• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دسته بندی سینماگران ایران

آیا شما با این طبقه بندی موافقید

  • بله

    Votes: 12 60.0%
  • نه

    Votes: 8 40.0%
  • نطری ندارم

    Votes: 0 0.0%

  • Total voters
    20

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
مثلا فیلمهای مهرجویی ( پری و لیلا و ...) از ضعیفترین فیلمنامه و کارگردانی برخوردارند.


کارهای حاتمی کیا از سانتیمانتالیسم بسیار لوس رنج میبرد

و در ضمن او نهایت چاپلوسی ( خ...) است و بخوربخور عظیمی

را نیز به راه انداخته است.

و به تو القا شده است که فیلمهای ایرانی, ارزش هنری

دارند درصورتی که مثلا سینمای کشور بدبخت بیچاره ای

همچون مکزیک را نگاه کن و ببین چه فیمهای خوبی می سازند.

:medieval:

من نگفتم همه فیلم ها بعدم مگه در آمریکا یا مکزیک همه فیلم ها دارای بار هنری است
اگه بخواهی می تونم تعدادی فیلم بهت معرفی کنم
تو میگی لیلا و پری
من میگم هامون رو ببین فیلمهای کیارستمی را ببین فیلم های جعفر پناهی بهمن قبادی ، بهمن فرمان آرا ، اصغر فرهادی ، و ... رو ببین
طلای سرخ رو دیدی لاک پشت ها پرواز می کنند را دیدی ، شهر زیبا را چطور ده کیارستمی را دیدی یا طعم گیلاس وبازم فیلمهای دیگه هم هست اگه دوست داشته باشی برات میگم
من نگفته ام که سینما ایران بهترین است ولی بدترین هم نیست
یک طرفه به قاضی بری خوشحال بر می گردی
 

blue_system45

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آگوست 2007
نوشته‌ها
49
لایک‌ها
0
مثلا فیلمهای مهرجویی ( پری و لیلا و ...) از ضعیفترین فیلمنامه و کارگردانی برخوردارند.


کارهای حاتمی کیا از سانتیمانتالیسم بسیار لوس رنج میبرد

و در ضمن او نهایت چاپلوسی ( خ...) است و بخوربخور عظیمی

را نیز به راه انداخته است.

و به تو القا شده است که فیلمهای ایرانی, ارزش هنری

دارند درصورتی که مثلا سینمای کشور بدبخت بیچاره ای

همچون مکزیک را نگاه کن و ببین چه فیمهای خوبی می سازند.

:medieval:
با تک تک جملاتت شدیدا موافقم من نمیدونم آخرش ما نفهمیدیم چاپلوس کیه پس؟
افرین سینمای آمریکای جنوبی نمونه کامل حرفاته واقعا که با این همه ادعا در باره جشنواره فجر ...
ما نه قبل لنقلاب سینما داشتیم نه الان داریم تازه اون موقع میشد به خاطر مسایل دیگه تماشاچیو دعوت کرد الان که اصلا
اصلا کار گر دانی که می پذیره زیر این سانسور فیلم بسازه چاپلوسه چه برسه به اینکه با فیلماش تاییدم کنه
مگه بیضایی نمیتونست فیلم بسازه مگه خسرو سینایی نیست؟
شما همون بهتر که طرفداری از سینمایی رو بکنین که اگه گلزار تو یه فیلمی نباشه ممکنه ورشکست کنه تهیه کننده رو
جشنواره ای که جایزه بهترین بازیگر نقش اول رو به امین حیایی می ده اونم به خاطر اینکه فقط ادای لهجه شمالی رو خوب در میاره ...
یه جمع دو هزار نفره ای هستن تو سینمای ایران که الانم همشون به این نتیجه رسیدن نون تو صدا و سیما بیشتره
حالا شما از این جماعت طرفداری میکنی؟ من نمیگم همه دچاپلوسن اما شما بگو آدم چاپلوس یعنی چی؟
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
من نگفتم همه فیلم ها بعدم مگه در آمریکا یا مکزیک همه فیلم ها دارای بار هنری است
اگه بخواهی می تونم تعدادی فیلم بهت معرفی کنم
تو میگی لیلا و پری
من میگم هامون رو ببین فیلمهای کیارستمی را ببین فیلم های جعفر پناهی بهمن قبادی ، بهمن فرمان آرا ، اصغر فرهادی ، و ... رو ببین
طلای سرخ رو دیدی لاک پشت ها پرواز می کنند را دیدی ، شهر زیبا را چطور ده کیارستمی را دیدی یا طعم گیلاس وبازم فیلمهای دیگه هم هست اگه دوست داشته باشی برات میگم
من نگفته ام که سینما ایران بهترین است ولی بدترین هم نیست
یک طرفه به قاضی بری خوشحال بر می گردی

مثال هاي خوبي زديد در مورد اين نوع فيلم هايي كه شما اشاره كرديد سعيد عقيقي يكي از منتقدين فيلم حرف خوبي زد گفت اين فيلم 10 كيارستمي رو اگر يه دانشجوي سينما مي ساخت كسي بهش توجه نمي كرد و يه فيلم عادي جلوه مي كرد به عنوان يه كار تجربي از يه دانشجوي سينما ولي چون روي اين فيلم مهر كيارستمي خورده همه به به و چه چه مي كنند و فكر مي كنن فيلم نبايد به اين سادگي و بچه گانگي باشه و حتمأ معاني پنهان و پيچيده اي باخودش داره بله عزيز جان حكايت اين نوع فيلم ها اينجوريه
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
با تک تک جملاتت شدیدا موافقم من نمیدونم آخرش ما نفهمیدیم چاپلوس کیه پس؟
افرین سینمای آمریکای جنوبی نمونه کامل حرفاته واقعا که با این همه ادعا در باره جشنواره فجر ...
ما نه قبل لنقلاب سینما داشتیم نه الان داریم تازه اون موقع میشد به خاطر مسایل دیگه تماشاچیو دعوت کرد الان که اصلا
اصلا کار گر دانی که می پذیره زیر این سانسور فیلم بسازه چاپلوسه چه برسه به اینکه با فیلماش تاییدم کنه
مگه بیضایی نمیتونست فیلم بسازه مگه خسرو سینایی نیست؟
شما همون بهتر که طرفداری از سینمایی رو بکنین که اگه گلزار تو یه فیلمی نباشه ممکنه ورشکست کنه تهیه کننده رو
جشنواره ای که جایزه بهترین بازیگر نقش اول رو به امین حیایی می ده اونم به خاطر اینکه فقط ادای لهجه شمالی رو خوب در میاره ...
یه جمع دو هزار نفره ای هستن تو سینمای ایران که الانم همشون به این نتیجه رسیدن نون تو صدا و سیما بیشتره
حالا شما از این جماعت طرفداری میکنی؟ من نمیگم همه دچاپلوسن اما شما بگو آدم چاپلوس یعنی چی؟

منم 100 در 100 تائيد مي كنم

البته نقش مجله فيلم رو نبايد از خاطر برد اين مجله در عرض 30 سال گذشته با چابلوسي فراوان تونسته با سوبسيد دولتي منتشر بشه و مدام به تملق و چابلوسي فيلم سازان وطني و مسئولين سينما بپردازه و سعي كرده كارگردان هاي بي بضاعت ايراني رو در حد كوروساوا و فليني نشون بده واقعأ شرم بر اين مجله نكبت بار باد
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
درباره کيارستمي حرف زان لوک گدار خيلي گويا است و به نظر من چندان غلو هم نيست.
« سينما با گريفيث آغاز شده و با کيارستمي خاتمه مي يابد »

من می خواهم بدانم اینکه کیارستمی ، برای این کیارستمی شده که منتقدین در موردش خوب گفته اند
مثلا الان همه از قدرت الله صلح میرزایی خوب بگن اونم میشه کیارستمی
واقعا حرف خنده داری است
کیارستمی شاید همه فیلم هاش خوب نباشه ولی از تمام کارگردانهای مکزیکی و آسیای یک سرو گردن بالاتر است
شما که میگی فیلمهای مکزیکی از اینها که گفتم بالاتر است لطفا چند تا از کارگردانهای معروف و فیلم های خوبش رو بگو
شما میگی این سینما با نقد منتقدین رفته بالا من می خوام بدونم پس چرا همین فیلم ها در جشنواره های خارجی جوایز می گیرند چرا رضا ناجی در برلین بالاتر از دنی لویس خرس نقره ای رو می بره

شما می تونی فیلم کشوری را دوست نداشته باشی اما نمی تونی سینمای آن کشور را زیر سوال ببری
 

blue_system45

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آگوست 2007
نوشته‌ها
49
لایک‌ها
0
منم 100 در 100 تائيد مي كنم

البته نقش مجله فيلم رو نبايد از خاطر برد اين مجله در عرض 30 سال گذشته با چابلوسي فراوان تونسته با سوبسيد دولتي منتشر بشه و مدام به تملق و چابلوسي فيلم سازان وطني و مسئولين سينما بپردازه و سعي كرده كارگردان هاي بي بضاعت ايراني رو در حد كوروساوا و فليني نشون بده واقعأ شرم بر اين مجله نكبت بار باد

کاملا تا یید میشه به نکته خوبی اشاره کردید مجله فیلم از همون سالای دهه شصت و اوایل هفتاد با تعریف و تمجید و حمایت بی شمار از امسال تارکفسکی و در وطنی ها سینمای ایرانو به همین فاضلابی فرو برد که الان توشه


درباره کيارستمي حرف زان لوک گدار خيلي گويا است و به نظر من چندان غلو هم نيست.
« سينما با گريفيث آغاز شده و با کيارستمي خاتمه مي يابد »

من می خواهم بدانم اینکه کیارستمی ، برای این کیارستمی شده که منتقدین در موردش خوب گفته اند
مثلا الان همه از قدرت الله صلح میرزایی خوب بگن اونم میشه کیارستمی
واقعا حرف خنده داری است
کیارستمی شاید همه فیلم هاش خوب نباشه ولی از تمام کارگردانهای مکزیکی و آسیای یک سرو گردن بالاتر است
شما که میگی فیلمهای مکزیکی از اینها که گفتم بالاتر است لطفا چند تا از کارگردانهای معروف و فیلم های خوبش رو بگو
شما میگی این سینما با نقد منتقدین رفته بالا من می خوام بدونم پس چرا همین فیلم ها در جشنواره های خارجی جوایز می گیرند چرا رضا ناجی در برلین بالاتر از دنی لویس خرس نقره ای رو می بره

شما می تونی فیلم کشوری را دوست نداشته باشی اما نمی تونی سینمای آن کشور را زیر سوال ببری

مگه گدار کیه که من نمیتونم رو حرفش حرف بزنم؟
رو چه ملاکی این حرفو میزنی؟ آخه از کجا میگی کیا رستمی یه سر و گردن بالاتره؟ اونم با این قاطعیت . اگه معیارمونو imdb بگذاریم که سلیقه همه رو پوشش میده مگه همین شهر خدا نیست که تو 50 تاست مگه سینمای مکزیک نبود که الخاندرو گونزالز ایناریتو رو تربیت کرد فیلمای اون تو imdb کجا و کیا رستمی کجا اصلا چند نفر فیلماشو دیدن ؟؟؟ اگه حرف منو قبول نداری یه تاپیک بذار بپرس چن نفرن که فیلمای این آقا رو دیدن ؟

مگه سینمای یک کشور وحی منزله که نمیشه زیر سوالش برد؟؟؟؟!!!!! سینمای مملکت خودمونه دلمونم براش میسوزه انتقادم ازش میکنیم که هیچ میتونیم کلا نفیشم کنیم
این چه اسمیه واسه جشنواره سینمایی مملکت درست کردن
صد در صد سینمایی که با منتقدین معلوم الحال بالا رفته و به هیچ جا نخواهد رسید
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
کاملا تا یید میشه به نکته خوبی اشاره کردید مجله فیلم از همون سالای دهه شصت و اوایل هفتاد با تعریف و تمجید و حمایت بی شمار از امسال تارکفسکی و در وطنی ها سینمای ایرانو به همین فاضلابی فرو برد که الان توشه




مگه گدار کیه که من نمیتونم رو حرفش حرف بزنم؟
رو چه ملاکی این حرفو میزنی؟ آخه از کجا میگی کیا رستمی یه سر و گردن بالاتره؟ اونم با این قاطعیت . اگه معیارمونو imdb بگذاریم که سلیقه همه رو پوشش میده مگه همین شهر خدا نیست که تو 50 تاست مگه سینمای مکزیک نبود که الخاندرو گونزالز ایناریتو رو تربیت کرد فیلمای اون تو imdb کجا و کیا رستمی کجا اصلا چند نفر فیلماشو دیدن ؟؟؟ اگه حرف منو قبول نداری یه تاپیک بذار بپرس چن نفرن که فیلمای این آقا رو دیدن ؟

مگه سینمای یک کشور وحی منزله که نمیشه زیر سوالش برد؟؟؟؟!!!!! سینمای مملکت خودمونه دلمونم براش میسوزه انتقادم ازش میکنیم که هیچ میتونیم کلا نفیشم کنیم
این چه اسمیه واسه جشنواره سینمایی مملکت درست کردن
صد در صد سینمایی که با منتقدین معلوم الحال بالا رفته و به هیچ جا نخواهد رسید

اون مثال بود که کیارستمی را سینمای ایران بزرگ نکرده بلکه در سینمای جهان چهره ای شناخته شده است بعنوان یک سینما گر حرفه ای
من نگفتم شما نمی تونی از یک سینما انتقاد کنی یا نفیش کنی میگم لاقل در مرود فیلمهای که میبینی با دلیل صحبت کن من اسم چند تا فیلم را آوردم که در جشنواره های خارجی هم جوایز گرفته اند
شما میگی این سینما کلا بدرد نمی خوره و آن را نفی میکنی خوب من میگم در این سینما بعضی فیلم ها خیلی بهتر از بعضی فیلمهای خارجی هست حالا تو میگی نیست من میخوام بدونم چقدر فیلم های ایرانی را دیده ای
تو میگی مکزیک الخاندرو گونزالز ایناریتو رو تربیت کرد من میگم ایران کیارستمی را در سطح جهان تربیت کرد
تو میگی این سینما هیچی نیست چرا همین سینمای هیچی در جشنواره های خارجی برای بعضی فیلم هایش جایزه میگیره
باز من میگم نمی خوام بگم که این سینما بهتر از سینمای غرب است شما میگید سینما مکزیک بالاتر از سینمای ماست خوب منم میگم سینما ایران هم دارای سطحی قوی است اما نه در تمامی سطوح
شما میگی که چون این سینما از طریق دولت بودجه میگیره پس سینمای بدرد نخوریه من نمی فهمم که این چه عیبی داره
اینکه مجبورند با این همه محدودیت در ساخت فیلم ، فیلمی مثل طعم گیلاس را درست کنند این نشان دهنده ضعف کارگردان است
شما الان همان الخاندرو گونزالز در محیطی آزاد می تونند از هر چیزی استفاده کنند آیا فیلم ساختن و گفتن حرف در آنجا راحت تر از اینجا نیست
 

blue_system45

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آگوست 2007
نوشته‌ها
49
لایک‌ها
0
اون مثال بود که کیارستمی را سینمای ایران بزرگ نکرده بلکه در سینمای جهان چهره ای شناخته شده است بعنوان یک سینما گر حرفه ای
من نگفتم شما نمی تونی از یک سینما انتقاد کنی یا نفیش کنی میگم لاقل در مرود فیلمهای که میبینی با دلیل صحبت کن من اسم چند تا فیلم را آوردم که در جشنواره های خارجی هم جوایز گرفته اند
شما میگی این سینما کلا بدرد نمی خوره و آن را نفی میکنی خوب من میگم در این سینما بعضی فیلم ها خیلی بهتر از بعضی فیلمهای خارجی هست حالا تو میگی نیست من میخوام بدونم چقدر فیلم های ایرانی را دیده ای
تو میگی مکزیک الخاندرو گونزالز ایناریتو رو تربیت کرد من میگم ایران کیارستمی را در سطح جهان تربیت کرد
تو میگی این سینما هیچی نیست چرا همین سینمای هیچی در جشنواره های خارجی برای بعضی فیلم هایش جایزه میگیره
باز من میگم نمی خوام بگم که این سینما بهتر از سینمای غرب است شما میگید سینما مکزیک بالاتر از سینمای ماست خوب منم میگم سینما ایران هم دارای سطحی قوی است اما نه در تمامی سطوح
شما میگی که چون این سینما از طریق دولت بودجه میگیره پس سینمای بدرد نخوریه من نمی فهمم که این چه عیبی داره
اینکه مجبورند با این همه محدودیت در ساخت فیلم ، فیلمی مثل طعم گیلاس را درست کنند این نشان دهنده ضعف کارگردان است
شما الان همان الخاندرو گونزالز در محیطی آزاد می تونند از هر چیزی استفاده کنند آیا فیلم ساختن و گفتن حرف در آنجا راحت تر از اینجا نیست

ببین چیزی که تو میگی راجع به چند تا کار گردان خاص تو خیل عظیمی از کارگرداناست اما اینکه یکی چون کارش خوبه الزاما چاپلوس نیست درست نیست(من منظورم کیارستمی یا اینا نیست کلی دارم میگم) مثلا تو آلمانای نازی هم یه کارگردانی بود که فیلماش خوب بود و نسبتا تو دنیا میشناختنش من اسمشو نمی دونم اگه کسی میدونه بگه
بحث چاپلوسی کردن یه طرفه بحث خوب کار کردن یه طرف دیگه
بحث ما اینه که اگه یه نفر بدونه با یه فیلم چاپلوسی میتونه 10 تا فیلم خوب بسازه این کار خوبی کرده؟ تو جرگه چاپلوسا قرار می گیره؟ بگذریم که بعضی ها همه فیلماشون اینجوریه
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
در مورد ژان لوك گدار كه يكي از فيلم سازان مورد علاقه من هستش و من هم اين حرفي كه راجع به كيارستمي زده شنيدم ولي واقعيتش نمي دونم چرا همچين حرفي زده خود گدار جريان سازترين سينماگر نيم قرن گذشتس حالا شايد خواسته يه نوني هم به ما ايراني ها قرض داده باشه اصلأ كيارستمي با امثال گدار و كوروساوا قابل مقايسه نيست يعني سينماي ايران اصلا فيلم ساز جريان سازي به جهان عرضه نكرده وقتي تو فرانسه گدار پيداش شد همين نسل اسكورسيزي و اسپيلبرگ و فيلم سازان نيويوركي ازش تاثير زيادي گرفتند ولي آيا تا حالا به موردي برخورديد كه مثلأ يه فيلم ساز غربي بگه من از كيارستمي يا مخملباف تاثير گرفتم اصولا مجموعه فيلم هاي به اصطلاح برتر سينماي ايران به گرد پاي فيلم هاي غربي نمي رسن و سياه مشقي بيشتر نيستند سينماي آروم سر به زير خنثي كرخت بي حال بي حركت بي شور بي نشاط مخدر مثل جامعه خودمون مثل موسيقي سنتي ايراني
اصلأ به mdb هم كار نداشته باشيد معتبرترين تظرسنجي و با كلاس ترين نظرسنجي فيلم ها مربوط ميشه به مجله سايت اند ساوند شما ميتونيد به آخرين نظرسنجي جهاني كه حدود 300 منتقد و فيلم ساز درش شركت كردند مراجعه كنيد و وضعيت سينماي ايران رو بررسي كني كه اين همه مي گفتند دهه 90 ميلادي متعلق به سينماي ايرانه پس چي شد چرا تو اين نظرسنجي معتبر منعكس نيست
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
شما الان همان الخاندرو گونزالز در محیطی آزاد می تونند از هر چیزی استفاده کنند آیا فیلم ساختن و گفتن حرف در آنجا راحت تر از اینجا نیست

بونوئل:
‌لزومی به تاکيد ندارد که من با سانسور و هرگونه محدوديت آزادی بيان مخالف هستم. اما در خودم به نکته عجيبی برخورد کرده‌ام: اگر تهيه‌کننده دست مرا کاملاً باز بگذارد تا هرآنچه در سر دارم را آزادانه انجام بدهم، ناگهان احساس می‌کنم که خالی شده‌ام. من به ديوارهايی نياز دارم تا آنها را درهم بشکنم، به دشواری‌هايی احتياج دارم تا بر آنها غلبه کنم
 

کپی رایت پرست

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 مارس 2008
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
0
محل سکونت
شرفستان
ای سراب !

من تابحال ندیده ام یک فیلم ایرانی , فیلمنامه محکمی داشته باشد

در صورتی که فیلمنامه به امکاناتی بیش از قلم و کاغد محتاج نیست.


:lol:
در صورتی که هروقت به کارگردانهای ایرانی میگویند

چرا فیلمتان ضعیف است , بهانه می آورند که بودجه

نداشتیم و امکانات سخت افزاری ضعیف است و ...


فیلمنامه نویسی که امکانات خاص و عجیب غریبی

نمی خواهد.

ممنون
 

کپی رایت پرست

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 مارس 2008
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
0
محل سکونت
شرفستان
در مورد ژان لوك گدار كه يكي از فيلم سازان مورد علاقه من هستش و من هم اين حرفي كه راجع به كيارستمي زده شنيدم ولي واقعيتش نمي دونم چرا همچين حرفي زده خود گدار جريان سازترين سينماگر نيم قرن گذشتس
.....
....
سينماي آروم سر به زير خنثي كرخت بي حال بي حركت بي شور بي نشاط مخدر مثل جامعه خودمون مثل موسيقي سنتي ايراني

لطفا این تاپیک را ببینی , بد نیست !

http://forum.persiantools.com/t45262.html

:happy:
 

کپی رایت پرست

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 مارس 2008
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
0
محل سکونت
شرفستان
اند
مثلا الان همه از قدرت الله صلح میرزایی خوب بگن اونم میشه کیارستمی
واقعا حرف خنده داری است


حداقلش اینست که قدرت الله صلخ میرزایی صادق است و مخاطبش را به خوبی میشناسد, نه


مثل پناهی و فرهادی با ادا درآوردن , روشنفکر نماهایی چون تو را بفریبد.


تو و امثال تو که در ایران ادای روشنفکری در میاورید , از روشنفکری فقط پیپ

کشیدن و کلاه کپی گذاشتن و فیلمهای متفاوت دیدن , را فهمیده اید

و در زندگیتان به تعداد انگشتان یک دست هم کتاب نخوانده اید !!( و این را انکار نکن

زیرا من تو را شخصا می شناسم ولی تو نمیدانی که من تو را می شناسم )


:wacko:
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
حداقلش اینست که قدرت الله صلخ میرزایی صادق است و مخاطبش را به خوبی میشناسد, نه


مثل پناهی و فرهادی با ادا درآوردن , روشنفکر نماهایی چون تو را بفریبد.


تو و امثال تو که در ایران ادای روشنفکری در میاورید , از روشنفکری فقط پیپ

کشیدن و کلاه کپی گذاشتن و فیلمهای متفاوت دیدن , را فهمیده اید

و در زندگیتان به تعداد انگشتان یک دست هم کتاب نخوانده اید !!( و این را انکار نکن

زیرا من تو را شخصا می شناسم ولی تو نمیدانی که من تو را می شناسم )


:wacko:

عزیزم من کتاب نخوندم خوب تو چرا نخوندی حتما من باید کتاب می خوندم که شما یکم اطلاعات بدست می آوردی
خوب میشناسی که میشناسی البته زیاد هم مهم نیست چون الان می خواهی بگی که دارم از سینما ارتزاق می کنم
شما بجای اینکه من و بشناسی دو کلمه حرف حساب بزن و اون اطلاعات قشنگتو از اون همه کتاب که خوندی بزار وگرنه یه نظری رو که خودت قبول داری رو بگی و دلیل براش نیاری خودت بگو چی از آب در میاد شایدم حق داری چون تا حالا تو هر پستی فقط حرف زدی یا برای جواب بگی یارو از خودشونه
اره من زست روشنفکری میام خوب تو چی می خواهی بگی که سینمای ایران را قبول نداری و فقط با سینمای کیشلوفسکی و فلینی حال میکنی روشنفکری این نیست که حرف قلمبه را بزنی و بعد بخواهی با نظراتت اون رو رفع و رجوع کنی
اگر فکر می کنی فرهادی و پناهی ادای روشنفکری را در میآرند شما این طور فکر کن چون کسی که چشم هاش و گوش هاش را میبنده و فقط حرف می زنه هرچقدر هم براش توضیح بدی بازم حرف خودش را می زنه چون در بحث نیامده که چیزی یاد بگیره بلکه می خواد حرف خودش را به کرسی بشونه این نوع بحث کردنم هم عاقبتش و همه می دونند
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
من اصلا نمیگم که فیلم های ایرانی همشون خوب است بلکه میگم در فیلم های کهدر یک سای مثلا 70 یا 80 تا است 10 یا 15 تا فیلم خوب هم توشون هست
شما میخواهی بگی این سینما را منتقدین بالا آورده من میگم درست که بیشتر فیلم ها در ایران دارای سطح خوبی نیستند ولی بازم در بین آنها فیلم های خوب هم پیدا میشه
این سینما دارای کارگردان که دارای پارتی است و برای رزیم کار می کنه هست (اما من هنوز اعتقاد دارم که مخملباف و حاتمی کیا در این زمره قرار نمی گیریند)
دارای سینما گرانی که فیلم تجاری درست میکنند هست
و دارای سینما گرانی که فقط به هنرشان فکر می کنند فارغ از هر گونه چاپلوسی هم هست
شما گفتی که کیارستمی را منتقدین ایرانی کیارستمی کردن و اون مثال خواستم بگویم که کیارستمی در جهان شناخته شده است و لازم نداره که منتقدین ایرانی براش تعریف و تمجید بگن
کیارستمی هم از سینما ایران است و دارای رتبه جهانی و این را منتقدین برایش به ارمغان نیاورده اند
شما سینما را با سیاست ربط می دهی درسته در بعضی جاها میشه ولی نه در همه موارد
من میگم جعفر پناهی و فرهادی دوست عزیز 1000 کتاب خوانده ما بهشون میگه شبه روشنفکر
میگم کیارستمی میگید کیارستمی بوسیله منتقد ها است که بزرگ شده
خوب من میگم چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
شما بخواهی چون در یک مقوله ای چند تا خراب بود کل اون مقوله را زیر سوال ببری درست نیست
شما میگی ایران سینما گر مولف نداشته که در جهان شناخته شده باشه خوب من هم که گفتم که سینمای ایران را کارهای کیشلوفسکی و تارکوفسکی مقایسه نمی کنم
شما میگی کوراساوا مولف بوده من میگم تارکوفسکی، اینگمار برگمن ،فلینی و هیچکاک و غیره مولف بودند
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
گاردين 40 كارگردان برتر دنيا را اعلام كرد. رتبه بندي ها بدين قرار است:
Guardian Unlimited:
1.Total 89 David Lynch
2.Total 88 Martin Scorsese
3.Total 86 Joel and Ethan Coen
4.Total 85 Steven Soderbergh
5.Total 85 Terrence Malick
6.Total 84 Abbas Kiarostami
7.Total 84 Errol Morris
8.Total 84 Hayao Miyazaki
9.Total 83 David Cronenberg
10.Total 83 Terence Davies
11. Lukas Moodysson
12. Lynne Ramsay
13. Bela Tarr
14. Wong Kar-wai
15. Pedro Almodovar
16. Todd Haynes
17. Quentin Tarantino
18. Tsai Ming-Liang
19. Aki Kaurismaki
20. Michael Winterbottom
21. Paul Thomas Anderson
22. Michael Haneke
23. Walter Salles
24. Alexander Payne
25. Spike Jonze
26. Aleksandr Sokurov
27. Ang Lee
28. Michael Moore
29. Wes Anderson
30. Takeshi Kitano
31. Richard Linklater
32. Gaspar Noé
33. Pavel Pawlikowski
34. David O Russell
35. Larry and Andy Wachowski
36. Samira Makhmalbaf
37. Lars von Trie
38. Takashi Miike
39. David Fincher
40. Gus Van Sant
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
سيري در آثار عباس کيارستمي و فيلم طعم گيلاس
نويسنده: ميلاد صالحي

از
زندگي خالي نيست
مهرباني هست ، سيب هست ، ايمان هست
سپهري
تا
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند
تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري
سعدي

سلام
اگر تأويل پذير بودن هنر و به خصوص سينما را قبول داريد نسبت به اين مقاله لطف کنيد و آن را بخوانيد. منظورم اين است که اگر به هر انساني حق برداشت از هنر واقعي را مي دهيد آن را مورد عنايت خود قرار دهيد.
ممنون

اين که عباس کيارستمي پرچمدار هنر ايران در سطح هنر امروز جهان است و نام ايران را دوباره گوشزد کرده است، کاملاً صحيح است. اما در حقيقت او يک ميراث جهاني و بشري است. زبان سينماي او در تمام نقاط دنيا شناخته شده است و همه با آثار او به راحتي صحبت مي کنند. کسي که نام او، و به خصوص آثارش را به عنوان آثار قابل تامل سينما ديده و شناخته شده است، و مي شودبراي مثال در يکي از آخرين کتابهايي که رسانه هاي غربي با عنوان هزار و يک فيلم قبل از مرگ چاپ کرده اند چهار اثر از اين فيلمساز به چشم مي خورد، (البته نيمي از سهم سينماي ايران نيز در اين ليست هست کلوزآپ نماي نزديک، زير درختان زيتون، باد ما را خواهد برد و طعم گيلاس. آخرين فيلمي که نام آن برده شد، فيلمي است که ما قصد داريم به وسيله ي گونه اي از نقد، که نقد کلاسيک ناميده مي شود به بررسي آن بپردازيم. در آغاز بد نيست تفاوت نقدهاي موجود را به صورت ميني ماليستي بيان کنيم. بسياري از منتقدان بر اين باورند که فيلم هاي کيارستمي از همين دسته ميني ماليستي هستند. در نقد هم ما مفهوم نقد کلاسيک را اين بار در برابر نقد جديدي که ژيل دلوز پايه گذاري کرد مي بينيم. نقد کلاسيک، در اوج دوران طلايي خود در کايه دوسينما وجود داشت. غالب نقدهايي که ما در رسانه ها اعم از راديو و تلويزيون و جرايد مي بينيم، مي خوانيم و يا مي شنويم از همين گونه نقد کلاسيک هستند. نقدهايي که بخش هاي مختلف يک اثر را چون فيلم، فيلمنامه، بازيگري و... مورد بررسي قرار مي دهند. مثلاً فيلم را از منظر فيلمنامه و کارگرداني و از لحاظ فاکتورهاي اثر، تجزيه و تحليل مي کنند. براي نمونه روايت، فرم و ساخت را بررسي کرده و بعد به انديشه هاي سازندگان فيلم (البته در صورت انديشه مند بودن اثر) مي پردازند. البته نبايد از ياد برد که تمامي منتقدهاي کلاسيک چه در جهان و چه در ايران دين بزرگي به گردن علاقه مندان به سينما و سينماشناسان دارند که بنده به نوبت خويش از تلاشي که اينان براي بالا بردن سطح درک فيلم کردند با تمام وجود تشکر مي کنم.
ژيل دلوز به سانِ ساير آثار خود در سينما (و در نقد آن) به نوآوري دست زد. او به نقدهايي که در کايه دوسينما به سردبيري آندره بازن به اوج رسيده بودند به علتي که تنها به خود فيلم مي پردازد ايراد گرفت. مفهوم نقدِ نقد هم از اينجا متولد شد. نقدهايي که اعضاي کايه دوسينما چون تروفو به عنوان نقد کاملاً علمي مي نوشتند را دلوز به خاطر اين که منتقدان بايد به مفاهيم خارج از فيلم هم بپردازند نقد کرد. پس نقد سينما را وارد فاز تازه اي کرد. شايد تعبير ژاک دريدا در مورد اين که اگر ما يک کوه يخ را مي بينيم تنها يک هشتم بالاي آن را مي بينيم و هفت هشتم آن در زير آب است، به ما کمک کند تا منظور دلوز را بهتر بفهميم. او به فکر نشان دادن زير ساخت هاي يک اثر سينمايي است. يعني بستري که اثر سينمايي بر روي آن استوار است. او شيوه ي فلسفي را راهي براي شکل گرفتن مفاهيم خاص در سينما مي دانست. البته بد نيست اشاره کنيم که فيلسوفان بزرگي به غير از دلوز به سينما پرداخته اند. کساني چون اسلاوي ژيژک به عنوان يک مارکسيست غربي و همچنين مرجع فکري اوژاک لاکان. اما اين سبک نقد در بحث مقاله ي ما جايي نمي گيرد. چرا که بينش يک فيلم و در نهايت نقد آن به سبـک جديد نيازمند بـه بحث هاي نشانه شناسي دارد و کاملاً فلسفي است و همچنين در حوصله ي اين مطلب نخواهد گنجيد. اما هنگامي که مفهوم نقد (به معناي کلي کلمه) مدنظر است، ما يک اثر را از چند زاويه مي توانيم بررسي کنيم. اعم از بخش هاي تکنيکي اثر چون فيلمنامه، کارگرداني، بازيگري، تدوين، موسيقي، تصويربرداري و... . اين دسته اي که ذکر شد از دو جنبه قابل بررسي است: اول از لحاظ نوع استفاده از تکنيک و دوم نوع شناخت انديشه. در اين نقد سعي مي شود به انديشه هاي اصلي کار پرداخته شود. البته از تکينک هاي کار هم تا حد ممکن نبايد غافل شد.
بدون شک عباس کيارستمي از فيلم سازاني است که از آغاز دهه ي نود تا امروز مورد توجه مراکز فرهنگي و دانشگاهي دنيا بوده است که البته ايران هم سهمي از اين توجه دارد.
ما در روزنامه ها، کتاب ها، مجلات و هر فرآيند فرهنگي ديگر کارهاي متفاوتي را که در مورد کيارستمي انجام مي شود، مي شناسيم. از آخرين مثال هايي که در خاطر دارم مي توانم به همايش هايي اشاره کنم با موضوعاتي چون تاثير سينماي هنري اروپا بر کيارستمي، سينماي کيارستمي و پست مدرنيسم و سينماي ميني ماليستي کيارستمي، و نيز همانطور که قبلاً هم گفتم گنجاندن چهار اثر از آثار او در هزار و يک فيلم برتر تاريخ سينما و ساير چيزهايي که الان در ذهن و خاطر ندارم.
اگر آن مفهوم "فيلم هنري" را به عنوان ژانر و گونه اي خاص از سينما مفروض بدانيم شايد بتوان سينماي کيارستمي را جزء اين گونه قرار داد. بايد دانست که اين سبک سينما (منظورم سينماي هنري است) پيش از اين در گوشه و کنار جهان نمود داشته است. اصلي ترين خواستگاه اين سينما اروپا بوده است. بارها اين جمله را شنيده ام که اروپايي ها، هنري ساز هستند و آمريکايي ها تجاري ساز. البته اين گفتار هم کاملاً نسبي است چرا که سينماگران مستقل آمريکا و نمونه اي چون بيلي وايلدر (البته به عنوان نظر شخص خودم) تا حد زيادي از اين قضيه مستثني هستند. ذکر اين نکته هم الزامي است که تجاري بودن فيلم نشانه اي از ضعف آن نيست! اثر بزرگي چون بر باد رفته علاوه بر کليت تجاري مورد توجه سينما دوستان و تا حدي منتقدان قرار گرفته است. پدر خوانده ها علاوه بر اين که از هاليوود بيرون آمده اند هميشه در بين برترين آثار تاريخ سينماي جهان جاي دارند.
حال که نامي از جهان برديم بد نيست به جزئيات جهان توجه کنيم. نابغه ي سينماي مشرق زمين و محبوب سينماي مغرب زمين همانا کوراساوا از ژاپن به جهان معرفي شد. او در بالا بردن ميراث سينما براي نسل امروز نقش نقش بسزايي داشته است. ژاپن ياسوجيروازو، کنجي ميزوگوشي و بسياري ديگر را به سينماي جهان معرفي کرد. هند با وجود فيلم هاي بسياري که تنها نام فيلم را خراب مي کنند، اما سايتاجيت راي را به بشر عرضه کرد. چين، چن کايکه را و آمريکاي لاتين نسل جديد سينما را به جهان شناساندند. خلاصه از هر گوشه و کنار جهان سينماگران روز به روز معرفي مي شوند و اين علتي است که مي گويند از ميان هنرها، بوي اميد بيشتر از طرف سينما به مشام مي رسد.
بد نيست اگر بدانيم که عباس کيارستمي از کدام گونه ي سينما، بيشترين تأثير را گرفته است. پس از جنگ جهاني دوم و بازخوردهاي منفي که براي بشريت پيش آمد، در جامعه جهاني و به خصوص در جبهه ي متحدين، واکنش هايي رخ داد. در ايتـاليـا که از اصلي ترين بخـش هاي جبهه ي متحدين در اروپا بود و **** فاشيستي، توده هاي آتشفشانيِ وحشتناکي را در بطن جامعه پي ريزي کرده بود، واکنش هايي بوجود آمد که سينماي نئورئاليستي يکي از اين واکنش ها و پاسخ ها به اوضاع جامعه بود. به ديگر بيان سينما واقعيت جامعه را بازتاب داد و بنا به تعريف گدار از سينما که "سينما واقعيت بازتاب است"، مي توان گفت سينماي نئورئاليستي واقعيت بازتاب جامعه ي ايتاليا بود. سينماي نئورئاليستي علاوه بر نوآوري در تکنيک همچون استفاده از نابازيگر و ميزانسن هاي متفاوت، در انديشه هم نوآوري کرد. اين انديشه در سينماي موج نو فرانسه تکميل شد و بعد به عنوان ميراث به نقاط مختلف اروپا کوچ نمود. در کشورهايي چون آلمان، اسپانيا و اکنون هم در سينماي شرق اروپا.
سينماي آلمان، البته قبل از سينماي نئورئاليستي ايتاليا با سينماي اکسپرسيونيستي خود آغازگر سينماي هنري اروپا بوده است. اما انديشه اي که ما ابتدا از سير تکاملي آن در ايجاد سينماي هنري اروپا بحث کرديم خود اين گونه بود که اينان معتقد بودند بر خلاف هاليود که شما بايد با طرز تفکر کارگردان آشنا شويد و مسير ديد شما با سير انديشه هاي سازندگان فيلم (تهيه کننده، فيلمنامه نويس و کارگردان) حرکت کند، در اين سينما ما با باز گذاشتن ذهن بيننده به او اجازه ي انتخاب خواهيم داد. دقيقاً بر خلاف هاليود که شما در پايان اگر فيلم را درست ديده باشيد ديدگاه کارگردان همان ديدگاه شما خواهد بود! اما در اين سينما شما حق برداشت و انتخاب خواهيد داشت. يعني اين سينما در افق ديدگاه شما روشنايي ايجاد مي کند که هر کس بتواند به سهم خود از اين روشنايي برداشت کند. در متون تخصصي سينما اين را افق دلالتي نيز مي نامند.
طعم گيلاس هم ما را در سينما اسير نخواهد کرد و به ما حق تفکر و انديشيدن حتي همزمان با فيلم و در پايان را هديه خواهد کرد. ما مي توانيم خواسته ي مورد نظر خود را از فيلم استنتاج کنيم. ضرب آهنگ کند فيلم تاييدي است بر اين مدعا که همزمان با فيلم ما به تفکر فرو رويم. به نظر مي رسد که اين کندي ريتم و ضرب آهنگ فيلم هم به تاثير از سينماي هنري اروپا و بطور خاص روسيه است. بد نيست يادآوري کنيم که در سينماي ايران پيش از کيارستمي يکي ديگر از سهراب هاي بزرگ يعني سهراب شهيد ثالث از نابازيگران استفاده کرده بود.
اميدوارم بحثي که در بالا مطرح شد باعث کج فهمي مقاله نشود. تأثير گرفتن از سينماي هنري اروپا به هيچ عنوان کار اشتباهي نيست، چرا که برداشت صحيحي از انديشه هاي بزرگ و ناخودآگاه تاثيرگذار مردان ((زمان - تصوير)) است. اين تاثير گرفتن در اقتباس هاي سينمايي از ادبيات هم وجود دارد. در اقتباس فيلمنامه از يک اثر ادبي هم دو گونه اقتباس داريم. يکي اقتباسي است که خود کتاب به زبان تصوير بيان مي شود و نوع ديگر اين که فيلمنامه نويس تکه هاي ناب انديشه يک اثر ادبي را بر مي گزيند و به خود حق کار آزاد بر روي بخش هاي مختلف آن انديشه را مي دهد. به همين علت الزاماً داستان فيلم برخلاف داستان کتاب، جزء به جزء پيش نمي رود. تفاوت مذکور باعث مي شود که اقتباس سينماي زيبا و نازيبا و يا درست و غلط از يک اثر ادبي مشخص شود. پس اقتباس انديشه ي کيارستمي از سينماي هنري زيبا از نوع درستِ اقتباس سينماي انديشه اي است.
بهتر است از اين پس به خود کيارستمي و به صورت ريزتر به طعم گيلاس بپردازيم و برخلاف انديشه ي هايدگري که "ارسطو به دنيا آمد، زندگي کرد، و مرد!" بگوييم که عباس کيارستمي در سال 1319 در تهران به دنيا آمد. در سال 1352 از دانشکده ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در رشته ي نقاشي فارغ التحصيل شد. در اين بين کارهاي تبليغاتي چون طراحي جلد کتاب و نوشتن طرح فيلم هاي تبليغاتي را انجام داد.
در سال 1347 از طرف کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان براي نقاشي و تصوير سازي کتاب احمد رضا احمدي به کار دعوت شد و يک سال بعد استوديوي پخش فيلم کانون را به راه انداخت و مسئوليت بخش امور سينمايي کانون را به عهده گرفت. او فعاليتش را در سينما با ساختن تيتراژ براي فيلم هايي چون:
وسوسه ي شيطان (محمد زرين دست – 1346 )[اقتباس از برادران کارامازوف]
قيصر (مسعود کيميايي 1348)
پنجره (جلال مقدم 1349)
رضا موتوري (مسعود کيميايي 1349)
و حکيم باشي (پرويز نوري 1351) آغاز کرد.
کيارستمي از سال 49 ساخت فيلم هاي کوتاه را آغاز کرد. نان و کوچه، زنگ تفريح، تجربه، دو راه حل براي يک مسئله، منم مي تونم، رنگ ها، لباس براي عروسي، کاخ جهان نما، بزرگداشت معلم، راه حل يک دندان درد، همشهري و... از مهم ترين فيلم هاي کوتاه او هستند.
در سال 1353 اولين فعاليت فيلم سازي خود را انجام داد و فيلم مسافر را ساخت. در سال 1356 گزارش را به تهيه کنندگي بهمن فرمان آرا و با بازي شهره آغداشلو ساخت و اين آخرين فعاليت او تا قبل از انقلاب بود.
5 سال بعد از انقلاب فيلم اولي ها را کارگرداني کرد. اما در سال 1365 بود که گردن جهانيان را به سمت ايران چرخاند و همانطور که در آغاز فيلم نوشت به ياد سهراب سپهري نام فيلم خود را بر اساس يکي از اشعار سهراب "خانه ي دوست کجاست؟" انتخاب کرد. او با اين کار يکي از برگ هاي خاطره ي سينما فهم ها را ورق زد و خود نيز در مسيري قرار گرفت که در ادامه درباره اش بيشتر صحبت خواهيم کرد. او در اين سال براي ابراهيم فروزش فيلمنامه اي به نام کليد نوشت که اين فيلم هم مورد استقبال قرار گرفت.
در سال هاي 68، 70 و 73 سه اثر ديدني ديگر را به آلبوم سينماي زيباي سينما دوستان اضافه کرد. سه فيمي که ديدنشان به همگان و براي هميشه توصيه خواهد شد. کلوزآپ نماي نزديک، زندگي و ديگر هيچ و زير درختان زيتون. البته او در سال 1369 يک مستند تحقيق وار به نام مشق شب ساخت. کيارستمي در 1373 علاوه بر زير درختان زيتون توانايي خود را در نوشتن فيلم نامه باز هم به خوبي نشان داد. بادکنک سفيد و سفر دو اثري بودند که اولي را جعفر پناهي و دومي را عليرضا رئيسيان ساختند که بادکنک سفيد هم بسيار مورد توجه قرار گرفت. کيارستمي در سال 1376 طعم گيلاس را ساخت. طعم گيلاس که همچنان به نظر من فيلمي آن چنان وسيع و باز است که جاي کار بسيار دارد، و تمام اصحاب اهل انديشه و هنر و انسانيت را دعوت مي کنم که اين فيلم را دوباره و يا چند باره بيني کنند.
کيارستمي در سال 1377 فيلمنامه ي بيد و باد را نوشت که محمد علي طالبي آن را کارگرداني کرد. در همين سال فيلم "باد ما را خواهد برد" را ساخت. عنوان اين فيلم هم بر اساس نام يکي از اشعار ادبيات معاصر ايران و اين بار از فروغ فرخزاد است. در سال 1379 يکي از زيباترين مستندهاي قرن 21 را با عنوان ABC Africa الف ، ب ، ث آفريقا (که الف ، ب ، پ آفريقا هم ترجمه شده است) ساخت.
کيارستمي در ادامه ي پيمودن راه هنري خود در سال 1381 فيلم "دَه" را ساخت. که به نظر من بهترين توصيف کننده ي وضع اجتماعي زنان در تاريخ سينماي ايران است و اميدوارم که به زودي نمايش داده شود! نبوغ خارق العاده ي کيارستمي در اين فيلم به وضوح مشخص مي شود. دو سال بعد فيلم "ده روي ده" را ساخت که پشت صحنه اي از فيلم "ده" است. يکي از آخرين آثاري که کيارستمي در سالهاي 83-82 آن را کارگرداني کرد فيلمي بود به نام بليط ها که سه اپيزود داشت و کيارستمي در کنار کن لوچ وارمانو اولمي يکي از سه اپيزود آن را ساخت. فيلم جريان سفري با قطار بود در قاره ي اروپا. جاده ها را کيارستمي در فاصله ي يک سال پس از بليط ها ساخت. در سال 85 کاري با عنوان "کجاست جايي براي رسيدن" را ساخته است که من موفق به ديدن اين اثر نشده ام.
کيارستمي در پروژه ي فرش ايراني که در جشنواره ي فجر اکران شد يک اپيزود از پانزده اپيزود را ساخت. فيلم پس از اين روانه ي جشنواره هاي معتبر جهاني شد. آخرين فعاليت او ساخت تيتراژ فيلم "به همين سادگي" رضا ميرکريمي بود. پروژه اي که کيارستمي در پيش رو دارد فيلم " رونوشت برابر اصل است" مي باشد که جالب است بداينم که رابرت دنيرو در کنار ژوليت بينوش به ايفاي نقش در اين فيلم خواهند پرداخت (ژوليت بينوش يک بار با کيارستمي به ايران آمد). با پيش بيني هايي که در مورد اثر شده است امکان دارد فصل تازه اي در پرونده ي اين سينماگر باز کند. بايد با کمال خوشحالي بگويم که نسل جديد تا حد زيادي عنصر تجربه ي سينماگر سنگيني چون عباس کيارستمي را درک کرده اند. مراجعه ي هزار و دويست نفر براي ثبت نام در کلاس هاي کيارستمي نمودي از اين درک بالاست.
در اينجا بد نيست اشاره کنم که علت ذکر نکردن جوايزي که آثار کيارستمي بدست آورده اين است که ارزش آثار سينماگران بزرگ در جوايز آن ها نمي گنجد. چرا که جوايز از انتخاب ها مي آيند و به قول بِرِشت انتخاب ها همه محدود هستند. هنگامي که اسکار هرگز در دست بزرگان هاليوود منظورم بزرگاني همچون هيچکاک و کوبريک قرار نگرفت چگونه مي توان بر صحت جايزه ها صحه گذاشت! هرگز قصد توهين به جوايز فرهنگي نيست، اگر طعم گيلاس جايزه ي کن را برد، اين رويداد بزرگي است. ولي طعم گيلاس ارزشش در وسيع بودن اثر است و پس از آن در جايزه و شايد ساير مسائل حاشيه اي. در ضمن اگر مي خواستم از سري جوائز و کانديداتوري و افتخارات کيارستمي بگويم بحث به درازا مي کشيد. بنده اميدوارم فعاليت در حوزه ي سينما به بخش هايي چون پرونده ي فيلم سازان تقسيم شود. امسال در مراسم جشن خانه ي کارگردانان، عباس کيارستمي به عنوان برترين فيلمساز نسل اول ايران انتخاب شد که به نظر من واقعاً انتخاب شايسته اي بود.
اين پرونده ي فيلمسازان مي تواند به حلقه اي هم تبديل شود. براي مثال حلقه ي فيلمسازاني چون بزرگان سينما مانند برگمان، برسون، تارکوفسکي، آنتونيوني، کوراساوا، هيچکاک و يا حلقه اي از فيلمسازان هم نسل کيارستمي که در آغاز هزاره ي سوم همچنان فعاليت مي کنند. کساني چون تورناتوره، هال هارتلي، لارس فون تري، ديويد لينچ، آلخانودو گواندالس ايناريتو، کن لوچ يا حتي حلقه اي که نسل اکنون و آينده (حداقل تا ده سال) ديگر را بايد شامل شوند. کساني که مي توانند به پژواک نداي آزادي و برابري انسان ها در سراسر کره ي زمين کمک کنند، فاتح آکين، کيم کي دوک، الکساندر سوخوروف، گاس ون سنت، تام تيکور، گي يرمو دل تورو، والتر سالس و هر کس ديگري که بايد به مبارزه با نظريه ي مرگ هنر کمر ببندد. ما ايرانيان هم اميد داريم و اميدواريم به اين که از اين رهگذر فرهنگ شناسي دست به توليد آثار انديشه وار بزنيم. کما اينکه خاور دور، کشورهاي شرق اروپا، آمريکاي مرکزي و لاتين و حتي آفريقا در حال انجام حرکاتي قابل تامل هستند.
و اما طعم گيلاس
"همچون مرگ که نام کوچک زندگي است
و بر سکو به وداعش به زبان مي آوري
هنگامي که قطار بان آخرين سوتش را بدمد
و فانوس سبز به تکان درآيد"
احمد شاملو
بارها شنيده ايم که مي گويند هر هنرمند در طول زندگي هنري خود تنها يک بار دست به آفرينش هنري مي زند و در باقي آثار همان الگوي مشترک فکري به وضوح به چشم مي خورد. عباس کيارستمي هم بر اين نکته تاکيد مي کند که يک فيلم ساز يک الگوي فکري (يک فيلم) دارد که در آثار او ردپاي آن دغدغه به چشم مي آيد و در آثار خود اين الگو که ناشي از دغدغه هاي اوست را بسط و گسترش مي دهد. کاملاً اين گفتار کيارستمي به وسيله ي چشم سوم که همانا دوربين است به عمل مي انجامد. همانطور که من در مقدمه ي بحث گفتم کيارستمي پس از خانه ي دوست کجاست، تغيير کرد. منظورم اين نيست که نگاه خود و بيان خود را نسبت به سينما تغيير داد، بلکه او سنگيني اين بار را بر دوش خود حس کرد که مسئول دفاع از نظريات انساني خود است. اين جمله را نبايد اشتباه فهميد. منظورم از خود، خودي است که از دل جامعه ي انساني بيرون آمده است.
تا مدتي طولاني، بسياري کيارستمي را فيلمساز کودک مي دانستند. همواره شخصيت فيلم هاي او کودک بودند (البته تا مدتي) اما پس از اينکه کودکان جاي خود را به ناکودکان دادند، آنان از اين ديدگاه دست برداشتند. خود کيارستمي با اين ديدگاه اين طور برخورد مي کند که کودکان فقط ظاهراً ديگر در آثار او جايي ندارند، و اين بزرگسالان، بزرگ شده ي همان کودکان هستند. شايد بتوان تعبير ناپلئون را به کار برد. انگار ناپلئون براي همين موضوع اين جمله را گفته است که "انسان ها به صورت کلي چيزي جز کودکان بزرگ نيستند".
کيارستمي طرز تفکر کودکان را بسيار مي ستايد و از آنان به عنوان عرفايي در جامعه ي امروز ياد مي کند. شخصيت هاي آثار کيارستمي يکي هستند که آنها را در ظاهرهاي مختلف مي بينيم. به تعبير بهتر، آثار و نشانه هاي سينماي کيارستمي هر کدام از جهان بيني خاصي و در عين حال مشترکي بهره مندند که ما را به درون دنياي هنرمند مي برند. اين نشانه ها ژرفاي درياي دنياي هنرمند را با چشمکي که به ما مي زند، شفاف تر نشان مي دهند.
بد نيست اشاره اي کنيم به کليت اثر. اگر نتيجه ي يک اثر سينمايي را با يک ماشين مقايسه کنيم، هرگز سخني به گزاف نگفته ايم. هر چه اين اجزا يک دست تر باشند، چون يک ماشين زيبا ديده خواهند شد. واقعاً تمامي اجزاي طعم گيلاس آن چنان يک دست هستند که مي توان از اين فيلم به عنوان يکي از هماهنگ ترين آثار دهه ي نود سينماي جهان ياد کرد.
طعم گيلاس به عنوان يک اثر :
کارگردان ، فيلمنامه نويس ، تدوين و تهيه کننده: عباس کيارستمي
فيلمبردار: همايون پاي ور
صدابردار: جهانگير ميرشکاري
صداگذاري و ميکس: محمدرضا دلپاک
موسيقي: انتخابي
بازيگران:
همايون ارشادي: آقاي بديعي
عبدالحسين باقري: کارگر موزه
افشين خورشيد باختري: پلاستيک جمع کن
صفرعلي مرادي: سرباز
ميرحسين نوري: طلبه
برنده ي فيلم خارجي انجمن ملي نقد و انجمن منتقدان بوستون (1998)
برنده ي جايزه ي نخل طلاي جشنواره کن (1996) به صورت مشترک با فيلم مارماهي ساخته شوهي ايما مورا (سينماي ژاپن)
سال ساخت : 1376
سال نمايش : 1378
فروش در سينماهاي تهران : 5/32 ميليون تومان
خلاصه فيلم :
آقاي بديعي سوار بر اتومبيل خودش جستجويي را براي يافتن انساني آغاز مي کند که به او کمک کند و در اين بين با سه نفر گفتگو مي کند. يک سرباز، يک طلبه و يک کارمند موزه ي حيات وحش.
او از اين سه مي خواهد که خاک را بر روي او بريزند، او که مي خواهد قرص هاي خواب خود را بخورد و بعد در قبري که در خارج از شهر بخوابد! او از سه نفر مي خواهد بيست بيل خاک را بر روي او بريزند و دويست هزار تومان پول به ازاي اين کار به عنوان دستمزد دريافت کنند، (البته در صورتي که وي به صداي آنها پاسخي ندهد و آنها مطمئن شوند که مرده است!) و بازخوردهاي متفاوتي مي بيند.
توصيه قبل از ديدن فيلم
براي شناخت هر چه بهتر اين فيلم نشانه ها را به دقت دنبال کنيد که در نهايت حصول به نتيجه اي که از بررسي انديشه ها ناشي شده باشد را براي همگان راحت تر خواهد کرد. نشانه هايي که راه را خوب به ما نشان مي دهند. در ضمن ساز و کار اين تحقيق بدين گونه است که ابتدا خود فيلم از لحاظ ساختار فيلمنامه (منظور ديالوگ هاي رد و بدل شده بين کاراکترهاست) و بعد هم از لحاظ نشانه شناسي و در نهايت از لحاظ بررسي انديشه ها مورد تجزيه وتحليل قرارمي گيرد. يعني از نشانه هاي کلامي و تصويري به دنياي فيلمساز سفر خواهيم کرد.
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
خب صحبت ليست شد

قابل توجه سراب خان

نخست ليست روزنامه گاردين مربوط به سينماگران زنده دنيا ميشه يعني موقع راگيري بايد سينماگر مورد نظر در قيد حيات باشه بنابراين كيارستمي شق القمر نكرده
دوم همونطور كه در پست قبلي نوشتم معتبر ترين راگيري و نظرسنجي مربوط ميشه به مجله sight and sound كه هر 10 سال يكبار اين نظرسنجي رو برگزار مي كنه و بيش از 300 تن از منتقدين و كارگردانان سرتاسر جهان دست به انتخاب بهترين فيلم هاشون مي زنند اين مجله از سال 1952 تا به امروز 6 بار اين نظرسنجي رو برگزار كرده كه مورد آخر مربوط ميشه به سال 2002 و بهترين مدرك هست براي من كه ثابت كنم سينماي ايران در سطح جهاني محلي از اعراب نداره ليست اول مربوط ميشه به انتخاب كارگردانان و همونطور كه مشخصه در بين 50 فيلم اول هيچ فيلمي از ايران حضور نداره ليست دوم مربوط ميشه به انتخاب منتقدين فيلم باز هم مي بينيم در بين 60 فيلم اول هيچ فيلمي از سينماي ايران برگزيده نشده

نتيجه:لاف بزرگي كه بعضي منتقدين فيلم در خارج از كشور در باره سينماي ايران مي زدند (دهه 90 ميلادي دهه سينماي ايران است) همونطور كه مشخصه يه حرف ياوه و بي اساس بوده

نكته جالبتر ديگه در مورد پر افتخارترين فيلم سينماي ايران يعني طعم گيلاس كذايي از منتقدين فقط 2 نفر به اون راي دادند به نام هاي هوليا اوكانسو و لئون كاكف كه هر دو چهره هاي ناشناخته اي هستند و از ميان 150 كارگردان شخصي به نام استيگ جوركمن كه انهم جزو كارگردان هاي ناشناختس به اين فيلم الطفات كرده http://www.bfi.org.uk/sightandsound/topten/poll/voted.php?film=A%20Taste%20of%20Cherry... (Kiarostami)
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
Film
1 Citizen Kane (Welles)
2 The Godfather and The Godfather Part II (Coppola)
3 8 1/2 (Fellini)
4 Lawrence of Arabia (Lean)
5 Dr. Strangelove (Kubrick)
6 Bicycle Thieves (De Sica)
7 Raging Bull (Scorsese)
8 Vertigo (Hitchcock)
9 La Régle du jeu (Renoir)
10 Rashomon (Kurosawa)
11 Seven Samurai (Kurosawa)
12 2001: A Space Odyssey (Kubrick)
13 Sunset Blvd. (Wilder)
14 The Apartment (Wilder)
15 La dolce vita (Fellini)
16 Mirror (Tarkovsky)
17 Psycho (Hitchcock)
18 Tokyo Story (Ozu)
19 Apocalypse Now (Coppola)
20 Casablanca (Curtiz)
21 City Lights (Chaplin)
22 Fanny and Alexander (Bergman)
23 Singin' in the Rain (Kelly, Donen)
24 Andrei Roublev (Tarkovsky)
25 L'avventura (Antonioni)
26 Chinatown (Polanski)
27 La Grande Illusion (Renoir)
28 Some Like It Hot (Wilder)
29 La strada (Fellini)
30 The Searchers (Ford)
31 Amarcord (Fellini)
32 Battleship Potemkin (Eisenstein)
33 A bout de souffle (Godard)
34 Jules et Jim (Truffaut)
35 Les Enfants du paradis (Carné)
36 On the Waterfront (Kazan)
37 The Passion of Joan of Arc (Dreyer)
38 The Seventh Seal (Bergman)
39 Taxi Driver (Scorsese)
40 Touch of Evil (Welles)
41 The Conformist (Bertolucci)
42 Once upon a Time in the West (Leone)
43 Persona (Bergman)
44 Pickpocket (Bresson)
45 Ran (Kurosawa)
46 Sunrise (Murnau)
47 Sweet Smell of Success (Mackendrick)
48 The Third Man (Reed)
49 The Treasure of the Sierra Madre (Huston)
50 The Wizard of Oz (Fleming)
 

friends_DVD

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2006
نوشته‌ها
237
لایک‌ها
0
1 Citizen Kane (Welles)
2 Vertigo (Hitchcock)
3 La Régle du jeu (Renoir)
4 The Godfather and The Godfather Part II (Coppola)
5 Tokyo Story (Ozu)
6 2001: A Space Odyssey (Kubrick)
7 Battleship Potemkin (Eisenstein)
8 Sunrise (Murnau)
9 8 1/2 (Fellini)
10 Singin' in the Rain (Kelly, Donen)
11 Seven Samurai (Kurosawa)
12 The Searchers (Ford)
13 Rashomon (Kurosawa)
14 The Passion of Joan of Arc (Dreyer)
15 A bout de souffle (Godard)
16 L'Atalante (Vigo)
17 The General (Keaton)
18 Touch of Evil (Welles)
19 Au hasard Balthazar (Bresson)
20 Jules et Jim (Truffaut)
21 L'avventura (Antonioni)
22 Le Mépris (Godard)
23 Pather Panchali (Ray)
24 La dolce vita (Fellini)
25 M (Lang)
26 The Story of the Late Chrysanthemums (Mizoguchi)
27 Barry Lyndon (Kubrick)
28 Les Enfants du paradis (Carné)
29 Ivan the Terrible (Eisenstein)
30 Man with a Movie Camera (Vertov)
31 Metropolis (Lang)
32 Some Like It Hot (Wilder)
33 Ugetsu Monogatari (Mizoguchi)
34 Wild Strawberries (Bergman)
35 Andrei Roublev (Tarkovsky)
36 The 400 Blows (Truffaut)
37 Fanny and Alexander (Bergman)
38 La Grande Illusion (Renoir)
39 The Magnificent Ambersons (Welles)
40 Modern Times (Chaplin)
41 Psycho (Hitchcock)
42 The Seventh Seal (Bergman)
43 Taxi Driver (Scorsese)
44 The Third Man (Reed)
45 Bicycle Thieves (De Sica)
46 Blade Runner (Scott)
47 City Lights (Chaplin)
48 Greed (von Stroheim)
49 Intolerance (Griffith)
50 Lawrence of Arabia (Lean)
51 Letter from an Unknown Woman (Ophuls)
52 The Man Who Shot Liberty Valance (Ford)
53 Mirror (Tarkovsky)
54 Ordet (Dreyer)
55 Pierrot le fou (Godard)
56 Rio Bravo (Hawks)
57 Sansho Dayu (Mizoguchi)
58 Shoah (Lanzmann)
59 The Travelling Players (Angelopoulos)
60 Two or Three Things I Know about Her (Godard)
 
بالا