• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

کپی برداری از فیلم های هالیوودی در سینمای ایران

Prima

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2010
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
345
«دزدان خیابان جردن» داستان زندگی دو جیب بر به نام های «اسی سه سوت» و «هوشنگ» است که به علت علاقه به «دون ویتو کورلئونه» در فیلم «پدرخوانده» خود را «دون هوشنگ» مینامد و از روی تفنن موسیقی متن فیلم را با سوت میزند. این دو که در دزدی بسیار تردست و زرنگ و در رفتار و گفتار لمپن و بددهن و متلک پران هستند، از خیابان جردن گاوصندوقی را میدزدند و باعث دردسرشان میشود.

XSdc.jpg


گاوصندوق متعلق به زنی به نام کیمیا اربابی سازنده و فروشنده لوازم آرایشی و بهداشتی است. کیمیا مدعی است که محصولات سالم آرایشی تولید میکند و اسناد تقلب شرکت های دیگر و حاصل تحقیقات خود را در این زمینه در گاوصندوق مسروقه نگه میداشته تا دست آنها را رو کند.

کیمیا در «همایش مبارزه با قاچاق لوازم بهداشتی و آرایشی» اعلام میکند که از پنج میلیون نوع لوازم آرایشی در دنیا فقط یک میلیون سالم است. کشور ایران سومین کشور مصرف کننده لوازم آرایشی و بهداشتی در خاورمیانه است اما نصف مواد مصرفی تقلبی است. هدف از این همایش و هدف کیمیا «رسیدن به یک چهره زیبا از بانوی ایرانی است» که به قول وی «در فرهنگمان هم به آن اشاره شده.» اینکه در کجای فرهنگ ما به چنین چیزی اشاره شده، روشن نمیشود. هر چه هست مدارک داخل گاوصندوق ظاهراً از چنان اهمیتی برخوردار است که کیمیا اربابی حاضر است ۲۰ میلیون تومان بابت پس گرفتن آنها به دزدها باج بدهد.دستخوش

کیمیا که سارقین را میشناسد، به آنها پیام میدهد که لوشان نمیدهد و در صورتی که گاوصندوق را دست نخورده به او بازگردانند، ۲۰ میلیون تومان هم میدهد. این پیشنهاد در میان سارقین و اشکبوس، رئیس باند و دیگر اعضای باند اختلاف می اندازد و سرانجام از آنجا که حتی با کمک «کریم خوش دست» هم موفق به باز کردن در گاو صندوق نمیشوند، تصمیم به معامله میگیرند. اما در حین انتقال گاوصندوق به یکی از رقبا که قیمت بیشتری پیشنهاد کرده است، همگی توسط پلیس دستگیر میشوند.

در پایان بعد از مدتی، دزدها به طرزی معجزه آسا به راه راست هدایت میشوند و دوباره به زندگی عادی برمیگردند: اسی سه سوت دو باره به کار خودش که نوازندگی در یک گروه موسیقی است روی می آورد و فیلم با نوازندگی و خوانندگی او پایان خوشی مییابد.

کمدی «دردسر در بهشت»


WSdc.jpg

دردسر در بهشت

«دزدان خیابان جردن» بر گرته فیلم کمدی «دردسر در بهشت» (Trouble in Paradise) به کارگردانی ارنست لوبیچ (Ernst Lubitsch) ساخته شده. ارنست لوبیچ فیلمساز آلمانی الاصل آمریکایی است و «دردسر در بهشت» هم یک کمدی رمانتیک است. این فیلم داستان یک مثلث عشقی را روایت میکند که از دو دزد به نامهای «گاستون» و «لیلی» و زن ثروتمندی به نام «مادام کوله» تشکیل شده است.
یک جنتلمن دزد و یک زن جیب بر که نقش هایشان را هنرپیشگان محبوب هالیوود، هربرت مارشال و میریام هاپکینز بازی میکنند حین دزدی به هم دل میبندند و بر حسب تصادف (دزدیدن کیف پول مادام کوله و گرفتن مژدگانی بیست هزار فرانکی در ازای پس دادن آن) به خانه اشرافی او راه پیدا میکنند و به استخدام او در میآیند. کم کم یک رابطه عشقی بین جنتلمن و مادام کوله ایجاد میشود که حسادت لیلی را برمی انگیزد. فیلم در کشش و کوشش بین دو عاشق در زمینه ای از موقعیت های کمیک و سرانجام بخشیدن دزدها و کنار کشیدن بزرگوارانه مادام کوله از مثلث عشقی و جفت شدن دو دزد که با زدن جیب و و وسایل هم تردستی میکنند، پایان می یابد.

این فیلم که در سال ١٩٣٢ساخته شده از سوی عده ای از منتقدان جزو بهترین فیلم های لوبیچ، و از فیلم های کلاسیک تاریخ سینما محسوب میشود. ظرافت کار او را منتقدان زمانه اش مانند راه رفتن بر قشر یخی رودخانه دانسته اند. منتقد لوس آنجلس تایمز این فیلم را مانند یک گل ارکیده با ارزش دانسته.

«دردسر در بهشت» قبل از سفت و سخت شدن مقررات سانسور در هالیوود ساخته شد و نمایش آن همان زمان ها در بعضی از کشورها از جمله آلمان نازی به علت نقض قوانین اخلاقی و عرف جامعه، از جمله تقدیس دزدی ممنوع شد. اهمیت فیلم از جمله در آن است که در نمایش ابتذال، خود دچار آن نمیشود.

شباهت فقط در ظواهر


این وضع اما در مورد نسخه رونوشت ایرانی این فیلم کاملاً به عکس است. دزدان خیابان جردن فقط در بعضی ظواهر با فیلم آمریکایی شباهت دارند: آنجا پیشخدمت خانه مردی به نام جک است، اینجا زنی به نام «همین بس». آنجا ۲۰ هزار فرانک برای یابنده کیف جایزه تعیین شده، اینجا ۲۰ میلیون تومان برای پس آوردن گاوصندوق.

لیلی و گاستون در شهر ونیز در حالی که سعی میکنند جیب همدیگر را بزنند به هم برمیخورند و دل همدیگر را میربایند. «اسی سه سوت» و «نسیم چپ دست» هم در یک عتیقه فروشی بعد از زدن جیب و وسایل یکدیگر، از جمله ساعت مچی که در هر دو فیلم یکسان است، با هم آشنا میشوند. از اینجا به بعد دیگر هر دو فیلم به راه خود میروند: گاستون و لیلی قرار میگذارند همدست شوند و با هم کار کنند. به پاریس شهر ثروتمندان میروند و کیف زنی را میزنند که بعداً از روی آگهی در روزنامه می فهمند مادام ماری کوله معروف صاحب فروشگاه های لوازم آرایشی است که ۲۰ هزار فرانک به یابنده کیفش مشتلق میدهد. گاستون نیز که زاغ او را چوب میزده، از این فرصت استفاده میکند و با پس دادن کیف وارد خانه و روابط او میشود و با چرب زبانی اعتماد او را جلب میکند و با نام مستعار به استخدامش درمی آید و پس از چندی دست لیلی را هم در دفترش به کاری بند میکند و کمکم روابط نزدیکتر میشود و یک مثلث عشقی ایجاد میشود.

در فیلم ایرانی اما بعد از آشنایی «اسی سه سوت» و «نسیم چپ دست» زود کار به خواستگاری میکشد و در مراسم خواستگاری هوشنگ هم به طرزی غافلگیرکننده و غیر منطقی مادر نسیم چپ دست را برای خودش خواستگاری میکند.

ضعف ها و تناقض های فیلم


در هردو فیلم گاوصندوقی هست که در فیلم ایرانی دزدیده میشود، اما در فیلم اصلی سرجایش می ماند و جواهرات مادام کوله را در خود نگه میدارد که بعداً مورد دستبرد گاستون قرار میگیرد. گاستون هنگامی که پی میبرد صد هزار فرانک در گاو صندوق نگه داشته میشود، طمع سرقت آن را میکند که به علت شناسایی شدنش توسط یکی از کارکنان دوستدار خانم خانه تصمیم به فرار میگیرد.

بر خلاف گاستون، «اسی سه سوت» با وجود معروف بودن به انواع دزدی در خیابان جردن و ضبط تصویرش با دوربین های مداربسته مغازه ها، بدون هیچ نگرانی رفت و آمد میکند. در هردو فیلم از لوازم آرایشی حرفی در میان هست. مادام کوله و کیمیا اربابی هردو تولیدکننده و صاحب فروشگاه لوازم آرایشی هستند، اما جز این هیچ شباهتی بین آنها نیست. کیمیا هر چند شوهرش مرده اما با کسی رابطه ندارد و مثلث عشقی هم چیزی نیست که سانسور جمهوری اسلامی اجازه بدهد در داستان شکل بگیرد. در عوض سعی میشود از «کیمیا» چهره ای خادم به فرهنگ و صنعت ملی به دست داده شود که هیچ برازنده اش نیست و به بافت و ساخت فیلم نمی خورد. او خودش را وقف کارش یعنی مقابله با تقلب کنندگان در تولید لوازم آرایشی کرده. اما رفتار و گفتارش متناقض است و معلوم نیست چرا اینکار را میکند. او که با متخلفان مبارزه میکند چرا از ابتدا پلیس را در جریان نمی گذارد؟ مادام کوله هم همکاران حقه باز دارد و یک موردش را گاستون رو میکند، اما آنجا برخلاف فیلم ایرانی روابط سیر منطقی دارد و برای تماشاگر قابل باور است.

در فیلم ایرانی کل داستان که بر محور گاوصندوق میگردد، بی اساس است. تمام آنچه که اسناد مهم و نتایج دو سال تحقیقات کیمیا عنوان میشود که در گاوصندوق نگه میداشته، یک تکه ورق کاغذ بیش نبوده که آن را هم معلوم نیست چگونه باد می برد. این حادثه به کلی دور از انتظار و غیر منطقی حاصل فیلمنامه آشفته ای است که به هیچوجه نمی توان سر و ته آن را به هم چسباند.

فیلمنامه «دردسر در بهشت» ساخت محکمی دارد و بر اساس نمایشنامه ای از آلادرلاسلو (Aladar Laszlo) نویسنده مجاری تنظیم شده.

در فیلم آمریکایی بازیگران اصلی از جمله مارشال، فرانسیس و هاپکینز خیلی خوب ظاهر شده اند. عده ای از بازیگران کمدی های هالیوود در نقش های فرعی نیز کار آنان را تکمیل میکنند. اما در فیلم «دزدان خیابان جردن» چنین نیست. بازیگران خوب کمدی مانند رضا شفیعی جم و فتحعلی اویسی هر کدام جداگانه ساز خودشان را میزنند، اشخاص فرعی زیادی هم در فیلم بازی میکنند که به جای کمک به فیلم، بیننده را از اصل موضوع منحرف میکنند. یکی از این اشخاص «مستانه»، خواهر کیمیا اربابی است که حضورش بیهوده و حتی لطمه زننده است. او در جلسه ای با جو پلیسی در خانه کیمیا بین خانم اربابی و «اسی سه سوت» کاری ندارد و معلوم نیست آنجا چه میکند. اظهار اینکه «خاک عالم، من که شوهر ندارم» از سوی وی کل فضای به ظاهر مافیایی معامله بر سر گاوصندوق را به هم میزند.


اکبر فلاح زاده
رادیو زمانه
 

patteerr

Registered User
تاریخ عضویت
27 مارس 2009
نوشته‌ها
4,016
لایک‌ها
3,140
جالب بود .ممنونم . اینا رو کیا میشینن مقایسه میکنن خدایا ... میشنن فیلم نگاه میکنن پول میگیرن .
 

Prima

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2010
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
345
جالب بود .ممنونم . اینا رو کیا میشینن مقایسه میکنن خدایا ... میشنن فیلم نگاه میکنن پول میگیرن .

کسانی که علاقه مند سینما هستن و بیشتر فیلم های معروف و نیمه معروف تاریخ سینما رو دیدن زیاد هستن
لازم نیست پول بگیرن فیلم نگاه کنن
هر کس فیلم اصلی رو یکبار دیده باشه راحت می تونه فیلم کپی برداری شده رو تشخیص بده
 

Epitome

Registered User
تاریخ عضویت
15 دسامبر 2012
نوشته‌ها
1,051
لایک‌ها
1,122
از اینا زیاد دیدم
نمونه اش موسیقی فیلم مسخره یه حبه قند که همون موسیقی فیلم هنگ کنگی In the Mood for Love هست
 

Nereid

کاربر فعال زبان
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2006
نوشته‌ها
2,145
لایک‌ها
852
محل سکونت
staring at a closed door!
حالا کاش یه فیلم قابل قبول ساخته بودند به نظر من که خیلی مسخره و چرت بود:|
 
بالا