• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ضرب المثل در اشعار پارسی

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
اميدوارم اين تاپيك تكراري نباشد؛ البته در جستجوهايي كه انجام شد، تاپيكي دقيقا به اين شكل نديدم. به هر حال چون در يكي از بلاگها ديدم و مطمئن بودم مي تواند براي دوستان بسيار جالب باشد، گفتم حتما آن را در بخش شعر قرار بدهم:

ضرب المثل در اشعار پارسی

i403866_zarb.jpg


موقوف التفاتم تا كی رسد اجازت.......................از دوست يك اشاره از ما به سر دويدن

همام تبريزی

پرسی كه تمنّای تو از لعل لبم چيست........................آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است

زرگر اصفهانی

مردم چشمم به هجرت شدسفيدازاشك سرخ................خودغلط گفت آنكه بالای سياهی رنگ نيست

آگاه قاجار

در تنگنای حيرتم از نخوت رقيب..........................يا رب مبــاد آنكه گـــــدا معتبر شود

حافظ

با خرابات نشينان ز كرامات ملاف...........................هر سخن جائی و هر نكته مكانی دارد

حافظ

من از بيگانگان هــــرگــــز ننـــــالم..........................كه با من هـــر جه كرد آن آشنــــا كرد

حافظ

چاك خواهم زدن اين دلق ريائی چه كنم؟.........................روح را صحبت نا جنس عذابی است اليم

حافظ

از صــــد هزار طفل به پيری رسد يكی..........................می ريزد از درخت ثمــــر خام بيشتر

فاروق اصفهانی

دندان چو دردهان نبودخنده بد نما است..........................دكّان بی متاع چـــــرا وا كند كسی

قصّاب كاشانی

ترك‌جان می گويم و می گيرم از لعل تو بوس......................هركه‌دست‌ازجان‌بشويدهر‌چه ميخواهدبگويد

نقی كره‌ای

نيم جــــــانی است تحفه درويش..............................چه كنـــد بــــــی نـــــوا همیـــن دارد

وحشی بافقی

دعای گوشه نشينان بلا بگرداند..............................چرا به گوشه چشمی به ما نمی نگری

حافظ

چند به ناز پرورم مهـــر بتان سنگدل..............................ياد پدر نمی كنند اين پسران ناخلف

حافظ

دهقان سالخورده چه خوش گفت باپسر..............................كاي نور چشم من بجز از كشته ندروی

حافظ

عيب رندان مكن ای زاهد پاكيزه سرشت.............................كه گنـــــاه دگران بر تـــو نخواهند نوشت

حافظ

من اگر نيكم و گر بد تو برو خود را باش............................... هر كسی آن درود عاقبت كار كه كشت

حافظ

خوب گيرد جام را ساقی به دست..................................كار نيكو كردن از پر كردن است

شرف قزوينی

بلا نديده دعا را شروع بايد كرد...................................«علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد»

شرف قزوينی

مستمع صاحب سخن را بر سركار آورد..................................غنچة خاموش ، بلبل را به گفتار آورد

صائب تبريزی

منبع
 
Last edited:

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14
حضرت حافظ :

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان/// تا سيه روى شود هر كه درو غش باشد.

:happy:
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
ممنون ، خیلی جالب بود
wink.gif

منم اگه به ضرب المثلی تو اشعار برخوردم حتما اینجا میذارم
 

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14
نظامی گنجوی :

لاف از سخن چو در توان زد/// آن خشت بود که پر توان زد!

این هم یک از ضرب المثالهای فوق العاده محبوب من است ، البته متاسفانه سطح عمومی ادبیات ،آنقدر کاهش یافته

که من همین بیت ساده را هم دیدم که بسیار متوجه معنی آن نمی شوند و یا دیدم که این ضرب المثل ساده را اشتباه

می خوانند( یعنی تکیه و نواخت کلمه و جمله را کاملا اشتباه می گویند)

:hmm:
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
در زلف بتان پیچ ای دل.......... کاین رشته سر دراز دارد
دهلوی
 

azfandak

کاربر فعال موسیقی
تاریخ عضویت
25 دسامبر 2009
نوشته‌ها
373
لایک‌ها
801
داغ عشق تو ز اندازه‌ی ما افزون است ......... دستی از دور برین آتش سوزان داریم(از دور .دستی بر آتش داشتن)

صائب




شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند

پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است؟

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست

جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است

آهن و فولاد از یک کوره می آید برون

آن یکی شمشیر تیز و این یکی نعل خر است

گر ببینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست

روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است



موی اندر شیر خالص زود پیدا می شود.....پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود
 

watwrlily

Registered User
تاریخ عضویت
22 آپریل 2011
نوشته‌ها
258
لایک‌ها
3
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست



حافظ
 

Spring's Girl

كاربر فعال موسيقي
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 اکتبر 2009
نوشته‌ها
6,299
لایک‌ها
325
محل سکونت
داستانهای بلند...
تو نیکی می کن و در دجله انداز............ که ایزد در بیابانت دهد باز​

"سعدی"
 

watwrlily

Registered User
تاریخ عضویت
22 آپریل 2011
نوشته‌ها
258
لایک‌ها
3
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

دریغ سود ندارد رفت کار از دست



سعدی
 

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14
حکیم نظامی گنجوی:

کم گوی و گزیده گوی چون در/// تا ز اندک تو جهان شود پر!

:happy:
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود

بايد از شما دوستان عزيز و نازنين سپاس ويژه داشت چرا كه ضرب المثلهاي واقعا نابي در اينجا قرار داديد!
16_14_21.gif
16_14_21.gif
16_14_21.gif
 

watwrlily

Registered User
تاریخ عضویت
22 آپریل 2011
نوشته‌ها
258
لایک‌ها
3
آهنی را که موریانه خورد
نتوان بد ازوبه صیقل زنگ

با سیه دل چه بود گفتن وعظ
نرود میخ آهنی بر سنگ



سعدی
 

watwrlily

Registered User
تاریخ عضویت
22 آپریل 2011
نوشته‌ها
258
لایک‌ها
3
نظامی گنجوی :

لاف از سخن چو در توان زد/// آن خشت بود که پر توان زد!

این هم یک از ضرب المثالهای فوق العاده محبوب من است ، البته متاسفانه سطح عمومی ادبیات ،آنقدر کاهش یافته

که من همین بیت ساده را هم دیدم که بسیار متوجه معنی آن نمی شوند و یا دیدم که این ضرب المثل ساده را اشتباه

می خوانند( یعنی تکیه و نواخت کلمه و جمله را کاملا اشتباه می گویند)

:hmm:


پس کاش حداقل یه توضیح کوچولو می دادین,شاید اینجا هم بعضیا(من نه! ) :f34r:نتونن درست این بیت رو بخونن .اینطوری تاپیک مفیدتره و صرفا تکرار چند بیت شعر و ضرب المثل نیست.
 

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14


پس کاش حداقل یه توضیح کوچولو می دادین,شاید اینجا هم بعضیا(من نه! ) :f34r:نتونن درست این بیت رو بخونن .اینطوری تاپیک مفیدتره و صرفا تکرار چند بیت شعر و ضرب المثل نیست.

در مصرع دوم ، تاکید( تکیه) جمله باید روی کلمه خشت باشد و نه آن !

( چون دیده ام که بسیاری تاکید را روی آن می گذارند )

:happy:
 

watwrlily

Registered User
تاریخ عضویت
22 آپریل 2011
نوشته‌ها
258
لایک‌ها
3
ممنونم ولی من فکر کردم مشکل تو مصرع اوله وگرنه دومی معلوم بود.:D



ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

عرض خود می بری وزحمت ما می داری



حافظ


فکر کنم این یکی هردو مصراعش ضرب المثله .!
 

Farhad49

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2007
نوشته‌ها
857
لایک‌ها
6
آب کم جو تشنگی آور به دست .... تا بجوشد آبت از بالا و پست

مولوی
 

Farhad49

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2007
نوشته‌ها
857
لایک‌ها
6
آیینه چون نقش تو بنمود راست .... خود شکن آیینه شکستن خطاست

نظامی
 

Farhad49

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2007
نوشته‌ها
857
لایک‌ها
6
از قضا سرکنگبین صفرا فزود .... روغن بادام خشکی مینمود

مولوی
 

Farhad49

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2007
نوشته‌ها
857
لایک‌ها
6
آن یکی خر داشت پالانش نبود

یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می نامد بدست

آبرا چون یافت خود کوزه شکست

مولوی
 

Farhad49

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2007
نوشته‌ها
857
لایک‌ها
6
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید

گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

خسرو تو برون کن ز سر این کبر و منی را

دیدی که منی کرد عقابی چه بر او خاست

ناصرخسرو
 
بالا