• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ترانه خانه ناب

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
برای ما ترانه بخوانید تا همیشه سبز باشیم از آرزوهای خاطرات.
ترانه بگویید تا راه خاکستری شبهای بی فروغ را دریابیم و آغاز شویم دگر باره.
آری آغاز شویم.
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
خواب سفید بی سرود/ تو وهم سایه ها و دود/خاطره های بی صدا/ گم شده تو رنگ هوا
پرپر ناب آرزو/قصه تلخ جستجو/شکار لحظه سیاه/ مونده تو این دل تباه
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
میون خواب فریادم/صدایی از طلا دیدم/شکستم در قفس بودن/تو را همچون هوا دیدم.
نشستم از تو خواندم باغ/در این شبهای اواره/تو را از یخ جدا کردم/زمستانهای بیچاره.
غریبانه تو را گفتم/ در اعماق صدای نور/بیا تا من خودم باشم/ تو ای شعر غریب دور.
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
دوستان میتونند ترانه هاشون و برای ما به یادگار بگذارند تا سبز شویم،
من با ترانه به ترانه میرسم،آبی ترین روزها را برای رویاهای شما آرزو دارم .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
ببین در این طلسم شب چه بی غروب بسته شدیم
در این فریبانه زرد مثل صدا خسته شدیم
ببین که آرزوی شوم طعنه زده به سرنوشت
باید که از قصه بری به سبز ناب صد بهشت
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
زخم سیاه دل من/ مثل هوای دور او/ پرپر خواب بی دلیل/شبانه های آرزو
صدا شدی تو عمق من/ ای تا نهایت راه ما/یه قصه ای تو باغ دور/گفت که تویی ای ماه ما
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
از ناب او رسیدم تا که دیدم راهی نیست تا بودن پروانه ها،راهی نیست تا ماهتاب سرد دور قصه های بی هیچ آرزوها.
من از ناب او رسیدم خواندم ،سرد بارانها را از درخت بی سبز خواب سپید یاس دوری پرسیدم.
او ندانست ولی من تا دورها تا بیهودگی ها رسیدم.
آری رسیدم.
 

ایرانی آزاد

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2006
نوشته‌ها
990
لایک‌ها
5
چقدر متاسفم كه طبع شعر و ترانه ندارم توي اين تاپيك زيبا به يادگار بذارم .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
هر لحظه صدایی، دورتر از رویایی، همیشه در خیالی، نابترین دریایی.

هر لحظه غروبی،هر لحظه غریبی،هرسونگاهی، شاید که فریبی .

دورتر یه باغی،سازتر از قصه ای،هر لحظه هوایی،هر نفس غصه ای .

هر جا شکستنی، هر لحظه پرپری،این نام اوست،نزدیکترین آخری .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
سازم شکست در باغ او، ای تا همیشه آرزو،ای سبز خواب بی صدا،در خانه بی رنگ ما.

سرده نگاه آسمون،دیوانه شهر جنون، شعری به من امید کن،سردم مرا خورشید کن .

یک جا هوای بی غروب،یک جا سکوت ناب و خوب، در بستر غمگین باد، رفتم من از تکرار یاد .

خواندم من از پرواز او، گفتم شکست آواز او، در خواب ترد آخرین، مردم در این فصل یقین .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
گلبرگ نازک بد،
خاطره نابلد ،
آوازه خوان مرداب،
بگو اومد بگو اومد،
پرچم یاد شبها،
رسیده تا قصه ها،
آوازه خوان بیداد،
گفت بمیر تو تنها،
تو باغچه معجزه،
سبز نبود قشنگی،
عشق نبود خاطره،
تار به این یه رنگی،
سوز اسیر گرما،
آوازه خوان شبگرد،
پنجره خیالات،
باز ببین سرده سرد،
سرزده بود کار ماه،
روشنیا تو رویا،
آخر نور لحظه،
افتاده بود به فردا.
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
هر سوی نگاهی بی یقین
در وزن سرد این زمین
هر جا رهایی از عبور
گم مانده این مهتاب دور
شک در سیاه بی غروب
آنجا یه قصه گرم و خوب
مردی که گفت:پر پر شدم
در سرد باغ آخر شدم
دیدی چگونه ناب گشت
در گور صبح مهتاب گشت
هر لحظه حرفی،خسته ای
خاکستری بشکسته ای
مرد سیاه گور ما
در شط خواب بی صدا
رفته به دنیای سپید
پشت نگاه سرد بید
ای مردک بیمار ما
گم گشته تکرار ما
برگرد به فصل اولین
به گور سبز این زمین
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
هر لحظه باغی آشنا
در خواب سرد بی صدا
هر لحظه خطی، دفتری
سوز غریب آخری
مات گل پرپر نگاه
هر لحظه بغضی بی تباه
یک ناب زرد خاطره
کم شد به ذهن پنجره
آواز مردی در سحر
گفت که مرا با خود ببر
هر لحظه بی لحظه غریب
خاکستر ساز فریب
عطر بد پرواز او
بشکسته شعر ارزو
ای تا همیشه باورین
هم اولین ،هم آخرین
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
یه حس شوم تنها
بین تو و بین من
غریبه تاریکی
ریشه صبح و برکن
صبح منم دور نگر
سیاهی و سیاهی
دریای ناپدیدم
عشق بده به ماهی
باد سیاه دیروز
داد می زد به فردا
میگفت بمیر روشنی
نهایت یه رویا
سفید و ناز دروغه
باد سیاه شده شاه
خط بزنین نفس رو
سادگیا شد تباه
گمشده در سکوتی
پرواز عاشقانه
میخوام برم تا شبی
که بشناسم ترانه
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
گنگ خوابم در سکوت واپسین
شاه یک فردای دیروز غمین
سوز باد بی غروب آخرم
باغ بی گل در نگاه پرپرم
اخراخر منم نه یاد او
یک سرود بی هوای آرزو
گمشدم در باغ تنهای صدا
راهی شهر فریب بی هوا
مرده ام در سرزمین باورم
آخر آخر منم که پرپرم .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
ته کوچه صدا
خالی از رنگ و ریا
مینویسه خواب ما
قصه سرد رها
میگه اون غریبه ها
مرده در هوای ما
دیگه نیست شاعر زرد
تو بخوان بیا بیا
ته کوچه سکوت
یه نفر مرده شده
میگن اونجا گریه بود
که بازم زنده شده
ته هر کوچه یاد
میشکنه خاطره ها
برف ناب و بی فریب
پشت این پنجره ها
این دیگه آخرشه
آخر سکوت زرد
آخر صدای بد
تو گوش مردم سرد .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
سازی در این غربت کده
افتاده بی هیچ نگاه
فریاد دارد بس زیاد
از بی صدایی های ماه
ساز بزرگ خواب ما
دیگر نه ساز است و نه یاد
دیگر بهاری پرپر است
آغوش سرد ساز باد .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
مینویسم از صدای بی صدا
تا که بشناسم صدا از من جدا
مینویسم از غریب دور مرگ
در سکوت وحشت این ساز برگ
هر درختی مرده ای دارد چنان دیو انه وار
در شب بی نام این افسانه های بی بهار
آخر پرپر غروب یاد اوست
آخر قصه شکستن آرزوست .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
گمشده در بستر سرد
خاطره وار گیج زرد
غم شده این بوسه تار
تو باغ وهم بی قرار
هان، تو بگو که مرده ای
در گذر یه زنده ای
نیست چنین سال یقین
تو قصه شک زمین.
 
بالا