• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

روانشناسي(روان بزرگسالان,كودكان و نوجوان,موفقيت و ..)

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
سلام خدمت دوستاي گلم
اميدوارم كه خوب باشين
bliss.gif
...
همين طور كه ميبينين اين تاپيك مقالاتي درباره روانشناسي گذاشته ميشه...يه سري قوانين داره كه بايد رعايت شه
afro.gif

1_از دادن اسپم خودداري كنيد.
2_فقط موضوعات در راجع روانشناسي اينجا گذاشته ميشه
kaffeetrinker_2.gif

با تشكر
اينم از اولين مطلب
www_MyEmoticons_com__smokelots.gif


چگونه انعطاف‌پذیر شویم؟
هیچ‌کس نیست که در زندگی‌اش با هیچ مانع و مشکلی روبه‌رو نشده باشد. بیشتر آدم‌ها در این شرایط حس می‌کنند که انگار زندگی‌شان به بن‌بست رسیده.




هیچ‌کس نیست که در زندگی‌اش با هیچ مانع و مشکلی روبه‌رو نشده باشد. بیشتر آدم‌ها در این شرایط حس می‌کنند که انگار زندگی‌شان به بن‌بست رسیده. اما این موضوع در زندگی همه ما یک موضوع قابل‌ پیش‌بینی و انتظار است و درست در همین لحظه‌هاست که تفاوت بین آدم‌ها مشخص می‌شود. بعضی‌ها مثل یک کش که حسابی کشیده شده باشد سریعا به زندگی عادی برمی‌گردند و بعضی دیگر کاملا خود را می‌بازند و درگیر مشکلات حاشیه‌ای می‌شوند. فکر می‌کنید قابلیت بازگشت به حالت عادی در چه افرادی وجود دارد؟


آنهایی که قادرند بعد از رویارویی با مشکل و مانع دوباره با سرعت زیاد به حالت عادی برگشته و به راه‌حل‌هایی دیگر دست پیدا کنند به نوعی از نظر فکری و روحی انعطاف‌پذیری خوبی دارند و در شرایطی مثل از دست دادن شغل، بیماری و یا مرگ عزیزان با سرعتی زیاد کنترل زندگی خود را به دست می‌آورند.


در مقابل، افرادی که انعطاف‌پذیری کمی دارند ممکن است خودشان در مشکل گم شوند، احساس کنند قربانی هستند، برای همیشه درگیر آن شوند و حتی به مکانیسم‌های تطابقی نادرست مثل سوءمصرف موادمخدر رو بیاورند. این گروه آدم‌ها استعداد زیادی برای ابتلا به مشکلات روانی دارند. انعطاف‌پذیری ضرورتا خود مشکل را برطرف نمی‌کند اما به فرد این توانایی را می‌دهد تا مشکلات را پشت‌سر بگذارد، لذتی را در زندگی (حتی در شرایط سخت) پیدا کند و عوامل تنش‌زای بعدی را بهتر تحت کنترل درآورد. اگر شما فکر می‌کنید انعطاف‌پذیری کافی ندارید می‌توانید با تلاش و کسب مهارت‌هایی این قابلیت را در خود افزایش دهید.


انعطاف‌پذیری عاطفی و جسمی تا حدی یک موضوع ذاتی است. بعضی افراد در شرایط تغییر و هیجان کمتر ناراحت می‌شوند. این موضوع حتی در نوزادی هم قابل تشخیص است. انعطاف‌پذیری تا حدی هم به بعضی عوامل که تحت کنترل فرد نیستند مرتبط است مثل سن، جنس و میزان مواجهه با آسیب. اما انعطاف‌پذیری در تمام آدم‌ها با تلاش و کوشش قابل دستیابی است.

آنها چه خصوصیاتی دارند؟
افراد با انعطاف‌پذیری بالا خصوصیاتی دارند که باید به آن توجه بیشتری کنید تا بتوانید آنها را کسب کرده و در خود پرورش دهید:

• هوشیاری عاطفی و روانی:
آنها احساسات خود را می‌شناسند و دلیل بروز هر نوع احساس مثبت یا منفی را می‌دانند.

• صبر و شکیبایی:
چه روی اهدافی خارجی و چه در مورد راهکارهای تطابقی در درون خود کار می‌کنند، روی کار خود متمرکزند، آگاه‌اند، به مسیر و فرآیند آن اعتماد داشته و از تلاش خود دست برنمی‌دارند.

• کنترل درونی:
آنها بر این باروند که خودشان بیشتر از عوامل بیرونی، کنترل زندگی خود را در دست دارند.

• خوش‌بینی:
در اکثر شرایط، جوانب مثبت را می‌بینند و بر قدرت خود اعتقاد دارند.

• حمایت:
با وجود آنکه به قدرت فردی خود اعتماد دارند اما ارزش شبکه اجتماعی را می‌شناسند و اطراف‌شان مملو از دوستان و بستگانی حمایت‌گر است.

• شوخ‌طبعی:
حتی در شرایط مشکل زندگی می‌توانند بخندند و موضوعی خنده‌دار پیدا کنند.

• دیدگاه:
قادرند از اشتباهات‌شان درس بگیرند (نه فقط آنها را انکار کنند)، موانع را به صورت چالش می‌بینند و اجازه می‌دهند مصیبت و مشکل موردنظر آنها را قوی‌تر کند. زندگی آنها معنی‌دار است و خودشان را قربانی محسوب نمی‌کنند.
• تمایلات معنوی:
ارتباط با جوانب معنوی باعث افزایش انعطاف‌پذیری روانی می‌شود؛ به‌خصوص اگر این باور و ارتباط، درونی و قوی باشد.


زود دست به کار شوید
هرچه زودتر این قابلیت را در خود تقویت کنید، بیشتر از زندگی لذت می‌برید، پس معطل نکنید. به این راهکارها توجه کنید:

• باورهایتان را مثبت‌تر کنید:
تحقیقات نشان می‌دهد اعتماد به نفس در تطابق با استرس و بازتوانی از وقایع سخت نقش مهمی ایفا می‌کند. قدرت، توانایی و موفقیت‌های خود را به یاد آورید. اگر روی توانایی خود اعتماد بیشتری پیدا کنید، در پاسخ و غلبه بر بحران قدرتمندتر وارد عمل شده و انعطاف‌پذیری را در‌ آینده هم افزایش می‌دهید.
• بامعناتر زندگی کنید:
خانم کانداس لایت‌نر بعد از اینکه دختر 13 ساله‌اش توسط یک راننده مست در تصادف کشته شد موسسه مادران علیه رانندگان مست را تاسیس کرد. او تمام انرژی‌اش را روی اطلاع‌رسانی مدام در مورد این نوع رانندگان گذاشت. او می‌گوید: «در روز مرگ دخترم به خودم قول دادم علیه این قاتل خاموش می‌جنگم و سال‌های بعد را برای مردم کم‌خطرتر می‌کنم.» در اصل با مواجهه با بحران و یا حادثه بد، یافتن هدف و منظور، نقش مهمی در بازتوانی ایفا می‌کند. هر کس به نوعی این کار را انجام می‌دهد. شرکت در اجتماعات و فعالیت‌های مثبت، تقویت ابعاد معنوی و مشارکت در فعالیت‌هایی که برایتان با معنی است.

• اجتماعی‌تر باشید:
داشتن افرادی حمایت‌گر در اطراف خود فاکتوری حفاظت‌کننده است که طی بحران به کمک افراد می‌آید. داشتن افرادی که بتوان به آنها اعتماد کرد بسیار مهم است. وقتی در مورد مشکل خود با دوست یا عزیزی صحبت می‌کنید اگر چه مشکل را برطرف نمی‌کند اما باعث تقسیم احساسات شده، حمایت به دست می‌آورید، بازخوردهایی مثبت از آنها به شما می‌رسد و راه‌حل‌های ممکن را برای حل مشکل می‌شنوید.

• با آغوش باز به استقبال تغییر بروید:
استقبال از تغییرات بخش ضروری انعطاف‌پذیری است. با یادگیری نحوه تطابق‌پذیری بیشتر، وقتی با بحران روبه‌رو شوید در پاسخ به آن مجهز‌تر هستید. مردمی که انعطاف‌پذیری دارند از وقایع زندگی به عنوان فرصتی استفاده می‌کنند تا جهت‌دهی تازه‌ای پیدا کنند. در حالی که بعضی‌ها ممکن است با بروز تغییرات ناگهانی، خرد شوند، این افراد خود را تطابق داده و بر آن غلبه می‌کنند.


• خوش‌بین‌تر باشید:
خوش‌بینی در دوران تاریکی بسیار سخت است اما اگر در همین شرایط هم دیدگاهی امیدوار داشته باشید به بخش مهمی از خاصیت ارتجاعی دست پیدا کرده‌اید.
خوش‌بینی به معنی نادیده گرفتن مشکل به منظور تمرکز روی نتایج مثبت نیست. خوش‌بینی یعنی درک این موضوع که موانع موقت است و اینکه شما مهارت‌ها و توانایی‌ کافی برای مبارزه با چالش‌های پیش رو را دارید. درست است که دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بسیار سخت است اما امیدواری و فقط امید بسیار مهم است تا بتوانید آینده را روشن‌تر ببینید.


• به خودتان برسید:
در مواقع تنش و بروز مشکل، آدم‌ها به راحتی نیازهایشان را فراموش می‌کنند. کاهش اشتها، عدم تحرک و ورزش و عدم خواب‌ کافی همگی واکنش‌هایی است که در شرایط بحران همه با آن روبه‌رو می‌شوند.
یاد بگیرید حتی در شرایط سخت و مشکل هم به خودتان برسید و روی نیازهایتان تمرکز کنید. زمانی برای انجام کارهای مورد علاقه اختصاص دهید. وقتی به نیازهایتان توجه کنید، سلامت کلی خود را تقویت کرده و آن وقت قادرید از مهارت‌هایتان برای حل مشکل استفاده کنید.


• مهارت‌ حل مشکلات را یاد بگیرید:
تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که می‌توانند برای مشکلات راه‌حلی پیدا کنند بهتر می‌توانند با مشکل کنار بیایند. وقتی با چالشی جدید روبه‌رو می‌شوید فهرستی از راهکارهای بالقوه‌ای که می‌توانید به وسیله آنها مشکل را حل کنید، تهیه کنید. استراتژی‌های مختلف را سنجیده و روی روشی منطقی برای حل مشکل تمرکز کنید. وقتی به طور منظم روی مهارت‌های حل مشکل تمرین کنید در زمان بروز ناگهانی بحران و چالش، آمادگی بهتری دارید.


• اهداف‌تان را مشخص کنید:
شرایط بحران، ترسناک و ناراحت‌کننده است. حتی ممکن است به نظر برسد این شرایط برطرف شدنی نیست. افرادی که انعطاف‌پذیری دارند این شرایط را با روشی واقع‌گرایانه می‌بینند و بعد اهدافی منطقی برای حل مشکل پیدا می‌کنند. وقتی شدیدا درگیر مشکلات می‌شوید، یک گام به عقب برداشته و ببینید قبل از آن چه شرایطی بوده است. بعد همه راه‌حل‌های ممکن را در ذهن بیاورید و بعد آنها را به مراحل قابل اجرا تقسیم کنید.


• برای حل مشکلات، گام تازه‌ای بردارید:
اگر مشکل را به حال خود بگذارید فقط بحران را طولانی‌تر کرده‌اید. در عوض، فورا برای حل مشکل اقدام کنید. ممکن است راه‌حل ساده نبوده و یا سریعا به دست نیاید اما شما باید برای بهتر کردن شرایط و کاهش تنش، اقدام کنید.


• مهارت‌هایتان را بیشتر کنید:
ساخت انعطاف‌پذیری ممکن است زمان‌بر باشد اما اصلا ناامید و خسته‌ نشوید. طبق نظر دکتر راس نیومن تحقیقات نشان داده است انعطاف‌پذیری یک موضوع فوق‌العاده و غیرقابل تصور نیست بلکه کاملا معمولی است و همه می‌توانند آن را یاد بگیرند. این قابلیت، با رفتار و عملکرد خاصی تعریف نمی‌شود و از هر فرد به فرد دیگر متفاوت است بنابراین اگر روی خصوصیات متداول افراد با انعطاف‌پذیری بالا تمرکز می‌کنید کار خوبی است اما یادتان باشد با تکیه بر قدرت و توان خودتان آن را اجرا کنی
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
چگونه خاطره های بد را از یاد ببریم
در تحقیقی که در دانشگاه کلـورادو انـجام گـرفت، مشخص شـد که افراد میتوانند توانایی ***** خاطرات احسـاسی را در خـود ایجاد کنند.



در تحقیقی که در دانشگاه کلـورادو انـجام گـرفت، مشخص شـد که افراد میتوانند توانایی ***** خاطرات احسـاسی را در خـود ایجاد کنند.
ایـن تحقـیق فـعالیـت مـغز را در افراد تحـت آزمـایش کـه برای ***** خاطرات مربوط بـه تصـاویر منـفی تعلیم دیده بودند، مـی سنجـید و دو مکـانیـزم را در قسـمت جلـو مـغز نشـان داد. ایـن تحقـیـق مـی تـوانـد بـه متخصصین بـالینـی کـمک کنـد روش هـای درمانی جدیدی برای آنها که قادر به ***** خاطرات ناراحت کننده خود نیستند و با بیماری های اختلالات استرس، ترس مفرط، افسردگی، اضطراب، و سندرم وسواس در ارتباط است، ابداع کنند.

محقق این تحقیق می گوید، "ما در این تحقیق نشان می دهیم که افراد می توانند با تمرین برخی خاطرات خود را در یک زمان خاص ***** کنند. ما تصور می کنیم به مکانیزم های عصبی آن دست یافته ایم و امیدواریم که این یافته های جدید و تحقیقات آتی، به رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی در درمان انواع مختلفی از اختلالات احساسی ختم شود."

"طی مرحله تمرینی این تحقیق، از شرکت کننده ها خواسته شد 40 جفت مختلف تصویر را به ذهن بسپارند که هر جفت از یک صورت انسانی و یک تصویر اخلال گر مثل یک تصادف اتومبیل، یک سرباز زخمی، یک صحنه قتل وحشیانه، یا صندلی الکتریکی ساخته شده بود."
بعد از به خاطر سپاری هر جفت، از شرکت کننده ها خواسته می شد به طریقی خاص به عکسها نگاه کنند و از آنها MRI گرفته می شد. او می گوید،
"فقط تصاویر صورت های انسانی به آنها نشان داده می شد و این خودشان بودند که می توانستند تصمیم بگیرند به تصویر اخلال گر فکر کنند یا نکنند."

"اسکن های مغزی گرفته شده طی این تحقیق نشان دهنده هماهنگی ***** حافظه ای بود که در قشر جلویی مغز ایجاد می شود. تیم تحقیق کشف کرده است که دو قسمت خاص از قشر جلویی مغز، هیپوکامپ و آمیگدالا، که در یادآوری های تصویری رمزگذازی حافظه و بازیابی، و بازده احساسی دخیل هستند، در کنار هم برای سرکوبی خاطرات کار می کنند.
این نتایج نشان میدهد که سرکوبی خاطرات، حداقل در افراد غیر-روانپزشکی، تحت کنترل بخش جلویی مغز، اتفاق می افتد."
این تحقیق نشان داده است که شرکت کننده ها روی خاطرات احساسی خود خوب تسلط داشته اند. و با بستن یک قسمت خاص از آن خاطرات، کاملاً می توانستند پروسه بازیابی برخی خاطرات خاص را متوقف کنند. محققان تصور می کنند که ***** کردن خاطرات می تواند یک ویژگی کاملاً مثبت باشد.

خاطرنشان می کنند که، "مشخص نیست که یک خاطره احساسی بسیار آسیب زا مثل یک تصاوف شدید، تا چه حد خود را در مغز انسان نشان می دهد. مواردی هم وجود دارد که ممکن است فرد برای ***** کردن یک خاطره خاص، نیاز به هزاران بار تمرین دارد."

"بحث خاطرات سرکوفته که روانشناس معروف دکتر سیگموند فروید نیز روی آن کار کرده است، بحثی بسیار جدال انگیز است. امروزه بحث زیادی در این مورد وجود دارد که آیا می توان خاطرات سرکوفته را برای خاطرات خنثی شده استفاده کنیم یا نه."
"تصور می کنم که مهمترین مسئله دراین زمینه این است که افراد مکانیزم های عصبی مشخصی دارند که به دانشمندان این امکان را می دهد رویکردهای درمانی-دارویی جدیدی برای آندسته از افرادیکه از احتلالات احساسی رنج می برند، کشف کنند."
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
محققان می ‌گویند همسرانی که خشم‌ شان را ***** نمی ‌کنند، بیشتر زنده می ‌‌مانند.زن و شوهرهای ناراضی که خشم خود را پنهان می ‌کنند، زودتر از زوج‌ هایی می‌ میرند که احساسات خود را بیان می ‌کنند.



محققان می ‌گویند همسرانی که خشم‌ شان را ***** نمی ‌کنند، بیشتر زنده می ‌‌مانند. نتایج ابتدایی یک نظر خواهی از زوج‌ های متاهل نشان می‌ دهد که زن و شوهرهای ناراضی که خشم خود را پنهان می ‌کنند، زودتر از زوج‌ هایی می‌ میرند که احساسات خود را بیان می ‌کنند.


ارنست هاربورگ، استاد بازنشسته دانشگاه بهداشت عمومی و بخش روان ‌شناسی دانشگاه میشیگان در این مورد می‌ گوید:
"مساله کلیدی این است که هنگام بروز اختلاف بدانیم چگونه آن را حل کنیم. اگر این کار را انجام ندهید، اگر خشم خود را پنهان کنید، با آن اشتغال خاطر داشته باشید، در مورد طرف مقابل ‌تان تلخ کام بمانید و این مشکل را حل نکنید، به دردسر می ‌افتید."


این یافته ‌ها پژوهش ‌های قبلی را تایید می ‌کند که بیان کردن خشم رفتاری سالم است؛ برای مثال یک بررسی نشان داد افرادی که خشم خود را بیان می‌ کنند ممکن است حسی از کنترل و خوش ‌بینی نسبت به موقعیت ‌شان پیدا کنند.

بسیاری از تحقیقات نشان داده‌ اند که خشم *****‌ شده به استرس اضافه ‌کرده و عمر فرد را کوتاه می ‌کند.
در بررسی اخیر پژوهشگران ترکیبی از عوامل را به عنوان علت مرگ و میر بالاتر زوج ‌هایی که خشم خود را ابراز نمی ‌کنند، بیان کرده ‌اند؛ این موارد شامل ***** دو طرفه خشم، ارتباط برقرار نکردن (در مورد احساسات و موضوعات) و اشکال در حل مشکلات است که ممکن است عواقب پزشکی داشته باشد. نتیجه این بررسی در ژورنال "ارتباط خانوادگی" منتشر شده است.

هاربورگ و همکاران‌ اش در طول یک دوره 17 ساله 192 زوج متاهل که همسران آن ها در طبقه سنی 35 تا 69 سال قرار داشتند، بر بررسی رفتار تهاجمی که به وسیله شخص مورد تهاجم، ناعادلانه و نامتناسب شمرده شده بود،‌ متمرکز شدند.


هاربورگ بر اساس واکنش‌ های کنار آمدن با خشم این افراد در موقعیت ‌های فرضی، آن ها را در چهار رده قرار داد:

* زوج ‌هایی که هر دو خشم‌ شان را ابراز می‌ کردند،

* زنی که خشم ‌اش را ابراز می ‌کرد و مردی که این کار را نمی ‌کرد،

* شوهری که خشم را ابراز می‌ کرد و زنی که این کار را نمی ‌کرد

* و زن و شوهری که هر دو خشم‌ شان را ***** می‌ کردند.





پژوهشگران دریافتند در 26 زوج، یعنی 52 نفر،‌ هر دوی زن و شوهر، خشم‌ شان را ***** می‌ کردند. 25 درصد از این افرادی که خشم‌ شان را ***** می ‌کردند، در طول دوره بررسی درگذشتند، در حالی که در سایر زوج‌ ها این میزان 12 درصد بود.

در 27 درصد زوج‌ هایی که خشم‌ شان را ***** می ‌کردند،‌ یک عضو این زوج در طول بررسی درگذشتند و در 23 درصد این زوج‌ ها هر دوی آن در حین دوره بررسی درگذشتند. در مقایسه در سه گروه دیگر، روی هم تنها 6 درصد هر دوی زوج‌ ها در طول بررسی فوت کردند و همچنین در این سه گروه تنها در 19 درصد موارد یکی از زوج ‌ها در طول بررسی فوت کردند.

این نتایج با وجود این که پژوهشگران عوامل دیگر موثر بر سلامتی مانند سن، سیگار کشیدن، فشار خون، وزن، مشکلات ریوی و خطر بیماری قلبی و تنفسی را در نظر گرفتند، به قوت خود باقی ماند.
هاربورگ می ‌گوید: "این نتایج مقدماتی هستند و گروه او اکنون در حال جمع ‌آوری داده‌ های پیگیری 30 ساله هستند."
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
آنگاه که زندگی همچون ترانه ای جاری می گردد، تبسّم آسان است، امّا ارزش لبخند زمانی دو چندان است که در شرایط نابسمان و سخت نیز لبخند را بر لب داشته باشید



"آنگاه که زندگی همچون ترانه ای جاری می گردد، تبسّم آسان است، امّا ارزش لبخند زمانی دو چندان است که در شرایط نابسمان و سخت نیز لبخند را بر لب داشته باشید!"
"الا ویلرویلکاکس "
غم و اندوه حالتی است که به دلیل متمرکز شدن بر اشتباهات گذشته و آن چه در طول زندگی از دست داده ایم برایمان به صورت عادت در آمده است.


"تنها دلیل این که چرا شما هم اکنون، خوشی و سعادت را تجربه نمی کنید این است که فقط به آن چه که ندارید فکر می کنید و دائماً بر آنها تمرکز دارید" "آنتونی دیملو"
غم و اندوه عادتیست که بر اساس آن دنیا را از دیدگاه کمبود و نقصان طبقه بندی می کنید و به طور مداوم به کمبود آن چه که خود را شایسته آنها می دانیم مثل، پول، سلامتی، عشق، دوستی و حتّی اوقات فراغت می اندیشید. بارها و بارها توّهماتی را در ذهن خود جای می دهید که احساس غم و اندوه می کنید.
در حالی که می توانید شاد باشید اگر طبق آن جهان را از دیدگاه آن چه که دارید و آن چه درست است بنگرید. انسانهای شاد و خوشحال از نیروها، استعدادها و توانایی هایشان همیشه شاد و راضی هستند و خود را با دیگران مقایسه نمی کنند. آنها از نیروها، اموال و قدرت دیگران نمی هراسند و به آنها غبطه نمی خورند. شادی و خوشحالی در نتیجه به وجد آمدن از آن چه که هستید، آن چه که دارید، آن چه می توانید بشوید و برخورداری از این دانش که موجودی الهی هستید که همواره مورد رحمت بی کران خداوند است، حاصل می شود.

غم و اندوه از قانون کمبود و نقصان نشأت می گیرد و با توجه به قانون وفور نعمت از جانب خداوند متعال که همیشه در دسترس شماست می توانید این حس را از بین ببرید.
خداوند در همه جا و همه وقت همراه ماست و رحمت وی قلمرو خاصّی ندارید و شامل همه ی بنده هاست، وی هیچ استثنایی بین بنده های خود قائل نشده بلکه تنها خود ما هستیم که لیاقت استفاده از این نعمات را تعیین می کنیم.
هرگز! هرگز! در مقابل اندوه تسلیم نشوید. همواره حتّی در حال وقایع ناگوار و سختی ها، سپاسگزار خدواند باشید، چرا که پشت هر ابر سیاهی، نوری می تابد که ما از علّت و زمان آن آگاه نیستیم. تنها اوست که صلاح بنده ها را می داند، پس قضاوت نیز به عهده ی اوست. احساس حقارت نکنید و سعی کنید پرتوهای شادی و دوستی را از خود ساطع کنید، چهره ای عبوس نداشته باشید، با لبخند و رویی خوش در سیر زندگی و برخورد با دیگران، عشق و حسن نیّت خود را نسبت به هر موجود زنده ای نشان می دهید، شاید در ابتدا کمی سخت باشد، کافیست امتحان کنید!
"پروردگارا یاری ام ده تا در دل های غمگین، بذر شادمانی بکارم" فرانسیس مقدّس
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
مترادف است با تامین مالی؛ چه کسی است که آن را نخواهد؟ از موفقیت شغلی حرف می‌زنیم؛ موفقیتی که می‌تواند یکی از پایه‌های سلامت اجتماعی و سلامت روانی‌مان باشد. چگونه می‌توان به آن دست یافت؟




مترادف است با یک زندگی راحت. چه کسی است که این راحتی را نخواهد؟ مترادف است با شأن اجتماعی داشتن؛ چه کسی است که این شأن را نخواهد؟ مترادف است با تامین مالی؛ چه کسی است که آن را نخواهد؟ از موفقیت شغلی حرف می‌زنیم؛ موفقیتی که می‌تواند یکی از پایه‌های سلامت اجتماعی و سلامت روانی‌مان باشد. چگونه می‌توان به آن دست یافت؟


با عمل به توصیه‌های این متن می‌توانید 10 قدم به موفقیت شغلی نزدیک‌تر شوید...
1 هیچ‌گاه مشکلات خودتان را مستقیما به مدیرتان انتقال ندهید. سعی کنید در مورد راه‌حل‌ها از مدیرتان کمک بخواهید. با استراتژی و روابط از مدیرتان کمک بخواهید. هیچ‌گاه مشکلات را بدون بیان راه‌حل به مدیرتان انتقال ندهید. برای مثال،‌ نگویید که: «جستجوگری که به تازگی راه‌اندازی کرده‌ایم قابل کنترل نیست و بخش پشتیبانی تعداد زیادی تلفن از طرف مردم داشته است. چه‌کار باید بکنیم؟» به جای ارائه چنین گزارشی، بهتر است بگویید: «گروه ما در حال بررسی مشکل است. ما با کاربران مستقیما صحبت کرده‌ایم تا محدوده مشکل را مشخص کنیم. ما به کمک شما برای ارتباط با مدیریت بخش پشتیبانی احتیاج داریم ولی اجازه بدهید ما روی این مشکل کار کنیم و ببینیم آیا می‌شود سریعا حل‌اش کنیم؟»


2 اطلاعات کاری‌تان را روی دیوار اتاق کارتان نصب کنید. از اطلاعات خام استفاده کنید. این یک راه زیرکانه و کارآمد است تا به وسیله آن با همکاران‌تان و مدیرتان ارتباط برقرار کنید و نشان بدهید که در پروژه‌های‌تان جدی هستید. به این طریق، شما خدمات و برنامه‌های‌تان را (برای هر کسی که به اتاق‌تان بیاید) بدون آنکه از کارهای‌تان بگویید به نمایش می‌گذارید.

3 وقتی اعضای گروه‌تان اشتباهی مرتکب می‌شوند، بپرید اول صف و مسوولیت را بر عهده بگیرید. همیشه اشتباهاتی اتفاق می‌افتد. دنبال فرصت‌ها بگردید و مسوولیت‌پذیری خودتان را نشان بدهید. مسوولیت اشتباهاتی که در گروه‌تان افتاده را بر عهده بگیرید؛ حتی اگر آن اشتباه مستقیما به شما ربطی نداشته باشد. مدیرتان را ملاقات کنید و مسوولیت کامل کار را بر عهده بگیرید. ملاقات با مدیرتان را بسیار کوتاه ترتیب دهید. لزومی به معذرت‌خواهی نیست. به جای آن، می‌توانید قاطعانه از کلمات زیر استفاده کنید: «من مسوولیت این افتضاح را بر عهده می‌گیرم.» «قسمت اصلی این شکست در بخش من اتفاق افتاده است... من باید پیامد آن کار را می‌فهمیدم... من درست‌اش خواهم کرد.» یا بهتر است بگویید: «همه انگشت‌ها گروه پشتیبانی را نشانه رفته‌اند به خاطر این اشتباه. ولی در اصل اشتباه از من بوده است. من باید این پیامد را پیش‌بینی می‌کردم و زودتر با گروه پشتیبانی ارتباط برقرار می‌کردم.»

4 همه پروژه‌هایی که پیش نمی‌روند یا به حاشیه رفته‌اند را کنار بگذارید. سعی کنید حرکت رو به جلو و مثبتی در همه پروژه‌های‌تان داشته باشید ولی باید صادق باشید. همواره کارتان را ارزیابی کنید. اگر هیچ پیشرفتی حاصل نکرده‌اید سعی کنید موانع را رد کنید و یک تغییر اساسی در استراتژی‌تان بدهید. اگر پروژه‌ای را ***** می‌کنید که به نتیجه‌ای نمی‌رسد، شهامت کنار گذاشتن‌اش را داشته باشید. همکاران و مدیرتان به‌خاطر صداقت و مسوولیت‌پذیری‌تان شما را تحسین خواهند کرد. برای مثال: «باید بگویم که این پروژه من است و به نتیجه نمی‌رسد. اشتباه از من بوده. بیایید آن را تمام‌ کنیم و سراغ پروژه بهتری برویم.»

5 از «قدرت چوب شور» برای ایجاد دوستی‌ها و تحت‌تاثیر قرار دادن همکاران استفاده کنید! یکی از بهترین راه‌های مورد توجه قرار گرفتن در شرکت‌های بزرگ این است که همکاران‌تان را با غذا یا تنقلات سورپرایز کنید؛ مثلا هر بعدازظهر یک بسته چوب شور را از کمدتان بیرون بیاورید و همکاران و مدیرتان را برای داشتن استراحتی کوتاه و خوردن چوب شور دعوت کنید. قدرت بزرگ این کار کوچک را دست‌کم نگیرید!

6 کامپیوترهای مدیران و بالاسری‌های‌تان را درست کنید یا به آنها آموزش دهید. گروه ارشد شما در سازمان‌تان ممکن است از لحاظ مهارت‌های کامپیوتری ضعیف باشند و ممکن است آنها مایل نباشند که همواره از گروه پشتیبانی درخواست کمک بخواهند. راهی پیدا کنید تا گروه پیشتیبانی شخصی رییس و بالادستی‌های خود بشوید. مهم نیست که این کار شما نیست ولی با این کار فرصت‌های طلایی برای اتصال به بالادستی‌های خود خواهید ساخت.

7 فعالانه و به‌طور جدی اعتماد دیگران را جلب و از آنها تشکر کنید. وقتی یک پروژه تمام می‌شود، به تمامی دست‌اندرکاران (که شامل مدیران بالایی هم می‌شود) ایمیل بزنید و اعلام کنید که پروژه کاملا با موفقیت تمام شده و آشکارا از همه آنها تشکر کنید. این یک شیوه مفید است برای اینکه مدیریت به شما به چشم یک **** نگاه کند. در آخر سال، وقتی همه در حال گزارش کردن عملکرد گروه‌هایشان هستند به گروه‌هایی که با شما همکاری کرده‌اند نیز فکر کنید و برای آنها ایمیلی بفرستید و نشان بدهید ارزش کار آنها را می‌دانید و بگویید که انجام شدن پروژه‌تان به دلیل همکاری آنها نیز بوده است و دوست دارید که در سال آینده نیز از کمک‌های آنها استفاده کنید.

8 برای انتقال دادن خبرهای بد و جلوگیری از افرادی که سد راه پروژه‌تان شده‌اند، ملاقات حضوری ترتیب دهید یا شخصا با تلفن تماس بگیرید. هیچ وقت برای انتقال دادن نظرات مخالف یا خبرهای بد از ایمیل یا چت استفاده نکنید و حتما یا تلفن کنید یا حضوری آن را بیان کنید. اگر ایمیلی دریافت کردید که حاوی نظر مخالف و منفی بود یا اگر ایمیلی به شما رسید که نظرات مخالفان شما در آن کپی شده بود، هرگز از «پاسخ به همه» استفاده نکنید و این مجادله ایمیلی را تمام کنید. با شخص مورد نظر مستقیما تماس بگیرید. تعجب خواهید کرد که چه‌قدر سریع با تماس مستقیم می‌توانید اشخاص را آرام کنید و به مجادله پایان بدهید. اگر شما همکاری مورد نیازتان را در یک پروژه دریافت نکردید، با شخص کلیدی تماس بگیرید و بگویید: «من می‌دانم که شما خیلی گرفتار هستید ولی گروه شما از منابع اصلی پروژه است. ما به کمک شما احتیاج داریم.» ایمیل یک کانال مناسب برای انتقال دادن خبرهای خوب است زیرا به راحتی می‌توان خبر را به همه ارسال کرد.

9 از جلسه‌های طولانی پرهیز کنید. با قوه ابتکارتان ملاقات‌های کوتاه‌مدت سازمان‌دهی کنید و پاسخ‌های کوتاه و صریح به ایمیل‌ها و تلفن‌های‌تان بدهید. هیچ‌چیز به اندازه جلسه‌های طولانی و کنفرانس‌ تلفنی طولانی‌مدت انرژی‌تان را از بین نمی‌برد. اگر پاسخ سریع به ایمیل‌ها و تلفن‌های‌تان ندهید، مشکلات می‌توانند بزرگ شوند و شما به جلسه‌های طولانی‌مدت برای بحث در مورد مشکلات احضار خواهید شد. سعی کنید در پاسخ دادن سریع به ایمیل‌ها و تماس‌های‌تان فعال باشید و برای برقراری تماس بیشتر برای حل مشکلات ملاقات‌های مفید و کوتاه‌مدتی را سازماندهی کنید.

10یک درجه بالاتر از بقیه همکاران‌تان لباس بپوشید. این یک پیشنهاد ظریف و زیرکانه است. اصلا قرار نیست غیرمعمولی یا جدا از همکاران‌تان به نظر برسید، فقط کافی است کمی بهتر از آنها باشید. یک فروشگاه خوب پیدا کنید و به فروشنده بگویید که هر روز سر کار چه‌جور لباسی می‌پوشید و از او بخواهید پیشنهادهای بهتری برای خوش‌لباس بودن به شما ارائه کند. نه خیلی معمولی باشید، نه خیلی غیرمتعارف، فقط بهتر باشید، همین. این هزینه را بپردازید تا ببینید چقدر در پیشرفت شغلی‌تان موثر است.
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
بهین هر شغلی به تناسب مزایای خود، مشکلات خاصی هم دارد و هر فردی به روش خود با این مشکلات برخورد و گاهی این مسائل را خواسته یا ناخواسته به خانواده منتقل می کند.

هر شغلی به تناسب مزایای خود، مشکلات خاصی هم دارد و هر فردی به روش خود با این مشکلات برخورد و گاهی این مسائل را خواسته یا ناخواسته به خانواده منتقل می کند.

مشکلات کاری ممکن است زندگی مشترک را نیز تحت تأثیر قرار دهد.یک بانوی کارمند در این باره می گوید: همسرم تصور می کند که شغل من هیچ گاه به اندازه شغل او مهم نیست و من باید وظایف خانه داری را نخستین اولویت کاری خود قرار دهم و اگر مشکلی در محل کار برایم پیش بیاید، جرأت عنوان کردن آن را در خانه ندارم.

«صدری» می افزاید:
برای برخی از مردان هنوز مسئله کار خارج از منزل و فعالیت های اجتماعی و اقتصادی همسرشان جا نیفتاده است و فکر می کنند به آن ها لطف کرده اند که اجازه داده اند بیرون از خانه کار کنند، در حالی که این تفکری اشتباه است.

مدیر عامل یک شرکت رایانه ای هم عقیده دارد: آقایان نباید مسائل کاری خود را به خانه بیاورند و همسر و فرزندانشان را مضطرب و ناراحت کنند ولی می توانند به طور کلی آن ها را از مشکلات و سختی های کار خود مطلع کنند تا خستگی و بی حوصلگی ناشی از کار به حساب بی توجهی و بی مهری به خانواده گذاشته نشود.

یک روان شناس در این باره می گوید: مسئولیت ها و مسائل کاری به طور خواسته یا ناخواسته بر جسم و روح ما اثر می گذارد و ممکن است به صورت خستگی، بی حوصلگی، عصبانیت، گوشه گیری و رفتارهای دیگر نمود پیدا کند و خانواده در نهایت از آن تأثیر بپذیرند.

دکتر «محبوبه مفتاحی» اضافه می کند: هر فردی به تناسب شغل خود با موانع و مشکلاتی مواجه می شود ولی در گروه زنان چون علاوه بر مسئولیت های کاری، مسئولیت خانه و بچه ها نیز بر عهده آن هاست و در گروه مردان چون شغل خود را نخستین اولویت زندگیشان می دانند و نان آور خانواده هستند، مشکلات کاری می تواند به گونه های مختلف آن ها را تحت تاثیر قرار دهد و حتی بر روابط خانوادگی شان اثر بگذارد.وی عنوان می کند: بیشترین مشکل کاری زنان به این دلیل که مسئولیت اداره منزل نیز برعهده آنان است، خستگی و کمبود وقت است. این در حالی است که در بعضی محیط های کاری بین زن و مرد تبعیض زیادی قایل می شوند و زنان کار بیشتر و حقوق کمتری دارند و این امر نارضایتی شغلی را نیز به همراه می آورد.

به گفته وی، زن ها به اندازه مردها بر اثر مشکلات کاری غمگین و افسرده نمی شوند اما ممکن است به شدت عصبانی شوند و در این حالت دوست دارند درباره مشکل خود با کسی صحبت کنند.این کارشناس تصریح می کند: مشکل عمده بیشتر زنان در زمینه با شغلشان این است که مردان همیشه کار زنان را اولویت دوم آن ها می دانند و هیچ گاه فعالیت خارج از منزل و شغل زنان را به اندازه شغل خود مهم نمی دانند.

وی می افزاید: آمار نشان می دهد آن قدر که زنان از پیشرفت کاری همسر خود خوشحال می شوند، مردان از پیشرفت کاری آن ها خوشحال نمی شوند چرا که فکر می کنند همیشه باید پست بالاتر و حقوق بیشتری نسبت به همسر خود داشته باشند.

وی خاطر نشان می کند: بعضی از مردان فکر می کنند که کار بیرون از خانه به ضرر خانواده است، در حالی که اشتغال زنان به اجتماعی شدن آن ها و افزایش آگاهی ها و به روز شدنشان کمک می کند و این به نفع خانواده است.وی با تأکید بر این که زنان باید با همسر خود درباره محیط کاری و نوع شغلشان توافق کنند و نهایت سعی خود را بکنند تا به وظایف همسری و مادری شان خللی وارد نشود، بیان می کند: مردانی که زنانشان شاغل هستند باید بیشتر از مردان دیگر در انجام دادن کارهای خانه و امور مربوط به فرزندان همکاری کنند تا آن ها روز به روز خسته و فرسوده تر نشوند.

دکتر «مفتاحی» عنوان می کند: وقتی زنی با مشکل کاری مواجه می شود، وظیفه شوهرش این است که او را تنها نگذارد و درک کند و اگر کاری از دستش بر می آید انجام دهد و به طور کلی اگر زنی از حمایت های همسرش مطمئن و برخوردار باشد، در انجام مسئولیت های خانه و محیط کار موفق تر خواهد بود و مشکلاتش را زودتر و بهتر برطرف می کند.

وی درباره مشکلات کاری مردان هم می گوید: جامعه به طور معمول مردان را نان آور خانواده می داند و چون بیشتر مردان شغل و حرفه خود را به عنوان نخستین اولویت زندگیشان می شناسند، چنان چه احساس کنند در انجام آن ناتوان یا بی کفایت هستند به استرس دچار می شوند و تمام فکرشان به آن مشغول می شود.وی ادامه می دهد: گاهی پیش آمدن مشکلات کاری نتیجه رفتار یا شخصیت خود فرد است به طور مثال افرادی که از شغل و محیط کاری خود توقع زیادی دارند و خیلی کمال گرا هستند، نمی توانند مشکلات اجتماعی را به راحتی پشت سر بگذارند ضمن این که برخی افراد هم وظیفه شغلی خود را به خوبی انجام نمی دهند و سهل انگاری یا کم کاری می کنند و مجبورند همیشه با مشکلات پیش آمده دست و پنجه نرم کنند.

وی با اشاره به این که افرادی که با جدیت و علاقه به کار خود می پردازند و وجدان کاری دارند هم ممکن است گاهی به مشکلاتی دچار شوند، می گوید: بی حوصلگی، بدخلقی، افسردگی، پرخاشگری، کم اشتهایی، کم خوابی و کم حرفی از تأثیرات مشکلات کاری بر مردان است که به طور ناخودآگاه بر روابط خانوادگی آن ها هم اثر می گذارد.

وی بیان می کند:
مردانی که مشکلات کاری خود را پنهان می کنند و همسرشان نمی تواند دلیل موجهی برای بدخلقی و بی حوصلگی آن ها پیدا کند، در روابط خود با خانواده و همسرشان بیشتر دچار مشکل می شوند.وی تأکید می کند: مردان باید بدون اغراق خانواده را از مشکلات کاری خود مطلع سازند و زنان هم باید بدون سرزنش و با آرامش و همدلی به مردان دلگرمی دهند و از آنان حمایت کنند تا مشکلات خانوادگی هم بر مشکلات کاری افزوده نشود.به گفته وی، مردانی که به طور دایم با مشکلات کاری درگیر هستند و در برابر آن ها خود را شکننده و ناتوان نشان می دهند و با افراد خانواده خود پرخاشگری می کنند، به جای آن که در خانه به آرامش دست پیدا کنند و توان خود را برای حل مشکل کاری افزایش دهند، مشکلی بر مشکلات خود می افزایند.

وی توصیه می کند: مرد و زن باید در برابر مشکلات کاری از خود صبر و متانت نشان دهند و محکم باشند و نگذارند که مسائل پیش آمده بر روابط خانوادگی آن ها اثر سوء بگذارد چرا که در این صورت در سایه آرامش و به پشتوانه همسر و فرزندان خود بهتر و سریع تر می توانند مشکل خود را حل و فصل کنند
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
آداب معاشرت در محل کار به معنی این نیست که باید رسمی و اتوکشیده باشیم. بلکه باید عادت های بد را کنار بگذاریم. در این مقاله ما تنها به چند نوع از عادات بد را برای شما اشاره می کنیم :

چگونه از بروز عادت های بد در محل کار جلوگیری کنیم
شاید بعضی از این رفتارها و حرمت شکنی ها کوچک و جزئی به نظر برسد ؛ فرض می کنیم شما فراموش کرده اید گوشی موبایل تان را روی ویبره بگذارید و ناگهان در میان یک کنفرانس مهم کاری موبایل شما زنگ می زند و آهنگ شادی پخش می کند. یا اینکه شما برای ناهار یک ساندویچ سوسیس سفارش می دهید و اصلا به این فکر نمی کنید که بوی ساندویچ شما در سراسر اتاق و حتی شاید اتاق های مجاور نیز بپیچد و بالاخره زمانیکه سرپرست شما در مورد مسائل کاری با شما صحبت می کند شما چشمان تان را به مانیتور کامپیوترتان دوخته اید.

شاید این رفتارها خیلی جزئی به نظر برسند ، اما تاثیر بدی روی اطرافیان شما خواهد گذاشت.

کریستین پیرسون ، استاد دانشگاه مدیریت در کالج مدیریت در امریکا و مولف کتاب "رفتارهای بد" می گوید:" 96 درصد آمریکایی ها عقیده دارند که کارمندان در محل کارشان رفتارهای مناسبی ندارند و 48 از آنها می گویند که حداقل هفته ای یک بار شاهد برخی رفتارهای ناخوشایند و تاثیر گذار در محل کار خود هستند".

طبق تحقیقات پیرسون و استادان کالج مدیریت ، 48 درصد از کارمندانی که اینگونه رفتار می کنند بهره وری و کارایی شان کاهش می یابد و 12 درصد بقیه کارمندان می گویند که مایلند محل کارشان را ترک کنند. این گونه رفتارها باعث می شود به کارفرما نیز خسارت مالی وارد آید.


رفتارهایی که می تواند سهوا و بدون هیچ تلاشی همکاران تان را آزار دهد :
آداب معاشرت در محل کار به معنی این نیست که باید رسمی و اتوکشیده باشیم. بلکه باید عادت های بد را کنار بگذاریم. در این مقاله ما تنها به چند نوع از عادات بد را برای شما اشاره می کنیم :

1- خوردن غذاهای بودار در محل کار : چه دلیلی دارد که کسی از شما دلخور شود فقط به این دلیل که شما هر روز بعداز ظهر ذرت بو داده می خورید؟ شاید دلیلش این باشد که شما هر روز ساعت 3 بعد از ظهر عادت دارید که ذرت خود را داخل مایکرویو درست کنید و بدتر از همه اینکه بوی سوختگی آن در تمام ساختمان می پیچد. شاید علت ناراحتی همکاران شما این باشد . کمی فکر کنید....


2- قرار ملاقات های طولانی در راهرو شرکت : بله ، درست است ؛ شاید شما از یکی از همکاران تان خوش تان می آید و دوست دارید در راهرو شرکت با وی صحبت کنید ؛ اما همکاران شما مشغول کار هستند و برخلاف شما ، دوست ندارند بشنوند شما چه حرف های عاشقانه ای با هم رد و بدل می کنید.

3- چت کردن : زمانیکه شما مشغول چت کردن هستید ، شاید خودتان متوجه نباشید اما تایپ کردن شما تمرکز همکاران تان را بهم می ریزد. تحقیقات نشان داده که 50 درصد کارمندان در محل کارشان با یکدیگر یا با دوستان شان چت می کنند ؛ اما این کار هم زمان کاری را از شما می گیرد و باعث می شود شما به کارهایتان نرسید ،‌ هم تمرکز همکاران تان را نیز از بین می برد.

عادتهای بسیاری را میتون جزو این لیست به حساب آورد مثلا عدم رعایت بهداشت فردی میتواند یک عامل بسیار مهم برای زجر کشیدن همکارانتان باشد که با شما در تماس هستند .یا عادتهای بد غذا خوردن و فین کردن در محل کار و .....

امیدواریم که توصیه های ما مورد توجه قرار گرفته باشد.
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
روان‌شناسی لحظات نزدیک به مرگ

دکتر «مورس» در کتاب «ادراکات لحظات نزدیک به مرگ و تحولات روحی آن» چنین نوشته است:

شگفتی‌های روان‌شناسی
در عصر حاضر، هم انواع تصادفات شدید و مرگ‌بار زیاد شده و هم آمار سکته‌های قلبی و مغزی افزایش یافته‌است. در این شرایط، عده‌ی زیادی از افراد آن‌چنان دچار شکستگی‌های متعدد استخوانی، خون‌ریزی‌های شدید، له‌شدن عضلات و... می‌شوند که از نقطه‌نظر اطرافیان و حتی پزشکان، نزدیک به مرگ تصور می‌شوند و گاه این افراد دچار ایست قلبی و مغزی هم می‌گردند و در سطح جهانی، بیماران یا مصدومان در شرایط ایست قلبی و تنفسی، مرده تصور شده و با معاینه‌ی پزشک و صدور جواز دفن به سردخانه منتقل می‌شوند اما در این شرایط هم تعدادی از این افراد، هوشیار و زنده می‌شوند و گاه تا سال‌ها زندگی می‌کنند.

عده‌ای از بیمارانی که با ایستادن حرکات قلب و تنفس، مرده تصور می‌شوند، با شوک الکتریکی، ماساژ قلبی یا تزریق برخی داروها، دوباره به زندگی برمی‌گردند. عده‌ی قابل ملاحظه‌ای از این افراد که پس از مرگ ظاهری، دوباره به زندگی برگشته‌‌اند، از رؤیت‌ها و شهودهای شگفت‌انگیزی صحبت می‌کنند.

«دکتر ملوین مورس»، یکی از پژوهشگران برجسته در این‌زمینه و استاد دانشگاه «سیاتل» در واشنگتن، علاوه‌بر نوشتن چندین مقاله‌ی پزشکی و تخصصی در مجلات پزشکی معتبری همچون «لانست»، کتاب‌هایی نیز در مورد پژوهش بر روی پرونده‌های پزشکی صدها کودک یا نوجوان کوچک‌تر از 12ساله تألیف کرده که این افراد، لحظات نزدیک به مرگ یا حتی دقایقی کوتاه پس از ایست قلبی و تنفسی را تجربه کرده بودند. انتخاب هوشمندانه‌ی کودکان و نوجوانان برای این‌کار تحقیقاتی، به این دلیل است که این گروه‌های سنی، نه اطلاعات یا نگرانی‌های خاصی از مرگ دارند و نه در این‌زمینه، مطالب زیادی از دیگران شنیده یا مطالعه کرده‌اند.

اشاره‌ای به مجموعه‌ی ادراکات لحظات نزدیک به مرگ
دکتر «مورس» در کتاب «ادراکات لحظات نزدیک به مرگ و تحولات روحی آن» چنین نوشته است:

- احساس مرده‌بودن: زمانی که فرد به این احـساس می‌رسد، دیگر نه فــرزند کسی‌ست و نه هــمسر کسی.

- احساس آرامش و بی‌دردی: به‌ویژه پس از تــصادفات بـسیار شدید جــاده‌ای یا دردهای بسیار شدید سکته‌‌های قلبی، در شرایطی که فرد در این زمان سر و صدای اطرافیان را می‌شنود، اما این صداها برای او بی‌معنی و بی‌مفهوم هستند.

- احساس خروج روح از بدن: در فرد، این احساس پدیدمی‌آید که گویی روح، روان یا آگاهی او، از بدنش خارج شده و کالبد خود را در شرایطی که پـزشکان و پرستاران برای برگشتن او به زنـدگی فــعالیت می‌کنند، مشاهده می‌کند و اگر فوت در منزل باشد، از بالا به افراد خانواده می‌نگرد که گریان و برآشفته هستند، درحالی‌که او درنهایت آرامش و با تعجب و شگفتی، به کار آنان نگاه می‌کند.

- تجربه‌ی تونلِ مرگ: در لحظاتی که روان یا آگاهی بر بالای جسم به حالت مـواج و بـی‌وزنــی قرارگرفته، فرد احساس می‌کند از طریق یک تونل، به‌سرعت و باقدرت به بالا کشیده شده یا هم‌چون جاروبرقی مکیده می‌شود.

- مشاهده‌ی کالبدهای ساخته‌شده از نور: فرد در زمان حرکت سریــع در تــونل مـرگ، انسان‌هایی را در اطراف مشاهده می‌کند که مانند مجسمه‌های بلورین، تمام وجودشان از نور ساخته شده و یا نور را به اطراف منتشر می‌سازند. او مرتب احساس می‌کند که آن‌ انسان‌های بلورین، شفاف و نورانی، افرادی هستند که او را به‌شدت و عاشقانه دوست‌دارند.

- دیدن یک وجود مقدس و منور: پس از عبور از تونل، فرد از یک دروازه‌ی بسیار پرنور به یک باغ بزرگ مملو از گل می‌رسد و در این مکان، یک کالبد نــورانی به او نزدیک شده و پـس از مـحبت و عنــایت، به او می‌گوید که کارهای ناتمام زیادی‌ست که باید به‌خاطر انجام آن‌ها برگردد.

- بازبینی مجدد تمام سال‌های زندگی: به‌وسیله‌ی آن وجود نورانی یا به‌صورت خودبه‌خود، مانند یک فیلم سینمایی، در چند لحظه تمام وقایع مهم زندگی، در برابر دیدگانش عبورمی‌کند.

- تنبلی یا عدم تمایل به بازگشت به زندگی: در آن باغ پرگل و فضای آکنده از محبت، عشق و عنایت، فرد، دیگر تمایلی برای برگشت به زندگی ندارد، هرچند آن کالبد نورانی به او اصرار می‌کند که کارهای زیادی‌ست که باید انجام شود.

- تحولات شخصیتی و رفتاری: افرادی که از آن دروازه‌ی بسیار نورانی به باغی پرگل وارد می‌شوند، تحولات روحی و رفتاری بسیار زیادی پیدا می‌کنند و درکل، انسان‌های خیلی بهتری می‌شوند.
 

ஐਂºღº㋡ƒД®ηДž ♥┼

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 مارس 2010
نوشته‌ها
15
لایک‌ها
0
محل سکونت
TaB!
بی ‌کاری بهتر است یا ترس از بی‌ کاری؟
بی ‌کاری بهتر است یا ترس از بی‌ کاری؟
بررسی‌ های جدید روی افرادی که دائما نگران از دست دادن شغل‌ شان هستند نشان داده این افراد از نظر جسمی ضعیف ‌تر و آسیب ‌پذیرتر از سایرین هستند



بررسی‌ های جدید روی افرادی که دائما نگران از دست دادن شغل‌ شان هستند نشان داده این افراد از نظر جسمی ضعیف ‌تر و آسیب ‌پذیرتر از سایرین هستند.
جالب‌ تر این که علایم افسردگی در این افراد بیشتر از کسانی که واقعا کارشان را از دست داده ‌اند، وجود دارد.

پژوهشگران دانشگاه میشیگان مطالعه‌ ای بزرگ روی افرادی با ملیت ‌های مختلف انجام داده ‌اند. در این تحقیق بیش از 1700 فرد بالغ 25 سال به بالا از نظر سلامت جسمی و روانی و نیز در مورد احساس امنیت شغلی مورد سوال قرار گرفتند.

در ابتدا این افراد به دو گروه تقسیم شدند.
گروه اول سوالات را یک بار در سال 1986 و سپس در سال 1989 جواب دادند.
گروه دوم سوالات را در سال‌های 1995 تا 2005 جواب دادند.

نتایج این تحقیق نشان داد در هر دو گروه کسانی که ترس از دست دادن شغل‌ شان را دارند شدیدا در معرض ابتلا به افسردگی هستند. جالب آن که افرادی که شغل‌ شان را کاملا از دست دادند و پس از مصاحبه در جایی دیگر و در شغلی دیگر شروع به کار کردند از نظر روانی سالم ‌تر بودند.
حتی در یکی از این گروه‌ ها کسانی که نسبت به وضعیت شغلی خود احساس ناامنی می ‌کردند، نسبت به افراد سیگاری یا مبتلا به فشارخون بالا بیشتر در معرض ابتلا به بیماری‌ های مختلف هستند.

دکتر سارا بورگارد، استاد یک مرکز تحقیقاتی در آمریکا می‌ گوید: "آثار سوء اشتغال ذهنی دائم با ترس از دست دادن کار به مراتب بیشتر از خود بی کاری است."
وی می ‌گوید: "تحقیقات و مطالعات زیادی در مورد بی‌ کاری صورت گرفته اما کمتر کسی به آثار مخرب نگرانی از بی ‌کاری پرداخته است، حال آن که با توجه به شیوه ی اخراج ‌ها و تغییر شکل و رویه در بیشتر صنایع و کم شدن طول عمر اشتغال، بیشتر مسایل و مشکلات به علت احساس نگرانی ناشی از نداشتن امنیت شغلی است."

در این بررسی برای محاسبه میزان نگرانی افراد سوالی مطرح شد که اگر در این کار بمانی چه ‌قدر ممکن است تا دو سال دیگر هم در همین شغل باشی؟ 18 درصد از افراد اعلام کردند که نسبت به وضعیت کاری خود احساس نا امنی می‌ کنند. همچنین 5 درصد در اولین برآورد و 3 درصد در دومین برآورد احساس نگرانی و دلواپسی از دست دادن کارشان را اعلام کردند.

طبق آمار کارگران آمریکایی به دلیل درآمد خوب، بیمه ‌درمانی و حقوق بازنشستگی کافی از کار خود رضایت دارند بنابراین تعجب‌آور نیست که حتی فکر از دست دادن شغل، خسارت‌ های جسمی و روانی زیادی به بار بیاورد. دکتر بورگارد معتقد است در شرایط افزایش نا امنی شغلی، باید تلاشی آگاهانه برای زندگی کردن با شیوه‌های سالم صورت داد. مثلا به درست غذا خوردن عادت پیدا کرد، ورزش کرد، با دکتر در تماس بود و کلا از هر تکنولوژی جدیدی در زمینه کاهش استرس استفاده کرد.


از دیگر راهکارهای مفید در این شرایط برنامه ‌ریزی مناسب برای دخل و خرج است.
گرفتن وام و زیر بار قرض رفتن باید به حداقل ممکن برسد و نیز در چنین موقعیتی شاید حتی لازم باشد شغل دومی پیدا کرد. افرادی که تحت پوشش بیمه هستند باید سعی کنند تا حد ممکن نیازهای خود را از طریق بیمه تامین کنند.

این استاد جامعه ‌شناس توصیه می ‌کند فعالیت ‌هایی انجام دهیم که باعث شوند احساس مفید بودن بکنیم. این احساس سبب می‌ شود فرد بتواند در برابر موقعیت‌ های دشوار زندگی، کنترل مشکلات را به دست بگیرد.

دکتر نورمن، استاد روان‌پزشکی دانشگاه نیویورک نیز به نکته جالبی اشاره می ‌کند:
"ما در یک بحران اقتصادی جهانی و همه‌ گیر واقع شده‌ ایم. هیچ ‌کس نباید به خاطر مشکلات مالی و شغلی خود را سرزنش کند."
توجه به این نکته که رکود اقتصادی برای همه به وجود آمده باعث می‌ شود استرس‌ های فردی کمتر شود. البته باید به این نکته مهم توجه شود که افراد مختلف با توجه به ویژگی‌ های فردی و روحیات مختلف در برابر معضل از دست دادن کار واکنش های مختلفی دارند. برخی از مردم مستعد اضطراب هستند. این افراد معمولا نسبت به موقعیت‌های ناراحت ‌کننده واکنشی بیش از حد و غیرطبیعی دارند.
در زمان بحران اقتصادی این دسته از افراد بیشترین خطر را برای درگیری با مشکلاتی نظیر بی ‌خوابی، سردرد، مشکلات اجابت مزاج و فشارخون بالا دارند.
 
بالا