• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دیواری کوتاه برای سینما ... !

Sabzine

Registered User
تاریخ عضویت
11 نوامبر 2003
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
142
محل سکونت
تهران
" سینما دیگه مث قبل انقلاب حال نمی ده !! ... سی دیش که میاد از سوپر سرکوچه می گیریم و
تو خونه با حاچ خانوم دو تایی خیلی حال ..... ! ( چشم غره ی حاج خانم )
بعله خلاصه فیلمنامه ها ضعیف شده ! ... حرفی برای گفتن ندارن !! "

مدتهاست که شاه بیت و ترجیع بند وزیر و مدیر و کارگردان و بازیگر و همه و همه درباره ی مشکل و معضل سینمای ایران تنها یک چیز است و بس . کار به جایی رسیده که بعضا حتی دیده شده افرادی با طبقه های اجتماعی کاملا متضاد ! و اشخاصی با نحله های فکری – اعتقادی متفاوت ، آنجا که قرار است سر صحبت را باز کنند نه از باب گرمی و سردی هوا و نه گرانی گوشت و تورم که از این باب وارد سرای سخن می شوند ! و آن چیزی نیست جز " ضعف فیلمنامه " ... حال سوپر استار چشم تیله ای باشند یا همین اصغر آقای آبدارچی خودمان که : " داستان ها سطحی و شخصیت ها کلیشه ای شدن " ... یا " دیگه نقش خوبی نوشته نمی شه ... وگرنه من که هر کدوم رو که انتخاب کنم تهیه کننده از خدا شه ! "

اما گذشته از این اغراق ها اگر بخواهیم نگاهی جدی برای آسیب شناسی دیوار کوتاه سینما ( و چه بسا تلویزیون ) ایران یعنی فیلمنامه بیندازیم به چند مورد شاخص می توان اشاره کرد :

اول . فقدان شناخت صحیح مدیران نسبت به سینما :

متاسفانه با وجود گذشت سالها از اختراع سینما در دنیا و بهره برداری از آن در میهن عزیزمان ، هنوز مدیران ارشد سینمایی نسبت به شرایط تولید و اثرات مولفه های شاخص سینما بر یکدیگر آگاه نیستند . شنیدن جمله ی معروف هیچکاک که : " مهمترین عناصر یک فیلم خوب سه چیزند : فیلمنامه ... فیلمنامه و ... فیلمنامه ! " ... یا " از یک فیلمنامه ی خوب می توان فیلم بدی ساخت اما با یک فیلمنامه بد نمی توان فیلمی خوب ساخت " و غیره و غیره ! آنقدر شعاری و ملال آور شده که حتی گوینده اش نیز حاضر نیست جمله را تا انتها بیان کند چه رسد به شنونده ی بیچاره !

اما آنچه در عمل اتفاق می افتد چیز دیگری است : همان مدیر سینما یا تهیه کننده که جملات فوق ملکه ی لقلقه ی زبانش است به خاطر شخصیت قائل نبودن برای فیلمنامه و فیلمنامه نویس حاضر نیست سرمایه گذاری مالی و زمانی را برای فیلمنامه قائل شود .

بدین ترتیب نویسنده هر قدر هم که متعهد باشد سرانجام از جهت گذران زندگی و معاش خود ، وقت و انرژی مناسبی برای متن صرف نمی کند و حاصل کار ، فیلمنامه ای سطحی و دم دستی از آب در می آید . پس از این تهیه کننده متن را به کارگردان و بازیگری ارائه می دهد و طبیعتا آنها نیز برای همکاری در این فیلم با چنین فیلمنامه ی باسمه ای ، مبلغ چشمگیری طلب می کنند زیرا معتقدند باید از نام و اعتبار چندین ساله شان مایه بگذارند که طبیعتا آن را از سر راه به دست نیاورده اند . چرا ؟ چون مدیر یا تهیه کننده مورد بحث هم معتقد است که فیلم حتما باید دیده شود . چگونه ؟ : با حضور بازیگرانی ستاره و یا مطرح !

بدین ترتیب با ایرادات بازیگر ، کارگردان مذکور که کار و تخصصش هم چیز دیگری است ، دستی در فیلمنامه می برد و در نقش فیلمنامه نویسی چیره دست و البته دلسوز آن را مثلا بازنویسی می کند ! اینگونه هزینه ای دوباره صورت می گیرد ، فیلمنامه که از اساس درست بنا نشده ، صرفا رفوکاری می شود و دست آخر نه مخاطب عام آن را می پسندد نه مخاطب خاص طرفش می رود و کارگردان و لاجرم بازیگر و مخاطب غر غرشان به راه است که این روزها فیلمنامه ها چنین و چنان !!! .

دوم . شکم برآمده دولتی ها و شبه دولتی ها روی اندام نحیف و رنجور بخش خصوصی !

البته یکی از حلقه های همیشگی این دور باطل حضور استوار و مقتدرانه ی دولت و تصدی گری های بی حد و حصر اوست که هر چه داریم و نداریم هم از اوست !
همگی از قدیم الایام شنیده ایم که : " خرج که از کیسه ی مهمان بُوَد ... حاتم طایی شدن آسان بُوَد ! "

حکایت سینمای ما نیز چنین است به قولی جیب بیت المال نه سر دارد و نه ته ! . مدیری که پیشتر ذکر خیرش بود این پولها را که از جیب مبارکش خرج نمی کند . از طرفی او و نه حتی مدیر بالا دستی اش نمی دانند امروز که اینجایند فردایش را کجایند ؟! ... پس به فکر همان امروز دیده شدن هستند و به قول مضمونی مرحوم علی حاتمی " عرصه ی هنر را به مزرعه ی بلال یکی می انگارند " و در پی نتیجه ای امروزی اند که اگر اینچنین نبود نبودند تهیه کننده های هر روز چاق و چله تر شده ی دور و بر مدیران کذایی . همانها که فیلمهایشان هزینه ی نصف تولیدش را هم باز نمی گرداند و هنوز فیلم تهیه می کنند و جالب تر آنکه اکران هم می گیرند !

سوم . بی توجهی به جایگاه اقتباس :

رویه ای که سالهاست در سینمای روز دنیا باب شده اقتباس آزاد یا وفادار به متون ادبی است . به این ترتیب که حق امتیاز کتابها یا رمانهایی که پرفروش شده و یا دیده شده اند خریداری می شود تا از روی آنها فیلمی ساخته شود .

اینگونه سینما یا تلویزیون با اتکا به غنای ادبی رمانها و حتی نمایشنامه ها از جایگاه مستحکم تر و اصیل تری پیش چشم مخاطبین برخوردار می شوند اما در سینما و تلویزیون ما با وجود نمونه های موفق همچنان این امر مغفول مانده و هیچگاه به جریانی مبدل نشده .

در بین فیلمهای تجاری و موفق هالیوودی می توان به آثاری چون سری ارباب حلقه ها ( از داستانهای جی آر آر تاکلین ) یا شِرک ( بر اساس نوشته ی ویلیام استیگ ) اشاره کرد . وامدار بودن به این پیشینه ی ادبی تا حدی است که حتی در انیمیشنی چون " شیر شاه " نیز از نمایشنامه ی " هملت " نوشته ی " شکسپیر " استفاده می شود تا مستحکم تر و منسجم تر باشد .

در بین آثار ماندگار سینمایی نیز می توان به سه گانه ی " پدر خوانده " ( بر اساس کتاب ماریو پوزو ) یا " بر باد رفته " ( اقتباسی از رمان مارگارت میچل ) و یا " اسپارتاکوس " ( داستانی از هوارد فاست ) اشاره کرد .

در بین فیلمسازان ایرانی شاید تنها کسی که به صورتی ویژه برای اقتباس اهتمامی ویژه داشته ، " داریوش مهرجویی " باشد که خصوصا در آثار دوره ی اول فیلمسازی اش آثار در خور توجهی چون : " سارا " ( اقتباسی آزاد از خانه عروسک " هنریک ایبسن " ) ، " پری " ( بر اساس فرنی و زویی نوشته سالینجر ) ، " درخت گلابی " ( برگرفته از نوشته ی گلی ترقی ) و حتی " مهمان مامان " ( مقتبس از مهمان مامان داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی ) اشاره نمود . همچنین یکی از آثار شاخص پیش از انقلاب " گاو " ( برگرفته از رمان عزاداران بَیَل نوشته ی مرحوم غلامحسین ساعدی ) که بسیاری حیات سینمای پس از انقلاب را مدیون ساخته شدن چنین فیلمی می دانند !!

اما در سینمایی که هزینه ی دستمزد فیلمنامه نویس نهایتا چیزی بین ده تا پانزده میلیون است ، چرا مدیر سینمایی یا تهیه کننده هزینه خرید امتیاز تالیف کتاب را به خود بدهد ؟! از سوی دیگر کتابها و رمانها نیز شمارگان و تیراژ آنچنانی ندارند که بر سر زبانها افتاده باشند و پشتوانه و تکیه گاهی برای فیلم شد باشند .

با اینهمه اگر به دنبال بهانه جویی و جانبداری متعصبانه از فیلمنامه نویسها نباشیم باید اذعان کرد که این کم کاری از جانب ایشان نیز وجود دارد . به عنوان مثال نقض موارد حاضر می توان اشاره به فیلم درخشان و ماندگار " ناخدا خورشید " ساخته ی " ناصر تقوایی" داشت که بر اساس اقتباسی آزاد از "داشتن و نداشتن" نوشته ی " ارنست همینگوی " ساخته شده .

در همین رابطه باید پرسید : آیا استفاده از متون ادبی کهن تا این حد نشدنی است ؟ مثلا بهره بردن از حال و هوای داستانی و شخصیتی و ذات ناب آثاری چون شاهنامه فردوسی یا داستان جذاب سمک عیار ( داستانی کهن از فرهنگ عامیانه پارسی ) یا داستانهای نغز و پر مغز مولوی و نظامی و عطار و سعدی و .... تا این حد دشوار و غیر نمایشی است ؟ ... آیا آنها نیز خریدن حق تالیف می خواهند ؟ یا اصولا مشکل از عدم آگاهی ، مانوس بودن و یا ناتوانی ماست که نتوانسته ایم از پس برگردان نمایشی و به روز کردن مغز و محتوا و حال و هوای چنین آثاری برآئیم ؟!

چهارم . نداشتن روحیه کار گروهی :

مدتهاست که در فیلم ها و خصوصا سریالهای مطرح و برتر ، گروهی به عنوان تیم نویسنده ، کار را دست می گیرند . اما در سالهای اخیر و در آثاری که مدیریت قبلی سینما از آن به عنوان فیلمهای فاخر نام می برد و هزینه های غیر معمولی برای یک فیلم صورت می گرفت نیز چنین تجربه ای صورت نگرفت . " شهریار بحرانی" پس از اکران فیلمش " ملک سلیمان " - که علیرغم حمایت های ویژه ی معاونت سینمایی حتی نتوانست یک پنجم هزینه ی تولیدش را برگرداند - چندین بار تاکید کرده بود " فیلمنامه ملک سلیمان ، سی و نه بار بازنویسی شده " ! رقمی که حتی تصور رو خوانی آن و وجود چنین فیلمنامه ای نیز غیر قابل تصور می نماید . با اینحال چرا باید فیلمنامه ی فیلمی چندین میلیاردی مثل همین اثر یا " راه آبی ابریشم " ( محمد بزرگ نیا ) را فقط یک نفر بنویسد و خودش نیز کارگردانیش کند ؟!

این وضع در تلویزیون مان از این هم بدتر و غیر قابل قبول تر است . آثاری چون در " چشم باد " ... " شهریار" ... " کلاه پهلوی " ... " سرزمین کهن " ( در حال ساخت ) و ... که جزو آثار الف ویژه تلویزیون محسوب می شوند و به اتفاق بالای چهل قسمت هستند و غالبا تاریخ چندین و چند ساله ی معاصر یک کشور را روایت می کنند ، نه تنها یک تنه نوشته شده اند بلکه در مورد مجموعه " در چشم باد "، نویسندگی و کارگردانی و تهیه کنندگی اش نیز بر عهده ی یک نفر ( مسعود جعفری جوزانی ) بود !!! ... آیا افراد مذکور تا این حد چیره دست و متبحرند ؟ یا اینکه واقعا قحط الرجال است ؟ .... هر چه باشد کیفیت آثار که حرفهای تلخی را بازگو می کنند .... فرهنگ کهنمان که می گوید یک دست صدا ندارد ! ... پس به راستی چرا چنین ؟!

با توجه به آنچه ذکر شد به نظر می رسد مقصر دانستن یک گروه و صنف یا بخشی از یک مجموعه ی به هم تنیده و همکار و هم عرض آنهم در هنری که آن را هنر - صنعت می خوانند کمی ساده انگارانه و سطحی است تا با پاک کردن صورت مسئله به پاسخی ساده و ظاهرا درست نائل شویم . آنچه منصفانه تر و نزدیک تر به واقعیت به نظر می رسد اینست که : فیلمنامه نویسی ما تابعی از شرایط عمومی سینمای ما ، سینمای ما نمودی از اوضاع عمومی هنر ما و هنر ما منصه ی فرهنگ فعلی میهن ماست .

امید آنکه با روی کار آمدن دولت جدید و انتخاب مدیران لایقی برای هنر و خصوصا سینمای ایران ، بخش قابل توجهی از مشکلات با سیاستگذاری مناسب فرهنگی مرتفع شود و حداقل در مسیری درست قرار داده شود ، البته با ثبات مدیریت ، نگاهی کلان به مسائل و صبری ایوب وار که انتظار سر بر آوردن نتایج فرهنگی و هنری مانند بلال هایی زودرس و ارگانیک ، انتظاریست کال و خیالیست خام !


محسن تهرانی / سایت تحلیل ایرانی​
 
بالا