• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خسرو گلسرخی

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
http://www.atiban.com/article.aspx?id=286




"خسرو گلسرخی"
شهيدي از قبيله شعر و خبر

دوم بهمن ماه مصادف است با سالروزتولد "خسرو گلسرخی" شهيدي از قبيله شاعران و خبرنگاران كه به دست رژيم ديكتاتوري ايران به شهادت رسيد.


khosrogol.jpg


دوم بهمن ماه 1322 در خانواده گلسرخي ،‌ساكن شهرستان شمالي ايران رشت كودكي متولد شد كه خسرو نام گرفت. خسرو هنوز به دومين سال زندگي خود نرسيده بود كه پدرش از دنيا رفت. مادرش " شمس الشريه" مجبور شد براي ادامه زندگي خسرو و ديگر پسركوچكش "فرهاد" را با خود به قم ببرد و ادامه زندگي را در نزد پدر خود " حاج شيخ محمد وحيد " كه از جمله آخوندهاي مبارز و دل آگاه بود بگذراند. پدر بزرگ خسرو سابقه مبارزه با استبداد رضاخاني را در كنار "ميرزا كوچك خان جنگلی" در نهضت جنگل يدك مي كشيد ؛ پس زندگي در كنار چنين مردي درس هاي بزرگي به او مي دهد. او مبارزه و مردم داري حقيقي را در همين دوران و ازهمين مرد مي آموزد و گاهي نيز شعر مي گويد. پير مرد مبارز سال 1341 از دنيا مي رود و خسرو كه دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه را به پایان رسانده بود ، بايد مخارج زندگي خانواده را به عهده بگيرد. همراه مادر و برادر به تهران مي آيد و در خانه ای كوچك واقع در محله « امین حضور» ساكن مي شوند. روزها كار می كند و شب ها درس می خواند. خسرو تا مي تواند از ادبیات نیز غافل نمي شود و در طی این سال ها اشعار و مقالات و نقدهای بسیار بر آثار ادبی از سوی او با نام های غیر واقعی و مستعاری چون دامون – خ ، گ – بابك رستگار – افشین راد – خسرو كاتوزیان به چاپ مي رسد. در این زمان گلسرخی، با آموختن زبان فرانسه و انگلیسی به ترجمه هم گرايش پيدا مي كند. پس از پايان تحصيلات ،‌ به فعاليت در روزنامه هايي چون « اطلاعات»،« آيندگان» و « كيهان » مي پردازد. در سن 26 سالگي با
"عاطفه گرگین" كه او نيز در شعر و نویسندگي و مبارزه دست دارد ،‌ ازدواج مي كند؛ كه حاصل آن فرزندي بود كه "دامون" نام گرفت.
ادر شعرها و نوشته هايش ديدگاهي انقلابي و مبارز دارد و به هيچ عنوان از مردم و جامعه و رهايي فاصله نمي گيرد. در فروردين ماه 1352 خورشيدي با نفوذ ساواك ( نيروهاي اطلاعات دوره محمد رضا شاه) به يك محفل روشنفكري ، كه گلسرخي نيز با آن مرتبط بود ،‌شاعر به همراه عده اي ديگر، ‌به اتهام قصد اعدام انقلابي شاه دستگير و روانه زندان اوين مي شود. پس از دستگیری گلسرخی "عاطفه گرگین" نیز دستگیر و در دادگاه نظامی به چهار سال زندان محكوم مي شود. درداد گاه به جز خسرو گلسرخي و كرامت دانشيان بقيه دستگير شدگان اظهار پشيماني كردند ؛ كه به اين ترتيب گلسرخي و دانشيان 28 يا 29 بهمن ماه 1352 خورشيدي پيش از طلوع خورشيد تير باران مي شوند. هیچ اثری از گلسرخي در زمان حیاتش، به جز آنچه در مطبوعات و جنگ ها انتشار یافت به صورت كتاب چاپ نشد. اما پس از شهادتش آثار او گردآوري و بدين شرح منتشر مي شوند . سیاستِ هنر، سیاستِ شعر( 1357) / نيما و حقيقت خاكي ( بانام " خسرو تهراني" 1358)/ ادبيات توده ( با نام خسرو تهراني)/ واپسين دم استعمار ( اثر ؛‌فرانتس فانون ، ترجمه با نام "خسرو كاتوزيان" ) / دستی میان دشنه و دل/ من در كجای جهان ایستاده ام/ ای سرزمین من/ پرنده خیس.

گلسرخی در دادگاه نظامي خود و دوست هم رزمش " دانشیان " اينگونه دفاع مي كند:
به نام نامی مردم
من در دادگاهی كه نه قانونی بودن و نه صلاحیت آن را قبول ندارم ، از خود دفاع نمی كنم . هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم، چرا كه هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیك ترم و هر چه كینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است ، حتی اگر مرا به گور بسپارید كه خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
زندگی امام حسین نمودار زندگی كنونی ماست كه جان بر كف برای خلق های محروم میهن خود در این دادگاه محاكمه می شویم . او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حكومت و قدرت داشت او ایستاد و شهید شد. هر چند كه یزید گوشه ای از تار یخ را اشغال كرد، ولی آن چه كه در تداوم تاریخ تكرار شد راه حسین و پایداری او بود نه حكومت یزید. آن چه را كه خلق ها تكرار كردند و می كنند راه حسین است.

وقتی دادگاه نظامی حكم اعدام گلسرخی و دانشیان را قرائت كرد آن دو فقط لبخند زدند و بعد دست یكدیگر را به گرمی فشردند و در آغوش هم فرو رفتند.
محبوبیت گلسرخی و دانشیان ترس ساواك را برانگیخت آنها به تكاپو افتادند تا شاید در آخرین لحظات در آنها رسوخ كنند به آنها كه با شكیبایی منتظر تیرباران بودند پیشنهاد شد كه از شاه تقاضای عفو كنند، اما آنها فقط پوزخند زدند ساواك وقتی دید با هیچ حربه ای قادر به فریب آنها نیست به گلسرخی پیشنهاد داد كه "دامون" پسرش را قبل از تیرباران ببیند. اما گلسرخی به این پیشنهاد هم جواب منفی داد و این در شرایطی بود كه همه سلولهای بدنش نام دامون را فریاد می كشید او می دانست كه دامون نقطه ضعف اوست و دامون می تواند او را به زندگی امیدوار كند زندگی كه او می خواست از دست بدهد تا به وظیفه اش عمل كند آری برای او مرگ یك وظیفه بود وقتی از او تقاضای ندامت نامه می كنند تا در نتیجه دادگاه تخفیف دهند او می گوید : هیچ كس از زندگی در كنار زن و فرزند گریزان نیست من مثل هر انسانی زندگی را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدری رنگ چشمان فرزندم را ببینم اما راهی را كه انتخاب كرده ایم باید به پایان ببریم مرگ ما حیات ابدی است ما می رویم تا راه و رسم مبارزه بماند اگر من ندامت نامه بنویسم كمر مبارزان را خرد نكرده ام ؟
در سحرگاه 29 بهمن وقتی او را به چوبه اعدام بستند هنوز لبخند می زند و می خواهد كه چشمانش را نبندند چون می خواست با دیدن خورشید به سرای باقی بشتابد .


golsorkhi-khosro.jpg


او در وصیت نامه اش می نویسد :
من یك فدائی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست . من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم می كنم. و شما آقایان فاشیست ها كه فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدركی به قتلگاه می فرستید، ایمان داشته باشید كه خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمی خیزد و روزی قلب شما را خواهد شكافت. شما ایمان داشته باشید كه حكومت غیرقانونی ایران كه در 28 مرداد سیاه ، به خلق ایران ، توسط آمریكا تحمیل شده، در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم كشیده ایران واژگون خواهد شد.

قتل گلسرخي موج عظيمي در شعر سياسي ايجاد كرد و اشعار فراواني در ستايش و سوگش سروده شد كه نمونه اي از آن را مي خوانيم :

« شكاف»

زاده شدن
برنيزهء تاريك
همچون ميلادِ گشادهء زخمي .
سِفْرِ يگانهء فرصت را
سراسر
در سلسله پيمودن.
برشعلهء خويش
سوختن

تاجرقهء واپسين،
برشعلهء حرمتي
كه درخاكِ راهش
يافته اند

بردگان
اين چنين اند.

اين چنين سرخ و لوند
برخار بوتهء خون
شكفتن

وينچنين گردن فراز
برتازيانه زارِ تحقير
گذشتن

وراه را تاغايتِ نفرت

بريدن.-

آه ،‌ازكه سخن مي گويم؟
ما بي چرا زندگانيم
آنان به چرا مرگِ‌ خود آگاه هان اند.

شعر: احمد شاملو

روحش شاد، يادش گرامي


منابع :
- اي سرزمين من ( شعرهاي خسرو گلسرخي) ، كاوه گوهرين
- كتاب حماسه خسرو گلسرخی – نوشته آرمان ( اينترنت)
- تاريخ تحليلي شعرن ( جلد چهارم) چاپ سوم، شمس لنگرودي
 

hamedsullivan

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2005
نوشته‌ها
6,664
لایک‌ها
137
سن
44
محل سکونت
on the road
مرسی از توضیحاتت .
من فقط یه خیابون به این اسم میشناختم.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
يكي از بهترين شعرهاي خسرو گلسرخي " يك با يك برابر نيست "
تقديم دوستان ميگردد .


معلم پاي تخته داد ميزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زير پوششي از گرد پنهان بود
ولي آخر كلاسيها
لواشك بين خود تقسيم ميكردند
و آن يكي در گوشه اي ديگر " جوانان " را ورق ميزد
براي اينكه بيخود هاي و هوي ميكرد
و با آن شور بي پايان
تساويهاي جبري را نشان ميداد
با خطي خوانا بروي تخته اي
كز ظلمتي تاريك غمگين بود
تساوي را چنين نوشت :
يك اگر با يك برابر است
از ميان جمع شاگردان يكي برخاست
هميشه يكنفر بايد برخيزد . . .
به آرامي سخن سر داد :
تساوي ، اشتباهي فاحش و محض است
نگاه بچه ها ناگه به يك سو خيره گشت
و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسيد :
اگر يك فرد انسان ، واحد يك بود
آيا باز هم يك با يك برابر بود ؟
سكوت مدهشي بود و سوالي سخت
معلم خشمگين فرياد زد آري برابر بود
و او با پوزخندي گفت :
اگر يك فرد انسان ، واحد يك بود
آنكه زر و زور بدامن داشت بالا بود
آنكه قلبي پاك و دستي فاقد زر داشت پايين بود
اگر يك فرد انسان ، واحد يك بود
آنكه صورت نقره گون ،
چون قرص مه ميداشت ،
بالا بود
وان سيه چرده كه ميناليد ، پايين بود !!!
اگر يك فرد انسان ، واحد يك بود
اين تساوي زير و رو ميشد
حال ميپرسم يك اگر با يك برابر بود
نان و مال مفتخورها از كجا آماده ميگرديد ؟؟؟
يا چه كس ديوار چين ها را بنا ميكرد ؟؟؟
يك اگر با يك برابر بود
پس كه پشتش زير بار فقر خم ميگشت ؟؟؟
يك اگر با يك برابر بود
پس چه كس آزادگان را در قفس ميكرد ؟؟؟
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه هاي خويش بنويسيد :
يك با يك برابر نيست . . .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
نسخه PDF و چاپي اين شعر زيبا
 

فایل های ضمیمه

  • Yek Ba Yek Barabar Nist.doc
    27.5 KB · نمایش ها: 19
  • Yek Ba Yek Barabar Nist.pdf
    25.6 KB · نمایش ها: 34

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
مجموعه آثار خسرو گلسرخي به صورت PDF
 

فایل های ضمیمه

  • Asar.pdf
    432.2 KB · نمایش ها: 76

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
48
والا تا اونجا که من میدونم یه کمونیست بود که طرفدار تئوری هدف وسیله رو توجیه می کنه بود و دست به یک سری قتل ها از جمله محمد مسعود روزنامه نگار مخالف **** وقت زد و اونا رو به گردن **** انداخت ولی بعدا با لو رفتپن شاخه نظامی حزب توده گرفتار و اعدام شد
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
به نقل از mehrdad1355 :
والا تا اونجا که من میدونم یه کمونیست بود که طرفدار تئوری هدف وسیله رو توجیه می کنه بود و دست به یک سری قتل ها از جمله محمد مسعود روزنامه نگار مخالف **** وقت زد و اونا رو به گردن **** انداخت ولی بعدا با لو رفتپن شاخه نظامی حزب توده گرفتار و اعدام شد
خيلي قضاوت خشني بود دوست من .

ما چون در آن زمان نبوديم نمي توانيم آن فضا را درك كنيم .

در آن زمان همه كساني كه اهل فرهنگ و دانشي بودند عموما گرايش هاي چپي داشتند

در ضمن من سندي نديده ام كه ايشان مستقيما دست به قتل زده باشد . در ضمن شما همه اين مكتب هاي سياسي را ببيني كاملا واضح است كه همه آنها اينگونه كارها را مجاز مي دانند .
مگر در عراق همين مسلمانان با بمب همنوع خود را نمي كشند ؟؟؟ مگر مسيحي ها 2 قرن پيش گاليله را نمي سوزاندند ؟؟؟؟ مگر الان نمي كنند .

هميشه اين بوده . توضيح بيشتر را معذورم . نمي توانم بنويسم .
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
به نقل از mehrdad1355 :
والا تا اونجا که من میدونم یه کمونیست بود که طرفدار تئوری هدف وسیله رو توجیه می کنه بود و دست به یک سری قتل ها از جمله محمد مسعود روزنامه نگار مخالف **** وقت زد و اونا رو به گردن **** انداخت ولی بعدا با لو رفتپن شاخه نظامی حزب توده گرفتار و اعدام شد

فکر نمی کنم کسی که در دادگاهش از امام حسین (ع) دم می زند ، اینطور باشد
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
48
به نقل از behroozsara :
خيلي قضاوت خشني بود دوست من .

ما چون در آن زمان نبوديم نمي توانيم آن فضا را درك كنيم .

در آن زمان همه كساني كه اهل فرهنگ و دانشي بودند عموما گرايش هاي چپي داشتند

در ضمن من سندي نديده ام كه ايشان مستقيما دست به قتل زده باشد . در ضمن شما همه اين مكتب هاي سياسي را ببيني كاملا واضح است كه همه آنها اينگونه كارها را مجاز مي دانند .
مگر در عراق همين مسلمانان با بمب همنوع خود را نمي كشند ؟؟؟ مگر مسيحي ها 2 قرن پيش گاليله را نمي سوزاندند ؟؟؟؟ مگر الان نمي كنند .

هميشه اين بوده . توضيح بيشتر را معذورم . نمي توانم بنويسم .
اعترافات خودش در دادگاه
خاطرات نورالدین کیانوری ریس حزب توده
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
عرض کردم که ممکن است همه گروههای سیاسی اینکار را انجام دهند .
وقتی اعتقادات سازمانی هر نوع تفکری میخواهد جامه عمل بپوشد لاجرم از انجام خشونت است .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
بله در اين مورد درست مي گوييد .

محمد مسعود به دستور مستقيم كيانوري انتخاب و ترور شد تا بهترين بهره برداري در زمان بر عليه رژيم پهلوي صورت گيرد كه البته همين طور هم شد .

من هم كتاب خاطرات كيانوري را خوانده ام خيلي وقت پيش . يادم هست كه نوشته بود محمد مسعود به دستور من ترور شد اما در مورد ترور كننده اش يادم نيست . ميتواني صفحه اين مطلب را از آن كتاب نقل كني تا دوباره برم يه سري بهش بزنم .
 

b.sarshar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
52
لایک‌ها
0
بد نیست این جا یادی هم شود از خانم عاطفه گرگین همسر خسرو گل سرخی . از او بخوانیم :


عاطفه گرگين​






نسيم مي برد

شانه هايم نسيم خيال تو را

مي برد

و بهار نفس مي کشد روي مهتاب

خاطره ام



دريا

دريا به سوي نسيم مي ريزد

اندوه بر برکه ها آه مي کشد

و من خيس مي شوم خيس تر از

باران



بهار

باغبان. پيام باران را

زير باران نوازش هايت

در گلدان بهاران کاشت



زيبائي

زيبائي از کلامت مي تراود

و من تا مرز آغوشت

چون بهار گشوده مي شوم



معاشرت

تو در معاشرت آبها

از بهار گذشتي

هنوز خاطره ات در گلدان خانه مانده است.



لبانت

کنارت مي نشينم

دستم را به انگشتانت مي رسانم

شور لبانت بهار را مست مي کند
 

DOOSTeKHOOB

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2005
نوشته‌ها
320
لایک‌ها
6
محل سکونت
شهر قصه
من خيلي از شعر پرنده ي خيس ايشون خوشم مياد حيفم امد اينجا نذارمش:happy:
مي داني ...
پرنده را بي دليل اعدام مي كني
در ژرف تو
آينه ايست
كه قفس را انعكاس مي دهد
و دستان تو محلولي ست
كه انجماد روز را
در حوضچه شب غرق مي كند.

اي صميمي،
ديگر زندگي را نمي توان
در فرو مردن يك برگ
يا شكفتن يك گل
يا پريدن يك پرنده ديد
ما در حجم كوچك خود رسوب مي كنيم
- آيا شود كه باز درختان جواني را
در راستاي خيابان
پرورش دهيم

و صندوق هاي زرد پست
سنگين
ز غمنامه هاي زمانه نباشند؟
در سرزميني كه عشق آهني ست
انتظار معجزه را بعيد مي دانم
باغبان مفلوك چه هديه اي دارد؟
پرندگان
از شاخه هاي خشك پرواز مي كنند
آن مرد زرد پوش
كه تنها و بي وقفه گام مي زند
با كوچه هاي « ورود ممنوع »
با خانه هاي « به اجاره داده مي شود »
چه خواهد كرد
سرزميني را كه دوستش مي داريم؟

پرندگان همه خيس اند
و گفتگويي از پريدن نيست
در سرزمين ما
پرندگان همه خيس اند
در سرزميني كه عشق كاغذي است
انتظار معجزه را بعيد مي دانم.
 

ATILA AZAD

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 مارس 2006
نوشته‌ها
39
لایک‌ها
0
محل سکونت
iran-azerbaijan
به نقل از DOOSTeKHOOB :
من خيلي از شعر پرنده ي خيس ايشون خوشم مياد حيفم امد اينجا نذارمش:happy:
مي داني ...
پرنده را بي دليل اعدام مي كني
در ژرف تو
آينه ايست
كه قفس را انعكاس مي دهد ...
...پرندگان همه خيس اند
و گفتگويي از پريدن نيست
در سرزمين ما
پرندگان همه خيس اند
در سرزميني كه عشق كاغذي است
انتظار معجزه را بعيد مي دانم.
ممنونم دوست خوب. من عاشق این شعر خسرو هستم .یک شعر دیگر هم من اضافه میکنم .
پرنده و طناب
پشت پنجره ام را كوبيد
گفتم كه هستي ؟
گفت : آفتاب
بي اعتنا طناب را آماده كردم
پشت پنجره ام را كوبيد
گفتم كه هستي ؟
گفت : ماه
بي اعتنا طناب را آماده كردم
پشت پنجره ام را كوبيدند
گفتم كه هستيد ؟
گفتند همه ي ستارگان دنيا
بي اعتنا طناب را آماده كردم
پشت پنجره ام را كوبيد
گفتم كه هستي ؟
گفت : يك پرنده آزادي
من پنجره را با اشتياق باز كردم .
از سایت آوای آزاد http://www.avayeazad.com/khosro_golsorkhi/list.htm
 

ATILA AZAD

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
13 مارس 2006
نوشته‌ها
39
لایک‌ها
0
محل سکونت
iran-azerbaijan
یادش گرامی باد .
برای چندمین بار فیلم دادگاهش رو دیدم. میخوام اینجا یادی کنم از کرامت الله دانشیان .(شاعر آهنگ معروف هوا دلپذیر شد....)
جالب بود هیچ کدوم از این دو نفر برای خودشون و رهایی از اعدام تلاش نکردن.چیزی که برای ما جوانان امروزی ایران(بخش قابل توجهی از این طیف) شاید گنگ باشه. بحث رو بیشتر از این منحرف نمیکنم.
یادشان گرامی.
 
بالا