IT GALAXY
Registered User
- تاریخ عضویت
- 23 مارس 2013
- نوشتهها
- 473
- لایکها
- 277
پیش روی هر کس، حتی شما، هر لحظه انتخابهای گوناگونی قرار میگیرد. انتخابهایی که میتواند مسیر زندگیتان را تا ابد تغییر دهد. انتخابهایی که گاهی دنیا بیرحمانه وادارتان میکند تا در مدت زمان کوتاهی، بدون لحظهای تامل، بدون هیچ بررسی یا آمار و ارقام و نکته سنجی، به آنها تن دهید و منتظر نتیجهاش بمانید. این چیزی است که هر روز ساده در کنار ما زندگی میکند و گاه بیآنکه بخواهیم از آن بیتوجه رد میشویم. استدیو بازی سازی TELLTALE، میخواهد تا با یک بازی هیجان انگیز شما را به دنیایی ببرد که در آن همه چیز وابسته به انتخاب شماست! این شما هستید که با تصمیمگیریهای پیاپی، سرنوشت بازی و آدمهایش را به تباهی یا آبادی هدایت میکنید. با ما همراه شوید تا به بهانه شروع فصل دوم از شاهکار مشهور و صاحب جوایز متعدد TELLTALE Game، یعنی The Walking Dead، برایتان چند کلمهای از این دنیای پر تشویش سخن بگوییم.
اپیزود به اپیزود برای زنده ماندن
آهسته آهسته با دستبندی که بر دست دارید، آماده مردن میشوید! از صحبتهای پلیسی که شما را تا محل اجرای حکم اعدام همراهی میکند اینطور برمیآید که شما مرتکب یک قتل هستید. بله! شما یک قاتل هستید. اما اینکه چه کسی را کشتهاید و چرا دست به چنین جرمی زدهاید، موضوع دیگری است که باید تا اپیزودهای بعدی از فصل اول بازی برای رسیدن به پاسخ آن صبر کنید. در حال نگاه کردن به بیرون هستید که بوم! تصادف اتومبیل! به هوش میآیید و با جسد پلیس و یک بدن زخمی مواجه هستید! گویا ناگهان دنیا و آدمهایش یک فرصت دیگر به شما برای زندهماندن میدهند! شاید هنوز وقت مردن شما فرا نرسیده باشد. اما قضیه زمانی روشن میشود که مامور پلیس، در هیبت درنده و خونخوار بدل شده و میخواهد شما را تکه پاره کند! از اینجاست که «Lee»، پا به دنیای مردگان متحرک میگذارد! به دنیای مردگان خوش آمدید. مردی که تا همین یک ساعت پیش، در دو قدمی مرگ قرار داشت، اکنون در دنیایی است که مرگ هر لحظه بر پیکره زخمیاش ، سایه افکنده است. بعد از فرار کردن از دست زامبیها و مردگان متحرک، خود را به خانهای میرسانید و از اینجا کلیدیترین شخصیت بازی دستانش را در دستانتان میگذارد. نام این شخصیت کوچک دوستداشتنی، کلمنتاین است، دختربچه نهسالهای که پدر و مادرش قبل از تبدیل دنیا به مکانی آخرالزمانی، در شهری دیگر گیرافتادهاند و اینجاست که ماجرای شما برای زنده ماندن با دختربچهای نه ساله آغاز میگردد...
از همان برخوردها و دیالوگهای ابتدایی بازی با کلمنتاین متوجه میشوید که بازی عمق دارد و احساسات قرار است در گوشه گوشه آن لمس شود. قرار است احساس شما همراه شما باشد و درست همینجا، همینجا که احساساتتان به شخصیتهای بازی رابطه پیدا میکند و بر انتخابها و تصمیمهایتان تاثیر میگذارد، دو راهی انتخاب، به گودالی تبدیل میشود که شما را برای لحظاتی گرفتار خود میکند. این صحبتها به چند دقیقه ابتدایی از اولین اپیزود از فصل اول مردگان متحرک اختصاص دارد. بازی و داستانش را به شما واگذار میکنیم! چرا که هر گیمر با انتخابهای خودش، داستان دیگری را پیش روی Lee و همراهانش قرار خواهد داد.
گیم پلی:
سبک گیم پلی بازی دشواری یا مکانیزم پیچیدهای ندارد. همه چیز با ماوس و اشاره در صفحه انجام میشود و به صورت محدود در بعضی مواقع باید دست به کیبورد شوید. مکانیزم گیم پلی اینگونه طراحی شده که باید با انتخاب اشیا و کلیک بر روی آنها، با اشیای صفحه تعامل برقرار کنید. البته در بازی خبری از معماهای سخت و طولانی نیست و با آزمون و خطا همه چیز قابل اجراست و دلیلی برای زحمت کشیدن برای بررسی نیست. تنها کافی است تا بر روی اشیایی که با دایره مشخص شدهاند کلیک کنید تا ببینید که چه استفادهای میتوان از آنها داشت. همچنین گهگاهی نیز مینیگیمهایی پیش رویتان ظاهر میشود که ناچار میشوید در آنها از کیبورد نیز استفاده کنید. مثلا وقتی که با یک زامبی درگیر میشوید یا میخواهید قفل یک در را باز کنید. البته این مینیگیمها هم به رسم باقی مراحل گیم پلی اصلا دشوار نیست و برای این کار تنها باید به موقع دکمههایی که بر روی صفحه نقش میبندد را فشار دهید.
اما در پس این گیم پلی ساده، ظرافتی عظیم نهفته است. ظرافتی که از آن اینگونه سخن میگوییم، همان چیزی است که قلب و روحیه انسانیتان را درگیر میکند. بیایید قبل از رفتن به سراغ آنچه مردگان متحرک را از تمامی عناوین هم سبک جدا کرده و در بین دهها بازی AAA، لایق دریافت معتبرترین جایزهها کرده است را بررسی کنیم. شاید ژانری به اسم بازیهای دیالوگ محور نداشته باشیم، اما با توجه به اینکه تقریبا غالب دیالوگهای این بازی باید توسط شما انتخاب شوند و این انتخابها هستند که مسیر بازی و کاراکترهایش را میسازند، پس شاید بد نباشد اگر ژانر جدیدی را به دنیای بازیهای ویدیویی بیفزاییم. مردگان متحرک عنوانی دیالوگمحور است. این دیالوگها و انتخابها هستند که بازی را به سمت و سوی دیگری هدایت میکنند. بازی به طور حقیقی، کاری کرده است تا بدانید که انتخابها در دنیای مجازی هم موثر هستند.
نتیجه هر دیالوگی که انتخاب کنید، روزی روزگاری، حتی در یک اپیزود دیگر به شما نشان داده خواهد شد. طرفداری از یک کاراکتر خاص یا ضدیت با یک کاراکتر خاص، در رفتار آتی آنها با شما تاثیر میگذارد و حتی گاهی این دوست و دشمنیها مسیر بازی را به سمت و سوی دیگری میکشانند. در طرف دیگر برای پاسخ دادن به سوالها و حرفهایی که هر یک تاثیر خوب و بد بر زندگی کاراکتری که سرنوشتش در دست شماست، میگذارد تا ابد وقت ندارید و طی چند ثانیه کوتاه باید تصمیم خود را برای چگونه پاسخ دادن به مشکلات و مسائلی که پیش رویتان سبز میشود گرفته باشید.
دیالوگها و تاثیراتی که بر بازی شما میگذارند، تنها بخشی از بازی را شامل میشوند. بخش مهمتر بازی لحظاتی است که ناگهان بر سر دوراهی قرار میگیرید و ناچارید تا در چند ثانیه یک راه را انتخاب کنید! درست یا غلط، خوب یا بد! تنها چند ثانیه فرصت به شما داده میشود تا با یک انتخاب درست، سرنوشت بهتری را رقم بزنید یا ادامه دادن راه را برای خود و گروه دشوار کنید! دشواری انتخاب درست لحظهای که با شخصیتهای بازی ارتباط برقرار کردید، انتخاب بین مرگ یکی و نجات دیگری یا خشنود کردن یکی و ناراحت کردن دیگری و غیره و غیره، روی دیگر خود را به شما نشان خواهد داد. انتخابهای بازی به شما یک درس میدهند! شما یک سوپرهیرو نیستید و زمانی که تصمیم میگیرد یک فرد را نجات دهید، این تصمیم به معنای آن است که اجازه دادهاید دیگری خوراک مردگان شود. گاهی انتخابهایی پیش میآید که بسته به وجدان شما دارد و اخلاقیات را هدف میگیرد. شاید این انتخابها در روند بازی چندان موثر نباشند، اما در دیدگاه افراد نسبت شما بسیار موثر است و شما را به قولی به آدم خوب یا آدم بد تبدیل میکند. گاهی ناچارید تا خودخواه باشید یا جان دیگران را برای ***** و نجات همراهان خود فدا کنید! اما نکته مهم بازی در آنجاست که شما را هیچ گاه وادار به انتخاب کاری یا رفتن به جایی نمیکند. این شما هستید که میخواهید خودخواه باشید یا به دیگران اهمیت دهید. این شما هستید که میتوانید برای اینکه دوستتان را نجات دهید یا اجازه دهید خوراک زامبیها شود، تصمیم میگیرید.
گرافیک، صداگذاری:
شاید عناوین پر زرق و برق AAA، با گیمپلیهای پر زد و خورد و گرافیکهای آنچنانی، مخاطبان زیادی داشته باشند، اما مردگان متحرک در همان لحظات ابتدایی بازی، سنگ بنای لذت را بر روی دستان گیمر میگذارد. سنگ بنای لذتی که در آن خبری از گرافیک سه بعدی نیست، اما صفحه دو بعدی و تصاویری که به کمیکبوک شبیه هستند خود به قدری جذاب خودنمایی میکنند که دیگر فراموش میکنید که با یک عنوان با گرافیک ساده طرفید. البته همین تصاویر ساده، با توجه به خشونت بالای بازی، گاهی به شدت تاثیر گذار میشوند. همچنین در بازی لحظات خشونتبار بسیاری وجود دارد که باعث میشود این بازی به لحاظ خشونت به هیچ عنوان مناسب سنین پایین نباشد.
صدا گذاری بازی نیز چندان تعریفی ندارد ولی نمیتوان به آن خرده گرفت. صداگذاری شخصیتهای اصلی بازی به گونهای صورت گرفته که با شخصیتهای آنها و ظاهرهایشان هماهنگی داشته باشد. همچنین موسیقی چندانی در هنگام دیالوگها به گوش نمیرسد اما در لحظات حساس یا انتخابهای مهم موسیقی یا صدای جر و بحثها آدرنالین شما را بالا میبرد تا انتخاب بین دو راه بیش از پیش سختتر شود.
سخن نهایی:
TellTale با گرافیک هنری و با زرق و برق مخصوص خودش، نشان داد که آنچه گیمرهای امروزی به دنبال آن هستند، تنها تصاویری که به فیلمهای سینمایی شباهت داشته باشد نیست، بلکه عنوانی است که روایتی ناب داشته باشد. روایتی خاص که همچون یک فیلم سینمایی، لحظه به لحظه مشتاقانه آن را دنبال کند! روایتی پویا که گیمر احساس میکند واقعا در آن نقش دارد. شاید بزرگترین اشکالی که در گیم پلی خطی بسیاری از عناوین بزرگ و کوچک وجود دارد آن است که گیمر احساس میکند در بازی نقشی ندارد و از آنجا که همه چیز به صورت خطی از پیش برای وی رقم خورده و بنابراین لذت بازی تنها به تماشای صحنههای سه بعدی و هیجان انگیز محدود میشود. اما قضیه عنوان TellTale جداست. شمایید که واقعا بازی میکنید و بازی میسازید. بنابراین اگر گیمر هستید یا به دنبال عنوانی هستید که شما را با خود ساعتها همراه سازد، سری به مجموعه سری The Walking Dead بزنید. بدون شک از تجربه آن پشیمان نخواهید شد.
http://www.zoomit.ir/it-news/game/9753-the-walking-dead-game-review
منبع :