداشت اما ریشه شناسی تاریخی تان هم پر ایراد است ریشه های تاریخی اعلامیه حقوق بشر کوروش اگر ریشه در اسارت پیش چشم او و میل دسته جمعی پیروان او به آزادی نداشت و اگر به ریشه های ظلم ستیزانه این گروه نداشت در کجا ریشه داشت ؟ مگر می شود بر خلاف جریان زمانه شنا کرد؟ اگر این تمایل در مردمان آن روزگار نبود به چشم بر هم زدنی این حرکت نیز چون سایر حرکتهای در نطفه خفه شده همان روزگاران از بین رفته بود چرا باور کردن یک حرکت که در تاریخ اساطیری ایران مسبوق به سابقه نیز بودا این قدر سخت است؟ فریدون و کاوه تنها در ذهن فردوسی بوده ند یا خاطره تاریخی اساطیری این ملت بوده اند از همان دوران تا حال؟ آیا این اعلامیه تنها در میل یک فرد ریشه دارد یا در همان خود آگاهی جمعی و بلوغ اندیشه یک ملت که در اعصار بعد هم با نجات یهودیان به نمایندگی همان خشایار شاهی که امروز به هجو در آمده است نمودی دوباره یافت؟ (سرنوشت مزدک و مانی و فشار اکثریتی که مانع خواست شاه شدند را نیز به عنوان وارده ای بر واردات هرمنوتیکتان بپذیرید و آن را در قضاوتتان سهیم کنید) . سرنوشت دموکراسی یونانی در چند صد سال پس از دوره به اصطلاح طلایی چه بود؟ اگر آگاهی جمعی پشتوانه آن بود چس چرا دولت مستعجل بود؟ اسکندر (که بنا بر دلایل شما قهرمان آزادی و دموکراسی برآمده از خواست مردمی بود) چطور بر یونانی ها چیره شده آنان را مطیع کرد این مردمی که 300 نفرشان سپاعی میلیونی را از پیروزی مانع می شوند چرا جمعی از پس اسکندر بر نیامدند؟ انتقام جویی در فرهنگ دموکراسی یونانی در چه جایگاهی بود که آزادگی را خورد و یونانیان را مسحور اراده مرد آزادی اسکندر کرد؟
3
_یکجانبه نگر بطور بدیهی ناسونالیستی باستان پرست است که با کوچکترین مخالفتی نسبت به "فرهنگ غنی آریایی" آدرنالین در خونش فوران می کند دوست گرامی(منظور شما نیستید)، من در این میان شخصی یکسره بی طرف هستم که نسبت به هیچ چیز در این جریان تعصب ندارد.. اول از همه، تاثیرگذاری مثبت یونانیان در دانش، فرهنگ و تمدن بشری در قیاس با ایرانیان، مانند همسنجی تاثیرگذاری مرغ در طبیعت نسبت به انسان است! "فرهنگ ایرانی" واژه ای فاقد معنای مشخص در اشاره به ساختار فرهنگی بسیار متفاوتی در ابعاد جغرافیایی و زمانی ، و عموما متفاوت و متضاد است. ایران 1400 سال بخشی ناشناخته و "جزئی" غیر محوری و دورافتاده ، تحت حاکمیت "دیگران" در جهان اسلام بوده و تاثیرات متقابلی از آن برگرفته و بر آن گذاشته. در این هزار و چهارصد سال، ایرانیان در فرهنگ جهان همانقدر نقش ایفا کرده اند که اعراب و ترکان. قبل از آن، بجز دوران کورش ، تاریخ ایران مجموعه ای ناسور از خیانت، جنگ بر سر قدرت، تجاوز به کشورهای دیگر ، سیستم شخص محور و فاسد طبقاتی ، پدرسالاری و فرهنگ به شدت تمامیت خواه است. کشتارهای داریوش به تنهایی، یک نسل کشی کامل تاریخی است که طی آن جدا از پالایش کامل چندین قوم بومی، ده ها ملت هم به زور ناگزیر به پیروی از یک کودتاچی قاتل شدند. پسر او چنانکه از تواریخ بر می آید شخصی سست عنصر و تحت تاثیر اطرافیان بود، که با اکراه آرزوهای پدر در گسترش مرزهای حکمرانی خود در غرب را پی گرفت : به خاک کشوری در اوج دموکراسی و مدنیت شدنی در سرتاسر روزگار باستان(تا پانزده قرن بعد و زمان اصلاحات کلیسا ، حکومت آتن بی مانند بود)تجاوز کرد، آنرا آتش زد و با تخریب منابع انسانی آن، موجبات سقوط بعدی سیستم آنرا پدید آورد : اقداماتی یکسره جنون آمیز !
هم بی طرفی هرودوتی را دریافتیم و هم ایرانییت انگلیسی را البته منظور شما نیستید بلکه اشاره به تراوشات مشعشع تاریخ سازان باستانی و جدید است که با همین دستاویز تیشه به ریشه این ملت گذاشتند و می گذارند قیاس مرغ و انسان قیاسی درست است اما در مورد ایرانی نمایانی خود باخته که نه مادر وطن می شناسند و نه پدر تاریخ این گروه زبون بوده و هستند که در طول تاریخ دروازه خیانت را بر دشمنان این مرز و بوم گشوده اند باری روی سخنم به آنانی است که خود می دانند و نه خدای نکرده شخص شخیص شما نکته برجسته یونان فلسفه آن است که دموکراسی کوچکترین جز آن است پس خردمند سالاری افلاطونی که بسیار به شیوه پادشاهی ایران آن زمان شبیه بوده در کجای محاسبات شما جای دارد؟ (مجالس بزرگان با نامهای گوناگون همواره در حکومت داری آن دوری دخیل بوده اند) می گویند پس از افلاطون فلسفه که شامل فلسفه سیاسی هم میشود تنها حاشیه نویسی است بر آن چه او گفت در این میان سهم دموکراسی خام و بدوی یونانی چقدر است؟ آنچه شما از دموکراسی منظورتان است دموکراسی دست پرورده لاک و میل و منتسکیو و رالز و پوپر در برهه اخیر است و از جمله مفاهیمی ساخته عصر حاضر است چرا نا پخته از هرمنوتیک دم میزنید در حالی که به مقدماتی ترین بخش ادعایتان یعنی دموکراسی مجال عبور از فیلترش را نمی دهید؟ فرهنگ ایرانی مجموعه ای از خصوصیات خرده فرهنگهای حاکم بر آن است که اتفاقا بنابر همین ترکیبی بودنش در طول تاریخ پایدار مانده است شما را به مبحث تنوع فرهنگی و نقش آن در غنای تمدن هاارجاع می دهم که کم نیز نیست نوشته هایی در این باب حال بدل کردن نقطه قوت یک فرهنگ به نقطه ضعفش از عدالت است یا از خیر اندیشی و ... من نمی دانم!!! خود دوره اسلامی که مورد اشاره شما قرار گرفت ابتدا و میانه و انتهایی دارد اگر خوب بنگرید مهاجم ابتدایی در پایان مستحیل شده و وابسته شده به فرهنگ بر تر که همانا فرهنگ ایرانیست و فرهنگش جای را برای فرهنگ غالب باز می گذارد این کلیت تاریخی چرا فدای جزییت دیدگاه شما می شود باز هم نمی دانم!!!در پیش از این هم گفته ایم که اعراب و ترکان در مقابله با فرهنگ ایرانی چه عاقبتی یافتتند آنان در دل فرهنگ ایرانی جای گرفتند و در این باره دوباره گویی را می گذاریم برای دیگران "سیستم شخص محور و فاسد طبقاتی ، پدرسالاری و فرهنگ به شدت تمامیت خواه " عجب جایگاه مستقلی !!! عجب هرمنوتیکی !!! عجب بی طرفی نابی !!!! رد این قضاوت خام در خودش نهفته است جای پرداختن بیشتر هم ندارد از دوره آتنی ها تا قرون وسطی را یک دست کردن و نامی واحد بخشیدن و ماهیتی واحد عطا کردن فقط از شما بر میآمد و بس کمی تحقیق می فرمودید تا لا اقل در یابید یونان در همه این مدت اساسا وجودی خارجی و مستقل داشته است یا این که اتوپیای خیالی شما در دل سایر حکومتها دست و پای بقا می زده است در دوره حاضر هم مشروعیت بخشی به خشونت و اقدامات یک جانبه و خود خواهانه تنها به واسطه داشتن دست بالا در معادلات یا به اصطلاح رایج تر زور رواج دارد چرا راه دور می روید زور مداران کنونی هم رویه شاهان ایران قدیم را -در مهد دموکراسی بت گونه برای بعضی- پی می گیرند پس با معیارهای امروزی دموکراسی هم می شود داریوش وار حکومت کرد مگر آن که دموکراسی امروز را از نوع یونانی اش جدا بدانید یا به بد پیاده کردنش اشاره کنید و هزار بهانه دیگر را دستاویز قرار دهید تا اتوپیای ذهن پرورده تان را از دموکراسی امروزی مبرا بدارید یک سری هم به کتابهای واقعا بی طرف تاریخ بزنید تا مهاجم نخست را در سلسله جنگهای ایران و یونان بیابید
4
_ در سرتاسر تاریخ ایران(بجز دوران کورش)، تا همین صد و پنجاه سال پیش برده داری با شدت هرچه تمامتر رواج گسترده داشته و در زمان هخامنشیان نیز برده داری جزئی لاینفک از سیستم اجتماعی ایران بوده. داریوش بطور کامل سیستم برده داری را احیا کرد و فقط برای مثال از مصر، سیصد هزار برده با خود به "ایرانشهر" آورده . در کتیبه بیستون (هم ردیف کنار گوسفندان) نیز بازگرداندن سیستم برده داری به کشور را یکی از افتخارات خود قلمداد می کند : کتیبه بیستون، ستون اول، بند چهارده ؛ « داریوش شاه گوید ... من معابدی را که گئومات ویران کرده بود مرمت کردم، من گله ها، خانه ها و بردگانی را که گئومات از مردم ستانده بود بازپس گرفتم ...».
جواب در هرمنوتیکتان موجود است فقط ببینید آیا برده داری در آن دوری ارزش بوده یا نه؟ جاری و ساری بوده یا نه ؟ الواح تخت جمشید رد ادعای شماست دلایل شما کجاست؟ در همان جنگ تنگه ترموپیل اسپارتی ها 3000 برده با خود داشتند دلیل ,سخنان اغلب تاریخ نگاران دوران یونانی در نحوه جنگ یونانی ها و اسپارتی ها که متفقا اشاره به همراه داشتن کثیری از بردگان را مورد اشاره قرار داده اند دوست من اوهام را کناری بکذارید و دموکراسی آن عهد یونان را با برده هایش و به طبقه بندی اجتماعی اش و با فیلسوف کشی و کشتار اندیشه اش و سایر معایبش ببینید
5
_یکتاپرستی در قالب "یونیتاریانیستی" مطلقا در انحصار اقوام سامی است، از این دیدگاه مزدیسنا یکتاپرستی محسوب نمی شود، زیرا به دو خدای عمده باور دارد(هرچند یکی را می پرستد)
این مورد جای بحثی خارج از این تحشیه مجمل دارد اما توجه شما را به بحث عدم و هستی(وجود به روایتی) و مطابقت آن با ادیان هند و آریایی مبتنی بر نور و ظلمت جلب می کنم تا آگاهی باشد
 

LEnIn+$

کاربر فعال دوربین دیجیتال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2006
نوشته‌ها
514
لایک‌ها
0
محل سکونت
.!.
دوست عزیز!
شما کورکورانه فقط دوست دارید منفی بافی کنید و در تاریخ پرشکوه و بی مانند ایران خلل ایجاد کنید!
نمیدونم شما اهل کجایی ولی وطن پرستیت منو مرده!!
Amir_2591 ؟!
ایرانی که نیست!
263cylj.gif
احتمالا عربه!
263cylj.gif


پرت و پلا هم در مورد ایران زیاد میگه!
263cylj.gif
کاملا مشخصه که ضد ایرانیه.
69.gif
 

یاشار

Registered User
تاریخ عضویت
23 آگوست 2006
نوشته‌ها
1,356
لایک‌ها
3
سن
36
محل سکونت
Atlantica
سوالش کاملا درست است و جوابی ندارد، همه چیزها چنانکه امروز هستند از یونان به میراث رسیده اند : دموکراسی، پارلمان، شیمی، پزشکی، ادبیات، هنر، فلسفه، فیزیک، ریاضیات، هندسه، خداشناسی و ... همگی قالب امروزی خود را یکسره مدیون یونان هستند.
علی رغم حرفای دوستان، این پست اونقدرها که فکر می کنید ضد ایرانی نیست. حداقل دربعضی موارد... مثلاً در مورد پزشکی، ریاضیات و هندسه، فیزیک، فلسفه کاملاً درسته.

شما چند دانشمند ایرانی در زمان ایران باستان می شناسید که در این زمینه ها شهرت جهانی داشته باشن؟ اکثر دانشمندان ما در این شاخه ها بعد از اسلام ظهور کردند (یا حداقل سیستم فکری کشور ما سعی می کنه فقط اونایی که مال دوره بعد از اسلام هستند رو معرفی کنه) اما در یونان باستان، بسیاری از حکما در این زمینه ها شهره عام و خاص هستند.

اگه اشتباه می کنم لطفاً بگید.
 

farzamt

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژانویه 2007
نوشته‌ها
24
لایک‌ها
0
یاده کارتون بنر و گالیور افتادم
امیر جان هر کی هستی باش ولی خواهشا ادای آدمای با سواد رو در نیار
حالم از هرچی ....
ولش کن بابا اصلا
هر چی جوابشو بدید بیشتر احساس سیب زمینی بودنش گل میکنه
 

LEnIn+$

کاربر فعال دوربین دیجیتال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2006
نوشته‌ها
514
لایک‌ها
0
محل سکونت
.!.
علی رغم حرفای دوستان، این پست اونقدرها که فکر می کنید ضد ایرانی نیست. حداقل دربعضی موارد... مثلاً در مورد پزشکی، ریاضیات و هندسه، فیزیک، فلسفه کاملاً درسته.


اگه اشتباه می کنم لطفاً بگید.

یه چی میگیا!
69.gif
این یویانی ها نقش اساسی در تاریخ علم داشتند , درست! ولی دلیل میشه که به ایرانیا و تاریخ کشورمون

هتاکی کنه!؟!!
argh.gif
نخوندی مگه اینا رو:

« پارسیان همسران خویش را به میهمان تعارف می کنند» ؛ « ایرانیان مادران و خواهران خود را به زنی می گیرند »(درباره این موارد، البته انبوهی مدارک دیگر هم هست).
تقابل خشایارشا با یونان، تقابل تحجر با تمدن، بربریت با مدنیت،
این فرد(!!) میگه اجداد ایرانیان وحشی بودن!
البته این فقط دو تاشه! صد از این اراجیف این و رو اون ور تو فروم سر هم کرده!

مثلا اسم پرشین رو این سایته! ولی یه سری ضد ایرانی که معلوم نیست از کدوم گوری اومدن(!) همه نوع اهانتی به این کشور و مردمش میکنن!
البته این بچه الاف که چهارتا مطلب از این ور رو اونور خونده و چیزای قلمبه سلمبه (که خودشم نمیفهمه فقط میپرونه!) توی نوشته هاش میگه, ارزش جواب دادن نداره! ولی این جواب ندادن باعث شده روش زیاد بشه وهر چی دلش میخواد بگه! که دیگه باید جلوش گرفته بشه!
 

parsbin

Registered User
تاریخ عضویت
21 جولای 2005
نوشته‌ها
1,160
لایک‌ها
3
سن
34
محل سکونت
كرج- پلاك 10
شما چند دانشمند ایرانی در زمان ایران باستان می شناسید که در این زمینه ها شهرت جهانی داشته باشن؟
یاشار جان
بحث ما هم سر همینه!
میدونید هزاران هزار کتاب ما توسط اعراب به آتش کشیده شد
به همین دلیله که چیزی از دانشمندان قبل از حمله اعراب در دست نیست
اگر آن پاکسازی های علمی نبود چه بسا الان وضعیت بشری خیلی جلوتر از حال بود!
وقتی همه چیز سوزانده شده نمیتونیم بگیم پس چیزی نبوده!!

کلا هر کس به ایران حمله میکرده اعم از یونانی و عرب و ترک و مغول سوزاندن و ویران کردن رو به فجیع ترین شکل انجام میداده و این را از افتخارات و نشانه پیروزی خود میدانستند!
 

darya_s

کاربر فعال دوربین دیجیتال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
23 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,592
لایک‌ها
5
الان مشکل اینجاست که باید این استدلالاتمون رو به انگلیسی در جواب اون سوال فرانک میلر بنویسیم. کسی تا حالا اینکار رو کرده؟ اگه بله به نوشته خودش لینک بده بریم ببینیم چی نوشته. آخه مطالب تاریخی نوشتن رو بلد نیستیم!! من هرچی فکر کردم ببینیم چی بنویسم، مغزم هنگ کرده بود انگار.
 

Hades66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 ژانویه 2007
نوشته‌ها
40
لایک‌ها
6
محل سکونت
Inferno
درود بر شما، حالتان چطور است؟!

از همان هرودوت :
« پارسیان همسران خویش را به میهمان تعارف می کنند» ؛ « ایرانیان مادران و خواهران خود را به زنی می گیرند »(درباره این موارد، البته انبوهی مدارک دیگر هم هست).

5_یکتاپرستی در قالب "یونیتاریانیستی" مطلقا در انحصار اقوام سامی است، از این دیدگاه مزدیسنا یکتاپرستی محسوب نمی شود، زیرا به دو خدای عمده باور دارد(هرچند یکی را می پرستد).

درود من هم به شما. حال من خوب است شما چطوری؟

خوشحالم که دوستان جواب کامل و جامع اشاره فرمودند.من هم چند نکته کوتاه عرض کنم.

ازدواج با محارم در ایران باستان:

ازدواج با محارم در میان بسیاری از تمدنهای دیرینه جهان، بویژه در میان خانواده های سلطنتی رایج بوده است و حتی اگر در میان ایرانیان باستان نیز رایج نبوده باشد در بسیاری از سایر کشورها رایج بوده است. حال اگر در کشور X، مردمی در 2000 سال پیش با محارم خود ازدواج میکردند، ساکنان آن کشور در قرن 21 ام باید سر به زیر بیافکنند و تحقیر شوند؟ هرگز اینگونه نیست، باید در نظر داشت که اخلاقیات در طول تاریخ همواره در حال تکامل و تغییر بوده اند و هر نسلی از مردم باید پیرو اخلاقیاتی باشند که در آن زمان توسط جامعه بشری تکامل یافته است و نمیتوان بیش از آن از ایشان انتظار داشت.

در مورد ازدواجهایی که در ایران باستان انجام میشده:

چندي پيش كتابي منتشر شد با نام زنان هخامنشي كه به ازدواج ها و روابط زنان دربار هخامنشي مي پرداخت. در واقع اين سنتي كهن بوده كه معمولا پادشاهان كشورهاي مختلف يا مناطق گوناگون براي برقراري روابط حسنه يا ه نشانه وفاداري ازدواج هايي را بين خاندان هاي خود ترتيت مي دادند. معمولا نيز ادعا مي شود كه در دوران هخامنشي ازدواج با محارم مجاز بوده است. اين ادعا تا چه حد صحت تاريخي دارد؟

اين موضوع جاي بحث و سوال بسيار دارد و نكات پنهان بسياري در آن مستتر است به دليل آن كه ما واقعا نمي دانيم اين اتفاقات رخ داده يا نه چون معمولا اين اخبار از سوي يوناني ها به ما رسيده و در صحت و سقم آن ترديد وجود دارد. اما سنتي از قديم به خصوص در عيلام وجود داشته و آن اين بود كه ملكه، خواهر شاه نيز ناميده مي شده. شايد به اين دليل كه شاه و ملكه را، هر دو، فرزندان يك خدا مي دانستند در نتيجه به يك نسبت خواهر برادري نيز علاوه بر پيوند زناشويي بين آنها معتقد بودند. نسبتي كه مجازي بوده است نه خوني. اين مساله بعد از عيلاميان در دوره هخامنشي هم وجود دارد. مثلا در متون كهن آمده است كه سپندارمز هم دختر اهورا مزداست و هم خواهرش. بنابراين اين نسبت خو اهري يك نسبت مجازي است كه بر اساس يك سنت كهن شكل گرفته است. اگر چه پادشاهان ايراني خود را «خودوده» يعني خود دودماني مي ناميده اند و پيوندهاي زناشويي شان را از دودمان خود برقرار مي كردند و اين مساله لزوما به اين معنا نيست كه همسر شاه، خواهر او بوده باشد. البته شاهان هخامنشي همانطور كه گفتيد همسران ديگري از مليت هاي ديگر هم مي گرفتند.

در مورد یکتاپرستی ایرانیان منظور دین زرتشت است نه مزدیسنا و میترایی و کتابهای وندیداد و مزدیسنا هیچگونه ارزش تاریخی و دینی ندارد. شورش زرتشت علیه دین میترایی به همین دلیل بوده است.
 

Hades66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 ژانویه 2007
نوشته‌ها
40
لایک‌ها
6
محل سکونت
Inferno
علی رغم حرفای دوستان، این پست اونقدرها که فکر می کنید ضد ایرانی نیست. حداقل دربعضی موارد... مثلاً در مورد پزشکی، ریاضیات و هندسه، فیزیک، فلسفه کاملاً درسته.

شما چند دانشمند ایرانی در زمان ایران باستان می شناسید که در این زمینه ها شهرت جهانی داشته باشن؟ اکثر دانشمندان ما در این شاخه ها بعد از اسلام ظهور کردند (یا حداقل سیستم فکری کشور ما سعی می کنه فقط اونایی که مال دوره بعد از اسلام هستند رو معرفی کنه) اما در یونان باستان، بسیاری از حکما در این زمینه ها شهره عام و خاص هستند.

اگه اشتباه می کنم لطفاً بگید.

دوست عزیز در اینکه دانشمندان ایرانی بسیاری بعد از اسلام ظهور کردند شکی نیست ولی دانش و علم به دین و مذهب ربطی ندارد.

در ضمن بسیاری از کتابهای ایرانیان بدست اعراب بدوی به آتش ریخته شد و بسیاری از دانشمندان ایرانی به دست همان اعراب به قتل رسیدند و دیگر هیچ نشانه ای از انها باقی نماند.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
ازدواج با محارم در میان بسیاری از تمدنهای دیرینه جهان، بویژه در میان خانواده های سلطنتی رایج بوده است و حتی اگر در میان ایرانیان باستان نیز رایج نبوده باشد در بسیاری از سایر کشورها رایج بوده است. حال اگر در کشور X، مردمی در 2000 سال پیش با محارم خود ازدواج میکردند، ساکنان آن کشور در قرن 21 ام باید سر به زیر بیافکنند و تحقیر شوند؟ هرگز اینگونه نیست، باید در نظر داشت که اخلاقیات در طول تاریخ همواره در حال تکامل و تغییر بوده اند و هر نسلی از مردم باید پیرو اخلاقیاتی باشند که در آن زمان توسط جامعه بشری تکامل یافته است و نمیتوان بیش از آن از ایشان انتظار داشت.

مگر من چنین چیزی گفته ام؟ همانقدر که سربالا گرفتن برای آنچه پیشینیان بوده اند کاری عبث و سفیهانه است، شرمساری از اشتباهات و نتایج جهل آنان نیز کاری عجیب و شگفتی برانگیز است. دقیقا این همان چیزی است که من قصد اثباتش را دارم.

چندي پيش كتابي منتشر شد با نام زنان هخامنشي كه به ازدواج ها و روابط زنان دربار هخامنشي مي پرداخت. در واقع اين سنتي كهن بوده كه معمولا پادشاهان كشورهاي مختلف يا مناطق گوناگون براي برقراري روابط حسنه يا ه نشانه وفاداري ازدواج هايي را بين خاندان هاي خود ترتيت مي دادند. معمولا نيز ادعا مي شود كه در دوران هخامنشي ازدواج با محارم مجاز بوده است. اين ادعا تا چه حد صحت تاريخي دارد؟

اين موضوع جاي بحث و سوال بسيار دارد و نكات پنهان بسياري در آن مستتر است به دليل آن كه ما واقعا نمي دانيم اين اتفاقات رخ داده يا نه چون معمولا اين اخبار از سوي يوناني ها به ما رسيده و در صحت و سقم آن ترديد وجود دارد. اما سنتي از قديم به خصوص در عيلام وجود داشته و آن اين بود كه ملكه، خواهر شاه نيز ناميده مي شده. شايد به اين دليل كه شاه و ملكه را، هر دو، فرزندان يك خدا مي دانستند در نتيجه به يك نسبت خواهر برادري نيز علاوه بر پيوند زناشويي بين آنها معتقد بودند. نسبتي كه مجازي بوده است نه خوني. اين مساله بعد از عيلاميان در دوره هخامنشي هم وجود دارد. مثلا در متون كهن آمده است كه سپندارمز هم دختر اهورا مزداست و هم خواهرش. بنابراين شايد اين نسبت خو اهري يك نسبت مجازي است كه بر اساس يك سنت كهن شكل گرفته است. اگر چه پادشاهان ايراني خود را «خودوده» يعني خود دودماني مي ناميده اند و پيوندهاي زناشويي شان را از دودمان خود برقرار مي كردند و اين مساله لزوما به اين معنا نيست كه همسر شاه، خواهر او بوده باشد. البته شاهان هخامنشي همانطور كه گفتيد همسران ديگري از مليت هاي ديگر هم مي گرفتند.

بله سندیت تاریخی بسیار محکمی دارد، هرودوت، پلوتارک، بلعمی، مسعودی، یعقوبی و متون زرتشتی بسیاری(یسنا، ارداویرافنامه، وهیشتان)همگی وجود آنرا میان ایرانیان تائید کرده اند؛ در مقابل کوچکترین دلیلی برای انکار آن وجود ندارد. آنچه محل تردید است "دینی" بودن این عمل است. یعنی شماری از مفسران جدید مذهب زرتشت منکر "زرتشتی" بودن آن هستند.

در مورد یکتاپرستی ایرانیان منظور دین زرتشت است نه مزدیسنا و میترایی و کتابهای وندیداد و مزدیسنا هیچگونه ارزش تاریخی و دینی ندارد. شورش زرتشت علیه دین میترایی به همین دلیل بوده است.

منظور منهم دین زرتشت است، مزدیسنا یعنی مزداپرستی(=مذهب زرتشت) و ثنویت در آن انکارناپذیر و بدیهی.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
عجیبه!
شما چقدر دقیق از اون دوران اطلاع دارید! مثلا میدونید که داریوش اون داستان معروف پسران کوروش رو جعل کرده و با کودتا بر علیه پادشاه بر حق پادشاه شده!!!
جالبه!حالا یکمی از خلق و خوی داریوش و کوروش برامون بگید! مثلا چه شکلی بودند آیا دست تو دماغشون میکردند یا نه!:hmm:
دوست عزیز!
شما کورکورانه فقط دوست دارید منفی بافی کنید و در تاریخ پرشکوه و بی مانند ایران خلل ایجاد کنید!
نمیدونم شما اهل کجایی ولی وطن پرستیت منو مرده!!

هرودوت ایرانی ستیز نبوده، بالعکس توسط هموطنانش به شیفتگی و دوستداری پارسیان و جعل تاریخ به نفع آنها متهم می شده! گزارشات او به اندازه طبری و مسعودی و پلوتارک معتبر است، اگر آنها را یکسره به هیچ بینگاریم اصلا اثبات وجود هخامنشیان پس از اردشیر اول ناممکن است، بسیار رخدادهای تاریخی که امروز بدیهی هستند(مثل همین حمله خشایارشا به یونان)همگی برگرفته از گزارشات او هستند؛ پس نه می توان آنها را به هیچ انگاشت، نه می شود در آنها مدل "گزینشی" اعمال کرد. باید مثل هر پژوهش دیگری در هر عرصه ای، آنرا سنجید و از میان بزرگنمایی ها، دروغها و اشتباهات ، حقیقیت را دریافت، چنانکه ما هرگز گزارشات هرودوت از ایرانیان را بدون برسی دیگر شواهد موجود و همسنجی با منطق نمی پذیریم(مثلا باور نمی کنیم سپا خشایارشا سه میلیون نفر بوده!). مراجع جهانی مانند مری بویس، هایدماری کخ، آلبرت اومستد ، والتر هینتس و ... داستان "گئومات مغ" را ساختگی شمرده اند.

دیگر اینکه من ادعای "میهن پرستی" ندارم، به تنها چیزی که تعصب دارم تعصب نداشتن است، فقط همینقدر به شما بگویم که تاریخ هیچ کشوری بیش از ایران، دارای ابهام و تحریف کورکورانه توسط هر دو گروه(ناسیونالیست و بیگانه پرست_بیگانه ستیز وطنی)نیست. سخن گفتن در چنین شرایطی از "خواندن تاریخ، بدون برسی و داوری بر مدارک موجود" حقیقتا رهیافت عجیبی به تاریخ است
 

mo_toori

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 می 2003
نوشته‌ها
942
لایک‌ها
256
محل سکونت
تهران
خوب این تاپیک نشون داد که ما ایرانی ها در مورد آشکارترین واقعیت های کشورمون هم اتفاق نظر نداریم و همیشه عده ای پیدا میشن که انسجام موجود -حتی به ظاهر- رو از بین میبرن.
 

Suba_sa

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 می 2006
نوشته‌ها
225
لایک‌ها
1
به قول ابراهيم نبوي در يکي از سخنرانيهاش: "هر جا رو نگاه ميکني نفوذي! تو همين اروميه خودمون از 350 هزار نفر 300 هزار تا نفوذي!"
 

parsbin

Registered User
تاریخ عضویت
21 جولای 2005
نوشته‌ها
1,160
لایک‌ها
3
سن
34
محل سکونت
كرج- پلاك 10
هرودوت ایرانی ستیز نبوده، بالعکس توسط هموطنانش به شیفتگی و دوستداری پارسیان و جعل تاریخ به نفع آنها متهم می شده! گزارشات او به اندازه طبری و مسعودی و پلوتارک معتبر است، اگر آنها را یکسره به هیچ بینگاریم اصلا اثبات وجود هخامنشیان پس از اردشیر اول ناممکن است، بسیار رخدادهای تاریخی که امروز بدیهی هستند(مثل همین حمله خشایارشا به یونان)همگی برگرفته از گزارشات او هستند؛ پس نه می توان آنها را به هیچ انگاشت، نه می شود در آنها مدل "گزینشی" اعمال کرد. باید مثل هر پژوهش دیگری در هر عرصه ای، آنرا سنجید و از میان بزرگنمایی ها، دروغها و اشتباهات ، حقیقیت را دریافت، چنانکه ما هرگز گزارشات هرودوت از ایرانیان را بدون برسی دیگر شواهد موجود و همسنجی با منطق نمی پذیریم(مثلا باور نمی کنیم سپا خشایارشا سه میلیون نفر بوده!). مراجع جهانی مانند مری بویس، هایدماری کخ، آلبرت اومستد ، والتر هینتس و ... داستان "گئومات مغ" را ساختگی شمرده اند.

دیگر اینکه من ادعای "میهن پرستی" ندارم، به تنها چیزی که تعصب دارم تعصب نداشتن است، فقط همینقدر به شما بگویم که تاریخ هیچ کشوری بیش از ایران، دارای ابهام و تحریف کورکورانه توسط هر دو گروه(ناسیونالیست و بیگانه پرست_بیگانه ستیز وطنی)نیست. سخن گفتن در چنین شرایطی از "خواندن تاریخ، بدون برسی و داوری بر مدارک موجود" حقیقتا رهیافت عجیبی به تاریخ است
پاسخ من رو ندادید
چطور فهمیدید داستان گئومات و بردیا و داریوش ساختگیه؟!!
باید بگم شما برای این که اثبات کنید تعصبی به ایران ندارید میخواید درباره آن بدگویی کنید!
قضیه اون جوک هستش که یک فردی دوپینگ میکنه و در مسابقه دو شرکت میکنه ولی آخر میشه
ازش میپرسن چرا آخر شدی؟ میگه نمیخواستم تابلو بشه دوپینگ کردم!!

ما الان همه فهمیدیم که شما نسبت به وطن تعصبی نداری!لازم نیست برای فهموندن این موضوع هی به ایران بد و بیراه بگی!
 

Hades66

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 ژانویه 2007
نوشته‌ها
40
لایک‌ها
6
محل سکونت
Inferno
بله سندیت تاریخی بسیار محکمی دارد، هرودوت، پلوتارک، بلعمی، مسعودی، یعقوبی و متون زرتشتی بسیاری(یسنا، ارداویرافنامه، وهیشتان)همگی وجود آنرا میان ایرانیان تائید کرده اند؛ در مقابل کوچکترین دلیلی برای انکار آن وجود ندارد. آنچه محل تردید است " دینی" بودن این عمل است. یعنی شماری از مفسران جدید مذهب زرتشت منکر "زرتشتی" بودن آن هستند.

اولا به گفته هگل و پلوتارک هردوت داستان سرا و افسانه پردازی بیش نبوده و اتفاقا غرض ورزیهای ان در بیشتر موارد متوجه ایران بوده است.

درباره تاریخ نویسان عربی که اشاره کردید باید عرض کنم:

یکی از بهانه هایی که اعراب بواسطه آن ایرانیان را تحقیر میکنند، اتهام رایج بودن ازدواج با محارم در ایران باستان است در صورتی این مساله صد درصد در مورد خود اعراب دوران جاهلیت صدق می کند و لذا تاریخ نویسان عرب برای سرپوش گذاشتن بر حقایق تاریخی خودشان مجبور به دروغ پردازی علیه ایرانیان هستند.

چونکه اعراب بدون ماهیت اسلامی خود نه تاریخی دارند، نه فرهنگی و نه هویتی. طبق گفته مولوی روی به محراب و دل به بازار دارند.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
پاسخ من رو ندادید
چطور فهمیدید داستان گئومات و بردیا و داریوش ساختگیه؟!!
باید بگم شما برای این که اثبات کنید تعصبی به ایران ندارید میخواید درباره آن بدگویی کنید!

ما الان همه فهمیدیم که شما نسبت به وطن تعصبی نداری!لازم نیست برای فهموندن این موضوع هی به ایران بد و بیراه بگی!

بدگویی چیزی خلاف واقع است، وقتی هنوز نتوانسته اید خلاف واقع بودن سخنان مرا اثبات بکنید "خلاف واقع" خواندن آنها نوعی سفسطه و ترور محسوب می شود. در مرگ بردیا(گئومات ساختگی)سرتاسر ایران و توابع به سوگ نشستند(هرودوت)، سپس از 23 سرزمین تابع 9 تای آنها برضد شاه کودتاچی شوریدند(بیستون)، سه سال طول کشید تا داریوش بطور کامل همه مردم را ***** و قتل عام بکند و آرامش را به کشور بازگرداند(بیستون). ماجرا از زبان داریوش چنین است که کبوجیه برادر خود را به قتل رسانده بود و کسی خبردار نشده بود(!؟)، سپس مغی بنام گئومات که از هر نظر شبیه بردیا بود، هفت ماه بر کشور حکم رانده بود بدون آنکه درباریان، ارتشیان و اهالی خانواده او هیچیک متوجه بشوند. آرامش مطلق در زمان حکومت بردیا، که بردگان را آزاد کرده بود، زمینها را از انحصار بزرگان خارج کرده بود و مردم را به مدت سه سال از پرداخت خراج معاف نموده بود(بیستون، اومستد، داندامایف)، سپس تمام آن کشورها برضد داریوش شوریدند. وقتی بردیا در پارس ادعای شاهی کرد ابتدا تمامی مردم و بزرگان از او حمایت کردند(بعد که به نفع مردم اصلاحاتی انجام داد بزرگان از او رویگردان شدند) و ... اینها باعث می شوند من + اکثریت قاطع محققین تاریخ شناس داستان گئومات را باور نکنیم.


اولا به گفته هگل و پلوتارک هردوت داستان سرا و افسانه پردازی بیش نبوده و اتفاقا غرض ورزیهای ان در بیشتر موارد متوجه ایران بوده است.

درباره تاریخ نویسان عربی که اشاره کردید باید عرض کنم:

یکی از بهانه هایی که اعراب بواسطه آن ایرانیان را تحقیر میکنند، اتهام رایج بودن ازدواج با محارم در ایران باستان است در صورتی این مساله صد درصد در مورد خود اعراب دوران جاهلیت صدق می کند و لذا تاریخ نویسان عرب برای سرپوش گذاشتن بر حقایق تاریخی خودشان مجبور به دروغ پردازی علیه ایرانیان هستند.

چونکه اعراب بدون ماهیت اسلامی خود نه تاریخی دارند، نه فرهنگی و نه هویتی. طبق گفته مولوی روی به محراب و دل به بازار دارند.
آنچه مطرح می کنید سفسفطه پرداختن به "انگیزه های شخصی سخنگو از آنچه می گوید" برای بی اعتبار جلوه دادن سخن او + عدم وجود کوچکترین دلیل منطقی برای شک کردن در وجود ازدواج با محارم. متون زرتشتی_پهلوی هم حاوی جعلیات ِ عربی_یونانی هستند ؟! باید دلیلی در رد وجود ازدواج با محارم مطرح بکنید، نه آنکه تنها به نفی مدارک انبوه موجود بپردازید .
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
خیلی جالب است که به پر و پای هرمنوتیک ابداعی خویش می پیچید بی آن که خود را متعهد به تبعیت سطحی از آن نیز بدانید اگر برایتان ممکن است با همان هرمنوتیک برایمان توضیح دهید آیا رسم ازدواج با محارمی که به آن اشاره می کنید یک استثنا و محدود به خانواده شاهی است یا عمومیت هم داشته است؟ اگر استثنا بوده رد آن به عموم در حیطه کدام علم می گنجد ؟ دلیل آن را هم ذکر بفرمایید تا از علم بی بدیلتان بهره گیریم و دانشتان را از دانش و عرفیات آن عهد در یابیم .تعارف زنان به میهمان از سخنان تاریخدان بی طرفتان بعید نیست ولی آیا مرجع دیگری هم برای ادعایتان دارید؟ حتما می دانید که هرودوت تنها تاریخدانی نیست که از ایرانیان آن عهد گفته است گزنفون نیز تاریخ گفته به خوبی هم گفته در ضمن توجه شما را به مشابهت کاری که هرودوت در تاریخ نگاری از روی عناد کرده با کاری که فیلم سازان هالیوودی فیلم 300 انجام داده اند جلب میکنم با هرمنوتیکتان این مشابهت را برایمان وا کاوید تا آگاه شویم
1
بسی از هرمنوتیکتان لذت بردیم بربریت و مدنیتتان را هم از منظری هرمنوتیک دیدیم ولی سر در نیاوردیم با کدام استدلال ناگهان عصر ها را پیمودید و به عصر حال پیوستید کدامین مبنای عقلی اجازه داد تا به ناگهان قیاس فرموده بربریت را سهم ما و مدنیت را سهم آنان کنید؟ معنی مدنیت شما از کدام هجویه -شما بخوانید فرهنگ-بر ساخته غربیان و غرب زدگان استخراج شده است که تا حال ما را دست نداده است؟ اگر معنای جدیدی از مدنیت کشف فرموده اید که نمادهایی به جز آن چه تا حال دانسته ایم دارد ما را هم در جریان امر قرار دهید جایی می خواندم انکار دیگران اثبات ما نیست بر همین شیوه انکار نامه نویسی دیگران اثبات نامه شما را هم مهر درستی نمی زند نگاهی به این کلمات بیاندازید و بگویید آیا از منظر هرمنوتیک این ها در بررسی تاریخی آن عهد و قیاس دو سبک حکومت منصفانه است یا خیر "حاکم محوری واپسگرا با فردگرایی مترقی، تعصب و تمرکز سیاسی با پلورآلیسم" این اصطلاحات هم اکنون هم محل اختلاف علمای سیاسی عصر حاضر است در زمان خودش اگر بر یونانیان می خواندید چه عاقبتی برای خود متصور بودید؟ ..

وجود موجودیات در قالبهای اینهمانی تاریخی شان، ربطی به عناصر بیرونی موثر بر آنها ندارد. حقوق بشر هرچند در قالبهای امروزی مفهومی دویست ساله است، ولی یک مبنای فرامکانی_زمانی برای سنجش عیار اصالت انسانی سیستمها و حکومتها در بازه زمانی خودشان محسوب می شود. ویروس سفلیس هم پانصد سال قبل کشف نشده بود، ولی آیا بیماری سفلیس وجود نداشت؟ پلورآلیسم فرهنگی_سیاسی هم یک مبنای اینهمانی انسانی برای سنجش کنشهای انسانی در درازای تاریخ است، یک معیار خارجی برای مقایسه و همسنجی سیستمها به نسبت یکدیگر با اصول اولیه آن. در این مدل یونان بسیار نزدیکتر به مدنیت(=زندگی اجتماعی با منظور کردن حقوق فردی و انسانی)بوده تا "ایران هخامنشی" در کلیت آن :

« پیسیوس که از هدایای خشایارشا امیدوار گردیده بود نزد او رفت و چنین گفت : « شاهنشاه درخواستی از تو دارم ... ای شاه بزرگ پنج پسر دارم که همگی آنها را برای رفتن به جنگ احضار کرده اند. من پیرمردی سالخورده ام و نیازمند مراقبت، به من رحمی کن و یکی از پسرهایم را از خدمت معاف نما. اجازه بده پسر بزرگم برای پرستاری من و اداره کردن دارایی هایم در اینجا نزد من بماند» ... خشایارشا برآشفته گردید و چنین پاسخ داد : « ای مردک پست با چه جرئتی از پسرت سخن می گویی؟ ... مهمان نوازی تو جان چهار پسرت را نجات می دهد ... ولی مجازات تو _به خاطر طرح این درخواست_ آنست که بزرگترین و عزیزترین پسرت اعدام خواهد شد . (تاریخ ایران باستان_حسن پیرنیا_جلد اول_ ص700). »

« در راه عزیمت خشایارشا به آسیا، در راه تندبادی وزیدن گرفت چون پارسیان زیادی سوار بر کشتی بودند و آن را سنگین می کردند، کشتی در خطر غرق شدن قرار گرفت. خشایارشا از توفان به وحشت افتاده از کشتی بان پرسید آیا راهی برای نجات ما هست؟ ... در این هنگام خشایارشا روبه پارسیان کرد و گفت : "اکنون برشماست که شیفتگی خود را به شاه نشان بدهید، چراکه زندگی من در دستان شماست" ، پس از این درخواست پارسیان نزد شاه به خاک افتادند و کرنش کنان نفر به نفر ، خود را به دریا انداختند و کشتی سبک گردید. چون کشتی سالم به ساحل نشست، خشایارشا ابتدا بخاطر آنکه ناخدا موجبات نجات جان او را فراهم کرده بود تاجی بر سرش نهاد، سپس از آن جهت که مایه مرگ شماری از پارسیان شده بود دستور داد سر از بدنش جدا کنند »(همان).

« ای برادران، اکنون دشمن اسپارتی به ما یورش آورده، اما هدف ما از مقاومت جنگ چیست؟ ما آزادی داریم و زندگی در همزیستی مسالمت آمیز و دوستانه با یکدیگر را تجربه می کنیم، زیرا حکومت ما دموکراسی است. یعنی برآمده از اکثریت مردم است، تصمیمات نزد ما از مردم هستند نه بر آنها و حکومت ما از آن ِ مردم است . ما محق هستیم... گمان مبرید تنها چیزی که ما از دست می دهیم آزادی آتنی و برده شدن است، شما سرزمین خود را از کف می دهید ... شما قربانی نفرت و حسد دیگر ملل تحت سلطه آتنیان می شوید ، چراکه این سلطه یک دیکتاتوری است که از دیدگاه اخلاقی امری پلید است. »(سخنرانی پریکلیس، 2400 سال پیش).

2
...
پس با همین استدلال دموکراسی ادعایی شما در یونان حرکتی جمعی برای گذار از خرد محوری افلاطونی و ارسطویی به سوی حماقت سالاری عوام زده و سطحی است !!! این چگونه استدلالی است؟ گسترش عدالت در هر قالبی پسندیده است حال چه در شکل مورد ادعای شما و یا در ذیل حرکت جاودانه کوروش این پند علی (ع) را به یاد آورید که همگان را چون خود باید پنداشت اما ریشه شناسی تاریخی تان هم پر ایراد است ریشه های تاریخی اعلامیه حقوق بشر کوروش اگر ریشه در اسارت پیش چشم او و میل دسته جمعی پیروان او به آزادی نداشت و اگر به ریشه های ظلم ستیزانه این گروه نداشت در کجا ریشه داشت ؟ مگر می شود بر خلاف جریان زمانه شنا کرد؟ اگر این تمایل در مردمان آن روزگار نبود به چشم بر هم زدنی این حرکت نیز چون سایر حرکتهای در نطفه خفه شده همان روزگاران از بین رفته بود چرا باور کردن یک حرکت که در تاریخ اساطیری ایران مسبوق به سابقه نیز بودا این قدر سخت است؟...

اگر منظور از نجات یهودیان جریان "پوریم" است، باید بگویم سندیت چندانی ندارد و یکی از داستانهای توراتی و درآمیختن تاریخ و اسطوره است، به فرض هم که رخ داده باشد در زمان داریوش دوم بوده. دموکراسی یونانی پنجاه سال مقدمات فلسفی و اجتماعی داشت و صد سالم طول عمر، جریان فلسفی آنهم درست هزار و پانصد سال به رغم جهل پروری کلیسا دوام آورد و دوباره از درون بستر اجتماعی برخواست، اما حقوق بشر کورش را پسرش نقض کرد! چرا، چون پسرش آدم خیلی بدی بود؟ خیر بدلیل اینکه آن حقوق بشر کذایی برآمده از یک کنش سیاسی محض بود و نه یک خودآگاهی اجتماعی(به چنان خودآگاهی هنوز ما ایرانیان نرسیده ایم)، اگرنه داریوش نمی توانست چنان آسان آنرا برچیند. سوالتان قبلا پاسخ داده شده، البته که به میل یک فرد نبوده، اتفاقا و 100% به میل و به کام ملل مغلوب بوده، بهره مندی از حقوقی برابر و انسانی نزد چه کسی "بد" می آید؟ مسئله اینجاست که تنها اقبال مفهومی که امروز بنام حقوق بشر کورش شناخته می شود در دورانش نفع گرایی جمعی بوده، وقتی داریوش در ایران برآمده و یک امپراطوری مبتنی بر "ایرانیت" پدید آورده(برخلاف جهانشهری کورش)می بینیم که تمام بزرگان از او حمایت، و تمامی کشورهای تابع از او سرپیچی می کنند. بوجود امدن دموکراسی یونانی، اصلا و مطلقا نمی توانسته ناشی از چیزی بجز خودآگاهی جمعی باشد، سیستمی که در آن شخص محوری وجود ندارد یعنی بطور طبیعی برآمده از اراده جمع است(نه فرد)، چون فرد قدرت مداری شخصی را می پذیرد و تائید می کند(مثل الکساندر)؛ اینکه چرا دموکراسی یونانی سقوط کرد یکی از دلایلش گفتم تجاوزات خارجی(بخصوص ایرانیان)به یونان و از مان بردن سرمایه انسانی سیستم بود. دیگری نفی دموکراسی توسط فلسفه بود(یعنی ایندو مقابل هم قرار گرفتند)و سیاست ورزی که در سیستمی مبتنی بر اراده جمعی را در دنیایی مبتنی بر قدرتمداری فاشیستی(باز نگویید فاشیسم چیز جدیدی است!)دشوار می نمود.


نکته برجسته یونان فلسفه آن است که دموکراسی کوچکترین جز آن است پس خردمند سالاری افلاطونی که بسیار به شیوه پادشاهی ایران آن زمان شبیه بوده در کجای محاسبات شما جای دارد؟ (مجالس بزرگان با نامهای گوناگون همواره در حکومت داری آن دوری دخیل بوده اند) می گویند پس از افلاطون فلسفه که شامل فلسفه سیاسی هم میشود تنها حاشیه نویسی است بر آن چه او گفت در این میان سهم دموکراسی خام و بدوی یونانی چقدر است؟

پیداست فلسفه را محدود در "فلسفه آخوندی" می بینید که هنوز اندر خم افلاطون و ارسطو است و از گذر پانصد ساله از فلسفه یونان بی اطلاع هستید؟


آنچه شما از دموکراسی منظورتان است دموکراسی دست پرورده لاک و میل و منتسکیو و رالز و پوپر در برهه اخیر است و از جمله مفاهیمی ساخته عصر حاضر است چرا نا پخته از هرمنوتیک دم میزنید در حالی که به مقدماتی ترین بخش ادعایتان یعنی دموکراسی مجال عبور از فیلترش را نمی دهید؟(1) فرهنگ ایرانی مجموعه ای از خصوصیات خرده فرهنگهای حاکم بر آن است که اتفاقا بنابر همین ترکیبی بودنش در طول تاریخ پایدار مانده است شما را به مبحث تنوع فرهنگی و نقش آن در غنای تمدن هاارجاع می دهم که کم نیز نیست نوشته هایی در این باب حال بدل کردن نقطه قوت یک فرهنگ به نقطه ضعفش از عدالت است یا از خیر اندیشی و ... من نمی دانم!!!(2) خود دوره اسلامی که مورد اشاره شما قرار گرفت ابتدا و میانه و انتهایی دارد اگر خوب بنگرید مهاجم ابتدایی در پایان مستحیل شده و وابسته شده به فرهنگ بر تر که همانا فرهنگ ایرانیست و فرهنگش جای را برای فرهنگ غالب باز می گذارد این کلیت تاریخی چرا فدای جزییت دیدگاه شما می شود باز هم نمی دانم!!!

1_پاسخ داده شد، اگر ما می گوییم چنگیز خان مغول شخصی "جانی" بوده، طبق معیارهای غایی بشری(یعنی حداکثرها و حداقلهایی که درباره نوع انسان، جدا از منطقه جغرافیایی، محدوده زمانی، شرایط ثانوی مثل زبان، قوم، فرهنگ و ... صادق است)که وجود دارد، رفتارهای او در بازه زمانی خودش در تقابل با مفهومی بنام "انسانیت" ، طبق تعاریف معمول و پذیرفته شده بوده. خوب بله، بدیهی است که چنگیز خان در دادگاه و با وکیل و هیئت منصفه محکوم به جنایتکاری نمی شود، اما اینهم بدیهی است که "حقوق بشر" را نقض کرده، ولو اینکه حقوق بشر مفهومی صد ساله باشد.

2_استدلال بسیار عالی است، مثل آن می ماند که خرده فرهنگهای امپراطوری اموی را بطور بدیهی بخاطر محدوده جغرافیایی جزئی از تمدن عرب بشمریم، و یا فرهنگ اقوام بی شمار ساکن ایالات متحده آمریکا، به عنوان جزئی از فرهنگ مردم آنگولاساکسون ِ اروپایی ثبت و تبلیغ و تعریف بشود .
_________

دم خروس :

حذف بدنه مردم به همان بهانه که ازدواج محارم در خانواده شاهی را دلیل و برهان بود توسط یونانیان اصیل برای شما نماد برده داری نیست ؟ این همان آزادی است که از آن دفاع می کنید؟

جواب در هرمنوتیکتان موجود است فقط ببینید آیا برده داری در آن دوری ارزش بوده یا نه؟ جاری و ساری بوده یا نه ؟ الواح تخت جمشید رد ادعای شماست دلایل شما کجاست؟ در

اول نگاهی به نگاه هرمنوتیک این جناب و رابطه آن با "دم خروس" بیندازید که چطور به وقت لزوم رنگها تغییر می کنند، دیگر اینکه اتفاقا ادعای من مبتنی بر کتیبه داریوش، معتبرترین منبع موجود از هخامنشیان است.


این مورد جای بحثی خارج از این تحشیه مجمل دارد اما توجه شما را به بحث عدم و هستی(وجود به روایتی) و مطابقت آن با ادیان هند و آریایی مبتنی بر نور و ظلمت جلب می کنم تا آگاهی باشد

ادیان "هند و آریایی" نمی دانم چیست، "هند و ایرانی" یک مجموعه گروه بندی قومی است و "هند و اروپایی" یک گروه زبانی، هند و آریایی نمی دانم چیست. دین زرتشت دارای ثنویت(دو خدایی)است و یکتاپرستی نیست، پیش از آنهم ایرانیان خورشید پرست بوده اند و دارای خدایان متعدد.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
پیرامون دو پرسمان مطرح شده در این جستار باید روشنگری هایی شود.


از آنجایی که برخی سنگ نبشته بیستون را مدرک 100% بشمار آورده و جنبه ی سیاسی آن را در نظر نگرفته اند و به گونه ای سطحی آن را گشوده اند پس ما هم در اینجا به خود سنگ نبشته رجوع میکنیم:

DBb این گئومات مغ است. او دروغ گفت: من بردیا پسر کورش هستم. من شاه هستم
DBc: این آثرین هست. او دروغ گفت. چنین گفت: من در ایلام شاه هستم
DBd: این ندئیت بَ ثیرَ است. او دروغ گفت چینین گفت: من نبوگدرَچَرَ پسر نبون ثیت هستم. من شاه در بابل هستم.
DBe: این فرَوَرتیش است. او دروغ گفت. چنین گفت: من خشَثرئیتَ از دودمان هوخشتر هستم. من شاه ماد هستم.
DBf: این مرتی یَ است. او دروغ گفت. چنین گفت: من ایمَنیش در ایلام شاه هستم.
DBg: این چیسَن تَخمَه است. او دروغ گفت و چنین گفت: من در سگارتیه شاه هستم ار دودمان هوخشتر
DBh: این وَهیَزداتَ است. او دروغ گفت و چنین گفت: من بردی یَ پسر کورش هستم. شاه هستم.
DBi : این اَرخ است. او دروغ گفت. چنین گفت: من نَبوکُدرچَر پسر نبون ثیتَ هستم من شاه در بابل هستم.
DBj: این فرادَ است. او دروغ گفت و چنین گفت: من در مرو شاه هستم.
DBk: این سکونخای سکایی است.


در این ترجمه ی کتیبه ی بیستون اشاره ی مستقیم به این دارد که همه ی اینها دروغگویانی هستند که برای تاج و تخت و رسیدن به پادشاهی شورش کرده اند و نه اینکه مردم با آنها همراه بوده اند. بیگمان ارتش های بسیار کوچک بدون پشتوانه ی مردمی داشته اند که داریوش بزرگ اینچنین یکساله اینها را درهم کوبیده
همچنین در نظر داشته باشید که این پیروزی یکساله بر این همه شورش, تنها با یاری مردم شدنیست.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
بی گمان میدانیم که سنگ نبشه ی بیستون یک بیانه ی مقطعی و سیاسی و نظامی بوده و نه منشور حقوق بشر. اندیشه ی ایرانیان پیش از اسلام و اندیشه ی انسان دوستانه ی داریوش بزرگ را باید در سنگ نبشته ی او در نقش رستم DNb جست. کتیبه ی بیستون همانگونه که میبنیم یک بیانه ی کاملا نظامی و سیاسی هست برای هشدار به برهم زنندگان امنیت مردم و شورشیان.

کنون از سیاسی و جنگی بودن این بیانیه که بگذریم میرسیم بر سر سنجش.
باید گوشزد کرد که سنگ نبشته ی بیستون برگرفته شده از سنگ نگاره ی آنوبانینی پادشاه لولوبی(دو هزار پیش از زایش) واقع در پانزده کیلومتری غرب بیستون هست.


اما
منش و رفتار ایرانی ها در آن زمان که اینگونه مجازات ها یک چیز عادی بود ببنید چگونه کارگر می افتد.

این فرتوری هست از سنگ نگاره ی پادشاه لولوبی:

1172134286.jpg



این هم فرتوری از سنگ نبشته ی بیستون


1172148107.jpg


بله

هر انسان خردمند و دانایی میداند که باید هر چیز را نسبت به زمان خود بسنجد. میبینیم که پادشاه ایران داریوش بزرگ اسیران خود را نه به رسم زمانه برهنه و با آلت نتاسلی آشکار به بند کشیده که به وارانه آنها با پوشاک قوم خود و آراسته هستند. اسیران هم جایگاه و احترام خود را حفظ کرده اند. همان کسانی که با پادشاهی در افتاده بودند و برپایه ی خود سنگ نبشته دروغ گویانی بودند که پشتوانه ی مردمی هم نداشتند.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
باید دانست که شورشها در زمان داریوش آغاز نشده بود و همچنین در چند شورشی که داریوش بزرگ خوابانده است حتی خود مردم شورشی را دستگیر کرده اند به به داریوش بزرگ تحویل داده اند. مشخص هست که در این یک سال نبود امنیت و شورشهای پیاپی مردم را نگران کرده بود و مردم برای رسیدن به امنیت و توانمندی و ثروت به یاری داریشو شاه برخاسته اند

شورشهای فراده و نیدینتوبل و اسینه در زمان پادشاهی کمبوجیه آغاز شده بود(فوگلسانک 199-202:1998) پس انگیزه ی این شورشها پیوندی با پادشاهی داریوش بزرگ نداشته.
شورشهای یاد شده در بیستون بیشتر شورش های محدود و خُرد و غیر فراگیر بودند. از بیست و سه ایالت پارس در زمان آغاز پادشاهی داریوش(DB I.4-17) تنها 9 ایالت دچار شورش گردید که هیچ کدام از اینها پشتوانه ی مردمی نداشت.

چنانکه میدانیم ایلامی ها خود "مرتیه" ی شورشی را بازداشت کردم و به داریوش تحویل دادند(DB II.12-13) این شورشها به اندازه ای نا چیز بودند که در هیچ یک از منابع غیر بومی(یونانی و لاتینی و ...) از آنها یاد نشد. هرودوت تنها از یک شورش در بابل نام میبرد و بس!(150-159/3)
 
بالا