alijah.sh
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 18 ژوئن 2015
- نوشتهها
- 31
- لایکها
- 4
مدیریت بازاریابی هنر است یا علم؟ / آیا تا به حال به این اندیشیدهاید که بازاریابی یک هنر است یا علم؟ این بحثی دست کم پنجاه ساله است که میان اساتید دانشگاهی این حوزه در جریان است. آن هم به خاطر وابستگی شدید این حوزهی کاری به محیط همیشه در حال تغییر بیرونی، شرایط متغیر بازار، و غیر قابل پیشبینی بودن رفتار مشتریان به عنوان انسانهای آزاد است. مقالهای که ترجمهی آن تقدیم حضور میگردد نمایندهی یک نگرش به این مقوله است، آیا با نتیجهگیری انتهایی آن موافق هستید یا خیر؟ نظر شما چیست؟
مدیریت بازاریابی هنر است یا علم؟
مدیریت بازاریابی به عنوان فرایند برنامهریزی، سازماندهی، پیادهسازی و کنترل فعالیتهای بازاریابی جهت آسانسازی تبادل [کالا و خدمات] به شیوهای مؤثر و بهینه تعریف شده است (Elliot, Rundle-Thiele, Waller & Paladino 2008, p.18 ). حال آیا مدیریت بازاریابی هنر است یا علم؟ این پرسش در پنج دههی اخیر موضوع بحث در میان مشهورترین اساتید بازاریابی بوده است، اما این مجادله با انتشار مقالهای از Converse در ژورنال بازاریابی آغاز شد. این مقاله در صدد آن است که نشان دهد چگونه مدیریت بازاریابی را از یک انتها میتوان یک هنر دانست و همچنین یک علم از انتهایی دیگر. سپس بحثی در مورد ماهیت خود بازاریابی از نگاه مکاتب فکری مختلف از نظر جنبههای هنری و علمی آن خواهد آمد. در انتها خواهیم دید که چرا مدیریت بازاریابی با ذهنگرایی و قابلیت خود در تطبیق با موقعیتها و محیط متغیر بیشک یک هنر تمام عیار است.
آیا تا به حال به این اندیشیدهاید که مدیریت بازاریابی یک هنر است یا علم؟ این بحثی دست کم پنجاه ساله است که میان اساتید دانشگاهی این حوزه در جریان است.
این مجادله را باید با اشاره به این نکته آغاز کنیم که پرسش علم بودن مدیریت بازاریابی پرسشی دو لایه است. نخست رهیافت معناشناسانه[۱] را داریم که استادان دانشگاهی بازاریابی با توصل به آن، معانی لغتنامهای را مورد مداقه قرار میدهند، آنها را چنان میپیچانند تا سرانجام بازاریابی اکثر مشخصههای بارز یک علم را برآورده سازد (Hutchinson 1952, p.288 ). علم اینگونه تعریف شده است: «بدنهای طبقهبندی شده و سیستماتیک از دانش…که حول و حوش یک یا چند تئوری مرکزی و چندین قانون فراگیر جمعآوری شده است…که معمولن با معیارهای قابل اندازهگیری بیان میشود…دانشی که امکان پیشبینی میدهد و تحت شرایطی خاص امکان کنترل وقایع آینده را فراهم میآورد» (Buzzell 1963, p.33). اما بنا به تعریف Buzzell بازاریابی یک علم نیست زیرا فاقد تئوریهای مرکزی لازمه است (Hunt 1976, p.25). این نظر بسیار صادق است از اینرو که تئوریهای بازاریابی مدام بر اساس مفروضات ناپایداری بنا میشوند که تنها در محدودهی زمانی مشخصی صدق میکنند. در نتیجه، دستاندرکاران بازاریابی مجبورند مدام کنشهای خود را برای تطبیق با شرایط جدید بازتنظیم کنند. همین جاست که ما شاهد ظهور ماهیت هنری بازاریابی و مدیریت بازاریابی به طور کلی هستیم.
ادامه مطلب بازاریابی علم است یا هنر را از لینک منبع مطالعه کنید.
مدیریت بازاریابی هنر است یا علم؟
مدیریت بازاریابی به عنوان فرایند برنامهریزی، سازماندهی، پیادهسازی و کنترل فعالیتهای بازاریابی جهت آسانسازی تبادل [کالا و خدمات] به شیوهای مؤثر و بهینه تعریف شده است (Elliot, Rundle-Thiele, Waller & Paladino 2008, p.18 ). حال آیا مدیریت بازاریابی هنر است یا علم؟ این پرسش در پنج دههی اخیر موضوع بحث در میان مشهورترین اساتید بازاریابی بوده است، اما این مجادله با انتشار مقالهای از Converse در ژورنال بازاریابی آغاز شد. این مقاله در صدد آن است که نشان دهد چگونه مدیریت بازاریابی را از یک انتها میتوان یک هنر دانست و همچنین یک علم از انتهایی دیگر. سپس بحثی در مورد ماهیت خود بازاریابی از نگاه مکاتب فکری مختلف از نظر جنبههای هنری و علمی آن خواهد آمد. در انتها خواهیم دید که چرا مدیریت بازاریابی با ذهنگرایی و قابلیت خود در تطبیق با موقعیتها و محیط متغیر بیشک یک هنر تمام عیار است.

آیا تا به حال به این اندیشیدهاید که مدیریت بازاریابی یک هنر است یا علم؟ این بحثی دست کم پنجاه ساله است که میان اساتید دانشگاهی این حوزه در جریان است.
این مجادله را باید با اشاره به این نکته آغاز کنیم که پرسش علم بودن مدیریت بازاریابی پرسشی دو لایه است. نخست رهیافت معناشناسانه[۱] را داریم که استادان دانشگاهی بازاریابی با توصل به آن، معانی لغتنامهای را مورد مداقه قرار میدهند، آنها را چنان میپیچانند تا سرانجام بازاریابی اکثر مشخصههای بارز یک علم را برآورده سازد (Hutchinson 1952, p.288 ). علم اینگونه تعریف شده است: «بدنهای طبقهبندی شده و سیستماتیک از دانش…که حول و حوش یک یا چند تئوری مرکزی و چندین قانون فراگیر جمعآوری شده است…که معمولن با معیارهای قابل اندازهگیری بیان میشود…دانشی که امکان پیشبینی میدهد و تحت شرایطی خاص امکان کنترل وقایع آینده را فراهم میآورد» (Buzzell 1963, p.33). اما بنا به تعریف Buzzell بازاریابی یک علم نیست زیرا فاقد تئوریهای مرکزی لازمه است (Hunt 1976, p.25). این نظر بسیار صادق است از اینرو که تئوریهای بازاریابی مدام بر اساس مفروضات ناپایداری بنا میشوند که تنها در محدودهی زمانی مشخصی صدق میکنند. در نتیجه، دستاندرکاران بازاریابی مجبورند مدام کنشهای خود را برای تطبیق با شرایط جدید بازتنظیم کنند. همین جاست که ما شاهد ظهور ماهیت هنری بازاریابی و مدیریت بازاریابی به طور کلی هستیم.
ادامه مطلب بازاریابی علم است یا هنر را از لینک منبع مطالعه کنید.