برگزیده های پرشین تولز

یه سوال کاملا فلسفی : خوب یعنی چی؟ بد یعنی چی؟

Mahdy2021

Registered User
تاریخ عضویت
6 آگوست 2006
نوشته‌ها
1,723
لایک‌ها
74
سن
37
محل سکونت
Iran-Tehran
خود این گزاره هم «اخلاق نسبی است» یک شاخص کلی، یا به قولی «معیار واحدی» برای شناخت پیش روی ما قرار می دهد: توافقات جمعی. اخلاقیات نسبی گرایانه فقط اصالت دگرگونی ناپذیر یک اصل کلی اخلاق را محل تردید می داند(که درست هم هست)، وجود معیاری ثابت در قالبی ایستا را رد نمی کند.

اینکه شما هم به توافقات جمعی روی آوردید دلیل آن است که فطرت انسانی واحد است و جز این هم نمی توان انتظار داشت

اما شما فراموش کرده اید که این فطرت واحد و کلا تمام بشر خالقی داشته!در صورتیکه آن را نادیده بگیریم مجبور می شویم با توافق جمعی که تقریبا همان مکاتب بشری خودمان می شود اخلاقی با نقصهایی که در عقل و عرف است بسازیم.

اگر دقیقتر بنگریم و ببینیم اخلاق چیست؟هدف است یا وسیله؟و سوالات کلی تر مانند اینکه انسان از کجا آمده و قرار است به کجا برود نه «توافق جمعی» و نه هیچ چیز دیگر راهی به ما نشان نمی دهد

اما معیار واحد را می تواند خالقی به ما بدهد که خود ایجاد کننده ماست اهداف زندگانی مارا روشن کرده و مقصد نهایی را هم نشان داده.و اختیار انتخاب را هم به ما دادهمعیار اخلاقی که توسط دین مشخص شده کاملا با تعاریف دینی از اهداف دنیا و آخرت همخوانی دارد و اخلاق را وسیله ای برای زندگانی برتر معرفی کرده
« دین با ارائه قالبی فرا انسانی و غیر زمینی از نیک و بد، لزوم اجرای آن در زمین را به تمامی از میان می برد، در کنار این، اربابان قدرت با دست یازیدن به دکترین اخلاق اشتراکی و با توجه به ذات بدی گریز انسان، جامعه را با ابزارهای سیاسی و فرهنگی وادار به یکسان اندیشیدن و یکسان رفتار کردن می کند: آنگونه باشید و رفتار کنید، که بد می شمارید ! »
اولا که در پذیرش دین اجباری نیست !
دوما ایشون دقیقا مطالعشون بر روی کدام کتاب آسمانی یا گفته های پیامبری از پیامبران خدا بوده؟
با تمام بحثهایی که سر یهودیت و مسیحیت هست اما دستورهای آسمانیه عجیب و غریبی در آنها نیست!

در مورد اسلام هم که من بیشتر چیزایی می دونم دستوراش از لحاظ عملیاتی غیر ممکن نیست!هست؟

اما در یک دین که برنامه ی زندگی باید همه چیز در بهترین وضعیت و کمال مطلوبش ترسیم بشه تا ما سعی بکنیم در حد توانمون به اون برسیم«لا یکلف الله نفسا الا وسعها»

اگر خود دین در ابعاد مختلف مثلا همین اخلاق رو در سطح متوسط یا نازل مطرح کنه که دیگه پیشرفت روز افزونی وجود نداره


اشکال ما بیشتر نیندیشیدن به هدف و مقصد نهایی و نا آگاهی از آن است که ما را از راه واقعی دور نگه می دارد
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
اینکه شما هم به توافقات جمعی روی آوردید دلیل آن است که فطرت انسانی واحد است و جز این هم نمی توان انتظار داشت

من، به توافقات جمعی روی نیاورده ام، شما گمان می کردید که نسبی گرایی یعنی «عدم وجود معیاری ایستا» که من گفتم اشتباه می کنید، نسبی گرایی هم معیاری ثابت برای تشخیص میزان درستی و نادرستی یک اصل اخلاقی دارد که «توافقات جمعی به روی کلیات» نامیده می شود. نشان دادن راه را، کسی نیاز دارد که خود ناتوان از اندیشیدن و تعقل است، ناتوان از گزینش و بازشناسی اصول موجود و قائل شدن تفاوت میان چیستی آنهاست. به طور کلی، دیدگاه اخلاقیات اجتماعی، معطوف به اصول مذهبی به قدری ناقص و پر از حفره است که حتی مطلق گرایان هم(با آنهمه ایراد منطقی)از آن گریزان هستند. اما من در اینجا به نسبی گرایی هم چالشهایی را وارد کردم که می توانید در پستهای قبل بخوانید.

اخلاقی که توسط دین مشخص شده کاملا با تعاریف دینی از اهداف دنیا و آخرت همخوانی دارد

به نقاطی که قرمز کردم و رابطه ی آنها باهم توجه بکنید، اخلاقیات اجتماعی معطوف به مذهب، دقیقا به همین خاطر به درد نمی خورند!

دوما ایشون دقیقا مطالعشون بر روی کدام کتاب آسمانی یا گفته های پیامبری از پیامبران خدا بوده؟
با تمام بحثهایی که سر یهودیت و مسیحیت هست اما دستورهای آسمانیه عجیب و غریبی در آنها نیست!

در مورد اسلام هم که من بیشتر چیزایی می دونم دستوراش از لحاظ عملیاتی غیر ممکن نیست!هست؟

«خالق»، «ادیان الهی» ، «کتب آسمانی»، اینها همه بازی با واژگان بی معنا و تعمیم باورهای شخصی به دیگران است، اگر حتی یک نفر از گستره ی باورمندان به وجود خالق، آسمانی بودن ادیان و کتابهایشان خارج بشود، آن اثر دیگر «عمومیت» نخواهد و از اعتبار مطلق و محور ساقط است. تاثیرات ، نقش اجتماعی و کارکرد عمومی «دین»(=ایدئولوژی دگرگونی ناپذیر فرا انسانی)یکسان است و ویژگی های مشترکی در «اعمال» دارد(تفاوتها در چینش است، کارکرد یکی است). کسی حرف «اخلاقیات الهی» را می زند که از تفاوتهای فاحش میان اصول و فروع ادیان، چندگونگی گسترده ی برداشت از این اصول و شمار بسیار زیاد ناباوران به آنها بی خبر باشد، بزرگترین چالش پیش روی هرگونه مطلق گرایی(به خصوص نوع «دین محور» آن)همینست که حتی «یک مورد» خارج از گستره ی تعریفی آنها، کل گزاره را به عنوان گزاره ای «مطلق» با چالش روبرو می کند! از این مهمتر، توافقات جمعی همواره تناقضی بزرگ پیش روی مدعیان مقبولیت عمومی قرار می دهد، زیرا اگر به راستی اقبال عمومی یک نگرش در جامعه زیاد باشد، دیگر لزومی به پیاده کردن توتالیته آن وجود ندارد و «توافقات جمعی» پیرامون آن شکل می گیرد: « مردم به ممنوعیت همجنسگرایی رأی می دهند »، این همانجاست که نوک پیکان انتقادات من معطوف می شود به «نسبی گرایی».
 

Mahdy2021

Registered User
تاریخ عضویت
6 آگوست 2006
نوشته‌ها
1,723
لایک‌ها
74
سن
37
محل سکونت
Iran-Tehran
من، به توافقات جمعی روی نیاورده ام، شما گمان می کردید که نسبی گرایی یعنی «عدم وجود معیاری ایستا» که من گفتم اشتباه می کنید، نسبی گرایی هم معیاری ثابت برای تشخیص میزان درستی و نادرستی یک اصل اخلاقی دارد که «توافقات جمعی به روی کلیات» نامیده می شود. نشان دادن راه را، کسی نیاز دارد که خود ناتوان از اندیشیدن و تعقل است، ناتوان از گزینش و بازشناسی اصول موجود و قائل شدن تفاوت میان چیستی آنهاست. به طور کلی، دیدگاه اخلاقیات اجتماعی، معطوف به اصول مذهبی به قدری ناقص و پر از حفره است که حتی مطلق گرایان هم(با آنهمه ایراد منطقی)از آن گریزان هستند. اما من در اینجا به نسبی گرایی هم چالشهایی را وارد کردم که می توانید در پستهای قبل بخوانید.
آیا با وجود اشکالات عقل بشر می توان به آن تکیه کرد؟
خب اولین چیزی که به ذهن هر کس میرسه عقل خوده ماست به عنوان شاخص!

به این صورت که میگیم با عقل همه چیزو می سنجم و خوب و بد به صورت شخصی ایجاد می شود!

اما سوالاتی پیش میاد!

1-عقل من تابع هیچ شرایط و عوامل بیرونی , زمانی و... نیست و قائم به خود است؟ ......مسلما نه

2-آیا عقل هیچگونه نقصی ندارد؟.......چرا! حداقل 2 نوع نقص دارد: 1-نقص نسبی: اینکه هر روز ما در حال یاد گرفتن چیزهای جدید هستیم و اندیشه و تفکر ما کاملتر میشود و اینکه تکامل شناخت ما تابعی از زمان است و همیشه چیزی وجود دارد که انسان نداند 2-نقص مطلق: اینکه عقل انسان نمی تواند در بعضی مسائل وارد شود و اصلا توان پاسخگویی به سوالتی مانند ( انسان چگونه به وجود آمده؟ هدف از خلقتش چیست؟آیا مقصد نهایی دارد یا زندگی پوچی دارد؟) ندارد
به نقاطی که قرمز کردم و رابطه ی آنها باهم توجه بکنید، اخلاقیات اجتماعی معطوف به مذهب، دقیقا به همین خاطر به درد نمی خورند!
خب دقیقا به این خاطر شما این حرف را می زنید که اخلاق را هدف میدانید.
ولی وقتی هدفی در زندگی و بعد از آن داشته باشید تازه اخلاق معنی پیدا می کند و گرنه اخلاق اگر هدف باشد سرنوشتش به سمت پوچی است.

خالق»، «ادیان الهی» ، «کتب آسمانی»، اینها همه بازی با واژگان بی معنا و تعمیم باورهای شخصی به دیگران است، اگر حتی یک نفر از گستره ی باورمندان به وجود خالق، آسمانی بودن ادیان و کتابهایشان خارج بشود، آن اثر دیگر «عمومیت» نخواهد و از اعتبار مطلق و محور ساقط است. تاثیرات ، نقش اجتماعی و کارکرد عمومی «دین»(=ایدئولوژی دگرگونی ناپذیر فرا انسانی)یکسان است و ویژگی های مشترکی در «اعمال» دارد(تفاوتها در چینش است، کارکرد یکی است). کسی حرف «اخلاقیات الهی» را می زند که از تفاوتهای فاحش میان اصول و فروع ادیان، چندگونگی گسترده ی برداشت از این اصول و شمار بسیار زیاد ناباوران به آنها بی خبر باشد، بزرگترین چالش پیش روی هرگونه مطلق گرایی(به خصوص نوع «دین محور» آن)همینست که حتی «یک مورد» خارج از گستره ی تعریفی آنها، کل گزاره را به عنوان گزاره ای «مطلق» با چالش روبرو می کند! از این مهمتر، توافقات جمعی همواره تناقضی بزرگ پیش روی مدعیان مقبولیت عمومی قرار می دهد، زیرا اگر به راستی اقبال عمومی یک نگرش در جامعه زیاد باشد، دیگر لزومی به پیاده کردن توتالیته آن وجود ندارد و «توافقات جمعی» پیرامون آن شکل می گیرد: « مردم به ممنوعیت همجنسگرایی رأی می دهند »، این همانجاست که نوک پیکان انتقادات من معطوف می شود به «نسبی گرایی».
تعمیم باورهای شخصی!!!
یعنی ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(ص) که هر کدام در زمانهای مختلف می زیستند و حتی از لحاظ مکانی نیز در مناطق مختلفی مبعوث شده اند که همواره پیامبران قبل خود را تایید و تصدیق می کردند, هیچ نوع منبع واحدی نداشته اند و هر کدام نظر خود را گفته اند؟
همه ی آنها انسان را به عبادت و فرمانبری از خدایی واحد فرا میخواندند و به جهان دیگر و زندگی ابدی بشارت دادند اینها باور شخصی هر کدام است؟

گفتید یک مورد خارج از گستره ی تعریفی آنها کل گزاره را به عنوان گزاره مطلق با چالش روبرو می کند!

چون تعریف شما از مطلق با مقتضیات دنیا سازگار نیست.در همین قانونهای عادی نیز قتل جرم است و جزا دارد اما قتل غیرعمد یا قتل دفاعی هم موجود است و اتفاقا این موضوعها حداقل در قانونهای اسلام روشن است.

اگر شما دنبال مطلقی هستید که مثلا دروغ همواره بد است اصلا این موضوع از بنیان اشتباه است چون شما این معیارها را در دنیایی اجرا می کنید که یکی از ویژگی های آن کامل نبودن و نقص همه چیز حتی ناچیز(غیر از موارد معین) می باشد.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
آیا با وجود اشکالات عقل بشر می توان به آن تکیه کرد؟
عقل چیست؟ و شما با چه «ابزاری» به اشکالات آن پی بردید؟ صریح به سوالات پاسخ دهید.

ولی وقتی هدفی در زندگی و ...
این اهداف کلیاتی مشخص در خارج از انسان نیستند، دیگر اینکه در هر شخص به نسبت دیگری متفاوت هستند، من اینرا همیشه می گویم: « به شمار انسانهای دنیا، راه برای رسیدن به درستی، و تعریف متفاوت از آن هست» ،

یعنی ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(ص) که هر کدام در زمانهای مختلف می زیستند و حتی از لحاظ مکانی نیز در مناطق مختلفی مبعوث شده اند که همواره پیامبران قبل خود را تایید و تصدیق می کردند, هیچ نوع منبع واحدی نداشته اند و هر کدام نظر خود را گفته اند؟
همه ی آنها انسان را به عبادت و فرمانبری از خدایی واحد فرا میخواندند و به جهان دیگر و زندگی ابدی بشارت دادند اینها باور شخصی هر کدام است؟

بحث درباره رسالت انبیا که نیست، یک میلیارد و اندی میلیون نفر هیچ باوری به الهیات ندارند، در میان آنها که دارند برداشتها بسیار متفاوت و گسترده است، ما داریم در مورد اخلاقیات بحث می کنیم، شما پله ها را دوتا یکی کرده اید، همان معیاری که باید به «دستورات الهی» و میزان «خوبی و بدی» و یا «درستی و نادرستی» آنها در جامعه ، نزد خود شخص و باورمندان به آن، داوری بکند اینجا محل چالش است.

گفتید یک مورد خارج از گستره ی تعریفی آنها کل گزاره را به عنوان گزاره مطلق با چالش روبرو می کند!

چون تعریف شما از مطلق با مقتضیات دنیا سازگار نیست.در همین قانونهای عادی نیز قتل جرم است و جزا دارد اما قتل غیرعمد یا قتل دفاعی هم موجود است و اتفاقا این موضوعها حداقل در قانونهای اسلام روشن است.

اینهم تعریف من نیست، تعریف مطلق گرایی است.
 

moryabdi

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2006
نوشته‌ها
301
لایک‌ها
4
تمامی امور در مقام انسان نسبی هستند (بخاطر محدودیت ذاتی انسان ) و در مقام خداوندی مطلق ...
مثل قضیه اعداد اعشار ... برای همینه که قضاوت بر اعمال ما در آخرت بر عهده خداوند است ... ما تنها در این موقعیت به کارهایی که از دید انسانی ما نسبی هستند و بر پایه امر خداوند( که به همه چیز محیط می باشد) رفتار میکنی که خوب و بد از همین جا شکل میگیرد...
 
بالا