darvish100
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 28 مارس 2005
- نوشتهها
- 1
- لایکها
- 0
darvish100.blogspot.com/
جالب است كه درست اندكي پيش از فروپاشي كامل اقتصاد آرژانتين و اعلام ورشكستگي رسمي دولت، يوهانس رائو، رئيسجمهور آلمان، در نشست سالانة اعضاي پيمان (كنوانسيون) مبارزه با بيابانزايي سازمان ملل متحد(COP4)، اعلام كرد: « تنها در چهار سال مياني دهة 90 (97-1994)، جهانيان شاهد بروز 30 جنگ و مناقشه بين كشورها، ناشي از تخريب محيطزيست بودند (Rau، 2000).» جنگهايي كه شناسة ناديدهگرفتن هنجارهاي بومشناختي در آموزههاي راهبردي كشورهاي درگير به شمار ميآيند.
و يكي از بنيانيترين و در عينحال مشهورترين اصول در حوزة محيطزيست، قانوني است كه از آن با عنوان: «تأثير پروانه »، ياد ميكنند؛ اصلي كه مضمونش چنين است: «جهاني كه در آن زيست ميكنيم، چنان كوچك و به هم وابسته است كه اگر يك پروانه، بالهاي خود را در جنگلهاي آمازون به هم زند، ممكن است طوفان مهيبي در آن سوي كرة زمين رخ دهد. »
چه كسي فكر ميكرد، عاقبت روشنايي شهرها و چراغاني اماكن بلندمرتبه در شب، ممكن است نسل پرندهها، خفاشها و قورباغهها را در معرض نيستي كامل قرار دهد! چرا كه اين نورافشانيها مانند جاروبرقي حشرات گوناگون نظير پشهها را به خود جذب كرده و با از بين رفتنِ آنها، پرندگان و قورباغهها نيز ديگر چيزي براي خوردن نخواهند داشت و كيست كه امروز نداند، تصورِ جهانِ بيپرنده، چقدر ميتواند دهشتناك و دلهرهآور باشد؟! چگونه است كه هنوز پس از گذشت حدود30 سال از تولّد اين قانون، كماكان در اولويتسنجيهاي خويش و در ساز و كارِ تخصيص اعتباراتِ ملي، بيمهاباي فرداها، آن را ناديده ميگيريم؟ آنچه که امروز در دريای خزر و خليج فارس روی می¬دهد و اين دو بوم¬سازگانِ ناهمتای آبی را بدل به نخستين و دوّمين محيطهای آبی آلودة جهان کرده است (فاطمی، 1382)؛ پسابهای آلوده¬ای که هر روز با شتابی بيشتر، آبخوانهای کشور را به نابودی می¬کشانند، سدهاي پهن¬پيکری که شورابها را می¬افزايند و تالابهای ناهمتای ايران¬زمين را به خشکی تهديد می¬کنند و صنايع آلوده¬کننده¬ای که اصول ارزيابی زيست¬محيطی را به سخره گرفته¬اند ... همه و همه نشان می¬دهند که ما تا چه اندازه پروانه را از خاطر برده¬ايم.
سرودة هشيارانة والت ويتمن (1819-1892)، كه در سال 1855 ميلادي آفريده شده است، نشان ميدهد: دانايي فردي براي مهار بحرانهاي اجتماعي و ممانعت از ارتكاب خطاهاي فاحش كافي نيست، هر چند كه لازم است!
باور دارم كه يك برگِ علف كمتر از سيرِ ستارگان نيست،
و مور نيز به همان اندازه كامل است،
و يك دانة ماسه و تخم سوسك و داروگ،
شاهكاري است براي والاترينها،
و توت سياه، شايستة زينتبخشيدن به رواقهاي آسمان است،
و باريكترين مفصل دست من، همة ابزارهاي ماشيني را
مسخره ميكند،
و گاوي كه با سري غمزده نشخوار ميكند،
از هر پيكرهاي فراتر است
و موش، معجزهاي است كافي براي در ترديدافكندنِ
ميلياردها ميليارد بيايمان.
شايد بيدليل نباشد كه برندة نوبلِ اقتصاد سال 1998، خود يكي از منتقدان جدي بانك جهاني در طول سالهاي ماضي بوده است. آمارتيا سن (1999)، كه سالها در بالاترين سطوح تصميمگيري اين بانك نيز مشاركت داشته است، در كتاب بحثبرانگيزش (توسعه به مثابه آزادي)، اعتراف ميكند: « بانك جهاني ميتوانست بسيار بهتر از آني عمل كند كه كرد.» وي به وضوح، ملاكِ قرارگرفتن صرفِ كارايي اقتصادي را (كه سالها از سوي بانكجهاني ترويج شده بود)، براي ارزشگذاري پايداري جوامع، نفي ميكند و ارزشهاي ديگري همچون رويكردهاي اخلاقي و زيستمحيطي را مطرح ميسازد.
فرازنای سخن آنکه پندارِ توسعه¬ای متکی به جلوه¬های سازه¬ای مديريت و مبتنی بر قدرت فناوريهای فراپيشرفته، پنداری است که شناسه¬های باطل بودنِ آن سالهاست که آشکار شده است. فاجعة آرال يکی از آن شناسه¬هاست که نشان داد هنوز هم برای حکومت بر طبيعت راهی جز پيروی از قوانينِ آن وجود ندارد؛ راهی که عقوبتِ کژروی از آن، به صدا درآمدنِ بالهای پروانه است.
جالب است كه درست اندكي پيش از فروپاشي كامل اقتصاد آرژانتين و اعلام ورشكستگي رسمي دولت، يوهانس رائو، رئيسجمهور آلمان، در نشست سالانة اعضاي پيمان (كنوانسيون) مبارزه با بيابانزايي سازمان ملل متحد(COP4)، اعلام كرد: « تنها در چهار سال مياني دهة 90 (97-1994)، جهانيان شاهد بروز 30 جنگ و مناقشه بين كشورها، ناشي از تخريب محيطزيست بودند (Rau، 2000).» جنگهايي كه شناسة ناديدهگرفتن هنجارهاي بومشناختي در آموزههاي راهبردي كشورهاي درگير به شمار ميآيند.
و يكي از بنيانيترين و در عينحال مشهورترين اصول در حوزة محيطزيست، قانوني است كه از آن با عنوان: «تأثير پروانه »، ياد ميكنند؛ اصلي كه مضمونش چنين است: «جهاني كه در آن زيست ميكنيم، چنان كوچك و به هم وابسته است كه اگر يك پروانه، بالهاي خود را در جنگلهاي آمازون به هم زند، ممكن است طوفان مهيبي در آن سوي كرة زمين رخ دهد. »
چه كسي فكر ميكرد، عاقبت روشنايي شهرها و چراغاني اماكن بلندمرتبه در شب، ممكن است نسل پرندهها، خفاشها و قورباغهها را در معرض نيستي كامل قرار دهد! چرا كه اين نورافشانيها مانند جاروبرقي حشرات گوناگون نظير پشهها را به خود جذب كرده و با از بين رفتنِ آنها، پرندگان و قورباغهها نيز ديگر چيزي براي خوردن نخواهند داشت و كيست كه امروز نداند، تصورِ جهانِ بيپرنده، چقدر ميتواند دهشتناك و دلهرهآور باشد؟! چگونه است كه هنوز پس از گذشت حدود30 سال از تولّد اين قانون، كماكان در اولويتسنجيهاي خويش و در ساز و كارِ تخصيص اعتباراتِ ملي، بيمهاباي فرداها، آن را ناديده ميگيريم؟ آنچه که امروز در دريای خزر و خليج فارس روی می¬دهد و اين دو بوم¬سازگانِ ناهمتای آبی را بدل به نخستين و دوّمين محيطهای آبی آلودة جهان کرده است (فاطمی، 1382)؛ پسابهای آلوده¬ای که هر روز با شتابی بيشتر، آبخوانهای کشور را به نابودی می¬کشانند، سدهاي پهن¬پيکری که شورابها را می¬افزايند و تالابهای ناهمتای ايران¬زمين را به خشکی تهديد می¬کنند و صنايع آلوده¬کننده¬ای که اصول ارزيابی زيست¬محيطی را به سخره گرفته¬اند ... همه و همه نشان می¬دهند که ما تا چه اندازه پروانه را از خاطر برده¬ايم.
سرودة هشيارانة والت ويتمن (1819-1892)، كه در سال 1855 ميلادي آفريده شده است، نشان ميدهد: دانايي فردي براي مهار بحرانهاي اجتماعي و ممانعت از ارتكاب خطاهاي فاحش كافي نيست، هر چند كه لازم است!
باور دارم كه يك برگِ علف كمتر از سيرِ ستارگان نيست،
و مور نيز به همان اندازه كامل است،
و يك دانة ماسه و تخم سوسك و داروگ،
شاهكاري است براي والاترينها،
و توت سياه، شايستة زينتبخشيدن به رواقهاي آسمان است،
و باريكترين مفصل دست من، همة ابزارهاي ماشيني را
مسخره ميكند،
و گاوي كه با سري غمزده نشخوار ميكند،
از هر پيكرهاي فراتر است
و موش، معجزهاي است كافي براي در ترديدافكندنِ
ميلياردها ميليارد بيايمان.
شايد بيدليل نباشد كه برندة نوبلِ اقتصاد سال 1998، خود يكي از منتقدان جدي بانك جهاني در طول سالهاي ماضي بوده است. آمارتيا سن (1999)، كه سالها در بالاترين سطوح تصميمگيري اين بانك نيز مشاركت داشته است، در كتاب بحثبرانگيزش (توسعه به مثابه آزادي)، اعتراف ميكند: « بانك جهاني ميتوانست بسيار بهتر از آني عمل كند كه كرد.» وي به وضوح، ملاكِ قرارگرفتن صرفِ كارايي اقتصادي را (كه سالها از سوي بانكجهاني ترويج شده بود)، براي ارزشگذاري پايداري جوامع، نفي ميكند و ارزشهاي ديگري همچون رويكردهاي اخلاقي و زيستمحيطي را مطرح ميسازد.
فرازنای سخن آنکه پندارِ توسعه¬ای متکی به جلوه¬های سازه¬ای مديريت و مبتنی بر قدرت فناوريهای فراپيشرفته، پنداری است که شناسه¬های باطل بودنِ آن سالهاست که آشکار شده است. فاجعة آرال يکی از آن شناسه¬هاست که نشان داد هنوز هم برای حکومت بر طبيعت راهی جز پيروی از قوانينِ آن وجود ندارد؛ راهی که عقوبتِ کژروی از آن، به صدا درآمدنِ بالهای پروانه است.