tehran_games
کاربر قدیمی پرشین تولز
- تاریخ عضویت
- 10 نوامبر 2005
- نوشتهها
- 1,273
- لایکها
- 492
سلام
بچه ها من دنبال کتاب قلندر و قلعه هستم که خلاصه داستانش را در زیر نوشته ام؛ همون طور که می بینید، کتاب را در سایت کاروژ پیدا کردم، تخفیف هم میده و ... فقط مشکلم اینه که آیا این کتاب را فقط همین ناشر چاپ کرده؟ یا ناشر دیگری هم داره؟ لطفاً اگر اطلاعات دارید، من را راهنمایی کنید.
قلندر و قلعه، داستان زندگی شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی از حکما و عرفای بزرگ قرن ششم هجری ایران است. نویسنده در این کتاب که جنبه زندگی نامه ای آن بسیار دقیق و قوی است به نحوه شکل گیری ذهنیت شیخ شهاب الدین از کودکی و تاثیرپذیری وی از معلمان و استادانش پرداخته است. در این داستان تا حدی دیدگاه های فلسفه سهروردی به زبان ساده آمده است و اساس این نوشته راه و رسم سلوکی اوست که میراث حکما، علما و به ویژه فرزانگان است. در آغاز این داستان نویسنده دوران کودکی شهاب الدین را توصیف کرده است. به گونه ای که یحیی در دوران کودکی هر شب خواب می بیند که برای پرواز کردن یک بال بیشتر ندارد و احتیاج به بال دیگری دارد که با آن پرواز کند و چون می فهمد که این بال همان علم و دانش است طی پافشاری های زیاد سرانجام پدر و مادرش را راضی می کند که برای یادگیری علوم مختلف به شهرهای دیگر سفر کند، اما پس از این همه تلاش و درس خواندن، سرانجام به جایی می رسد که ادامه دادن این درس ها را بی فایده دانسته و همه آن هایی را که خوانده است تکراری می پندارد.
بچه ها من دنبال کتاب قلندر و قلعه هستم که خلاصه داستانش را در زیر نوشته ام؛ همون طور که می بینید، کتاب را در سایت کاروژ پیدا کردم، تخفیف هم میده و ... فقط مشکلم اینه که آیا این کتاب را فقط همین ناشر چاپ کرده؟ یا ناشر دیگری هم داره؟ لطفاً اگر اطلاعات دارید، من را راهنمایی کنید.
قلندر و قلعه، داستان زندگی شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی از حکما و عرفای بزرگ قرن ششم هجری ایران است. نویسنده در این کتاب که جنبه زندگی نامه ای آن بسیار دقیق و قوی است به نحوه شکل گیری ذهنیت شیخ شهاب الدین از کودکی و تاثیرپذیری وی از معلمان و استادانش پرداخته است. در این داستان تا حدی دیدگاه های فلسفه سهروردی به زبان ساده آمده است و اساس این نوشته راه و رسم سلوکی اوست که میراث حکما، علما و به ویژه فرزانگان است. در آغاز این داستان نویسنده دوران کودکی شهاب الدین را توصیف کرده است. به گونه ای که یحیی در دوران کودکی هر شب خواب می بیند که برای پرواز کردن یک بال بیشتر ندارد و احتیاج به بال دیگری دارد که با آن پرواز کند و چون می فهمد که این بال همان علم و دانش است طی پافشاری های زیاد سرانجام پدر و مادرش را راضی می کند که برای یادگیری علوم مختلف به شهرهای دیگر سفر کند، اما پس از این همه تلاش و درس خواندن، سرانجام به جایی می رسد که ادامه دادن این درس ها را بی فایده دانسته و همه آن هایی را که خوانده است تکراری می پندارد.