برگزیده های پرشین تولز

هر روز يك شعر تازه

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
خانم ربکا اشعار بسیار زیباییه .ورود دوباره شما به این فروم را تبریک می گم.خواهش میکنم بازم سر بزنید .
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
41
محل سکونت
In the Wind
خانم ربکا بهتر نیست شعراتون رو با فاصله بزارین تا فرصت خوندن این شعرای قشنگ نصیب ما بشه
اگه بشه روزی دو تا شعر بزارین خیلی زیبا میشه
اونوقت ما هم میتونیم بخونیمشون
ولی شعراتون خیلی زیباست.
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
41
محل سکونت
In the Wind
وفای عهد

اگه یه روز حس کردی میخوایی گریه کنی
منو صدا کن
بهت قول نمیدم که بخندونمت
ولی میتونم باهات گریه کنم
اگه یه روز خواستی بدوی و بری
یه وقت نترسی از این که صدام کنی
بهت قول نمیدم که جلوتو بگیرم
ولی میتونم همپات تا آخر بدوم
اگه یه روز دیدی
حوصله این که به حرفای کسی گوش کنی نداری
منو صدا کن
قول میدم که خیلی خیلی ساکت بشینم
و تمام حرفاتا بشنوم
اگر یه روز طبیب خواستی
یه سری به مطب قلب من بزن
شاید دردتا خوبش نکنم
ولی می تونم کمکت حملش کنم
ولی اگه یه روز صدام کردی و جواب نشنیدی
بدو بیا پیشم
شاید من بهت احتیاج داشته باشم.
و اگه دیر رسیدی و من نبودم
عجله نکن
وقت داری
برو سر قرار
صدام کن
منم از زیر خاک جوابت میدم




می دانم پیش از آن که تو بگویی

حدس میزنم
که خواهی گریخت...
التماس نمی کنم
از پی ات نمی دوم
اما صدایت را در من جا بگذار!!
می دانم
که از من دل می کنی
راهت را نمی بندم
اما عطر موهایت را در من جا بگذار!!
می دانم
که از من جدا خواهی شد
خیلی ویران نمی شوم
از پا نمی افتم
اما رنگت را در من جا بگذار!!
احساس می کنم
تباه خواهی شد
و من خیلی غمگین می شوم
اما گرمایت را در من جا بگذار!!
فرقش را با حالا می دانم
که فراموشم خواهی کرد
و من
اقیانوسی خواهم شد سیاه و غم انگیز
اما طعم بودنت را در من جا بگذار!!
هر طور شده خواهی رفت
و من حق ندارم
که
تو را نگه دارم
اما خودت را در من جا بگذار!!



 

آیناز

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2006
نوشته‌ها
28
لایک‌ها
0
محل سکونت
star night
با سلام
خیلی خوبه
من به خانم ربکا سلام میکنم
عالیه
واقعا میتونین تو چند لحظه این همه شعر بگین خیلی خوبه

میبینم که بازم روژه آریا و آرشیتکت هستن و شعر نوشتن
واقعا شعراتون قشنگ و زیباست

امیدوارم همیشه این طوری باشین
 

آیناز

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2006
نوشته‌ها
28
لایک‌ها
0
محل سکونت
star night
بیا

تا تو را به سرزمین رویا هایم ببرم.

جایی که

ابرهایش پاکی تو رابه خاطر می آورند

و شکوفه هایش

عطر تن تو را می دهند

و آسمانش به رنگ چشمان توست.

دلم می خواست

فرشته ها را فرا خوانم تا

وجود نازنین تو را ستایش کنند.
 

آیناز

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2006
نوشته‌ها
28
لایک‌ها
0
محل سکونت
star night
می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم.

به یاد رفتنت مثل ابرها بغض کنم.

به نامه های ننوشته ات پاسخ بدهم

و

از پشت پنجره به آرزوهایت سلام کنم.

میخواهم تا انتهای این جاده همچنان بی قرار تو باشم

و تمام لحظه ها را به عشق دیدن توطی کنم.

میخواهم با تو از حادثه ها عبور کنم...
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
با سلام
میبینم که بازم روژه آریا و آرشیتکت هستن و شعر نوشتن
واقعا شعراتون قشنگ و زیباست
امیدوارم همیشه این طوری باشین
شما لطف دارین.شعرهای شما هم بسیار زیباست.حقیقتش اینجا مثل خونه ایه که می تونیم این دلای خسته را بیاریم و با شنیدن حرفای دلای همه دوستان جون بگیریم و حرفای دلمونا بزنیم و بریم.
یک آرزو
کاش می شد دنیا را با چشم شاعرانه دید
کاش تو بجای نوشیدن آب
ذره های جانم را که ترنمی عاشقانه است
همچون شرابی سکر آور می نوشیدی
و کاش دنیا حرفهای روزانه اش را به شعر میگفت
تا آنوقت
از تکرار ترنمهای زیبا و دلبرانه
بهشت را نه در اعلی مکان
بلکه در همین نزدکی
از شعرهای خودمان
و با مصالح رویایی دل می ساختیم
آنگاه در هر کوی و برزن
از تکرار محبتها
و نگاههای پر از مهر
دستان خسته
به نوای دل التیام می گرفت
و هر صبحگاه
تو با دعای صبح شاعران
غسل پاکی می ساختی
تا سجده ای ابدی
بر آستان جانان نمایی
و من دیگر
رنج جستجوی بنایی محکم
و گریزگاهی دور از زلزلهء نا امیدی و بلا
هر روز
در پشت هر خنده دلم نمی کشیدم
و آنگاه
از ضرب طپشهای قلب های پاک
در زمان
ابدیتی به پهنای واقعیت
و فراتر از رویا
در معراج آدمیت معنا می شد
و دیگر در پایان هیچ شعری
جمله ای به معنی کاش یافت نمی شد.
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
بیا
تا تو را به سرزمین رویا هایم ببرم.
جایی که
ابرهایش پاکی تو رابه خاطر می آورند
و شکوفه هایش
عطر تن تو را می دهند
و آسمانش به رنگ چشمان توست.
دلم می خواست
فرشته ها را فرا خوانم تا
وجود نازنین تو را ستایش کنند.

بوسهء مهر
شباهنگام
تمام دریچه های خانه دل را می گشایم
و چشم به راه آمدنش
شمع دل که از شرار ستاره ها
به یادگار گرفته ام
بر دست به کوچه می آیم
و چشم به انتهای ناکجا
صدایش می کنم
ناله ای از حزن
نا له ای از جان
که ای گم شده
ای غریبهء آشنا
تا کی به انتظارم خواهی
و تا کی از ترس گرد پیری
چشمانم را از دیدن تکرار تصویرم
باز میداری
آه زمان
ای جریان سریع لحظه ها
فقط دمی مرا با یار تنها بگذار
تا در سرآغاز دیدارش
لحظه ای هرچند کوتاه
دل را
و سینه تبدار را
به تسکین نگاهش
و سر پردردم را
به گرمای سینه اش مهمان کنم.
آه ای گذر لحظه ها
فقط دمی فرصت
بگذار آخرین خط این داستان
را با بوسه مهرش امضا کنم.
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars

می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم.
به یاد رفتنت مثل ابرها بغض کنم.
به نامه های ننوشته ات پاسخ بدهم
و
از پشت پنجره به آرزوهایت سلام کنم.
میخواهم تا انتهای این جاده همچنان بی قرار تو باشم
و تمام لحظه ها را به عشق دیدن توطی کنم.
میخواهم با تو از حادثه ها عبور کنم...
معجزه عشق
می خواهم ماهی دریای خیال تو باشم
و تو شکارچی دل من
می خواهم بیمار لحظه های بی تو باشم
و تو طبیب دقیقه های بی کسیم
می خواهم هر روز از زخم دوریت زخم بر زخم جای گیرد
تا در بازار و در هر کوی برزن
زخمانم نشانی از رد عشق تو بر من باشد
تا بداند و ببیند
همه کس
کین بی نشان
نشان تو دارد
و از اندازه و عمق زخمت
انگ عشق تو بر من زنند
و زخمت را عمیق ترین زخم عشق نامند
تا تمام اطبای عالم جوابم گویند
و تنها چاره را
معجزه عشق تو بداند.
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
تقدیم به رویایی دور دست
زائر شب
سلام
سلام ستاره شب من
امشب چون هر شب
گذرم چون گمگشتگان
به حیات خانه ات افتاد
همچون همیشه
آرام و نرم در کنار پنجره دلت
سر بر بازوی نرمنواز قلبت آرام گرفتم
ترنمهای دلت را
همچون لالایی خمار آوری
به جان خریدم
و غرق در نور مهرت به آسمان پر کشیدم
چشمان خمار از خلسه عشق را
به رویای تو سپردم
و لحظه های با تو بودن را
در شراب آرزوهایم حل کردم
جام می از شیرهء جانت نو شیدم
و لبانم را بهر تقدس
بوسه نشین قلبت نمودم.
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
41
محل سکونت
In the Wind
تلخی –شیرینی

هردو یا هردو

نمیدانم

آمدنت را همیشه رفتنی است

ورفتنت را

شاید هرگز آمدنی نباشد

نه به رفتنت دلخوشم

نه به آمدنت.
 

TOMASS ANJELLO

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 فوریه 2006
نوشته‌ها
1,158
لایک‌ها
12
با سلام

آرشیتکت تلخی –شیرینی


roje_aria79 تقدیم به رویایی دور دست

آیناز می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم.

اين شعر هم تقديم به شما دوستان هنر دوست

با سلام
اين شعر تقديم به تمامي دوستان شاعر و شاعر دوست در اين فروم .

خاطرات
چه بود از گردش چشمان مستت سهم فردايم
به دل ياد تو ماند و خاطرات كودكيهايم
پس از ديدارهاي ساليان درد و غم ديري است
به جا زخم عميقي مانده از فرياد در نايم
گوزن جنگلي سرسبز و دورم كز هجوم درد
به هر سنگ سياه دلخراشي سينه مي سايم
مرا اينك كنار آتش خود اي محبت جا بده آري
كه از صحراي سرما خيز باران خورده مي آيم
وزين يورش كه غم مي آورد روز و شبم بر دل
به تلخي مي گرايد عاقبت طبع شكر خايم

پيروز باشيد :happy:
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنها تر از من می روی

آرزو دارم تو هم عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی این برخوردهای سرد را
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
من مي خوام هميشه عاشق بمونم


به تو و چشماي روشنت قسم


با ترانه هاي آفتابي تومي تونم


به صبح فردا برسم


اين همه خاطره رو چي كار كنيم


نمي تونيم كه از اونا بگذريم


واژه ي شروع شعر من تويي


بيا تا آخر خط با هم بريم


واسه چي مي خواي كه تنهام بذاري


چرا بايد تو رو از ياد ببرم


يادمه يه روز نشستي روبه روم


گفتي كه محاله از تو بگذرم


بيا با هم آسمونو طي كنيم


تو به من يه فرصت تازه بده


مي دونم كه چشماي عاشق تو


راه و رسم عاشقي رو بلده


توي اين شباي تلخ و سوت و كور


بيا تا خورشيد و پيدا بكنيم


اگه امروزو گرفتن ازمون


بيا فكري واسه فردا بكنيم


من ميخوام هميشه عاشق بمونم


به تو و چشماي روشنت قسم


با ترانه هاي آفتابي تو مي تونم


به صبح فردا برسم


اين همه خاطره رو چي كار كنيم


نمي تونيم كه از اونا بگذريم


واژه ي شروع شعر من تويي


بيا تا آخر خط با هم بريم
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
من به اندازه يک ساحل خشک


عاشق مد شبانگاهي دريا هستم


مي نشينم که شبانگير دريا


اين دل خشک مرا


غرق در موج کند


يا که مانند کوير


تشنه بارانم


که ببارد نم نم


تيرگي را بزدايد ز دلم..
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
بنفشه صبح دم فسرد و باغبان گفتش

که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت

جواب داد که ما زود رفتنی بودیم

چرا که زود فسرد آن گلی که زود شکفت

کنون شکسته و هنگام شام خاک رهم

تو خود مرا سحر از طرف باغ خواهی رفت

غم شکستگیم نیست ز آنکه دایه دهر

به روی طفلیم از روزگار پیری گفت

ز نرد زندگی ایمن شو که طاسک بخت

هزار طاق پدید آرد از پی یک جفت

به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ

هزاران قرن در آغوش خاک باید خفت

خوش آنکسیکه چو گل یک دو شب به گلشن عمر

نخفت و شبرو ایام هر چه گفت شنفت
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست

يواشکی نگات کنم
جوری که هيچکی نفهمه
توی دلم صدات کنم
نمی گم عاشقتم به هيچکسی
توام پنهونش کن و به روت نيار
اون گلی رم که گذاشتم سر رات
تو اگه دوسش نداری بر ندار

بزا تو کنج دلم خاک بخوره
همه عشقه من و نگفته هام
نکنه يه وقت به گوشت برسه
صدای چکيدن اشکِ چشام

بزار تا پاکت نامه های من
زير فرش خونه سر بسته باشه
بزار هر چی دربين منو تو
تا ابد بازنشه و بسته باشه

کی می تونه عشقتو ازم بگيره

خودتم نمی تونی اينو بدون
هر کی باور نداره حرف منو
ای خدا اينو به گوشش برسون

من برای اون می ميرم
چه بدونه چه ندونه
می نويسمش رو قلبم
چه بخونه چه نخونه

بزا بين منو و دستاش
تا ابد فاصله باشه
بزا اين فاصله ها
گرد دلتنگی بپاشه

عشق هزار تا معنی داره
معنی دور ی و خواهش
معنی سَری که هيچوقت
نداره دستِ نوازش

مثه دلخوشی به يک خواب
ديدن اما نرسيدن
يه قدم تا لب چشمه
تشنه بودن نچشيدن

عشق همون شونه امنه
که واسه گريه نداری
اون عزيزی که تو شبهات
دستتو تو دستاش نمی زاری

عشق همون بغضه غريبه
که توی گلوت می مونه
تو دلت می شينه اما
جاشو هيچکی نمی دونه

عشق همون قطره اشکه
تو فراموشی شبها
يا همون غزل که مونده
عمری خشکيده رو لبها

عشق همين دو خط نوشته اس
عشق هزار حرفه نگفته اس
يه نگاه پرِ خواهش
يه سلام خيلی ساده اس
 

محمد رئیسی

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2006
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
سن
41
محل سکونت
Nafch
ممنون شعرهاي تموم بچه ها عاليه :p

...[/SIZE][/COLOR]


البته شعرای شما یه چیز دیگه ایه
شعرای روژه وآرشیتکت اصلا خوب نیستند
فقط کپی پیست میکنند
البته شعرای آیناز و ژینگ هم مثل شعرای شما زیبا هستند
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
می خواهمت اما نمی دانم چه خواهد شد

هرگز به اين دل بد نياوردم نه! شايد شد!


لب وا کن و چيزی بگو از من چه می خواهی ؟

ديگر نمی دانم چه بايد بود و بايد شد


هر کس به تو برخورد درمانده -شبيه من-

ما بين ماندن با تو يا ماندن مردد شد


گوشی به دستت بود اما خط نمی دادی

عمری جواب من فقط اين بوق ممتد شد


سر می کنم با آرزويم کس چه می داند

شايد شهابی امشب از چشم شما رد شد
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
توبه تصويري چه كودكانه دل باخته اي،

منو اونجوري كه در باور خود ساخته اي

توبه نقشي كه چه دور از من،

عكس ماه توي آب روشن،

توي رويائي مثل بيداري تو

مي خواي كه ماه رو از بركه بيايي برداري،

عشق من جزء غم دلواپسي نيست

آخه قلبم مثل قلب كسي نيست

من پر از احساسم

تو پر از احساسي

واي اگر قلب منو نشناسي

بيا با عشق و احساس منو دوباره بشناس

من نه عمري پشت شيشه چون عروسك بودم

نه كه خفته بين پنبه ها و پولك بودم

من اگر سردار عشقم يا كه پاك باخته ام

سرنوشتم رو با دستاي خودم ساخته ام

قصه ها گذشته بر من تا بدونم كيستم

سرگذشتم هر چه بوده من پشيمون نيستم

يه زمان عاشق و گاهي توي آغوش هوس ،

هر چه بوده همه انتخاب من بوده و بس

عشق من جزء غم دلواپسي نيست

آخه قلبم مثل قلب كسي نيست

گاهي سرشار از حقيقت گاهي مغلوب گناه

هر چه هستم تو فقط من رو براي من بخواه

من اگر مريم پاكم يا اگر گياه هرز،

عشق من بيا به باورهاي من عشق بورز

من پر از احساسم تو پر از احساسي

مگه ميشه قلبمونشناسي

مگه ميشه قلبمونشناسي

 
بالا