• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

روستاي شيرکوه در استان گیلان

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

wol_error.gif
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 730x548 می باشد.
as7.JPG
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شیرکوه :[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روستایی است سرسبز که در راه اصلی صعود به قله درفک در استان گیلان .شهرستان رودبار . بخش رحمت آباد واقع شده است .فاصله شیرکوه تا رستم اباد ۵کیلومتر و تا مرکز استان (رشت) ۳۰کیلومتر میباشد ( طول‏جغرافیایی ۴۹درجه و۲۴دقیقه و ۳۰ ثانیه و عرض ۳۸درجه و ۴۸ دقیقه و ۳۰ ثانیه )[/FONT]​
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جمعیت شیرکوه :[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جمعیت شیرکوه وتعداد خانوار آن از دودسته تشکیل شده است دسته اول ساکنان اصلی شیرکوه میباشند که در تمام فصول در شیرکوه زندگی میکنند که جمعیت آن 880نفر با تعدا د 187خانوار و دسته دوم ساکنان فصلی شیرکوه میباشند که بیشتر در فصل تابستان و ایام تعطیلات در شیرکوه زندگی میکنند که جمعیت آنها تقریبا مساوی با جمعیت ساکنان اصلی میباشد (700نفر با تعداد150خانوار) [/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خانواده های شیرکوه :[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ابراهيمي_ احمدی_ اسدزاده_ اسدیار_ اسماعیلی_ افتخاری_ افرند_ اقاجانی_ امینی_ ایزد یار_ بابازاده_ بابایی_ باقري_ برارجانی_ برهانی_ برید_ بسیا_ بلالک_ پاشایی_ پشته دار_ پوباش_ پورمیرزایی_ پیروز_ جعفری_ جمالی_ جوانی_ چراغی_ حاتمی_ حسن زاده_ حسنی_ حسين پور_ حمیدی_ خانی_ خدادادی_ خداوردیان_دربندي_ رجبی_ رستمی_ رشیدی_ رضایی_ رمضانی_ سپرده_ سفیدی_ سمیعی نیا_ سیاح_ شاه محمدي_ شریفی_ شعبانی_ شکیب_ شهبازپور_ شهریور_ صفری_ صمدزاده_ ظاهرکار_ عابدینی _عزیزی_ علیزاده_ علینیای مطلق_ غلامی_ فرجي_ فرد_ فلاح_ فیروزی_ قاسمي_قدیمی_ کجعلی_ کریم نژاد_ کریمی_ گلپور_ گلی_لاجوردی_ متنجم_ محمدپور_ محمدعلیپور- محمودی_ معصومی_ میرزایی_ نظری_ هویدا_ یکتا_ یوسفی-یعقوبی
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شغل اصلی مردم شیرکوه:[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شغل اصلی مردم شیرکوه کشاورزی و دامداری میباشد وعمده محصولات این روستا برنج – گندم-است.[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زبان اصلی مردم شیرکوه:[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زبان مردم شیرکوه همانند دیگر نقاط رودبار زبان دیلمی قدیم میباشد که این زبان علاوه برشهرستان رودبار زیتون در رودبار الموت و شهسوار استفاده میشود.[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روستا های اطراف شیرکوه:[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دیورش-خرشک-اسطلخ جان (سلچان)- پنجه خاله-سندس-توتکابن-نصفی-خاصکول-بره بجار-دیورود-پشتهان-راجعون- دفراز-چهل کاسر [/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]محله های شیرکوه:[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جور محله- جیر محله- بجار گاه –چشمه کش- گیتو کله-اوسیباغ- هبیل- سنگ سوراخ-سل-کرکه بره- اربو کش-بوران-قبرستان کوله- دوکوچو[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زمین های اطراف شیرکوه:[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سه خاله ماضی-زربین سر-یکه دار-پشته- خانه بنه- الوچاله- گلچال- دامن زمیان-گرچه گوری- کولنگه – ماضیو لنگه- دوکشان- بلند زمین –وادولو – کولومرز- اسچال- گاچگاه-چالان[/FONT]​
۲۵/۶/۸۸

__________________
 

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

محصولات کشاورزی روستای شیرکوه :
محصولات روستای شیرکوه به دودسته اصلی و فرعی تقسیم میشود . محصولات اصلی که همه ساله کشت میشود مانند برنج وگندم. محصولات فرعی که هر از چند گاهی بنا به سلیقه افراد کشت میشود مانند: عدس - گوجه - سیب زمینی و افتابگردان ( توضیح اینکه افتابگردان سابقا جزء محصولات اصلی بوده است)
m2_IMG.JPG

n2_IMG.JPG
 

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

مراسم ازداوج در شیرکوه : مراسم ازدواج در شیرکوه از ابتدا تاخانه بخت شامل چندین مرحله به شرح زیر میباشد :
1- بله برون: مراسم بله برون در شیرکوه اینطور است که پس از انتخاب دختر مورد نظر از طرف پسر یا خانواده یک نفر بعنوان امین (قاصد ) انتخاب میشود و این شخص وظیفه دارد به خانه دختر رفته وضمن تعریف و تمجید فراوان از پسر و خانواده اش نظر دختر وخانوادهاش را جویا شده وبه خانواده پسر اطلاع دهد در صورت تمایل دختر و خانواده اش از طرف دو خانواده یک شب را انتخاب میکنند تا مراسم بله برون صورت پذیرد در این مراسم از بزرگان محل و فامیل های نزدیک دوخانواده دعوت بعمل می اورند ودر این مراسم بزرگان محل وخانواده میزان شیر بها و مهریه را معلوم میکنند وسپس کله قندی را به شیرینی ومیمنت میشکنند( شکننده کله قند قسمت شکسته شده کله قند را به داماد تحویل میدهد و هدیه ای در قبال ان تحویل میگیرد )و هدیه های که اطرف خانواده داماد تهیه شده ( انگشترو دستمال در قدیم مرسوم بوده) به عروس هدیه میدهند و سپس به جشن و پایکوبی مشغول میشوند که شیرکوه در این زمینه سرامد همه روستا ها میباشد.
2- عقدکنان :این مراسم یک روز پس از بله برون انجام میشودبدین صورت که صبح فردای بله برون خانواده پسر با تهیه وسیله ایاب وذهاب دختر وخانواده اش را به شهر برده وپس از انجام ازمایشات به محضر رفته ودر یک مراسم ساده دختر را به عقد پسر در می اورند و پس ازصرف نهار دربیرون با حساب داماد به شیرکوه برمیگردند ودر خانه پسر جشن وپایکوبی از طرف دو خانواده باهمسایه ها برپا میکنند ( هنرمندان این قسمت زن های روستا با لباس های محلی ورقص معروف قاسم ابادی میباشند )و سپس دوخانواده در منزل پدر داماد غذا میل میکنند
3- شیرینی خواران : این مراسم پس از چند ماه وشاید یک یا چند سال بستگی به وضعیت مالی داماد صورت میپذیرد البته زمان ان با توافق طرفین میباشد این مراسم معمولا در یک مرحله وبدین صورت که داماد کلیه مردم روستا واشنایان را با کارت دعوت به صرف نهار و شیرینی دعوت مینماید(معمو لا غذای این روز فسنجان (سیاه خورشت) وقیمه میباشد) در این مراسم کلیه مراحل یک عروسی شامل :سرویس کامل طلا ٬ارایشگاه عروس وداماد ٬ماشین عروس ٬ موزیک ٬فیلم برداری وغیره با هزینه داماد تهیه واماده میشود . مردم پس از میل غذا اماده اهدا کادو های خود میشوند معمولا یک نفر انتخاب میشود وبا بلند گو هدایا را اعلام میکند واین هدایا ابتدا از طرف داماد و دوخانواده و سپس کلیه اقوام و شرکت کنندگان در مراسم به عروس هدیه میشود ( در قدیم کلیه این هدایا به استثناء طلا به خانواده عروس تعلق میگرفت که امروزه این طور نیست وبه عروس وداماد تعلق میگیرد) و پس از ان مراسم جشن وپایکوبی صورت میگیرد ضمنا داماد موظف است مطابق لیست تهیه شده کلیه هدایا را به دیگران مطابق رسوم در جشن های انها پس دهد
4- شیدی (shidi) : هدیه ایست که از طرف خانواده های روستا قبل از انجام عروسی به خانواده داماد داده میشود (جهت کمک در انجام عروسی ) و این هدیه بصورت نقدی نمیباشد وهمانند وسایل خرده بار شامل برنج – گردو –قند – پیاز و سیب زمینی و .. . میباشد واین اجناس از طرف زن های روستا به مادر داماد داده میشود وان نیز موظف است مطابق لیست تهیه شده به دیگران در جشن هایشان پس دهد
5- کارت نویسی : یک یا دوهفته قبل از عروسی چندنفر از دوستان داماد به دعوت پدر داماد در منزل داماد جمع میشوند وکارت های دعوت را برای اهالی مینویسند وفردای ان روز پخش میکنند ( البته امروزه کارت ها بصورت تایپی شده واین مراسم دیگر صورت نمیگیرد )
6 – نان ابسی (نان پختن):چند روز مانده به عروسی یا شیرینی خواران زن های همسایه در منزل داماد جمع میشوند وبه کمک یکدیگر نان عروسی پخت میکنند ویه کمی هم جشن برپا میکنند
wol_error.gif
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 648x486 می باشد.
14w.JPG
7- خرده بار: خرده بار شامل گوسفند ٬ برنج ٬ پیاز ٬ سیب زمینی ٬میوه و.... میباشد که یک روز قبل از عروسی از طرف خانواده داماد به خانواده عروس داده میشود در این مراسم هنگامیکه وسایل اماده شد یک قاطر تهیه میکنند ووسیله ها را بروی قاطر میگذارند وعده ای از افراد فامیل با خانواده داماد با رقص و اواز محلی به خانواده عروس تحویل میدهند و خانواده عروس ضمن تحویل گیری وسایل از مهمانها پذیرایی میکنند
8-عروسی : مراسم عروسی همانند مراسم شیرینی خوران دامادمیبایست کلیه اهالی روستا و دیگر دوستان وآشنایان را دعوت به صرف شام نماید ( در سابق بعلت مشکلات ایاب و ذهاب مهمانهای غریبه و روستاهای دیگر برای نهار دعوت میشدند)معمولا غذای این شب کباب با فسنجان میباشد وبعداز صرف شام واهدا هدیه که معملا پول میباشد ونرخ معلومی دارد کلیه اهالی از خانه داماد به سوی خانه عروس حرکت میکنند وزن ها مجمه های از کادو و وسایل حنا بندان برسر وبا رقص واواز با لباس های محلی به خانه عروس میروند و پدر عروس باید این وسایل را از زن ها گرفته ودر قبال ان پول به انها بدهد که مبلغ ان بستگی به افراد دارد پدر یا برادر بزرگ خانواده عروس به همراه داماد دست عروس را گرفته وبه حیاط که از قبل اماده جشن شده می اورند سپس در حیاط خانه عروس مراسم حنابندان تاپاسی از شب ادامه دارد ان شب معمولا اهالی تادم صبح بیدارند و هرکس به نوعی مشغول شادی وشادمانیست ودر پایان بردست عروس وداماد حنا میگذارند و خانواده داماد مبلغی بعنوان پول حنا در سینی حنا میگذارد
۹- جهاز نويسي :در این مراسم رسم براين است که يک روز مانده به عروسي چند نفراز خانواده داماد به خانه پدر عروس رفته وکليه جهاز مربوط به عروس راليست ميکنند وبه امضاء حضار ميرسانند وان را تحويل پدر عروس ميدهند وسپس جهاز را به منزل داماد ميبرند از نکته هاي مهم جهاز اين است که سه تيکه از وسايل سنگين باتوافق طرفين برعهده داماد ميباشد ومعمولا اهالي روستا نيز به عروس جهاز هديه ميکنند



۱۰ - عروس بری: فردای روز عروسی داماد با ماشین عروس و با چند ماشین دیگر به ارایشگاه میروند وعروس را تا منزل پدر عروس که در روستا میباشد همراهی میکنند وسپس دامادبه منزل پدر رفته وبا خانواده ونزدیکان خود با جشن وشادی به منزل عروس میایند وعروس را به منزل پدر داماد میبرند ودر انجا نیز مراسم جشنی برپا میکنند ( اما درقدیم رسم براین بوده که در روز عروسی از منزل پدر عروس تا داماد میبایست طرفین نصف راه را هر خانواده با نزدیکان خود به تنهایی می امدند ودر یک نقطه به هم پیوند میخوردند وسپس به منزل میرفتند )در این روز معمولا ازخانه پدر عروس یک جاندار از قبیل مرغ یا خروس به همراه عروس به منزل داماد میبرند ودر هنگام ورود عروس به خانه داماد یک گوسفند قربانی میکنند وپدر داماد هنگام نشستن عروس در خانه وظیفه دارد چیزی بنام عروس خود نماید (معمولا گاو یا گوساله ) توضیح اینکه مراسم زیبای عروسی های شیرکوه دستخوش تحول شده وهم اکنون بجای صدای تشت و ساز محلی در این مراسمات صدای اورگ شنیده میشود ویا بعلت مشکلات مادی همه مراسمات فوق دریک روز صورت میگیرد
IMG_v2.JPG

wol_error.gif
این تصویر تغییر اندازه داده شده است. برای مشاهده تصویر کامل روی این جایگاه کلیک کنید. تصویر اصلی دارای اندازه 656x492 می باشد.
n21.JPG
 

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

مرگ در شيرکوه پديده مرگ در تمام دنيا غم انگيز است و تنها ميتوان همديگر رابه صبر در برابر اين پديده دعوت کرد در روستاي شيرکوه نوع برخورد با مرگ بعد زلزله سال 69 تغيير کرده است در سالهاي قبل از 69 مردم ماه ها وبلکه تا سالها براي عزيزانشان به سوگ مينشستند ودر روستا به احترام خانواده داغدار تا يک سال جشن وشادي بر پا نميکردند ومعمولا عروسي ها را عقب مي انداختند ولي بعد سال 69 با مرگ جوانان روستا وداغ سنگيني که بردوش خانواده احساس شد ديگر افکار عمومي پذيراي عزاداري با ان شدت قبل براي افراد سالخورده نبود وهم اکنون ديگر کمتر کسي براي ديگر اهالي روستا چندين ماه عزاداري ويا مراسمات عروسي را عقب مياندازد ضمنا گسترش روستا ،ورود افراد بيگانه،کم شدن رفت وامدهاي فاميل و اهالي روستا همه مزيد بر علت شده است البته اين موضوع مورد پذيرش اهالي قرار گرفته وبه نوعي ازنظر اکثريت خوب است .
در روستاي شيرکوه پس از انکه کسي به رحمت خدا رفت در اسرع وقت از طريق مسجد محل با بلند گو موضوع به اطلاع اهالي روستا ميرسد و اهالي روستا به منزل آن مرحوم ميروند وخانواده اش را به ارامش دعوت ميکنند وخود بخود کارها در بين مردان وزنان تقسيم ميشود زنان مشغول اماده سازي غذاي مراسم عزاداري و مردان چند نفر به قبرستان روستا ميروند وقبر ميکنند و بقيه مردها مراسم شستوي ميت را انجام ميدهند وپس از شستن ميت با نظر خانواده تصميم ميگيرند که منتظر ديگر افراد خانواده بمانند يا نه که البته بيشتر اوقات منتظر ميمانند وبعد از اينکه مقدمات کار اماده شد ميت را به جلوي مسجد محل انتقال ميدهند و در انجا نماز ميت ميخوانند و سپس ميت را به قبرستان محل انتقال ميدهن البته با توجه با اينکه از محل تا قبرستان فاصله کمي طولاني ميباشد نصف افراد شرکت کننده در مراسم به قبرستان نميروند وتا بين راه ميت را همراهي ميکنند . کساني که ميت را دفن ميکنند موظفند پس از دفن به منزل ان مرحوم رفته ودر حياط خانه اش ذکر فاتحه دهند ودعوت به شام ميشوند که کمتر کسي به جز همسايه ها و مهمانهاي غريبه درمراسم شام دهي ميمانند که اين مراسم را شب اول ميگويند سوم : مراسم سوم سه روز پس از مرگ صورت مي پذيرد که با اعلاميه به اطلاع اهالي و ديگر روستا ها ميرسد . يک شب قبل از سوم با بلند گوي محل مردم رابراي شام دهي دعوت ميکنند ومردم پس از صرف شام ذکر فاتحه ميدهند و فرداي ان روز با ديگر مهمانها به مسجد ميروند و خانواده داغدار جلوي درب مسجد مي ايستند ومردم در هنگام ورود وخروج به انها تسليت وبه صبر دعوت ميکنند در اين مراسم خانواده داغدار از مردم با چاي و حلوا و خرما پذيرايي ميکنند وپس از مداحي وسخنراني يک روحاني مردم به همراه خانواده داغديده به سر مزار ميروند وبراي آن مرحوم فاتحه ميخوانند .
هفتم ، چهلم ،سالگرد :
مراسم هاي فوق به ترتيب همانند مراسم سوم برگزار ميگردد که البته با توجه به پيشنهاد اکثريت اهالي مراسم هفتم در حال خذف شدن ميباشد .

__________________
 

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

آئو(ao) = فریاد ، هوار همچنین از ادات تعجب
آبپیله (abe pile)= تاول با چرک
آخرسر(akhar sar) = سرانجام
آغوز : گردو
آغوزبازی(aghooz bazi) = گردو بازی
آغوزدار (aghooz dar)= درخت گردو
آغوزمغز( aghooz maghz)= مغز گردو
آمختن(amokhtan) = تربیت کردن
ابر (abr)= اسفنج
اجارد(ajard):بالا اورد
اُچین دچین(ochin o dachin) = جمع و جورکردن
اُچین(achin) = جمع کن
اداشتن (adashten) : وادار کردن بچه به ادرار
ادام : دادم
ارجن (arjan): ببر- امربه بریدن
اروتن(aroten) :جاروب کردن
اسبیج: شپش
اسبیو (esbiuo): نوعی خاک سفید که در بلند زمین وگرچ گوری یافته میشود وبرای سفید کردن خانه از ان استفاده میکردن
اِسپاردن (espardan)= سپردن
اسیف: سیب
اشپته (eshpate): گربه وحشي
اِشکر (ashker)= ساقه نازک و ملفوف برنج
اشکنین(eshkenian) = شکاندن
اشکور :) (oshkor برنج شکسته
اقلن(aghalaan) = لااقل
اکت(akat ): خسته شد
اکلاشدن(aklashden): خاراندن
اگیر : بگیر
اگیرست (agirest ): روشن شد
الاو (alav)= بخار
الک (alak)= غربال
النگ (alang)= پشت پا
الیشدن(alishden): لیسیدن
امبس(ambas)=غلیظ
امیشدن : ادرار کوچک
امیشین (amishin): مال ما
انجیل(anjil) = انجیر
انقلاب : استفراغ
اوترکست: برخورد کرد
اوتن (avaten) : بافتن این اصطلاح برای چپر درست کردن بکار میرود
اوریشت : بلند شو
اوشان شین : مال انها
اوِِشت(avasht): یهو افتادن
اوگور : بردار
اولارستن (avelaresten): دچار خستگي و بي حالي مفرط شدن
اون شین (oneshin): مال اون
اویشته (avishte)= سوت
اويجين (avejin): جدا کردن
اهه(a ha) = می آید
ایاز (ayaz)= شبنم
ایشه(eisha) = از ادات اکره و نفرت
باربگودن(bar bogoden) = متلک گفتن
باربندیل (bare o bandil)= بار خانه
بارش(baresh) = باران
باز(baz) = دوباره
ببیج (bebij)= بپز
بج (bej)= برنج
بج چین (beje chin)= درو برنج
بجار (bejar)= مزرعه برنج
بجار گاه : محلی در وسط شیرکوه که سابقا زمین شالیزار بوده است
بجارکله( bejar kale)= کرت برنجکاری
بجارمرز( bejar marz)= مرز و حد کرت
بچکسته (bechekesta)= چکیده
بخواس(bekhas) = بخواب ب
دگومان(bad goman) = کج خیال
بر : شاخه پر از خار
برر زن (berar zen)= زن برادر
برسر ( baresar ) : حیاط جلوی خانه
بره بر : قابل رویت
بسچی(baschi) = البته
بشو: برو
بفسنی (befsani): پاره کرد
بکت : افتاد
بلتو (balato ): در ب باغ وزمین که با چوب درست میشود
بلنگ(belang ): وسیله ای که در خرمن برنج وگندم در قدیم استفاده میشد شبیه چنگال
بلو (balo ) : وسیله ای که جهت وجین زمین از آن استفاده میکنند شبیه تیشه
بله گوش(bale gosh) = گوش پهن و بزرگ(اصطلاح)
بمان(beman)= بایست
بن و بنجاغ(beno benjagh) = قباله= دودمان
بنه کهبن : بیرون خانه زیر اب چکان
بنیش(banish) = بنشین
بودوج وادوج (bodoj vadoj)= دوخت و دوز
بوزریش(boze rish) = ریش بزی
بوشو (bosho)= برو
بی شناخت (bi shenakht)= حق ناشناس
بی: به
بیشتن(bishtan) = برشته کردن ، بر آتش سرخ کردن
بیفسست(bifsest): پوسیده شد
بیکله(bi kale) = بی شعور
بیگند (bigand): انداخت
بیلا وارث : بدون وارث نوعی ناسزا
پئلو (paa loo)= کنار
پااسو (pa aso) = لگدمال
پاتیل(patil) = دیگ بزرگ مسی
پاچاله(pachale) = رد پا در گل و..که فرورفتگی آن نمایان باشد
پاماله( pa male) = ردپا
پت بزء (pet biziya)= بید زده
پتن(patan) = پختن
پرزیئن(par zian) = پرزدن
پرستن(parestan) = پرش کردن
پرکانیئن(par kanian) = لرزاندن
پرکستن (parkestan)= لرزیدن
پرميش(permish) :گوسفند پير
پس ادن(pas adan) = پس دادن
پساپسا (pasa pasa)= عقب عقب
پستن(pastan) = پاییدن
پشه دان(ppashe dan) = پشه بند
پلا (pela)= پلو
پلاخور(pela khor) = تحت تکفل
پلُخ پلُخ (polokh polokh)= قلقل
پنجه کش(panje kash): نوعی نان محلی
پوتیر (potir)= مورچه
پور (poor): شخم اول براي شاليزار
پوشتی(poshti) = بالش
پیئر(piyar) = پدر
پیچا(picha) = گربه
پیشاشو(pisha sho) = پیشواز
پیشکال (pishkal): ناخن پا یا دست
پيار (peyar) : فرسوده معمولا براي چوب بکار ميرود
تابستن = تابیدن
تات : صبحانه
تاس = کاسه فلزی
تاشتن = تراشیدن
تاکودن = تا کردن
تاودان = پرتاب کردن
تبجه (tabejeh): تخته چوب گرد که برای نان درست کردن استفاده میشود
تبنه (tabene): سوزن بزرگ
تپستن = تپیدن
تترج = پشت سرهم
تخت = هموار تر
جقله = نوزاد
ترسئن = ترسیدن
ترش تره = نوعی خورش
ترکاش = غضروف،سوراخ
تشکه (teshkeh) :گره
تلا : خروس
تلار = ایوان
تلاشه = تراشه چوب
تنگر = يقه
تنگوله = تلنگر
تور ابیین = دیوانه شدن
تورب = ترب
تشک = هسته سخت پوست میوهایی مانند هلو و یا خرما
تشکه = گره
تول = کدر
تول آب = آب گل آلود
توم بجار = خزانه نشای برنج
تونکه (toneke ): شلوارک
تیشین (tishin): مال تو
تیف : خار , تیغ
تیفیل (tifil) : آب دهان
جَئده = جاده
جا دیگدن = جا انداختن
جان بسر = هول زده
جان کنش = جان کندن
جاودام ( javedam): مخفی کردم
جاوستن (javesten): جویدن
جغل مغل = بروبچه
جغلگی = کودکی
جغله : بچه
جن شوراب = شنا کردن
جوت = الکن
جور: بالا
جورا = به سوی بالا
جهندم = جهنم
جیر = پایین
چپینو: جوجه
چرخانیئن = چرخاندن
چسبستن = چسبیدن
چشیئن = چشیدن
چکن (chakan) : چانه
چمبو (chambo): توت فرنگی
چمکا : نوعی تخم مرغ که برای گول زدن مرغ در زیرش قرار میدهند
چندر = چقدر
چو = شایعه
چوچار = سوسمار
چونگول (chongol) : پنجه پا یا دست
چیئن = چیدن
چیلیک = سنگدان مرغ
خاب رگ = شقیقه
خاچخاچ = بریده بریده
خاخور = خواهر
خاخورزا = خواهر زاده
خاش = استخوان
خال دختر زا: دختر خاله
خاله وره (khalevare ): بره کوچک
خانه برپا = سرایدار
خاونده (khavandeh ): خميازه
خوج: نوعي گلابي
خورِ = برای خود
خوش: بوس
خون دیمیر = خون مردگی
دائی زن = زن دایی
دار = درخت
داز = داس
دبستن = بستن
دبین= قطع کن
دچه کانین = چسباندن
دخاندن = فراخواندن
درز = چاک
درزن( darzen): سوزن
دس اموخت = دست آموز
دس اوسین = دستمالی
دس چو = چوب دستی
دسکول = هل دادن
دسی دسی = مفت و مسلم
دشاندن = روپوش گذاشتن
دشکه نین = شکستن چیزی مثل تخم
دمتن (dematen): با پا روی چیزی رفتن
دمیجیر(demijir): خوابیدن با صورت
دمیرست (damirest) : خاموش شد
دووستن ((dovesten: دویدن
دویجیم = انتخاب احسن
دیئن = دیدن
دیم = چهره
دیم پر = سروصورت
ديوک= هاون
راتی (rati ):قیف
رت ( ret):چوب بزرگی که برای کندن گردو بکار میبرند
روخان (rokhan) : رودخانه
زئين = زدن
زاما = داماد
زپه = شکوفه
زردک لانه = لانه زنبور
زردگوش = حرف نشنو
زرده = زنبور
زلزله = جیرجیرک
زمی سر (zemisar) : زمین کشاورزی
زن پیئر = پدر زن
زنمار = مادر زن
زواله سر = آفتاب نیمروز
زورکوت (zorkot ): محل جمع آوری پهن گاو وگوسفند
زَهله = زهره
زی = زیتون
ساج = تابه چدنی
سامانسر = خط مرزی
ساوستن = ساباندن
سایه دیم = جایی که آفتابگیر نباشد
سر جور : سر بالا
سر جیر : سرپایین
سر دون (sardon) : نردبان
سرامال = هم سن و سال
سربسر = انگولک
سرسبوک =آدم هرزه
سرسنگین = متکبر
سس = بی نمک
سفت اگودن = محکم کردن
سکجان = سخت جان
سگ کوتله = توله سگ
سل = استخر
سنگر : چپر دور خانه وزمین
سو = روشنایی‘ ساقه گياه گلپر
سوئل = کک
سواسر (sevasar): دم صبح
سوتکا : روشنایی قدیم
سوته = ته دیگ
سوجانین = سوزاندن
سوروف(sorof): نوعي علف هرز در شاليزار
سیا خورش = خورشت فسنجان
سیا کلاچ = کلاغ سیاه
سيل(sil ): پوست گردو
شئهه = می توان
شائال = شغال
شانه بسر = هدهد
شب چر = تنقلات شب
شک و شی = باران نم نم
شندر (shender) : پارچه کهنه
شی هی= میروی
شیت = لوس
شیمی شین : مال شما
شیندری : داری میری
عمه زن : زن عمو
غاتی گودن = مخلوط کردن
غایم بیئن = پنهان شدن
غییش = کمربند چرمی
کاپیش = آبدزدک
کتره = کفگیر مسطح چوبی
کتل = کرسی چوبی کوتاه
کتن = افتادن
کته (kota) :پسر
کرات : مرغ جوان
کرچ = ترد
کرک = مرغ خانگی
کرک لانه : مرغ دونی
کرمجین = کرم زده
کشکرات = زاغچه
کشه = آغوش
کشیئن = کشیدن
کفتال = عجوزه
کل گور (kale gor): گاو نر جوان
کلاچ = کلاغ
کلشکن(koleshken): مرغ مادر
کله = اجاق
کله چاله : اجاق گلی
کله گب = سخن خام
کمربجو ار = بالاتنه
کمربیجیر = پایین تنه
کمی یه = کجا
کمیتا = کدام یک
کمیو : کجا
کندس (kondes): ازگیل
کنده = هیزم بزرگ و درشت
کودی = کدو
کوک = بخیه
کولبا = نوعی نان محلی
کولکفيس (kolkafic): نوعي گنجشک
کوله چارشنبه = چهارشنبه سوری
کوناکونا = پساپسا
کی شین = مال چه کسی
کیلکا : دختر
گاجمه = وسیله برای شخم زدن زمین
گاچ = پا پرانتزی
گاره = گهواره
گاز = دندان
گب زیئن = حرف زدن
گردانین = گرداندن
گردن پس = پس گردن
گرزه :موش
گرمش = باد گرم
گرملت (garmalat ): فلفل
گِل گوده = کلوخ
گلف = فاصله دار
گمج = دیگ سفالین
گندگال( gandegal): لباس
گنستن = بهم خوردن
گو ء = گوید ، می گوی
د گوده = گلوله شده
گوسند (gosend): گوسفند
لابدان = عنکبوت
لافند (lafend) : طناب
لاکو: لاکپشت
لالیم = ولرم
لام (lam): بوته
لچک ( lachak): دستمال
لس = شل
لنگستن = لنگیدن
لوچ = چپ چشم
لوغاز خوانی = تبلیغات سوء
لیشه (lishe): گاو جوان قبل از زاییدن
لیویر = آب دهانی که بی اختیار از دهان خارج شود
مات = مبهوت
ماتوره = خرطوم ، حالت دلخوری
ماچ = بوسه
ماشل : عمه وخاله
ماشل زا : بچه خاله که برای مذکر ومونث بکار برده میشود
مال = دارایی ، چارپای اهلی
مالستن = مالیدن
مچه = چانه
مرجو = عدس
مرس = مس
مرغونو:تخم مرغ
مکابج = بلال
ملاغه = چمچه بزرگ
ملافو (melafo) : ملحفه
ملیجه: گنجشک
منده(mendeh): گوساله
موران = زنگ فلزات
میجیک = مژه
میشین (mishin): مال من
میل (mil): سیخ
ميش : قارچ
ناخوشی : بیماری
ناره = نعره
ناک = سقف دهان
نانجه = حسرت
نره کاوي(narekavi ): گوسفند نر
نشئه = نشاید
نشاست = نشا کاری
نونتیر : وردنه- چوب بلندی که با ان نان درست میکنند
نیشانین = نشاندن
نیشتن درم (nishtendarom) : در حال نشستن هستم
نینجیغ = سیخونک
نیویشتن = نوشتن
نییه = نیست
واتورا = هذیان
واستی = بایستی
واسی = برای
ورزا = گاو نر
ورف = برف
وره (vare) : بره
وس = بس
ولگ : برگ
ونیجه = سقز
ویشنا : گرسنه
هاج هاجی = پرستو
هرچی = بیهوده
هردمبیل = هرجایی
هندل : تمشک
هیته = بی منظور ، همین گونه
هیمه = هیزم
یاد گیتن = یاد گرفتن
یامان = ورم عمومی بدن
یهو = ناگهاني
یوارکی = به یکباره
 

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

غذا های محلی
۱- سیاه خورش ( فسنجان ):براى 7 نفر
مواد لازم
1_ مرغابى, اردك يا مرغ درشت _ 1 عدد
2_ مغزگردو _ 750 گرم
3_ رب انار ترش _ 3 قاشق غذاخورى
4_ نمك و فلفل و در صورت تمايل كمى گلپر _ به اندازه كافى
طرز تهيه
مغز گردو را خوب سائيده و نرم ميكنيم و بعد آنرا با سه يا چهار ليوان آب مخلوط كرده و ترشى را اضافه نموده در حرارت ملايم ميگذاريم دو يا سه ساعت آهسته بجوشد و گاهى هم ميزنيم كه ته نگيرد تا به روغن بيفتد و بوى خامى گردو ازبين برود. سپس مرغ را درسته يا به چهار قطعه تقسيم كرده و همراه نمك و فلفل به آن اضافه ميكنيم و ميگذاريم تا مرغ كاملا بپزد و آب فسنجان كم شده و خورش جا بيفتد. در گيلان معمولا فسنجان را را با مرغابى يا اردك تهيه ميكنند, در آن صورت مرغابى را تميز نموده و كرك و پر آنرا روى شعله آتش كزداده, پاك ميكنيم, گردو و مرغابى را با هم بار ميكنيم. وقتى مرغابى كمى پخته شد رب انار را ميپزيم. گيلانى ها فسنجان را هميشه ترش ميپسندند. اما در صورتيكه بخواهيم فسنجان را شيرين كنيم دو قاشق شكر در آخر كار به آن اضافه مينمائيم. همچنين در صورت تمايل دو يا سه عدد بادنجان را پوست كنده, سرخ كرده, وقتى كه فسنجان كاملا جا افتاد به آن اضافه ميكنيم و بعداز يك جوش برميداريم
فسنجان ترش با كته و ماهى شور يا ماهى دودى صرف ميشود, ترب سفيد هم ازمخلفات سر سفره اس
۲- سیرداغ ( اشکنه)
۳- ترش تره :براى 6 نفر
مواد لازم
1_ سبزى _ يك كيلو: جعفرى, تره, گشنيز, نعناع , كمى اسفناج و كمى خلواش(خنش) اگر در دسترس باشد
2_ سير _ يك و نيم بته
3_ برنج _ يك قاشق غذاخورى
4_ تخم مرغ _ 4 عدد
5_ آب نارنج يا آبغوره _ يك فنجان(تا حدى كه ترش شود)
6_ روغن يا كره _ تقريبا 200 تا 250 گرم
7_ زردچوبه, فلفل و نمك _ به اندازه كافى
طرز تهيه
سبزى را تميز كرده و شسته, ريز خرد ميكنيم و با يك قاشق برنج شسته شده و با دو سه ليوان آب ميپزيم. بعد سير را پوست كنده و با كمى نمك با گوشت كوب له ميكنيم و با كره يا روغن و كمى زردچوبه تفت ميدهيم تا طلايى شود. وقتى كه سبزى پخت نصف از سير سرخ شده را به آن اضافه كرده و در بقيه سير كمى ديگر روغن ريخته, تخم مرغ ها را در آن شكسته و سرخ ميكنيم, تخم مرغهاى سرخ شده را همراه با نمك وفلفل و آب نارنج به سبزى اضافه كرده يكى دو جوش كه زد و خورش جا افتاد برميداريم. آب اين خورش نبايد زياد باشد. آن را بدون سبزى خلواش هم ميتوان تهيه نمود
۴- سیر اویج
۵- میرزا قاسمی: براى 6 نفر
ميرزا قاسمى اغلب با كته و ماهى شور روى پلو گذاشته شده يا با ماهى دودى و ترشى هفت بيجار خورده ميشود
مواد لازم
1_ بادنجان درشت غير تخمى _ 10 عدد (2 كيلو)
2_ تخم مرغ _ 3 تا 4 عدد
3_ سير _ يك و نيم بته
4_ نمك و فلفل _ به اندازه كافى
5_ در صورت تمايل گوجه فرنگى متوسط _ 3 عدد
6_ روغن يا كره _ 200 تا 250 گرم
7_ زرد چوبه _ نصف قاشق چاى خورى
طرز تهيه
بادنجان ها را شسته با نوك كارد پوست آن ها را يك چاك ميدهيم, آنها را روى آتش ذغال يا در كف فر كباب ميكنيم تا بحدى كه كاملا پخته شود. پوست و سر بادنجان را ميگيريم. اگر تخمى باشد تا حد امكان تخم آنرا جدا مينماييم سپس با نوك قاشق آنرا تكه تكه نموده و يا با گوشت كوب له ميكنيم. سيرها را پوست كنده با كمى نمك با گوشت كوب كوبيده و با روغن و كمى زردچوبه تفت ميدهيم تا طلائى شود. سپس بادنجان ها را با سير و روغن يا كره و باز كمى زردچوبه مخلوط كرده روى حرارت ملايم در تاوه سرخ ميكنيم و مرتب هم ميزنيم كه ته نگيرد. آنقدر سرخ مىكنيم تا تقريبا آبش جمع شود, آنگاه گوچه فرنگى ها را پوست كنده قاچ قاچ نموده به بادنجان ها اضافه مىكنيم و باز كمى تفت ميدهيم تا به روغن بيفتد. سپس بادنجان ها را كنار كرده در وسط تاوه يك قاشق كره ريخته تخم مرغ ها را در آن ميشكنيم, وقتى تخم مرغ بسته شد آنرا آهسته با بادنجان ها مخلوط ميكنيم. نمك و فلفل زده برميداريم
۶- بلول
۷-گرزنه پلا(پلوی گزنه)
۸- جوکولکی
9-کودي ابيج(غذاي کدو)
 

FBI_20

کاربر بخش دانلود نرم افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,776
لایک‌ها
3,002
محل سکونت
تــهـــــر ا ن

بازی های محلی
۱- قیش بازی ( بازی با کمربند )
۲- هفتکش (کریکت)
۳- آغوز بازی ( گردو بازی )این بازی یکی از بازیهای مشهور و معروف منطقه بود که در مقیاس بزرگ و در هر منطقه از رحمت آباد و جای جای شیرکوه انجام می شد.و انجام آن از هیجان و حساسیت بالایی برخوردار بود. و بچه ها هنگام بازی سرو صدای زیادی می کردند.شرح بازی: در ابتدا بسته به تعداد نفرات بازی که بیشتر چهار ،پنج،شش بیشترویا کمتر بودند نفری یک یا بنا به توافق، دو گردو در یک نقطه به ردیف قرار می دادندفرض کنیم تعداد نفرات بازی پنج نفر باشد تعداد پنج یا ده تا گردو به ردیف قرار می دادند که اصطلاحا به آن مال می گفتند و هر شخص برای خود یک گردوی خیلی گرد و درشت داشت که به آن تیره یا تیره مال می گفتند.و بهترین تیره تیره ای بود که هم درشت باشد و هم اگر از ارتفاع یک متری به روی اسفالت پرت می شد ارتفاع نمی گرفت و به سطح اسفالت می چسبید که در اصطلاح به این تیره ها دچک می گفتند.و پنج تیره پنج نفر در دست یکی قرار می گرفت و آن شخص تیره ها را در دو دستش تکان می داد تا خوب قاطی شوند و تقلب نشود و بعد آنها را با هم به روی زمین می انداختند و تیرهای که بیشترین فاصله را از بقیه تیره ها می گرفت اول وبه تناسب فاصله بقیه تیره ها از تیره اولی نفرات دوم سوم چهارم و پنجم مشخص می شد.و بعد نفر اول و بقیه افراد به ترتیب در پشت سر او رو به سمت مالها که قبلا روی زمین در فاصله حداقل دو متری یا بیشتر، از مالها قرار می گرفتند.و بعد نفر اول تیره خود را به سمت مالها با دقت پرت می کرد اگر تیره به یکی از مالها برخورد می کرد تمام گردوها مال او می شد و او آغوزها را جمع می کرد ولی تیره او باید سر جایش می ماند و بقیه نفرات باید تیره او را می زدند اگر نفر دوم تیره او را می زد نصف گردوها را از شخص اول می گرفت و بازی تمام میشد و دور تازه از اول شروع می شد در قسمت بالا اگر نفر اول تیره اش به آغوزها برخورد نمی کرد نوبت به نفر دوم و اگر مال او نیز برخورد نمی کرد نوبت به بقیه افراد به ترتیب می رسید.این بازی دردو نوع کنج کنجه و لشت نشا صورت می گرفت و افرادی چون متنجم وبرید و .....در این کار مهارت داشتند
شرح بازی : حامدسفیدی
۴- الک بازی ( بازی با چوب ) :این بازی با استفاده از دو چوب یکی بلند برای الک زدن مثل چوب هفت کش (بیس بای)و دیگری کوتاه به نام الک که دو تیم پس از یار کشی در نفرات سه یا چهار نفره ابتدا به( گلی زدن) می پرداختند یعنی هر فردی بیشتر توانست با چوب بلند بیشتر به الک ضربه بزند شبیه رو پا زدن در فوتبال سپس الک را روی یکچاله می گذاشتند و با چوب بلند به یک سر الک ضربه می زدند تا الک از زمین فاصله می گرفت با همان چوب ضربه سنگینی به الک میزدند تا فاصله افقی زیادی را در زمین بپیماید سپس از جایی که الک می افتاد دوباره بسته به تعداد گلی هایی که طرف زده بود به الک ضربه می زد در پایان مشخص میشد که کدام تیم مسافت بیشتری را کسب کرده و ما به تفاوت فاصله دو تیم را تیمی که فاصله کمتری کسب کرده بود باید با صدای بلند بدون نفس کشیدن می دوید (حله بله لو لو)و هرجا که نفس بریده می شد آن شخص بازنده بود و باید فاصله باقیمانده را با کول کردن نفرات تیم برنده طی می کرد.و بعر راند بعدی مسابقه شروع می شد.البته بازی ما خوب نبود به قول فوتبالیها توپ جمع کن (الک جمع کن) بودیم.
شرح بازی :حامد سفیدی
۵-کشتی گیله مردی :ورزش کشتی گیله مردی در هر مکان و زمانی صورت می گرفت هم در زمینهای اطراف محل،هم در خانه ها و هرجایی که گروهی جمع می شدند این کشتی انجام می شد. کشتی در دو شکل با مشت و دوستانه انجام می شد که در نوع با مشت ابتدا دو حریف به شاخ و شانه کشیدن برای هم می پرداختند و از روبرو به چشمان هم زل می زدند و مشتی رو به حریف و مشت دیگر را مرتب تکان می دادند و با آن در فرصت مقتضی به تمام بدن حریف می کوفتند و بعد با هم سرشاخ می شدند و هر زمان که هر قسمت بدن حریف به زمین برخورد می کرد بازنده می شد.در نوع دوستانه فقط با هم سر شاخ می شدند و با انواع فن ها حریفی که زودتر به زمین برخورد می کرد بازنده می شد
شرح بازی :حامد سفیدی
۶- هفتخلات : این بازی یکی از بازیهای محبوب خانمها بودکه گاه آقایان نیز به آن می پرداختند.ولی باز این بازی امروزه به فراموشی سپرده شده در صورتی که بازی انرزیک محسوب می شود. در این بازی دو تیم یا گروه داریم یار کشی در دو گروه چهار یا پنج تیمی و بیشتر صورت می گیرد سپس از تیکه های کوزه های شکسته قدیمی و یا سفالهای قدیمی هفت عدد جمع آوری می نمایند البته در بیست سال قبل از این کوزه ها زیاد بود و امروزه اثر چندانی از آنها نیست به این تیکه های کوزه شکسته خلات می گفتند .بعد هفت عدد از آنها را روی هم می گذاشتند و بعد به شیر و خط سکه می پرداختند و اگر سکه ای در کار نبود یک تیکه خلات صاف و تخت را بر می داشتند و یک طرفش را خیس می کردند و هرتیم یک طرف خلات را انتخاب می کردند بعد خلات را به هوا پرت می کردند .اگر طرفی که هر تیم انتخاب می کرد رو به بالا قرار می گرفت آن تیم برنده می شد (تیمa) و بعد تیم برنده (a)سه متری یا چهار متری هفت خلات قرار می گرفت تقریبا شبیه لحظه ضربات پنالتی وسط بازی فوتبال و همه بازی کنان پشت توپ می ماندن بعد یکی از بازیکنان تیم برنده شیر یا خط (a)توپ پلاستیکی را با قل دادن به طرف خلاتها پرت می کرد.و اگر خلاتها می افتاد اعضای آن تیم(a) متفرق می شدند و اعضای تیم دیگر (b)باید با هم کاری هم به بازیکنان تیم مقابل(a) حمله می کردند و توپ را به بدن آنها می زدند در زمانی که تیم (b) به طرف یکی از بازیکنان تیم (a) حمله می کردند تا توپ را به او بزنند بقیه افراد تیم (a) فرصت دارند خلاتهای ریخته را دوباره روی هم بذارند و اگر موفق به این کار می شدند تیمشان برنده می شد و بازی دوباره شروع می شد ولی عملا این کار سخت بو د و اعضای تیم (b) با پاسگاری دستی توپ را بهم می رساندن و مانع از قرار گرفتن راحت خلاته روی هم می شدند و چه بسا پیش می آمد بازیکنان تیم (a)موقع مرتب کردن شکار می شدند و یا هول می کردند و خلاتها را بیشتر می ریختند و کارشان سختر می شد.و گاهی نیز به علت چابکی پیروز می شدند و اعضای تیم برنده بنا به توافق دو تیم در اول بازی جایزه شان را می گرفتند.
شرح بازی :حامد سفیدی
کنداسر بازی:
بچه های محل پس از هر بار مصرف نوشابه های شیشه ای قدیمی که کانادا یا پپسی نامیده می شد درب حلبی بطری را جمع آوری می کردند.ابتدا لبه های درب حلبی که به کنداسر معروف بود(سر نوشابه کانادا) توسط سنگ به سمت داخل کوبیده می شد تا صاف و تخت گردد.سپس به تعداد 20 الی 30 عدد کنداسر از طرف هر بازیگر بعنوان مال به رویت دیگر بازیگران می رسید .سپس هر بازیگر مثلا اگر ده بازیگر بودن ده کنداسر را روی هم می گذاشتن بع یکی از بازیگران با یک سنگ صاف و تخت پههن ضربه ای روی کنداسر وارد میکرد اگر با ضربه سمت داخلی کنداسر که یک پوشش پلاستیکی سفید رنگ داشت به سمت بالا رو به بازیگر قرار می گرفت آن کنداسر مال او می شد و بقیه بازیگرا به ترتیب به بقیه کنداسر های ریخته شده روی زمین که هنوز بر نگشته بودن ضربه وارد می کردند و اگر موفق میشدن آن را برگردانند مال خود می کردنند.ترتیب انتخاب بازیگران برای ضربه زدن در طول بازی چرخشی بود.تا به همه ضربه زدن اولیه و در طول بازی برسد.همچنین از کنداسر های اضافی چرخ ماشین که بدنه سیمی داشت درست می کردند.
کبریت بازی :
در این بازی یک بسته کبریت پر انتخاب می شد و در تعدا دلخواه از افراد انجام می شد.بسته به اینکه بعد از پرتاب کبریت بر روی یک سطح صاف کبریت بر کدام سطح قاعده قرار گیرد به فرد امتیاز تعلق می گرفت.اگر کبریت پرتاب شده (مثل منچ بازی) روی قاعده بزرگ قسمت آغشته به گوگرد قرار می گرفت امتیاز یک و اگر روی قاعدت کوچک کشوی کبریت به طور عمود قرار می گرفت امتیاز 2 و اگر کبریت می افتاد هیچ امتیازی تعلق نمی گرفت.و هر فردی که زودتر 21 امتیاز کسب می کرد برنده محسوب می شد.تعداد پرتابه برابر انجام می گردید.
رینگ بازی:
در این بازی پس از اینکه چرخ دوچرخه غیر قابل استفاده می شد و لاستیکش پاره می شد از رینگ فلزی طوقه دار دوچرخه (معمولا دو چرخه مدل 28)استفاده می شد.به این صورت که یک سیم کلفت را به شکل ملاقه در می آوردند و دسته سیم را با چیزی برای جلوگیری از آسیب دست می پوشاندند. (شبیه ستارگان دب اکبر) بعد در گروههای چند نفره هر شخص با سیم خود پشت رینگ دوچرخه در خط شروع قرار می گرفتن .با شروع مسابقه هر شخصی با دسته سیمی که سرش به شکل حرف یو انگلیسی بود رینگ را به جلو هدایت می کرد.و هر رینگی که به زمین میخورد بازنده می شد و هرکس رینگش را مسیر طولانی تر و با سرعت بالاتر می راند برنده مسابقه می شد.
برف بازی :
برف بازی: این بازی به شکل گروهی انجام میشد در دو گروه مساوی .ابتدا یار کشی و انتخاب هم بازی از سوی کاپیتان ها.سپس دو گروه در یک فاصله 20 متری از هم قرار می گرفتند .سپس یک وقفه کوتاه مدت برای درست کردن گلوله های برفی در نظر گرفته می شد.پس از پایان زمان دستور حمله صادر می شد.و هر تیم گلوله های بیشتری به حریف می زد امتیاز بیشتری می گرفت.در لحظه حمله دیگر مسافت مهم نبود و زدن گلوله برفی به سر حریف امتیاز بیشتری داشت.این بازی از بازیهای خطرناک محلی بود چرا که اولا بیشتر ضربه ها به سر وارد می شد ثانیا گلوله های برفی با شکل رایج برف بازی در دیگر نقاط کشور فرق داشت در اینجا گلوله ها در درون دو دست حسابی فشرده می شد و حتی بعضی از بازیگران گلوله را در آب سرد قرار می دادند و می فشردند و بعد با آن ضربه می زدند.و هر تیمی طرف مقابل را تسلیم می کرد برنده می شد.بعضی اوقات فرد تسلیم شده را در داخل برف می غلتاندن و لباس زیر و کلاهش را پر از برف می کردند.خوشبختانه این بازی با وجود خطرناک بودنش حادثه بدی نداشته ول بسیار لذت بخش بود.در پایان پیشنهاد می گردد در صورت انجام این بازی از برف نرم و بدون فشردن استفاده نمایید.
بازیهای دیگری نیز وجود دارن که حتی امروزه نامی از آنها برده نمی شود در آینده نزدیک تایپ می گردند ازجمله 1- مثل مثال خشت 2-آغوز بازی از نوع کنج کنجه ۳گل پوچ ۴-تیره بازی ۵-پول بازی ۶ چال چاله ۷-تفنگ بازی ۸-شاشی(سر خوردن در سرازیریها) ۹-برف بازی(برف فشرده در داخل آب)
 
بالا