• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اگر ایرانی نبودی دوست داشتی کجایی بودی؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

babakzanjani

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 ژوئن 2013
نوشته‌ها
6
لایک‌ها
7
محل سکونت
جایی که خدا مفتی پول میده(ملک خدا)
این هم وضعیت آزادی مسلمانان در غرب به اصطلاح متمدن و آزاد:

يالثارات - اعتراض‌مسلمانان به هتک‌ زن‌ فرانسوی

زن فرانسوی در حمایت از حزب الله

93737_615.jpg
 

saeedboy68

Registered User
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2012
نوشته‌ها
470
لایک‌ها
254
محل سکونت
ماتریکس
آمریکا مظهر وحشی گری و استبداد و حیوانیت است.

من ار منتقدین جدی تاریخ سیاه آمریکا از جمله بمب اتم و برده داری و سرخپوست ها هستم. خب اگه دست من بود الان آمریکا رو انتخاب میکنم به علت اینکه میدونم به چه سبک رویایی زندگی میکنن. به علت اینکه اگه شهروند آمریکایی باشی توی همه جهان به پات بلند میشن. دوستم میگفت اگه ایران از 180 کشور با 179 کشور قطع رابطه میکرد و فقط با یک کشور آمریکا دوست بود واسمون کافی بود. اگه دروغ میگه بگو دروغ میگه.
 

ansar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 فوریه 2010
نوشته‌ها
393
لایک‌ها
247
من ار منتقدین جدی تاریخ سیاه آمریکا از جمله بمب اتم و برده داری و سرخپوست ها هستم. خب اگه دست من بود الان آمریکا رو انتخاب میکنم به علت اینکه میدونم به چه سبک رویایی زندگی میکنن. به علت اینکه اگه شهروند آمریکایی باشی توی همه جهان به پات بلند میشن. دوستم میگفت اگه ایران از 180 کشور با 179 کشور قطع رابطه میکرد و فقط با یک کشور آمریکا دوست بود واسمون کافی بود. اگه دروغ میگه بگو دروغ میگه.

زندگی در آمریکا رویایی نیست سطح زندگی در آمریکا بسیار پایین است اکثر آمریکاییها در فقر و بدبختی به سر می برند.
صنعت صهیونیستی هالیوود مغز شما را شستشو داده اند و از آمریکا چهره ای زیبا و پر زرق و برق ساخته اند در حالی که درو اقعیت کاملا برعکس است.
 

amanz

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
2,211
لایک‌ها
1,085
آمریکا مظهر وحشی گری و استبداد و حیوانیت است.

ایران هم مظهر انسانیت و تمدن و دموکراسی :D


اون دورانی که می گی خیلی وقت پیش آمریکا گذرونده ولی ایران هنوز بهش نرسیده

وحشی تر از این ملت ایران نداریم
نمونه ش عشق کردن با تماشای صحنه ی اعدام یا تصادف یا هر حادثه ی دلخراش
 

havzhin

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2012
نوشته‌ها
219
لایک‌ها
215
برده داری در هیچ کشور اسلامی وجود ندارد.
نبود برده داری در ایران باستان دروغی بزرگ است.
اسلام به طور کامل با برده داری مخالفت نکرد چون اقتضای زمان اجازه اش را نمیداد اما برده داری را تبدیل به کارگری و مستخدمی کرد و در 1400 سال پیش برای برده ها حق و حقوقی تعیین کرد در حالی که در غرب به اصطلاح متمدن تا همین 1 قرن پیش برده داری به بدترین شکلش رواج داشت.
وهابیون فقط یک گروه سیاسی نظامی اندک هستند و مردم کشورهایی که اسم بردید اهل سنت هستند که با وهابیت زمین تا آسمان متفاوت است.

با کمال احترام اراجیف بافتن و واقعیت رو با دروغ توجیه کردن بسیار راحت هست
کسی مثل کوروش هزارسال قبل از اسلام به صراحت برده داری رو نفی کرده و حق ازادی برای تمام انسانها رو برشمورده و به صراحت عنوان کرده همه انسانها باهم برابر هستند و کسی حق سلطه بر کسی رو نداره
بعد شما از افتضای زمان صحبت میکنید. در حالی در همسایگی کشور اسلامی شما هزاران سال قبلتر برده داری وجود نداشته و نفی شده
تبدیل به کارگری و مستخدمی؟به سرزمینی حمله کنند و تمام اون سرزمین رو به اتش بکشند بعد زنان و مردان اون سرزمین رو اسیر کنند و انتقال بدهند به کشور اسلامی و از اونها کار بکشند اسمش میشه کارگری و استخدامی؟
تاریخ و واقعیت رو مطالعه کنید نه توجیه های احمقانه ارائه بدید

بله غرب هم برده داری حتی بدتر از کشورهای دیگر در اون زواج داشته تا همین 100سال قبل
برای اطلاعتون قانون برده داری کاملا تحت نظر کلیسا انجام میشد و اون رو قوانین الهی یاد میشد و رنگین پوستان رو انسان نمیدونستن با توجه برداشتهای دینی که از کتاب اسمانی! داشتند
پس اون هم باز هم برمیگرده به دین و مذهب و دستورات و تحت سلطه حاکمان دینی بودن

در مورد وهابیت دیگه نظری نمیدم چون صحبتهاتون کاملا نشون دهنده اینه حتی دین خودتون اطلاعات کافی ندارین و تفاوت بین فرقه ها و شاخه هی دین خودتون رو نمیدونین
 

havzhin

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2012
نوشته‌ها
219
لایک‌ها
215
زندگی در آمریکا رویایی نیست سطح زندگی در آمریکا بسیار پایین است اکثر آمریکاییها در فقر و بدبختی به سر می برند.
صنعت صهیونیستی هالیوود مغز شما را شستشو داده اند و از آمریکا چهره ای زیبا و پر زرق و برق ساخته اند در حالی که درو اقعیت کاملا برعکس است.

بله واقعیت رو شما به خوبی نشون میدید
شما حتی صحبتهای رییس جهمور کشور خودتون رو سانسور میکنید
شما حتی زندگی رو از مردم کشور خودتون سلب کردید ( البته شما که اهل این کشور نیستید بلکه رویای کشور عربی در سر دارید )
امریکا همه در فقر و بدبختی و فلاکت به سر میبرند پس اون کشور برای شما باید رویایی باشد نه ما!.....چون بر طبق ادعای خودتون شما عاشق ساده زیستی و فقر و بدبختی هستید برای تعجیل ظهور
برادر ارزشی خودتون هم میدونید این استلالات پوچ و مضحک دیگه برای مردمی که هر روز دارن قیمت دلار در برابر ریال بررسی میکنن پشیزی ارزش نداره و خوب فهمیدن که کدوم کشور سطح زندگی پایین هست و پر از فقر و بدبختی

شما اجازه انتخاب رنگ لباس برای پوشیدن به کسی نمیدید بعد میاید از هتک حرمت در فرانسه صحبت میکنید؟
شما از مغز شویی هالیود و در مقابلش واقعیت صحبت میکنید؟؟؟
 

tiamor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 آپریل 2013
نوشته‌ها
95
لایک‌ها
63
بله واقعیت رو شما به خوبی نشون میدید
شما حتی صحبتهای رییس جهمور کشور خودتون رو سانسور میکنید
شما حتی زندگی رو از مردم کشور خودتون سلب کردید ( البته شما که اهل این کشور نیستید بلکه رویای کشور عربی در سر دارید )
امریکا همه در فقر و بدبختی و فلاکت به سر میبرند پس اون کشور برای شما باید رویایی باشد نه ما!.....چون بر طبق ادعای خودتون شما عاشق ساده زیستی و فقر و بدبختی هستید برای تعجیل ظهور
برادر ارزشی خودتون هم میدونید این استلالات پوچ و مضحک دیگه برای مردمی که هر روز دارن قیمت دلار در برابر ریال بررسی میکنن پشیزی ارزش نداره و خوب فهمیدن که کدوم کشور سطح زندگی پایین هست و پر از فقر و بدبختی

شما اجازه انتخاب رنگ لباس برای پوشیدن به کسی نمیدید بعد میاید از هتک حرمت در فرانسه صحبت میکنید؟
شما از مغز شویی هالیود و در مقابلش واقعیت صحبت میکنید؟؟؟

پایه‌گذار وهابیت کیست؟

یکی از مشکلات جدی مسلمانان (چه شیعه و چه سنی)، وهابیت تکفیری است و از طرفی، آشنایی با عقاید و عملکرد وهابیت تکفیری و نقد آنها یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.

مطالب زیر سلسله مباحث وهابیت‌شناسی است که توسط آیت‌الله جعفر سبحانی تدریس شده است:

ابن تیمیه و افکارش

«یکی از این افرادی که در قرن هشتم اسلامی‌ به نام نواندیشی دینی مسائلی را مطرح کرد جناب آقای احمد بن تیمیه است.

وی در سال 661 متولد شده و در سال 728 درگذشته است. تا اوائل قرن هشتم یعنی تا اوائل 700 چیز جدیدی از ایشان مشاهده نشد، ولی ایشان در اوائل قرن هشتم و اواخر قرن هفتم قمری با نگارش دو کتاب به نام رساله‌ی «حمَویّه» و رساله‌ی «واسطیّه» -که هر دو چاپ شده در ضمن رسائل دیگر ایشان،- یک اندیشه‌های جدیدی را مطرح کرد که همه‌ی جهان اسلام علیه او برخاستند، و اگر چنانچه این اندیشه‌ها جنبه‌ی فرعی داشت، باز هم چندان حرفی در آن بود، چون همیشه علمای اسلام در مسائل فرعی با هم اختلاف نظر دارند، ولی اندیشه‌های ایشان جنبه‌ی فرعی نداشت، بلکه همه‌ی آنها بر می‌گشت به اصول اسلام و قواعد کلیّه اسلام.

خداشناسی ابن تیمیه

ابن تیمیه در این دو رساله‌ی خود (رساله‌ حمویّه خصوصا الواسطیّه) برای خدا جهت ثابت کرده است، «جهت» یعنی اینکه خدا (نعوذ بالله) در یک بخشی قرار دارد که آن بخش به نام عرش است و عرش را -در قرآن کریم آمده است- به معنای سریر و کرسی گرفته در حالی که در قرآن عرش داریم و سریر داریم و هر کدام برای خود کاربرد خاصی دارد، یعنی عرش در موردی به کار می‌رود و سریر در مورد دیگر، مثلاً اگر بخواهند بگویند که فلانی استراحت کرد، در اینجا کلمه‌ی سریر را بکار می‌برند، اگر بخواهند بگویند فلانی نشست، کلمه‌ی سریر بکار می‌برند، «جلس علی السریر».

امّا اگر بخواهند قدرت را نشان بدهند، در اینجا کلمه‌ی عرش را بکار می‌برند، ایشان عرش را به معنای «سریر = تخت» گرفته و استوی را به معنای جلوس «إنّ الله علی العرش استوی = إنّ الله جلس علی سریر» یعنی سریر و تخت خدا (نعوذ بالله) عرش است و عرش در حقیقت به اندازه‌ی وجود خدا است، و گاهی نسبت داده‌اند که عرش کمتر از وجود خدا است و پاهای خدا بیرون عرش است.

ایشان اولین بار جهت را برای خدا ثابت کرد که خدا در عرش است و در آن نقطه قرار دارد، قهراً به دنبالش جسمیّت هم هست.

موضع‌گیری علمای دمشق با افکار انحرافی ابن تیمیه

علما و بزرگان دمشق و سپس علمای مصر رساله‌هایی در نقد ایشان نوشتند و ایشان را دعوت به توبه کردند، ولی توبه نکرد فلذا ایشان زندانی شد و هنگامی‌ که از زندان آزاد شد، باز به همان افکار نو خودش ادامه داد.

مجموع مکتب ابن تیمیه

اگر کسی کتاب‌های ایشان را مطالعه کند، مجموع مکتب ایشان در چند مطلب خلاصه می‌شود:

الف: در درجه‌ی اول مسئله‌ی تقسیم و تشبیه و اثبات جهت برای خدا است. متأسفانه ایشان در این‌باره از روایات ضعیفی که حنابله نقل کرده‌اند بهره گرفته است و در حقیقت برای خدا نوعی جسم، نوعی جهت و نوعی تشبیه قائل شده است، یعنی تشبیه خالق به مخلوق کرده است.

و این یک مسئله‌ای نیست که علمای اسلام در مورد آن ساکت بنشینند. افتخار اسلام این است که آمده است برای تنزیه حق تعالی «لیس کمثله شیء و هو الذی فی السماء إله و فی الأرض إله و هو معکم أین ما کنتم» همه ما در نماز می‌خوانیم «قل هو الله احد* الله الصّمد* لم یلد و لم یولد * و لم یکن له کفوا احد»

اگر برای خدا جسمانیّت، جهت، تشبیه ثابت کنیم، دیگر نمی‌توانیم بگوییم کفواً احد، ابن تیمیه مسئله‌ی تنزیه را زیر سؤال برد و لذا علما علیه او قیام کردند.

ب: مطلب دومی‌ که در مجموع کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد، این است مقام انبیاء و اولیاء را خیلی پایین می‌آورد کأنّه انبیاء بعد از مردن هیچ فرقی با افراد دیگر ندارند و حتی گاهی عصمت را هم منکر می‌شود، این هم یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان هست که مقام انبیاء و اولیاء را پایین ‌می‌آورد به گونه‌ای که گویا بعد از مرگ کار تمام است و هیچ نوع رابطه‌ای با این جهان و ما با آنان نداریم.

ج: نکته‌ی سومی‌ که در کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد این است که ایشان بسیاری از روایات را که در فضائل علی و ائمه‌ی اهل بیت علیهم‌السلام وارد شده را انکار کرده است و در حقیقت یک نوع نصب خفی (نصب به معنای عداوت) در کلام ایشان وجود دارد، حتی مقلد ایشان جناب آقای آلبانی که حدیث شناس معاصر هست و همه‌ی علمای حدیث اهل سنّت او را به استادی قبول دارند و او هم حنبلی مذهب است می‌گوید ایشان در نقل احادیث یک نوع تسرّع به خرج داده است. تسرّع یعنی شتاب زدگی.

ابن تیمیه و حدیث غدیر

ایشان هنگامی‌ که به حدیث غدیر می‌رسد، آن را منکر می‌شود، فلذا آلبانی می‌گوید که به خاطر تسرّع این حدیث را منکر شده است، یعنی اطراف حدیث را ندیده است، جمع نکرده است و آن را منکر شده است، فلذا یک نوع نصب در کلمات ایشان هست، البته نصب خفیّه.

«ابن حجر» مطلبی دارد که بد نیست آن را در اینجا نقل کنم.

مرحوم علامّه حلّی کتابی نوشته است به نام «منهاج الکرامة فی الإمامة» این کتاب چاپ شده است و آقای ابن تیمیّه بر آن ردّی نوشته است به نام: « منهاج السنة» که بسیار در این کتابش بد زبانی کرده است، و حال آنکه اگر بنا است که ما حقیقتی را هم بگوییم، نباید بد زبانی کنیم، بلکه با زبان خوش آن را ارائه بدهیم، خدا به ما دستور می‌دهد که: «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»

ابن حجر می‌گوید ابن تیمیه برای کوبیدن ابن رافضی، یعنی علامه‌ حلی به قدری پیشرفت کرده که حتی احادیث مسلّم و یقینی را که در حق علی و اهل‌بیت علیهم السلام است انکار کرده است.

ابن حجر حدیث شناس جهانی است صاحب کتاب فتح است در شرح بخاری، «فتح الباری فی شرح احادیث البخاری» و همچنین ابن حجر هیتمی ‌(این دو نفر حدیث شناس جهان اسلام هستند و خیلی محترم و بزرگوارند) می‌گویند که این مرد برای این که بتواند مؤلّف (علامه) را نقد کند، احادیث مسلّمی ‌را که در حقّ علی و ائمه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام هست انکار کرده است.

مطلبی در کتاب «الفتاوی الحدیثیه» است مال ابن حجر هیتمی‌ است که در حقیقت از علمای قرن دهم است او مطلبی دارد البته من این جمله‌ها را خودم نمی‌گویم زیرا اگر خودم بودم به این تعبیر نمی‌گفتم، امّا چون هم مسلک او است و به یک معنا استاد حدیث و انسان شناس است، درباره ی ابن تیمیه -که عرض کردم یک نوع نصب خفی در کلمات ایشان است - این جمله‌ها را دارد که من آنها را نقل می‌کنم، او می‌گوید:

«و ایّاک ان تصغی الی ما فی کتب ابن تیمیّه و تلمیذه ابن قیّم الجوزیّه و غیرهما ممّن اتّخذ الهه هواه و اضل الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله و کیف تجاوزها هؤلاء الملحدون الحدود و تعدّ الرسومة و خرقوا السیاة الشریعة و الحقیقة فظنوا به ذلک انهم علی هدی من ربهم و لیسوا کذلک» الفتاوی الحدیثیّه صفحه 203.

ایشان در حق این این آدم (ابن تیمیه) می‌گوید و اگر تعبیر خلاف ادب نسبت به ایشان دارد، من ضامن نیستم، بلکه ضامن خودشان هستند. امّا محتوا درست است.

د: چهارمین چیزی که در کتاب‌های ایشان هست، مسئله‌ی تفریق بین مسلمین است و آن هم در زمانی که مغول کشورهای اسلامی ‌را فتح کرده است، بغداد را فتح کرده است و از شرق حرکت کرده است و در تمام زمین‌ها و شهرها قتل و غارت و حرب انجام گرفته است، در یک چنین زمانی که مسلمانان نیاز به وحدت کلمه دارند، ایشان اختلاف کلمه را ایجاد کرد، در حالی که مغول می‌خواهد کم کم دمشق را بگیرد، حتی پدر ابن تیمیه به خاطر اینکه گرفتار مغول نشود از منطقه‌ی خودش به نام حرّان حرکت کرد و ساکن دمشق شد که در دمشق بماند تا حدی در امان باشد، در چنین شرایطی که مغول دارد تمدن اسلامی ‌را از بین می‌برد، در چنین شرائطی اگر یک مسئله فکری و عقیدتی صحیحی هم باشد، ما باید سکوت کنیم تا این وحدت محفوظ بماند، در چنین زمان یک چنین اختلافی را ایجاد کرد.

نتیجه مکتب ابن تیمیه

نتیجه مکتب ابن تیمیه این است که امامیّه و شیعه کافرند، اشاعره کافرند، معتزله کافرند، صوفیّه کافرند، مسلمان فقط کسی است که از مکتب ابن تیمیه پیروی کند.

خدا رحمت کند مرحوم شیخ شعبان طرابلسی را که رئیس جمعیّت توحید در لبنان بود، در سال 1407 که ما هم در حجّ بودیم و ایرانیان قتل عام شدند، ایشان شبی از شب‌های منا به خیمه‌ی جناب آقای بنباز مفتی سعودی رفت و گفت من آماده‌ام با شما سخن بگویم آیا اجازه می‌دهید؟

گفت: بفرمایید، این در زمانی بود که ایرانیان شیعه در مکه و در خانه‌ی امن خدا قتل عام شدند و 410 نفر یا بیشتر کشته و چقدر هم زخمی‌ شدند.

گفت: نظر شما درباره‌ی شیعه چیست؟ گفت: شیعه کافرند، گفت: نظر شما درباره‌ی اشاعره که 90% اهل سنّت را تشکیل می‌دهند چیست؟ گفت: کافرند. نظر شما درباره‌ی معتزله چیست؟ گفت: کافرند. نظر شما درباره‌ی صوفیّه چیست؟ گفت: کافرند.

گفت: وا عجبا پس کسانی که امشب در منا جمع شده‌اند همه و همه کافرند، چطور به این همه کافرها اجازه دادید بیایند خانه امن خدا و در حرم عبادت کنند در حالی که ممنوع است کافر وارد حرم شود.

افکار این مرد به نام نو اندیشی دینی سبب شد که مسلمانان دو دسته بشوند، یک دسته‌ی قلیلی طرفدار ابن تیمیّه و جمعیّت کثیری هم مخالف او.

امّا چون ابن تیمیّه در منطقه‌ای ظهور کرد که آن منطقه، منطقه‌ی فرهنگی بود، دمشق جایگاه بزرگی بود، علماء و محدثین و متکلمین و حکما و فضلا فراوان داشت. حتی در کنارش مصر دارای علمای بزرگ بود. آنان آنچنان ردیّه‌های محکمی‌ بر اندیشه‌ی این مرد نوشتند که مکتبش خاموش شد و فقط دو یا سه نفر توانستند این مکتب را ادامه بدهند یکی ابن کثیر است که در 774 درگذشته است، یکی ابن قیّم جوزی است که در 751 ، سومی ‌هم مقدار ذهبی متوفّای 749، بعدا این مکتب خوابید، امّا بعد از 400 سال بار دیگر این مکتب به وسیله‌ی مردی در نجد زنده شد.»
 

havzhin

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2012
نوشته‌ها
219
لایک‌ها
215
پایه‌گذار وهابیت کیست؟

یکی از مشکلات جدی مسلمانان (چه شیعه و چه سنی)، وهابیت تکفیری است و از طرفی، آشنایی با عقاید و عملکرد وهابیت تکفیری و نقد آنها یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.

مطالب زیر سلسله مباحث وهابیت‌شناسی است که توسط آیت‌الله جعفر سبحانی تدریس شده است:

ابن تیمیه و افکارش

«یکی از این افرادی که در قرن هشتم اسلامی‌ به نام نواندیشی دینی مسائلی را مطرح کرد جناب آقای احمد بن تیمیه است.

وی در سال 661 متولد شده و در سال 728 درگذشته است. تا اوائل قرن هشتم یعنی تا اوائل 700 چیز جدیدی از ایشان مشاهده نشد، ولی ایشان در اوائل قرن هشتم و اواخر قرن هفتم قمری با نگارش دو کتاب به نام رساله‌ی «حمَویّه» و رساله‌ی «واسطیّه» -که هر دو چاپ شده در ضمن رسائل دیگر ایشان،- یک اندیشه‌های جدیدی را مطرح کرد که همه‌ی جهان اسلام علیه او برخاستند، و اگر چنانچه این اندیشه‌ها جنبه‌ی فرعی داشت، باز هم چندان حرفی در آن بود، چون همیشه علمای اسلام در مسائل فرعی با هم اختلاف نظر دارند، ولی اندیشه‌های ایشان جنبه‌ی فرعی نداشت، بلکه همه‌ی آنها بر می‌گشت به اصول اسلام و قواعد کلیّه اسلام.

خداشناسی ابن تیمیه

ابن تیمیه در این دو رساله‌ی خود (رساله‌ حمویّه خصوصا الواسطیّه) برای خدا جهت ثابت کرده است، «جهت» یعنی اینکه خدا (نعوذ بالله) در یک بخشی قرار دارد که آن بخش به نام عرش است و عرش را -در قرآن کریم آمده است- به معنای سریر و کرسی گرفته در حالی که در قرآن عرش داریم و سریر داریم و هر کدام برای خود کاربرد خاصی دارد، یعنی عرش در موردی به کار می‌رود و سریر در مورد دیگر، مثلاً اگر بخواهند بگویند که فلانی استراحت کرد، در اینجا کلمه‌ی سریر را بکار می‌برند، اگر بخواهند بگویند فلانی نشست، کلمه‌ی سریر بکار می‌برند، «جلس علی السریر».

امّا اگر بخواهند قدرت را نشان بدهند، در اینجا کلمه‌ی عرش را بکار می‌برند، ایشان عرش را به معنای «سریر = تخت» گرفته و استوی را به معنای جلوس «إنّ الله علی العرش استوی = إنّ الله جلس علی سریر» یعنی سریر و تخت خدا (نعوذ بالله) عرش است و عرش در حقیقت به اندازه‌ی وجود خدا است، و گاهی نسبت داده‌اند که عرش کمتر از وجود خدا است و پاهای خدا بیرون عرش است.

ایشان اولین بار جهت را برای خدا ثابت کرد که خدا در عرش است و در آن نقطه قرار دارد، قهراً به دنبالش جسمیّت هم هست.

موضع‌گیری علمای دمشق با افکار انحرافی ابن تیمیه

علما و بزرگان دمشق و سپس علمای مصر رساله‌هایی در نقد ایشان نوشتند و ایشان را دعوت به توبه کردند، ولی توبه نکرد فلذا ایشان زندانی شد و هنگامی‌ که از زندان آزاد شد، باز به همان افکار نو خودش ادامه داد.

مجموع مکتب ابن تیمیه

اگر کسی کتاب‌های ایشان را مطالعه کند، مجموع مکتب ایشان در چند مطلب خلاصه می‌شود:

الف: در درجه‌ی اول مسئله‌ی تقسیم و تشبیه و اثبات جهت برای خدا است. متأسفانه ایشان در این‌باره از روایات ضعیفی که حنابله نقل کرده‌اند بهره گرفته است و در حقیقت برای خدا نوعی جسم، نوعی جهت و نوعی تشبیه قائل شده است، یعنی تشبیه خالق به مخلوق کرده است.

و این یک مسئله‌ای نیست که علمای اسلام در مورد آن ساکت بنشینند. افتخار اسلام این است که آمده است برای تنزیه حق تعالی «لیس کمثله شیء و هو الذی فی السماء إله و فی الأرض إله و هو معکم أین ما کنتم» همه ما در نماز می‌خوانیم «قل هو الله احد* الله الصّمد* لم یلد و لم یولد * و لم یکن له کفوا احد»

اگر برای خدا جسمانیّت، جهت، تشبیه ثابت کنیم، دیگر نمی‌توانیم بگوییم کفواً احد، ابن تیمیه مسئله‌ی تنزیه را زیر سؤال برد و لذا علما علیه او قیام کردند.

ب: مطلب دومی‌ که در مجموع کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد، این است مقام انبیاء و اولیاء را خیلی پایین می‌آورد کأنّه انبیاء بعد از مردن هیچ فرقی با افراد دیگر ندارند و حتی گاهی عصمت را هم منکر می‌شود، این هم یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان هست که مقام انبیاء و اولیاء را پایین ‌می‌آورد به گونه‌ای که گویا بعد از مرگ کار تمام است و هیچ نوع رابطه‌ای با این جهان و ما با آنان نداریم.

ج: نکته‌ی سومی‌ که در کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد این است که ایشان بسیاری از روایات را که در فضائل علی و ائمه‌ی اهل بیت علیهم‌السلام وارد شده را انکار کرده است و در حقیقت یک نوع نصب خفی (نصب به معنای عداوت) در کلام ایشان وجود دارد، حتی مقلد ایشان جناب آقای آلبانی که حدیث شناس معاصر هست و همه‌ی علمای حدیث اهل سنّت او را به استادی قبول دارند و او هم حنبلی مذهب است می‌گوید ایشان در نقل احادیث یک نوع تسرّع به خرج داده است. تسرّع یعنی شتاب زدگی.

ابن تیمیه و حدیث غدیر

ایشان هنگامی‌ که به حدیث غدیر می‌رسد، آن را منکر می‌شود، فلذا آلبانی می‌گوید که به خاطر تسرّع این حدیث را منکر شده است، یعنی اطراف حدیث را ندیده است، جمع نکرده است و آن را منکر شده است، فلذا یک نوع نصب در کلمات ایشان هست، البته نصب خفیّه.

«ابن حجر» مطلبی دارد که بد نیست آن را در اینجا نقل کنم.

مرحوم علامّه حلّی کتابی نوشته است به نام «منهاج الکرامة فی الإمامة» این کتاب چاپ شده است و آقای ابن تیمیّه بر آن ردّی نوشته است به نام: « منهاج السنة» که بسیار در این کتابش بد زبانی کرده است، و حال آنکه اگر بنا است که ما حقیقتی را هم بگوییم، نباید بد زبانی کنیم، بلکه با زبان خوش آن را ارائه بدهیم، خدا به ما دستور می‌دهد که: «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»

ابن حجر می‌گوید ابن تیمیه برای کوبیدن ابن رافضی، یعنی علامه‌ حلی به قدری پیشرفت کرده که حتی احادیث مسلّم و یقینی را که در حق علی و اهل‌بیت علیهم السلام است انکار کرده است.

ابن حجر حدیث شناس جهانی است صاحب کتاب فتح است در شرح بخاری، «فتح الباری فی شرح احادیث البخاری» و همچنین ابن حجر هیتمی ‌(این دو نفر حدیث شناس جهان اسلام هستند و خیلی محترم و بزرگوارند) می‌گویند که این مرد برای این که بتواند مؤلّف (علامه) را نقد کند، احادیث مسلّمی ‌را که در حقّ علی و ائمه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام هست انکار کرده است.

مطلبی در کتاب «الفتاوی الحدیثیه» است مال ابن حجر هیتمی‌ است که در حقیقت از علمای قرن دهم است او مطلبی دارد البته من این جمله‌ها را خودم نمی‌گویم زیرا اگر خودم بودم به این تعبیر نمی‌گفتم، امّا چون هم مسلک او است و به یک معنا استاد حدیث و انسان شناس است، درباره ی ابن تیمیه -که عرض کردم یک نوع نصب خفی در کلمات ایشان است - این جمله‌ها را دارد که من آنها را نقل می‌کنم، او می‌گوید:

«و ایّاک ان تصغی الی ما فی کتب ابن تیمیّه و تلمیذه ابن قیّم الجوزیّه و غیرهما ممّن اتّخذ الهه هواه و اضل الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله و کیف تجاوزها هؤلاء الملحدون الحدود و تعدّ الرسومة و خرقوا السیاة الشریعة و الحقیقة فظنوا به ذلک انهم علی هدی من ربهم و لیسوا کذلک» الفتاوی الحدیثیّه صفحه 203.

ایشان در حق این این آدم (ابن تیمیه) می‌گوید و اگر تعبیر خلاف ادب نسبت به ایشان دارد، من ضامن نیستم، بلکه ضامن خودشان هستند. امّا محتوا درست است.

د: چهارمین چیزی که در کتاب‌های ایشان هست، مسئله‌ی تفریق بین مسلمین است و آن هم در زمانی که مغول کشورهای اسلامی ‌را فتح کرده است، بغداد را فتح کرده است و از شرق حرکت کرده است و در تمام زمین‌ها و شهرها قتل و غارت و حرب انجام گرفته است، در یک چنین زمانی که مسلمانان نیاز به وحدت کلمه دارند، ایشان اختلاف کلمه را ایجاد کرد، در حالی که مغول می‌خواهد کم کم دمشق را بگیرد، حتی پدر ابن تیمیه به خاطر اینکه گرفتار مغول نشود از منطقه‌ی خودش به نام حرّان حرکت کرد و ساکن دمشق شد که در دمشق بماند تا حدی در امان باشد، در چنین شرایطی که مغول دارد تمدن اسلامی ‌را از بین می‌برد، در چنین شرائطی اگر یک مسئله فکری و عقیدتی صحیحی هم باشد، ما باید سکوت کنیم تا این وحدت محفوظ بماند، در چنین زمان یک چنین اختلافی را ایجاد کرد.

نتیجه مکتب ابن تیمیه

نتیجه مکتب ابن تیمیه این است که امامیّه و شیعه کافرند، اشاعره کافرند، معتزله کافرند، صوفیّه کافرند، مسلمان فقط کسی است که از مکتب ابن تیمیه پیروی کند.

خدا رحمت کند مرحوم شیخ شعبان طرابلسی را که رئیس جمعیّت توحید در لبنان بود، در سال 1407 که ما هم در حجّ بودیم و ایرانیان قتل عام شدند، ایشان شبی از شب‌های منا به خیمه‌ی جناب آقای بنباز مفتی سعودی رفت و گفت من آماده‌ام با شما سخن بگویم آیا اجازه می‌دهید؟

گفت: بفرمایید، این در زمانی بود که ایرانیان شیعه در مکه و در خانه‌ی امن خدا قتل عام شدند و 410 نفر یا بیشتر کشته و چقدر هم زخمی‌ شدند.

گفت: نظر شما درباره‌ی شیعه چیست؟ گفت: شیعه کافرند، گفت: نظر شما درباره‌ی اشاعره که 90% اهل سنّت را تشکیل می‌دهند چیست؟ گفت: کافرند. نظر شما درباره‌ی معتزله چیست؟ گفت: کافرند. نظر شما درباره‌ی صوفیّه چیست؟ گفت: کافرند.

گفت: وا عجبا پس کسانی که امشب در منا جمع شده‌اند همه و همه کافرند، چطور به این همه کافرها اجازه دادید بیایند خانه امن خدا و در حرم عبادت کنند در حالی که ممنوع است کافر وارد حرم شود.

افکار این مرد به نام نو اندیشی دینی سبب شد که مسلمانان دو دسته بشوند، یک دسته‌ی قلیلی طرفدار ابن تیمیّه و جمعیّت کثیری هم مخالف او.

امّا چون ابن تیمیّه در منطقه‌ای ظهور کرد که آن منطقه، منطقه‌ی فرهنگی بود، دمشق جایگاه بزرگی بود، علماء و محدثین و متکلمین و حکما و فضلا فراوان داشت. حتی در کنارش مصر دارای علمای بزرگ بود. آنان آنچنان ردیّه‌های محکمی‌ بر اندیشه‌ی این مرد نوشتند که مکتبش خاموش شد و فقط دو یا سه نفر توانستند این مکتب را ادامه بدهند یکی ابن کثیر است که در 774 درگذشته است، یکی ابن قیّم جوزی است که در 751 ، سومی ‌هم مقدار ذهبی متوفّای 749، بعدا این مکتب خوابید، امّا بعد از 400 سال بار دیگر این مکتب به وسیله‌ی مردی در نجد زنده شد.»

دوست عزیز من نه وقتش رو دارم نه حوصله خوندن این کپی پیس رو و هیچ علاقه ای هم به خواندنش ندارم
هرچند نگاه گذرایی که کردم اولا درست چیزی از اون برداشت نکردم ولی این یک جمله بسیار تامل برانگیز بود
نتیجه مکتب ابن تیمیه این است که امامیّه و شیعه کافرند، اشاعره کافرند، معتزله کافرند، صوفیّه کافرند، مسلمان فقط کسی است که از مکتب ابن تیمیه پیروی کند.
این نظر بسیار بسیار شبیه به نظری هست که شیعیان دارند که میگویند فقط مذهب شیعه اسلام واقعی و ناب محمدی است و فقط شیعیان به بهشت خواهند رفت ولاغیر

در کل من بحث فرقه ای و مذهبی ندارم در این تاپیک چون کلا موضوع تاپیک هم ربطی نداره دوست داشتید تاپیک جداگانه ایجاد کنید اگر کسی مایل بود اونجا نظر میده ولی بنده علاقه ای به بحث فرقه ای ندارم چون اصل موضوع مشکل دارد که فرع اون نیز مشکلدار شده
و اوردن اسم وهابیت فقط یک مثال بود و یک سوال که ایا شما که شعار همزیستی و اتحاد میدهید واقعا در عمل قبول دارید یا فقط شعار هست که مشخص شد فقط شعاری بیشتر نیست
 

Tidus

Registered User
تاریخ عضویت
28 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,419
لایک‌ها
11,628
چرا اینهمه مزخرف می گید؟ اهل سنت مسجد ندارن ربط شون به وهابیت چیه؟
ربط کردها و بلوچ های سنی به وهابیت چیه؟
 

ArashMiniStar

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2010
نوشته‌ها
4,650
لایک‌ها
8,092
محل سکونت
IR/MASHHAD

parham7

Registered User
تاریخ عضویت
6 اکتبر 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
127
من دوست داشتم زمان شوروی داخل روسیه زندگی میکردم :rolleyes:
یعنی میشه؟؟:(:(
اینقدر با این عرزشی ها در نیوفتین اینا به بچه 4 ساله هم رحم نمی کنن ! پس فردا عقد اخوتتون میکنن حالا بیا و درستش کن :lol:
 
Last edited:

amanz

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
2,211
لایک‌ها
1,085
دوران شکوفایی هنر به ویژه موسیقی ایران دهه ی 40 و 50 خورشیدی

من موندم اون مردم بی فرهنگ ایران چطوری همچین هنرمندهایی داشتند
 

amanz

Registered User
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
2,211
لایک‌ها
1,085
پایه‌گذار وهابیت کیست؟

یکی از مشکلات جدی مسلمانان (چه شیعه و چه سنی)، وهابیت تکفیری است و از طرفی، آشنایی با عقاید و عملکرد وهابیت تکفیری و نقد آنها یکی از نیازهای جدی جوامع مسلمان است.

مطالب زیر سلسله مباحث وهابیت‌شناسی است که توسط آیت‌الله جعفر سبحانی تدریس شده است:

ابن تیمیه و افکارش

«یکی از این افرادی که در قرن هشتم اسلامی‌ به نام نواندیشی دینی مسائلی را مطرح کرد جناب آقای احمد بن تیمیه است.

وی در سال 661 متولد شده و در سال 728 درگذشته است. تا اوائل قرن هشتم یعنی تا اوائل 700 چیز جدیدی از ایشان مشاهده نشد، ولی ایشان در اوائل قرن هشتم و اواخر قرن هفتم قمری با نگارش دو کتاب به نام رساله‌ی «حمَویّه» و رساله‌ی «واسطیّه» -که هر دو چاپ شده در ضمن رسائل دیگر ایشان،- یک اندیشه‌های جدیدی را مطرح کرد که همه‌ی جهان اسلام علیه او برخاستند، و اگر چنانچه این اندیشه‌ها جنبه‌ی فرعی داشت، باز هم چندان حرفی در آن بود، چون همیشه علمای اسلام در مسائل فرعی با هم اختلاف نظر دارند، ولی اندیشه‌های ایشان جنبه‌ی فرعی نداشت، بلکه همه‌ی آنها بر می‌گشت به اصول اسلام و قواعد کلیّه اسلام.

خداشناسی ابن تیمیه

ابن تیمیه در این دو رساله‌ی خود (رساله‌ حمویّه خصوصا الواسطیّه) برای خدا جهت ثابت کرده است، «جهت» یعنی اینکه خدا (نعوذ بالله) در یک بخشی قرار دارد که آن بخش به نام عرش است و عرش را -در قرآن کریم آمده است- به معنای سریر و کرسی گرفته در حالی که در قرآن عرش داریم و سریر داریم و هر کدام برای خود کاربرد خاصی دارد، یعنی عرش در موردی به کار می‌رود و سریر در مورد دیگر، مثلاً اگر بخواهند بگویند که فلانی استراحت کرد، در اینجا کلمه‌ی سریر را بکار می‌برند، اگر بخواهند بگویند فلانی نشست، کلمه‌ی سریر بکار می‌برند، «جلس علی السریر».

امّا اگر بخواهند قدرت را نشان بدهند، در اینجا کلمه‌ی عرش را بکار می‌برند، ایشان عرش را به معنای «سریر = تخت» گرفته و استوی را به معنای جلوس «إنّ الله علی العرش استوی = إنّ الله جلس علی سریر» یعنی سریر و تخت خدا (نعوذ بالله) عرش است و عرش در حقیقت به اندازه‌ی وجود خدا است، و گاهی نسبت داده‌اند که عرش کمتر از وجود خدا است و پاهای خدا بیرون عرش است.

ایشان اولین بار جهت را برای خدا ثابت کرد که خدا در عرش است و در آن نقطه قرار دارد، قهراً به دنبالش جسمیّت هم هست.

موضع‌گیری علمای دمشق با افکار انحرافی ابن تیمیه

علما و بزرگان دمشق و سپس علمای مصر رساله‌هایی در نقد ایشان نوشتند و ایشان را دعوت به توبه کردند، ولی توبه نکرد فلذا ایشان زندانی شد و هنگامی‌ که از زندان آزاد شد، باز به همان افکار نو خودش ادامه داد.

مجموع مکتب ابن تیمیه

اگر کسی کتاب‌های ایشان را مطالعه کند، مجموع مکتب ایشان در چند مطلب خلاصه می‌شود:

الف: در درجه‌ی اول مسئله‌ی تقسیم و تشبیه و اثبات جهت برای خدا است. متأسفانه ایشان در این‌باره از روایات ضعیفی که حنابله نقل کرده‌اند بهره گرفته است و در حقیقت برای خدا نوعی جسم، نوعی جهت و نوعی تشبیه قائل شده است، یعنی تشبیه خالق به مخلوق کرده است.

و این یک مسئله‌ای نیست که علمای اسلام در مورد آن ساکت بنشینند. افتخار اسلام این است که آمده است برای تنزیه حق تعالی «لیس کمثله شیء و هو الذی فی السماء إله و فی الأرض إله و هو معکم أین ما کنتم» همه ما در نماز می‌خوانیم «قل هو الله احد* الله الصّمد* لم یلد و لم یولد * و لم یکن له کفوا احد»

اگر برای خدا جسمانیّت، جهت، تشبیه ثابت کنیم، دیگر نمی‌توانیم بگوییم کفواً احد، ابن تیمیه مسئله‌ی تنزیه را زیر سؤال برد و لذا علما علیه او قیام کردند.

ب: مطلب دومی‌ که در مجموع کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد، این است مقام انبیاء و اولیاء را خیلی پایین می‌آورد کأنّه انبیاء بعد از مردن هیچ فرقی با افراد دیگر ندارند و حتی گاهی عصمت را هم منکر می‌شود، این هم یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان هست که مقام انبیاء و اولیاء را پایین ‌می‌آورد به گونه‌ای که گویا بعد از مرگ کار تمام است و هیچ نوع رابطه‌ای با این جهان و ما با آنان نداریم.

ج: نکته‌ی سومی‌ که در کتاب‌های ایشان به چشم می‌خورد این است که ایشان بسیاری از روایات را که در فضائل علی و ائمه‌ی اهل بیت علیهم‌السلام وارد شده را انکار کرده است و در حقیقت یک نوع نصب خفی (نصب به معنای عداوت) در کلام ایشان وجود دارد، حتی مقلد ایشان جناب آقای آلبانی که حدیث شناس معاصر هست و همه‌ی علمای حدیث اهل سنّت او را به استادی قبول دارند و او هم حنبلی مذهب است می‌گوید ایشان در نقل احادیث یک نوع تسرّع به خرج داده است. تسرّع یعنی شتاب زدگی.

ابن تیمیه و حدیث غدیر

ایشان هنگامی‌ که به حدیث غدیر می‌رسد، آن را منکر می‌شود، فلذا آلبانی می‌گوید که به خاطر تسرّع این حدیث را منکر شده است، یعنی اطراف حدیث را ندیده است، جمع نکرده است و آن را منکر شده است، فلذا یک نوع نصب در کلمات ایشان هست، البته نصب خفیّه.

«ابن حجر» مطلبی دارد که بد نیست آن را در اینجا نقل کنم.

مرحوم علامّه حلّی کتابی نوشته است به نام «منهاج الکرامة فی الإمامة» این کتاب چاپ شده است و آقای ابن تیمیّه بر آن ردّی نوشته است به نام: « منهاج السنة» که بسیار در این کتابش بد زبانی کرده است، و حال آنکه اگر بنا است که ما حقیقتی را هم بگوییم، نباید بد زبانی کنیم، بلکه با زبان خوش آن را ارائه بدهیم، خدا به ما دستور می‌دهد که: «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»

ابن حجر می‌گوید ابن تیمیه برای کوبیدن ابن رافضی، یعنی علامه‌ حلی به قدری پیشرفت کرده که حتی احادیث مسلّم و یقینی را که در حق علی و اهل‌بیت علیهم السلام است انکار کرده است.

ابن حجر حدیث شناس جهانی است صاحب کتاب فتح است در شرح بخاری، «فتح الباری فی شرح احادیث البخاری» و همچنین ابن حجر هیتمی ‌(این دو نفر حدیث شناس جهان اسلام هستند و خیلی محترم و بزرگوارند) می‌گویند که این مرد برای این که بتواند مؤلّف (علامه) را نقد کند، احادیث مسلّمی ‌را که در حقّ علی و ائمه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام هست انکار کرده است.

مطلبی در کتاب «الفتاوی الحدیثیه» است مال ابن حجر هیتمی‌ است که در حقیقت از علمای قرن دهم است او مطلبی دارد البته من این جمله‌ها را خودم نمی‌گویم زیرا اگر خودم بودم به این تعبیر نمی‌گفتم، امّا چون هم مسلک او است و به یک معنا استاد حدیث و انسان شناس است، درباره ی ابن تیمیه -که عرض کردم یک نوع نصب خفی در کلمات ایشان است - این جمله‌ها را دارد که من آنها را نقل می‌کنم، او می‌گوید:

«و ایّاک ان تصغی الی ما فی کتب ابن تیمیّه و تلمیذه ابن قیّم الجوزیّه و غیرهما ممّن اتّخذ الهه هواه و اضل الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله و کیف تجاوزها هؤلاء الملحدون الحدود و تعدّ الرسومة و خرقوا السیاة الشریعة و الحقیقة فظنوا به ذلک انهم علی هدی من ربهم و لیسوا کذلک» الفتاوی الحدیثیّه صفحه 203.

ایشان در حق این این آدم (ابن تیمیه) می‌گوید و اگر تعبیر خلاف ادب نسبت به ایشان دارد، من ضامن نیستم، بلکه ضامن خودشان هستند. امّا محتوا درست است.

د: چهارمین چیزی که در کتاب‌های ایشان هست، مسئله‌ی تفریق بین مسلمین است و آن هم در زمانی که مغول کشورهای اسلامی ‌را فتح کرده است، بغداد را فتح کرده است و از شرق حرکت کرده است و در تمام زمین‌ها و شهرها قتل و غارت و حرب انجام گرفته است، در یک چنین زمانی که مسلمانان نیاز به وحدت کلمه دارند، ایشان اختلاف کلمه را ایجاد کرد، در حالی که مغول می‌خواهد کم کم دمشق را بگیرد، حتی پدر ابن تیمیه به خاطر اینکه گرفتار مغول نشود از منطقه‌ی خودش به نام حرّان حرکت کرد و ساکن دمشق شد که در دمشق بماند تا حدی در امان باشد، در چنین شرایطی که مغول دارد تمدن اسلامی ‌را از بین می‌برد، در چنین شرائطی اگر یک مسئله فکری و عقیدتی صحیحی هم باشد، ما باید سکوت کنیم تا این وحدت محفوظ بماند، در چنین زمان یک چنین اختلافی را ایجاد کرد.

نتیجه مکتب ابن تیمیه

نتیجه مکتب ابن تیمیه این است که امامیّه و شیعه کافرند، اشاعره کافرند، معتزله کافرند، صوفیّه کافرند، مسلمان فقط کسی است که از مکتب ابن تیمیه پیروی کند.

خدا رحمت کند مرحوم شیخ شعبان طرابلسی را که رئیس جمعیّت توحید در لبنان بود، در سال 1407 که ما هم در حجّ بودیم و ایرانیان قتل عام شدند، ایشان شبی از شب‌های منا به خیمه‌ی جناب آقای بنباز مفتی سعودی رفت و گفت من آماده‌ام با شما سخن بگویم آیا اجازه می‌دهید؟

گفت: بفرمایید، این در زمانی بود که ایرانیان شیعه در مکه و در خانه‌ی امن خدا قتل عام شدند و 410 نفر یا بیشتر کشته و چقدر هم زخمی‌ شدند.

گفت: نظر شما درباره‌ی شیعه چیست؟ گفت: شیعه کافرند، گفت: نظر شما درباره‌ی اشاعره که 90% اهل سنّت را تشکیل می‌دهند چیست؟ گفت: کافرند. نظر شما درباره‌ی معتزله چیست؟ گفت: کافرند. نظر شما درباره‌ی صوفیّه چیست؟ گفت: کافرند.

گفت: وا عجبا پس کسانی که امشب در منا جمع شده‌اند همه و همه کافرند، چطور به این همه کافرها اجازه دادید بیایند خانه امن خدا و در حرم عبادت کنند در حالی که ممنوع است کافر وارد حرم شود.

افکار این مرد به نام نو اندیشی دینی سبب شد که مسلمانان دو دسته بشوند، یک دسته‌ی قلیلی طرفدار ابن تیمیّه و جمعیّت کثیری هم مخالف او.

امّا چون ابن تیمیّه در منطقه‌ای ظهور کرد که آن منطقه، منطقه‌ی فرهنگی بود، دمشق جایگاه بزرگی بود، علماء و محدثین و متکلمین و حکما و فضلا فراوان داشت. حتی در کنارش مصر دارای علمای بزرگ بود. آنان آنچنان ردیّه‌های محکمی‌ بر اندیشه‌ی این مرد نوشتند که مکتبش خاموش شد و فقط دو یا سه نفر توانستند این مکتب را ادامه بدهند یکی ابن کثیر است که در 774 درگذشته است، یکی ابن قیّم جوزی است که در 751 ، سومی ‌هم مقدار ذهبی متوفّای 749، بعدا این مکتب خوابید، امّا بعد از 400 سال بار دیگر این مکتب به وسیله‌ی مردی در نجد زنده شد.»

اسلام سر وته یه کرباسه
چه وهابیت چه شیعه یا چیز دیگه

ولی منحرف تر و بدتر از شیعه نداریم
 

ansar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 فوریه 2010
نوشته‌ها
393
لایک‌ها
247
havzhin شما با این حرفها من رو هر چه بیشتر به شک میندازید که نکند خودتان وهابی باشید!
اینکه بگوییم مردم عربستان و مصر و یمن وهابی هستند مثل این است که بگوییم ایرانیان همگی بهایی هستند!
وهابیت هم مثل بابیت و بهاییت فرقه ای ضاله و جعلی بوده که توسط استعمار به وجود امده تا چهره اسلام را تخریب کند.
مسلمانان همگی از وهابیت تبری می جویند آنها که در ممالک اسلامی مثل عراق و سوریه عملیات تروریستی انجام می دهند همگی از وهابیون هستند و الا مسلمانان واقعی انسان هایی آرام و صلح طلب هستند.
شما یا خود وهابی هستی یا دشمن اسلام هستی و با بسط دادن وهابیت به همه اهل سنت می خواهی تمام مسلمانان را تروریست جلووه بدهی.
 

havzhin

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2012
نوشته‌ها
219
لایک‌ها
215
havzhin شما با این حرفها من رو هر چه بیشتر به شک میندازید که نکند خودتان وهابی باشید!
اینکه بگوییم مردم عربستان و مصر و یمن وهابی هستند مثل این است که بگوییم ایرانیان همگی بهایی هستند!
وهابیت هم مثل بابیت و بهاییت فرقه ای ضاله و جعلی بوده که توسط استعمار به وجود امده تا چهره اسلام را تخریب کند.
مسلمانان همگی از وهابیت تبری می جویند آنها که در ممالک اسلامی مثل عراق و سوریه عملیات تروریستی انجام می دهند همگی از وهابیون هستند و الا مسلمانان واقعی انسان هایی آرام و صلح طلب هستند.
شما یا خود وهابی هستی یا دشمن اسلام هستی و با بسط دادن وهابیت به همه اهل سنت می خواهی تمام مسلمانان را تروریست جلووه بدهی.

این روش ترور شخصیتی شما کاملا قدیمی و شناخته شده هست
وقتی توانایی جواب به سوالات را ندارید سریع شروع به انگ زدن و اسم گذاشتن روی طرف مقابلتون میکنین و بعد هم دست به ترور و حذف اون میزنید
اصلا شما فکر کنید من وهابی هستم یا بهایی هستم یا بابی هستم یا شیطان پرست یا هرچیزی که دوست دارید
شما به سوالات بنده جواب بدهید نه اینکه دنبال انگ زدن و ترور شخصیت باشید
ولی برای روشن شدن فکر منحرفتون باید بگم خیر بنده نه وهابی هستم نه بهایی و نه بابی و نه هیچ دین و مذهب دیگری و هیچ دشمنی هم با هیچکس و هیچ دین و مذهبی ندارم
ولی با دروغ و تهجر و عقب ماندگی و انحرف فکری و جنایت و غارت و .... دشمنی دارم سازشی باهاشون ندارم

درباره اسلام و وهابیت و شیعه و .... هیچ حرفی دیگر نمیزنم چون این برای منحرف کردن بحث از طرف شما بود چون توانایی جواب منطقی رو ندارید اینطوری دنبال این بحث رفتید وگرنه شما درباره خودتون صحبت کنید نه چیزی که حتی در حد سوزن ازش اطلاعات ندارید
برای من مهم نیست اسلام واقعی یا وهابی یا تسنن یا شیعه چیست چون چیزی که در حال حاظر میبینم شباهت کاملا روشن در اصول بین تمام انهاست که از بد روزگار این شباهت دقیقا در تهجر ، دروغ ، قتل و غارت ، ترور فیزیکی و شخصیتی و ... دیده میشه و گرنه تفاوتها فقط در فرعیاتی مثل تفاوت بنیانگدار یا **** یا امام ، عبادت با دست برسینه یا دست افتاده و ....
ارامش و صلح طلبی را بسیار جالب عنوان فرمودید ولی شنیدهها از تاریخ و دیده ها جلوی چشم ما چیز دیگر را نشان میدهد
از حمله به کشورهای دیگر و قتلها و ویرانیها و کتابسوزی ها در طول تاریخ تا بمبگذاریهای هر رزوه توست طالبان در غرب و وهابیت و سلفیها در بین شیعیان و شیعان در بین وهابیها و سلفیها و از روز اول پیدایش اسلام گردن زدنها و قتل و غارتها و ...
حتی گروهک خوده شما که خاطرات سعید امامی و رستوران میکونوس و .... هنوز در خاطره ها هست

برایتان اروزی روشنی میکنم.........
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا