• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

تاريخ جشنها زبان پارسي تخت جمشيد

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
تاريخ جشنها زبان پارسي تخت جمشيد پارسه بزرگان ايران در تارنگار:
http://ariapars.persianblog.com
حتما سر بزنيد و پيشنهاد و انتقاد و.. :D
 

ehsan

Administrator
مدیر انجمن
Administrator
تاریخ عضویت
5 دسامبر 2002
نوشته‌ها
7,949
لایک‌ها
3,918
محل سکونت
Internet

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
به نقل از ehsan :
مطالب خوبي توي وبلاگتون بود... كه توي سايتهاي ايراني كم پيدا ميشه. موفق باشيد. ;)
سپاس
تارنگار با نوشتار((عشق از ديد حافظ)) به روز شد.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
جشن سوری(چهار شنبه سوری)

برگفته شده از تارنگار: تاريخ، جشنها و زبان پارسي


از جمله جشن هاي آريايي ، جشن هاي آتش است . امروزه تنها « جشن سوري » ، معروف به « چهارشنبه سوري » و نيز « جشن سده » برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهريورگان » يا « آذر جشن » مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .

مجموعه ي آيين هاي نوروزي از « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر نوروز به سر انجام خود مي رسد .
( بهرام فره وشي ، ص 43 )

برخي را باور اين است كه با در نگر(نظر) آوردن واژه ي « چهارشنبه » كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس « چهارشنبه سوري » ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .

اما مي بينيم كه در ميانه سده چهارم هجري ، از اين جشن و چگونگي بر پايي و هنگام آن و نيز ديرينگي اش سخن به ميان است . برابر اين آگاهي كه در نسک(كتاب) تاريخ بخاراي ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان ساماني ، در ميانه سده چهارم هجري ، اين جشن با شكوهي بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوري» ناميده مي شده است .

چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با « جشن سوري » به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 –118 )


اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني « جشن سوري» را مي توان در اين سه گاه باز جست :

۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك

۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز « جشن همسپهمديم» (آخرين گاهنبار سالانه)

۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز « جشن همسپهمديم» و جشن آفرينش انسان است . ( هاشم رضي ، ص 149 ) .

افزون بر اين و بنا به سنتي كه براي برخي رويدادهاي بزرگ و جشن هاي باستاني ، برابر نهادي اسلامي نيز بدست داده شده است ، آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه ي آخر سال را برخي به قيام مختار ثقفي كه به خونخواهي حسين و فرزندانش قيام كرده بود ، نسبت مي دهند : « مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد ، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الاميني ، ص 50 ) .

واژه « سوري » پارسي به چم(معني) « سرخ » مي باشد و چنان كه پيداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « ميهماني » هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . در گذشته جشن هاي آتش كاملا" حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص 233 )

استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به جستار(مبحث)ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون « سرخي تو از من ، زردي من از تو و … » از افزونه هاي پسا – اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود . ( ابراهيم پور داود ، ص 75 )


اما به گفته يكی از دوستان به آسانی ميتوان اين نگره را رد كرد:

نخست ديدگاه مردم ايران نسبت به آتش؛خوب يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماريها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و ۱۰۰٪ اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.
همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سياوش از آتش؛ خب بايد ببينيم سيا وش چگونه از آتش گذشته است!

فردوسي مي گويد:


ســيــاوش ســيــه را بــه تــنــدي بــتـــاخـــت
نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــي بـــركـــشـــيـــد
كــســي خـــود و اســـپ ســـيـــاوش نـــديـــد


خب آتش انبوهي بوده و سياوش هم تيز از آن گذشته است؛ و مي دانيم كه گامهاي اسب ريخت پرش دارد؛ پس سياوش به آرامي ونرمي از آتش نگذشته است.


برخي از آيين های جشن سوري

بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی

( توپ مرواريد ) و … (علي بلوك باشي ، صص 63 – 57 ، بهرام فره وشي ، صص 49-44)



همچنين در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد. البته استاد مهرداد بهار با اين ايده ي فرجامين همداستان نيست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )


و در پايان اميد است که همه ي هم ميهنان گرامی با برپاداشتن اين جشن و جشنهای ديگر ايران زمين در راه کوشش برای پدافند(دفاع) و نگهداری از اين آيين های کهن گام بردارند.
 

Darius Aryanpur

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 فوریه 2005
نوشته‌ها
102
لایک‌ها
5
سن
36
محل سکونت
Tehran
به نقل از korosh bozorg :
جشن سوری(چهار شنبه سوری)

برگفته شده از تارنگار: تاريخ، جشنها و زبان پارسي


از جمله جشن هاي آريايي ، جشن هاي آتش است . امروزه تنها « جشن سوري » ، معروف به « چهارشنبه سوري » و نيز « جشن سده » برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهريورگان » يا « آذر جشن » مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .

مجموعه ي آيين هاي نوروزي از « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر نوروز به سر انجام خود مي رسد .
( بهرام فره وشي ، ص 43 )

برخي را باور اين است كه با در نگر(نظر) آوردن واژه ي « چهارشنبه » كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس « چهارشنبه سوري » ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .

اما مي بينيم كه در ميانه سده چهارم هجري ، از اين جشن و چگونگي بر پايي و هنگام آن و نيز ديرينگي اش سخن به ميان است . برابر اين آگاهي كه در نسک(كتاب) تاريخ بخاراي ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان ساماني ، در ميانه سده چهارم هجري ، اين جشن با شكوهي بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوري» ناميده مي شده است .

چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با « جشن سوري » به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 –118 )


اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني « جشن سوري» را مي توان در اين سه گاه باز جست :

۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك

۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز « جشن همسپهمديم» (آخرين گاهنبار سالانه)

۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز « جشن همسپهمديم» و جشن آفرينش انسان است . ( هاشم رضي ، ص 149 ) .

افزون بر اين و بنا به سنتي كه براي برخي رويدادهاي بزرگ و جشن هاي باستاني ، برابر نهادي اسلامي نيز بدست داده شده است ، آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه ي آخر سال را برخي به قيام مختار ثقفي كه به خونخواهي حسين و فرزندانش قيام كرده بود ، نسبت مي دهند : « مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد ، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الاميني ، ص 50 ) .

واژه « سوري » پارسي به چم(معني) « سرخ » مي باشد و چنان كه پيداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « ميهماني » هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . در گذشته جشن هاي آتش كاملا" حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص 233 )

استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به جستار(مبحث)ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون « سرخي تو از من ، زردي من از تو و … » از افزونه هاي پسا – اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود . ( ابراهيم پور داود ، ص 75 )


اما به گفته يكی از دوستان به آسانی ميتوان اين نگره را رد كرد:

نخست ديدگاه مردم ايران نسبت به آتش؛خوب يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماريها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و ۱۰۰٪ اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.
همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سياوش از آتش؛ خب بايد ببينيم سيا وش چگونه از آتش گذشته است!

فردوسي مي گويد:


ســيــاوش ســيــه را بــه تــنــدي بــتـــاخـــت
نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــي بـــركـــشـــيـــد
كــســي خـــود و اســـپ ســـيـــاوش نـــديـــد


خب آتش انبوهي بوده و سياوش هم تيز از آن گذشته است؛ و مي دانيم كه گامهاي اسب ريخت پرش دارد؛ پس سياوش به آرامي ونرمي از آتش نگذشته است.


برخي از آيين های جشن سوري

بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی

( توپ مرواريد ) و … (علي بلوك باشي ، صص 63 – 57 ، بهرام فره وشي ، صص 49-44)



همچنين در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد. البته استاد مهرداد بهار با اين ايده ي فرجامين همداستان نيست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )


و در پايان اميد است که همه ي هم ميهنان گرامی با برپاداشتن اين جشن و جشنهای ديگر ايران زمين در راه کوشش برای پدافند(دفاع) و نگهداری از اين آيين های کهن گام بردارند.
اي عرب هاي وحشي! راه براه ميگن جشن چهار شنبه سوري از آن ماست!
81.gif
 

iranvig

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2003
نوشته‌ها
433
لایک‌ها
6
سن
56
به نقل از korosh bozorg :
چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با « جشن سوري » به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 –118 )
نسبت دادن اين روز و اين جشن ايراني به موش خورها و سوسمارخورها اونم توسط همين كساني كه ادعاي ايراني دارن ديگه ازون حرفاي خفنه.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
برگرفته شده از تارگار تاريخ جشنها و زبان پارسي: http://ariapars.persianblog.com
جشن نوروز


امروزه نوروز بزرگترين جشن باستاني ايرانيان است. گستره ي اين جشن نه تنها در ايران كه در ميان تيره هاي گوناگون آرياييست. چه در كردستان و چه در آذرآبادگان و چه در تيره ي بلوچ و فارس و لر و.... اين جشن با شكوه بزرگ و درخوري برگزار ميشود. و اين همان چيزيست كه ايرانيان و تيره هاي آريايي براي يكپارچگي نيازمندند.


نوروز، جشن ايرانيان از روزگاران كهن پر شكوه ترين جشن بهاري در جهان بوده است. نوروز بهارانه اي است كه روايت هاي تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون است نوروز جشن شروع فروردين يا « فرودگان » است كه ياد آور اجداد و نياكان ما بود و چنان مي پنداشتند كه در پنج شب ، ارواح پاك مردگان ، براي ديدار سامان زندگي و روزگار بازماندگان به زمين فرود مي آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشا وسركشي مي شوند . اگرخانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت وشاد باشند ، ارواح مسرور و سر افراز برمي گردند. اما درغير اينصورت ، آنان اندوهگين وناراحت به جايگاه خويش باز مي گردند وتا سال آينده چشم براه مي نشينند.

فردوسي بزرگ درباره ی پيدايش نوروز چنين ميگويد:

چو خورشيد تابان ميان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا

بجمشيد بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند

درباره ی پيدايش نوروز در روايتي ديگر چنين آمده است كه نيشكر را جمشيد در اين روز يافت و مردم از كشف خاصيت آن متحير شدند . پس جمشيد دستور داد تا از ( شهد آن ) شكر ساختند و به مردم هديه دادند . از اين رو ، آن را نوروز ناميدند.

همچنين گفته شده كه اهريمن ، بلاي خشكسالي و قحطي را بر زمين فرو نشانيد . اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و درپايان او را شكست داد . آنگاه خشكسالي، قحطي ونكبت را بر روي زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت ويدرختان و هر نهال و چوب خشكي سبز شدند . پس مرد م اين روز را « نوروز » خواندند و هر كس به يمن و خجستگي در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزه نشانيدن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقي مانده است.


سر سال نو هرمز فروردين
بر آسوده از رنج روي زمين

بزرگان به شادي بياراستند
مي و جام و رامشگران خواستند

چنين جشن فرخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروان يادگار

نوروز در تخت جمشيد:

همانگونه كه گفته شد‚ يكي از كاربرد هاي تخت جمشيد برگزاري جشن نوروز در آنجا بوده در اينجا به برخي تفصير هاي اساطيري نوروز اشاره ميشود :

يكي از آنها باورمندي به فرود آمدن فروهرها در نوروز است. باور ديگر اين است كه در نوروز فروهر انسان از آسمان به زمين آمد و در كالبد انسان جاي گرفت و در اين روز فروهر درگزشتگان به زمين باز ميگردد. در اسطوره ديگر آمده است نوروز اولين روز پادشاهي جمشيد پس از ساختن قصري با شكوه است و اسطوره ديگر نوروز را روزي ميداند كه جمشيد واحد هاي اندازه گيري را تايين نمود. واحد اندازه گيري طول 1 بند انگشت (اينچ) در تخت جمشيد به كار ميرفته كه هر واحد آن برابر 2.2 سانتيمتر بوده.


در خيام نامه آمده است :

چون از اميري جمشيد 421 سال گذشت ، جهان از او يكسره راست همي آمد .ايران و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه هاي بسيار ساختند و سيم و زر از معادن بر آوردند و ديباي ابريشمي بافتند كه آن روز ، روز اول « حمل » بود . پس جشني بر پا ساخته و نوروزش نام نهاد تا هر سال چو فروردين آيد ، آن روز را جشن گيرند.



در ميان اقوام آريايي كه وارد ايران شدند ، جشن سال نو در به دو گونه زير بوده است :

آرياييها در روزگاران باستاني داراي دو فصل گرما و سرما بودند . فصل سرما دارای دو ماه و فصل گرما دارای ده ماه مي شد . ولي پس از مدتي ، تابستان داراي هفت ماه و زمستان داراي پنج ماه شد . در هر يك از اين دو فصل جشني برگزار مي كردند كه هر دو اين جشنها را آغاز سال نو گفته مي شد. در جشن نخست كه به هنگام آغاز فصل گرما يعني به هنگامي كه گله ها را از آغل به چمنهاي سبز و خرم مي كشانيدند و از ديدن چهره ی گرمابخش خورشيد شاد مي شدند. جشن دوم با شروع سرما آغاز مي شد . در اين روزها گله را به آغل باز مي گرداندند و با توشه هاي اندوخته از آنها نگهداري مي كردند . بر پايه شواهد و قرا ئن ، جشن نوروز حتي به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا مي شده و شايد به ريختی كه اكنون بر ما نمايان نيست آن را در برج مزبور ثابت نگاه مي داشتند .

جشن نوروز شش روز پشت سر هم دنبال ميشد و در اين روزها ، سلاطين بار عام مي دادند و مهتران خاندان خود را به ترتيب مي پذيرفتند و به حاضران عيدي مي دادند . در روز نخست سال مردم زود از خواب برمي خواستند ، به كنار نهرها و قناتها و خود را مي شستند و به يكديگر آب مي پاشيدند و شيريني تعارف مي كردند . صبح قبل از آنكه كلامي گويند ، شكر يا عسل مي خورند و براي حفظ بدن از نا خوشي ها و بدبختي ها روغن به تن مي ماليدند.

********************************************************************************************************************


ابزارهايي كه در زمان جمشيد پادشاه اسطوره اي ايران ساخته شد:

جنگ افزارهاي گوناگون:

بفر كيي نرم كرد آهنا *** چو خود و زره كرد و چون جوشنا

چو خفتان و تيغ و چو بر گستوان *** همه كرد پيدا بروشن روان

بافتن پارچه و دوختن و شستن آن:

زكتان ابريشم و موي قز *** قصب كرد پرمايه ديبا و خز

بياموختشان رشتن و تافتن *** بتار اندرون پود را بافتن

چو شد بافته شستن و دوختن *** گرفتند از و يكسر آموختن

خشت و گچ:

بفرمود پس ديو ناپاك را *** بآب اندر آميختن خاك را

هر آنچ از گل آمد چو بشناختند *** سبك خشت را كالبد ساختند

بسنگ و به گچ ديو ديوار كرد *** نخست از برش هندسي كار كرد

ساختن گرمابه و كاخ:

چو گرمابه و كاخهاي بلند *** چو ايران كه باشد پناه از گزند

سيم و زر و ياقوت:

بچنگ آمدش چند گونه گهر *** چو ياقوت و بيجاده و سيم زر

پزشكي و درمان:

پزشكي و درمان هر درد مند *** در تندرستي و راه گزند

كشتی و دريانوردی:

گذر كرد از آن پس به كشتي بر آب *** ز كشور به كشور گرفتي شتاب


اما نوروز ، پس از مرگ جمشيد نيز به زندگی خود ادامه داد . نوروز از همه ی تاخت و تازهای مغولها، يونانيان، تازيان، ترکها و... جان سالم بدر برد. چرا که نوروز در خون مردمان آريايی جاريست.


هر روزتان نوروز **** نوروزتان پيروز

http://images.google.com/images?q=t.../norooz/B21.jpg
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
برگرفته شده از http://www.ariapars.persianblog.com/
آرش کمانگير

ميان ايران و توران سال ها جنگ و ستيز بود. در نبردي كه ميان افراسياب توراني و منوچهر شاه ايران در گرفت, **** ايران در مازندران به تنگنا افتاد. سر انجام دو سوي نبرد به آشتي در امدند و براي آن كه مرز دو كشور روشن شود و ستيز از ميان بر خيزد و جنگ از ريخت فرسايشي درآيد, پذيرفتند كه از مازندران تيري به سوي خاور پرتاب گردد, هر جا تير فرود آمد همانجا مرز ميان دو كشور باشد و هيچ يك از دو كشور از آن فراتر نروند.
در اين گفت و گو بودند كه فرشته ي زمين سپندارمذ پديدار شد و فرمان داد تا تير و كمان آورند. آرش در ميان ايرانيان بزرگ ترين كمان دار بود به نيروي بي مانندش تير را دور تر از همه پرتاب ميكرد. فرشته ي زمين به ارش گفت تا كمان بر دارد و تيري بسوي خاور پرتاب كند. آرش دانست كه پهناي سرزمين پاك آريايي به نيروي بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه توان خود را در اين راه بگذارد.
او خود را آماده كرد, برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهيان ايران نمود و گفت: ببينيد من تندرستم و هيچ كژي در وجودم نيست. ولي ميدانم كه چون تير را از كمان رها كنم همه ي نيرويم با تير از بدن بيرون خواهد شد.
آن گاه تير و كمان را برداشت و بر بلنداي كوه دماوند بر آمد و به نيروي خداداد تير را رها كرد و خود بي جان بر زمين افتاد.
هرمز, خداوند بزرگ, به فرشته ي باد فرمان داد تا تير را نگهبان باشد و از آسيب نگه دارد. تير از بامداد تا نيمروز در آسمان ميرفت و از كوه و در و دشت ميگذشت تا در كنار رود جيحون بر تنه ي درخت گردويي كه سترگ ترين درخت در گيتي بود نشست. آن جا را مرز ايران و توران جاي دادند و هر سال به ياد آن روز جشن گرفتند. گويند كه جشن تيرگان در ميان ايرانيان از اين زمان پديد آمده است.
از دیدگاه نجومی، اين جشن برابر است با بزرگترين روز سال خورشيدي و گرماي تابستان كه همان تير روز از ماه تير است. برابر با سالنماي كهن ايران و سالنماي زرتشتيان اين روز ، سيزدهم تيرماه است اما در سالنماي كنوني ايران به علت ماههاي سي و يك روزه ، جشن ، سه روز به جلو مي افتد و در روز دهم تيرماه برگزار مي شود ، كه با نيايش ، آب پاشيدن كودكان بر روي هم و هديه دادن نامزدها به يكديگر و گاه با گرفتن فال حافظ و خوردن ميوه و آجيل و خواندن سرود و پايكوبي به پايان مي رسد.

و اي كاش پدر بزگ ها و مادر بزرگ ها به جاي گفتن قصه هاي پوچ و بي مايه و تنها سرگرم كننده براي فرزندان خود داستان اسطوره هاي ايران را بگويند. هر آينه, به ديد من اين گونه داستانها كه ريشه در تاريخ كهن و اسطوره هاي ما دارد, خيلي آسان تر و بهتر براي فرزندان ما قابل دريافت است.



***************************************************************************

* تارنمای گروهی سپندارمذ راه اندازی شد

* هفت سين(داريوش کيانی)
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
برگرفته شده از تارنگار: تاريخ، جشنها و زبان پارسی. http://ariapars.persianblog.com
××××××××
کوتاه درباره ی قُقنس

قُقنس مرغي افسانه اي و ايراني همانند سيمرغ است. قُقنس مرغي خوش رنگ و خوش آواز است كه منقار او سيصد و شصت سوراخ دارد و بر كوه بلندي در برابر باد مينشيند و آواهاي نغز و شگفت از منقار خود بر مي آورد. هزار سال ميزيد و چون سال هزارم فرا ميرسد و مرگش نزديك ميگردد‚ هيزم فراواني گِرد خويش مي آورد و بر بالاي آن مينشيند و آهنگي شيرين ميسرايد و بالها بر يكديگر ميزند : بدان گونه كه از بال او آتشي ميجهد و در هيزم مي افتد و او در آتش خود ميسوزد و از خاكسترش تخمي پديدار ميشود و از آن قُقنسي ديگر بر مي آيد.

ايران نيز همچون آن مرغ بي همتا بارها در چنين آتشي سوخته و بار از خاكستر خويش زاده است : اين دو همانندند.
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
با درود.
هم اكنون كه سخن از زبان آذري پيش آمد بهتر ديدم كه اين جستار را بگذارم.
برگرفته شده از تارنگار تاريخ جشنها و زبان پارسي

http://ariapars.persianblog.com

ترك و آذري را با هم برابر نكنيم

بر همگان روشن است كه ميان واژه و تيره ي آذري و ترك تفاوت فراوان است.

نخست امروزه تركها را از دودمانِ تيره ی مغولان ميدانند. در صورتي كه آذريها را هم تاريخ نگاران پيشين(بويژه هردوت) و هم تاريخ دانان كنوني از تيره ماد كوچك ميدانند.

دو اينكه به گونه 100% تابت شده كه مادها يكي از تيره هاي آريايي هستند. هر چند كه چند بي خرد پان ترك با ادعاي اينكه مادها آريايي نيستند لبخند را به روي لب هاي همگان آورده اند.

سه اينكه هر كس به آساني ميتواند دريابد كه هم ميهنان آذري ما از ديدگاه ريخت و چهره بيشتر همساني با ايرانيان دارند و يا با تنگ چشمان آسياي ميانه و مغولان.

چهارمين مورد آشكارترين مورد ميباشد. همين نام آذربايجان هست. آيا اين نام هم يك نام تركي هست؟؟؟

پنج اينكه در شاهنامه چندين بار نام آذرآبادگان آمده. پرسش اينجاست اگر آذرآبادگاني وجود نداشته پس ديدگاه فردوسي كجاي ايران بوده؟ من تنها يكي از نمونه ها را مي آورم:

همي تاز تا آذرآبادگان ديار دليران و آزادگان

اين بيت در بخش پادشاهي يزدگرد هست. جايي كه يزدگرد از همه بخشهاي ايران زمين آغاز به گرآوري **** ميكند. كه يكي از آن بخشها آذرآبادگان است. نغز است اينکه در همين بخش و چند بيت پس از آن فردوسی سرراست ترکها را دشمن ايران ميداند.


انگار اين بزرگ مرد چنين روزهايي را پيش بيني ميكرده و اين ابيات را براي پند گيري ما آورده. جايي كه آذريها را همراه و بخشي از ايران و تركها را دشمن سوگند خورده ايران و ايراني ميداند.


آيا زوزه کشيدن و نمايش پرچم و نشان فاشيستی گرگ خاکستری در خور آذريها هست. آيا کسانی که برای زلزله بم جشن و پايکوبی راه انداختند آذري بودند و يا کسانی که فريب چنين محافلی را خورده اند و ديگر خودشون رو آذری نميدانند و ترک ميدانند؟


دوستان گرامي اين موارد همچنان دنباله دارد و پيش از اين نيز بارها در تارنماها و تارنگارهاي گوناگون گوشزد شده. و اين نوشتار كوتاه تنها براي هم ميهناني هست كه هم اكنون بر سر دوراهي قرار گرفته اند و هر دم ممكن است كه به دام گرگ صفتان و دد منشان پان ترك بيفتند.

خواهش من از هم ميهنان آذري اينه كه در اين باره ژرفتر بيانديشند. هم اكنون زمان آن رسيده كه همين آذريهاي ميهن پرست جنبشهايي را تشكيل دهند براي مبارزه با اين محافل پليد پان ترك. اکنون همان زمانی است که بايد يک بابک ديگر از جا برخيزد و مبارزه را آغاز کند با كساني كه آذري و ترك را در يك تراز قرار ميدهند.

و در پايان بخشی از چامه ی نظامی گنجوی که پان ترکها او را ترک ميدانند!!!:

تُرکی صِفَت وَفای ما نيست // تُرکانِه سُخن سِزای ما نيست

آن کز نَسَبِ بُلَند زايد // او را سُخن بُلند بايد

به نِفرين تُرکان زَبان بَرگُشاد // که بی فِتنِه تُرکی زِ مادَر نَزاد

زِ چينی بِجُز چينِ اَبروُ مَخواه //ندارند پِيمان مردم نِگاه

سُخن راست گُفتند پيشينيان // که عَهد و وَفا نيست در چينيان

همه تَنگ چِشمی پَسنديده اند// فَراخی به چَشمِ کَسان ديده اند

خبر نی که مهر شما کين بُوَد // دل تُرکِ چين پُر خَمُ و چين بُوَد

اگر تُرکِ چينی وَفا داشتی // جهان زيرِ چين قَبا داشتی

هَمه عالم تَن است و ايران دِل // نيست گويندهِ زين سُخن خَجل

چونکه ايران دلِ زمين باشد //دل ز تَن به بود يقين باشد
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
برگرفته شده از تارنگار: تاريخ، جشنها و زبان پارسي

http://ariapars.persianblog.com

************

نامهای ايرانی و پارسی( آ )

همان گونه که ميدانيد شمار زيادی از نامهايی که ايرانيان برای خود برميگزينند، نام هايی بيگانه و تازيست.

اين درحاليست که خود ايرانيان در درازای تاريخ نام های بزرگ و زيبايی داشته اند که ياد آور بزرگان و اسطوره های ما هستند.. اين نيز بخشی ديگر از فرهنگ ما است که بدست تازيان ددمنش زيان ديده.

از زيبايی نام های ايرانی در برابر نام های تازی که برخی از آنها گلودرد را نيز در پی دارد که بگذريم، از زيان های ديگر آن ميتوان به ديدگاه مردم جهان نسبت به ما اشاره کرد، که در پی اين نامگذاری ها، و نزديکی نام هايی که ما برای خود برميگزينيم با اعراب، ما را نيز همچون تازيان تروريست و ددمنش و وحشی می انگارند.

از اين رو بود که چندی پيش به گردآوری نامهای ايرانی بهمراه چْم(معنی) آنها‌‌ پرداختم. که پس از آن برخی از دوستان در يک تارنما اين کار را دنبال کردند. آن چيزی که بر دوش من است را انجام خواهم داد و نامهای ايرانی و پارسی را به همراه چْم آنها در اين تارنگار خواهم گذاشت. پس از آن بايسته است که شما دوستان از ميان اين همه نامهای زيبا و پرمايه نامهايی درخورٍ، برای فرزند، شرکت کاری و... خود و دوستانتان بيابيد و برگزينيد.

نام دختران كه با ( آ ) آغاز ميشود



نام..................................................................................................روشنگري(توضيح)

۱- آبگينه ............................................................................................................ آبنوس

۲- آتوسا.........................................................................................نام يک شاهزاده ايراني

۳- آذر ......................................................................................... ..آتش، نهمين ماه ايراني

۴- آذرافروز.......................................................................... نام پسر مهرنوش پسر اسفنديار

۵- آذرخش...............................................................................صاعقه، نام روز نهم از ماه آذر

۶- آذرگون.................................................................................... نام گلي است برنگ سرخ

۷- آذرنوش............................................................................................................ پاکدين

۸- آرا............................................................................................................................

۹- آرزو......................................................................................................................آرزو

۱۰- آزاده............................................................................................................ آزاد، رها

۱۱- آزيتا......................................................................................... نام يک شاهزاده ايراني

۱۲- آزين.......................................................................................................... زينت آلات

۱۳- آسا................................................................................................................. مانند

۱۳- آفرين ........................................................................................................... تشويق

۱۴- آلاله ......................................................................................................نؠ §م گلي

۱۵- آناهيتا ......................................................................................................... الهه آب

۱۶- آوا..................................................................................................................... صدا

۱۷- آويزه................................................................................................................... آويز

۱۸- آهو.................................................................................................................... آهو

19 - آرتميس........................................................نخستين زن دريا سالار در زمان خشايارشاه

20-آريادخت................................................................دختر آريايي ونام خزانه دار ايران در زمان داريوش

21-آزرمي دخت....................................................................پادشاه ايران در زمان ساسانيان

22-آنيتا................................................................................................................ آناهيتا







نام پسران كه با ( آ ) آغاز ميشود.



نام..................................................................................................روشنگري(توضيح)


۱- آبـتين .......................................................... يکي از شخـصيت هاي شاهـنامه، پدر فريدون

۲- آتـش................................................................................................................. آتـش

۳- آذين ............................................................ فرمانده لشگر بابک خـرمدين، تـزيـين و آرايش

۴- آراد ....................................................................................................... نام فرشته اي

۵- آرام................................................................................................................. ساکت

۶- آرتان ........................................................................................ نام پدر زن داريوش کبـير

۷- آرش............................................................................ يکي از پهـلوانان اسطوره ای ايران

۸- آرشام.....................................................................بسيار نيرومند، پدر بزرگ داريوش کبـير

۹- آرمان.................................................................................................................هـدف

۱۰- آرمين......................................................................... يکي از شخـصيت هاي شاهـنامه

۱۱- آريا............................................................................ .نام باستاني ايران، تيره ی آريايی

۱۲- آريامنش........................................................ داراي خلق و خوي آريايي، نام پسر داريوش

۱۳- آريانا.........................................................................منسوب به نژاد و قوم آرين يا آريايي

۱۴- آرين.................................................................................................مربوط به نژاد آريا

۱۵- آزاد....................................................................................................................آزاد

۱۶- آويژه...................................................................................خاص و خالص، پاک و پاکيزه

17-آتروپات...............................................................به چم و معنی نگاهبان آتش و نام ساتراپ آذربايجان در زمان تاختن اسكندر گجستك(ملعون)
18-آذرخش............................................................................................................شهاب

19-آريان.....................................................................از ريشهء فرانسه به معني آريايي=آرين

20-آريابرزن............................................................از سرداران پارسي كه پايداری او در برابر **** اسكندر پر اوازه است

21-آريافر....................................................................................................داراي فر آريايي

22-آريابان.............................................................................سرور آريايي يا فرماندهء آرياييان

23-آريامهر...........................................................................................نور و دوستي آريايي


افزوده شده

23- آزرمگان ...................................................................پدر فرخ زاد ، از سرداران خسروپرويز.

24- آذرمه .........................................................................................................پدر بهرام.

25 - آيين گشسپ .............................................دبير هرمزد. نيز از پهلوانان **** بهرام چوبينه.

26 -آوه .......................................................................................................پهلوان ايراني.

27 -آوگان .............................................................................................از سرداران فريدون.


*آيا ما خود بی نام و نشانيم!!!
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
نامهای ايرانی و پارسی. بخش( الف )



برگرفته شده از تارنگار: تاريخ جشنها و زبان پارسي

http://ariapars.persianblog.com



اتان (با ضمه اول)..................................................................... نام داريوش بزرگ هخامنشی

اختر .........................................................ستاره/بخت/طالع/پرچم/نام گياهي است داراي برگهاي ريز و زرد و سرخ/نام فرشته مويل بر زمين

اخشيد(با فتحه اول)......................................... شاه شاهان/از نامهاي مازندراني در سده هاي گذشته

اراسنگ(با فتحه اول و يسره چهارم)................. از دوستان و ياران يوروش يبير/دارنده اسب نيرومند

ارتا(با فتحه اول)............................................................................. راستي/درستي/راستگو

ارتاي(پهلوي)...................................................................................... سريع/تندرو/شتابان

ارجاسب(با فتحه اول)................................. دارنده اسب گرانبها/از مخالفان زرتشت يه در جنگ با گشتاسب کشته شد

ارجمند.................................................................................. دانا/قيمتي/بلند مرتبه/گرامي

اردا(بافتحه اول و سيون دوم)...........................................................درستي/پايي/راستي/ارتا

ارديبهشت............................................ آتش/نام فرشته اي يه نگهبان کوه هاست و مويل بر روز سوم هر ماه/بهترين راستي/ماه دوم سال خورشيدی

ارژن................................................. درخت بادام يوهييه از چوب آن عصا و يمان ميسازند/نام دشتي در استان فارس

ارشاسب.........................................................................................دارنده ي اسب هاي نر

ارشاي............................................. دلير/مرد قوي تن/مبارز/ارشي/اشي/نام موسس سلسله ی اشکاني
ارغند ................................................................................................. خشمگين/ با ابهت

ارمند .......................................................................................... آرام گرفته/آرمنده/آراميده

ارمين(با فتحه اول و سکون دوم)................................................... آرمين/يي آرمين پسر ييقباد
ارمين دخت.....................................................نام يکي از شاهزاده خانمهاي باستان/دختر آرزو

ارنا(با يسراول)..........................................................................نام درختي در جنگلهاي ايران

ارنواز..........................................آنيه سخنش نييوست و رحمت به همراه دارد/نام خواهر يا دختر جمشيد

اروين(با فتحه اول)................................................................ آزمايش/تجربه/ارزش يابي/آروين

استاره(با يسر اول).................................................................................................ستاره

استر(با يسر اول و سوم)......................................ستاره/برادر زاده مرد خاي/همسر خشايارشاه

اسپند ...................................................سپند/مقدس/گياهي خودرو داراي دانه هاي سياه يه بر آتش ميريزند تا از بوي خوش ان بهره مند شوند

اسپندار............................................................................................... اسپنديار/اسفنديار


اسفار......................................................................... اسوار/سوار/سپيده روز/کتابهاي بزرگ


افرا ................................................... درختي بزرگ شبيه درخت چنار با شاخ و برگ فراوان و پر سايه /آفرين/تحسين

افراز ................................................................................ بلندي/يرسي/فعل امر از افراشتن

افراسياب ...........................................هولناي/ترسناي/مخوف/پادشاه معروف توران/دشمن و مخالف ايرانيان/كسي كه گردونه اش جلوتر است

افراشته ................................................................................. بالا برده/بلند يرده/بر افراشته

افراه ................................................................................................................ پرسيدن

افرند ......................................................................................... فر و شيوه/حشمت/جمال

افروز ........................................................................................................ فروزان/نورانی

افسا ..............................................................................................افسونگر/جادوگر/ساحر

افسان ............................................... مخفف افسانه/آهن يا سنگي يه با آن يارد و شمشير را تيز ميينند
افسانه.................................................... داستان يا حکايتي که خيال انگيز و غير واقعي است

افشانه................................................................................... افشاننده نازو محبت و گيسو

افشي..................................................................................................شبنم/ژاله/افشنگ

افشيد................................................................................................... روشنايي/نور/پرتو

اماوند.............................................................................................................نيرومند/دلير

امشاسپند ......................................................... جاويدان مقدس/نام فرشتگان ائين زردشتی

انديشه ............................................................................................. فير و خيال/ترس/بيم

انوشين.................................................................................................... جاودانه/نوشين

انيژ............................................................................................. نام گياهي ست/بومادران

اورمزد............................................ سياره مشتري/اهورامزدا/خداي ايرانيان باستان/هرمز/نام روز اول هر ماه شمسی
اوزون........................................................................................................ افزايش/زيادتی

اوژن........................................................................... افيندن/انداختن/همريشه با اوگن/افين

اوستا ............................................دانش/پايه و اساس/بنياد/پناه/ياوري/نام كتاب مقدس زردشتيان
اوشين......................................................................................نوعي گياه از تيره ي نعنايان

اهورا مزدا.......................................................................سرور دانا/نام خداي ايرانيان باستان


ايران..........................................نام كشور گراميمان/در پهلوي اران گفته ميشد/سرزمين آرياييها

ايرانا.........................................................................................................منسوب به ايران

ايرمان..................................................................................موبد/پيشوا/مهمان/کنايه از دنيا

ايرن........................................مايه شير/شيرين تحريف شده آنست/به فرانسوي :نام آخرين تراژدي ولتر

ايزد..............................................................................................................خدا / آفريدگار

ايزد گشسب..........................................................دارنده اسب نر ايزدي/از امراي بهرام چوبين

ايلا..............................................................................................نام فرزند افراسياب توراني



* از آنجايی كه دوستان بارها از من پرسيده اند، ناچارم كه اشاره كنم برخی از نامها در خور و مناسب نامگذاری روی فرندان است و برخی ديگر در خور نامگذاری شركت های كاری و ...
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
http://ariapars.persianblog.com/
شب يلدا

جشن شب یلدا جشنیست که از 7000 سال پیش تا کنون در ميان ایرانيان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمتسان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:

جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.

فردوسی بزرگ در شاهنامه میگوید:



نباشد بهار و زمستان پدید **** نیارند هنگام رامش نوید



از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهای بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند.

در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دیگرگون شد، اما پس از چندی خیام بروی کار آمد و این گاشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم.

به جز این ایرانیان همیشه آيين هايشان همراه با شادی بوده و احترام ویژه به نور و روشنایی، به وارانه ی نژاد سامی و تازیان که مراسم آنها همیشه همراه با سوگواری است و معمولا در تاریکی برگزار میشود. از این روست که ایرانیان درازترین شب را بیدار مینشینند تا بیرون امدن خورشید را نظاره گر باشند. از این پس است که دوران کمبود نور و روشنایی پایان یافته و دوران فزونی خورشید و نور و روشناییست. در این میان ایرنیان با روشن کردن آتش و چراغ به یاری خورشید می آیند و تا صبح بیدار میمانند.

یکی دیگر از دلائل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزد مهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانیها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمیگردد، که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذرای شده.

در"مهریشت" اوستا آمده است: مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی مینگرد تا دروغی نگوید"

مهرپرستی و میترایسسم به اروپا نیز کشیده شد و در آنجا ژولیان یکی از پادشاهان رومی به این دین گروید. همچنین امپراتورانی چون کومودوس (۱۸۰-‏۱۹۲م.)، سپتیمیوس سوروس (۱۹۳-‏۲۱۱)، کاراکالا (۲۱۱-‏۲۱۷) و جولیان ملقب به جولیان مرتد، و نیز بسیاری از سربازان و افسران روم، سخت پیرو این آیین بودند و در رم، بریتانیا (در پی هجوم روم به سال ۴۳ م.)، و کناره‌های رود راین، دانوب و فرات، کنیسه‌ها و معابد متعددی برای میترا بر پا داشتند آنها سالها جشن زادروز مهر و شب چله را جشن میگرفتند و آن را آغاز سال میدانستند، حتی پس از گسترش دین مسیح، نتوانستند جلوی این جشن به یادگار مانده از ایرانیان را بگیرند و به دروغ آن را شب زادروز مسیح نامیدند. اگر در آیین مراسم کریسمس اروپایی ها بنگریم میتوان به نشانه های ایرانی آن پی ببریم. ایرانیان در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره ای و زرین می آراستند.

همچنین باور ایرانیان در زمان مهرپرستی این بود که، که مهر از بانوی باکره ای به نام آناهیتا در درون غاری زاده شده که بعدها مسیحیان عیسی را جایگزین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا کردند.

یکی دیگر از نشانه های تقلید و وام گرفتن مسیحیان از ایرانیان روز مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است.

چامه سرایان پارس زبان نیز به این نکات اشاره کرده اند:



سنایی در این باره مــــــی‌گـــــــوید:



به صاحب‌دولتی پیونــد اگر نامـی همی جویــی ****که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا



معزی نیز در وصف عیسی می‌گوید:



تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است****تو شمع فروزنـده و گیتــی شب یلــدا



سیف اسفرنگی تأکید می‌ورزد که یلدا شهرت و آوازۀ خود را از نام مسیح دارد:



سخنم بلند‌نام از سخن تو گشت و شایـد****که درازنامی از نام مسیح یافت یلـــــدا



*آيين های جشن شب يلدا



یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.

در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگويی خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آيند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپيده برسانند.

در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و شيوه ی آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژيرامون و شيوه ی زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زيادی زیادی به اين بارمندند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.

مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره ای می گسترانند که بی شباهت به سفره ی هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بيشمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلوا شکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به و بويژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.

در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولا گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می خورند.

در گیلان هندوانه را حتما فراهم می کنند و باورمندند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه ای خارج از هوای گرم اطاق می گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس ازگیل در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.

دکتر محمود روح الامینی روایت جالبی از یلدای مردم کرمان ذکر می کند. بنا به روایت او مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه ای استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.

«جمشید کیومرثی» مردم شناس زرتشتی درباره یلدا می گوید:« نزد ایرانیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دیماه تا 10 بهمن ماه را در بر می گیرد و از 10 بهمن به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.»

بنا به گفته ی او زرتشتیان در این شب جشن می گیرند و فدیه می دهند:« فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده می شود و در آن خوراکی های مرسوم شب یلدا چیده می شود. زرتشتیان در این شب دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت است. خوراکی هایی که در این جشن مورد استفاده قرار می گیرند، گوشت و 7 میوه خشک شده خام (لورک) را شامل می شوند.»


http://ariapars.persianblog.com/
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
http://.ariapars.persianblog.com
زرتشت پيامبر ايران باستان

زرتشت

زَرتُشت ، زردشت،زردهُشت یا زراتُشت(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرین‌رنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتی‌گری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره ی تاریخ زایش او دیدگاه‌های فراوانی وجود دارد. برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانسته‌اند. پس از اعلام پیامبری در سن 30 سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از پشتیبانی گشتاسب‌شاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن 77 سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یکی از تورانیان به نام توربراتور کشته شد.

تبار و خانواده زرتشت
نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب نام داشتند. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فری‌هیم‌رَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند داشت. نام سه پسر ایشان ایسَت‌واسْتَرَه، اورْوْتَتْ‌نَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود. یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود.

خاستگاه و اندیشه زرتشت
از این پیامبر ایرانی‌ در یشت‌های‌ کهن‌ سخن‌ میآید که‌ در (اَریّانَ و یَوچَه‌) در ساحل‌ رود (دائیتی) در سرزمین‌ قبایل‌ ایرانی‌ متولد گردید در (زامیادیشت‌) زیستگاه‌ زرتشت‌ را در ناحیه‌ ئی‌ میداند که‌ در آن‌ دریاچه‌ (کوسَویّ) است‌ که‌ مطابقتی‌ با دریاچه‌ هامون‌ دارد. بهر تقدیر ناحیه‌ (اَریانَّ و یوچَه‌) گاه‌ خوارزم‌ پنداشته‌ می‌شود و گاه‌ آنرا آذربایجان‌ و بعضاً بدلیل‌ مراسمی‌ مذهبی‌ که‌ در ستایش‌ (اَرُدویسورااناهیتا) می‌شود آنرا در سیستان‌ ذکر کرده‌اند. امروز بر این‌ باوریم‌ که‌ گاهان اثری‌ قبل‌ از زرتشت‌ پیامبر محسوب‌ می‌شود تاریخ‌ موجودیت‌ زرتشت‌ را نمی‌توان‌ بطور قطع‌ مشخص‌ نمود که‌ احتمالاً قدمت‌ آن‌ از 1400 سال‌ قبل‌ از میلاد تا 630 سال‌ ق م‌ میدانند.(برخی زادروز زرتشت را ۴هزار سال ژيش از زايش ميدانند) زرتشت‌ از سرزمینی‌ کهنی‌ برخواست‌ که‌ مردمانش‌ آریایی‌یانی‌ بودند که‌ به‌ پرستش‌ چهار رب‌ النوع‌ مشهور بودند 1 میترا یا (میتَر) 2 ورونایا(وَرُون‌) و ۳ ایندرا (آندرا) و ۴ ناسیته‌ یا (ناستی‌) که‌ استنباط‌ است‌ آنها نمایندگان‌ دو خدای‌ آریائی‌ (اَسورا) یا اهورا و دئوها (دیوان‌) بودند. قبایل‌ ایرانیان‌ قدیم‌ را قبایل‌ (مادای‌) یا ماد و نیز از قبایل‌ پارسوآ یا پاراسیکا میدانند. لذا منشأ خدایان‌ (کاثاها) همان‌ سُوریّ (اسورا) دارگونه (رب‌ النوع‌) آریائی‌ خورشید است‌ بنابر آن‌ (سوُرّی‌) - SURYA - مورد پرستش‌ جنگجویان‌ آریائی‌ بود که‌ هیجده‌ قرن‌ قبل‌ از میلاد آثار آن‌ بجا مانده‌ است‌. سورا خدای‌ آریائیان‌ یا سور که‌ در اوستا (هوْرَ) HVER نام‌ برده‌ شده‌ است‌ در سده چهارده‌ پیش از میلاد در آثار نوشتاری‌ میتانی‌، خدایان‌ آریائی‌ قدیم‌ ودائی‌ یعنی‌ ورونا و میترا و اندرا و ناسیته‌ را می‌بینیم‌ در کاثاها از اَهُورَ به‌ مفهوم‌ خردمند (مزداه‌) MAZDAH و یا مزداه‌ اهور برمی‌خوریم‌ و از (دَیؤَ) DAVA به‌ معنای‌ خدای‌ اهریمن‌. تباین‌ این‌ دو را در ادوار هند و ایرانی‌ قبلاً شرح‌ دادیم‌ که‌ چگونه‌ بر مفاهیم‌ متضاد برای‌ دو قوم‌ هند و ایرانی‌ تبدیل‌ گردید. (سپَنتَامَینیو) نماد اهورائی‌ گوهر پاک‌ نیکوئی‌ و خیر و نور مقدسی‌ پارسیان‌ بود و (انگْرمینیو) نماد اهریمن‌ و شر و ویرانگراست‌ که‌ هر دو جنبه‌ آفرینندگی‌ دارند یکی‌ سازندگی‌ دیگری‌ ویرانگری‌. در نظرگاههای‌ زرتشتیان‌ ابدیت‌ تعاقب‌ بُعد مادی‌ آفرینش‌ است‌. در فلسفه‌ زرتشت‌ (اَشا) قانون‌ طبیعی‌ و قانون‌ الهی‌ و ازلی‌ و ابدی‌ است‌ (اشا) قانون‌ راستی‌ و درستی‌ و داد است‌ هر فعلیتی‌ و هر کنشی‌ چنانچه‌ با قانون‌ (اَشا) همخوانی‌ و سازگار نباشد و راستی‌ و درستی‌ آن‌ بر عدالت‌ و دادخواهی‌ نیانجامد از قانون‌ (اَشا) خارج‌ است‌ (اَشا) درون‌ پویائی‌ و برون‌ پویائی‌ تکامل‌ را به‌ جهان‌ عرضه‌ میدارد. گفتار نیک‌ و پندار نیک‌ و کردار نیک‌ سه‌ اصل‌ اهورائی‌ است‌ که‌ در تارپود قوانین‌ زیستن‌ بشریت‌ ارمغانی‌ جز جاودنگی‌ ندارد. زرتشت‌ آزادی‌ و اختیار را گزینشی‌ برای‌ مردم‌ میداند. بهره‌ کار هر کس‌ همانست‌ که‌ انجام‌ می‌دهد جبری‌ برای‌ اشخاص‌ نیست‌ نیکی‌ اشخاص‌ جز بهره‌ئی‌ از نیکوئی‌ و شر اشخاص‌ جز شری‌ برای‌ وی‌ نخواهد بود. داد اهورائی‌ خدشه‌ناپذیر است‌ و نیکی‌ و شرارت‌ اصالت‌ دارند.


http://.ariapars.persianblog.com
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
دوست من جناب كورش بزرگ
وبلاگ شما بي نهايت آموزنده است و من بلافاصله آنرا Favorite نمودم . اميدوارم پايدار و استوار باشيد .
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
برگرفته شده از تارنگار: تاریخ, جشنها و زبان پارسی: http://ariapars.persianblog.com

***

جشن سوری(چهارشنبه سوری)


از جمله جشن هاي آريايي ، جشن هاي آتش است . امروزه تنها « جشن سوري » ، معروف به « چهارشنبه سوري » و نيز « جشن سده » برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهريورگان » يا « آذر جشن » مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .

مجموعه ي آيين هاي نوروزي از « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر نوروز به سر انجام خود مي رسد .
( بهرام فره وشي ، ص 43 )

برخي را باور اين است كه با در نگر(نظر) آوردن واژه ي « چهارشنبه » كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس « چهارشنبه سوري » ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .

اما مي بينيم كه در ميانه سده چهارم هجري ، از اين جشن و چگونگي بر پايي و هنگام آن و نيز ديرينگي اش سخن به ميان است . برابر اين آگاهي كه در نسک(كتاب) تاريخ بخاراي ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان ساماني ، در ميانه سده چهارم هجري ، اين جشن با شكوهي بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوري» ناميده مي شده است .

چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با « جشن سوري » به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 –118 )


اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني « جشن سوري» را مي توان در اين سه گاه باز جست :

۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك

۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز « جشن همسپهمديم» (آخرين گاهنبار سالانه)

۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز « جشن همسپهمديم» و جشن آفرينش انسان است . ( هاشم رضي ، ص 149 ) .

افزون بر اين و بنا به سنتي كه براي برخي رويدادهاي بزرگ و جشن هاي باستاني ، برابر نهادي اسلامي نيز بدست داده شده است ، آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه ي آخر سال را برخي به قيام مختار ثقفي كه به خونخواهي حسين و فرزندانش قيام كرده بود ، نسبت مي دهند : « مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد ، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الاميني ، ص 50 ) .

واژه « سوري » پارسي به چم(معني) « سرخ » مي باشد و چنان كه پيداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « ميهماني » هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . در گذشته جشن هاي آتش كاملا" حالت جادويي داشته و بسيار بدوي بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص 233 )

استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به جستار(مبحث)ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون « سرخي تو از من ، زردي من از تو و … » از افزونه هاي پسا – اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود . ( ابراهيم پور داود ، ص 75 )


اما به گفته يكی از دوستان به آسانی ميتوان اين نگره را رد كرد:

نخست ديدگاه مردم ايران نسبت به آتش؛خوب يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماريها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و ۱۰۰٪ اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.
همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سياوش از آتش؛ خب بايد ببينيم سياوش چگونه از آتش گذشته است!

فردوسي مي گويد:


ســيــاوش ســيــه را بــه تــنــدي بــتـــاخـــت
نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــي بـــركـــشـــيـــد
كــســي خـــود و اســـپ ســـيـــاوش نـــديـــد


خب آتش انبوهي بوده و سياوش هم تيز از آن گذشته است؛ و مي دانيم كه گامهاي اسب ريخت پرش دارد؛ پس سياوش به آرامي ونرمي از آتش نگذشته است.

گويند موبد آذرپاد مهر اسپندان، كه اندرزنامه اش
از كم شمار نبشته هاي بجاي مانده از زمانه ئ پيش
از چيرگي تازي است، گويا خودش براي
اثبات حقانيت خود ، از آتش گذشته و يا سينه ئ
خود را سوزانيده بوده است ( مانند داستان سياوش)
و اين چهارشنبه سوري هم به احتمال زياد گونه اي
آزمون آتش، يادگار آزمون آتش در آيين كهن ايران است.


برخي از آيين های جشن سوري

بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی

( توپ مرواريد ) و … (علي بلوك باشي ، صص 63 – 57 ، بهرام فره وشي ، صص 49-44)



همچنين در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه « جشن سوري » ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد. البته استاد مهرداد بهار با اين ايده ي فرجامين همداستان نيست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )


برخی با بهره برده از واژه ی چهار که تازی است میخواهند هویتی غیر ایرانی برای این جشن پیدا کنند که پنداری باطل است. این جشن سراسر ایرانیست. پس در برگزاری آن نباید شک و گمان کرد.
و در پايان اميد است که همه ي هم ميهنان گرامی با برپاداشتن اين جشن و جشنهای ديگر ايران زمين در راه کوشش برای پدافند(دفاع) و نگهداری از اين آيين های کهن گام بردارند.
 
بالا