• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خواب لیلا

b.yasini

کاربر فعال تاریخ و پزشکی و سلامت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
7,666
لایک‌ها
2,930
محل سکونت
Living in Dreams
سینمای وحشت در ایران محدود به بعضی فیلمهای بی اثر مثل شب بیست و نهم میشه ولی به نظر میاد با فیلم خوابگاه دختران اثر ایرج طهماسب این ژانر یک تغییر اساسی کرد.
در سال گذشته فیلم حریم یکی از زیباترین فلیک های ترسناکی بود که در ایران دیده بودم ولی پایان سریع و کمبود شخصیت پردازی فیلم کم فیلم از ارزشهای فیلک کاسته بوده.
فیلم خواب لیلا در ابتدای فیلم، فیلمی ترسناک با داستانی قوی به نظر می رسد . لیلا دختری جوان که پدر و مادرش را در یک تصادف از دسته می ده زمانیکه در حال تمیز کردن زیر زمین خونست یک دختر جوان رو در باغ خونه میبینه از این روز به بعد این دختر جوان در تنهایی ها لیلا ظاهر میشه و کم کم شروع می کنه به درگیر شدن با لیلا.

متاسفانه فیلم برداشتی غیر آزاد (!) از فیلم Flatiners هست که با کارگردانی ضعیف پاسانی بسیار ضعیف داره.

موفق باشید
 

gigawarn

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2009
نوشته‌ها
789
لایک‌ها
25
محل سکونت
█▄█ TEHR00N █▄█
فیلم Flatliners یه چیزی بیشتر از فیلم بود معلومه که کارگردانا که هیچ تفکری ندارن میرن سراغش به هر حال همه دنبال ایده اند تو ایران همه دنبال کپی کردن
 

b.yasini

کاربر فعال تاریخ و پزشکی و سلامت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
7,666
لایک‌ها
2,930
محل سکونت
Living in Dreams
والا اگه کپی کنن خوبه بی معرفتها فقط یک بخش رو کپی می کنن.
 

Mazi

* مدیر موبایل و اسمارت فون ها* مدیر پاتوق
همکار انجمن
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
10,724
لایک‌ها
10,509
محل سکونت
Tehran
من که دیدم 3 روز پیش....خیلی خیلی خیلی مزخرف هست...واقعا حیف وقتی که بزارید برای دیدن این...به درد سطل اشغال میخورد.
 

b.yasini

کاربر فعال تاریخ و پزشکی و سلامت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
7,666
لایک‌ها
2,930
محل سکونت
Living in Dreams

jahan hamed

کاربر فعال تاریخ و گردشگری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 مارس 2007
نوشته‌ها
8,763
لایک‌ها
808
محل سکونت
NET
ماشالله جناب یاسینی شما روزی 6 تا فیلم میبینی بیشتر درباره فیلم های انگلیسی زبان توضیح بده
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
خبرگزاري مهر: "خواب ليلا" فيلم جالبي است، حتي در نوشتن نقد آن هم به نکات جالبي بر مي‌خوريد که در کمتر فيلمي با آن مواجه شده‌ايد، به اين معنا که تمامي نقاط قوت فيلم همان نقاط ضعف آن به شمار مي‌روند و برعکس! اما اين ادعا کمي نياز به توضيح دارد.

دخترکي با شنل قرمز بعد از بيست سال از ناخوداگاه ليلا سر بر آورده و او را مي‌آزارد. دختري ناشناس که به گفته ليلا قصد کشتن او را دارد. نويسنده بدون اينکه قصد گريز يا عوض کردن شکل اين موضوع را داشته باشد و يا حتي مثلاً شنل را با کلاه و يا پيراهن قرمز جايگزين کند رک و راست مخاطبش را به داستان شنل قرمزي و تفسير آشناي آن مرتبط مي‌کند. تفسير آشنايي که دخترک قرمز پوش را نماد زنانگي مي‌داند و مرگ آن به مفهم کشتن زنانگي اين دختر در همان سنين کودکي است.

اگر خط اين لايه زيرين را پي بگيريم، با داستان کاملي مواجه مي‌شويم. از جايي ليلا متوجه مي‌شود که خواهر دو قلويي داشته است که طبق گفته خاله‌اش برخلاف تمامي دوقلوها مرتب با هم درگير بوده‌اند، هر گز جنازه مريم (خواهر ديگر) پيدا نمي‌شود و در انتها ليلا متوجه مي‌شود که مريم نمرده و نجات يافته است.

حضور دو قلوها در داستان‌هايي که ريشه در ناخوداگاه جمعي دارند هميشه به مفهوم يک شخص دو تکه شده يا نوعي يگانگي دوپاره استفاده مي‌شود. دو قلوها در ابتدا يکي هستند که ممکن است به دلايلي از هم تفکيک شوند و زنده ماندن مريم (نيمه دوم، کامل‌کننده، وجه زنانه ليلا) و در گيري او پس از گذشت اين همه سال با ليلا، درگيري خود او با احساساتي است که در تمام اين سال‌ها بر آن ها سر پوش گذاشته و اکنون جز با ديده شدن، فعال شدن و تاثير گذاشتن در زندگي ليلا از بين نمي‌رود، اگر پاسخي به انتظارات او داده نشود، ليلا يا ديوانه خواهد شد و يا خواهد مرد.

حتي نويسنده با خلق موقعيت رفتن به خواب مصنوعي يا مرگ کوتاه مدت تلاش کرده وضعيت وخيم ليلا را نشان دهد. گويي او ناچار است اين بخش از وجودش را دوباره زنده کند. زل زدن دکتر به چشم‌هاي بسته او و عبور دخترک با شنل قرمز از ميان بدن دکتر به نحوي اين دو را به هم متصل مي‌کند. ليلا اکنون کامل است و مي تواند بعنوان يک زن کامل پاسخگوي مردي باشد که در برابرش قرار گرفته است.
خواب ليلا" فيلم جالبي است، حتي در نوشتن نقد آن هم به نکات جالبي بر مي‌خوريد که در کمتر فيلمي با آن مواجه شده‌ايد، به اين معنا که تمامي نقاط قوت فيلم همان نقاط ضعف آن به شمار مي‌روند و برعکس! اما اين ادعا کمي نياز به توضيح دارد.

تمامي اينها حساب شده و بر اساس فکر چيده شده‌اند اما اين لايه زيرين و نهفته داستان است که با اين شفافيت خودش را فرياد مي‌زند و اگر بخواهيم تعريفي يک خطي از داستان فيلم داشته باشيم بارها در روايت آن به مشکل برمي‌خوريم. ساختار فيلم و نوع نگاه کارگردان به خاله ليلا با تکرار جمله "به من اعتماد کن" و آرامش دلهره آورش اين حس را در تماشاگر بر مي‌انگيزد که او مسبب اين اتفاق است و يا دست او هم در کار است. اما با پيگيري ظاهر داستان به چنين نتيجه‌اي نمي‌رسيم.

در ظاهر داستان تنها تقصير اين زن که معتمدآريا بي‌نظير و منحصر به فرد آن را ايفا مي‌کند اين است که به دليل قسمي که خورده حقيقت را از ليلا پنهان کرده و اين جرمي نيست که به خاطرش تمام مدت تاثير منفي او را روي زندگي ليلا حس کنيم. پس اين احساس از کجا منشا مي‌گيرد؟ واقعيت اين است که اين خصلت خاله هم در زير لايه داستان مفهوم مي‌يابد.

خلاصه‌ترين شکل‌اش اين است که او و مادر ليلا از سال‌ها پيش با کارهايشان، با تصميماتشان و با تفکرشان (که آن هم قسم شدن اشاره به بخش سنتي اين تفکر دارد) ناآگاهانه نيمه ديگر وجود ليلا را مرده پنداشته‌اند و فاتحه آن را خوانده‌اند. آنها مانند بسياري از خانواده‌هاي ديگر بهتر ديده‌اند تا اين بخش از وجود دخترشان از همان کودکي دفن شود.

جالب‌تر اينجاست که نويسنده و فيلمساز گاهي اوقات از ديالوگ‌هايي هم براي کمک مستقيم به زير لايه‌هاي داستان استفاده کرده‌اند. جايي که ليلا با استادش جر و بحث مي‌کند و از اشتراکات ميان ترس فردي و جمعي مي‌گويد حقيقتا اشاره به چه چيزي دارد؟ ظاهر داستان او يک داستان کاملا شخصي است.

مگر چند نفر در دنيا خواهر دوقلويشان را در کودکي مي‌کشند و بعد اين موضوع را فراموش مي کنند و بيست سال بعد خواهرشان از ناخوداگاهشان سر مي‌کشد؟! اما با رجوع به لايه زيرين داستان حق با ليلاست. بلايي که بر سربخشي از وجود ليلا آمده است يک مشکل جمعي و مشترک ميان بسياري از زنان ماست.

دور شدن دخترک با شنل قرمزش در پايان داستان تنها بخشي است که معکوس عمل مي‌کند. به اين معني که از لحاظ منطق ظاهري داستان چينش درستي دارد اما بر ضد مفاهيم دروني فيلم به پا مي‌خيزد. چسبيدن سر و بدن عروسک استعاره‌اي از کامل شدن ليلا است. پس چگونه دخترک از ليلا دور مي‌شود و او را راحت مي‌گذارد؟ او بايد در وجود ليلا حل مي‌شد و يا به نحوي با او پيوند مي‌خورد و در نتيجه چنين کنشي ليلا به آرامش دست ميافت. به همين علت‌هاست که در ابتداي اين نوشته تاکيد کردم که نقاط قوت اين فيلم همان نقاط ضعف آن‌اند چون پوسته داستان آن طور که بايد با مغز آن پيوند نخورده است.

البته اين چينش فکر شده تنها نقطه قوت فيلم نيست و انتخاب بازيگران آن نيز بسيارهوشمندانه انجام شده است. ليلا زارع بازيگري بسيار مناسب براي نقش‌هايي اين چنيني است. زيبايي و ملاحت کم نظير آميخته با نوعي معصوميت او را به يکي از بهترين گزينه‌ها براي نقش ليلا معصومي بدل کرده است.

نکته جالب دربازي‌هاي زارع اين است که اگر از معصوميت چهره او به شکلي منفعل استفاده شود (مانند اتفاقي که در پستچي تنها سه بار در مي‌زند) افتاد نقش در دست‌هاي او تخت و ساکن مي شود اما اگر مانند اين فيلم معصوميت او منشا حرکتي باشد او به خوبي از عهده آن نقش بر مي‌آيد.

ليلا زارع در بازيگري انتخاب‌هاي جالب و متفاوتي داشته است که ناشي از شناخت درست او ازحرفه‌اش است. بازي در فيلمي مانند "خانه روشن" که در آن صورتش در تمام مدت در تاريکي قرار مي‌گيرد از او بازيگري با خصوصيات حرفه‌اي ستايش‌برانگيز مي‌سازد که مانند بسياري ديگربراي انتخاب نقش صرفا تعداد کلوز آپ‌هايش را نمي‌شمارد. از آنسو به خاطر نفوذ نگاه بازغي و اهميت چشم‌ها و نگاه در نقش پزشک او هم انتخاب خوبي براي اين نقش به شمار مي‌رود.

معتمد آريا هيچ گاه بازيگر سطحي‌نگري نبوده است، اما با گذشت زمان چيزي به بازي‌اش اضافه شده و بازي‌اش عمقي يافته است که تنها نمي‌توان آن را به حساب تجربه بازيگري گذاشت. شايد بيشتر بتوان آن را يک درک عميق و مبتني بر آگاهي و دانش از زندگي نام نهاد. مهم نيست او در چه نقشي بازي کند، او هميشه براي نسل من يادآور خاطرات زيباي دور و نزديک و نقش‌هاي دوست داشتني است.
 

b.yasini

کاربر فعال تاریخ و پزشکی و سلامت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
7,666
لایک‌ها
2,930
محل سکونت
Living in Dreams
تشکر از نقد تون
من هم این نقد رو دیدم واسه همین به محض اومدن فیلم اونو دیدم ولی متاسفانه نوسنده نقد فقط 40 دقیقه اول فیلم رو دیده بوده. فیلم توی نیمه اول بسیار جالب به نظر می رسه حتی میشه گفت صرف نظر از بایز بچه ( که به نظر من سیمای ترسناکی نداشت ) داستان فیلم خیلی به نظر دلهره آور میومد ولی یک دفعه در عرض 20 دقیقه داستان سر هم بندی میشه و بدون هیچ نتیجه ای تموم میشه
از دوستانی که فیلمو دیدن یک سوال دارم به نظرتون چرا خواهر کوچک خواهر بزرگ رو اذیت می کرد خواهر بزرگتر که قاتل نبود و بعد جالبتر اینکه به محض اینکه خواهر بزرگتر داستان رو فهمید همه مزاحمت های خواهر کوچکتر تموم شد.!!!!
یک نکته با حالتر پژمان بازغی در زمان هیپنوتیزم کردن لیلا زارع همش انرژی می داد و کار بیشتری انجام نمی داد خوب چرا باید برای این نخش کلیشه ای از بازیگری مثل بازغی استفاده کرد.
به نظر می رسید بخش هایی از فیلم حذف شده.

ماشالله جناب یاسینی شما روزی 6 تا فیلم میبینی بیشتر درباره فیلم های انگلیسی زبان توضیح بده
تشکر آقای جهان ، من بیشتر فیلم های خارجی رو می بینم ولی بعد از نقدی که دوستمون به اون اشاره کرد و با زمینه ای که از فیلم حریم داشتم به نظرم اومد شاید به درد بخور باشه که متاسفانه نبود.
 
Last edited:
بالا