• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

آموزش زبان خارجی

Donbelid

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2007
نوشته‌ها
48
لایک‌ها
4
آموزش زبان خارجی

English-Class.jpg


پیشگفتار

در آموزش زبان، باید به سه مفهوم رویکرد، روش و رویه توجه داشت. رویکرد (Approach)، به ما می گوید که مردم چگونه دانش زبانی خود را می آموزند. رویکردها، نگاهی کلی دارند و به مکتب های فکری مربوط هستند. در واقع، رویکرد، موضوعی زبانشناسانه و گاه، روانشناسانه است و روش های تدریس، بر اساس رویکرد افراد در دوره های مختلف پدید آمده اند.

روش تدریس (methodology)، واقعیت بخشی و نمود عملی یک رویکرد به شمار می رود.

رویه (procedure)، نوع تکنیک ها و ترتیب بکارگیری آنها در یک روش تدریس است.

بررسی همه رویکردها و روش های تدریس زبان، به هیچ روی در این نوشتار نمی گنجند. کتاب ارزشمند Approaches and Methods in Language Teaching، اثر مشترک Jack C. Richards و Theodore Rodgers که با نام مختصر «ریچاردز اند راجرز» شناخته می شود، خلاصه ای از همه رویکردها، روش های تدریس و تکنیک های رایج در دوره های مختلف را گردآوری کرده است.

امروزه، تلاش می شود از رویکرد ارتباطی (CA) در آموزش زبان بهره گرفته شود. در ادامه، به بررسی جنبه های این رویکرد می پردازیم.



رویکرد ارتباطی (Communicative Approach)

رویکرد CA بر مبنای این اندیشه شکل گرفته است که فراگیری بهینه زبان خارجی با «تبادل معانی واقعی» در زندگی انسان شکل می گیرد. اما تبادل معانی واقعی به چه معناست؟ فرض کنید شما معلم زبان هستید و من زبان آموز. اگر شما یک خودکار را روی میز بگذارید و از من بپرسید Where is my pen? و من بگویم It’s on the table، تبادل معنا میان ما صورت گرفته است، اما این معنا واقعی نیست. چون در زندگی واقعی، شما چیزی نمی پرسید که جوابش تا این حد کلیشه ای و قابل پیش بینی و حفظ کردن باشد.

حالا بیایید همین سوال را communicative کنیم: من چیزهایی را از پیش روی میز چیده ام. حالا وانمود می کنم که جای آنها را نمی دانم و از شما می پرسم: Where is my pen? و شما پس از جستجو پاسخ می دهید: It’s on the table.

حالا کار ما communicative شد.

در روش تدریس Audio-Lingual که به رویکرد ساختارگرایی (structuralism) در زبانشناسی و مکتب فکری رفتارگرایی (behaviorism) در روانشناسی مربوط بود، دانش آموزان مکالمه ها را حفظ می کردند و سپس دو به دو، در نقش شخصیت های مکالمه، آن را در حضور کلاس ارایه می دادند.

مسلما این اتفاقی نیست که در دنیای واقعی می افتد. در رویکرد communicative، مکالمه هایی وجود دارد. اما از مسیر کار روی آن مکالمه ها، کلاس باید به اینجا هدایت شود که زبان آموزان بتوانند درباره شغل های واقعی خود، نام و نام خانوادگی، سن، موسیقی و هنر، بهداشت، مسایل شهری و اجتماعی و… با یکدیگر گفتگو کنند، متن های مربوط را درک کنند و اگر لازم است، درباره اش چیزهایی بنویسند.

به بیان دیگر، بازده و پایان هر کلاس audio-lingualism قابل پیش بینی است، اما بازده و پایان کلاس communicative approach بستگی به ویژگی های زبان آموزان و مسیر کلاس خواهد داشت.

با این توضیح، به اصول شکل دهنده رویکرد ارتباطی می پردازیم:



ویژگی ها

· «مدرس» راهنما و ناظر جریان کلاس است. او **** کلاس نیست که همه چیز را در مسیرهای از پیش تعیین شده، هدایت کند.

· هر درس کتاب، بر محور یک موضوع واقعی می گردد که می تواند فردی یا اجتماعی باشد. گرامر به صورت بخشی از داستان (و نه داستان اصلی) تدریس می شود. مثلا موضوع، مصاحبه برای یافتن شغل است. در جریان درس، زبان آموز می آموزد که برای صحبت درباره سوابق کاری خود، چگونه از ساختار ماضی نقلی استفاده کند.

· هر فعالیتی در کلاس باید در ارتباط با موقعیت های واقعی در زندگی انسان باشد.

· وقت بیشتری، برای درگیر کردن زبان آموزان به استفاده از زبان واقعی و موثق صرف می شود و وقت کمتری برای حل تمرین یا تکرار گذاشته می شود.

· درست گفتن و درست تلفظ کردن مهم است، اما درست ارتباط برقرار کردن در شرایط واقعی مهم تر است. پس جنبه کاربری زبان نباید قربانی درست تلفظ کردن یا حتی اشتباه های جزیی شود. معلم نباید سخن زبان آموز را قطع کند تا به او تذکر دهد که فلان واژه را باید فلان گونه ادا می کرد. این کار را در پایان مکالمه نیز می شود انجام داد.

· منابع متنی (reading) و شنیداری (listening) باید واقعی باشند. بنابراین استفاده از listeningهای آهسته که با سرعت غیرواقعی گفته شده اند، مجاز نیست. آسانترین مکالمه ها هم باید با سرعت و لحجه ی واقعی سخنوران آن زبان بیان شود.

· چنانکه در بالاتر اشاره شد، ارایه بازخورد یا اصلاح یک تکلیف، پس از پایان تکلیف انجام می شود و نه وسط آن. بازداری و گسست در فرایند ارتباطی، مجاز نیست.

· بر خلاف روش های سنتی که در آن، زبان آموز ابتدا با عبارت های کوتاه آشنا می شد و مدتی طول می کشید تا اولین امکان ارتباطی برایش مهیا شود، در رویکرد CA، زبان آموز از همان جلسه نخست با ساده ترین روش های ارتباطی آشنا می شود. مثلا از همان جلسه نخست می آموزد که چگونه خود را معرفی کند.

· زبان آموز باید تشویق شود که «آزمون و خطا» و «اصلاح خود» را به عنوان دو فن پسندیده، به کار گیرد. پس مدرس به جای آنکه مستقیما به زبان آموز بگوید فلان چیز را اشتباه گفتی و درستش این است، باید با ایما و اشاره از او بخواهد که خود را اصلاح کند یا مثلا دو گزینه پیش روی او بگذارد و بپرسد کدامش درست بود؟

· رایج ترین تکنیک های CA عبارت است از: کار دو نفره (pair work)، بازی کردن نقش (role play)، مصاحبه (interview)، نظرسنجی از کلاس توسط خود همکلاسی ها (survey)، پر کردن خلاء اطلاعاتی (information gap)، آموختن از طریق درس دادن (learning by teaching) و بازی (game).

· هدف نهایی CA دستیابی به این چهار مهارت است:

الف – مهارت زبانی (linguistic competence): یعنی استفاده درست از گرامر، نحو و واژگان یک زبان. مهارت زبانی به ما می آموزد که چه واژه هایی را چگونه در چه جمله هایی به کار ببریم.

ب – مهارت جامعه شناسی زبان (sociolinguistic competence): یعنی زبانی را که بلد هستیم، چگونه در جای مناسب خود به کار ببریم. مهارت جامعه شناسی زبان به ما می آموزد که کدام واژه ها و عبارت ها در این موقعیت خاص، بهتر است؟ چگونه می توانیم یک گرایش یا طرز برخورد خاص را با زبان ارایه دهیم (مثلا زبان دوستانه، زبان محبت آمیز، زبان محترمانه، زبان رسمی،…)

پ – مهارت سخن (discourse competence): یعنی چگونگی بیان مطالب طولانی، همراه با حفظ انسجام، پیوستگی و ارتباط منطقی میان اجزای کلام. مهارت سخن به ما می آموزد که چگونه از جمله ها و عبارت ها برای ساخت یک مکالمه کامل، سخنرانی، نوشتن یک ایمیل یا نوشتن یک مقاله برای روزنامه استفاده کنیم.

ت – مهارت راهبردی (strategic competence): یعنی تشخیص و اصلاح هرگونه اخلال در فرایند ارتباطی و نیز پوشاندن یک جنبه خاص از ضعف زبانی یا آموختن از خلال گفتگو. مهارت راهبردی به ما می آموزد که چگونه حرفمان را بیان کنیم؛ در حالی که یک واژه خاص را که لازم است به یاد نمی آوریم؟ چگونه بفهمیم طرف مقابل، متوجه سخن ما نشده است یا ما مطلب را به طور کامل دریافت نکرده ایم؟



نتیجه گیری

حتما شما هم قبول دارید که رویکرد CA را محال است بدون حضور در کلاس گروهی (بین 6 تا 12 نفر)، بدون حضور استادی توانمند و ماهر، و بدون در اختیار داشتن امکانات همزمان متنی، صوتی و تصویری، اجرا کرد.

پس استفاده از روش های زودآموز و روش های جادویی و روش های… (!!) که بر مبنای گوش دادن به سی دی یا خودآموزی و تنها آموزی ایجاد شده، بد نیست، اما معمولا نتیجه چشمگیری به بار نخواهد آورد. نتیجه اش تنها این است که شما با چندین جمله یا اصطلاح آشنا می شوید و آنها را حفظ می کنید.

موثق ترین، بهترین و کارآمدترین منبعی که بر مبنای CA طراحی شده، کتاب های معروف Interchange است که اتفاقا توسط یکی از نظریه پردازان بزرگ و نوابغ زبانشناسی معاصر، Jack C. Richards، نوشته شده است. ویرایش چهارم این سری (2013) در ایران نیز تکثیر شده و نسبت به ویرایش سوم، تغییرات چشمگیری، از جمله در بخش فیلم ها و تمرین های چندرسانه ای دارد. من خودم دوست دارم نسخه کاغذ گلاسه ای این مجموعه را از انتشارات جنگل بگیرم؛ چون کیفیت چاپ برایم مهم است!

یک منبع خوب دیگر، Top Notch است که ویرایش دوم آن هم مدتی است در ایران آمده. ویرایش دوم، نسبت به ویرایش نخست، برتری هایی دارد که قابل چشم پوشی نیست. هرچند Top Notch هرگز به پای Interchange نمی رسد. این ترم، اتفاقا دارم ویرایش دوم تاپ ناچ را درس می دهم.

مقایسه ویرایش سوم اینترچینج و ویرایش نخست تاپ ناچ را در اینجا بخوانید.

تعریف مجموعه American English File را هم چند جا شنیده ام، اما خودم درس نداده ام.

مجموعه هایی هم هستند که در این سالها درس داده ام و می توانم به بیهوده و بی فایده بودن آنها شهادت بدهم!! مجموعه هایی مثل: Cutting Edge، WorldView و Total English.

منبع: گیل آمرد
 

aftabezendegi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 اکتبر 2013
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
9
[h=2]پسرک نابینا[/h]
نويسنده : رضا حسنی چهارشنبه بیست و نهم آبان 1392
A man was walking by. He took a few coins from his pocket and dropped them into the hat. He then took the sign, turned it around, and wrote some words. He put the sign back so that everyone who walked by would see the new words.

Soon the hat began to fill up. A lot more people were giving money to the blind boy. That afternoon the man who had changed the sign came to see how things were. The boy recognized his footsteps and asked, "Were u the one who changed my sign this morning? What did u write?"

The man said, "I only wrote the truth. I said what u said but in a different way."

What he had written was: "Today is a beautiful day & I cannot see it."
مردی از کنارش رد میشد.تعدادی سکه از جیبش در آورد و داخل کلاه انداخت،سپس تابلویی که در دست پسرک بود را گرفت،روی آن چیزی نوشت.او تابلو را برگرداند تا هر کسی که از آنجا رد میشود،نوشته را ببیند.
خیلی زود کلاه پر از پول شد.مردم بیشتری در داخل کلاه پول و سکه میریختند.آن روز بعد ظهر، همان مردی که نوشته را عوض کرده بود،برگشت تا ببیند اوضاع چطور است.پسرک قدمهای پای او را شناخت و پرسید:"شما همان کسی هستید که امروز صبح تابلو را برگرداندید؟بر روی آن چه چیزی نوشتید؟"
مرد گفت:"فقط بر روی آن حقیقت را نوشتم.من هم همان چیزی را گفتم که تو گفتی، اما به روشی متفاوت."
چیزی که او نوشته بود،این بود:"امروز یک روز زیبا است اما من از دیدن آن محروم هستم و نمیتوانم آن را ببینم."
این داستان کوتاه رو از این سایت برداشتم:ترجمه آنلاین برای یادگیری زبان انگلیسی خیلی به درد میخوره.سر بزنید
 
بالا