برگزیده های پرشین تولز

چه کاری بیرون نت هست؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

hexman

Registered User
تاریخ عضویت
18 آگوست 2010
نوشته‌ها
1,551
لایک‌ها
762
محل سکونت
Tehran
من قسمتی از زندگینامه ام رو بگم در مورد دوستانی که بیکار نشستن کنج خونه منتظرن از آسمون کار بیاد براشون

من اوایل دهه هشتاد دانشجوی کامپیوتر بود از همون اول که دانشگاه قبول شدم از طرف چند نفر از فامیل ودوست و آشنا قول کار دولتی و توپ بهم دادن از شوهر خاله هام که قول استخدام در بانک و داده پردازی بهم دادن تا شوهر خواهر خودم که قول شرکت نفت و..بهم داده بود این بود که در زمان دانشجویی هیچ وقت غصه بیکار موندن نداشتم و کلی هم پز به دوستام میدادم که من کارم رزرو هست و به محض فارغ التحصیلی میرم پشت میزم میشینم و..(سربازی هم معاف شده بودم آخه) اقا چهار پنج سال دانشگاه تموم شد و ما هی منتظر بودیم ببینیم کدوم کار زودتر ردیف میشه ولی انگار که نه انگار تموم اونایی که در طول این سالها کلی قمپز در کرده بودن برای من و خانواده ام اصلا به روی مبارک هم نمی اوردن که کلی وعده و وعید دادن به من..اصلا حرفش هم دیگه پیش نمیکشیدن

خلاصه چند ماه به بیکاری و انتظار گذشت تا بالاخره به خودم و خانواده ام ثابت شد آبی از اینها گرم نمیشه این بود که تصمیم گرفتم بیفتم دنبال کار.

روزنامه همشری رو باز کردم و تو فیلد مهندس کامپیوتر رو میگشتم میدیدیم تخصص هایی که ازش اسم میبرن رو من حتی اسمشون هم نشنیدم! نا امیدی و عصبانیت داشت دیوونه ام میکرد.قید رشته تخصصی خودم رو زدم گشتم یه کار فروشندگی پیدا کردم توی یه فروشگاه برند که شعبه های زیادی تو ایران داشت.ساعت کاریش 12 ساعت در روز حتی روزهای تعطیل و حقوقشم هم نصف حقوق وزارت کار(150 تومن سال 86)!! ولی محیط خوب دوستانه ای داشت و توی یه پاساژ شیک بالا شهر بود..

به کارم ادامه میدادم در واقع فقط روزها رو میگذروندم چون نه بیمه بودم که سابقه ای برام بشه نه حقوقی میگرفتم که بتونم پس انداز کنم..حدود 7 ماه به این کار ادادمه دادم تا این که مالک این مجموعه تصمیم گرفت توی یکی از شهر ها شعبه جدید بزنه و میخواست یکی از بچه های مجموعه رو که به کار وارد هست رو بفرسته اونجا..خلاصه اش کنم که در نهایت من برای اون شعبه شهر انتخاب شدم (هیچوقت فکرش هم نمیکردم)زمانی که حقوقم تو تهران 150 تومن بود قرار شد با 450 تومن + هزینه خورد و خوراک و 3 در صد از سود فروش ماهیانه مسولیت اون شعبه رو به من بدن(توجه کنید که من فقط یک فروشنده ساده تو تهران بودم نه چیز دیگه)

خلاصه حدود یکسال ونیم رفتم شهرستان و تونستم کلی پول پس انداز کنم تا اینکه تصمیم گرفتم به رشته تحصیلی خودم برگردم.با پولی که جمع کرده بودم رفتم دوره mcse ثبت نام کردم بعد هم خدا خواست توی شرکتی کار پیدا کردم و از ون موقع به بعد از نظر کاری هر روز پیشرفت داشتم الان علاوه بر کار اصلیم به دو تا شرکت دیگه هم قراردد ساعتی دارم..

این همه داستان تعریف کردم برای اینکه دوستانی که با مدرک دانشگاهی بیکار موندن بدونن برای شروع باید از هر جایی که میشه اقدام کرد..نشستن تو خونه جز نا امیدی و بدبختی چیزی نیماره.

هر کاری هر فرصتی درهای زیادی رو به روی شما باز میکنه نگید من اگه برم کارگر بشم تا آخرش همینم و پیشرفت نیمکنم کسی که تحصیلات و انگیزه داره بالاخره راه پیشرفت رو پیدا میکنه..
 

rezatak6

کاربر فعال کسب درآمد از اینترنت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژوئن 2014
نوشته‌ها
3,309
لایک‌ها
1,906
من قسمتی از زندگینامه ام رو بگم در مورد دوستانی که بیکار نشستن کنج خونه منتظرن از آسمون کار بیاد براشون

من اوایل دهه هشتاد دانشجوی کامپیوتر بود از همون اول که دانشگاه قبول شدم از طرف چند نفر از فامیل ودوست و آشنا قول کار دولتی و توپ بهم دادن از شوهر خاله هام که قول استخدام در بانک و داده پردازی بهم دادن تا شوهر خواهر خودم که قول شرکت نفت و..بهم داده بود این بود که در زمان دانشجویی هیچ وقت غصه بیکار موندن نداشتم و کلی هم پز به دوستام میدادم که من کارم رزرو هست و به محض فارغ التحصیلی میرم پشت میزم میشینم و..(سربازی هم معاف شده بودم آخه) اقا چهار پنج سال دانشگاه تموم شد و ما هی منتظر بودیم ببینیم کدوم کار زودتر ردیف میشه ولی انگار که نه انگار تموم اونایی که در طول این سالها کلی قمپز در کرده بودن برای من و خانواده ام اصلا به روی مبارک هم نمی اوردن که کلی وعده و وعید دادن به من..اصلا حرفش هم دیگه پیش نمیکشیدن

خلاصه چند ماه به بیکاری و انتظار گذشت تا بالاخره به خودم و خانواده ام ثابت شد آبی از اینها گرم نمیشه این بود که تصمیم گرفتم بیفتم دنبال کار.

روزنامه همشری رو باز کردم و تو فیلد مهندس کامپیوتر رو میگشتم میدیدیم تخصص هایی که ازش اسم میبرن رو من حتی اسمشون هم نشنیدم! نا امیدی و عصبانیت داشت دیوونه ام میکرد.قید رشته تخصصی خودم رو زدم گشتم یه کار فروشندگی پیدا کردم توی یه فروشگاه برند که شعبه های زیادی تو ایران داشت.ساعت کاریش 12 ساعت در روز حتی روزهای تعطیل و حقوقشم هم نصف حقوق وزارت کار(150 تومن سال 86)!! ولی محیط خوب دوستانه ای داشت و توی یه پاساژ شیک بالا شهر بود..

به کارم ادامه میدادم در واقع فقط روزها رو میگذروندم چون نه بیمه بودم که سابقه ای برام بشه نه حقوقی میگرفتم که بتونم پس انداز کنم..حدود 7 ماه به این کار ادادمه دادم تا این که مالک این مجموعه تصمیم گرفت توی یکی از شهر ها شعبه جدید بزنه و میخواست یکی از بچه های مجموعه رو که به کار وارد هست رو بفرسته اونجا..خلاصه اش کنم که در نهایت من برای اون شعبه شهر انتخاب شدم (هیچوقت فکرش هم نمیکردم)زمانی که حقوقم تو تهران 150 تومن بود قرار شد با 450 تومن + هزینه خورد و خوراک و 3 در صد از سود فروش ماهیانه مسولیت اون شعبه رو به من بدن(توجه کنید که من فقط یک فروشنده ساده تو تهران بودم نه چیز دیگه)

خلاصه حدود یکسال ونیم رفتم شهرستان و تونستم کلی پول پس انداز کنم تا اینکه تصمیم گرفتم به رشته تحصیلی خودم برگردم.با پولی که جمع کرده بودم رفتم دوره mcse ثبت نام کردم بعد هم خدا خواست توی شرکتی کار پیدا کردم و از ون موقع به بعد از نظر کاری هر روز پیشرفت داشتم الان علاوه بر کار اصلیم به دو تا شرکت دیگه هم قراردد ساعتی دارم..

این همه داستان تعریف کردم برای اینکه دوستانی که با مدرک دانشگاهی بیکار موندن بدونن برای شروع باید از هر جایی که میشه اقدام کرد..نشستن تو خونه جز نا امیدی و بدبختی چیزی نیماره.

هر کاری هر فرصتی درهای زیادی رو به روی شما باز میکنه نگید من اگه برم کارگر بشم تا آخرش همینم و پیشرفت نیمکنم کسی که تحصیلات و انگیزه داره بالاخره راه پیشرفت رو پیدا میکنه..
واقعا سپاس
تجربه نابی بود
 

ehsanservat

Registered User
تاریخ عضویت
8 جولای 2013
نوشته‌ها
3,589
لایک‌ها
2,509
محل سکونت
دیار دور درست ها
من قسمتی از زندگینامه ام رو بگم در مورد دوستانی که بیکار نشستن کنج خونه منتظرن از آسمون کار بیاد براشون

من اوایل دهه هشتاد دانشجوی کامپیوتر بود از همون اول که دانشگاه قبول شدم از طرف چند نفر از فامیل ودوست و آشنا قول کار دولتی و توپ بهم دادن از شوهر خاله هام که قول استخدام در بانک و داده پردازی بهم دادن تا شوهر خواهر خودم که قول شرکت نفت و..بهم داده بود این بود که در زمان دانشجویی هیچ وقت غصه بیکار موندن نداشتم و کلی هم پز به دوستام میدادم که من کارم رزرو هست و به محض فارغ التحصیلی میرم پشت میزم میشینم و..(سربازی هم معاف شده بودم آخه) اقا چهار پنج سال دانشگاه تموم شد و ما هی منتظر بودیم ببینیم کدوم کار زودتر ردیف میشه ولی انگار که نه انگار تموم اونایی که در طول این سالها کلی قمپز در کرده بودن برای من و خانواده ام اصلا به روی مبارک هم نمی اوردن که کلی وعده و وعید دادن به من..اصلا حرفش هم دیگه پیش نمیکشیدن

خلاصه چند ماه به بیکاری و انتظار گذشت تا بالاخره به خودم و خانواده ام ثابت شد آبی از اینها گرم نمیشه این بود که تصمیم گرفتم بیفتم دنبال کار.

روزنامه همشری رو باز کردم و تو فیلد مهندس کامپیوتر رو میگشتم میدیدیم تخصص هایی که ازش اسم میبرن رو من حتی اسمشون هم نشنیدم! نا امیدی و عصبانیت داشت دیوونه ام میکرد.قید رشته تخصصی خودم رو زدم گشتم یه کار فروشندگی پیدا کردم توی یه فروشگاه برند که شعبه های زیادی تو ایران داشت.ساعت کاریش 12 ساعت در روز حتی روزهای تعطیل و حقوقشم هم نصف حقوق وزارت کار(150 تومن سال 86)!! ولی محیط خوب دوستانه ای داشت و توی یه پاساژ شیک بالا شهر بود..

به کارم ادامه میدادم در واقع فقط روزها رو میگذروندم چون نه بیمه بودم که سابقه ای برام بشه نه حقوقی میگرفتم که بتونم پس انداز کنم..حدود 7 ماه به این کار ادادمه دادم تا این که مالک این مجموعه تصمیم گرفت توی یکی از شهر ها شعبه جدید بزنه و میخواست یکی از بچه های مجموعه رو که به کار وارد هست رو بفرسته اونجا..خلاصه اش کنم که در نهایت من برای اون شعبه شهر انتخاب شدم (هیچوقت فکرش هم نمیکردم)زمانی که حقوقم تو تهران 150 تومن بود قرار شد با 450 تومن + هزینه خورد و خوراک و 3 در صد از سود فروش ماهیانه مسولیت اون شعبه رو به من بدن(توجه کنید که من فقط یک فروشنده ساده تو تهران بودم نه چیز دیگه)

خلاصه حدود یکسال ونیم رفتم شهرستان و تونستم کلی پول پس انداز کنم تا اینکه تصمیم گرفتم به رشته تحصیلی خودم برگردم.با پولی که جمع کرده بودم رفتم دوره mcse ثبت نام کردم بعد هم خدا خواست توی شرکتی کار پیدا کردم و از ون موقع به بعد از نظر کاری هر روز پیشرفت داشتم الان علاوه بر کار اصلیم به دو تا شرکت دیگه هم قراردد ساعتی دارم..

این همه داستان تعریف کردم برای اینکه دوستانی که با مدرک دانشگاهی بیکار موندن بدونن برای شروع باید از هر جایی که میشه اقدام کرد..نشستن تو خونه جز نا امیدی و بدبختی چیزی نیماره.

هر کاری هر فرصتی درهای زیادی رو به روی شما باز میکنه نگید من اگه برم کارگر بشم تا آخرش همینم و پیشرفت نیمکنم کسی که تحصیلات و انگیزه داره بالاخره راه پیشرفت رو پیدا میکنه..

تجربیاتمون خیلی شبیه همه , منم از این آشناها زیاد داشتم
طرف بخواد میتونه منو ببره وزارت نفت , اما تا درسم تموم شد دیگه ناپیدا شد
البته من رفتم دنبال کار نگفتم فقط پشت میز نشینی میخوام , گفتم حتی آبدار چی یا نگهبان و ...... هم میشم فقط جاش خوب باشه
اما همونم نشد :D
 

goldenrule

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2015
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
165
من قسمتی از زندگینامه ام رو بگم در مورد دوستانی که بیکار نشستن کنج خونه منتظرن از آسمون کار بیاد براشون

من اوایل دهه هشتاد دانشجوی کامپیوتر بود از همون اول که دانشگاه قبول شدم از طرف چند نفر از فامیل ودوست و آشنا قول کار دولتی و توپ بهم دادن از شوهر خاله هام که قول استخدام در بانک و داده پردازی بهم دادن تا شوهر خواهر خودم که قول شرکت نفت و..بهم داده بود این بود که در زمان دانشجویی هیچ وقت غصه بیکار موندن نداشتم و کلی هم پز به دوستام میدادم که من کارم رزرو هست و به محض فارغ التحصیلی میرم پشت میزم میشینم و..(سربازی هم معاف شده بودم آخه) اقا چهار پنج سال دانشگاه تموم شد و ما هی منتظر بودیم ببینیم کدوم کار زودتر ردیف میشه ولی انگار که نه انگار تموم اونایی که در طول این سالها کلی قمپز در کرده بودن برای من و خانواده ام اصلا به روی مبارک هم نمی اوردن که کلی وعده و وعید دادن به من..اصلا حرفش هم دیگه پیش نمیکشیدن

خلاصه چند ماه به بیکاری و انتظار گذشت تا بالاخره به خودم و خانواده ام ثابت شد آبی از اینها گرم نمیشه این بود که تصمیم گرفتم بیفتم دنبال کار.

روزنامه همشری رو باز کردم و تو فیلد مهندس کامپیوتر رو میگشتم میدیدیم تخصص هایی که ازش اسم میبرن رو من حتی اسمشون هم نشنیدم! نا امیدی و عصبانیت داشت دیوونه ام میکرد.قید رشته تخصصی خودم رو زدم گشتم یه کار فروشندگی پیدا کردم توی یه فروشگاه برند که شعبه های زیادی تو ایران داشت.ساعت کاریش 12 ساعت در روز حتی روزهای تعطیل و حقوقشم هم نصف حقوق وزارت کار(150 تومن سال 86)!! ولی محیط خوب دوستانه ای داشت و توی یه پاساژ شیک بالا شهر بود..

به کارم ادامه میدادم در واقع فقط روزها رو میگذروندم چون نه بیمه بودم که سابقه ای برام بشه نه حقوقی میگرفتم که بتونم پس انداز کنم..حدود 7 ماه به این کار ادادمه دادم تا این که مالک این مجموعه تصمیم گرفت توی یکی از شهر ها شعبه جدید بزنه و میخواست یکی از بچه های مجموعه رو که به کار وارد هست رو بفرسته اونجا..خلاصه اش کنم که در نهایت من برای اون شعبه شهر انتخاب شدم (هیچوقت فکرش هم نمیکردم)زمانی که حقوقم تو تهران 150 تومن بود قرار شد با 450 تومن + هزینه خورد و خوراک و 3 در صد از سود فروش ماهیانه مسولیت اون شعبه رو به من بدن(توجه کنید که من فقط یک فروشنده ساده تو تهران بودم نه چیز دیگه)

خلاصه حدود یکسال ونیم رفتم شهرستان و تونستم کلی پول پس انداز کنم تا اینکه تصمیم گرفتم به رشته تحصیلی خودم برگردم.با پولی که جمع کرده بودم رفتم دوره mcse ثبت نام کردم بعد هم خدا خواست توی شرکتی کار پیدا کردم و از ون موقع به بعد از نظر کاری هر روز پیشرفت داشتم الان علاوه بر کار اصلیم به دو تا شرکت دیگه هم قراردد ساعتی دارم..

این همه داستان تعریف کردم برای اینکه دوستانی که با مدرک دانشگاهی بیکار موندن بدونن برای شروع باید از هر جایی که میشه اقدام کرد..نشستن تو خونه جز نا امیدی و بدبختی چیزی نیماره.

هر کاری هر فرصتی درهای زیادی رو به روی شما باز میکنه نگید من اگه برم کارگر بشم تا آخرش همینم و پیشرفت نیمکنم کسی که تحصیلات و انگیزه داره بالاخره راه پیشرفت رو پیدا میکنه..

ممنون. خوب بود. لذت بردیم:).
امیدوارم من هم بتونم سریع پیشرفت کنم و از این شرایط در بیام. بیکاری و دربدری و بدبختی خیلی سخته:(.
 

Others70

Registered User
تاریخ عضویت
8 فوریه 2014
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
1,664
محل سکونت
بوشهر
من قسمتی از زندگینامه ام رو بگم در مورد دوستانی که بیکار نشستن کنج خونه منتظرن از آسمون کار بیاد براشون

من اوایل دهه هشتاد دانشجوی کامپیوتر بود از همون اول که دانشگاه قبول شدم از طرف چند نفر از فامیل ودوست و آشنا قول کار دولتی و توپ بهم دادن از شوهر خاله هام که قول استخدام در بانک و داده پردازی بهم دادن تا شوهر خواهر خودم که قول شرکت نفت و..بهم داده بود این بود که در زمان دانشجویی هیچ وقت غصه بیکار موندن نداشتم و کلی هم پز به دوستام میدادم که من کارم رزرو هست و به محض فارغ التحصیلی میرم پشت میزم میشینم و..(سربازی هم معاف شده بودم آخه) اقا چهار پنج سال دانشگاه تموم شد و ما هی منتظر بودیم ببینیم کدوم کار زودتر ردیف میشه ولی انگار که نه انگار تموم اونایی که در طول این سالها کلی قمپز در کرده بودن برای من و خانواده ام اصلا به روی مبارک هم نمی اوردن که کلی وعده و وعید دادن به من..اصلا حرفش هم دیگه پیش نمیکشیدن

خلاصه چند ماه به بیکاری و انتظار گذشت تا بالاخره به خودم و خانواده ام ثابت شد آبی از اینها گرم نمیشه این بود که تصمیم گرفتم بیفتم دنبال کار.

روزنامه همشری رو باز کردم و تو فیلد مهندس کامپیوتر رو میگشتم میدیدیم تخصص هایی که ازش اسم میبرن رو من حتی اسمشون هم نشنیدم! نا امیدی و عصبانیت داشت دیوونه ام میکرد.قید رشته تخصصی خودم رو زدم گشتم یه کار فروشندگی پیدا کردم توی یه فروشگاه برند که شعبه های زیادی تو ایران داشت.ساعت کاریش 12 ساعت در روز حتی روزهای تعطیل و حقوقشم هم نصف حقوق وزارت کار(150 تومن سال 86)!! ولی محیط خوب دوستانه ای داشت و توی یه پاساژ شیک بالا شهر بود..

به کارم ادامه میدادم در واقع فقط روزها رو میگذروندم چون نه بیمه بودم که سابقه ای برام بشه نه حقوقی میگرفتم که بتونم پس انداز کنم..حدود 7 ماه به این کار ادادمه دادم تا این که مالک این مجموعه تصمیم گرفت توی یکی از شهر ها شعبه جدید بزنه و میخواست یکی از بچه های مجموعه رو که به کار وارد هست رو بفرسته اونجا..خلاصه اش کنم که در نهایت من برای اون شعبه شهر انتخاب شدم (هیچوقت فکرش هم نمیکردم)زمانی که حقوقم تو تهران 150 تومن بود قرار شد با 450 تومن + هزینه خورد و خوراک و 3 در صد از سود فروش ماهیانه مسولیت اون شعبه رو به من بدن(توجه کنید که من فقط یک فروشنده ساده تو تهران بودم نه چیز دیگه)

خلاصه حدود یکسال ونیم رفتم شهرستان و تونستم کلی پول پس انداز کنم تا اینکه تصمیم گرفتم به رشته تحصیلی خودم برگردم.با پولی که جمع کرده بودم رفتم دوره mcse ثبت نام کردم بعد هم خدا خواست توی شرکتی کار پیدا کردم و از ون موقع به بعد از نظر کاری هر روز پیشرفت داشتم الان علاوه بر کار اصلیم به دو تا شرکت دیگه هم قراردد ساعتی دارم..

این همه داستان تعریف کردم برای اینکه دوستانی که با مدرک دانشگاهی بیکار موندن بدونن برای شروع باید از هر جایی که میشه اقدام کرد..نشستن تو خونه جز نا امیدی و بدبختی چیزی نیماره.

هر کاری هر فرصتی درهای زیادی رو به روی شما باز میکنه نگید من اگه برم کارگر بشم تا آخرش همینم و پیشرفت نیمکنم کسی که تحصیلات و انگیزه داره بالاخره راه پیشرفت رو پیدا میکنه..
زیبا و امیدوار کننده بود . موفق باشید .
 

Payamyekta

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2016
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
10
سن
37
کار در ایران وجود نداره و منحصر به چند شغله که دست خود ثروتمندانه و خودشون بازار رو طوری تنظیم میکنن که هیچکس جز خودشون سود نبره. تمام
 

rezatak6

کاربر فعال کسب درآمد از اینترنت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژوئن 2014
نوشته‌ها
3,309
لایک‌ها
1,906
کاگر ساده رستورانم باشه قبوله اقا مفتی کار می کنم
 

nfilm

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2015
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
5
سن
33
داداش اگه میتونی سوپر مارکت بزنی خیلی خوبه.

Sent from my SM-N900 using Tapatalk
 

gorbachof4

Registered User
تاریخ عضویت
3 اکتبر 2013
نوشته‌ها
1,247
لایک‌ها
1,889
هیچ اینده یی برای امثال ما نیست.تو یه هتل به عنوان نگهبان و کارگر شیفت شب کار می کنم.چون نیرو کمه اصلا تعطیلی نداریم حتی جمعه ها کار می کنم.الان حدود 6 ماهه اصلا شبی نخوابیدم..صبح هم از فرط ناراحتی خوابم نمیاد.بدن داغون شده 5 ماه هم هست حقوق ندادند بهمون ...سن هم که رفته بالا-نه شغلی نه خونه یی نه ماشینی نه پس اندازی نه حوصله یی نه زن و بچه یی...هیچ امیدی نیست هر روز هم بدتر میشه وضعیت مردم
 

gorbachof4

Registered User
تاریخ عضویت
3 اکتبر 2013
نوشته‌ها
1,247
لایک‌ها
1,889
من قسمتی از زندگینامه ام رو بگم در مورد دوستانی که بیکار نشستن کنج خونه منتظرن از آسمون کار بیاد براشون

من اوایل دهه هشتاد دانشجوی کامپیوتر بود از همون اول که دانشگاه قبول شدم از طرف چند نفر از فامیل ودوست و آشنا قول کار دولتی و توپ بهم دادن از شوهر خاله هام که قول استخدام در بانک و داده پردازی بهم دادن تا شوهر خواهر خودم که قول شرکت نفت و..بهم داده بود این بود که در زمان دانشجویی هیچ وقت غصه بیکار موندن نداشتم و کلی هم پز به دوستام میدادم که من کارم رزرو هست و به محض فارغ التحصیلی میرم پشت میزم میشینم و..(سربازی هم معاف شده بودم آخه) اقا چهار پنج سال دانشگاه تموم شد و ما هی منتظر بودیم ببینیم کدوم کار زودتر ردیف میشه ولی انگار که نه انگار تموم اونایی که در طول این سالها کلی قمپز در کرده بودن برای من و خانواده ام اصلا به روی مبارک هم نمی اوردن که کلی وعده و وعید دادن به من..اصلا حرفش هم دیگه پیش نمیکشیدن

خلاصه چند ماه به بیکاری و انتظار گذشت تا بالاخره به خودم و خانواده ام ثابت شد آبی از اینها گرم نمیشه این بود که تصمیم گرفتم بیفتم دنبال کار.

روزنامه همشری رو باز کردم و تو فیلد مهندس کامپیوتر رو میگشتم میدیدیم تخصص هایی که ازش اسم میبرن رو من حتی اسمشون هم نشنیدم! نا امیدی و عصبانیت داشت دیوونه ام میکرد.قید رشته تخصصی خودم رو زدم گشتم یه کار فروشندگی پیدا کردم توی یه فروشگاه برند که شعبه های زیادی تو ایران داشت.ساعت کاریش 12 ساعت در روز حتی روزهای تعطیل و حقوقشم هم نصف حقوق وزارت کار(150 تومن سال 86)!! ولی محیط خوب دوستانه ای داشت و توی یه پاساژ شیک بالا شهر بود..

به کارم ادامه میدادم در واقع فقط روزها رو میگذروندم چون نه بیمه بودم که سابقه ای برام بشه نه حقوقی میگرفتم که بتونم پس انداز کنم..حدود 7 ماه به این کار ادادمه دادم تا این که مالک این مجموعه تصمیم گرفت توی یکی از شهر ها شعبه جدید بزنه و میخواست یکی از بچه های مجموعه رو که به کار وارد هست رو بفرسته اونجا..خلاصه اش کنم که در نهایت من برای اون شعبه شهر انتخاب شدم (هیچوقت فکرش هم نمیکردم)زمانی که حقوقم تو تهران 150 تومن بود قرار شد با 450 تومن + هزینه خورد و خوراک و 3 در صد از سود فروش ماهیانه مسولیت اون شعبه رو به من بدن(توجه کنید که من فقط یک فروشنده ساده تو تهران بودم نه چیز دیگه)

خلاصه حدود یکسال ونیم رفتم شهرستان و تونستم کلی پول پس انداز کنم تا اینکه تصمیم گرفتم به رشته تحصیلی خودم برگردم.با پولی که جمع کرده بودم رفتم دوره mcse ثبت نام کردم بعد هم خدا خواست توی شرکتی کار پیدا کردم و از ون موقع به بعد از نظر کاری هر روز پیشرفت داشتم الان علاوه بر کار اصلیم به دو تا شرکت دیگه هم قراردد ساعتی دارم..

این همه داستان تعریف کردم برای اینکه دوستانی که با مدرک دانشگاهی بیکار موندن بدونن برای شروع باید از هر جایی که میشه اقدام کرد..نشستن تو خونه جز نا امیدی و بدبختی چیزی نیماره.

هر کاری هر فرصتی درهای زیادی رو به روی شما باز میکنه نگید من اگه برم کارگر بشم تا آخرش همینم و پیشرفت نیمکنم کسی که تحصیلات و انگیزه داره بالاخره راه پیشرفت رو پیدا میکنه..
این که زندگینامه ی برایان تریسی هست.:)
 

gorbachof4

Registered User
تاریخ عضویت
3 اکتبر 2013
نوشته‌ها
1,247
لایک‌ها
1,889
خیلی ممنون از به اشتراک گذاری حرفای نابتون.
منتظر تجربیاتتون هستم.
شما بعد این همه سال که اینجا نطر و کمک خواستی الان چیکار میکنی؟به جایی هم رسیدی؟شغلت و درآمدت؟
 

ehsanservat

Registered User
تاریخ عضویت
8 جولای 2013
نوشته‌ها
3,589
لایک‌ها
2,509
محل سکونت
دیار دور درست ها
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا