برگزیده های پرشین تولز

یک داستان جالب در مورد یک نابغه ...

daneshmand

Registered User
تاریخ عضویت
26 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
22
به جای دادن منبع فحش ندید... خواهش می کنم.
منبع خواستم نه راهنمایی.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
با بحثهای ِ اخیر ، طرح مجدد چند مسئله ضروری بنظر می رسد ، گشاینده این جستار کاربر sa به موازات اینجا بحث دیگری گشوده است با فرنام «درباره خداشناسی» که چون چیستی ِ همانندی دارد و جز 1_2 مورد چیز درخور پاسخی در آن ندیدم، همینجا پاسخی غیر مستقیم برای آن می نویسم .

پارادوکس قادر مطلق :

« آیا خدا قادر مطلق است؟ آیا می تواند سنگی بیافریند که خود از بلند کردنش ناتوان باشد؟ »


در توضیح پارادوکس باید گفت، برای موضوع مطروحه دو پاسخ بیشتر متصور نیست : بله، خیر . اگر پاسخ مثبت باشد، یعنی اگر بگوییم «خدا می تواند سنگی بیافریند که خود از بلند کردن آن عاجز باشد» آنگاه خدا از «بلند کردن» سنگ عاجز است(قادر مطلق نیست). اگر پاسخ منفی باشد، یعنی اگر بگوییم «خدا نمی تواند سنگی را بیافریند که خود از بلند کردن آن عاجز باشد، زیرا خدا قادر بلند کردن و آفریدن هر چیزی هست » ، آنگاه خدا از «افریدن چنان سنگی» عاجز خواهد بود .

نخستین اصلی که در پارادوکس بالا مطرح می شود اینست که «خدا قادر مطلق است» ، یعنی قادر به انجام هرچه تصور می شود، ورای ِ هرگونه محدودیت ِ امکان(اینکه امکان دارد یا ندارد)، بدون هر حصر زمانی و مکانی و مادی می باشد : خدای ِ ادیان.

انتقاد ایشان اینست که: « باید بگویم ای دوست عزیز ، منظور شما از "بلند کردن" چیست ؟ آیا شما خدا را یک شخص فرض کردید ؟ » ، از نظر ایشان اگر خدا بخواهد چیزی را بلند بکند، یعنی اگر فاعل ِ رخدادی شمرده شود ناگزیر است که ابتدا شخص فرض بشود، اما حقیقت اینست که بلند کردن یک سنگ، همانقدر «فعل» است که «خلق کردن دنیا». اگر بناست «بلند کردن» فعلی باشد که پیشفرض آن «شخصیت» قائل شدن برای خدا باشد، خلق کردن، اداره کردن، نازل کردن و کنترل کردن همگی افعالی مشابه(از دیدگاه ساختاری)هستند و نیاز به بایستگی های مشابهی دارند؛ این فرض که فاعل ناگزیر از شخص بودن است، همانقدر ساده که به این «فعل به خصوص» تعمیم داده شده، می تواند در تمامی افعال مشابه که به خدا نسبت داده می شود عمومیت یابد .

مسئله دیگر اینست که پذیرفتن ِ این که خدا برای «بلند کردن» باید «فاعل» باشد و «فاعل باید شخص» باشد اما خدا شخص نیست، جدا از آنکه خودبخود وجود هرگونه «خدای فاعل»(به هر فعلی: خالق، رحمان، رحیم، جبار، مالک و..)را با چالش روبرو می کند، هیچ از «ناتوانی» او در «قادر مطلق» نبودنش هم نمی کاهد : در این پاسخ، خدا از شخصیت یافتن و فاعلیت عاجز است !

نتیجه ، پارادوکس قادر مطلق که فیلسوف مسلمان زاده «ابن رشد» آنرا مطرح کرد، در کلیت خود یک مثال نقض است که به خوبی نشان می دهد «قادر مطلقی» نمی تواند تصور شود . یک مدل دیگر این پارادوکس مبتنی بر هندسه اقلیدسی بیان می کند آیا خدا می تواند مثلثی پدید بیاورد که مجموع زوایای داخلی آن بیش از 180 درجه باشد؟ ، یا در انواع دیگر :« آیا خدا می تواند مربعی بیافریند که چهارگوش نداشته باشد؟ ، آیا می تواند مثلثی بیافریند که چهار گوشه داشته باشد؟ » .. این تعارضات ِ مفهومی نشان می دهند که خدا هرچه که باشد منطقا در تعاریف، برداشتها و موجودیات محدود است : قادر مطلق وجود ندارد. پیتر گیج نشان می دهد که خدای مسیحیت در کتاب مقدس نه «قادر مطلق»(چیزی که قادر به انجام هر کاری است)که «قادر کامل» تصویر شده.

triangle.jpg


پارادوکس عالم مطلق و اراده :

« اگر چیزی حقیقتا بر همه چیز آگاه باشد، دیگر اراده آزاد معنا ندارد : آنچه رخ می دهد از پیش دانسته شده و کسی توانایی تغییر آن را ندارد و شما نمی تواند تصمیمی متفاوت از آن آگاهی که از پیش موجود است بگیرید »

پارادوکس بالا نشان می دهد هرگونه آگاه مطلق با اراده در تعارض است ، بنابراین اگر آگاه مطلقی وجود داشته باشد نمی تواند ما را برای آنچه انجام می دهیم بازخواست نماید ، و همینطور اراده آزاد در معنای : «توانایی گزینش میان چند گزینه، بدون محدودیت فرا مادی» به ما نشان می دهد «آگاه مطلق» نمی تواند وجود داشته باشد : هریک دیگری را نفی می کند .
 

raxtastar

"کاربرفعال ورزش""کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,959
لایک‌ها
672
سن
39
ممنون امیر جان!!! دقیقا منظور من هم همین قوانین بود !! و بسط به تمام قوانین ریاضی و فیزیک !! در تضاد با قادر مطلقه!!


پارادوکس عالم مطلق و اراده :

« اگر چیزی حقیقتا بر همه چیز آگاه باشد، دیگر اراده آزاد معنا ندارد : آنچه رخ می دهد از پیش دانسته شده و کسی توانایی تغییر آن را ندارد و شما نمی تواند تصمیمی متفاوت از آن آگاهی که از پیش موجود است بگیرید »

پارادوکس بالا نشان می دهد هرگونه آگاه مطلق با اراده در تعارض است ، بنابراین اگر آگاه مطلقی وجود داشته باشد نمی تواند ما را برای آنچه انجام می دهیم بازخواست نماید ، و همینطور اراده آزاد در معنای : «توانایی گزینش میان چند گزینه، بدون محدودیت فرا مادی» به ما نشان می دهد «آگاه مطلق» نمی تواند وجود داشته باشد : هریک دیگری را نفی می کند .

اما تعبیر جالب یک ریاضی دان را بهتره شما نیز بدانید!!

می گویید درک ما از آگاهی ها مثل زمان در رابطه با اراده فعل اختیاری انسان نمی تواند صورت بگیرد!!

چطور !!! ابتدا فرض کنید در 2 بعد زندگی می کنید( یک ماتریس 2در 2) تصور شما از محیط پیرامون چیست؟؟جای که 3 بعد دارد

اگر کسی از بعد سوم جدای x,y به شما نزدیک شود و بعد دور شود آن را چطور میبینید؟؟( فک کنید یک توپ گرد)

ابتدا یک نقطه کوچک در دور است نزدیک می شود بزرگترمی شود تا به صفحه برسد !!

و حال که از صفحه ما خارج می شود دوباره کوچ و کوچک تر تا به نقطه!!!(( چه تصور اشتباهی است برای کسی که در 3 بعدی زندگی می کند))

حال بعد زمان برای ما !!! که 4 بعدی حس می شود !!

آیا باز هم این استدلال می تواند برای ما صادق باشد برای کسی که در بعد های بالاتر (فرض میکنیم خدا بر بعد 5 ام دیگری احاطه داشته باشد)
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
می گویید درک ما از آگاهی ها مثل زمان در رابطه با اراده فعل اختیاری انسان نمی تواند صورت بگیرد!!

چطور !!! ابتدا فرض کنید در 2 بعد زندگی می کنید( یک ماتریس 2در 2) تصور شما از محیط پیرامون چیست؟؟جای که 3 بعد دارد

اگر کسی از بعد سوم جدای x,y به شما نزدیک شود و بعد دور شود آن را چطور میبینید؟؟( فک کنید یک توپ گرد)

ابتدا یک نقطه کوچک در دور است نزدیک می شود بزرگترمی شود تا به صفحه برسد !!

و حال که از صفحه ما خارج می شود دوباره کوچ و کوچک تر تا به نقطه!!!(( چه تصور اشتباهی است برای کسی که در 3 بعدی زندگی می کند))

حال بعد زمان برای ما !!! که 4 بعدی حس می شود !!

آیا باز هم این استدلال می تواند برای ما صادق باشد برای کسی که در بعد های بالاتر (فرض میکنیم خدا بر بعد 5 ام دیگری احاطه داشته باشد)

پاسخ : بله،

توضیح :

2005203468501483712_rs.jpg


فرتور بالا اگر نمودی از «آگاهی» سه موجودیت آن نسبت به هم شمرده شود، مربع قرمز فقط نسبت به امور بخشی از مستطیل مشکی آگاهی دارد که در آن واقع شده، همینطور دایره ی سبز هیچ برداشتی از کلیت مستطیل مشکی، و یا مربع قرمز ندارد، خوب معادله تا اینجا نشانگر توان ادراک انسان است، اکنون سخن شما را تشریح می کنیم، فرض بکنید مستطیل مشکی از هر آنچه در « تمام » مربع قرمز رخ می دهد آگاه است، این آگاهی او هم در بند « شرایط درونی » مربع قرمز نیست، اکنون اینها آیا مانع از این می شود که «وجود» این آگاهی در «درون خود مربع قرمز»(نه فراتر یا خارج از آن)مغایر با اراده آزاد باشد؟ منظور اینست که حتی اگر فرض بکنیم که خود آگاهی خارج از محدودیتهای زمانی است نسبت ِ آن با ما که چنین نیست؟. بنابر این اگر فرض بکنیم خدا در ابعاد «فرا زمانی» دارای ِ آگاهی است باز هم استدلال مذکور رواست زیرا مفعول آگاهی و اثرات بعدی آن دنیای تحت زمان و مکان است، زیرا این آگاهی نسبت به رفتار ما و «اثرات ِ آن» نسبت به خود ما سنجیده می شود. اینجا شرایط دارنده ی آگاهی اصلا مطرح نیست، حتی اگر در «ابعاد فرضی دیگر» آگاهی او فرا زمانی باشد ، وجود آگاهی او در برخورد با دنیای مادی ما دارای ِ وجوهات و محصورات ِ مادی می شود ، مهم اینست که در پارادوکس آگاهی از چینش ِ موجودیات مطلقا در برخورد با ما به چالش کشیده شده : « از فرا ماده، در ماده، بر ماده »، اینجا سخن از محدودیتی است که «وجود» آن آگاهی در «هر شرایط» به دنیای ما وارد می کند نا بالعکس.

با این توضیحات، این فرض تنها در صورتی می تواند نافی پارادوکس باشد که ما خود را «موجودیتی درون خدا» و تحت شرایط آگاهی او تصور بکنیم(تا در آن صورت شرایط آگاهی او بر ما تاثیر گذار باشد)، یعنی گستره برداشت ما چونان ِ دایره سبز باشد، آنوقت محدودیت ِ برداشت انسانی(یا مادی؟)می تواند استدلال شود : برای مثال فرض بکنید سلولهای بدن من دارای یک آگاهی نسبت به سه بعد(مشابه برداشت انسان از پیرامون)بشوند، ایشان چه برداشتی می توانند از خود ِ من داشته باشند؟ در حالی که ما نمی توانیم چنین برداشتی از خدا داشته باشیم زیرا در آن صورت «جزئی از خدا بودن» یکسره او را در محدودیتهای ما شریک می کند.
 
بالا