• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

فارسی دری زبان مهاجر یا بومی فارسیان؟

bozkurt

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 آپریل 2007
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
فارسی دری زبان مهاجر یا بومی فارسیان؟
کسانيکه مي¬گويند فارسي دري ادامة زبان پهلويي است که در زمان ساسانيان در مناطق فارس متداول بود راهي کاملاً خطا مي¬پيمايند و اين گفته¬ها را بدون پايه و برهان علمي و تنها از سر تعصب بر زبان مي¬آورند که بر مردم فارس زبان گفته باشند زبان آنها با آمدن زبان بيگانه دري از ميدان بدر نرفته و بر حيات خود ادامه داده است !
اگر زبان دري ادامة زبان پهلوي يا فهلوي مردم شيراز و ديگر شهرهاي استان فارس بوده, چرا سعدي شيرازي در قرن هفتم هجري همزمان با زبان دري, به فهلوي يا پهلوي که صدها سال هم تحت تأثير زبان دري بوده شعر سروده است؟
اگر ما مي¬گوئيم زبان ترکي امروز آذربايجان ادامة زبان ترکي هزار سال پيش و در تداوم زبان کتاب «دده قورقود» است غيرممکن است استاد شهريار در کنار اثر معروف «حيدربابايه سلام» که به زبان ترکي امروز است به زبان هزار سال پيش ترکي, يعني به زبان دده قورقود هم منظومه¬اي بسرايد و ديواني به اين زبان داشته باشد ! اما استاد شهريار علاوه بر زبان ترکي, به زبان فارسي که زبان جداگانه و متفاوت از ترکي است نيز شعري سروده و ديواني تنظيم کرده است, همانطوريکه سعدي شيرازي هم به دو زبان جداگانه فارسي دري (زبان مرسوم دربار), و پهلوي (زبان بومي و اصلي مردم فارس) ديوان تنظيم کرده است!
اگر فارسي دري در تداوم زبان پهلوي بود. چرا تا قرن هفتم هجري حتي يک بيت شعر در منطقة استان فارس که مسکن اصلي فارس زبانان است به فارسي دري سروده نشده است و يک سطر نثر, به زبان دري تا قرن هفتم هجري در اين مناطق نوشته نشده است؟! درحاليکه در مناطق ديگر بخصوص مناطقي که سلاطين, مراکز حکومتي خود را در آن قرار داده بودند آثار فراوان به زبان دري (فارسي) مي¬بينيم؛ مثل مناطق تاجيکستان و افغانستان که مرکز حکومتهاي ساماني و غزنوي بوده و عراق عجم (مناطق مرکزي ايران چون شهر ري, قم, کاشان, اراک, اصفهان) که مرکز حکومت سلجوقيان بوده است!
حتي خود ناسيوناليستهاي افراطي هم به دري (فارسي) زبان نبودن مردم مناطق فارس و سروده نشدن حتي يک بيت شعر به اين زبان تا قرن هفتم هجري در اين مناطق اعتراف دارند!
«اکثر شعرايي که به فارسي شعر گفته¬اند اين زبان را در محيط مدرسه آموخته¬اند حتي سخن پردازي چون سعدي که در محيط خانوادگي به زبان محلي صحبت مي¬کرد, فارسي را در محضر استاد فرا گرفته است.»
«سلجوقيان . . . نقش . . . در ترويج زبان فارسي در ايران, به ويژه پشتة غربي داشتند. اتابکان در حمايت از اهل ادب, کوشش قابل ملاحظه¬اي به خرج داده¬اند. سده¬هاي پنجم و ششم هجري دورة شکوفايي نظم و نثر دري . . . در اغلب سرزمينهاي غربي است کما اينکه: «از آغاز زبان دري تا روزگار سعدي در ظرف اين شش قرن ازدهات کوچک يا شهرهاي بزرگ . . . . گويندگاني کوچک يا بزرگ . . . و برخي شاعران ديگر برخاسته-اند و آثاري خوب يا بد از آنها بر جاي مانده است, اما تاريخ ادبيات ما از فارس که متاع خاص و مختص آن شعر و شاعر است حتي اسم يک شاعر را ضبط نکرده است و تا جايي که من به ياد دارم يک بيت شعر خواندني به عنوان محصول اين محيط در ظرف اين ششصد سال, نگاه نداشته است . . . »
با اسناد و مدارکي که در دست است آشکار مي¬گردد سلاطين و پادشاهان در هر جا مستقر مي¬شدند افرادي از آن مناطق براي راهيابي به دربار, زبان دري (فارسي) را که زبان مرسوم شعر دربار شده بود ياد مي¬گرفتند و به سرودن شعر در شأن و شوکت سلاطين, نوشتن تاريخ فتوحات آنها, و دريافت انعام از دربار مي¬پرداختند!
به زبان ديگر بايد گفت, سلاطين به هر کجا مي¬رفتند اين زبان مهاجر را همراه خود به آنجاها مي¬بردند, همانطوريکه زبان عربي را هم به عنوان زبان علم همراه خود داشتند!
لذا فرضيه اينکه زبان دري ادامة زبان پهلوي فارسيان است, فرضية نادرست و غيرعلمي است و دري و يا فارسي دري زباني است متفاوت از پهلوي و متعلق به تاجيکها و افغانها که به وسيله سلاطين ترک وارد ايران و ساير مناطق تحت حاکميت آنان از جمله هندوستان و پاکستان و حتي ترکيه عثماني شده است؛ لاکن زبان ترکي و بعضي از زبانهاي ديگر در مقابل آن مقاومت نشان داده و بر حيات خود ادامه داده¬اند ولي زبان پهلوي پارسيان نتوانسته در مقابل آن ايستادگي کند و در داخل آن مستحيل شده و از بين رفته است که آثار آن هنوز هم در بعضي شهرها و روستاهاي دورافتاده مناطق فارس نشين باقي مانده است. اگر زبان فارسي دري ادامة زبان پهلوي ساساني مي¬بود, فارسي زبانان و فارسي دانان امروز نبايد زحمت زيادي در خواندن و فهميدن معنا و مفهوم زبان پهلوي دوران ساساني و بعد آن داشته باشند, همچنانکه ترک زبانان آذربايجاني و ترکيه¬اي در خواندن و فهميدن زبان کتاب «دده قورقود» که مربوط به هزار تا هزارو دويست سال پيش است و ترکي امروز آذربايجان و ترکيه, ادامة اين زبان است؛ با مشکل زيادي روبرو نيستند و معني و مفهوم کتاب براي آنها کاملاً آشکار است. در صورتيکه هيچکدام از ايرانيان فارس زبان نمي¬توانند از متن چند سطري زبان پهلوي که حتي بعد از اسلام نوشته شده, مثل کتيبه پهلوي «اقليد» در جنوب آباده, کتيبة «تخت طاووس» در استخر فارس و يا متن¬هاي پهلوي که در سده¬هاي سوم و چهارم هجري مثل «بُندهشن, زادسَپَرم, روايات پهلوي و . . . » که همزمان با خلق آثار نظم و نثر به زبان دري نوشته شده¬اند چيزي سر در بياورند. در حالي که آثار نوشته شده در همين سده يعني در قرن سوم و چهارم هجري به زبان دري, اکنون نيز به راحتي از طرف هر فرد ايراني فارس زبان و غيرفارس زبان آشنا به فارسي (دري) قابل خواندن و مفهوم است و تفاوت آنچناني با زبان فارسي امروز ندارد! چنانکه خواندن و درک مفاهيم شعر دري (فارسي) حنظلة بادغيسي اولين شاعر دري¬گوي قرن سوم هجري براي هيچيک از ايرانيهاي امروز مشکلي ايجاد نمي¬کند و اشعار «رودکي» شاعر دوران سامانيان (قرن چهارم هجري) براي همة فارسي دانان به راحتي قابل درک است. حنظلة بادغيسي اهل بادغيس از شهرهاي شمال شرقي افغانستان است:
مهتري گر به کام شير در است شو خطر کن ز کام شير بجوي
يا بزرگي و عزّ و مکــنت و جاه يـا چو مردانت مرگ روياروي
دو بيت بالا اوّلين شعر فارسي دري و از حنظلة بادغيسي است.
شعري هم از رودکي شاعر قرن چهارم هجري:
بوي جوي مــولين آيـــد همي يـاد يـار مهربان آيــد همي
ريــگ آمـــو و درشــت راه او زير پايم پرنيــان آيــد همي
آب جيحون از نشاط روي دوست خنگ ما را تا ميـان آيد همي
اي بخارا شـاد باش و شـــاد زي مير نزد ميهمـــان آيـد همي
مير مـــاه است و بخـارا آسمـان ماه سوي آسمـــان آيد همي
مير سرو است و بخــارا بوستــان سرو سوي بوستـان آيد همي
متني هم به نثر معمول "دري" در قرن چهارم هجري, بر گزيده¬اي از متون تاريخ بلعمي تأليف ابوعلي محمد بن محمد بلعمي که خود ترجمة تاريخ طبري است.
تاريخ بلعمي در سال ۳۵۲ هـ . ق از متن عربي تاريخ طبري که توسط محمدبن جرير طبري و حدود صد سال پيش از آن تأليف شده بود به فارسي دري ترجمه گرديد. تاريخ بلعمي اولين و قديمي¬ترين اثر تاريخي به زبان فارسي دري است.
«سپاس و آفرين مر خداي کامران و کامکار و آفرينندة زمين و آسمان را, آنکش نه همتا و نه انباز و نه دستور و نه زن و نه فرزند. هميشه بود و هميشه باشد, و بر هستي او نشان آفرينش پيداست آسمان و زمين و شب و روز و آنچه بدو اندر است . . . و ما خواستيم که تاريخ روزگار عالم اندر آنچه هر کسي گفته است, از اهل نجوم و از اهل هر گروهي که تاريخ گفته¬اند, از گبر و ترسا و جهود و مسلمان, هر گروهي آنچه گفته¬اند, ياد کنيم اندرين کتاب به توفيق ايزد عزوّجل از روزگار آدم تا گاه رستخيز چند بود؛ و اين اندر کتاب پسر جرير نيافتيم, و باز نموديم, تا هر که اندر وي نگرد, زود اندر يابد, و بر وي آسان شود, انشاء الله تعالي وحَدهُ العزيز. »
اينک متني به زبان پهلوي مربوط به قرن چهارم هجري, يعني همان زماني که حنظله بادغيسي اولين شعر فارسي دري را صد سال پيش از آن سروده بود و رودکي در دربار سامانيان به فارسي دري شعر مي¬سراييد و ابوعلي محمدبن محمد بلعمي تاريخ طبري را به فارسي دري ترجمه مي¬کرد!

روايات پهلوي








متن پهلوي مربوط به قرن چهارم هجري از کتاب «زبان پهلوي, ادبيات و دستور, ژاله آموزگار- احمد تفضّلي- ص ۱۱۱- انتشارات معين تهران- ۱۳۸۰»

متني ديگر به زبان پهلوي از يادگار زريران و تلفظ آن به لاتين و فارسي, و ترجمة آن به فارسي و تعمّق در تئوري کسانيکه ادعا دارند زبان فارسي- دري ادامة زبان پهلوي است؟ !









تلفظ متن اصلي, به لاتين:
Halā šarwan īgyān abzūd – it kē amwašt
Halā wirāz fatarōwad tō kē amwašt
Halā sēne- murwag bārag- it kē amwašt
Ka-t hamē ēdōn kāmest kū- m (?) abāg hyōnān kārezār kunē nūn ōžad, abgand hē andar im(?) razm, čiyōn, a-gāh, a-ganĵ mardōm, u- t ēn xwehl wars ud rēš wādān wišuft ēstēd, u-t abēžag tan asbān xwsat pad pāy, u-t xāk ō grīw nišast

تلفظ متن اصلي, به فارسي:
هلاشروان اي گيان ابزود- ايت که اموشت
هلا ويراز فَتَر اوود تو که اموشت
هلا سنه موروگ بارَگ- ايت که اموشت
کَ- ت همه اِدون کامست کو- م (؟) اباگ هيونان کارزار کونه نون اوژَد, ابگند هه اندريم (؟)
رزم, چيون, اَ- گاه, اَ- گنژ مردم, او- ت ان خوهل ورس وادان ويشوفت استد او- ت اَبژَگ تن اسبان خوست پد پاي, او- ت خاک او گريونيشست.
ترجمه متن پهلوي, به فارسي:
هلا شير افکن ستوده جان ! که بر بادت داد؟
هلاگرازِ پيشتاز ! تو را که بر باد داد؟
هلا سيمرغ باره ! که بر بادت داد؟
چون تو همي ايدون خواستي که همانا (؟) با هيونان کارزار کني, اينک کشته (و)
افکنده باشي در اين (؟) رزم, چونان مردم بي (تخت و) گاه (و) بي¬گنج, و اين موي و ريش تابدار تو را بادها آشفته است, و تن پاکيزة تو را اسبان به پاي لگدکوب کردند, و خاک بر تن تو نشسته است.
نمونه¬اي که از زبان پهلوي داده شد در صورتيکه ترجمه نشود آيا قابل فهم براي هموطنان فارس زبان مي-باشد؟ تازه ترجمة فارسي متن پهلوي که توسط مترجم تلاش شده به تلفظ متن اصلي نزديک باشد, باز به راحتي قابل درک نيست !
حال آنکه نمونه¬اي که از فارسي دري داده شد و مربوط به قرن سوم و چهارم هجري و زمان حکومت سامانيان است و در مناطق تاجيکستان و افغانستان امروزي متداول بود و هم عصر با زبان پهلوي مردم مناطق فارس مي-باشد, کاملاً مفهوم است و تنها فرقي که با فارسي امروز دارد کلمات کمتر بکار برده شده عربي در آن است
 

king_nader27

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2006
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
0
ازاین به بعد دیگه فارسی صحبت نمی کنیم!
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
يك خبري در بي بي سي هست كه واقعآ جاي تعجب داره!

مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان یک خبرنگار و دو مدیر مسئول خبر را به علت "استفاده از واژه های فارسی" در بلخ و کابل مجازات کرده اند.

مقامات این وزارت در بلخ، در نامه ای به تلویزیون محلی بلخ گفته اند که بصیر بابی، گزارشگر محلی تلویزیون ملی افغانستان در مزارشریف، به علت "استفاده از کلمات خلاف اصول فرهنگی و اسلامی" برکنار شده و در سابقه کاری اش این "تخلف" تذکر داده شود.

این مجازات، سابقه کاری بیست ساله آقای بابی برای تلویزیون دولتی افغانستان را زیر سوال برده است.

همچنین دکتر ذبیح الله فطرت، رییس تلویزیون محلی بلخ و داوود احمدی، مدیر عمومی اطلاعات تلویزیون ملی افغانستان به همین علت، "مجازات نقدی" شده اند

بصیر بابی در گزارشی برای تلویزیون ملی افغانستان که از کابل پخش می شود، واژه "دانشکده" را به جای "پوهنحی" و دانشگاه را به جای "پوهنتون" استفاده کرده بود.

وی همچنین "دانشجویان" را به جای "محصلین" بکار برده بود.

آقای بابی پیش از این نیز هشدارهایی از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان مبنی بر "خودداری از استفاده از کلمات بیگانه" دریافت کرده بود.

این خبرنگار افغان در مزارشریف می گوید که او هیچ جرمی را مرتکب نشده و فقط زبان مادری اش را که فارسی دری است، بکار برده است.

"مضحک و خنده آور"

آقای بابی در گفتگو با بی بی سی این اقدام وزارت اطلاعات و فرهنگ را غیرعادلانه و بدور از انصاف خواند و گفت: "این حکم نشان می دهد که وزارت فرهنگ تحمل ندارد افغانها زبان مادری خود را بکار ببرند و صدای ما را می خواهد در گلو خفه کند."

خبرنگار برکنار شده تلویزیون افغانستان افزود: "مجازات به جرم استفاده از زبان مادری ام، مضحک و خنده آور است."

اما مقامات وزارت فرهنگ افغانستان در بلخ گفته اند که آقای بابی خواسته که "قصدا" زبان بیگانه را در افغانستان مروج سازد.

این اقدام وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در ولایت بلخ واکنشهای زیادی را برانگیخته است.

فرهاد عظیمی، استاد دانشگاه و رییس شورای ولایتی بلخ این حکم را غیرقانونی خوانده و آنرا محکوم کرده است.

قانون اساسی افغانستان هر دو زبان فارسی دری و پشتو را به رسمیت شناخته و آنها را زبانهای ملی خوانده است.

پیشتر نیز وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان نام "نگارستان ملی" را به "گالری ملی" تغییر داد. جایگزین واژه "نگارستان" با "گالری" برخی از فرهنگیان افغانستان را نسبت سیاستهای این وزارت درقبال فارسی دری نگران کرده است.

اما این بحث که آیا "دری افغانستان" با "فارسی ایران"، دو نام برای یک زبان است یا دو زبان متفاوت، به قوت وجود دارد.

ولی اهل ادب و زبان افغانستان همواره تاکید داشته اند که دری و فارسی، زبان واحد و گویش های متفاوت یک زبان است.
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
مقاله اي از ستار سعيدی منتشر شده در بي بي سي!

"تيم فوتبال ستريت افغانستان عازم آلمان شد" اين عنوان يک خبر به نقل از خبرگزاری رسمی افغانستان است.

اگر با خواندن اين عنوان، می انديشيد که "ستريت" بايد نام ولايت يا منطقه ای از افغانستان باشد و يا نام يک باشگاه فوتبال که رهسپار آلمان شده است، شما هم مانند من در اشتباهيد.

نويسنده خبر - شايد هم به نقل از مقامات ورزشی کشور - عبارت انگليسی Street football (فوتبال خيابانی) را پيش روی خود گذاشته و بدون اينکه احتمال دهد که خوانندگان کم سوادی مانند من، شايد معنی ستريت (تلفظ ناقص Street) را ندانند، نوشته است "ستريت فوتبال".



همين چند ماه پيش که در کابل بودم، پرده نوشته ای با اين عبارت به چشمم خورد که باعث شد برای دقايقی مات و مبهوت اين همه ابتکار و نوآوری زبانی و فرهنگی شوم: "انگلش لنگويج انستيتوت اند کمپيوتر ساينس - منتقل از پشاور".

اين آگهی که خبر از گشايش "موسسه آموزش زبان انگليسی و دانش کامپيوتر" می داد، شايد هنوز هم در نزديکی پلی تکنيک کابل نصب باشد.

'چيکن کارَن سوپ'

اين جمله و ادبيات به کار رفته در آن، هنوز شايد بر زبان مردم کوچه و بازار کابل تاثير نگذاشته باشد، اما کمی دورتر از پلی تکنيک، در منطقه پررفت و آمد شهر، غذاخوری (رستوران) مدرنی است که مشتريان زيادی دارد. شمار زيادی از مشتريان اين غذاخوری، خوراکی به نام "چيکن کارَن سوپ" سفارش می دهند که بر حسب اتفاق، آن هم منتقل از پيشاور پاکستان است.



در زبان اردوی پاکستان، واژه های انگليسی را به خط اردو می نويسند و کسی زحمت ترجمه آن را به خود نمی دهد. اين روش، چند سالی است که در افغانستان، به ويژه کابل و شهرهای هم مرز پاکستان هم گسترش يافته است.

"چيکن کارن سوپ" همان Chicken Corn Soup (نوعی آش يا سوپ مرغ) است و از آنجايی که در لهجه انگليسی پاکستان، حرف "O" را، عموما "آ" تلفظ می کنند، کـُرن، کارن نوشته شده است و رهگذران هم آن را کارَن خوانده اند.

از آنجايی که فرهنگ در افغانستان جنگزده، شفاهی بوده است و کمتر مرجعی نحوه درست گفتار و نوشتار را به مردم يادآوری کرده است، چنين اشتباههايی ريشه چند ده ساله دارد و واژه های دگرگون شده انگليسی، جزيی از فرهنگ "دری" و "پشتو"ی مردم شده است.

اين لهجه وارداتی از شبه قاره، همانگونه که Corn و Street را دگرگون کرده و آن را به "کارَن" و "سـِتريت" تبديل کرده، با بسياری از واژگان ديگر نيز چنين کرده است.

از آن جمله اند: سـِلو (Slow) به جای آهسته يا کـُند، سـِپورت (Sport) به جای ورزش، سـِليپر (Slipper) که به نوعی پاپوش يا کفش گفته می شود، و از همه جالب تر، آرَن است که در افغانستان به بوق گفته می شود.

از Horn تا آرنگ



سرنوشت يا بهتر است بگويم سير تکامل اين واژه شنيدنی است: بوق در انگليسی، Horn گفته و در لهجه شبه قاره (هند و پاکستان) هارن نوشته می شود.

در افغانستان اين واژه وارداتی را هارَن خوانده اند و از آنجايی که در لهجه برخی مناطق اين کشور از جمله کابل، حرف هـ و ح، مثل الف تلفظ می شود (مانند اَشت به جای هشت)، هارَن هم با گذشت زمان آرَن و در بعضی مناطق آرنگ شده است.

بسيارند واژه هايی که به همين گونه وارد زبان مردم افغانستان شده و حتی با تغيير شکل، به واژه های جديدی تبديل شده اند.

واژه های 'مفشن'

به طور مثال، بسياری از مردم و رسانه های همگانی در افغانستان به کارگاه می گويند وَرَکشاپ که تلفظ به شدت دگرگون شده همان Workshop انگليسی است.

"در بازارهای افغانستان موتر (خودرو)های مفشن و پیشرفته به قیمت ده هزار دالر عرضه می شود". در اين جمله دری، واژه "مفشن" که به معنای تجملی به کار رفته، يک واژه انگيسی دگرگون شده به روش عربی است.



يعنی واژه انگليسی Fashion که در افغانستان فيشـَن خوانده شده، در وزن مفعّــل عربی قرار گرفته و تبديل به مفشن شده است.

به نظر می رسد مرجع رسيدگی کننده به مسايل زبانی در افغانستان، بايد وزارت اطلاعات و فرهنگ باشد، اما در نزديک به پنج سالی که از عمر دولت جديد می گذرد، حتی يک فرهنگ واژگان دری در افغانستان گردآوری نشده است.

شايد مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان، به اين می انديشند که آيا واژگان وارداتی و دگرگون شده موجود در کوچه و بازار را، با جای دادن آنها در فرهنگ واژگان، رسميت دهند و يا از انبوه واژه ها و عباراتی که به تدريج جزيی از زبان و فرهنگ مردم "دری زبان" شده است، چشم پوشی کنند.

سال گذشته، وزارت اطلاعات، فرهنگ و توريزم افغانستان اعلام کرد که با فروشگاهها و مغازه هايی که از واژگان غير دری و غيرپشتو در تابلوهای خود استفاده کرده باشند، برخورد خواهد کرد.

يک نشريه محلی در کابل، با استقبال از اين طرح، نوشت که اين وزارت، بهتر است در ابتدا، فکری برای واژه بيگانه "توريزم" بکند که در کنار نام اين وزارت خودنمايی می کند.

کو آن زبان 'فاخر'

بی توجهی گذشتگان به ورود و گسترش واژه های بيگانه باعث شده است که زبان "دری" مردم افغانستان، امروز از داشتن يک فرهنگ مدون محروم باشد.

اما بيم آن می رود که با ادامه همان سياست مسامحه و سکوت، واژگانی که امروز از مرزهای شرقی و جنوبی کشور وارد شده، بر تابلوهای فروشگاهها و آگهی های تجارتی جای گرفته و کم کم به رسانه ها نفوذ کرده است، جزء ثابت فرهنگ مردم شود. آن زبان، ديگر زبان دری هم نخواهد بود، همچنان که گفته می شود زبان امروز افغانستان، فارسی نيست.



يک دوست ايرانی من که دستی در کار ترجمه دارد، می گويد زمانی به او پيشنهاد شد که اثری از شکسپير نمايشنامه نويس نامدار انگليسی را به فارسی برگرداند و همچون متن انگليسی آن، از "زبان فاخر" استفاده کند.

اين دوست می گويد که او برای برگردان فاخر اثر شکسپير، از بسياری واژگان دری استفاده کرده است که منظور همان فارسی سره است.

پژوهشگران ايرانی، زبان فاخر و اصيل فارسی را که حتی واژگان عربی کمتر در آن به کار رفته باشد، زبان دری می نامند و بسياری از واژه های "دری افغانی"، توسط فرهنگستان زبان در ايران، به زبان فارسی بازگردانده شده است.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
دکتر سید اکبر زیوری:

فرهنگ باید پشتوانه ی قانون و قانونگرایی باشد نه عامل تضعیف آن... وزارت فرهنگ باید با تقویت فرهنگ ملی، پایه های وحدت ملی را استوارتر نماید نه اینکه کمبود منطق و دلیل خود را با ‏قوه ی قهریه و به هزینه ی قانون اساسی جبران کند ... از طرف دیگر نباید دفاع از فارسی به عنادورزی با زبان پشتو تقلیل یابد. برتری طلبی را نباید با افراطی گری پاسخ داد... و نباید جواب ‏فاشیسم را با سکتاریزم داد...


دفاع از فارسی از پایگاه تمدنی



... البته دفاع تمدن محورانه و قانونمند از زبان مادری ما یعنی فارسی علاوه بر استجواب می تواند شامل مقالات، نامه های سرگشاده، دعاوی ‏حقوقی و تظاهرات خیابانی مسالمت آمیز باشد. ‏

از طرف دیگر، نکته ی بسیار مهمی که در خور دقت است، روشن ساختن پایگاه و نگاه ما در دفاع از زبان مادریمان یعنی ‏فارسی می باشد. نباید دفاع از فارسی به عناد ورزی با زبان پشتو تقلیل یابد. برتری طلبی را نباید با افراطی گری پاسخ داد.

‏فارسی و پشتو زبانهای مربوط به یک حوزه ی تمدنی می باشند. تمدنی که قدمت و عظمت تاریخی دارد. همانطوریکه پارسی ‏ستیزی به بهانه ی پشتو پروری مذموم و افراط تلقی می گردد، عداوت با پشتو تحت شعار عدالت برای فارسی نیز زشت و ‏ناپسندیده می باشد...


متن کامل این نوشتار ...
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
عین الدین نصر استاد دانشگاه کابل:


زبان فارسی دری یکی از زبانهای کهن، توانگر، آسان فهم، ساده و خنیاگرانه، زیبا و دانشی خانواده ی زبانهای ایرانی است. این زبان بیش از دو هزار و پنجصد سال است که در جهان به زیست پر نشیب و فراز خویش ادامه می دهد. بر رغم اندیشه ی ناپاک دشمنان ناخردمند، در کهن بودن این زبان جای تردید سراغ نداریم. نمی توان، آفتاب را به دو انگشت پنهان داشت؛ گفته ی مولانا:

آفتاب آمد، دلیل آفتاب .......... گر دلیلت یاید از وی رو متاب


زبان فارسی دری از فرهنگ والا، ادبیات پاکیزه و جاودان، ماهیت انسانی و ساختمان بی گزند و بارور برخوردار است:

پی افگندم از نظم کاخ بلند .......... که از باد و بارانش ناید گزند

این زبان، روزگار درازی نقش زبان جهان کشوری (بین المللی) را در میدان سیاست، فرهنگ، دانش، هنر و فناوری بازی میکرد. قلمرو گسترش آن، از خاور دور آغاز میشد و تا به کرانه های باختری اروپا و شمال افریقا می رسید. تقریبا سوم بخشی از چار بخش مردم جهان به این زبان سخن می گفتند و یا می نوشتند.

بدبختانه، پس از ناتوانی و فروافتیده گی فرزندان خراسان زمین و فرو پاشیده گی ایران کهن و به میان آمدن بیگانه گان و سرانجام به روی ناآگاهی خر گوشوارانه ی برخی از فرزندان این فرهنگ والا و بی تفاوت ماندن آنها در برابر این امر مقدس و نادیده گرفتن پیشامد های شوم و دسیسه های زورمندان جهانخوار، از قبیل روس و انگلیس در برابر این کاخ بلند، میدان بازی سیاسی، دانشی و ادبی فارسی دری تنگتر شد. از همه بدتر انباز گرایان روسی و روش برده وش آنها زیر نام مردمی سازی زبان در پار دریا، یا: فراورد، زیان نابخشودنی بر این زبان وارد ساختند...


متن کامل این نوشتار ...
 
بالا