• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

نقدی بر فیلم " ابراهیم خلیل الله (ع) "

parsa

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
19 مارس 2006
نوشته‌ها
1,318
لایک‌ها
102
سن
45
نقد نسبتا جالبی کرده ..........!

...............................................................................................

اين ابراهيم ما نيست !

[FONT=Tahoma,Arial,Verdana] خبرگزاري انتخاب : ابراهيم پيامبر ، در دوران جواني ، پيش از خواستگاري ساره ، با او جملات عاشقانه رد وبدل مي كند! و اين رابطه تا بدان حد فاش است كه آزر براي تشويق ابراهيم جهت حضور در مراسم بزرگ بيرون شهر ، مي گويد :" ساره نيز با ما مي آيد! " همچنين ابراهيم پيامبر در خانه آزر به شغل شريف بت تراشي مشغول است و به بت فروشي نيز مي پردازد![/FONT]​
[FONT=Tahoma,Arial,Verdana]

خبرگزاري انتخاب :
نقد فيلم كار هركسي نيست . اين نوشته را به حساب نقد نگذاريد . اما مخاطب فيلم حق دارد تا آن را از زاويه توانايي انتقال پيام به بيينده مورد ارزيابي قرار دهد. بويژه آن كه فيلم مدعي است كه روايتش از ابراهيم بر اساس قرآن است .

فيلم ابراهيم خليل الله(ع) كه ظاهرا به سفارش شبكه دوم سيما تهيه شده است . اين روزها بر پرده سينماي ايران است و عليرغم موضوع آن كه جاذبه زيادي دارد ، و بواسطه همين جاذبه اش از بركت حضور جمعي دانش آموزان مدارس نيز بهره برده ، نتوانسته رضايت بييندگان زيادي را جذب نمايد.

***

فيلم ده فرمان ، به سفارش يهوديان براي معرفي پيامبرآسماني شان حضرت موسي (ع) ساخته شده است ؛ در آغاز آن فيلم حضرت ابراهيم(ع) را مي بينيم كه پسري با شخصيت و مودب در حضور بزرگان قوم ، نزد او درس پس مي دهد. اين پسر كسي نيست جز اسحق(ع) (پدر يعقوب(ع) يا اسرائيل) ، و اين درس با اهميت ، درسي نيست جز تبار شناسي و نژاد ! كه طي آن اسحق نام پدران خود را يك يك بر مي شمارد تا به سام بن نوح(ع) مي رسد .

اگر يهوديان كه نژاد و تبار را تنها عامل رستگاري مي دانند و معتقدند كه دنيا و آخرت تنها براي آنان آفريده شده ، چنين صحنه اي را در آغاز فيلم ده فرمان نمي گذاشتند ، اصلا فيلم آغاز نمي شد. زيرا از ديد آنان چيزي بنام "پيام حق پيامبران" اصالت ندارد و تنها "نژاد و خون" بني اسرائيل است كه حق مي آورد . پس براي جانشيني پيامبر كافيست كه پسر ، نژاد برتر خويش را بشناسد و بر ديگران فخر بفروشد .

حال تصور كنيد كه يك مسلمان ، با اعتقاد به اصالت پيام پيامبران ، و با اعتقاد به "اني لاينال عهدي الظالمين"(124- بقره ) ، در فيلمي كه براي معرفي شيخ انبياء الهي حضرت ابراهيم خليل الله(ع) ساخته شده است ، همين صحنه را كوركورانه تقليد كند. در فيلم ابراهيم خليل الله در تنها صحنه اي كه رابطه بين پدر پيامبر و پسر جانشين را از جنبه تعليم به نمايش مي گذارد، بزرگاني را مشاهده مي كنيم كه (نحوه پيوستنشان به آيين ابراهيم تا آن لحظه از فيلم نامشخص و مسكوت است) در حضور آنان اسماعيل امتحان شايستگي خود را پس مي دهد و اين امتحان ، ذكر نام پدران است تا سام بن نوح ! آنهم با سختي و چند تپق !

درس پيامبري به فرزند منحصر و مختصر به همان چيزي است كه يهوديان در ده فرمان ساخته و پرداخته اند . منتهي اين بار اين اسماعيل است كه با برشماري پدران خود تا سام بن نوح ! پيروز و موفق از آزمون بيرون مي آيد و گويي همين درس براي قبولي او كفايت مي كرده است !!

بي توجهي نويسنده به اين نكته با اهميت را نمي توان بخشيد زيرا اين تشابه با معتقدات يهوديان مختص به اين صحنه نيست و موارد ديگري نيز وجود دارد . گرچه اين صحنه علاوه بر محتوا ، از لحاظ فرم نيز كاملا شبيه همان چيزي است كه در ده فرمان شاهد بوده ايم .

لجاجت و عناد يهوديان با اسماعيل به گونه اي است كه ولادت اسحق را در فيلم ده فرمان پيش از او نشان مي دهند و اسماعيل را كنيززاده اي بي ادب ، حسود و بي فرهنگ مجسم مي كنند كه بواسطه رفتارهاي ناشايست و ناهماهنگش با خاندان نبوت ، به همراه مادرش به حجاز تبعيد مي شود!! اينك در فيلمي كه تيتراژ اوليه اش آن را "مطابق روايت قرآن از ابراهيم" معرفي مي كند ، اسحق بكلي ناديده گرفته شده است . او كه در اواخر عمر ابراهيم و در دوران پيري او و همسرش بدنيا مي آيد(39 – ابراهيم ) و سر سلسله انبياء بني اسرائيل است در اين فيلم كاملا سانسور شده است !

تاثير برخي نمادهاي رايج در سينماي غرب كه ناشي از اعتقادات يهود است در زمان قرباني كردن اسماعيل هم به چشم مي خورد .آنجا كه بي دليل شاهد آتشي در كنار قربانگاه هستيم و اين آتش نماد پذيرفته شدن قرباني در باور يهوديان است ( ياتي بقربان تاكله النار – 183 آل عمران ) و ريشه هلو كاست از همين اعتقاد سرچشمه مي گيرد. بر اساس اعتقاد یهودیان ، تنها قربانی ای مقبول درگاه الهی قرار می گیرد که آتشی از آسمان فرا رسد و قربانی را در خود بسوزاند. این اعتقاد دستمایه بهانه ای شد تا از برخی پیامبران الهی چنین معجزه ای را طلب کنند و خداوند نیز برای اتمام حجت بر آنان ، این خواسته شان را عملی کرد ولی آنان بازهم ایمان نیاوردند. (183 آل عمران ) پس نزول آتش بر قربانی هیچ اصالت محضی ندارد وتنها در پی درخواست بهانه جویان رخداده است .

سليقه و ذوق بيننده ايراني ، انتظار دارد تا فيلمي كه به نام ابراهيم خليل الله بر روي پرده مي رود ، چيزي از آنچه سالها قبل در عرصه هنرهاي ديني و تاريخي توليد شده كمتر نداشته باشد و بتواند در كنار فيلمهايي نظير مردان آنجلس ، امام علي ،‌سربداران ، تنهاترين سردار ؛ و مريم مقدس و ولايت عشق قرارگيرد . اما دريغ و افسوس كه فيلم مزبور ، هم از جنبه فيلمنامه و هم از جنبه تحقيق و هم از جنبه كارگرداني و تا حدي انتخاب بازيگران ، يك فيلم ساده و كم هزينه تلقي مي شود كه به هيچ وجه انتظارات ما را پس از 27 سال برآورده نمي كند.

ساختار فيلم از حيث متن ديالوگها، و كارگرداني داراي نقاط ضعف عميقي است تا جايي كه مخاطب بخوبي در مي يابد كه اين ، آن ابراهيم قرآني نيست !

با آن كه اختصار و بسندگي شيوه قرآن كريم است ، اما ابراهيم قهرمان توحيد در متن آيات مختصر قرآني ، چهره اي بسيار با صلابت تر ، محكمتر ، با بياني شيواتر و جذابتر از ابراهيم در اين فيلم دارد.

در اين فيلم ، هرگز نفوذ كلام و تاثير گذاري استدلالهاي ابراهيم بر محيط اطراف به نمايش در نمي آيد . در ماجراي بت شكني ، اثري از تاثير اقدام او نمي بينيم و او را چهره اي خرابكار و خشونتگرا كه قصد تحميل عقيده خود بر ديگران دارد مي يابيم! در ماجراي ستاره پرستي و ماه پرستي و خورشيد پرستي ، كه خداوند آن را حجت خود بر مردمان توصيف مي كنئد (83 – انعام ) ترديدي در اعتقاد اطرافيان ابراهيم راه نمي يابد . اصلا مخاطبين ابراهيم در اين زمان به او بي توجه اند!! و او براي خود حرف مي زند.

حتي بيننده نوجوان فيلم نيز استدلال قهرمان داستان را درك نمي كند زيرا بكار بردن واژه نامانوس و كم استعمال "افول" مانع از آن است كه معناي سخن ابراهيم را بسادگي متوجه شود .

درماجراي معرفي پروردگار، ابراهيم دو صفت "زندگاني بخش" و "ميراننده" را براي خدا بكار مي برد و پادشاه از روي مغلطه دو زنداني را احضار و يكي را آزاد و ديگري را مي كشد تا خداگونگي خود را به رخ پيروانش بكشد (258 - بقره )، اما در فيلم هيچ سابقه اي از محاجه و استدلال ابراهيم با پادشاه نيست و اين صحنه بي هيچ مقدمه اي آغاز مي شود و در پايان نيز پس از شكست پادشاه در برابر برهان ديگر ابراهيم ، نشانه اي از "فبهت الذي كفر" و شكست پادشاه در چهره و گفتارش نمي بينيم .

ابراهيم پيامبر ، در دوران جواني ، پيش از خواستگاري ساره ، با او جملات عاشقانه رد وبدل مي كند! و اين رابطه تا بدان حد فاش است كه آزر براي تشويق ابراهيم جهت حضور در مراسم بزرگ بيرون شهر ، مي گويد :" ساره نيز با ما مي آيد! " همچنين ابراهيم پيامبر در خانه آزر به شغل شريف بت تراشي مشغول است و به بت فروشي نيز مي پردازد!

ابراهيم از توجيه هاجر براي هجرت به حجاز ناتوان است وهاجري كه مي بايست معلم اسماعيل نبي در غياب پدرش باشد از اهداف و حكمتهاي اين سفر بي خبر است و عاجزانه از ابراهيم التماس مي كند كه او را در اين صحرا رها نكند . ابراهيم بي هيچ احساسي تنها تكليف الهي را دليل مي آورد و از سوز و گداز او در دعاي جانگدازش ( ربنا اني اسكنت من.ذريتي بواد غير ذرع عند بيتك المحرم ربنا ... 37 - ابراهيم ) خبري نيست .

در تعقيب زندگي ابراهيم از ابتداي فيلم تا انتها هيچ موفقيت برجسته اي در ابلاغ كلمه رسالت عايد او نمي شود . حال آن كه وي پيامبر اولوالعزم بوده و پيامبران بسياري در زمان ايشان به تبليغ آيين او مشغول بوده اند و بويژه پس از هجرتش از ديار نمرود توفيقات بزرگي در ابلاغ كلمه الهي پيدا مي كند .

خواب ذبح اسماعيل بي مقدمه به نمايش مي آيد . فرشته اي كه ابراهيم را در خواب مورد خطاب قرار مي دهد از سنگيني خواب ابراهيم خسته مي شود و كم مانده كه بر سر او فرياد بكشد ! ابراهيم با يكبار خواب ديدن روانه ماموريتي سخت مي شود . درحالي كه در قرآن آمده است كه وي به فرزند خود مي گويد بارها و بارها اين خواب را بطور مستمر ديده است و اين را از فعل مضارع" اني اري ..." (102 – صافات ) مي توان دريافت .

همچنين در اين فيلم دعاي حضرت ابراهيم در هنگام خداحافظي با هاجر و اسماعيل براي آباد شدن آن محل تا ساليان سال بعد از آن ماجرا هنوز مستجاب نشده باقي مانده است .تا جايي كه وقتي ابراهيم به اين ديار باز مي گردد هيچ نشاني از تمدن پيرامون چشمه زمزم مشاهده نميشود. حال آن كه چشمه زمزم خود براي شكل گيري يك تمدن شهر نشين در آن بيايان بي آب و علف كافي بوده است ، چه رسد به آن كه به دعاي ابراهيم نيز پشتيباني شود.

در فيلم مذكور ، علاوه بر ضعف پرداخت در داستانهاي نقل شده ، چند داستان مهم نيزاز زندگاني ايشان ناديده گرفته شده است : ماجراي زنده شدن پرندگان بر سر كوهها (260 – بقره) ، ماجراي تولد اسحق در دوران پيري (39 – ابراهيم )، ماجراي آمدن فرشتگان به خانه او و مهرباني او براي قوم لوط(31 - عنكبوت ) و استغفار او براي آزر (114 - توبه و 4 -ممتحنه )، ماجراي نحوه نامگذاري "مسلمان" بر پيروان آيين الهي(78 - حج) ؛ و مشاهده ملكوت آسمانها (75 – انعام )، آزمايش الهي و تبديل شدن او به امام (124- بقره )

از لحاظ كارگرداني نيز قدرت نمايي خاصي نمي بينيم . شايد تهيه كنندگان در پي توليد فيلم منحصر به فردي نبوده اند و صرفا دستور ساخت فيلمي ديني را باجرا گذاشته باشند:

1. در صحنه پرتاب ابراهيم با منجنيق به درون آتش ، هيچ جلوه ويژه اي حتي رايانه ا ي بكار نرفته است و كارگردان از پرتاب يك بدل يا عروسك بوسيله منجنيق دريغ مي ورزد.

2. هنگامي كه نوزاد (اسماعيل )‌را بدست پدر مي دهند ، كودكي چند ماهه را بجاي نوزاد چند ساعته در فيلم مشاهده مي كنيم كه لبخندي رايانه اي بر لبانش نشانده اند.

3. زماني كه هاجر بين صفا و مروه حيران بدنبال سراب مي دود ، بيننده هيچ سرابي نمي بيندو تصور مي كند كه هاجر بي دليل از اين سو ي به آن سوي مي دود. در موسيقي متن اين صحنه كلمه "زمزم" تكرار مي شود . چرا؟!

4. ابراهيم در پي مبعوث شدنش به رسالت، عصا و چوبدستي كج و معوجي بدست مي گيرد كه جز در افسانه هاي يهود مبنايي بر آن نمي توان يافت و اين مورد نيز از جمله موارد تاثير گرفته از نمادهاي منطبق با انديشه هاي يهود است .

5.نمايش خروج زمزم از زير پاي اسماعيل فاقد جنبه هاي هنري و جلوه هاي ويژه كارگرداني و موسيقي متن مناسب است . ضمن آن كه نحوه دميدن زمزم از ميان دوپاي اسماعيل ذهن بيننده را مشوه مي كند .

6. علاوه بر آن چه درباره ضرورت نمايش يك تمدن شهري پيرامون زمزم گفتيم ، چادرهايي سست مخصوص توقف كوچ نشينان كه با اندك بادي بحركت در مي آيد ، تمام آن چيزي است كه كارگردان براي نمايش قبيله جرهم هزينه كرده است . نقش اسماعيل در اين قبيله و احترام او نامشخص است .

7. با گذشت سالها از عمر ابراهيم ، در چهره او تغييراتي را مي توان مشاهده كرد اما لباس او همان لباس دهها سال پيش است و چهره همسرش ساره نيز تفاوت محسوسي با گذشته نكرده است .

8. در هنگام قرباني كردن اسماعيل ، او را به صورت بر زمين نمي اندازد ( 103 – صافات: فلما اسلما و تله للجبين )

9.پس از قرباني نشدن اسماعيل آتشي در كنار صحنه افروخته مي شود كه منشا و علت آن نامشخص است و همانطور كه گفته شد جز آن كه به هولوكاست و باورهاي يهوديت در قبول قرباني از جانب خدا مربوطش بدانيم ؛ ربط ديگري ندارد!

10. در نمايش مرگ پادشاه ، كارگردان نتوانسته نقش پشه را بدرستي در صحنه به نمايش بگذارد و علت مرگ آن موجود خودخواه و خودپرست را با پشه كه ضعيفترين مخلوق است روشن سازد

11. در انتهاي فيلم اگر تمدن آنروزي پيرامون كعبه را در تصويري هوايي از مكه امروز محو مي كرد و بتدريج با موزيك متن لبيك وارد طواف مي شد و تيتراژ پاياني را روي اوج موزيك متن آغاز مي كرد ؛ پايان زيباتري در ذهن بيننده نقش مي گرفت
***

در فيلم به مواردي برمي خوريم كه در قرآن از آن نشاني نيست (مانند گلستان شدن آتش بر ابراهيم يا نسبت فاميلي بين لوط و ابراهيم و مسايل بسيار ديگر ) و داستان بر اساس برخي روايات شكل مي گيرد . از آنجا كه نبايد كارگردان را محدود و دست بسته رها كرد چنين اقتباسي از روايات بلا اشكال بنظر مي رسد ليكن دو نكته در آن بايد مد نظر قرار گيرد : اول آن كه در ابتداي فيلم ، منابع روايي را نيز معرفي كنند و دوم آن كه به روايات بسيار زياد ديگري هم كه درباره حضرت ابراهيم آمده مراجعه اي شود تا بار پيام رساني فيلم غني تر مي شد . نظير شكسته شدن خنجر پس از اصابت به سنگ و حكمت ابتلاي ابراهيم به آزمايش قرباني كردن فرزند و...

همچنين مواردي مغاير با متن غالب روايات در داستان وجود دارد؛ هرچند ممكن است روايات ديگري هم مطابق آن چه در فيلم آمده موجود باشد كه البته من نديده ام :

ساره دختر خاله ابراهيم بوده است (بحار الانوار ج 12 ص 153 و تفسير القمي ج 1 ص 332) لوط پسر خاله ابراهيم بوده است (كافي ج 8 ص 370 و بحار الانوار ج 12 ص 44 و 110 و مستدرك الوسائل ج 14 ص 343 )

ابراهيم و لوط هر دو كشاورز بوده اند نه سنگ تراش (بحار الانوار ج 100 ص 56 )

هاجر هديه پادشاه مصر نيست و سندوم نيز نامه قريه لوط نيست ؛‌بلكه محلي است در اطراف بيت المقدس كه ابراهيم پس از هجرت از بابل به آن منطقه مي رود و در اثر اتفاقي مورد احترام امير قبطي آنجا قرار مي گيرد و هاجر در همان ماجرا بعنوان كنيز به ساره اهدا مي شود. شايد اشاره به قبطي بودن پادشاه موجب اين تصور شده كه ابراهيم سفري به مصر داشته است.(كافي ج 8 ص 371)

ماموريت لوط زماني آغاز مي شود كه دعوت ابراهيم فراگير شده و او چهره اي شناخته شده و محترم در بين مردم زمان خويش است و خبر فجور مردم قريه اي در هفت فرسنگي به ابراهيم رسيد و او نيز لوط را براي هدايت به آن ديار فرستاد .(مستدرك الوسائل ج 14 ص 343)

***

شايد بخشي از اشكالات مربوط به اين نكته باشد كه شبكه دوم سيما در هنگام تهيه فيلم ، نگاه خود را معطوف به تهيه مجموعه تلويزيوني كرده و از اهميت فيلم سينمايي غافل مانده باشد . اما به هرحال اين فيلم بطور مستقل راهي بازار خواهد شد و نكته حساس در اين ميان آن است كه بازار اين فيلم در كشورهايي خواهد بود كه مجموعه تلويزيوني را نديده اند و لذا فيلم بايد به تنهايي توانايي انتقال پيام صحيح را داشته باشد و تقطيع يك مجموعه تلويزيوني براي جداسازي 120 دقيقه از آن نمي تواند وظيفه ما را در قبال اين پيامبر عظيم الشان ادا كند بويژه آن كه تمركز بر دوران اوليه زندگاني اين پيامبر و كشدار شدن داستان در دقايق اوليه فيلم ، مانع بزرگي براي پرداختن به زواياي مهمتر زندگي حضرت ابراهيم (ع) گرديده است .

اميد مي رود تا مسئولان امر در تهيه فيلمها و مجموعه هاي ديني دقت مضاعفي مبذول كنند و حال كه مجموعه تلويزيوني حضرت يوسف (ع) در دست تهيه قرار گرفته است از منابع معتبر استفاده و از اساتيد محترم دعوت كنند تا فيلمنامه اين اثر را قبل از توليد مطالعه كنند .

در پايان فيلم؛ آن چه بييندگان از شخصيت ابراهيم درمي يابند ، مردي مصصم ، مهربان ، مداراگر، سخاوتمند، با منطق ، موحد و صبور نيست . چهره ابراهيم در اين فيلم ، چهره مردي خودراي و لجباز و تحميلگر و خرابكار و بي صبر است . اين ابراهيم ، ابراهيم ما نيست !

نادر نوروزشاد
[/FONT][FONT=Tahoma,Arial,Verdana]
[/FONT]
[FONT=Tahoma,Arial,Verdana]منبع : http://www.tik.ir/display/?ID=32301&page=1
[/FONT]
 

animeditor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 دسامبر 2006
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
محل سکونت
كرج
سلام جمیعاً

اگه یه کم تند حرف می زنم، واسه اینه که خیلی شاکی هستم.

از طرز ساختش می شه فهمید که سازنده، فقط به دنبال شهرت خودش بوده؛ که فردا وقتی ازش پرسیدن چه کارهایی انجام دادی، بگه که یه فیلم سینمایی تاریخی ساختم.
ساختن یه فیلم تاریخی، خیلی سنگین تر از ساختن یه فیلم معاصره. چون باهاس تمام فضا – از لباس بگیر تا دکور – ساخته بشه. ولی واسه یه فیلم زمان معاصر، نیازی به طراحی و ساخت لباس و دکور نیست.

من فیلم رو کامل ندیدم؛ ولی همون قسمتایی رو هم که دیدم، تونستم تا آخرش رو بخونم.

حالا اشکالات فیلم:

1- بازی
به عنوان یه کار تاریخی، بازی ها واقعاً افتضاح بود. بدون حس، فقط ادا درمیآوردن. انگار که دارن از این فیلم های در پیت تلویزیونی بازی می کنن.
یه چیز خنده دار هم بگم:
توی اون نماهایی که مردم واسه نمرود تعظیم می کردن – می خوابیدن -، یکی از رفقا گفت: "مگه مانور زلزله است".

2- لباس
لباس ها هم با لباس هایی که توی بقیه فیلم های تاریخی استفاده می کنن، فرقی نمی کرد. من موندم که چرا همه مردم زمان قیدم "گونی" می پوشیدن؟! و چرا لباس های همه زمان ها و مکان های گذشته، یه شکل بوده؟!

3- دکور و لوکیشن
نسبت به موضوع لباس که گفتم، بحث دکور رو خودتون حدس بزنید.

4- نماد
آخه توی کجا نوشته که "همه پیامبرها یه عصا دستشون می گرفتن و مثل پیرمردها راه می رفتن"؟ حالا فرض کنیم که حضرت موسی چوپان بوده و حضرت ابراهیم، نجار –که البته من چیزی از نجاری حضرت ابراهیم توی این فیلم ندیدم-. باز هم فرض کنیم که به خاطر کارشون یه وسیله دست می گرفتن.
آخه چرا باهاس یه عصای کلفت و بی ریخت و کج و کوله که آدم رو یاد جادوگرها میندازه بدن دست بازیگر؟

5- چهره پردازی
بحث چهره پردازی هم یه چیزی تو مایه های بحث لباس و دکوره. به نظر شما اون شیطونه، واقعاً قیافش به شیطون می خورد؟

6- روایت تاریخ
چند تا مثال از خود فیلم بگم.
وقتی که حضرت ابراهیم، هاجر رو فرستاد به صفا و مروه، حضرت اسماعیل مگه نوزاد نبود؟
چشمه زمزم، از زیر پای حضرت اسماعیل درمیاد یا از زیر ... ؟
موقعی که حضرت اسماعیل می خواد قربونی بشه، چند سالشه؟
حیوونی که خدا واسه قربونی کردن فرستاد، قوچ بهشتی بود یا از این گوسفندها که کنار جاده می فروشن؟

7- جلوه های فیلم
مشهورترین داستان حضرت ابراهیم، گلستان شدن آتش نمروده. ولی ببین چه جوری ساختن.
اون سکانسی که هاجر به دنبال آب، بین کوه های صفا و مروه می دوه، شما واقعاً گرما و تشنگی رو از تصویر احساس می کنید؟
گوسفنده جوری وارد صحنه شد که انگار یکی اونو Paste کرد.

تنها قسمت از فیلم که ازش خوشم اومد، ساختن برج بلند نمرود بود. این کار واقعاً خوب از آب دراومد.

نگید که "امکانات بیشتر از این اجازه نمی داد".
فیلم "حضرت ایوب" رو چند سال پیش و با چه امکاناتی ساختن؟
آدم هر بار که می بینش، کیف می کنه.

به نظر من، این فیلم نه تنهاارزشمند نبود، بلکه ضد ارزش هم بود.
آخه اسم پیامبر خدا روی این کاره و این قدر الکی می سازنش.

بقیه دوستان هم نظر بدن.

التماس دعا
یا علی
 
بالا