• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

والت ويتمن.....شاعر زمانه

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
Walt_Whitman.jpg


قسمت اول:

هنگامي كه نخستين مجموعه شعر والت ميتمن با نام برگهاي علف Leaves of Grass در سال 1855 منتشر گرديد طوفاني در قاره آمريكا برخاست. منتقدان برآشفته و حيرت زده و غضبناك در برابر شاعري كه زنجير سنت هاي اجتماعي و ادبي را در هم شكسته و **** مانوس و مالوف را در هم ريخته بود قد علم كردند. يك سال پس از انشار اين مجموعه روزنامه نيويورك تايمز مي نويسد:
اين چه غول بي شاخ و دمي است كه در ميان ما پيدا شده است؟ اين موجود نيمه انسان و نيمه حيوان كه به روي جهان و جهانيان مي غرد كيست؟ اين چه معجون معنوي است كه از افكار قبيح و موهن و فلسفه و كفر و زيبايي و بي نزاكتي محض تركيب يافته؟ اين سراينده اي كه در آشفتگي مستي زده خود تلوتلو مي خورد كيست؟ كيست اين جوان خيره سري كه خود را شاعر زمانه مي نامد و همچون خوكي در ميان زباله هاي گنديده افكار خلاف عرف و عادت جستجو مي كند؟
سال هاي بسيار, و بسيار تلخي, بر وتمن گذشت تا وي توانست به نام شاعر زمانه قبول عام يابد, از اين درياي طوفاني به سلامت بگذرد و بر رفيع ترين بلندي هاي ادبيات آمريكا جاي گيرد و هرچند كه وي در دوران زندگي خود هواداران و ستايشگران بسياري داشت, هرگز ندايي مانند نداي د.ه. لارنس به گوشش نرسيد كه چندين سال پس از مرگ او گفت:
ويتمن پيشرو پيشروان است. پيش از او شاعري نيست و هيچ شاعري هم نمي تواند از او پيشتر رود, چون ويتمن در پايان راه بزرگ خيمه زده است.
 

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
قسمت دوم:

والتر ويتمن در سال 1819 در لانگ آيلند, جزيره اي كه وي به پيروي از سرخپوستان آن را پامانوك كي نامد, در خانواده اي نسبتا فقير و كم سواد زاده شد. پدرش كشاورز و نجار بود. والتر با مادر خود بيش از پدر پيوند فكري داشت, چنانكه بيشتر نامه هايي كه از شاعر بازمانده است خطاب به مادر نوشته شده.
خانواده والتر تا هنگامي كه او چهارساله شد در لانگ آيلند زندگي مي كردند و سپس به بروكلين رفتند. صحنه بسياري از شعرهاي ويتمن گوشه هاي دورافتاده جزيره ماهي شكل پامانوك و بروكلين و نيويورك است, و با وجود اينكه به نواحي ديگر آمريكا سفرهايي كرده است منبع اصلي انديشه و احساسش همين جاهاست. صحنه ها و مناظر شهر نيويورك بخصوص او را به هيجان مي آورد. به گفته يكي از منتقدان, اين شهر در نظر او دريايي از نشانه ها و چهره ها بود, دنيايي كه همچون دريا در ژرفناي خود شگفتي هاي بي پايان داشت.
ويتمن چند سالي از دوران كودكي خود را در مدارس دولتي بروكلين گذراند. اما سيزده ساله بود كه ناچار به ترك مدرسه شد و در چاپخانه ها و اداره روزنامه ها به آموزش خود پرداخت. سرانجام روزنامه نويسي حرفه اش گشت, از پادويي يكي از روزنامه ها شروع كرد و پله پله به خبرنگاري و انتقاد كتاب نويسي و مقام سردبيري رسيد.
سراينده برگهاي علف تا قبل از انتشار كتاب خود, كه به خرج خود به چاپ رساند و عمده كار حروفچيني را نيز به دست خود انجام داد, شهرتي نداشت. زيرا مقاله هاي خود را بدون اسم مي نوشت و شعرهاي اوليه اش هم تابع رسوم و قيود كهن شعر انگليسي بود. حتي انديشه او هم تا قبل از انتشار اين مجموعه شعر چنين فوران نكرده بود و در سال هاي سردبير روزنامه بروكلين ايگل قلمش از چيزي جز فراست و آزاديخواهي خبر نمي داد. اما اشعار برگهاي علف چنان بي پروا و آزاد و بي بند و بار بود كه در حوصله آن زمان نبود و هزاران چشم يكباره به سوي او گرديد.
 

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
قسمت سوم:

گروهي كه پس از انتشار اين شعرهاي انقلابي به مخالفت با ويتمن برخاست بسيار انبوه بود. شاعر سودازده از هر دري رانده شد و ناشران از تجديد چاپ كتابش وحشت داشتند. با اين همه در همان آغاز كار مرداني چون امرسون به هواداري اش برخاستند. امرسون پس از خواندن نخستين چاپ برگ هاي علف به شاعر نوشت: در آستانه زندگي بزرگت بر تو درود مي فرستم. اما پس از آنكه كار مخالفت با ويتمن بالا گرفت امرسون جهد كرد كه پيش از آنكه مجموعه شعرهاي وي براي بار سوم در 1860 به زير چاپ برود او را قانع كند كه پاره اي از اشعار تند و زننده را حذف كند.ولي والت ويتمن كه از تصادف روزگار در دامن فلسفه اعتماد به نفس امرسون پرورده شده بود, راهنمايي هاي او را نپذيرفت و آنچه جرات كرده بود بر زبان آورد پس نگرفت. در آن ايام ويتمن در وزارت كشور آمريكا سمت منشي گري داشت و در سال 1856 هارلان وزير كشور وقت, وي را به اتهام انتشار يك كتاب ناشايست از سمت خود معزول كرد.
چندي بعد ويتمن در واشنگتن كار ديگري يافت و چند سالي در ميان ياراني كه گرد كرده بود زيست, اما هنگامي كه پنجاه و چهار ساله بود يكباره در واشنگتن احساس غربت و تنهايي كرد, به ياد خانه و زادگاه خود افتاد و سايه مرگ چنان او را فرو گرفت كه وصيت نامه خود را نوشت, به شهر كادن, در ايلات نيوجرسي, به نزد مادر و برادر خود بازگشت. اما ديري از بازگشت شاعر تنها نگذشته بود كه مادرش درگذشت و اين ضربه روحي او را شكسته تر و افسرده تر ساخت.
پس از اقامت در كامدن, ويتمن پست دولتي خود را از دست داد, حلقه ياران شكست و دوستان از گردش پراكنده شدند. شاعر ياغي يكباره سالخورده گشت و بيماري و تشنجات عصبي اش شدت گرفت. در اين دوران تنهايي و شكستگي و درماندگي به ادوارد داودن, كه از منتقدان هوادارش بود نوشت:
اگر بخواهيد باز هم مطلبي درباره من و كتابم بنويسيد شايسته و حتي ضروري است كه اشاره كنيد به اينكه برگهاي علف و سراينده آن در مجامع رسمي آمريكا به نحو تحقيرآميزي نديده گرفته شده, ناشران هر دو را طرد كرده اند و شاعر از امرار معاش محروم گشته است....تنها براي اينكه اين كتاب را بوجود آورده است.
در سال 1877 جسم شاعر بيش از پيش ناتوان گرديد, ديگر منبع درآمدي نداشت و تنها دري كه بر او باز مانده بود فروش كتابهايش بود كه آنها را در زنبيلي به خيابان هاي كادمن و فيلادلفيا مي برد و مي فروخت. پس از يكي دو سال ويتمن سلامتي خود را تا حدي باز يافت و دست كم بعضي از اشعارش مورد توجه عموم قرار گرفت. منظومه "آنگاه كه گلهاي ياس آخرين بار در استانه در خانه شكفت" رفته رفته بسان يك اثر فناناپذير مورد قبول گروهي كثير واقع شده بود. خطابه اي هم كه در همين ايام درباره آبراهام لينكلن ايراد كرد رونق تازه اي به كارش بخشيد و نيويورك تايمز نوشت:
هرچند كه بيشتر شعرهاي ويتمن شعر واژگونه است, خطابه او سرشار از آتش و بلاغت و نيرو بود.
 

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
whitman.gif


قسمت چهارم:

مرگ توماس كارلايل, كه ويتمن به او ارادت فراوان داشت, به سال 1881 و درگذشت لانگ فلو و امرسون در سال بعد ويتمن را سخت منقلب ساخت و شاعر آزاده انديش در رثاي لانگ فلو عقده كهن خود را باز كرد:
او شاعري بود كه بي شك در اين اجتماع مادي خود پسند و پول پرست ما, در ميان نژاد آنگلوساكسون و خاصه در دوران اخير اجتماع آمريكا كه كارخانه داران و بازاريان و سوداگران و رباخواران و سياست بازان و ستمگران محترم آنند, بيش از هرچيز مورد نياز است.
در سن شصت و پنجسالگي ويتمن در خانه اي دخمه مانند, در كنار راه آهنكامدن مي زيست كه در تابستان سوزان و در زمستان يخ زده بود. تنها كمك هاي مالي پاره اي از دوستانش او را از گرسنگي نجات مي داد. رابرت بوچنان, شاعر انگليسي كه به ديدار او آمده بود, پس از بازگشت به انگليس داستان فلاكت شاعر كهنسال را باز گفت و دوستان وتمن اعانه هايي براي وي در فيلادلفيا ترتيب دادند و علاوه بر مبلغي كه از فروش بليط ورودي بدست آمد هدايايي هم برايش جمع آوري كردند كه جمعا به هفتصد دلار رسيد.
ياغي درمانده, علي رغم همه اين مصائب همچنان گردن فراز بود و سر فرود نياورد و حتي يك كلمه از شعرهاي مورد اعتراض خود را هم حك و اصلاح نكرده بود و با صدايي كه رفته رفته خاموش مي شد همان را مي گفت كه در ابتدا گفته بود, در برابر اين همه بخشندگي سخت به رقت آمد و گفت كه اين كمك انبوه ترين موج مهر و عطوفتي است كه تا كنون مرا در بر گرفته است.
هرچند كه محبوبيت ويتمن روز به روز فزوني مي يافت, ضديت ستيزه مطبوعات آمريكا هم چنان اوج مي گرفت. در سال 1882, پس از حملات شديد مطبوعات به ويتمن و شعرهاي او, كه اكنون متجاوز از صد شعر بود, دادستان ماساچوست مهر خود را پاي حكم توقيف برگ هاي علف نهاد. سازمان پست نيز از ارسال اين نشريه شرم آور و آلوده خودداري كرد و برگ هاي علف بيش از پيش دستخوش اختناق گرديد. پس از مرگ شاعر هم دست سانسور از دامان برگ هاي علف رها نشد و حتي همين اواخر در سال 1948 نسخه هاي اين كتاب را در شهر كوبك كانادا جمع آوري كردند و به نام اوراق مضره و مخرب و منافي عفت از ميان بردند.
در روز بيست و ششم مارس سال 1892 والت ويتمن در برابر هجوم بي امان بيماري سل و فلج استادگي نتوانست, همه نيرويش به پايان رسيد و از پا درافتاد. گفته اند كه در تشييع جنازه و مراسم تدفين او شعرهايش را با صداي بلند مي خواندند و در فواصل آنها عبارتي از افلاطون, بودا و كنفسيوس و عيسي و نيز اياتي از قرآن و زنداوستا تلاوت مي كردند.

نوشته دكتر سيروس پرهام​
 

seymour

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
6,209
لایک‌ها
84
محل سکونت
Tehran
آخ من چقذه ویتمن رو دوست میدارم ... اینم مدرک : ( توی این و این تاپیک )
البته اول والت ویتمن ...
170.gif


اینم یکی از شاهکاراش :

I am the man. I suffered. I was there

" من انسان هستم ، من رنج کشیدم ، من حضور داشتم "​
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
40
AzhyDehAk خیلی مطلب جالبی بود ، آخرش منظورم مرگش هست ، یاد این شعر منو انداخت :

چنان با خوب و بد سر کن که بعد از مردنت صوفی ------ مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند .
 

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
آخ من چقذه ویتمن رو دوست میدارم ... اینم مدرک : ( توی این و این تاپیک )



اینم یکی از شاهکاراش :

I am the man. I suffered. I was there

" من انسان هستم ، من رنج کشیدم ، من حضور داشتم "​

واقعا هم دوست داشتنيه :happy:...هم اشعارش و هم نگاهش به زندگي...
اين آدم چند سالي هست كه يكي از سه شاعر محبوب انگليسي زبان من بوده ...(در كنار اميلي ديكينسون و توماس هاردي)

البته محبوب ترين شعر من از ويتمن هم My Fancy هست...خيلي جنبه اجتماعي نداره...اما بي نهايت لطيف و شاعرانه پرداخت شده :happy:
 

Arianna

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,017
لایک‌ها
11
واقعا هم دوست داشتنيه :happy:...هم اشعارش و هم نگاهش به زندگي...
:happy:

واقعا اشعار ويتمن زيبا و دوست داشتنيه! :happy: من غير از Leaves of Grass از? Are You the New Person Drawn Toward Me هم خوشم مياد و سطر آخرش هم كه ديگه براي من شده يه motto :

PHP:
Are You the New Person Drawn Toward Me?

    
 Are you the new person drawn toward me?  
 To begin with take warning, I am surely far different from what you suppose;  
 Do you suppose you will find in me your ideal?  
 Do you think it so easy to have me become your lover?  
 Do you think the friendship of me would be unalloy'd satisfaction?  
 Do you think I am trusty and faithful?  
 Do you see no further than this facade, this smooth and tolerant manner of me?  
 Do you suppose yourself advancing on real ground toward a real heroic man?  
 Have you no thought O dreamer that it may be all maya, illusion?
 
بالا