داش حسین بزن تو خاکی با هم بریم دااش!
هستمت فطیر. روشنفکری، سیاه فکری، بی فکری ....هر چی دوست داری اسمشو بزار. ولی این بابا داره جنگ رو مقدس نشون میده!!
همونطورم که گفتم هنرش ملتزم هست و خایه مالانه(میدونید که شهریار، ایرج میرزا جورج اورول و کلی شعراو نویسنده ی دیگه بخاطر هنر ملتزمشون همیشه نکوهش میشن و ارزش آثار هنریشون تحت تاثیر قرار گرفته......اینو همه میدونیم! مگه نه؟ )
مستر داش ابرام هنر منده ولی هنر مند خود فروخته! کسیه که میتونه بد تو مخ مخاطبش بره.
امیدوارم یادتون بیاد زمانی که آژانس اکران شد؟ حتی کراواتی ها هم میرفتن و این فیلم رو میدیدن و همه(همه!) با اشک از فیلم میومدن بیرون.
من یه متن نوشتم که حیف از دست رفت متن خوبی شده بود میخواستم پست کنم اینجا.....نشد.
در مورد اینکه چرا عباس آژانس مرد؟
شما حتما میدونید که چرا مرد؟ داش حسین من، شما که فیلمنامه میشناسی میدونی که آژانس بدون اون پایان نوستالژیک وسط ابرا میتونست پایان بهتری هم داشته باشه(معروفه که داش ابرام بارها عوض کرد پایان آژانس رو) ولی آخر سناریو رو جوری تنظیم کرد که اگر تماشاچی اون قرص گنده ای که حاتمی کیا میخواد با فیلم به خوردشون بده(تقدس جنگ) رو هنوز نبلعیده و تو گلوش گیر کرده با این ضربه نهایی(مثل فیلمای جت لی:happy: ) اونو ببلعه.
بله تماشاچی بیچاره حداقل تا چند ساعت پس از فیلم با روح امام صلوات میفرسته که چه خوب شد جنگ کرد و چه خوب شد همون یکسال هم از خوردن اون جام زهر (!) خودداری کرد تا دهها هزار جوان ایرانی هم علاوه بر قبلی ها به گا برن!!
آره داش حسین من آره!
اونه که ما رو اینجور کرده که بیایم بگیم کسی که عمرشو تو غبار گذرونده بیاد فیلم بسازه و با فیلمش برای کثیف ترین کار دنیا تقدس آفرینی کنه!!
شما که نجات سرباز رایان رو دیدی؟ میدونی که یکی از بهترین(اگر نگیم بهترین) به صحنه کشیدن جنگی ست که تابحال آفریده شده. ولی باز به فصول ابتدایی و انتهایی فیلم که نگاه میکنی نگاه انتقاد آمیز کارگردان رو به جنگ میبینی.
بنظر من فرو کردن یه تیکه سرب داغ تو تن و سر و بدن بیچاره ای که یکی مثل خود توئه و فقط تفاوت ملیتش با تو باعث شده که روسای کشورهاتون شما رو بزارن رو بروی هم که مثل خروس جنگی همو بزنین.......کثیف ترین کاره.
شهید همت دکتر چمران شیرودی....همه اینها هم به جنگ دامن زدن. باعثشم که الان تو اون کاخ جنوب تهران با خیال راحت خوابیده و خیالش راحته که اون پیر جوون زخم خورده جاش خوب نشسته.......
"حسین جون....باطلش کردی؟"
- چی رو باطل کردم آقا؟
.....
(اوخیش چه حالی داد!)