برگزیده های پرشین تولز

گفتگو با رضا چلنگر در مورد پشت پرده تیم ملی

nemessisor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2007
نوشته‌ها
470
لایک‌ها
4
سن
31
گفتگو با رضا چلنگر در مورد پشت پرده تیم ملی:

برانکو 6 میلیارد برای ایران درآمد کسب کرد

چلنگر:كريمي براي همه چيز بهانه مي‌گرفت. به آشپز، نحوه پخت و پز، پزشك تيم، سرمربي، فدراسيون و ... اصلا نمي‌دانم چرا اين‌قدر بهانه مي‌گرفت؟!

شکست تیم ملی فوتبال ایران در بازي‌هاي جام ملت‌هاي آسيا اين روز‌ها نقل گفت‌وگوهاي هر مجلس است اما اين وسط ديگر هيچ‌كس خبري از برانكو نمي‌گيرد و درباره او چيزي نمي‌گويد.ديگر برانكويي نيست كه بشود آماج حمله قرارش داد. تيم، تيم اميرخان است و كسي حق ندارد به مربي ايراني خرده بگيرد. گفتيم حالا كه مدت‌هاست ديگر برانكو اينجا نيست پس برويم سراغ مترجم و رفيق قديمي‌اش رضا چلنگر، نزديك‌ترين ايراني به برانكو ايوانكوويچ در طول پنج سال حضورش در ايران.رضا چلنگر با مهرباني همیشگی اش پيش ما آمد و با هم از خيلي چيزها صحبت كرديم. از دستمزد برانكو و روابط پشت پرده در تيم ملي بگير تا جريان خواستگاري‌اش كه با بلاژويچ رفته بود.چلنگر قبل از اينكه مترجم تيم ملي باشد 17 سال از ايران دور بوده و در پراگ زندگي مي‌كرده و درس پزشكي مي‌خوانده كه بنابه دلايلي نتوانسته آن را به پايان ببرد و به ايران بازگشته است.به هر حال در هياهوي اين روزها فكر مي‌كنیم خواندن اين خاطرات و حرف‌ها خالي از لطف نباشد.



چه خبر؟ اين روز‌ها چه كار مي‌كنيد؟


خبر خاصي نيست، به زندگي شخصي خودم مي‌رسم. يك مقدار ساختمان‌سازي مي‌كنم و يك مقدار كشاورزي، فعلا ورزش را كنار گذاشته‌ام. البته پيشنهادي هم نبوده و چيزي پيش نيامده.

شنيدم انگار قرار است مربيگري كنيد؟

نه‌بابا اينها همه‌اش شايعه است. من يك مترجم بيش نيستم و اصلا ادعاي فني و مربيگري ندارم.

مي‌خواهم يك فلاش‌بك بزنیم به گذشته. شما چطور براي مترجمي تيم ملي انتخاب شديد؟

درباره حضور من در تيم ملي شايعه‌هاي زيادي درست كرده بودند. مثل اينكه مثلا من جزو 20 افسر تاپ اطلاعاتي كشور هستم يا يكي ديگر مي‌گفت فلاني معرفي‌اش كرده، يكي ديگر مي‌گفت از فلان‌جا تزريق شده و... تازه يك بار دوستي مي‌گفت از بازيكني كه نمي‌توانم اسمش را بگويم شنيده كه «ما ديده‌ايم كه چلنگر يك كلت به كمرش بسته و توي اردو كه آمده آن را باز كرده و...» گفتم بابا من به خدا تا حالا كلت از نزديك هم نديده‌ام چه برسد كه خودم هم داشته باشم! از اين جور حرف‌ها زياد بود اما حكايت اصلي چيز ديگري است.من مرداد‌ماه 1379 در سفارت ايران در زاگرب كار مي‌كردم. طي تماس‌هايي كه با تهران داشتم فهميدم كه پدرم حالش خوب نيست به همين خاطر بعد از مقداري گفت‌وگو با سفير قانعش كردم كه بايد برگردم ايران.روزهاي آخر حضورم در آنجا براي خريد به يك فروشگاه بزرگ ايتاليايي رفته بودم همين طور كه مشغول خريد بودم ناگهان از پشت با يك نفر برخورد كردم وقتي برگشتم ديدم دكتر ساشا يانكوويچ، پزشك تيم ملي در دوره آقاي جلال طالبي و آقاي ايويچ است.اتفاقا ايشان همدوره خود من در دانشكده پزشكي هم بودند، بعد از سلام و احوالپرسي گفتم دارم برمي‌گردم ايران او هم گفت من دوتا امانت دارم اگر مي‌شود آنها را ببر ايران و بده به شخصي به نام آقاي عباس وزيري در فدراسيون فوتبال. دو تا بسته پودر غذاي بچه بود كه آورد داد سفارت به ما و من هم يك هفته بعد آمدم ايران و بعد از چند روزي كه با خانواده ديدار كردم رفتم به مجموعه كشوري تا امانتي‌ها را تحويل بدهم.آقاي وزيري را پيدا كردم و امانتي‌ها را دادم به ايشان. آقاي وزيري با روي خندان از من استقبال كرد و گفت: «آنجا چه كار مي‌كردي؟»من هم جواب دادم در سفارت 4 سال كار ترجمه مي‌كردم و به زبان‌هاي انگليسي، تركي استامبولي و صرب وكروات مسلطم. خودم هم كه ترك آذري هستم، فارسي هم كه زبان رسمي كشور است و زبان لاتين هم كه يك زبان مرده است به واسطه تحصيل پزشكي بلدم. ايشان تلفن تماسي از من گرفتند و خداحافظي كردم و رفتم.

و اين طوري شديد مترجم تيم ملي؟

نه بعد از اين ماجراها پدرم فوت كرد و من هم دنبال كارهاي خودم بودم تا بهمن‌ماه همان سال. يك روز شوهر خواهرم گفت:‌ «بلاژويچ را مي‌شناسي؟» گفتم بله چه كسي هست كه او را نشناسد. او يك مربي جهاني است و همان سال (1998) توانسته بود با تيم كرواسي مقام سوم دنيا را به دست بياورد. گفت: «در روزنامه‌اي خوانده‌ام مي‌خواهد بيايد ايران.» من هم گفتم بعيد مي‌دانم با توجه به سوابقي كه دارد اين اتفاق بيفتد.48 ساعت از اين حرف‌هاي ما نگذشته بود كه آمدم خانه مادرم، گفت: «نمي‌دانم يك نفر از كميسيون فوتبال يا كنوانسيون فوتبال به نام وزيري زنگ زده با تو كار داشته اين هم شماره‌اش است.» من هم يادم نبود اصلا ايشان چه كسي هستند. تماس گرفتم و گفتند: «فردا ساعت 11 صبح مي‌تواني بيايي هتل استقلال؟» و اصلا نگفتند بابت چه كاري بايد بروم آنجا. من هم خب بيكار بودم آن روز رفتم. آنجا به من گفتند چند تا مهمان داريم كه بايد زحمت ترجمه صحبت‌هاي ما را بكشي و يكي- دو ساعت بيشتر وقتت را نمي‌گيريم.نشسته بوديم كه يكدفعه در آسانسور باز شد و ديدم آقاي بلاژويچ است و پشت سرش برانكو و داربوشيچ. با خودم گفتم خدايا اينها اينجا چه كار مي‌كنند؟ به هر حال قرار شد مذاكره را در اتاق بلاژويچ انجام بدهيم. چشمتان روز بد نبيند، نگو اصلا قرارداد مفادش تنظيم نشده و اولين مورد ترجمه من براي آنها 9 ساعت تمام طول كشيد.موقع رفتن، بلاژويچ گفت: «فردا عصر بيا اينجا اتاق 1024 باهات كار دارم.» فردايش ساعت 6 عصر با ترس و لرز رفتم آنجا. در را زدم و ايشان با روي باز به استقبالم آمدند كه پسرم خوشامدي و از اين جور حرف‌ها. از من پرسيد كه چه كار مي‌كنم و من هم برايش توضيح دادم. آخرش گفت: «فردا 8 صبح بيا اينجا و يك روزنامه ورزشي هم بخر و با خودت بياور.» فردا صبحش دوباره رفتم آنجا و آقاي برانكو هم آمدند. بلاژويچ روزنامه را باز كرد و چند تا خبر نشانم داد تا برايش ترجمه كنم. بعدش هم يك تحليل بزرگ گذاشت جلويم گفت اين را بخوان.من هم شروع كردم. بعد گفت خيلي خوب است شما برو دو روز ديگه بيا و... 18-17 روزي همين طوري گذشت. بعدش من گفتم آقاي بلاژويچ من واقعا نمي‌توانم به اين شكل ادامه بدهم، او هم گفت كه بايد قرارداد امضا كنيم. رفتيم فدراسيون پيش آقاي دانشور. ايشان هم گفتند كه ما محدوديت بودجه داريم و اشل حقوقي ما اين است و نهايتا اينكه مي‌توانيم 220 هزار تومان به شما حقوق بدهيم. اين اولين قرارداد من بود و از اينجا رسما مترجم تيم ملي شدم.

البته آن موقع هم حقوق بدي نبود. قراردادهاي بعدي را هم با همين حدود قيمتي بستيد يا نه بيشتر شد؟

بله. البته آن موقع براي من بدك نبود چون مجرد بودم. بعدش هم عين همين قرارداد يك بار ديگر تمديد شد و بعد از دوره دوم قراردادم بود كه رفتم پرسپوليس و مترجم بگوويچ شدم و مبلغ قراردادم بيشتر شد كه البته با قشون‌كشي موفق به دريافت پولم شدم. اين دو سال آخر هم با مبلغ 340 هزار تومان در ماه دوباره با فدراسيون قرارداد بستم. منتها اگر در مسابقه‌اي تيم مي‌برد و به ملي‌پوشان پاداش مي‌دادند، يك بخشي هم در حدود 300- 200 دلار به من مي‌دادند.

حالا كه مدت‌ها از آن روز‌ها مي‌گذرد. واقعا علت رفتن بلاژويچ چه چيزي بود؟

بلاژويچ خيلي دلش مي‌خواست با تيم ملي ايران به جام‌جهاني برود و خب واقعا همه چيز تقريبا مهيا بود اما يك مقدار ناهماهنگي در تيم ملي به وجود آمده بود و آن شكست بحرين خيلي به ما ضربه زد كه آنجا هم باز يك سلسله شرايط به وجود آمد كه 90-80 درصدش ناخواسته بود و دست ما يا فدراسيون نبود و نمي‌شد كاري‌ كرد. به اين جهت خودش يك مقدار حالت ياس پيدا كرد و به همين خاطر رفت. بلاژويچ عاشق ايران بود و هميشه از ايران به‌عنوان يك كشور بزرگ و متمدن ياد مي‌كرد. خودش مي‌گفت: «من اين يك سال را فقط به عشق مردم ايران ماندم وگرنه خيلي زودتر از اينها رفته بودم.»

...و بعد از يك مدتي دوباره برانكو به ايران آمد اما اين بار در كسوت سرمربي تيم ملي. ايرادي كه خيلي‌ها به برانكو مي‌گرفتند اين بود كه مي‌گفتند توانايي اجرايي ندارد و چون خيلي آدم مودبي است، پرستيژ سرمربي بودن در ايران را ندارد و...

من هميشه به نتيجه برمي‌گردم. آمار اين را نشان مي‌دهد. در دوره آقاي برانكو 82 درصد مسابقات منجر به پيروزي شد و در مسابقات رسمي غير از جام‌جهاني فقط 3 باخت داشتيم كه يكي از آنها با تيم ملي اميد جلوي تيم اصلي عراق بود كه در ضربات پنالتي باختيم.2 تا باخت هم در جام‌جهاني داشتيم كه سر‌جمع مي‌شود 5 باخت. اين نشان مي‌دهد برانكو مربي موفقي بوده و آن حرف‌ها واقعاً فقط حرف بوده.

شما بعد از اينكه مدتي با تيم ملي بوديد، يك دوره را هم در پرسپوليس به همراه بگوويچ حضور داشتيد. قبل از اينكه برويم سراغ مسائل كلي تيم ملي، كمي هم از شرايط حضورتان در آن روزهاي پرسپوليس بگوييد.

شرايط آن موقع اصلاً مساعد نبود. البته الانش هم نيست. اين را نتايج نشان مي‌دهد كه هيچ چيز سر جاي خودش نيست. در واقع مشكل اصلي هم دولتي‌بودن اين باشگاه و همين‌طور استقلال است. به‌طوري كه حتي من شنيدم، آقاي علي‌آبادي گفته كه بايد پيرو اصل 44 در اين دو باشگاه هم خصوصي‌سازي را اجرا كنيم. خريدارش هم هست. كساني كه واقعاً اين تيم‌ها را دوست دارند و مي‌آيند حتي با بدهي 5 ميليارد توماني پرسپوليس و دو ميليارد و هفتصد ميليون توماني استقلال. من خودم ديدم در آن دوره كه آمدند و صحبت كردند در كانادا، در استراليا و حتي در ايران. تا اين كار هم نشود، اوضاع درست نمي‌شود. اين دو تا تيم نه زمين دارند، نه محل تمرين. اگر آقاي دادكان هم نبود، هيچكدام صاحب ساختمان هم نمي‌شدند. چيزي كه هست، در اين باشگاه‌ها يك آنارشي تمام‌عيار ديده مي‌شود. هرج و مرجي كه نمي‌داني چه خبر است. چند وقت پيش چند نفر در كرج آمدند پيش من كه ما رفتيم براي تيم استقلال تست داديم و نفري 5 هزار تومان هم از ما گرفتند. فلان بازيكن معروف تيم هم آنجا حضور داشت اما هيچ‌كس آن روز انتخاب نشد. اينكه نحوه انتخاب بازيكن نيست! اينطوري است كه مي‌گويم شرايط در پرسپوليس نه قبلش مساعد بود، نه بعدش.

برگرديم سراغ تيم ملي. واقعاً قيمت قرارداد برانكو چقدر بود؟

آقاي برانكو سال اولي كه آمدند به‌عنوان دستيار آقاي بلاژويچ 75هزار دلار گرفتند. وقتي كه به‌عنوان سرمربي آمد، 220 هزار دلار دريافت كرد.در همين سال بود كه اوكراين را با همه ستاره‌هايش يك بر صفر برديم كه همه هاج‌ و واج شدند. بعد رفتيم بوسان كه مدال طلاي آنجا را به‌دست آورديم كه هنوز تكرار نشده و از آن مدال طلا به برنز تنزل پيداكرده‌ايم. در دو جام LG نتيجه گرفتيم كه از آن دو جام 200هزار دلار براي فدراسيون درآمدزايي شد.در سال بعد مبلغ قرارداد برانكو 300هزار دلار بود و ما مقدماتي جام‌جهاني را داشتيم و بعدش هم جام ملت‌ها را. ضمن اينكه در غرب آسيا قهرمان شديم و با يكي، دو جام ديگر كه بازي كرديم، 200هزار دلار درآمدزايي كرد. بعد آمديم به ادامه مقدماتي جام‌جهاني و خيلي دقيق و برنامه‌ريزي شده و بدون توسل به هيچ‌كس و هيچ جا به جام‌جهاني رفتيم و 6 ميليارد تومان هم آنجا درآمدزايي كرد كه مجموع اينها مي‌شود 6 ميليارد و 400ميليون تومان درآمدزايي.آقاي برانكو در 2 سال آخر براي هر سال 550 هزار دلار دريافت كردند، دقيقا در همان سالي كه آقاي برونو متسو براي مربيگري الوحده براي يك سال، يك ميليون دلار گرفته بود و هيچ مقامي هم كسب نكرد. البته شنيده‌ام كه 6 ميليارد تومان ما را هنوز فيفا آزاد نكرده و دليلش هم عدم اصلاح اساسنامه‌مان و برگزاري انتخابات رياست فدراسيون هست. خبر ديگري هم شنيده‌ام ـ كه اميدوارم صحت نداشته باشد ـ كه فدراسيون ما مبلغ هنگفتي هم در حال حاضر بدهكار است. يعني فدراسيوني كه همواره در دوره آقاي صفايي و آقاي دادكان 3 تا 4 ميليون تومان هميشه در حساب داشت، به يكباره نمي‌دانم چه شده كه به منفي هم فرو رفته.

در واقع در ايران شما نزديك‌ترين فرد به برانكو بوديد. مي‌خواستم كمي هم درباره برانكوي پشت صحنه صحبت كنيد.

ميلاد صدرعاملي يك فيلم كامل در اين باره ساخته. درباره شخصيت و رفتارهاي برانكو. فكر مي‌كنم همه چيز به‌طور كامل در اين فيلم گفته شده و من جواب شما را ارجاع مي‌دهم به اكران آن فيلم.

راست مي‌گويند بلاژویج براي شما خواستگاري كرده؟

اتفاقا همين الان كه داشتم مي‌آمدم پيش شما، از جلوي محل خواستگاري عبور كردم و كلي برايم تجديد خاطره شد. همين هتل پارس بود.ماجرا از اينجا شروع شد كه من به خواستگاري همسرم رفتم و ايشان ظاهراً يك پاسخ منفي غير‌مستقيم به من داد. روزي كه اين اتفاق افتاد، خيلي دمق بودم.بلاژويچ آدم بسيار باهوشي بود. سريع متوجه شد حالم خوب نيست. پرسيد: «چرا پكري؟» من جواب دادم چيز خاصي نيست اما او قبول نكرد تا همه ماجرا را برايش توضيح دادم.گفت: «عجله نكن، چند روز مهلت بده، خودم درستش مي‌كنم.» خلاصه بعد از 5 روز گفت تلفن بزن و قرار بگذار تا جايي با هم برويم او را ببينيم. براي 2 بعدازظهر قرار گذاشتيم. قبلش گفت: «برو اصلاح كن و مسواك بزن.» و رفت يك عطر 60 هزار توماني هم برايم خريد و با هم رفتيم سر قرار. آنجا گفت: «هرچي بهت مي‌گويم درست ترجمه كن، الان تو مترجم مني. مو به مو حرف‌هايم را برايش بگو...» من هم گفتم چشم. به همسرم گفت: «خانم ببين چه پسر خوبي است. من هم دارم تاييدش مي‌كنم. من كم كسي نيستم، پس خيالت راحت باشد و... خب جواب تو حالا چيست؟» خانمم گفت: «هرچي خدا بخواهد.» گفت: «خدا خواسته، جواب تو چيست؟» و بالاخره جواب را از خانمم گرفت و جريان اينجا تمام شد. بعدش هم كه ايشان رفتند و من و خانمم يك سالي نامزد بوديم چون درگيري‌هاي فوتبال اجازه و فرصت نمي‌داد، يك روز مرحوم رنجبر گفت: «بالاخره نمي‌خواهي ازدواج كني؟» و من گفتم وقتش را پيدا نمي‌كنم. ايشان هم لطف كرد و شرايط را فراهم كرد و به برانكو يك مرخصي 10 روزه دادند تا من مراسمم را برگزار كنم. موقع جشن هم خيلي زحمت براي من كشيدند و كمكم كردند.



برويم به روزهاي پرالتهاب جام‌جهاني. خيلي حرف‌ها پشت‌سر تيم ملي بود كه فلان دسته يا گروه هست و مافياي فلاني، فلان كار را كرد و ... مي‌خواهم درباره حاشيه‌ها و پشت‌پرده‌هاي آن روزها و روابط بازيكن‌ها بگوييد. حالا هم كه مدت‌ها از آن گذشته و به حساب تشويش تيم ملي نمي‌‌گذارند.

اولا كه روابط بازيكن‌ها بسيار محترمانه و خوب بود. بازيكن جماعت بسيار زرنگ و زيرك است و سريع متوجه مي‌شود كه آيا مربي‌اش باسواد است؟ آيا آدم محترمي است؟ آيا مي‌خواهد پارتي‌بازي كند يا وابسته به روابط است و ... به همين جهت من مادامي كه با آقاي برانكو بودم هرگز مساله‌اي بين ايشان و بازيكن‌ها وجود نداشت، غير از دو مورد.يك بار دوره قبل از بازي‌هاي بوسان بود كه علي كريمي آمد و اوايل خوب بود تا زماني كه ما از اردوي كرواسي برگشتيم به تهران. يكبار هم دقيقا از بازي تداركاتي با تيم بوسني كه ما آنها را چهار به دو برديم و بعد از آنجا عازم شديم به آلمان. ايشان از همان روز دوباره رفتار متشوشش شروع شد و ادامه پيدا كرد تا دقيقه نود بازي ايران ـ پرتغال كه آن ضربه را به ساك زد. آن صحنه ديگر اوج اعتراضاتش بود و بعد آرام گرفت. چرايش را هم من نمي‌دانم. باقي بازيكن‌ها تقريبا مشكلي نداشتند. شايد دو، سه نفر از بازيكن‌هاي ذخيره كه البته طبيعي هم بود. برانكو با كريمي مشكلي نداشت ولي علي كريمي براي همه چيز بهانه مي‌گرفت. به آشپز، نحوه پخت و پز، پزشك تيم، سرمربي، فدراسيون و ... اصلا نمي‌دانم چرا اين‌قدر بهانه مي‌گرفت؟!

پس اينكه مثلا دايي در تيم ملي براي خودش دار و دسته‌اي دارد يا رفتار پدرسالاري مي‌كند و ... شايعه بود؟

نه، چنين چيزي نبود. بايد به منطق رجوع كرد. آقاي دايي سال‌ها در تيم ملي بود. در اين سال‌ها چند تا مربي داخلي و خارجي براي تيم ملي آمدند؟ علي پروين، محمد مايلي‌كهن، جلال طالبي، همايون شاهرخي، منصور پورحيدري، ويه‌را، براگا، ايوويچ، بلاژويچ و برانكو. حالا من اينجا يك سوال دارم. علي دايي واقعا روي هر ده نفر نفوذ داشت؟ منطقي فكر كنيم. اگر آدمي است كه اين‌قدر نفوذ دارد دستش درد نكند. اما اين طور نيست. اينها تمامش شايعه بود. اين واقعا جاي سوال دارد كه چرا اين شايعات در مطبوعات و صدا و سيماي ما به وجود آمده و هنوز هم ادامه دارد.فشاري از طرف فدراسيون يا جاهاي ديگر روي برانكو نبود؟ در هر موردي.از طرف فدراسيون هيچ فشاري نبود الا همكاري. منتها اختلافاتي كه بين فدراسيون و سازمان تربيت بدني بروز پيدا كرد، متاسفانه كار خودش را كرد. اين مساله انعكاس بسيار قوي و منفي را از خودش باقي گذاشت، طبق معمول اول از مطبوعات و بعد هم بين مردم. همه مي‌دانيم كسب نتيجه فقط به تاكتيك و تكنيك و انتخاب صحيح نفرات و مربي خوب و پول اين‌جور چيزها برنمي‌گردد. 50 درصد كار را جو خوب تشكيل مي‌دهد.متاسفانه ما اين جو را به هيچ‌وجه نداشتيم. سلب شد از ما. علت؟ نمي‌دانم چه بگويم. يك اختلاف خواسته يا ناخواسته، متاسفانه اين اختلاف كار خودش را كرد. برانكو هم از اين شرايط متاسف بود و كاري هم از دستش برنمي‌آمد.

سواي برخورد مربي و بازيكن، برخورد برانكو با بازيكن چطور بود؟

شوخي مي‌كرد، سربه‌سرشان مي‌گذاشت. اما معمولا در مواقع استراحت خيلي كوتاه پيششان مي‌آمد چون عقيده داشت آنها شايد بخواهند تنها باشند و با هم شوخي و بگو بخند بكنند و اگر سرمربي پيش آنها باشد خيلي از آزادي‌هايشان سلب مي‌شود.

شما هنوز با برانكو و بلاژويچ در ارتباط هستيد؟

بله تقريبا. يكسالي مي‌شود كه آقاي بلاژويچ را نه ديده‌ام و نه صدايشان را شنيده‌ام اما با آقاي برانكو هر يكي، دو هفته يك بار تماس دارم و احوالپرسي مي‌كنم.

چطور رضا چلنگر توانست اين‌قدر با خبرنگارها خوب ارتباط برقرار كند؟

هر دو تاي ما يك جورهايي خبرنگاريم و پلي براي ارتباط. تنها فرقمان هم اين است كه من يك كم اين طرف قضيه بودم و شما آن طرف. من يك‌جورهايي خودم را موظف به ارتباط مي‌دانستم . آقاي برانكو هم هيچ‌وقت از خبرنگارها پرهيز نمي‌كرد و به طرف آنها مي‌رفت اما باز نمي‌دانم چرا در بازي ايران و بحرين كه ما يك برصفر برديم و همه را شاد كرديم 48 ساعت بعد در اولين كنفرانس خبري، اين قدر خبرنگارها منتقدانه حمله‌ور شدند كه من يك آن در گوش برانكو گفتم نكند ما در جمع‌بندي امتيازها اشتباهي كرده باشيم و نرفته‌ايم جام جهاني؟ خيلي گزنده انتقاد شد در آن روز و بعد از آن در سراسر مدت 9 ماه فقط دو، سه خبرنگار بودند كه گاهگاهي سراغي از برانكو مي‌گرفتند. خود شما و دو نفر ديگر. جالب اينجا بود خود خبرنگارها نمي‌آمدند بعد مي‌گفتند برانكو مغرور شده، ما بزرگش كرده‌ايم و حالا بيش از حد بزرگ شده و خودش را گم كرده و از اين جور حرف‌ها.

شيرين‌ترين خاطره رضا چلنگر در كنار تيم ملي و برانكو چه چيزي بوده؟

دو تا چيز بود. يكي لحظه‌اي كه تيم اميد ايران به عنوان قهرمان روي سكو ايستاد ـ هنوز هم كه به آن فكر مي‌كنم بدنم مورمور مي‌شود ـ يكي هم لحظه‌اي كه راه پيدا كرديم به جام جهاني يك ربع قبل از پايان مسابقات مقدماتي.

خاطره تلخ هم داشته‌ايد؟

شكست در برابر بحرين.

برانكو در مورد ايران چه ديدگاهي داشت؟

اين سوال را چند بار از او پرسيدند. مي‌گفت «من فقط خاطره زيبا دارم از ايران و از مردم ايران متشكرم. 5 سال فراموش نشدني را در ايران گذراندم كه به حساب عمرم نمي‌آيد».

روز آخري را كه بعد از جام جهاني قرار بود برگرديد به ايران يادتان هست؟ همان روزي كه قرار بود از برانكو جدا شويد.

خيلي حال و هواي ناراحت‌كننده‌اي داشت. هم براي من و هم براي برانكو و بعضي از بازيكن‌ها. البته اين اخلاق كلي بازيكن‌هاست. آنها فقط به فكر اين هستند كه بازي بكنند و به‌موقع حقوق و پاداش بگيرند. جام جهاني و غيرجام جهاني هم ندارد و البته اين طبيعي هم هست.

حالا چي شد بعد از اين همه بالا و پايين رفتيد سراغ كشاورزي؟

شغل خوبي است. خيلي خوب. كشاورزي شغل پدري من است. البته الان بيشتر وقتم را روي ساختمان‌سازي در كرج گذاشته‌ام. يك نكته هم اينكه باور كنيد من هيچ‌كدام اين كارها را از فوتبال ندارم چون همه فكر مي‌كنند ما چه پولي از فوتبال درآورده‌ايم و حالا هم داريم ساختمان‌سازي مي‌كنيم. به خدا همه اينها همه از قبل و زمان پدر بوده و حالا ما داريم ادامه‌اش مي‌دهيم. همين.

منبع: www.parsfootball.com
 

alireza sh

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2006
نوشته‌ها
2,775
لایک‌ها
70
سن
40
محل سکونت
نصف جهان
مرسی . خیلی جالب بود
 

raico

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 نوامبر 2004
نوشته‌ها
1,448
لایک‌ها
38
چلنگر انسان دوست داشتنیی بود.
فکر کنم بزودی... دوباره به صحنه فوتبال برگرده!
 
بالا