همه چیز از ای کاش شروع شد…
نه ای کاش انسان، بلکه ای کاش آفریننده
وقتی آرزو کرد پس انسان را ساخت و آنقدر خوشحال شد که به خودش تبریک گفت. چون شبیه ترین به خودش بود.
و با یک آرزو بود که انسان پا به جهان گذاشت. یک انسان در یک جهان بدون انتها. پس رویاهایش هم بی انتها بود.
انسان در طبیعت بدون پناه بود و آرزوهای زیادی داشت. توسط موجودات دیگر خورده می شد. از دره به پائین پرت می شد چون واقعا نمی دانست که دره یعنی چه و افتادن از آن چه سرنوشتی دارد. و اینگونه است که همه انسانها بطور ناخوداگاه ترسی عجیب در درون خود احساس می کنند از دره، از تاریکی و…
و این انسان رشد کرد و به دنبال تحقیق آرزوی خود رفت.زبان را آفرید تا ارتباط برقرار کند. ارتباط باعث اشتراک تجربه ها شد. باعث آگاهی از فرصتها و تهدیدها که هر انسان آنرا تجربه کرده بود شد.
و اینطور بود که انسان با اشتراک تجربه ها به آرزوهای خود دست یافت.
پس از آن خط اختراع شد تا باعث شود آموخته های انسان ثبت شود و برای دیگران قابل استفاده شود. برای نسلهای بعد
و نهایتا امروز اینترنت این معجزه بزرگ و گرانقدر بشر باعث شده در لحظه هر انسان بتواند در آن دو سوی متضاد جهان بصورت صوتی و تصویری و آنهم کمترین هزینه ارتباط داشته باشد.
همه دانشمندان علوم بصورت لحظه ای مشکلات خود را با همکاران خود در میان می گذارند و دانسته های خود را به اشتراک می گذارند تا نقص های تجربیات خود را رفع کنند.
و بدین سان انسان امروزی به طرز حیرت آوری در هر لحظه منتظر یک معجزه و اختراع در هر یک از زمینه های دانش است.
زیر در گذشته ای نه چندان دور باید پای پیاده یا با چهارپایان مسیر طولانی را می رفت ، ماه ها و سالها در همان محل دانش می آموخت و همین مسیررا باز می گشت و سپس در اختیار دیگران قرار می داد. البته اگر در این بین طعمه حیوانات درنده و راهزنان نمی شد…
اما امروز نیاز به رفت و آمد نیست . فقط با یک کانت شدن ارتباط و اشتراک صورت می پذیرد
و همه اینها از یک ای کاش شروع شد…
ای کاش می توانستم پرواز کنم و هواپیماها اختراع شدند
ای کاش می توانستم مادرم را درمان کنم و پزشکی رشد کرد.
به راستی انتهای رویای بشر کجاست ؟
به شخصه فکر می کنم انتهای رویای بشر شناخت بوزون هیگز است
که مرز بین رویا و حقیقت از بین خواهد رفت.
فاصله زمانی بین ای کاش و به حقیقت پیوستن آرزو از بین می رود
و شاید بالاتر از ان دیگر ای کاش معنا نداشته باشد…
مهدی محمدی دهقانی
نوشته های مهدی محمدی دهقانی
The end of the human’s dream
نه ای کاش انسان، بلکه ای کاش آفریننده
وقتی آرزو کرد پس انسان را ساخت و آنقدر خوشحال شد که به خودش تبریک گفت. چون شبیه ترین به خودش بود.
و با یک آرزو بود که انسان پا به جهان گذاشت. یک انسان در یک جهان بدون انتها. پس رویاهایش هم بی انتها بود.
انسان در طبیعت بدون پناه بود و آرزوهای زیادی داشت. توسط موجودات دیگر خورده می شد. از دره به پائین پرت می شد چون واقعا نمی دانست که دره یعنی چه و افتادن از آن چه سرنوشتی دارد. و اینگونه است که همه انسانها بطور ناخوداگاه ترسی عجیب در درون خود احساس می کنند از دره، از تاریکی و…
و این انسان رشد کرد و به دنبال تحقیق آرزوی خود رفت.زبان را آفرید تا ارتباط برقرار کند. ارتباط باعث اشتراک تجربه ها شد. باعث آگاهی از فرصتها و تهدیدها که هر انسان آنرا تجربه کرده بود شد.
و اینطور بود که انسان با اشتراک تجربه ها به آرزوهای خود دست یافت.
پس از آن خط اختراع شد تا باعث شود آموخته های انسان ثبت شود و برای دیگران قابل استفاده شود. برای نسلهای بعد
و نهایتا امروز اینترنت این معجزه بزرگ و گرانقدر بشر باعث شده در لحظه هر انسان بتواند در آن دو سوی متضاد جهان بصورت صوتی و تصویری و آنهم کمترین هزینه ارتباط داشته باشد.
همه دانشمندان علوم بصورت لحظه ای مشکلات خود را با همکاران خود در میان می گذارند و دانسته های خود را به اشتراک می گذارند تا نقص های تجربیات خود را رفع کنند.
و بدین سان انسان امروزی به طرز حیرت آوری در هر لحظه منتظر یک معجزه و اختراع در هر یک از زمینه های دانش است.
زیر در گذشته ای نه چندان دور باید پای پیاده یا با چهارپایان مسیر طولانی را می رفت ، ماه ها و سالها در همان محل دانش می آموخت و همین مسیررا باز می گشت و سپس در اختیار دیگران قرار می داد. البته اگر در این بین طعمه حیوانات درنده و راهزنان نمی شد…
اما امروز نیاز به رفت و آمد نیست . فقط با یک کانت شدن ارتباط و اشتراک صورت می پذیرد
و همه اینها از یک ای کاش شروع شد…
ای کاش می توانستم پرواز کنم و هواپیماها اختراع شدند
ای کاش می توانستم مادرم را درمان کنم و پزشکی رشد کرد.
به راستی انتهای رویای بشر کجاست ؟
به شخصه فکر می کنم انتهای رویای بشر شناخت بوزون هیگز است
که مرز بین رویا و حقیقت از بین خواهد رفت.
فاصله زمانی بین ای کاش و به حقیقت پیوستن آرزو از بین می رود
و شاید بالاتر از ان دیگر ای کاش معنا نداشته باشد…
مهدی محمدی دهقانی
نوشته های مهدی محمدی دهقانی
The end of the human’s dream