برگزیده های پرشین تولز

نگرشي بر شرلوك هلمز و ماجراهايش.

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
شرلوك هلمز

بيش از صد سال از ظهور اين شخصيت افسانه اي ميگذرد اما گذشت اين سالها هرگز نتوانسته است از جذابيت اين شخصيت

جالب و دوست داشتني حتي اندكي كم كند.

دايرتالمعارف داستانهاي پليسي شرلوك هلمز را ((بزرگترين كار آگاه در عرصه ادب)) و (احتمالا بزرگترين مخلوق ادبي همه اعصار))

ميخواند.داستان هاي شرلوك هلمز همواره نه از زبان خالق آن و نه شخص اول آن, بلكه از زبان دكتر واتسن همخانه و دوست شرلوك هلمز نقل ميكندداستانهايي كه دكتر واتسن نقل ميكند ظاهرا در گذشته اتفاق افتاده است و وي با اجازه شرلوك هلمز هر كدام از آنها كه آموزشي تر است و به قول شرلوك "چند تا از آن نكته هاي جالب و آموزنده از استنتاج ها منحصر به فرد "را داراست نقل ميكند.

بهتر است ابتدا به نويسنده ي اين شاهكار بپردازيم.پديد آورنده اين شخصيت به ياد ماندني سر آرتور كنن دويل چشم پزشكي اسكاتلندي است با عقايد بسيار عجيب ! گفته ميشود كه در سالهاي آخر عمر كنن دويل شديدا به احضار روح عقيده پيدا كرده و چند كتاب در اين مورد نوشته است همچنين گفته ميشود در سالهاي آخر عمر يك مليون دلار!!براي اثبات وجود آدم كوچولو ها خرج كرده است! وي هرگز زير بار اين حقيقت نرفت كه شرلوك هلمز بهترين اثر خلق شده توسط اوست

pl22009pp.jpg


تصويري از سر آرتور كنن دويل پديد آورنده شخصيت شرلوك هلمز

اين لجبازي تا جايي ادامه پيدا كرد كه در سال 1893 كنن دويل تصميم گرفت خودش را از شر اين كاراگاه لجباز ولي محبوب كه كليه نوشته هاي ديگر او را تحت شعاع گرفته بود راحت كند.پرونده آخر :داستاني كه قرار بود شرلوك هلمز افسانه اي در آن به

همراه دكتر موريارتي شرير به قعر آبشار رايشن باخ بيفتد و اين پاياني دراماتيك بر شخصيت شرلوك هلمز باشد.داستان پرونده آخر (The final problem) در حقيقت به صورت نامه ي سرگشاده ايست كه دكتر جان اچ واتسن آن را براي توضيح اتفاقات اخير براي مطبوعات نوشته است اكنون 2 سال از مرگ شرلوك ميگذرد....دكتر واتسن اينگونه داستان را شروع ميكند"نامه هاي اخير سرهنگ جيمز موريارتي به مطبوعات كه در آنها از خاطره برادرش دفاع كرده است مرا مجبور ميسازد كه حقايق امر را عينا همان طور كه اتفاق افتاده است به اطلاع همگان برسانم"واين سر آغاز داستانيست كه مرگ شرلوك را توضيح ميدهد اين داستان با پاياني دراماتيك با شرح جزئيات سقوط شرلوك به انتهاي دره همانگونه كه نويسنده ميخواهد به پايان ميرسد.و آخرين نامه شرلوك هلمز به دكتر واتسن كه در محل در گيري موريارتي و شرلوك ميابد با اين متن:

واتسن عزيزم

اين چند سطر را به لطف آقاي موريارتي مينويسم كه منتظر است كارم كه تمام شد.آخرين مباحثه خودمان را درباره مسايل فيمابين

آغاز نماييم................................وقتي فكر ميكنم كه قادر خواهم بود جامعه را از تاثيرات مخرب ادامه ي حضور موريارتي آزاد كنم احساس رضايت ميكنم هرچند كه اين كارمتاسفانه به بهايي تمام ميشود كه براي دوستان من مخصوصا براي تو واتسن عزيز رنج آور خواهد بود.............

دوستدار صميمي تو

شرلوك هلمز


brett075pz.jpg


شرلوك هلمز با دكتر موريارتي در كنار آبشار رايشن باخ دست به گريبان است.

اماباز هم اين شخصيت دست از سر او بر نداشت.فشار هاي زيادي براي ادامه ماجرا بر روي او وارد شد .حتي بعد از مرگ شرلوك هلمز دانشجويان دانشگاه آكسفورد براي نشان دادن غم خود روبان سياه به كلاه خود زدند. اين فشارها باعث شد كه 10 سال بعد درسال 1903 سومين سري از داستانهاي شرلوك هلمز به با نام باز گشت شرلوك هلمز(return of sherlock Holmes) و با داستاني به نام خانه خالي آغاز كرد.

اما از آخر داستان به اول داستان بر مي گرديم

افسانه شرلوك هلمز از كجا آغاز شد؟

در سال 1888 در سالنامه ي" بيتن" داستاني به نام "اتود در قرمز لاكي"(a study in scarlet) ,براي اولين بار شرلوك هلمز و دكتر واتسن با هم روبرو شدند, براي بار دوم شرلوك هلمز در سال 1890 در رمان "نشانه چهارم" (The sign of four) ظاهر ميشود.اولين داستان كوتاهي كه شرلوك هلمز در آن حضور پيدا ميكند "رسوايي در كشور بوهم" است (A scandal in Bohemia) اين كتاب در مجله استرند به صورت پاورقي چاپ شد و چاپ ماجراهاي هلمز در اين مجله ادامه يافت.تصاويري كه در كنار اين داستانها چاپ ميشد حاصل كار دو نقاش اين مجله "سيدني پجت" و "فردريك دور استيل" است كه اين تصوير پردازي در كنار داستان تا سالها ادامه داشت.و كلا تا 52 داستان ادامه پيدا كرد.شخصيت مرموز شرلوك هلمز و قدرت استدلال بي نظير او بزرگترين حسن داستانهاي شرلوك هلمز است

شخصيتي كه گفته ميشود "كنن دويل" از استاد خودش در دانشگاه پزشكي ادينبرو يعني جان بل الهام گرفته است.همانطور كه عده اي شخصيت دكتر واتسن را برگرفته از شخصيت خود كنن دويل ميدانند و عدهاي نيز هستند كه دكتر واتسن را تنها مهره اي ميدانند كه كنن دويل براي برجسته تر كردن شخصيت هلمز كنار وي قرار داده است.

بهتر است پيش از پرداختن به شخصيت شرلوك هلمز و بررسي آن, پراكنده گويي هاي خودمان را به اولين داستان شرلوك هلمز

يعني "اتود در قرمز لاكي" برسانيم جايي كه دكتر واتسون درب داغان و از جنگ برگشته بر حسب ماجرا به دانشجويي عجيب به نام شرلوك هلمز ميرسد!

:"حالتان چطور است؟تصور ميكنم شما در افغانستان بوده ايد! "

ادامه دارد
 

mahdi206

Registered User
تاریخ عضویت
12 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
2,362
لایک‌ها
5
سن
41
محل سکونت
Tehran
من اولش كه عنوان تاپيك رو ديدم فكر كردم ميخواي زندگي نامه خودتو بذاري اومدم اينجا ديدم نه بابا زندگي نامه شرلوك ارجينال رو گذاشتي. در هر صورت جالب بود.
 

ReD3ath++

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2004
نوشته‌ها
694
لایک‌ها
7
محل سکونت
Vienna, VA
خیلی خوبه ... مرسی نواده ی هلمز ...
 

daftarekhaterat

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2003
نوشته‌ها
4,989
لایک‌ها
58
سن
41
محل سکونت
در قلب پاك او
به نظر من شخصيت تلويزيوني هلمز روي همه ما به شدت تاثيرگذار بوده. شايد اگر فقط كتابهاش رو ميخونديم يا شخصيت ضعيفي به جاي هلمز بازي ميكرد تا به اين حد شيفته هلمز نبوديم.
 

FARGO

Registered User
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
960
لایک‌ها
0
رفیق خیلی باحال بود....منتظر ادامه اش هستم.
 

kasra_kh

Registered User
تاریخ عضویت
23 آپریل 2004
نوشته‌ها
532
لایک‌ها
4
'گفتم تو آبشار نمرده بودی ها!!!
 

xPlod

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
17 آپریل 2004
نوشته‌ها
2,314
لایک‌ها
8
سن
41
آقا صحت داره که اسم این آقای "سر آرتور کنان دويل " رو روی یه فسیل دایناسور گذاشتن؟ ظاهرا می خواستن یه جورایی ازش تشکر کنن
27.gif
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
رفیق خیلی باحال بود....منتظر ادامه اش هستم.
ممنونم داش حسين اينم بقيش تقديم به شما!:)

داستان اتود در قرمز لاكي بيشك يكي از دوست داشتني ترين داستانهاي شرلوك هلمز است.بخاطر اهميت اين كتاب مخصوصا بخشهاي اول اين داستان كه به آشنايي دكتر واتسن و شرلوك هلمز ميپردازد بخشهاي مهم اين داستان را در بخش زير نقل ميكنم​



"​
رو نوشنت چاپي خاطرات دكتر جان اچ واتسن







(​
عضو پيشين رسته پزشكي ارتش)







من در سال​
1878 با درجه دكتري در رشته پزشكي از دانشگاه لندن فارق التحصيل شدم و براي گذراندن دورهاي كه براي پزشكان ارتش الزامي بود به نتلي رفتم(بيمارستاني نظامي در ساوتهمبتن)"







داستان اتد در قرمز لاكي با اين عبارات آغاز ميشود و با شرح سرنوشت غم انگيز دكتر واتسن در افغانستان ادامه مي يابد تا جايي كه در نبرد​
"ميوند"(meyvand) تيري كه به شانه اش اصابت ميكند و وي را تا مرز مرگ ميبرد:"اگر شجاعت و فداكاري گماشته ام موري نبود كه مرا پشت يابويي انداخت و به نيروهاي انگليسي رساند ,حتما به دست غزهاي خونخوار به هلاكت رسيده بودم"







اما اين آخرين دردسر واتسن نبود وي بعد از رسيدن به كمپ نيروهاي انگليسي با حالي وخيم به بيمارستان پيشاور فرستاده ميشود پس از اندكي بهبود يا به قول خود واتسن​
" قدري بهبود كه بتوان در بخشهاي بيمارستان قدم زد!" دچار بيماري تب روده ميشود و چند ماه در اغما فرو ميرود بعد از آن كه اندكي هوشياري خود را بدست آورد توسط لندن به ارتش برگردانده ميشود





دكتر واتسن ماجراي زندگيش در لندن را اينگونه توضيح ميدهد​
"در انگلستان هيچ خويشاوندي نداشتم و از هفت دولت آزاد بودم


يا بهتر بگويم همانقدر آزاد بودكه با يازده شيلينك شش پني ميتوان آزاد بود​
"




سر گرداني و بي هدفي و ولخرجي عاقبت زنگ خطر را براي واتسن به صدا در مي آورد​
!:"وضعيت ماليم چنان وخيم شده بود





كه خيلي سريع فهميدم يا بايد از پايتخت بروم و موقتا در جايي در بيرون شهر اقامت كنم يا اينكه در شيوه زندگيم تجديد نظر كنم​
!"




پس از اين نتيجه گيري واتسن تصميم ميگيرد هتل را ترك كند و در جايي اقامت كند كه خرج كمتري داشته باشد به طور اتفاقي در آن روز دوستي را ميبيند و قصد خود را با اين دوست در ميان ميگذارد​
"دوستم گفت:خيلي عجيب است تو دومين نفري هستي امروز اين را به من ميگويي" حتما حدس ميزنيد نفر دوم چه كسي است!بله شرلوك هلمز .دوست واتسن بعد از شرح چند ماجراي عجيب از شرلوك هلمز قراري براي ديدار دكتر و شرلوك ميگذارد.در اين ديدار واتسن با دانشجوي عجيبي به نام شرلوك هلمز





روبرو ميشود فردي كه بخاطر كشف ماده اي كه هموگلوبين را حتي در صدها ليتر آب ميتواند مشخص كند​
!اما اين رفتار باعث


انصراف دكتر از همخانه شدن با اين فرد نميشود​
."




هلمز​
:بوي توتون تند ناراحتت نميكنه؟





واتسن​
:خير خودم معمولا از توتون شيپز استفاده ميكنم.




هلمز​
:خوب است.من معمولا مواد شيمياي در خانه نگه ميدارم. و گه گاه آزمايش هايي انجام ميدهد ,اين مسئله ناراحتت نميكنه؟





واتسن​
:به هيچ وجه!




هلمز​
:بزار ببينم چه عيب و ايراد ديگه اي دارم.گاهي وقتها دچار افسردگي ميشو و چند روز لب از لب باز نميكنم .اين جور مواقع نبايد فكر كني آدم بد عنقي هستم.فقط كاري به كارم نداشته باشي خيلي زو خلقم باز ميشود.حالا تو چه اعترافي داري بكني؟





واتسن​
:من يك تپانچه لبه كوتاه دارم و سرو صدا خيلي ناراحتم ميكنه چون اعصابم متشنج است وخيلي دير از خواب بلند ميشوم


و به شدت تنبلم عيبهاي فعلي من همينهاست​
!




هلمز​
:ببينم اين سرو صدا شامل صداي ويولن كه نيست؟





واتسن​
:تا نوازنده آن چه كسي باشد . اگر خوب زنند يك موهبت است .اما ويولن بد...




هلمز خنده سرخوشانه اي سر داد و پاسخ داد​
:مشكل خاصي نيست . پس موضوع را بايد تمام شده دونست!





"​



واينگونه است كه همخانگي شرلوك هلمز و دكتر واتسن در خانه معروف​
"شماره 221 خيابان بيكر" آغاز ميشود.







روزهاي اول هم خانه بودن با هلمز را دكتر اينگونه توضيح ميدهد​
.





"​
بي ترديد زندگي با هلمز كار مشكلي نبود.آدم بي سرو صدايي داشت عادتهاي عادي و متعارفي داشت.به ندرت اتفاق ميفتاد


بعد از ساعت​
10 بيدار باشد و بدون استثنا قبل از من صبحانه خورده و خوابيده بود.بعضي روزها در آزمايشگاه شيمي و گاها در


تالار تشريح مشغول بود​
.گاهگداري به پياده روي هاي طولاني ميرفتو ظاهرا از پايين ترين بخشهاي شهر سر در مياورد


وقتي روي دوره كار بود​
.نيروي بي پاياني داشت.ولي گاها دچار حالت انفعال ميشد.ويكسره چندين رو روي كاناپه اتاق نشيمن


دراز ميكشيد و از صبح تا شب به زحمت كلامي از دهانش خارج ميشديا از جايش تكان ميخورد​
.متوجه شده بودم كه در اين مواقعمعمولا حالي رويايي و تهي بر نگاهش سايه مي اندازدو اين تصور اصلا دور نبود كه به نوعي ماده مخدر معتاد باشد


ولي اعتدال و سلامت زندگي او مانع چنين فكر ميشد.................."​

ادامه دارد​
..............


 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
من اولش كه عنوان تاپيك رو ديدم فكر كردم ميخواي زندگي نامه خودتو بذاري اومدم اينجا ديدم نه بابا زندگي نامه شرلوك ارجينال رو گذاشتي. در هر صورت جالب بود
نه ديگه مسجد جاي ×وزيدن نيست!!!:D

خیلی خوبه ... مرسی نواده ی هلمز ...
ممنون:)

نيستي دكتر؟:rolleyes: قلب اصطلاحات مخفي به عشق تو ميتپد!!:D

به نظر من شخصيت تلويزيوني هلمز روي همه ما به شدت تاثيرگذار بوده. شايد اگر فقط كتابهاش رو ميخونديم يا شخصيت ضعيفي به جاي هلمز بازي ميكرد تا به اين حد شيفته هلمز نبوديم.
در مورد جرمي برت هم مفصلا بحث خواهم كرد !ولي در كل باهات موافقم!!;)

'گفتم تو آبشار نمرده بودی ها!!!
آره ديگه!!اين يه ماه ته دره بودم تا بازگشتم بر قرار بشه!!:D

آقا صحت داره که اسم این آقای "سر آرتور کنان دويل " رو روی یه فسیل دایناسور گذاشتن؟ ظاهرا می خواستن یه جورایی ازش تشکر کنن
27.gif
نميدونم من تا حالا چيزي در اين مورد نخوندم!!:(
 

littlerabbit

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 جولای 2003
نوشته‌ها
678
لایک‌ها
6
سن
42
محل سکونت
Iran
منتظر بقیش هستم.
به نظر من که هلمز یکی از زنده ترین شخصیتهاست واقعا جالبه.
 

shadak

Registered User
تاریخ عضویت
25 اکتبر 2004
نوشته‌ها
71
لایک‌ها
0
به نقل از SherlockHolmes :
شرلوك هلمز

بيش از صد سال از ظهور اين شخصيت افسانه اي ميگذرد اما گذشت اين سالها هرگز نتوانسته است از جذابيت اين شخصيت

جالب و دوست داشتني حتي اندكي كم كند.

دايرتالمعارف داستانهاي پليسي شرلوك هلمز را ((بزرگترين كار آگاه در عرصه ادب)) و (احتمالا بزرگترين مخلوق ادبي همه اعصار))

ميخواند.داستان هاي شرلوك هلمز همواره نه از زبان خالق آن و نه شخص اول آن, بلكه از زبان دكتر واتسن همخانه و دوست شرلوك هلمز نقل ميكندداستانهايي كه دكتر واتسن نقل ميكند ظاهرا در گذشته اتفاق افتاده است و وي با اجازه شرلوك هلمز هر كدام از آنها كه آموزشي تر است و به قول شرلوك "چند تا از آن نكته هاي جالب و آموزنده از استنتاج ها منحصر به فرد "را داراست نقل ميكند.

بهتر است ابتدا به نويسنده ي اين شاهكار بپردازيم.پديد آورنده اين شخصيت به ياد ماندني سر آرتور كنن دويل چشم پزشكي اسكاتلندي است با عقايد بسيار عجيب ! گفته ميشود كه در سالهاي آخر عمر كنن دويل شديدا به احضار روح عقيده پيدا كرده و چند كتاب در اين مورد نوشته است همچنين گفته ميشود در سالهاي آخر عمر يك مليون دلار!!براي اثبات وجود آدم كوچولو ها خرج كرده است! وي هرگز زير بار اين حقيقت نرفت كه شرلوك هلمز بهترين اثر خلق شده توسط اوست

pl22009pp.jpg


تصويري از سر آرتور كنن دويل پديد آورنده شخصيت شرلوك هلمز

اين لجبازي تا جايي ادامه پيدا كرد كه در سال 1893 كنن دويل تصميم گرفت خودش را از شر اين كاراگاه لجباز ولي محبوب كه كليه نوشته هاي ديگر او را تحت شعاع گرفته بود راحت كند.پرونده آخر :داستاني كه قرار بود شرلوك هلمز افسانه اي در آن به

همراه دكتر موريارتي شرير به قعر آبشار رايشن باخ بيفتد و اين پاياني دراماتيك بر شخصيت شرلوك هلمز باشد.داستان پرونده آخر (The final problem) در حقيقت به صورت نامه ي سرگشاده ايست كه دكتر جان اچ واتسن آن را براي توضيح اتفاقات اخير براي مطبوعات نوشته است اكنون 2 سال از مرگ شرلوك ميگذرد....دكتر واتسن اينگونه داستان را شروع ميكند"نامه هاي اخير سرهنگ جيمز موريارتي به مطبوعات كه در آنها از خاطره برادرش دفاع كرده است مرا مجبور ميسازد كه حقايق امر را عينا همان طور كه اتفاق افتاده است به اطلاع همگان برسانم"واين سر آغاز داستانيست كه مرگ شرلوك را توضيح ميدهد اين داستان با پاياني دراماتيك با شرح جزئيات سقوط شرلوك به انتهاي دره همانگونه كه نويسنده ميخواهد به پايان ميرسد.و آخرين نامه شرلوك هلمز به دكتر واتسن كه در محل در گيري موريارتي و شرلوك ميابد با اين متن:

واتسن عزيزم

اين چند سطر را به لطف آقاي موريارتي مينويسم كه منتظر است كارم كه تمام شد.آخرين مباحثه خودمان را درباره مسايل فيمابين

آغاز نماييم................................وقتي فكر ميكنم كه قادر خواهم بود جامعه را از تاثيرات مخرب ادامه ي حضور موريارتي آزاد كنم احساس رضايت ميكنم هرچند كه اين كارمتاسفانه به بهايي تمام ميشود كه براي دوستان من مخصوصا براي تو واتسن عزيز رنج آور خواهد بود.............

دوستدار صميمي تو

شرلوك هلمز


brett075pz.jpg


شرلوك هلمز با دكتر موريارتي در كنار آبشار رايشن باخ دست به گريبان است.

اماباز هم اين شخصيت دست از سر او بر نداشت.فشار هاي زيادي براي ادامه ماجرا بر روي او وارد شد .حتي بعد از مرگ شرلوك هلمز دانشجويان دانشگاه آكسفورد براي نشان دادن غم خود روبان سياه به كلاه خود زدند. اين فشارها باعث شد كه 10 سال بعد درسال 1903 سومين سري از داستانهاي شرلوك هلمز به با نام باز گشت شرلوك هلمز(return of sherlock Holmes) و با داستاني به نام خانه خالي آغاز كرد.

اما از آخر داستان به اول داستان بر مي گرديم

افسانه شرلوك هلمز از كجا آغاز شد؟

در سال 1888 در سالنامه ي" بيتن" داستاني به نام "اتود در قرمز لاكي"(a study in scarlet) ,براي اولين بار شرلوك هلمز و دكتر واتسن با هم روبرو شدند, براي بار دوم شرلوك هلمز در سال 1890 در رمان "نشانه چهارم" (The sign of four) ظاهر ميشود.اولين داستان كوتاهي كه شرلوك هلمز در آن حضور پيدا ميكند "رسوايي در كشور بوهم" است (A scandal in Bohemia) اين كتاب در مجله استرند به صورت پاورقي چاپ شد و چاپ ماجراهاي هلمز در اين مجله ادامه يافت.تصاويري كه در كنار اين داستانها چاپ ميشد حاصل كار دو نقاش اين مجله "سيدني پجت" و "فردريك دور استيل" است كه اين تصوير پردازي در كنار داستان تا سالها ادامه داشت.و كلا تا 52 داستان ادامه پيدا كرد.شخصيت مرموز شرلوك هلمز و قدرت استدلال بي نظير او بزرگترين حسن داستانهاي شرلوك هلمز است

شخصيتي كه گفته ميشود "كنن دويل" از استاد خودش در دانشگاه پزشكي ادينبرو يعني جان بل الهام گرفته است.همانطور كه عده اي شخصيت دكتر واتسن را برگرفته از شخصيت خود كنن دويل ميدانند و عدهاي نيز هستند كه دكتر واتسن را تنها مهره اي ميدانند كه كنن دويل براي برجسته تر كردن شخصيت هلمز كنار وي قرار داده است.

بهتر است پيش از پرداختن به شخصيت شرلوك هلمز و بررسي آن, پراكنده گويي هاي خودمان را به اولين داستان شرلوك هلمز

يعني "اتود در قرمز لاكي" برسانيم جايي كه دكتر واتسون درب داغان و از جنگ برگشته بر حسب ماجرا به دانشجويي عجيب به نام شرلوك هلمز ميرسد!

:"حالتان چطور است؟تصور ميكنم شما در افغانستان بوده ايد! "

ادامه دارد


سلام دوست عزيز خيلي خوشحال ميشم كه تو فورم شرلو ك هلمز عضو شي

آدرس
البته اگه تو قزاق عضو نيسي به من ميل بزن [email protected]
http://gazzag.com/servlet/CommunityHome?op=showcommunity&idcommunity=1830463‘ََ َ
 

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,289
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi

davidmors

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
11 جولای 2004
نوشته‌ها
2,935
لایک‌ها
31
سن
39
محل سکونت
Tehran
خيلي جالبناك بود . ممنون.

من شيفته نگاه هاي بازيگر شخصيت شرلوك هلمز هستم.

خيلي جالب نگاه ميكنه.

در كل بهترين كاراگاه (البته توي داستانها ) شرلوكه و بس.
 

FARGO

Registered User
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
960
لایک‌ها
0
به نقل از SherlockHolmes :
ممنونم داش حسين اينم بقيش تقديم به شما!:)
.
.
.

شرلوك جان خيلي تحويل گرفتي.
با دقت داستان را خوندم. خيلي حال كردم.

ممنونتم.
 

omidgiahi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 اکتبر 2004
نوشته‌ها
470
لایک‌ها
0
سن
37
محل سکونت
isfahan
شرلوك جان دستد درد نكنه خيلي عالي بود من كه خيلي دوست داشتم
 
بالا