PersianMohammad
Registered User
یه آشنا داریم که حدود 11 سال پیش از شوهرش جدا شده.
زمان جدایی یه دختر داشتن که یکی دو سالش بیشتر نبوده و تو اون زمان، بدلیل مشکلات مالی، طرز فکر پایین، ... تصمیم میگیرن حضانت بچه رو بدن به پدر. پدر هم بلافاصله ازدواج میکنه و برای خودش و بچه ش زندگی ش رو شروع میکنه.
از اینطرف، مادر بچه همینطور مجرد باقی میمونه و بعد از گذشت این چند سال، تونسته به یه ثبات مالی برسه و تا حدی هست که بتونه از نظر مالی و عاطفی ساپورت دخترش رو داشته باشه.
اما چنتا مسئله پیش اومده که نمیدونم باید چه کاری انجام داد.
بعد از این انتقال حضانت، یه تعهد گرفتن که فقط حق دیدن بچه رو به مادر داده، اونهم از راه دور !
این بنده خدا میرفته به بچه سر میزده، حالا بیرون از خونه پدری، تو مدرسه و هر جا که میدونسته هست و میتونسته بره.
تو این رفتن اومدنا، یا بچه یا غیر مستقیم؛ پدر بچه متوجه میشه و یه سری بحث و جدال پیش میاد که حق نداری بیای ببینیش و از این حرفا...
چند سری هم قرار دادگاه گذاشتن سر همین مسئله، که یا پدر و بچه نمیومدن، یا به نظر میرسه با پارتی بازی و ... نتیجه به نفع پدر صادر میشده.
از طرف دیگه، همسر جدید که میشه همون ناماداری هم ادعای مادریش گل کرده و یه سری خاله زنک بازی ها و فضولی های بیجا داره میکنه که اوضاع رو کمی وخیمتر کرده.
بچه هم الان 13 سالشه، اما با شک و تردید حرف میزنه، روحیه شدیدا ضعیفی داره، لباس هاش همیشه چرک و چروکه و از نظر ظاهری به یه آدم افسرده ی 40 ساله میبره تا یه دختر 13 ساله.
از این طرف؛ مادر که این وضعیت رو دیده و متوجه وضعیت نابسامان شده، بیش از پیش در نظر داره تا خودش رو به بچه نزدیک کنه و حتی اگه شده حضانت اون رو بر عهده بگیره.
متاسفانه پدر هم فوقالعاده بی منطق و لجوج و خودخواه هست. من هنوز مستقیم وارد موضوع نشدم، اما فکر میکنم بتونم تو این موضوع مستقیم یا غیر مستقیم کمکی باشم.
اما نمیدونیم از کجا و چطور باید شروع کنیم؛ راهنمایی میخوایم.
زمان جدایی یه دختر داشتن که یکی دو سالش بیشتر نبوده و تو اون زمان، بدلیل مشکلات مالی، طرز فکر پایین، ... تصمیم میگیرن حضانت بچه رو بدن به پدر. پدر هم بلافاصله ازدواج میکنه و برای خودش و بچه ش زندگی ش رو شروع میکنه.
از اینطرف، مادر بچه همینطور مجرد باقی میمونه و بعد از گذشت این چند سال، تونسته به یه ثبات مالی برسه و تا حدی هست که بتونه از نظر مالی و عاطفی ساپورت دخترش رو داشته باشه.
اما چنتا مسئله پیش اومده که نمیدونم باید چه کاری انجام داد.
بعد از این انتقال حضانت، یه تعهد گرفتن که فقط حق دیدن بچه رو به مادر داده، اونهم از راه دور !
این بنده خدا میرفته به بچه سر میزده، حالا بیرون از خونه پدری، تو مدرسه و هر جا که میدونسته هست و میتونسته بره.
تو این رفتن اومدنا، یا بچه یا غیر مستقیم؛ پدر بچه متوجه میشه و یه سری بحث و جدال پیش میاد که حق نداری بیای ببینیش و از این حرفا...
چند سری هم قرار دادگاه گذاشتن سر همین مسئله، که یا پدر و بچه نمیومدن، یا به نظر میرسه با پارتی بازی و ... نتیجه به نفع پدر صادر میشده.
از طرف دیگه، همسر جدید که میشه همون ناماداری هم ادعای مادریش گل کرده و یه سری خاله زنک بازی ها و فضولی های بیجا داره میکنه که اوضاع رو کمی وخیمتر کرده.
بچه هم الان 13 سالشه، اما با شک و تردید حرف میزنه، روحیه شدیدا ضعیفی داره، لباس هاش همیشه چرک و چروکه و از نظر ظاهری به یه آدم افسرده ی 40 ساله میبره تا یه دختر 13 ساله.
از این طرف؛ مادر که این وضعیت رو دیده و متوجه وضعیت نابسامان شده، بیش از پیش در نظر داره تا خودش رو به بچه نزدیک کنه و حتی اگه شده حضانت اون رو بر عهده بگیره.
متاسفانه پدر هم فوقالعاده بی منطق و لجوج و خودخواه هست. من هنوز مستقیم وارد موضوع نشدم، اما فکر میکنم بتونم تو این موضوع مستقیم یا غیر مستقیم کمکی باشم.
اما نمیدونیم از کجا و چطور باید شروع کنیم؛ راهنمایی میخوایم.