• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اشـعار اشرف حسینی.

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
به خانه ات که آمدم
برف باریده بود
و تنها جای پایت مرا می برد
- سقف چکه می کرد -
تمام روزهای رفته
فقط تو بودی و
خواب های قشنگی
که دیده بودی
برایم
روزهای رفته نیامد و
تو هنوز خوابیده ای
و بارشی عمیق
خانه ی ما را در بر گرفته است.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
باغ در تب است و می سوزد
میوه ها رسیده اند
به جایی
که می خواهند تمام باغ را سر سبز
به باغبان بسپارند
برای رنجی با دست های خراشیده
پس چرا
خستگی به تنش
باغ زرد است ...؟
پاییز...
نه نرسیده
به جایی
که پرستوها دسته جمعی کوچ کنند
از این خزان زده باغ
به سرزمینی سبز

خیاط را صدا بزن
قامت چوبین مترسک دیگر
پرنده های مزاحم را
نمی ترساند....
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
زمین می شکافد
هر ازگاهی
می لرزد از خشم هیولایی بی نام
و خود می گوید:
این بزمی است و برقصید
به ضرب انگشتان رقاصه ای مست
فرقی هم نمی کند
آهنگ
فریاد کودکان بی فردا باشد
یا جیغ موزون زنان بی کودک
که زمین به خود لرزیده از
گناه
شاید
گرسنگی هیولاست
که خشم می آفریند و خوف
برای آنها که نان آورند و
بر جاده ای دراز فردا را رفته اند
و برای آنهایی که بی فردا
جاده را مانده اند.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
در این خانه
هیچ کس
جایش خالی نیست
به صدای زنگ
پریشان می شوم.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
... و فریادی
که انتهایش رسید
به گلوله در بیابان
ناجوانمردانه
فریادی
که گرگ و میش به گلو خشکید
آفتاب هنوز آرمیده است –
و پستان های بریده ی دخترکان کولی
هنوز غرق خون است
« رزا می نالد در درگاه خانه اش»
هنوز در هوا
گل سرخ های باروت می ترکد
شهر مالامال هراس
درهایش تکثیر نمی شود
قلب کولیان پیر به اشعار تو می تپد
می شنوی
صدای سم ضربه ها
دختری که یوسف قدیس
به خاکش سپرده بود
پریشانش کرد
نگاه کن
از ناله ی قدیسه ی عذرا
آب دهان ستاره ها خشکید
و کودکان تشنه مردند.
فدریکو!
ببخش!
- رشته هایت را که پنبه کردم –
گفتم
گلوله های کودن پلید
قلب مهربانت را
رها سازند.!
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
دستهای لیلا
بوی کاهگل می دهد
بوی به هوش آمدن دیوارها
با رنگ های قهوه ای.
توی حیاط نشسته ام
با خاطره ای
خاطرخواه شمعدانی های معصوم
همیشه دنج دیوارها
یادگاری می نوشت
از روزهای
شکوفه وآفتاب و فروردین
گیسوی دختر را به هم می بافت


لیلا دختر همسایه،
کوچک بود و مهتابی
به رنگ آرزوهایش
هر شب
برای ماه قصه می گفت
زیر نور تن اش
ماهی ها آرام شنا می کردند
با هر تکان
به سمتی
موج می زدند
دهلیز تو در توی خیال را
و دختر دیوار می بافت
از بوی کاهگل و
تکان دم ماهی
برای خانه اش
لیلا قالی می بافت.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
صورتم در آینه شکسته
و سایه ای پشت سر
کوتاهی اندامم را قد کشیده
چگونه به عزیزترین دوست
خنجر بکشم
از پشت سر
سایه ام را پاک کن
حتی صورتم را.
غروب در من لرزیده و پاهایم
کوه را به پایه نشسته
تا قرص خورشید بالا بیاید و من بپوشم
صورت عریان سایه ها را
از پشت سر
سنگی به آینه نشسته.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
اسب ها
با زین های گمشده شیهه می کشند
میان قبیله ی دختران کولی
زنی با ابروهای کمانی
دوتا شده
در باد
گرد و خاکی به پا شده
و تصویر بزرگ زن
در هوایی کدر
به پیشانی خاک نشسته
و چشم دوخته
به دو باز کوهی
آنجا
شکار پرنده پرنده ممنوع است
-بالای کوه نوشته اند-
اما دو تیر
نقطه های پر پرنده را در هم آشفت
و تصویری آینه را با خود برد.
 

Spring's Girl

كاربر فعال موسيقي
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 اکتبر 2009
نوشته‌ها
6,299
لایک‌ها
325
محل سکونت
داستانهای بلند...
خسته نباشی دوست خوبم.ممنون از معرفی این شاعر و شعرهایش:happy::happy:
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
خسته نباشی دوست خوبم.ممنون از معرفی این شاعر و شعرهایش:happy::happy:
مرسی عزیزم ،
خواهش میکنم
happysmiley.gif
 
بالا