نمیدونم کی گفته
داستانش این بود که مجنون مریض میشه.
بعد دکتر صدا میکنن .میاد میگه باید یه رگو بزنم.میگه اونجا نمیشه جایه لیلی.میگه یکی دیگرو بزنم میگه اونجاهم جایه لیله.
بعد کلا میگه لامصب این تن کلا باسه لیلی:دی بعد میگه صدتا از این تنها فدای یه تار موی لیلی.
5 سال پیش خوندم.همین ازش یادم میاد/
داستانش این بود که مجنون مریض میشه.
بعد دکتر صدا میکنن .میاد میگه باید یه رگو بزنم.میگه اونجا نمیشه جایه لیلی.میگه یکی دیگرو بزنم میگه اونجاهم جایه لیله.
بعد کلا میگه لامصب این تن کلا باسه لیلی:دی بعد میگه صدتا از این تنها فدای یه تار موی لیلی.
5 سال پیش خوندم.همین ازش یادم میاد/