king_nader27
Registered User
- تاریخ عضویت
- 27 نوامبر 2006
- نوشتهها
- 23
- لایکها
- 0
دكتر حسين فيض الهي وحيد
سرزميني كه امروز با جغرافياي معلومش ايران گفته ميشود در قديمالايام «خونيرث» و يا «خونيره» و بعد «ايران ويچ» و «ايران» گفته شده است.
«خونيرث» - يا خونيرس- نام قديمي و اوليه اين سرزمين است كه از دو جزء «خون» و «يرث» تشكيل شده است. جزء اول آن مخفف «خيون» يا همان «خون» و «هون» است كه در زبان ساسانيان و بويژه در كتاب رزمنامة «اياتكا زريران» به اقوام ترك «آق هون» يا «هون سفيد» يا آفتاليت و هياطله اطلاق ميشد و «يرث» يا «يره» همان «زمين» است كه رويهمرفته معني «سرزمين هونها» را ميدهد و نشان از آن دارد كه «اقوام ترك زبان هون» اولين ساكنان اين مرز و بوم بودند.
وقتي قوم «هون» يا «خون» با اقوام «اور» (ur) در آسياي ميانه متحد شدند اتحاديه قبايلي «اورخون» را تشكيل دادند كه نام اين اتحاديه بر قسمتي از آسياي ميانه نهاده شد كه بعدها كتيبههاي «تركي باستان» به زبان «گؤك تركها» از آنجا بدست آمد.
واژه «خيون» يا «هون» در دانشنامه مزديسنا چنين تفصيل گرديده كه «خيون در اوستا بصورت خوئيون و خيَ اُن نام قبيله و قومي است از تورانيان…[و به] قبيلههاي دانو و خوئيون … در پهلوي و حماسة اياتكار زريران خيون گفته شده»(1)
در كتاب «وِهَرود و اَرَنگ» از ارجاسب ترك به عنوان «شاه خيونان» نام برده شده كه در نزديك جنگل سپيدمرو با گشتاب پادشاه يران جنگيده است(2)
به هر حال اين واژه در «هادخت نسك» (فرگرد 1 بند 30) نيز بصورت «خونيره» - با هاي غير ملفوظ - آمده و نشان ميدهد كه ساكنان اصلي سرزمين باستاني ايران «تركان هون» بودند كه سرزمين خود را نيز «خونيره» يا «خونيرث» مي ناميدند.
واژه «ايران ويچ» نيز مثل «خونيرث» يك واژه تركي است و از چهاز جزء اي + ار+ ان + ويچ تشكيل شده كه «ايي»
(iyi)در تركي به معني «خوب و نجيب» و «ار» به معني مرد و دلاور و جنگجو و «ان» پسوند جمع و مكان و «ويچ» يا «بيچ» به معني «تخمه و بيضه» است كه اين واژه آخري همين امروز نيز در زمان تركي آذربايجاني بكار ميرود. معني اين واژه چهار جزئي رويهمرفته«مكان و سرزمين دلاوران نجيب» است كه بر اثر كثرت استعمال به صورت مخفف آن يعني «ايران» درآمده است. واژه ايران بعد از حمله مسلمانان و داخل شدن اين مملكت در تركيب خلافت اسلامي منسوخ گرديد و بعد از اسلام تا زمان مغولان به ايرانيان «عجم» يعني «گنگ و لال» (3) و به خود سرزمين آنان نيز «ممالك عجم» گفته شده چنانچه «ابن عبري» حتي در زمان اوايل حمله مغول به ايرانيان «عجم» گفته و در مورد جنگهاي اعراب و ايران مينويسد:
«قبايل عرب حمله كردند و عجم هم بر عرب حمله برد و نبرد خونين از ظهر تا غروب آفتاب ادامه داشت پس از غروب هم عربها به عجمها حمله كردند»(4)
بعد از حمله هلاكوخان مغول به بغداد و سقوط امپراتوري عباسيان اصطلاح «ايران» دوباره توسط «مغولان» رايج گرديد و در سايه همت مغولان ايرانيان از «گنگي و لالي» درآمده و شهروند درجه يك امپراتوري مغولان گرديدند و بدين ترتيب مغولان در حقيقت «چشم و گوش و زبان» ايرانيان را «باز» كردند و از «لالي» نجات دادند.
اما علت اينكه چرا منولان چنين كردند و واژه ايران را دوباره از نو زنده گردانيدند به روابط خصمانه «چهار اولوس» يا «اولوس اربعه» برميگردد كه اگر بصورت مختصراً ايضاح گردد چنين است :
بعد از تسخير ايران توسط مغولان و بعد از مرگ چنگيزخان امپراتوري عظيم چنگيزي بين چهار نفر از خاندان او تقسيم گرديد كه به اين چهار خاندان چهار اولوس يعني ملت ميگفتند. چهار اولوس حاكم بر جهان چنين بودند :
1- اولوس ايلخانان در ايران كه نوادگان هلاكوخان بودند.
2- اولوس جغتاي در ماورالنهر كه نوادگان جغتاي بودند.
3- اولوس قيزيل اوردو در روسيه كه نوادگان جوجيخان بودند.
4- اولوس قوبلاي خان در چين كه نوادگان قوبلاي قاان بودند.
چون اين چهار اولوس به رقابت هم برخاستند اولوس ايلخانان كه نوادگان هلاكوخان بودند دشمنان خود را كه اولوس جغتاي در ماورالنهر بودند و محل قديمي تركان يعني «توران» محسوب ميشد توراني و خود را چون ساكن ايران بودند «ايراني» ناميدند تا از نظر ايرانيان خود را «مدافع ايران» جلوه داده و دشمنان را «عوام فريبانه» توران ناميدند تا از جنگ قديمي ايران و توران – كه به زعم ايرانيان- اكثراً پيروز بودند!!- بهرهبرداري تاكتيكي و تبليغاتي كنند. به همين جهت است كه ناگهان بين نويسندگان دوره ايلخاني واژه ايران و توران از نو زنده گرديد و در بوق و كرناي تبليغاتي ايلخاني دميده ميشد. نويسندگان دوره مغول همچون رشيدالدين فضل الله در جامعالتواريخ، جويني در جهانگشاي جويني، وصافالحضره در تاريخ وصاف، ناصرالدين منشي در سمطالعلي للحضرهاللعيا در پي اختلافات دو خاندان مغولي ايلخاني و جغتاي خود را «ايراني» و دشمن خاندان خود را «توراني» ناميدند و به پيروي از آنها نيز نويسندگان عرب در مصر كه در تحت حاكميت تركان مملوك ميزيستند سرزمين ايلخانان را «مملكهالايرانيين» ناميدند كه يكي از مهمترين نويسندگان اين دوره شهابالدين احمد بن فضل الله عمري (700 – 749) است كه در كتابش بنام «مسالكالابصار في ممالكالامصار» به صراحت از كشور تحت فرمان ايلخانان مغول با نام «مملكهالايرانين» نام ميبرد(5) بدين ترتيب در اثر اختلاف دو خاندان جغتايي و هلاكويي كه يكي در اين سوي جيحون و يكي در آنسوي جيحون حاكميت داشتند دو نام اسطورهاي احيا گرديده كه نام توران بعدها از روي آسياي ميانه برداشته شده و نام ايران تا به امروز بر اين سرزمين باقي ماند. پس مغولان به اصطلاح خونخوار اولين دولت بعد از اسلام هستند كه به اين سرزمين نام «ايران» را نهادند و ايرانيان را دوباره «ايراني» كردند.
پاورقي:
1- دانشنامة مزديسنا، .واژهنامه توضيحي آئين زرتشت،دكتر جهانگير اوشيدري، شركت نشر مركز، چاپ اول، 1371، تهران، ص 268
2- وهرود وارنگ، جستارهايي در جغرافياي اساطير و تاريخي ايران شرقي، پژوهش ژوزف ماركوارت (آلماني) ،ترجمه با اضافات از داود منشيزاده، مجموعة انتشارات ادبي، تاريخي. موقوفات دكتر محمود افشار يزدي، تهران 1368، ص 174
3- بررسي هادخت نسك ،دكتر مير فخرايي، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي (پژوهشگاه) ، تهران، 1371، ص 69
4- فرهنگ فارسي خرد، تاليف م. سعيديپور، آذينفر، انتشارات خرد، بيتا، ذيل واژه عجم
5- ترجمه مختصرالدول، ابن عبري، ترجمه دكتر محمدعلي تاجپور- دكتر حشمتالله رياضي، انتشارات اطلاعات ، تهران، 1364، ص 160
6- محدوده سرزمين ايرانيها در ميانه قرن هشتم هجري، رسول جعفريان، سايت اينترنتي www.HISTORYLIB.com، تاريخ انتشار 20/11/83
www.azadtabriz.com
سرزميني كه امروز با جغرافياي معلومش ايران گفته ميشود در قديمالايام «خونيرث» و يا «خونيره» و بعد «ايران ويچ» و «ايران» گفته شده است.
«خونيرث» - يا خونيرس- نام قديمي و اوليه اين سرزمين است كه از دو جزء «خون» و «يرث» تشكيل شده است. جزء اول آن مخفف «خيون» يا همان «خون» و «هون» است كه در زبان ساسانيان و بويژه در كتاب رزمنامة «اياتكا زريران» به اقوام ترك «آق هون» يا «هون سفيد» يا آفتاليت و هياطله اطلاق ميشد و «يرث» يا «يره» همان «زمين» است كه رويهمرفته معني «سرزمين هونها» را ميدهد و نشان از آن دارد كه «اقوام ترك زبان هون» اولين ساكنان اين مرز و بوم بودند.
وقتي قوم «هون» يا «خون» با اقوام «اور» (ur) در آسياي ميانه متحد شدند اتحاديه قبايلي «اورخون» را تشكيل دادند كه نام اين اتحاديه بر قسمتي از آسياي ميانه نهاده شد كه بعدها كتيبههاي «تركي باستان» به زبان «گؤك تركها» از آنجا بدست آمد.
واژه «خيون» يا «هون» در دانشنامه مزديسنا چنين تفصيل گرديده كه «خيون در اوستا بصورت خوئيون و خيَ اُن نام قبيله و قومي است از تورانيان…[و به] قبيلههاي دانو و خوئيون … در پهلوي و حماسة اياتكار زريران خيون گفته شده»(1)
در كتاب «وِهَرود و اَرَنگ» از ارجاسب ترك به عنوان «شاه خيونان» نام برده شده كه در نزديك جنگل سپيدمرو با گشتاب پادشاه يران جنگيده است(2)
به هر حال اين واژه در «هادخت نسك» (فرگرد 1 بند 30) نيز بصورت «خونيره» - با هاي غير ملفوظ - آمده و نشان ميدهد كه ساكنان اصلي سرزمين باستاني ايران «تركان هون» بودند كه سرزمين خود را نيز «خونيره» يا «خونيرث» مي ناميدند.
واژه «ايران ويچ» نيز مثل «خونيرث» يك واژه تركي است و از چهاز جزء اي + ار+ ان + ويچ تشكيل شده كه «ايي»
(iyi)در تركي به معني «خوب و نجيب» و «ار» به معني مرد و دلاور و جنگجو و «ان» پسوند جمع و مكان و «ويچ» يا «بيچ» به معني «تخمه و بيضه» است كه اين واژه آخري همين امروز نيز در زمان تركي آذربايجاني بكار ميرود. معني اين واژه چهار جزئي رويهمرفته«مكان و سرزمين دلاوران نجيب» است كه بر اثر كثرت استعمال به صورت مخفف آن يعني «ايران» درآمده است. واژه ايران بعد از حمله مسلمانان و داخل شدن اين مملكت در تركيب خلافت اسلامي منسوخ گرديد و بعد از اسلام تا زمان مغولان به ايرانيان «عجم» يعني «گنگ و لال» (3) و به خود سرزمين آنان نيز «ممالك عجم» گفته شده چنانچه «ابن عبري» حتي در زمان اوايل حمله مغول به ايرانيان «عجم» گفته و در مورد جنگهاي اعراب و ايران مينويسد:
«قبايل عرب حمله كردند و عجم هم بر عرب حمله برد و نبرد خونين از ظهر تا غروب آفتاب ادامه داشت پس از غروب هم عربها به عجمها حمله كردند»(4)
بعد از حمله هلاكوخان مغول به بغداد و سقوط امپراتوري عباسيان اصطلاح «ايران» دوباره توسط «مغولان» رايج گرديد و در سايه همت مغولان ايرانيان از «گنگي و لالي» درآمده و شهروند درجه يك امپراتوري مغولان گرديدند و بدين ترتيب مغولان در حقيقت «چشم و گوش و زبان» ايرانيان را «باز» كردند و از «لالي» نجات دادند.
اما علت اينكه چرا منولان چنين كردند و واژه ايران را دوباره از نو زنده گردانيدند به روابط خصمانه «چهار اولوس» يا «اولوس اربعه» برميگردد كه اگر بصورت مختصراً ايضاح گردد چنين است :
بعد از تسخير ايران توسط مغولان و بعد از مرگ چنگيزخان امپراتوري عظيم چنگيزي بين چهار نفر از خاندان او تقسيم گرديد كه به اين چهار خاندان چهار اولوس يعني ملت ميگفتند. چهار اولوس حاكم بر جهان چنين بودند :
1- اولوس ايلخانان در ايران كه نوادگان هلاكوخان بودند.
2- اولوس جغتاي در ماورالنهر كه نوادگان جغتاي بودند.
3- اولوس قيزيل اوردو در روسيه كه نوادگان جوجيخان بودند.
4- اولوس قوبلاي خان در چين كه نوادگان قوبلاي قاان بودند.
چون اين چهار اولوس به رقابت هم برخاستند اولوس ايلخانان كه نوادگان هلاكوخان بودند دشمنان خود را كه اولوس جغتاي در ماورالنهر بودند و محل قديمي تركان يعني «توران» محسوب ميشد توراني و خود را چون ساكن ايران بودند «ايراني» ناميدند تا از نظر ايرانيان خود را «مدافع ايران» جلوه داده و دشمنان را «عوام فريبانه» توران ناميدند تا از جنگ قديمي ايران و توران – كه به زعم ايرانيان- اكثراً پيروز بودند!!- بهرهبرداري تاكتيكي و تبليغاتي كنند. به همين جهت است كه ناگهان بين نويسندگان دوره ايلخاني واژه ايران و توران از نو زنده گرديد و در بوق و كرناي تبليغاتي ايلخاني دميده ميشد. نويسندگان دوره مغول همچون رشيدالدين فضل الله در جامعالتواريخ، جويني در جهانگشاي جويني، وصافالحضره در تاريخ وصاف، ناصرالدين منشي در سمطالعلي للحضرهاللعيا در پي اختلافات دو خاندان مغولي ايلخاني و جغتاي خود را «ايراني» و دشمن خاندان خود را «توراني» ناميدند و به پيروي از آنها نيز نويسندگان عرب در مصر كه در تحت حاكميت تركان مملوك ميزيستند سرزمين ايلخانان را «مملكهالايرانيين» ناميدند كه يكي از مهمترين نويسندگان اين دوره شهابالدين احمد بن فضل الله عمري (700 – 749) است كه در كتابش بنام «مسالكالابصار في ممالكالامصار» به صراحت از كشور تحت فرمان ايلخانان مغول با نام «مملكهالايرانين» نام ميبرد(5) بدين ترتيب در اثر اختلاف دو خاندان جغتايي و هلاكويي كه يكي در اين سوي جيحون و يكي در آنسوي جيحون حاكميت داشتند دو نام اسطورهاي احيا گرديده كه نام توران بعدها از روي آسياي ميانه برداشته شده و نام ايران تا به امروز بر اين سرزمين باقي ماند. پس مغولان به اصطلاح خونخوار اولين دولت بعد از اسلام هستند كه به اين سرزمين نام «ايران» را نهادند و ايرانيان را دوباره «ايراني» كردند.
پاورقي:
1- دانشنامة مزديسنا، .واژهنامه توضيحي آئين زرتشت،دكتر جهانگير اوشيدري، شركت نشر مركز، چاپ اول، 1371، تهران، ص 268
2- وهرود وارنگ، جستارهايي در جغرافياي اساطير و تاريخي ايران شرقي، پژوهش ژوزف ماركوارت (آلماني) ،ترجمه با اضافات از داود منشيزاده، مجموعة انتشارات ادبي، تاريخي. موقوفات دكتر محمود افشار يزدي، تهران 1368، ص 174
3- بررسي هادخت نسك ،دكتر مير فخرايي، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي (پژوهشگاه) ، تهران، 1371، ص 69
4- فرهنگ فارسي خرد، تاليف م. سعيديپور، آذينفر، انتشارات خرد، بيتا، ذيل واژه عجم
5- ترجمه مختصرالدول، ابن عبري، ترجمه دكتر محمدعلي تاجپور- دكتر حشمتالله رياضي، انتشارات اطلاعات ، تهران، 1364، ص 160
6- محدوده سرزمين ايرانيها در ميانه قرن هشتم هجري، رسول جعفريان، سايت اينترنتي www.HISTORYLIB.com، تاريخ انتشار 20/11/83
www.azadtabriz.com