اين قطعه يكي از بهترين آثار ريچي بلكمور ، يكي از بزرگان گيتار الكترونيك است .
اين يكي را حتما پيشنهاد مي كنم دانلود كنيد . چون تا به حال بيش از 500 مرتبه مجبور شدم با بلوتوث به كساني كه مي شنوند بفرستم .
مختصري در مورد بلكمور
ريچارد هيو بلكمور متولد 14 آپريل 1945 وستون آوون انگلستان است .
به نظر اكثر نوازندگان و كارشناسان موسيقي راك ، وي استثنايي ترين و توانمندترين نوازنده گيتار الكتريك معاصر و نابغه شماره دو گيتار ميباشد.
از جيمي هندريكس به عنوان نابغه شماره يك نام برده ميشود . جيمي هندريكس موسس و گيتاريست گروه Doors بود.
علاقه وافر او به موسيقي كلاسيك باعث شد وي علاوه بر قدرتمندترين نوازنده و بداهه نواز ( تك نوازي =Improvising ) شاخه هاي Hard Rock و Heavy Metal ، به عنوان بنيان گذار سبك كلاسيك راك و نيو كلاسيك راك ، الگوي مطلقي براي گيتاريستها و موسيقيدانهاي بزرگي چون : ادي وان هالن ، جان پروچي و يوهان مالمستين شود.
رد پاي او را ميتوان در آثار بتهوون ، باروك ، باخ ، باربر ، پاگينيني ، موزارت و گرشوين كه به راك مبدل شده ، يافت .
آثار جاودانه اي همچون :
space truckin , highway star , love conquers
نهايت تلفيق موسيقي كلاسيك و هارد راك را به رخ ميكشد . وي به عنوان موزيسين و نوازنده برجسته گروه Deep purple كار حرفه اي خود را از سال 1968 آغاز كرد و پله هاي ترقي را يكي پس از ديگري در نورديد .
بلكمور همچنين موسس گروههاي Rainbow , Blackmores night ميباشد . وي دو بار در سالهاي 1975 و 1995 گروه ديپ پرپل را ترك كرد و هر دو بار هم توان و انرژي اش را معطوف شكل دادن گروه ويژه اش يعني rainbow كرد.
علاوه بر درايت ويژه بلكمور در درك موسيقي ، همراهي خوانندگان اسطوره اي مانند يان گيلن و جولين ترنر باعث شد كه كارهاي گروه deep puple در اكثر اوقات به top ten جداول انگلستان و امريكا راه پيدا كند .
وي گروه Rainbow را به مركزي براي جذب و پرورش جوانان مستعد تبديل كرد به طوريكه بدون استثنا تمام جواناني كه با وي در اين گروه مشغول به كار بودند ، خود به بزرگان موسيقي راك تبديل شدند .
وي در سال 1998 در اقدامي بي سابقه گيتار آكوستيك را به جاي الكتريك برگزيد كه تعجب تمام بزرگان موسيقي راك را بر انگيخت و به همراه دوست صميميش كنديكس نايت ، گروه بلكمور نايت را ايجاد كرد و اولين آلبوم اين گروه را به نام سايه ماه با خوانندگي نايت روانه بازار نمود .
در اولين فرصت مصاحبه با او و انگيزه اش را براي اين اقدام عجيب خواهم نوشت .
خوب به اينجا رسيديم که بلکمور در سال 1998 به يکباره و در اوج ناباوري هوادارانش جاي گيتار الکتريک را به آکوستيک داد.
وي موسيقي قرون وسطي را جزيي از زندگي ديگرش ميداند و به آن از تمام وجود عشق مي ورزد .
او ميگويد : به تبعيت از تفکراتش راک نواختن را ترک کرده و براي يک بار در زندگي اش ، آنچه را که از ته دل خواستارش بوده انجام داده است ،حتي اگر طرفداران قديمي او از موسيقي جديدش گريزان باشند و مانند يک جن زده پنهان شوند.
متن زير قسمتي از مصاحبه اي است که شايد باعث شود او را بهتر بشناسيم و انگيزه وي را در مورد تصميم آخرش بيان ميکند.
آلبوم سايه ماه ارايه کننده گرايش کاملا متفاوتي در کار شماست . چه چيزي باعث گرايش شما به موسيقي قرون وسطي و رنسانس شد ؟
اين گرايش زماني اغاز شد که من در سن نه سالگي آهنگي را با اجراي گروه کر در مدرسه شنيدم و بلافاصله احساس کردم که آنرا قبلا
در جاي ديگري شنيده ام . احساس من اين بود که نه در اينجا بلکه آنرا در زندگي ديگري شنيده ام .
چنین چیزی خیلی عجیب بود.چون وقتی شما نه سال بیشتر ندارید هنوز به زندگیهای دیگر فکر نمیکنید و من شاید باز تا نوزده سالگی به این موضوع زیاد اهمیت نمیدادم تا اینکه آلبوم رقصهایی ازقرن نوزدهم ساخته دیوید مونروف را گوش کردم.
این دومین برخورد جدی من با چنین موسیقی بود که موفق شده بود برای مرتبه دوم مرا به سختی تکان دهد.
از همین رو در زمانی که موسیقی راک می نواختم موسیقی قرون وسطایی و رنسانس هم به نوبه خود توجهم را جلب کرده بود.
من همیشه آهنگهایی را برای مردم می نواختم اما در آن روی سکه با وجود علاقه شدیدی که به این نوع موسیقی داشتم تصمیم خاصی برای این سبک قدیمی اتخاذ نکرده بودم و فقط در موقع استراحت از ان لذت میبردم.
چیزی که هیچ گاه برای موسیقی هارد راک اتفاق نمی افتاد.
چند سال بعد هنگامیکه من از قلعه ای در المان دیدن میکردم آهنگ رنسانسی که توسط گروهی دوره گرد اجرا میشد توجهم را جلب کرد و همین اتفاق ایده اصلی را به من داد.
اعضا گروه که هم اکنون از دوستان صمیمی من هستند به دور قلعه میگشتند و موزیک مینواختند و این در حالی بود که گویا من افسون شده بودم .
از آنها پرسیدم که به یک گیتاریست دیگر احتیاج ندارند ؟ و انها خیلی راحت جواب دادند : خیر
من در بداهه نوازی واقعا ماهر بودم ولی ایراد اینگونه موسیقی این است که در آن نمیتوانید بداهه نوازی کنید.
پس از بازگشت از آلمان موضوع را با کندیس مطرح کردم و او هم شروع به ترانه سرایی بر روی آنها کرد.
صدای او کاملا مناسب و مانند یک خواننده حرفه ای قرون وسطایی بود.
تاثیر پذیری شما از کجا شروع شد و آیا شما به قطعات یا آهنگسازی شخص خاصی گوش میدهید ؟
من همیشه به کارهای باخ گوش میدهم و با وجود اینکه او بزرگترین آهنگساز مورد علاقه من است هرگز سعی نکردم موسیقی او را بنوازم چون برای نواختن آن به قدر کافی تربیت نشده ام.
زمانی که من شروع به یادگیری گیتار کردم برای مدتی گیتار کلاسیک مینواختم اما هرگز نتوانستم به نحو جدی نواختن این موسیقی را بیاموزم.
در سیزده سالگی باید تصمیم میگرفتم که ایا قصد دارم با تمام انگشتهایم کلاسیک بنوازم یا اینکه گیتار الکتریک بنوازم و از مضراب استفاده نمایم و البته من حالت دوم را انتخاب کردم.
حالا من به عقب برگشته ام و میخواهم که با انگشتانم گیتار بنوازم و شش سال است که تمرین را در این زمینه آغاز کرده ام اگر چه هنوز از سه انگشتم به جای تمام انگشتانم برای نواختن استفاده میکنم.
از چه زمانی این سیستم را پایه ریزی کردید ؟
چندین سال قبل حتی زمانی که با دیپ پرپل کار میکردم کندیس و من به روی اهنگهای خودمان هم کار میکردیم.
ما همراه با گروه به استودیو میرفتیم و بعد از اینکه برنامه های گروهی پایان می يافت و همه استودیو را ترک میکردند من شروع به نواختن میکردم و کندیس با آوازش مرا همراهی میکرد.
من به خودم میگفتم : همین است . همه چیز همین است...
بعد زمانی که دوباره فردا با دیپ پرپل همنوازی میکردم به این فکر می افتادم که اینجا یک چیز ایراد دارد.
اعضا گروه واقعا به ملودی علاقه ای نداشتند و یان پیس ( درام کار گروه ) که صمیمی ترین دوست من بود می گفت : چرا سعی میکنی از ملودی استفاده کنی ؟
طبال خیلی در کار گروهی مهم است و من با ریتم او خودم را هماهنگ میکردم .
شما در واقع به عنوان یک موزیسین الکتریکی شهرت یافته اید اما اکنون موسیقی آکوستیک مینوازید. چه شرایطی را برای این منظور در نظر گرفته اید ؟
اين نوع موسيقي مسلما خيلي متفاوت است . نخستين اجراي زنده من با ساير اعضاي گروه بلك مورز نايت در ژاپن و در مقابل قريب به 5000 نفر تماشاگر بود و من احساس ميكردم كه با يك زير شلواري به روي صحنه ميروم .
چون زمانيكه شما گيتار الكتريك مينوازيد در حقيقت خودتان را در پشت صداهاي آن مخفي ميكنيد . اما با يك گيتار آكوستيك كه نهايت خروجي ان ده وات ميباشد قضيه خيلي فرق ميكند . بعد از گذشت چند دقيقه احساس ميكردم كه چيزهايي را فراموش كرده ام.
من روزهاي زيادي از عمرم را با گروههايي مانند ديپ پرپل و رين بو به نواختن راك در حاليكه مشتهايم را در هوا گره كرده بودم سپري كرده بودم واين با گيتار آكوستيكي كه بايد سرت را پايين انداخته و بنوازي خيلي فرق ميكند .
اما در يك كلام بگويم كه من شيفته آكوستيك شده ام و الان تمامي مجلات آكوستيك را ميخرم و ميخوانم .
هیچ کس مانند شما نمیتواند بدان گونه گیتار الکتریک بنوازد . شیوه شما در نواختن گیتار الکتریک به نواختن ویولن شباهت دارد ولی شما نمیتوانید با گیتار آکوستیک بدین گونه عمل کنید .آیا این تغییر شیوه مشکلاتی را برای شما بوجود نیاورده است ؟
اگر من با موسیقی کلاسیک آشنایی نداشتم این کار برایم خیلی مشکل میشد ولی از آنجایی که به موسیقی کلاسیک و کارهای ویولن زیاد گوش میکنم تفکر در این جهت برایم ساده تر شد.
آیا به این موضوع فکر کرده ای که نواختن این گونه موسیقی سبب خواهد شد که شما تعدادی از طرفداران قدیمی خود را از دست دهید ؟
از من در این رابطه زیاد سوال شده است ولی اکثر طرفداران من بین سی تا پنجاه سال سن دارند که آنها هم سیر تکاملی را طی کرده اند و واقعا میخواهند با من همراه باشند و با روح خود دریابند که چه اتفاقی در حال وقوع است .
در پاپن و اروپا با تماشا گرانی مواجه شدم که مصمم و با حوصله به این نوع موسیقی گوش میکردند و این برای من بسیار جالب بود . با اینکه آنها عادت داشتند در چنین محلهایی با سرو صدا به ابراز احساسات بپردازند ولی سکوت و حوصله انها به من نشان داد که آنها در جست و جوی چیزهای بیشتری در زندگی هستند .
کارهای او را میتوان به صورت زیر دسته بندی کرد :
Shades of deep purple -1968
The book of Taliesyn-1969
Deep Purple -1969
Fireball -1971
Machine Head -1972
Purple passages- 1972
Made in Japan-1973
Who do we think we are -1973
Burn-1974
Stormbringer-1974
Perfect strangers-1984
The house of Blue Light 1987
No Body's Perfect -1988
Slaves and Masters-1990
The battle Rages On - 1993
Stranger in us all-1995