Merdas50
Registered User
- تاریخ عضویت
- 28 نوامبر 2010
- نوشتهها
- 831
- لایکها
- 960
![](/proxy.php?image=http%3A%2F%2Fmedia.isna.ir%2Fcontent%2F50000000000000.jpg%2F3&hash=772afb15ad8b6445ed01866302dff62d)
ابدیت را پیمان معنا کرد؛ آن لحظه که بیباکتر از همیشه سوار بر مرکب خطر شد، ترس را به سخره گرفت و مرگ را در آغوش کشید. تاریخ سینمای ایران شاید نتواند چنین ابدیتی را در صحنهها تکرار کند! ابدیتی که پیمان برای همیشه نقش بست.
در سالروز چهارمین سال درگذشت پیمان ابدی، بدلکار سینما و تلویزیون، خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا، پای صحبتهای صمیمیترین دوست آن مرحوم که به گفته خودش تا آخرین لحظه کنار پیمان بود، نشست.
«مادرش هنوز در فراغ فرزندش میسوزد، وقتی زمان به تولد و سالگرد درگذشت پیمان نزدیکتر میشود، قلب مادر منقلبتر میشود و انگار ثانیهها برایش سختتر از همیشه میگذرد.»
اینها را کیوان رضایی، همکار همیشگی مرحوم ابدی میگوید.
وی که اکنون یکی از فعالترین بدلکاران تلویزیون و سرپرست گروه نقابداران در ایران است، در ابتدا به چهار سال پیش برمیگردد و دربارهی روزی که پیمان ابدی به خانه ابدیاش رفت، به خبرنگار ایسنا میگوید: هنوز هم برایم غیرقابل باور است که دیگر پیمان نیست. روز حادثه مدام صحنه تکرار میشد و انگار از قبل معلوم بود که قرار است یک اتفاق تلخ بیفتد.
16 اریبهشت ماه سال 88 روز تلخی بود؛ چرا که تلویزیون و سینما آن روز، یکی از بهترین بدلکارانش را از دست داد، شاید بتوان به جرأت گفت پیمان یکی از بهترین کارگردانان و اجراکنندگان صحنههای اکشن بود.
رضایی با ابراز ناراحتی به خاطر اتفاق پیشآمده و طلب آمرزش برای زندهیاد ابدی، اظهار میکند: فکر نکنم دیگر تاریخ برای ایران چنین شخصیتی را تکرار کند؛ چراکه پیمان در کارش از جان و دل مایه میگذاشت.
*** پلان آخر بود که ...
شاگرد زندهیاد پیمان ابدی در ادامه دربارهی تصویربرداری فیلم تلویزیونی «چشمهای نامحسوس» که ابدی را به خانه ابدیاش کشاند، توضیح میدهد: برای تصویربردای این فیلم تلویزیونی سه روز فیلمبرداری داشتیم و من طی این چند روز مدام با پیمان همراه بودم. طراحیهایی که وی برای صحنهها انجام داده بود به نحو احسن انجام شده بود تا اینکه پلان آخر این حادثهی تلخ رخ داد.
پلان آخر مربوط به اتوبوسی در جاده میشد که معانیهی فنی نداشت و قاچاقی مسافر سوار میکرد و ماموران نیروی انتظامی هم قصد توقیف اتوبوس را داشتند.
وی میافزاید: در لحظهی آخر، زمانی که مرحوم ابدی به جای بدل بهمن دان قرار میگیرد تا از اتوبوس بپرد زمانی که میخواست صحنه را اجرا کند از شماره یک تا 10 شمردم و اتوبوس در حال حرکت بود و پیمان عزیز داشت تا آخرین لحظات توضیح میداد که من ایستاده میپرم حتی ما برای راحت پریدن وی در سمت راننده ماشین را از جا کنده بودیم که وی راحت خودش را پرت کند که متاسفانه در برخورد اتوبوس با گارد ریلها و صخرهها، پیمان نتوانست از ماشین خارج شود و بدنش زیر اتوبوس ماند در حالی که پریدن پیمان کاملا درست بود اما انگار خواست خداوند این بود که پیمان برود.
*** لوگوی روی جیپ پیمان مرا کنجکاو بدلکاری کرد
رضایی اشارهای هم به نحوهی آشناییاش با زندهیاد پیمان ابدی میکند و میگوید: اولین بار پیمان را تابستان سال 85 دیدم که در محل سکونت ما با ماشین جیپش در حال عبور بود و من نسبت به لوگویی که روی ماشین چسبیده بود کنجکاو شدم و برایم سوال بود که این لوگوها چیست؟ سوال کردن من از پیمان موجب شد تا با او آشنا شوم و او هم خودش را بدلکار سینما معرفی کرد تا اینکه پس از مدت کوتاهی در برنامه «به خانه برمیگردیم» تلویزیون وی را دیدم که در حال مصاحبه است، از همان موقع بود که پیگیر پیمان و حرفه بدلکاری شدم.
*** زندهیاد ابدی هیجانم را با بدلکاری ارضاء کرد
وی ادامه میدهد: بعد از آشنایی با پیمان در آیتم آمادگی جسمانی شرکت کردم و در نهایت از میان هنرجویان پیمان برای کار در حرفه بدلکاری انتخاب شدم، رشته اصلیام کاراته بود و همیشه به دنبال هیجان بودم تا اینکه زندهیاد پیمان باعث شد هیجانم با بدلکاری ارضاء شود.
*** بعد از چهار سال هنوز روزها برای خانواده ابدی سخت میگذرد
وی که پس از مرگ پیمان ابدی، همواره با خانواده آن مرحوم در ارتباط است، خاطرنشان میکند: هنوز هم با مادر، پدر و خواهر پیمان در ارتباط هستم و مادرش هنوز هم بعد از چهار سال روزها برایش سخت میگذرد؛ به ویژه وقتی به سالگرد درگذشت و روز تولدش نزدیک میشود حالش منقلب میشود و زمان برایش سخت میگذرد.
وقتی در ادامه از وی دربارهی بهترین خاطرهاش با زنده یاد ابدی سوال میکنیم، اینگونه تعریف میکند: سر سریال «روز حسرت» سیروس مقدم بودیم که من و پیمان و دو تن از بچههای تیم بدلکاری سر صحنه حاضر شدیم و قرار بود در تصادفی که رخ میدهد به جای پوریا پورسرخ یکی از ما بدل پورسرخ شویم؛ در حالی که همهچیز دست پیمان بود و خودش باید یکی از ما را برای صحنه انتخاب میکرد، اما یکی از دوستان اصرار زیادی داشت که صحنه را اجرا کند و اصرار وی خیلی به طول انجامید تا اینکه مرحوم ابدی به خاطر دکترای روانشناسی که داشت تمام سعیاش را میکرد تا بر اساس دید روانشناسانهاش یکی از ما را انتخاب کند. و در نهایت قرار شد صحنه را من اجرا کنم و پیمان هم گفت، کیوان پشت فرمان مینشیند و من هم به جای پوریا پورسرخ تصادف میکنم.
رضایی خاطرنشان میکند: حس روانشناسانه پیمان در آن روز سر صحنه «روز حسرت» درس مهمی برای من بود و برایم بهترین خاطره شد که چقدر پیمان در کارش حساس بود و جوانب را میسنجید. این اتفاق به من ثابت کرد که گاهی اوقات شاید بهترین بدلکاران هم نتوانند در تایم مورد نظر موفق عمل کنند ولی مرحوم ابدی با حس روانشناسی که داشت ثابت کرد که این اتفاق گاهی میتواند بالعکس رخ دهد.
همچنین وی در پی گفتوگویی که با ایسنا داشت، دربارهی خطراتی که همواره بدلکاران را تهدید میکند، توضیح میدهد: از همان ابتدا که وارد حرفه بدلکاری شدیم میدانستیم که حادثه لحظه به لحظه رخ میدهد و این کار همراه با مصدومیت است.
***حادثهای که برای زندهیاد پیمان ابدی افتاد خواست خدا بود
او ادامه می دهد: ما خطرات را در خودمان قبول کردیم، در حال حاضر هم که به عنوان مربی، یک باشگاه بدلکاری برای خود دارم و هنرجو تربیت میکنم همان روز اول به شاگردانم میگویم از زمان وارد شدن به این حرفه، مصدومیت شما شروع میشود و این مساله را به آنها توضیح میدهم که ما فقط اجرا کننده صحنههای اکشن نیستیم ضمن اینکه کارهایی که برای صحنههای بدلکاری طراحی میکنیم صددرصد در آنها اتفاقی نمیافتد. مگر اینکه خواست خدا باشد چرا که اتفاق با حادثه خیلی تفاوت دارد و حادثهای که برای زندهیاد پیمان افتاد واقعا خواست خداوند بود.
*** حرفه بدلکاری در ایران از هیچ لحاظ ساپورت نمیشود
رضایی در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه نسبت به خطراتی که حرفه بدلکاری دارد آیا به لحاظ مالی آنقدر تامین میشوید که برایتان کافی باشد؟ خاطرنشان میکند: متاسفانه حرفه بدلکاری در ایران اصلا از هیچ لحاظ ساپورت نمیشود و ما از هیچ ارگانی حقوقی نداریم، حتی وزارت ارشاد و صنف سینمایی هم برایمان حقوقی در نظر نمیگیرد و درآمد ما فقط زمانی است که برای صحنهها به ما قیمت میدهند.
*** بعضیها آموزش ندیده خودشان را بدلکار میدانند!
وی با ابراز ناراحتی از سوء استفاده برخی از بدلکاران که آموزش ندیدهاند و خودشان را بدلکار تلقی میکنند، اینگونه بیان میکند: متاسفانه برخی از دوستان خودمان در این عرصه بدون اینکه آموزش حرفهیی ببینند برای خودشان تیم تشکیل دادهاند و خودشان را بدلکار میدانند و همین مساله موجب شده که یکسری از عوامل تولید فیلم در این عرصه سوء استفاده کنند و میخواهند یکسری افراد در این حرفه باشند که از لحاظ قیمت پایینتر باشند و فقط کارشان را راه بیندازند که به نظر من این مساله هم به بدهکاری ضربه میزند و هم پروژه مورد نظر آسیب میبیند و خسارت وارد میکند به دلیل اینکه عوامل نخواستند با گروه حرفهیی کار کنند.
*** سیروس مقدم همیشه از بهترین عوامل در کارش استفاده میکند
شاگرد زندهیاد ابدی با تاکید بر اینکه در حرفهی بدلکاری پروژهای مخاطب دارد که همه چیزش بهترین باشد، میگوید: پروژهای خوب مخاطب دارد که قوی دیده میشود و از گروههای حرفهیی و قوی استفاده کند؛ به عنوان مثال سیروس مقدم در مقام کارگردان همیشه از بهترین تصویربرداران، دستیاران و عوامل استفاده میکند و حتی در تدارکاتش بهترینها را انتخاب میکند و همین مساله باعث میشود که کارش دیده شود اما متاسفانه یکسری کارگردانان هستند که خودشان تهیهکننده و مجری طرح هم میشوند و میخواهند همه چیز را احاطه کنند و از هزینهها کم کنند. اما باید به این مساله فکر کرد که این گونه فیلم و سریال ساختن در چه درجهای قرار میگیرد؟
***دلم میخواهد به جز بدلکاری خودم را بازیگر اکشن معرفی کنم
وی با معرفی جدیدترین کارهای بدلکاریاش در فیلم و سریالها ادامه میدهد: در سریال «هوش سیاه» چندین صحنه اجرا کردم؛ البته سعی کردم در برخی پروژهها خودم را به عنوان بازیگر هم معرفی کنم چرا که دوره بازیگری هم گذراندهام و دلم میخواهد خودم را بازیگر اکشن معرفی کنم؛ بنابراین در «هوش سیاه» هم چندین سکانس بازی دارم و درگیریهایی میان من و کیهان ملکی پدید میآید که مخاطب متوجه میشود من پلیس نفوذی بودم. اخیرا در فیلم «تنگنا» تصادف مربوط به کامران تفتی را داشتم که فکر میکنم پخش شده است، همچنین با یوسف صیادی در کاری با عنوان «بابک و گلی» همکاری دارم که به احتمال قوی سینمایی باشد.
***در «روز حسرت»، «راه شیری»، «آیینههای نشکن» و ... با پیمان ابدی کار کردم
او در ادامه کارهایی را که به همراه زنده یاد پیمان ابدی داشته، معرفی میکند و میگوید: فیلم تلویزیونی «چشمهای نامحسوس»، «خوابزده»، «مرد مجهول»، سریال «روز حسرت»، «راه شیری»، «آیینههای نشکن»، «بیگناهان»، «جاده در دست تعمیر» و ... از جمله کارهایی بود که به عنوان دستیار در کنار پیمان ابدی حضور داشتم.
کیوان رضایی که به گفتهی خودش بعد از مرگ پیمان ابدی فقط یک بار به مصاحبه نشسته است، در پایان گفتوگوی خود با ایسنا خاطرنشان میکند: طی این مدتی که در بدلکاری فعالیت داشتم، علیرضا فتحی (رییس انجمن بدلکاران ایران) یکی از افرادی است که بعد از مرگ پیمان به من خیلی لطف داشتند و مرا به وزارت ارشاد معرفی کرد و برایم بیمه تکمیلی و تامین اجتماعی و حتی بیمه حوادث گرفتند که جا دارد از همین جا از او تشکر کنم چرا که لطف بزرگی در حقم انجام داد و به من اعتماد کرد.
به گزارش ایسنا، پیمان جلالی ابدی متولد ۱۱ آبان ۱۳۵۱ در محله یوسفآباد تهران بود. او در شش سالگی به ورزش اسکی پرداخت و در ۱۲ سالگی برای ادامه تحصیل به آلمان و شهر کلن سفر کرد و در همان جا طراحی و کارگردانی صحنههای اکشن را پیگیری کرد.
وی بدلکار معروف ایرانی بود که بخاطر فعالیت در مجموعهی «هشدار برای کبرا ۱۱» به شهرت رسید. ابدی در ۱۶ اردیبهشت 1388 در حین ایفای نقش بدلکاری در فیلم «چشمهای نامحسوس» بر اثر حادثه، جان خود را از دست داد.
او در پروژههای مشهوری مانند «هشدار برای کبرا 11»، «پلیسهای موتورسوار» ، «۱۰۰ درجه»، «دلقک»، «فرشتگان وحشی» و ... مهارتهای علمی و فنی خود را به نمایش گذاشت.
به گفتهی کیوان رضایی، یکی از شاگردان مرحوم ابدی، قرار است نوزدهم اردیبهشت ماه روز پنجشنبه در حضور خانواده و تعدادی از شاگردان ابدی چهارمین سال در گذشتش در قطعه هنرمندان بهشتزهرا (س) برگزار شود.