irandac
Registered User
- تاریخ عضویت
- 13 می 2013
- نوشتهها
- 455
- لایکها
- 88

خب خیلی از ما و شما دلایل زیادی برای خودمون داریم که علاقه داشته باشیم کارآفرین بشیم و یا به اصطلاح مرسوم این روزها روی استارتآپ خودمون کار کنیم و یا بیزینس خودمونُ داشته باشیم؛ اینجا چندتا از مرسومترینشونُ باهم بررسی میکنیم.
۱. رئیس نمیخوای
شاید بشه گفت اولین و مرسومترین دلیل هرکس این باشه که بگه نمیخوام رئیس یا آقابالاسر داشته باشم بلکه میخوام خودم رئیس خودم باشم.
یه جمله معروف هست که میگه: اگه نتونید رویای خودتونُ بسازید مجبورید که رویای دیگرانُ بسازید.
۲. زود کسل میشی
امروز حوصله نداری کار کنی، یه روز دوست داری فیلم ببینی، فرداش با رفقا یه جا جمع شین FIFA بازی کنی و فرداش که حوصله داشتی و سرحال بودی کارهاتُ پیش ببری؛ بطور خلاصه طیف منظم و یکسانی برای انجام کارهاشون ندارن.
۳. خیلی خلاقی
خب طبیعتاً یک ذهن خلاق نمیتونه در یک چهارچوب خودشُ محدود کنه و دوست داره اسب خیالش در دشتِ بیانتهای رویاهاش بیوقفه بتازه.
۴. خیلی عجولی
گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی
این جمله خوبیست شاید در رابطه با صبر و شکیبایی در مشکلات و رسیدن به هدف؛ ولی نه برای یک کارآفرینِ خلاقِ بیحوصله که زیاد دوست نداره صبر کنه؛ این ریسکُ میکنه که با قدمهای بزرگتر و سریعتر به سمت هدف حرکت کنه و با صرف هزینهی بیشتر زمانُ به حداقل برسونه.
۵. سابقهداری
خب متأسفانه هنوز، دادنِ فرصت دوباره به یک شخص که سابقهی جنایی داشته باشه جزء تابوهای جوامع مختلف است؛ بنابراین این اجبار سبب میشه که شخص مجبور باشه برای خودش کار کنه.
۶. تحصیلکرده نباشی
به چند متخصص نرمافزار با مدرک تحصیلی لیسانس و بالاتر نیازمندیم!
بنابراین جایی که مدرک تحصیلی ملاک باشه، اگه سواد هم داشته باشی ولی سوات(!) نداشته باشی باز هم استخدام نمیشی.
۷. خیلی تحصیلکردهای
گاهی زیادی متخصص شدن در یک رشتهی تحصیلی باعث میشه بسیار بسیار جلوتر از پتانسیلِ اون رشته در جامعهمون پیش بریم و این یعنی شغل مناسبِ تخصص ما به عنوان زیر مجموعه برای ما نیست!
مثال زندهای که به ذهنم میرسه؛ دختر یکی از عمههام در یکی از زیرشاخههای شیمی یکی از بهترین دانشگاههای تهران تا مقطع دکترا پیش رفته و الان فقط به جز تدریس در دانشگاه، تنها جایی که در ایران میتونه استخدام بشه با توجه به تخصص بسیار خاصّش در شهری در فاصله ۱۰۰۰کیلومتری تهران است و این یعنی…
۸. چیزی برای از دست دادن نداری
یا همهچیز یا هیچچیز!
۹. کاردان و زیرکی
کاردان به این منظور که توانایی پیدا کردن راهحلِ سریع و هوشمندانه برای مشکلات مخلتف، توی ذات و خون ما باشه.
۱۰. نمیتونی توی یک شغل بمونی
بعضی وقتها میشه که چند جای مختلف کار میکنی ولی نمیتونی دوام بیاری و دائم شغلتُ عوض میکنی.
۱۱. میتونی به اسکیموها یخ بفروشی
هیچچیز برات نشد نداره و محدودیتهارُ برنمیتابی.
۱۲. میخوای آزاد باشی
اینکه نمیخوای به جایی تعهد خاصّی داشته باشی و رها، رها، رها باشی.
۱۳. خیلی جاهطلبی
نیل به هیچ موفقیتی سیرت نمیکنه؛ همیشه دنبال قدم گذاشتن به پلّهی بعدی هستی؛ ویژگی مشترک تمام کارآفرینان.
۱۴. عاشق ریسکی
نه تنها از خطرکردن نمیترسی بلکه به سمت اون میدوی، دنبال هیجانی، ترشح آدرنالین در رگها و و و.
۱۵. از مدرسه ضربه خوردی
دوران مزخرفیُ در مدرسه سپری کردی.
۱۶. هیچ انتخابی نداری جز کارآفرین بودن
مجبوری، مجبور!
منبع : بلاگ شخصی احسان دیاری