به خاطر ندارم ، شاید حداکثر تعداد دفعاتی که کتابی را به امانت از فردی گرفته باشم 1 یا دو بار بوده باشد. کتابخانه هم مراجعه نمی کنم ( فقط در دوران تحصیل این کار رو انجام می دادم و آنهم برای صرف کتابهای تخصصی مرتبط با رشته ی تحصیلی ام که در حال حاضر این نوع از کتاب ها به غیر از دانلود نسخه الکترونیکی شان در دسترس نیستند ) - کتاب خوب هم خیلی به ندرت در قفسه ی کتابخانه ها پیدا میشود ، اگر هم وجود داشته باشه شبیه به چیزی شده است که جناب ببعی یک بار میلش فرموده اند ولی بعد چون از مزه اش خوششان نیامده از خیرش گذشته اند! - کتاب رو ترجیح می دهم که بخرم ( کمی هم مانند سایر دوستان که نظرشان رو بیان کردند در ارتباط با تهیه کتابی که ارزشمند می دانم obsession دارم ، شده روز ها رو برای یافتن کتابی که در نظرم بوده صرف کرده ام و در نهایت هم آن را به چند ده برابر قیمت به ما فروشانده اند! )
کتاب هایی که دانلود می کنم هم کم نیستند (که البته حاوی کتابهای موجود در بازار ایران نیست و کتابهای چاپ خارج از کشور رو شامل میشود ) هر چند که مطالعه ی کتاب را به این صورت ( PDF یا chm ) به هیچ وجه نمی پسندم و خیلی زود سبب خستگی چشم می شود ولی در حالی که چاره ای نیست ، نیست ( که البته باز هم تصور می کنم این روش چند گام از کتاب خواندن در نور پیه سوز و شمع جلوتر باشد ، پس گلایه ای هم نیست! )
بی اغراق بهترین تفریحم توی زندگی ، قدم زدن در کتابفروشی ها و سرک کشیدن به قفسه های کتاب به خصوص بخش "ادبیات داستانی
خارجی" هستش.
کاملا با شما توافق دارم و 100% موافقم . ( البته با جایگزینی " به خصوص بخش " فلسفه " در جمله ی بالا )
ضمن اینکه چنین لحظاتی یگانه زمانی است که حس می کنم تنها نیستم و در میان دوستانم ام
کتاب فروشی های مورد علاقه ام هم که بیشتر به آنها سر می زنم - مگر به دنبال کتابی راهی انقلاب شوم - شهر کتاب نیاوران است و یک کتاب فروشی نه چندان قدیمی بالاتر از پل رومی کوچه موسیوند.