سالها پیش، اما نه در زمانهائی آن چنان دور، گونه هائی مختلف از بشر در کنار نیاکان (اجداد) ما در این کره خاکی زندگی می کردند. همه آنها باهوش و مبتکر و شکارچیانی ماهر بودند. اما چرا تنها گونه ای از انسان که توانست به بقای خود در زمین ادامه دهد، گونه "هومو ساپینس" بود؟
اگرچه موضوع منشا انسان در کانون بحثهای داغ و مفصلی قرار دارد، اما باید گفت که در یک مورد نقطه نظر مشترکی بین اغلب دانشمندان وجود دارد و آن اینکه تمام گونه های مختلف انسان که زمانی روی کره زمین زندگی می کرده اند، همگی از نسل میمون سانان (موجوداتی میمون نما، دید همگانی که ما را از نسل میمون های امروزی می داند اشتباه است، و ما تنها با آنها نیاکان مشترک داشه ایم. ما و میمون ها شاخه های یک تنه ی درخت هستیم که سیر فرگشتی متفاوتی داشته ایم، اما نیاکان مشترک داشته ایم) بوده اند که روی دو پا می ایستادند و بیش از ۶ میلیون سال قبل در آفریقا زندگی می کردند.
موجودات زیادی از نسل میمون سانان (موجوداتی میمون نما) پا به عرصه وجود گذاشتند، اما نخستین موجودی که ما به عنوان گونه ای از انسان می شناسیم، نخستین بار حدود دو میلیون سال پیش در آفریقا پدیدار شد.
این موجودات دو پا که با نام علمی "هومو ارگاستر" شناخته می شوند، شکارچیانی ماهر و ابزار ساز بودند و آنطور که مطالعه استخوانهای آنها نشان می دهد، به نظر می رسد که این گونه انسان، دونده ای ماهر بوده که می توانسته به سرعت یک دونده امروزی المپیک بدود.
به نظر می رسد که هومو ارگاستر در طی یک دوره خشکسالی طولانی که باعث از بین رفتن جنگلهای گرمسیری و پدیدار شدن صحراهای وسیع شد، فرگشت (اوولوشن- تکامل، کاربرد واژه تکامل اشتباه است، چون مسیر فرگشت کامل شدن نیست تنها دگرگون شدن مداوم و بقا در طبیعت است که ممکن است حتی قابلیت خوبی را برای این دگرگونی و بقا از دست بدهیم) یافته است.
این گونه انسان اولیه نسبت به گرما مقاوم بود و می توانست در آب و هوای بسیار گرم به حیات خود ادامه دهد. سطح بدنش هم کم مو بود و به همین دلیل می توانست عرق خود را به طور موثرتری دفع کند. در عین حال هومو ارگاستر می توانست در طول روز و هوای روشن که اغلب جانوران دیگر استراحت می کردند، به دنبال شکار برود.
علاوه بر اینها می دانیم که هومو ارگاستر قادر به طی مسافتهایی طولانی بود، چرا که مطالعات نشان می دهد که این گونه انسان گوشتخوار در آفریقا ساکن نماند و نخستین گونه از انسانهای اولیه بود که این قاره را ترک کرد و قلمرو خود را به آسیا گسترش داد.
هومو ارگاستر بعدا در محیط مرطوب آسیایی فرگشت یافت و نامی جدید به خود گرفت (بر سیر فرگشتی گونه ی جدیدی پدید امدد) : "هومو ارکتوس"
پژوهش های دیرینه شناسان حاکیست که قلمرو زندگی هومو ارکتوس از ترکیه امروزی تا چین را در بر می گرفت، اما احتمالا جمعیت این گونه آن قدرها زیاد نبوده است.
پروفسور کریس سترینگر از دیرینه شناس موزه تاریخ طبیعی بریتانیا در مورد این گونه انسان سان نخستین می گوید: "آنها شکارچیانی متحرک بودند در گروههایی کوچک که در رقابت برای تهیه غذا موفق بودند و از لحاظ بدنی و هیکل هم خیلی شبیه ما بودند."
انفجار آتش فشانی عظیم
یافته های جدید حاکیست که انسانهای اولیه گونه هوموساپینس (گونه ی انسان امروزین و نیاکان ما) هم آفریقا را حدود ۱۲۰ هزار سال پیش ترک کردند.
اجداد ما در گروه هایی کوچک مهاجرت می کردند و احتمالا موج اولیه مهاجران بیش از صد نفر نبودند. بعد تدریجا دامنه این مهاجرتها گسترش پیدا کرد و از سمت شرق تا هند و از شمال به داخل اروپا که آنزمان محل زندگی انسان نئاندرتال بود، توسعه یافت.
شواهد بدست آمده توسط باستانشناسان نشان می دهد که این موج مهاجرت همزمان با یک تحول طبیعی عظیم رخ داد.
حدود ۷۴ هزار سال پپیش آتش فشان توبا در جنوب شرقی آسیا با انفجاری عظیم و خیره کننده شروع به فوران کرد. انفجاری که در طی ۲ میلیون سال گذشته در کره زمین سابقه نداشته است.
بر اثر فوران این آتش فشان آنقدر گوگرد وارد جو زمین شد که دمای کره زمین چندین درجه کاهش پیدا کرد و حجم سنگ مذابی که به بیرون فوران کرد، هم به اندازه ای بود که برای پوشاندن لایه ای ۱۰ متری به روی منطقه ای به وسعت بریتانیا کافی بود.
این انفجار آتش فشانی مقادیر بسیار زیادی خاکستر نیز تولید کرد که توسط باد در مناطق وسیعی از آسیا از جمله در بخش گسترده ای از شبه قاره هند پخش شد. بقایای این خاکسترها هنوز هم قابل یافت است.
حضور انسان هومو ارکتوس در آسیا که در این زمان در اوج خود بود، رفته رفته کمرنگ تر شد، یا به دلیل انفجار آتش فشان توبا و یا به دلیل ورود انسان مدرن (هومو ساپینس) به این منطقه.
در طی ۴۰ هزار سال بعد گونه هومو ارکتوس تدریجا از این منطقه بیرون شد. احتمالا عوامل مختلفی از جمله تغییرات آب و هوایی و عدم موفقیت آنها در رقابت با انسانهای مدرن برای تهیه غذا در تحقق این امر موثر بوده است.
رقابت تنگاتنگ
اما سوالی که به ذهن خطور می کند این است که چرا هومو ارکتوس تدریجا منقرض شد؟ در حالی که هومو ساپینس که هم اندکی کوچکتر و هم ضعیفتر بود، به حیات خود ادامه داد.
واضح ترین جواب به این سوال این است که مغز اجداد ما، از مغز انسانهای گونه هومو ارکتوس بزرگتر بود. اما یافته های علمی نشان می دهد که در واقع ابعاد و اندازه کل مغز اهمیت ندارد، بلکه عامل تعیین کننده بزرگی بخشهای ویژه ای از مغز بوده است.
جان شی، استاد دانشگاه استونی بروک در نیویورک و متخصص در زمینه انسانهای عصر قدیم می گوید: "قسمتی از مغز هومو ارکتوس که وظیفه کنترل زبان و کلام را بر عهده دارد، چندان بزرگ نیست."
او می افزاید: "یکی از مهمترین خصوصیات انسان هوموساپینس توانایی آن در ترکیب استفاده از زبان و انتقال اندیشه و برنامه ریزی های پیچیده ای است که قسمت جلوی مغز وظیفه آنرا بر عهده دارد."
از جمله عواملی که به ساخت اسلحه و ابزار و گسترش سریع آن در میان انسانهای هومو ساپینس کمک کرد، توانایی آنها در ارتباط و تبادل اطلاعات با یکدیگر و همچنین برنامه ریزی و حتی تجارت بود. (همچنین توانایی آموزش دادن به نسل بعد که با داشتن زبان سرعت بیشتری داشته است)
مطالعه سنگواره های کشف شده نشان می دهد که هومو ارکتوس بیش از یک میلیون سال به ساخت یک تبر ابتدایی مشابه ادامه داده بود. اما در عوض، اجداد ما سلاحهای کوچکتر و پیشرفته تری مانند نیزه را ابداع کردند که به وضوح در شکار و جنگ به آنها برتری می داد.
همین امتیازات به انسانهای هومو ساپینس کمک کرد تا با آغاز عصر یخبندان و محدود شدن منابع غذایی، در رقابت بر نئاندرتال ها که گونه ای دیگر از انسانهای نخستین بودند، چیره شوند و سرانجام نسل نئاندرتالها حدود ۳۰ هزار سال پیش منقرض شد.
پروفسور کریس سترینگر می گوید: "حتی صد هزار سال پیش هنوز گونه های مختلفی از انسان روی زمین زندگی می کردند و این واقعیت برای ما عجیب است. ما آخرین بازماندگان سیر فرگشتی (تکاملی - Evolved) این انسانها هستیم."
انسانهای هومو ارکتوس تا ۳۰ هزار سال پیش در آسیا به زندگی خود ادامه دادند. اگرچه آنها نهایتا نسل شان منقرض شد اما به نظر می رسد که بقایایی از نسل آنها در جزیره فلورس در اندونزی تا مدتها بعد به حیات خود ادامه دادند.
سرانجام این گونه انسان هم که به نام "هومو فلورسینسیس" یا "هابیتس" شناخته می شود، در حدود ۱۲ هزار سال پیش منقرض شد و به این ترتیب، ما به آخرین بازماندگان نسل انسان روی کره زمین تبدیل شدیم.
دکتر جان شی می گوید: "اختلاف و فاصله ای که بین ما و نزدیکترین خویشاوندان مان یعنی گوریل ها، شامپانزه ها و بونوبوها (شامپانزه کوتوله) وجود دارد، بسیار زیاد است."
به گفته دکتر شی، اگر سایر گونه های انسان هم هنوز در زمین زندگی می کردند، این فاصله و اختلاف کمتر محسوس می بود و بجای آنچه یک جهش ناگهانی بنظر می رسد، می توانستیم پله های فرگشت (تکامل) را ببینیم.
او می گوید در چنین صورتی "هنوز ما خود را خاص و متفاوت تلقی می کردیم اما شاید نه این قدر خاص و متفاوت. پس عیب ندارد کمی متواضع تر باشیم.
اگرچه موضوع منشا انسان در کانون بحثهای داغ و مفصلی قرار دارد، اما باید گفت که در یک مورد نقطه نظر مشترکی بین اغلب دانشمندان وجود دارد و آن اینکه تمام گونه های مختلف انسان که زمانی روی کره زمین زندگی می کرده اند، همگی از نسل میمون سانان (موجوداتی میمون نما، دید همگانی که ما را از نسل میمون های امروزی می داند اشتباه است، و ما تنها با آنها نیاکان مشترک داشه ایم. ما و میمون ها شاخه های یک تنه ی درخت هستیم که سیر فرگشتی متفاوتی داشته ایم، اما نیاکان مشترک داشته ایم) بوده اند که روی دو پا می ایستادند و بیش از ۶ میلیون سال قبل در آفریقا زندگی می کردند.
موجودات زیادی از نسل میمون سانان (موجوداتی میمون نما) پا به عرصه وجود گذاشتند، اما نخستین موجودی که ما به عنوان گونه ای از انسان می شناسیم، نخستین بار حدود دو میلیون سال پیش در آفریقا پدیدار شد.
این موجودات دو پا که با نام علمی "هومو ارگاستر" شناخته می شوند، شکارچیانی ماهر و ابزار ساز بودند و آنطور که مطالعه استخوانهای آنها نشان می دهد، به نظر می رسد که این گونه انسان، دونده ای ماهر بوده که می توانسته به سرعت یک دونده امروزی المپیک بدود.
به نظر می رسد که هومو ارگاستر در طی یک دوره خشکسالی طولانی که باعث از بین رفتن جنگلهای گرمسیری و پدیدار شدن صحراهای وسیع شد، فرگشت (اوولوشن- تکامل، کاربرد واژه تکامل اشتباه است، چون مسیر فرگشت کامل شدن نیست تنها دگرگون شدن مداوم و بقا در طبیعت است که ممکن است حتی قابلیت خوبی را برای این دگرگونی و بقا از دست بدهیم) یافته است.
این گونه انسان اولیه نسبت به گرما مقاوم بود و می توانست در آب و هوای بسیار گرم به حیات خود ادامه دهد. سطح بدنش هم کم مو بود و به همین دلیل می توانست عرق خود را به طور موثرتری دفع کند. در عین حال هومو ارگاستر می توانست در طول روز و هوای روشن که اغلب جانوران دیگر استراحت می کردند، به دنبال شکار برود.
علاوه بر اینها می دانیم که هومو ارگاستر قادر به طی مسافتهایی طولانی بود، چرا که مطالعات نشان می دهد که این گونه انسان گوشتخوار در آفریقا ساکن نماند و نخستین گونه از انسانهای اولیه بود که این قاره را ترک کرد و قلمرو خود را به آسیا گسترش داد.
هومو ارگاستر بعدا در محیط مرطوب آسیایی فرگشت یافت و نامی جدید به خود گرفت (بر سیر فرگشتی گونه ی جدیدی پدید امدد) : "هومو ارکتوس"
پژوهش های دیرینه شناسان حاکیست که قلمرو زندگی هومو ارکتوس از ترکیه امروزی تا چین را در بر می گرفت، اما احتمالا جمعیت این گونه آن قدرها زیاد نبوده است.
پروفسور کریس سترینگر از دیرینه شناس موزه تاریخ طبیعی بریتانیا در مورد این گونه انسان سان نخستین می گوید: "آنها شکارچیانی متحرک بودند در گروههایی کوچک که در رقابت برای تهیه غذا موفق بودند و از لحاظ بدنی و هیکل هم خیلی شبیه ما بودند."
انفجار آتش فشانی عظیم
یافته های جدید حاکیست که انسانهای اولیه گونه هوموساپینس (گونه ی انسان امروزین و نیاکان ما) هم آفریقا را حدود ۱۲۰ هزار سال پیش ترک کردند.
اجداد ما در گروه هایی کوچک مهاجرت می کردند و احتمالا موج اولیه مهاجران بیش از صد نفر نبودند. بعد تدریجا دامنه این مهاجرتها گسترش پیدا کرد و از سمت شرق تا هند و از شمال به داخل اروپا که آنزمان محل زندگی انسان نئاندرتال بود، توسعه یافت.
شواهد بدست آمده توسط باستانشناسان نشان می دهد که این موج مهاجرت همزمان با یک تحول طبیعی عظیم رخ داد.
حدود ۷۴ هزار سال پپیش آتش فشان توبا در جنوب شرقی آسیا با انفجاری عظیم و خیره کننده شروع به فوران کرد. انفجاری که در طی ۲ میلیون سال گذشته در کره زمین سابقه نداشته است.
بر اثر فوران این آتش فشان آنقدر گوگرد وارد جو زمین شد که دمای کره زمین چندین درجه کاهش پیدا کرد و حجم سنگ مذابی که به بیرون فوران کرد، هم به اندازه ای بود که برای پوشاندن لایه ای ۱۰ متری به روی منطقه ای به وسعت بریتانیا کافی بود.
این انفجار آتش فشانی مقادیر بسیار زیادی خاکستر نیز تولید کرد که توسط باد در مناطق وسیعی از آسیا از جمله در بخش گسترده ای از شبه قاره هند پخش شد. بقایای این خاکسترها هنوز هم قابل یافت است.
حضور انسان هومو ارکتوس در آسیا که در این زمان در اوج خود بود، رفته رفته کمرنگ تر شد، یا به دلیل انفجار آتش فشان توبا و یا به دلیل ورود انسان مدرن (هومو ساپینس) به این منطقه.
در طی ۴۰ هزار سال بعد گونه هومو ارکتوس تدریجا از این منطقه بیرون شد. احتمالا عوامل مختلفی از جمله تغییرات آب و هوایی و عدم موفقیت آنها در رقابت با انسانهای مدرن برای تهیه غذا در تحقق این امر موثر بوده است.
رقابت تنگاتنگ
اما سوالی که به ذهن خطور می کند این است که چرا هومو ارکتوس تدریجا منقرض شد؟ در حالی که هومو ساپینس که هم اندکی کوچکتر و هم ضعیفتر بود، به حیات خود ادامه داد.
واضح ترین جواب به این سوال این است که مغز اجداد ما، از مغز انسانهای گونه هومو ارکتوس بزرگتر بود. اما یافته های علمی نشان می دهد که در واقع ابعاد و اندازه کل مغز اهمیت ندارد، بلکه عامل تعیین کننده بزرگی بخشهای ویژه ای از مغز بوده است.
جان شی، استاد دانشگاه استونی بروک در نیویورک و متخصص در زمینه انسانهای عصر قدیم می گوید: "قسمتی از مغز هومو ارکتوس که وظیفه کنترل زبان و کلام را بر عهده دارد، چندان بزرگ نیست."
او می افزاید: "یکی از مهمترین خصوصیات انسان هوموساپینس توانایی آن در ترکیب استفاده از زبان و انتقال اندیشه و برنامه ریزی های پیچیده ای است که قسمت جلوی مغز وظیفه آنرا بر عهده دارد."
از جمله عواملی که به ساخت اسلحه و ابزار و گسترش سریع آن در میان انسانهای هومو ساپینس کمک کرد، توانایی آنها در ارتباط و تبادل اطلاعات با یکدیگر و همچنین برنامه ریزی و حتی تجارت بود. (همچنین توانایی آموزش دادن به نسل بعد که با داشتن زبان سرعت بیشتری داشته است)
مطالعه سنگواره های کشف شده نشان می دهد که هومو ارکتوس بیش از یک میلیون سال به ساخت یک تبر ابتدایی مشابه ادامه داده بود. اما در عوض، اجداد ما سلاحهای کوچکتر و پیشرفته تری مانند نیزه را ابداع کردند که به وضوح در شکار و جنگ به آنها برتری می داد.
همین امتیازات به انسانهای هومو ساپینس کمک کرد تا با آغاز عصر یخبندان و محدود شدن منابع غذایی، در رقابت بر نئاندرتال ها که گونه ای دیگر از انسانهای نخستین بودند، چیره شوند و سرانجام نسل نئاندرتالها حدود ۳۰ هزار سال پیش منقرض شد.
پروفسور کریس سترینگر می گوید: "حتی صد هزار سال پیش هنوز گونه های مختلفی از انسان روی زمین زندگی می کردند و این واقعیت برای ما عجیب است. ما آخرین بازماندگان سیر فرگشتی (تکاملی - Evolved) این انسانها هستیم."
انسانهای هومو ارکتوس تا ۳۰ هزار سال پیش در آسیا به زندگی خود ادامه دادند. اگرچه آنها نهایتا نسل شان منقرض شد اما به نظر می رسد که بقایایی از نسل آنها در جزیره فلورس در اندونزی تا مدتها بعد به حیات خود ادامه دادند.
سرانجام این گونه انسان هم که به نام "هومو فلورسینسیس" یا "هابیتس" شناخته می شود، در حدود ۱۲ هزار سال پیش منقرض شد و به این ترتیب، ما به آخرین بازماندگان نسل انسان روی کره زمین تبدیل شدیم.
دکتر جان شی می گوید: "اختلاف و فاصله ای که بین ما و نزدیکترین خویشاوندان مان یعنی گوریل ها، شامپانزه ها و بونوبوها (شامپانزه کوتوله) وجود دارد، بسیار زیاد است."
به گفته دکتر شی، اگر سایر گونه های انسان هم هنوز در زمین زندگی می کردند، این فاصله و اختلاف کمتر محسوس می بود و بجای آنچه یک جهش ناگهانی بنظر می رسد، می توانستیم پله های فرگشت (تکامل) را ببینیم.
او می گوید در چنین صورتی "هنوز ما خود را خاص و متفاوت تلقی می کردیم اما شاید نه این قدر خاص و متفاوت. پس عیب ندارد کمی متواضع تر باشیم.
بنمایه:
کانون آگنوستیک ها و آتئیست های ایران Iranian Atheists & Agnostics | Facebook