commment
Registered User
- تاریخ عضویت
- 23 مارس 2014
- نوشتهها
- 377
- لایکها
- 361
- سن
- 32
هرچند وجود رگههایی از نژادپرستی در فضای زندگی ایرانیان در سالهای اخیر، محل مناقشه بوده است، شواهد نشان میدهد همچنان بسیاری از مسائلی که در برخی کشورهای دیگر توهینآمیز یا نژادپرستانه تلقی میشود، در ایران بدون واکنش و تنبیه میماند.
به گزارش «تابناک»، قانون اساسی جمهوری اسلامی که زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران را فارسی تعیین کرده و لازم دانسته که اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، افزون بر مجموعه زبانهای محلی و قومی که به حقوق آنها در اصل پانزدهم قانون اساسی اشاره شده، در اصل شانزدهم برای زبان عربی موقعیت ویژهای قائل شده و نوشته است، از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است، این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاسها و رشتهها تدریس شود.
جدای از این موقعیت خاص زبان عربی، آموختن زبانهای دیگر اغلب به مثابه ابزار آشنایی با فرهنگهای دیگر، پی بردن به ایدهها و مفاهیمی که در یک زبان نیست و در زبان دیگر هست، برای راه یافتن بهتر به دنیای آن زبان و مانند آن توصیه شده است. از این جهت، زبانها را بیش از آنکه بهتر و بدتر بنامند، با تفاوت و تنوعهای آنها میسنجند.
در حالی که نمیتوان نافی تفاوت میراث فرهنگی و ادبی زبانهای مختلف بود، نه میتوان به سادگی زبانی را زبان خیر نامید و زبان دیگری را زبان شر و نه میتوان به صرف تکلم به یک زبان، ابراز غرور یا ذلت کرد.
در چنین شرایطی منتشر شدن متنی از محمدعلی اینانلو ـ که در آن نبودن چهار حرف از الفبای فارسی در الفبای عربی، اسباب فخر و خوشبختی دانسته شده است ـ نشان دهنده سقوط یک چهره مشهور و سوار بر تریبونهای عمومی و از جمله تلویزیون در چاه عمیق نژادپرستی است.
در این نوشته که اگر اینانلو آن را در کشوری دیگر منتشر کرده بود، بدون پوزش خواستن از مردم و اعتراف به اشتباه خود و تلاش برای جبران آن، روزگار سختی را در پیش داشت، پیوستن اشکان دژاگه از اعضای تیم ملی فوتبال ایران به یک تیم فوتبال عربی و مشکلات نگارش نام وی به عربی، اسباب مسخره کردن زبان عربی شده و با لحنی آمیخته به پوزخند و نیشخند آمده است: «چه کسی میدانست اجداد دژاگه، همسایههای ما را به زحمت میاندازند؟!
خدا رحمت کند مرحوم دهخدا را که در چرند و پرندش دائم قربون صدقه حکمت خدا میرفت. ما هم که هنوز عقلرس نشده بودیم، از این همه قربون صدقه سر درنمیآوردیم، بعد که کمی عقلرس شدیم، تازه معنای قربون صدقههای دهخدا را فهمیدیم، آدمیزاد اگر پروفسور هم بشه باز هم چیزی از حکمت خدا سر درنمیآورد. واقعا کی میتونست سر در بیاره زمانی که اجداد ما داشتن زبان فارسی رو اختراع میکردن چه کسی به ذهنشون انداخت چند تا حرف سه نقطهای هم تو زبونشون داشته باشن که «دیگران» نتونن تلفظش بکنن، کی میتونست پیشبینی کنه وقتی که همین دیگران به ما میگفتن «عجم» یعنی ملت گنگ و لال بعدا خودشون با زبون همین ملت دچار مشکل بشن، کی میتونست بدونه وقتی که جدِ «اشکان» داشت فامیلی انتخاب میکرد بین این همه فامیلی «دژاگه» رو انتخاب کنه و همسایههای بلبل زبون رو به زحمت بندازه، کی میتونست بدونه که همین همسایههای به شدت فصیح و بلیغ روزگاری با نفت پولدار بشن زبونشون باز بشه و گُر و گُر بچههای ما رو با رقمهای میلیاردی غُر بزنن و ببرن، واقعا به جز خدا کی میتونست همه اینها رو به هم ربط بده تا مجبور بشن یه روزی از همین قوم عجم بازی کنی رو بخرن که حتی نتونن اسمشو تلفظ کنن، حالا این قطریها «اشکان دژاگه» رو خریدن موندن توش!
آقا... اسم بازیکن جدیدت چیه؟! د ی ی ی ج، د و و و ج آجا، یعنی میشه دیج آجا که معنا و مفهوم آن نزد قوم عجم دژآگه است! شده قضیه همسایه ما که یکی از همین دوستای عجم دیج آجا یه کمپرسی گچ درِ خونش خالی کرد، آنقده نتونست بگه گچ تا مُرد! واقعا که قربون برم حکمت خدا رو!».
یک متخصص زبانشناسی میتواند با انبوهی از دلایل به اینانلو ثابت کند که نوشتهاش در مورد دیگر زبانها نه تنها ارزشی ندارد بلکه توهینآمیز و خلاف اخلاق است، ولی مهم شرایط اجتماعی و رسانهای است که اجازه بروز چنین نوشتههایی را در فضای عمومی میدهد.
نشانه دیگر این بیماری اجتماعی و رسانهای، تلاش برای جا انداختن صفت «عبری» برای **** اشغالگر اسرائیل است که در روزهای اخیر تلویزیون بارها از آن استفاده کرده است.
عبری به خودی خود و به عنوان یک زبان، دارای بار ارزشی نیست. عبری در کنار عربی زبان رسمی دولت جعلی اسرائیل است و کلیمیان ایران نیز به زبان عبری عبادت میکنند. در چنین شرایطی آیا چسباندن صفت «عبری» به جنایات صهیونیستها درست است یا از جنس همان ناآگاهی و زبان آمیخته به نژادپرستی اینانلو؟
به گزارش «تابناک»، قانون اساسی جمهوری اسلامی که زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران را فارسی تعیین کرده و لازم دانسته که اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، افزون بر مجموعه زبانهای محلی و قومی که به حقوق آنها در اصل پانزدهم قانون اساسی اشاره شده، در اصل شانزدهم برای زبان عربی موقعیت ویژهای قائل شده و نوشته است، از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است، این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاسها و رشتهها تدریس شود.
جدای از این موقعیت خاص زبان عربی، آموختن زبانهای دیگر اغلب به مثابه ابزار آشنایی با فرهنگهای دیگر، پی بردن به ایدهها و مفاهیمی که در یک زبان نیست و در زبان دیگر هست، برای راه یافتن بهتر به دنیای آن زبان و مانند آن توصیه شده است. از این جهت، زبانها را بیش از آنکه بهتر و بدتر بنامند، با تفاوت و تنوعهای آنها میسنجند.
در حالی که نمیتوان نافی تفاوت میراث فرهنگی و ادبی زبانهای مختلف بود، نه میتوان به سادگی زبانی را زبان خیر نامید و زبان دیگری را زبان شر و نه میتوان به صرف تکلم به یک زبان، ابراز غرور یا ذلت کرد.
در چنین شرایطی منتشر شدن متنی از محمدعلی اینانلو ـ که در آن نبودن چهار حرف از الفبای فارسی در الفبای عربی، اسباب فخر و خوشبختی دانسته شده است ـ نشان دهنده سقوط یک چهره مشهور و سوار بر تریبونهای عمومی و از جمله تلویزیون در چاه عمیق نژادپرستی است.
در این نوشته که اگر اینانلو آن را در کشوری دیگر منتشر کرده بود، بدون پوزش خواستن از مردم و اعتراف به اشتباه خود و تلاش برای جبران آن، روزگار سختی را در پیش داشت، پیوستن اشکان دژاگه از اعضای تیم ملی فوتبال ایران به یک تیم فوتبال عربی و مشکلات نگارش نام وی به عربی، اسباب مسخره کردن زبان عربی شده و با لحنی آمیخته به پوزخند و نیشخند آمده است: «چه کسی میدانست اجداد دژاگه، همسایههای ما را به زحمت میاندازند؟!
خدا رحمت کند مرحوم دهخدا را که در چرند و پرندش دائم قربون صدقه حکمت خدا میرفت. ما هم که هنوز عقلرس نشده بودیم، از این همه قربون صدقه سر درنمیآوردیم، بعد که کمی عقلرس شدیم، تازه معنای قربون صدقههای دهخدا را فهمیدیم، آدمیزاد اگر پروفسور هم بشه باز هم چیزی از حکمت خدا سر درنمیآورد. واقعا کی میتونست سر در بیاره زمانی که اجداد ما داشتن زبان فارسی رو اختراع میکردن چه کسی به ذهنشون انداخت چند تا حرف سه نقطهای هم تو زبونشون داشته باشن که «دیگران» نتونن تلفظش بکنن، کی میتونست پیشبینی کنه وقتی که همین دیگران به ما میگفتن «عجم» یعنی ملت گنگ و لال بعدا خودشون با زبون همین ملت دچار مشکل بشن، کی میتونست بدونه وقتی که جدِ «اشکان» داشت فامیلی انتخاب میکرد بین این همه فامیلی «دژاگه» رو انتخاب کنه و همسایههای بلبل زبون رو به زحمت بندازه، کی میتونست بدونه که همین همسایههای به شدت فصیح و بلیغ روزگاری با نفت پولدار بشن زبونشون باز بشه و گُر و گُر بچههای ما رو با رقمهای میلیاردی غُر بزنن و ببرن، واقعا به جز خدا کی میتونست همه اینها رو به هم ربط بده تا مجبور بشن یه روزی از همین قوم عجم بازی کنی رو بخرن که حتی نتونن اسمشو تلفظ کنن، حالا این قطریها «اشکان دژاگه» رو خریدن موندن توش!
آقا... اسم بازیکن جدیدت چیه؟! د ی ی ی ج، د و و و ج آجا، یعنی میشه دیج آجا که معنا و مفهوم آن نزد قوم عجم دژآگه است! شده قضیه همسایه ما که یکی از همین دوستای عجم دیج آجا یه کمپرسی گچ درِ خونش خالی کرد، آنقده نتونست بگه گچ تا مُرد! واقعا که قربون برم حکمت خدا رو!».
یک متخصص زبانشناسی میتواند با انبوهی از دلایل به اینانلو ثابت کند که نوشتهاش در مورد دیگر زبانها نه تنها ارزشی ندارد بلکه توهینآمیز و خلاف اخلاق است، ولی مهم شرایط اجتماعی و رسانهای است که اجازه بروز چنین نوشتههایی را در فضای عمومی میدهد.
نشانه دیگر این بیماری اجتماعی و رسانهای، تلاش برای جا انداختن صفت «عبری» برای **** اشغالگر اسرائیل است که در روزهای اخیر تلویزیون بارها از آن استفاده کرده است.
عبری به خودی خود و به عنوان یک زبان، دارای بار ارزشی نیست. عبری در کنار عربی زبان رسمی دولت جعلی اسرائیل است و کلیمیان ایران نیز به زبان عبری عبادت میکنند. در چنین شرایطی آیا چسباندن صفت «عبری» به جنایات صهیونیستها درست است یا از جنس همان ناآگاهی و زبان آمیخته به نژادپرستی اینانلو؟