• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

تحلیل روابط با اعضای خانواده

nima_00989166

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2012
نوشته‌ها
7,193
لایک‌ها
16,499
سوالی از دوستان متاهل داشتم, اینه که بجز ذغدغه های مالی چه مسئولیت ها و فشار هار روحی و روانی به آدم اضافه میشه..
با فرض اینکه دغدغه ی مالی وجود نداشته باشه ..برای کسی که مثلا موزیسینه ازدواج ختم پیشرفته؟!!
بعد از ازدواج چه چیزایی توی فعالیت آدم دست و پا گیر میشن؟!!!
دقیقا این از دست دادن آسایش و آزادی چیه؟

پ ن : تاپیک قدیمیه.. پست اول رو ویرایش کردم.. ادامه بحث جدید از پست شماره ی 6 شروع میشه
 
Last edited:

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,616
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
راستش فکر کنم یکی از مشکلات همین باشه که خونواده میخواد نقش دوست رو هم بازی کنه و اینه که کارو خراب میکنه.
نقش پدر تو خونواده مشخصه ! یه جاهایی باید با قاطعیت رفتار کنه و یه جاهایی باید با لطافت برخورد کنه. حتی بعضی جاها که میبینه
داری یه کار اشتباه انجام میدی (البته اشتباهی که نه فقط از دید خودش باشه) میتونه مستقیما دخالت کنه . چون باید خونوادشو به
عنوان سرپرست محکم نگه داره!
حالا اگه بخواد نقش رفیقتم بازی کنه دیگه خیلی از کاراش محدود میشه . چرا ؟ یکی از دلایل اینه که واقعا دلسوزی که خونواده برات دارن
دوستت برات نداره!
منظور و بد نرسونم . نمیگم پدر باید تو کارت دخالت کنه ! نه . ولی حق داره بهت بگه چرا داری اینکارو میکنی؟ و تا وقتی که اعتماد کامل بهت
نکرده این سوال دائما تکرار میشه. چه طور میتونه اعتماد کنه؟ زمانی که ازت سوال بپرسه و تو با قاطعیت از کارت دفاع کنی و بگی که پدر یا
برادر من , من برای فلان دلیل دارم این کارو انجام میدم یا با منطق راضیشون میکنی و کوتاه نمیای یا با منطق و دلیل کوتاه میای!نه به خاطر
اینکه پدرمه یا برادر زرگمه و باید احترام رو نگه دارم. هر چیزی جای خودشه ! گاهی اوقات پدرا از قصد به چیزی گیر میدن که ببینن میتونی از کارت دفاع کنی یا نه؟
اینکه بگی دلم میخواد یا تو چیکار داری , ما حرف همو نمیفهمیم یا لجبازی کنی هیچ وقت نمیتونی این اعتماد رو کسب کنی.
***(من از پسوند تو زیاد استفاده میکنم و منظورم عمومیه:happy:)***
یه بزرگی میگفت پسرا وقتی بچن از باباشون تقلید میکنن . وقتی نوجوون میشن سعی میکنن مثل باباشون نباشن ! وقتی 20 سالشون شد باباشونو
قبول ندارن و باهاش مشورت نمیکنن . وقتی 30 سالشون شد تازه شروع میکنن از باباهه کمک خواستن!
بعد یکی که جوونتر بود پاشد گفت از 20 سالگی به اونور باید یرعکس به قضیه نگاه کرد! وقتی پسر به سن 20 سالگی میرسه پدر اونقدر تو تصمیماتش
وارد میشه که جوونش جرئت نمیکنه باهاش مشورت کنه! ینی نتیجه رو میدونه که پدرم مخالفت میکنه. اما وقتی به 30 سال رسید پدر دیگه دست از
دخالت مستقیم برمیداره و میزاره که خود بچش بره طرفش ازش راهنمایی بخواد!(خداییش خیلی حال داد بهم:D)
خلاصه کنم:
به نظر من اگه خونواده نقش خودشون رو خوب ایفا کنن و به بچشون راه درست انتخاب کردنو یاد بدن به عبارتی تو انتخاب دوست خوب به بچشون کمک کنن
شاید خیلی از مشکلات فعلی پیش نیاد!:) چون از هم دوست لازمه هم خانواده...
 

saeed engine

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
11 دسامبر 2011
نوشته‌ها
1,357
لایک‌ها
300
راستش فکر کنم یکی از مشکلات همین باشه که خونواده میخواد نقش دوست رو هم بازی کنه و اینه که کارو خراب میکنه.
نقش پدر تو خونواده مشخصه ! یه جاهایی باید با قاطعیت رفتار کنه و یه جاهایی باید با لطافت برخورد کنه. حتی بعضی جاها که میبینه
داری یه کار اشتباه انجام میدی (البته اشتباهی که نه فقط از دید خودش باشه) میتونه مستقیما دخالت کنه . چون باید خونوادشو به
عنوان سرپرست محکم نگه داره!
حالا اگه بخواد نقش رفیقتم بازی کنه دیگه خیلی از کاراش محدود میشه . چرا ؟ یکی از دلایل اینه که واقعا دلسوزی که خونواده برات دارن
دوستت برات نداره!
منظور و بد نرسونم . نمیگم پدر باید تو کارت دخالت کنه ! نه . ولی حق داره بهت بگه چرا داری اینکارو میکنی؟ و تا وقتی که اعتماد کامل بهت
نکرده این سوال دائما تکرار میشه. چه طور میتونه اعتماد کنه؟ زمانی که ازت سوال بپرسه و تو با قاطعیت از کارت دفاع کنی و بگی که پدر یا
برادر من , من برای فلان دلیل دارم این کارو انجام میدم یا با منطق راضیشون میکنی و کوتاه نمیای یا با منطق و دلیل کوتاه میای!نه به خاطر
اینکه پدرمه یا برادر زرگمه و باید احترام رو نگه دارم. هر چیزی جای خودشه ! گاهی اوقات پدرا از قصد به چیزی گیر میدن که ببینن میتونی از کارت دفاع کنی یا نه؟
اینکه بگی دلم میخواد یا تو چیکار داری , ما حرف همو نمیفهمیم یا لجبازی کنی هیچ وقت نمیتونی این اعتماد رو کسب کنی.
***(من از پسوند تو زیاد استفاده میکنم و منظورم عمومیه:happy:)***
یه بزرگی میگفت پسرا وقتی بچن از باباشون تقلید میکنن . وقتی نوجوون میشن سعی میکنن مثل باباشون نباشن ! وقتی 20 سالشون شد باباشونو
قبول ندارن و باهاش مشورت نمیکنن . وقتی 30 سالشون شد تازه شروع میکنن از باباهه کمک خواستن!
بعد یکی که جوونتر بود پاشد گفت از 20 سالگی به اونور باید یرعکس به قضیه نگاه کرد! وقتی پسر به سن 20 سالگی میرسه پدر اونقدر تو تصمیماتش
وارد میشه که جوونش جرئت نمیکنه باهاش مشورت کنه! ینی نتیجه رو میدونه که پدرم مخالفت میکنه. اما وقتی به 30 سال رسید پدر دیگه دست از
دخالت مستقیم برمیداره و میزاره که خود بچش بره طرفش ازش راهنمایی بخواد!(خداییش خیلی حال داد بهم:D)
خلاصه کنم:
به نظر من اگه خونواده نقش خودشون رو خوب ایفا کنن و به بچشون راه درست انتخاب کردنو یاد بدن به عبارتی تو انتخاب دوست خوب به بچشون کمک کنن
شاید خیلی از مشکلات فعلی پیش نیاد!:) چون از هم دوست لازمه هم خانواده...

دقیقا موافقم
 

nima_00989166

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2012
نوشته‌ها
7,193
لایک‌ها
16,499
بیشتر منظورم رابطه بهتر با خواهر و برادره....
 

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,616
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
بیشتر منظورم رابطه بهتر با خواهر و برادره....
اون که بله . متاسفانه خواهر و برادرای بزرگتر رفتارشون رو در قبال کوچیکتر از خودشون از روی بزرگترا الگو برداری میکنن!
من خودمم برادر بزرگترم:D . وقتی این موضوعو فهمیدم رفتارم رو تغییر دادم که به شدت اثر مثبت داشت.
"برادر بزرگتر حق نداره با کوچیکتر بحث و دعوا کنه . نمیتونه زور بگه . حرف حرفه منه نداریم! چون حقی گردن کوچیکتر از خودش نداره.
نقش راهنما رو داری . همیشه حرفت درست نیست و یه جاهایی کوچیکتر داره حرف منطقی میزنه! بهش میگی این مسیر چاه داره
و اگه گفت چرا باهاش تا دم چاه میری بهش نشون میدی . نگو از من گفتن بود و از تو نشنفتن . وقتی گرفدار شدی میبینمت!"
>> اینا رو به خودم گفتم و متحول شدم:D
برادر یا خواهر میتونن هم دوست باشن هم عضو خانواده. فقط کافیه 1 ساعت خودتو بزاری جای کوچیکترت و بدونی که نقش پدر و مادرت با تو فرق میکنه!
 

الهه.آتش

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2012
نوشته‌ها
4,783
لایک‌ها
2,400
سوالی از دوستان متاهل داشتم, اینه که بجز ذغدغه های مالی چه مسئولیت ها و فشار هار روحی و روانی به آدم اضافه میشه..
با فرض اینکه دغدغه ی مالی وجود نداشته باشه ..برای کسی که مثلا موزیسینه ازدواج ختم پیشرفته؟!!
بعد از ازدواج چه چیزایی توی فعالیت آدم دست و پا گیر میشن؟!!!
دقیقا این از دست دادن آسایش و آزادی چیه؟

اگه از لحاظ مالی تامین باشی یعنی خونه داشته باشی و یه درآمد بالا خیلی هم خوبه ازدواج
ولی اگه دستت خالی باشی و کرایه نشین بیشترش زجره تا لذت
 

nima_00989166

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2012
نوشته‌ها
7,193
لایک‌ها
16,499
نظر دیگر دوستان....
 

poyaweb

Registered User
تاریخ عضویت
20 آگوست 2013
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
26
دوست عزیز اول از همه شما باید ببینی هدفت از ازدواج چی هست؟آیا به بلوغ فکری رسیدی و شرایطش رو داری که در کنار فردی دیگه زندگی رو ادامه بدی؟گاها افراد ازدواج میکنند بدون اینکه آمادگیشو داشته باشند و خیلی زود پشیمون میشن.من خیلی از اقایون رو دیدم ک تو 23 سالگی ازدواج کردند و در 30 سالگی از ازدواج زودشون پشیمون بودند.گرجه خودشون هم اقدام کردند.اگر سری به دفاتر ازدواج بزنید متوجه میشید..
برای شخصی که نیاز داره به حمایت و پشتیبانی کسی،مطمئنا ازدواج پله ترقی براشون محسوب میشه نه یک مانع..بس مهم دید شماستو نظرخواهی راجع به این موضوع با یک مشاور خیلی بهتره...
 

♣ACE

Registered User
تاریخ عضویت
27 می 2011
نوشته‌ها
1,318
لایک‌ها
1,385
محل سکونت
tehran
دوست عزیز اول از همه شما باید ببینی هدفت از ازدواج چی هست؟آیا به بلوغ فکری رسیدی و شرایطش رو داری که در کنار فردی دیگه زندگی رو ادامه بدی؟گاها افراد ازدواج میکنند بدون اینکه آمادگیشو داشته باشند و خیلی زود پشیمون میشن.من خیلی از اقایون رو دیدم ک تو 23 سالگی ازدواج کردند و در 30 سالگی از ازدواج زودشون پشیمون بودند.گرجه خودشون هم اقدام کردند.اگر سری به دفاتر ازدواج بزنید متوجه میشید..
برای شخصی که نیاز داره به حمایت و پشتیبانی کسی،مطمئنا ازدواج پله ترقی براشون محسوب میشه نه یک مانع..بس مهم دید شماستو نظرخواهی راجع به این موضوع با یک مشاور خیلی بهتره...
حرف ایشون کاملن تاییدمیشه .. دقیقن همینطوره
اگر حرف این دوستمون رو به خوبی بتونی درک کنی و بهش درست فکر کنی مطمعن باش یهترین لذت رو از زندگی مشترک میبری



Sent from my HTC ONE using Tapatalk 2
 
بالا